پاسخ به
حديث جعلي عشره مبشره (دروغ بزرگ) از (آيت الله مکارم شيرازي)
سؤال:
حديث «عشره مبشّره» از حيث سند از چه جايگاهى بر خوردار است؟
جواب:
يکى از احاديث معروف و شايع نزد اهل سنت حديث «عشره مبشّره» است. به اين مضمون که پيامبر(صلى
الله عليه وآله) ده نفر از اصحاب خود را بشارت به بهشت داده است. و لذا آنان اجماع
کرده اند که اين ده نفر افضل مردم بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى باشند. ولى
با دقت و تأمّل در آن پى مى بريم که اين حديث از حيث سند و دلالت قابل اعتماد نيست;
زيرا از جمله احاديث جعلى و ساختگى به شمار مى آيد، ولى به جهت محبّت شديد آن ها نسبت
به اين ده نفر تصريح به آن نکرده يا درباره آن تحقيق ننموده اند. ما در صدد هستيم تا
اين حديث را به اين ترتيب که در آن آمده مورد مناقشه قرار دهيم، نه آن که فضايل و بشارت
هايى را که براى عموم صحابه است انکار کنيم; زيرا ما معتقديم که برخى از آنان همانند
حضرت على(عليه السلام)، عمار بن ياسر، سلمان فارسى، مقداد بن اسود، زيد بن صوحان، بلال
حبشى، عبدالله بن سلام و عده اى ديگر به طور حتم از جانب رسول خدا(صلى الله عليه وآله)
به بهشت بشارت داده شده اند و واقعاً هم بهشتى اند، بلکه براى برخى از تابعين همچون
اويس قرنى نيز بشارت به بهشت داده است.
اين حديث
را برخى از صحابه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل کرده اند که در اينجا به سه
طريق آن، اشاره مى کنيم:
الف) طريق
عبدالرحمن بن عوف احمد بن حنبل در «مسند» و ترمذى در «سنن» و نسائى در «فضائل الصحابه»
از قتيبة بن سعيد، از عبد العزيز بن محمّد دراوردى، از عبدالرحمن بن حميد، از پدرش
عبدالرحمن بن عوف نقل کرده
که رسول
خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «ابوبکر در بهشت است و عمر در بهشت است و عثمان در
بهشت است و على در بهشت است و طلحه در بهشت است و زبير در بهشت است و عبدالرحمن بن
عوف در بهشت است و سعد در بهشت است و سعيد در بهشت است و ابوعبيدة بن جرّاح در بهشت
است».(1)
ترمذى
بعد از نقل حديث فوق مى گويد: «خبر داد ما را مصعب قراءةً از عبدالعزيز بن محمّد، از
عبدالرحمن بن حميد، از پدرش از پيامبر(صلى الله عليه وآله) مثل اين حديث را. و در آن
از عبدالرحمن بن عوف نقل نکرده است.
نقد حديث
اين حديث
از جهاتى اشکال دارد:
1 ـ حديث
ترمذى از طريق مصعب بدون شک مرسل است; زيرا حميد بن عبدالرحمن بن عوف، پيامبر(صلى الله
عليه وآله) را درک نکرده است. و اين حديث از طريق اوّل نيز مرسل به نظر مى رسد; زيرا
حميد بن عبدالرحمن بنا بر قول فلاّس و احمد بن حنبل و ابى اسحاق حربى و ابن ابى عاصم
و خليفة بن خيّاط و يعقوب بن سفيان و ابن معين، در سال 150 وفات يافته است.(2) و در
آن سال، 73 سال داشته است. در نتيجه در سال 32 که همان سال وفات پدرش عبدالرحمن بن
عوف يا بعد از او به يک سال است متولد شده است. حال چگونه ممکن است که حميد از پدرش
نقل حديث کرده باشد در حالى که به جز چند روزى او را نديده است؟!
به همين
جهت است که بخارى گفته: حديث حميد بن عبدالرحمن بن عوف از سعيد بن زيد صحيح تر از حديث
او از پدرش مى باشد.(3)
2 ـ حميد
بن عبدالرحمن بن عوف را نمى توان در اين حديث از تهمت جعل مبرّا ساخت; زيرا او از جمله
کسانى است که از جانب معاويه براى جعل امثال اين احاديث مأمور شده است.
3 ـ از
آنجا که راوى اين حديث يعنى عبدالرحمن بن عوف از جمله اين ده نفر در متن حديث است لذا
به آن سوء ظنّ حاصل مى شود که ممکن است اين حديث را در شأن خودش جعل کرده باشد.
4 ـ عبدالعزيز
بن محمّد بن عبيد دراوردى از جمله کسانى است که در سند اين حديث قرار دارد. او مورد
طعن و قدح و جرح عدّه اى از رجاليين قرار گرفته است.
ابوزرعه
مى گويد: او سيّىء الحفظ است. نسائى او را قوىّ در حديث نمى داند.(4) ابوحاتم مى گويد:
به احاديث او احتجاج نمى شود.(5) ابن حجر مى گويد: «بخارى به جز دو حديث از او نقل
نکرده و آن دو را نيز به عبدالعزيز بن ابى حازم و ديگران مقرون ساخته است».(6)
ب) طريق
سعيد بن زيد
بيشتر
طرق حديث «عشره مبشّره» به سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل عدوى باز مى گردد، که پنج نفر
از راويان از او نقل کرده اند:
1 ـ روايت
عبدالله بن ظالم مازنى
عقيلى
حديث او را صحيح دانسته، و ابن عدى از بخارى همين مطلب را نقل کرده است.(7) حاکم نيشابورى
در «المستدرک على الصحيحين» مى گويد: بخارى و مسلم به روايات عبدالله بن ظالم احتجاج
نکرده اند.(8) ذهبى نيز در «تلخيص المستدرک» مى گويد: بخارى عبدالله بن ظالم را ياد
کرده و مى گويد: حديث اش صحيح نيست.(9)
2 ـ روايت
عبدالرحمن بن أخنس
ابن حجر
از او به «مستور» تعبير کرده،(10) و سرخسى «مستور» را در رديف فاسق و کافر و بى عقل
و هواپرست قرار داده است، و گفته است که محمّد بن حسن شيبانى تصريح کرده بر اين که
خبر او همانند خبر فاسق است.(11) در حالى که درباره خبر صحيح شرط کرده اند که ناقل
آن در عدالت مشهور باشد.
اشکال
ديگرى که در اين سند وجود دارد اين که محمّد بن طلحة بن مصرف يامى کوفى در سند آن واقع
شده که نسائى او را قوى ندانسته و ابن معين او را ضعيف معرفى کرده و ابن سعد مى گويد:
او داراى احاديث منکر است.
3 ـ روايت
حُميد بن عبدالرحمن بن عوف
حديث حُميد
بن عبدالرحمن بن عوف از سعيد بن زيد از پسرش عبدالرحمن بن حميد نقل کرده، و او از عمر
بن سعيد بن شريح مدنى، و او از موسى بن يعقوب زمعى و او از محمّد بن اسماعيل بن ابى
فديک حديث «عشره مبشره» را نقل کرده است.
در مورد
حُميد بن عبدالرحمن که قبلا سخن به ميان آمد.
و امّا
موسى بن يعقوب; على بن مدينى او را ضعيف الحديث و منکر الحديث دانسته و نسائى او را
غير قوى معرفى کرده است.(12) و ابن ابى فديک را نيز ابن سعد غير حجت معرفى کرده است.(13)
4 ـ روايت
رياح بن حارث
روايت
رياح از سعيد بن زيد را به طور انفراد نوه اش صدقة بن مثنى بن رياح نقل کرده است، و
از صدقه، يحيى بن سعيد قطان و عيسى بن يونس، و او از هشام بن عمار و عبدالواحد بن زياد،
و او از ابوکامل مظفّر بن مدرک اين حديث را نقل کرده اند.
در مورد
هشام بن عمار، ابوداوود مى گويد: چهارصد حديث مسند روايت کرده که هيچ يک اصل و اساسى
ندارد.(14)
و در مورد
عبدالواحد بن زياد عبدى بصرى، ذهبى در ترجمه او مى گويد: يحيى و ابن حبّان او را چيزى
به حساب نياورده و ذهبى درباره او مى گويد: او داراى اوهامى است.(15)
5 ـ روايت
ابوالطفيل
روايت
ابوالطفيل عامر بن واثله از سعيد بن زيد منفرداً از وليد بن عبدالله بن جُميع قرشى
و فرزندش از او، و محمّد بن بکير حضرمى نيز از ثابت اين حديث را نقل کرده است.
اما وليد
بن عبدالله; ابن حبّان او را در جمله ضعفا برشمرده و احتجاج به احاديث او را باطل دانسته
است. و عقيلى مى گويد: در حديث او اضطراب است. و حاکم نيشابورى مى گويد: اگر مسلم حديث
او را تخريج نمى کرد اولى بود. و فرزندش ثابت از مجاهيل است. و محمّد بن بکير نيز به
صاحب غرائب معرفى شده است.(16)
روايات
سعيد بن زيد غير از آن که از حيث سند مشکل دارد از حيث متن نيز مضطرب است; زيرا در
بعضى از سندها، ابوعبيدة بن جراح از جمله ده نفر شمرده شده و در برخى نيز به ابن مسعود
بشارت داده شده است.(17) مضافاً به اين که سعيد بن زيد در متن حديث «عشره مبشره» آمده
و لذا او در صدد تزکيه خودش و ديگران است، و اين جاى اتهام است که چگونه شخصى خودش
را تزکيه مى کند. و در جاى خود به اثبات رسيده که اگر کسى ديگرى را تزکيه کند در حالى
که آن شخص ديگر تزکيه کننده مزکّى است، تزکيه او در شريعت اسلام مورد قبول واقع نمى
شود.(18)
ج) طريق
عبدالله بن عمر
طبرانى
از احمد بن الحسين بن عبدالملک قصرى مؤدب و او از حامد بن يحيى و او از سفيان، از سفيان
بن خمس، از حبيب بن ابى ثابت، از عبدالله بن عمر از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) حديث
«عشره مبشره» را نقل کرده است.(19)
در سند
اين حديث سفيان بن عيينه واقع شده که اهل تدليس معرفى شده است.(20)
و نيز
در سندش حبيب بن ابى ثابت است که ابن خزيمه و ابن حبّان او را مدلّس به حساب آورده
اند(21).(22)
پی نوشت :
1 ـ مسند احمد، ج 1، ص
193; ترمذى، ج 5، ص 647; کتاب المناقب باب مناقب عبدالرحمن بن عوف; فضائل الصحابه،
ص 28.
2 ـ تهذيب التهذيب، ج 2،
ص 30.
3 ـ سنن ترمذى، ج 5، ص
647.
4 ـ تهذيب التهذيب، ج 3،
ص 471.
5 ـ ميزان الاعتدال، ج
2، ص 634.
6 ـ هدى السارى، ص 441.
7 ـ تهذيب التهذيب، ج 3،
ص 176.
8 ـ المستدرک على الصحيحين،
ج 3، ص 316و317.
9 ـ المستدرک على الصحيحين،
ج 3، ص 316و317.
10 ـ تقريب التهذيب، ج
1، ص 472.
11 ـ اصول سرخسى، ج 1، ص
370.
12 ـ تهذيب التهذيب، ج
5، ص 585.
13 ـ تهذيب التهذيب، ج
5، ص 42.
14 ـ تهذيب التهذيب، ج
6، ص 37.
15 ـ تذکرة الحفاظ، ج 1،
ص 258.
16 ـ تهذيب التهذيب، ج
6، ص 90.
17 ـ مستدرک حاکم، ج 3،
ص 316.
18 ـ الافصاح فى الامامة،
ص 71; تلخيص الشافى، ج 3، ص 241.
19 ـ المعجم الاوسط، ج
3; کنز العمال، ج 11، ص 645.
20 ـ ميزان الاعتدال، ج
2، ص 170، رقم 3327.
21 ـ تهذيب التهذيب، ج
1، ص 431.
22 ـ على اصغر رضوانى، امام
شناسى و پاسخ به شبهات (2)، ص 602.