مسیر جاری :
۳ دقیقه نکات مهم دیدار زنان و دختران با رهبر انقلاب
سوریه و جای خالی قوات دفاع الوطنی
آهوان سهرین در ضیافت زمستانه
ورود تانکهای اسرائیلی به روستای صیدا در جنوب سوریه
لحظه ترور ژنرال ارشد روس در مسکو
دارندگان سهام عدالت چقدر سود دریافت خواهند کرد؟
شعارهای عربی سردار؛ آزمون لیدر هواداران شباب الاهلی شد!
هدیه غافلگیر کننده رهبر انقلاب به مجری تلویزیون
استقبال متفاوت از علیرضا یوسفی؛ قهرمان خودش پشت فرمان کامیون نشست
وینیسیوس، بهترین بازیکن سال ۲۰۲۴
شهریار پرهیزگار - ترتیل سوره مبارکه یس
روضه حاج مهدی رسولی شب وفات حضرت ام البنین (س)
تلاوت آرامش بخش و دلنشین از سوره مبارکه الرحمن باصدای حسام الدین عبادی
عبد الباسط عبد الصمد - قرائت سوره شمس
عبدالباسط - تلاوت زیبای سوره مبارکه حمد (صوتی)
شهریار پرهیزگار - ترتیل سوره مبارکه واقعه
شهریار پرهیزگار - ترتیل سوره مبارکه رحمن
شهریار پرهیزگار - ترتیل سوره مبارکه جن
شهریار پرهیزگار - ترتیل سوره مبارکه فتح
شهریار پرهیزگار - ترتیل سوره مبارکه نبأ
داستان کودکانه | دوست خوب من
داستان زیبای کودکانه تقدیم به فرزندان خوب ایران زمین (نادر توی محله شون، هیچ دوستی نداشت. اون هر روز دنبال دوست می گشت. تا اینکه یک روز جلوی در خانه شان، یک پر بزرگ نارنجی دید!)(تولید شبکه ماهواره ای هدهد)
داستان کودکانه | آرزوی کرم کوچولو
داستان زیبای کودکانه تقدیم به فرزندان خوب ایران زمین (توی یک کوچه باغ قدیمی، یک کرم کوچولو زندگی می کرد. اون آرزو داشت که همه دنیا رو ببینه. اون نمی دونست که اگه بزرگ بشه، می تونه به آرزوش برسه.)(تولید...
داستان کودکانه | پری کوچولو
داستان زیبای کودکانه تقدیم به فرزندان خوب ایران زمین (پری کوچولو در آسمان هفتم زندگی می کرد. اون می خواست زمین رو ببینه.)(تولید شبکه ماهواره ای هدهد)
داستان کودکانه | پلیس حیوانات
داستان زیبای کودکانه تقدیم به فرزندان خوب ایران زمین (جنگل قصه ما شلوغ بود. حیوانات زیادی کنار هم زندگی می کردند. اما چند روزی بود که جنگل خیلی کثیف و بی نظم شده بود.)(تولید شبکه ماهواره ای هدهد)
داستان کودکانه | آتش سوزی جنگل
داستان زیبای کودکانه تقدیم به فرزندان خوب ایران زمین (جنگل آتیش گرفته بود. همه حیوانات سعی می کردند از جنگل فرار کنند.)(تولید شبکه ماهواره ای هدهد)
آقا فیله چه مهربونه
داستان خوشگل کودکانه با عنوان «آقا فیله چه مهربونه!» برای بچه های عزیز و ناز «در جنگل زیبایی همه ی حیوانات با هم زندگی می کنند و به هم کمک می کنند. خارپشت و خرگوش و سنجاب خانه شان نزدیک هم است. یه روز...
داستان کودکانه | خونه آرزوها
داستان صوتی کودکانه «خونه آرزوها» با صدای خانم مریم نشیبا
داستان کودکانه | هیولا
کتی از هیولا می ترسید. کتی فکر می کرد که هیولا زیر تخت اوست. پیش مادرش رفت و گفت: من می ترسم. هیولا رفته زیر تخت من. اما مادر زیر تخت را نگاه کرد و به کتی نشان داد که هیچ هیولایی زیر تخت او نیست ...
داستان کودکانه | کفش دوزک
مدتی بود که گل های جنگل آفت گرفته بودند و پژمرده می شدند. زیزی، زنبور زیبا یک روز از لانه اش پر زد و رفت تا با گل های قرمز حال و احوال کند. زی زی دید که گل های قرمز، خالخالی و سیاه شده اند. او همه ی حیوانات...
داستان کودکانه | دونه برفی
برفک، روی ابرها نشسته و دارد به خواهر و برادرهایش فکر می کند. ابرهای سفید آسمان را پوشانده بودند و هوا خیلی سرد شده بود. برفک، روی ابرها نشسته بود و با برادرش برفی حرف می زد. آنها از بالا ،پایین را نگاه...