نويسنده: دکتر سيدحسن صانعي




 

بعضي از مطالعات تحقيقاتي به منظور بررسي ارتباط و همبستگي بين دو عامل يا دو متغير طراحي و اجرا مي شوند. وقتي که محقق امورِ آموزشي، يک طرح پژوهشي را به منظور بررسي تأثير تعداد دانش آموزان کلاس هاي درس بر متوسط نمره پاياني دانش آموزان هر کلاس در درس خاصي ( مثلاً رياضي ) اجرا مي کند، در حقيقت او در طرح خود براي هر کلاس حداقل دو متغير درنظر گرفته است. متغير اولي تعداد دانش آموزان هر کلاس که مي تواند هر تعدادي بين 10 تا 70 را بپذيرد. متغير بعدي متوسط نمرات دانش آموزان آن کلاس است که مقاديري بين 0 تا 20 را اختيار خواهد کرد.
يا وقتي که مدير مدرسه اي نمره رياضي و نمره فارسي دانش آموزان را به صورت توأم مورد بررسي قرار مي دهد، او نيز براي هر دانش آموز حداقل دو متغير در نظر گرفته است که مي خواهد به ارتباط بين اين دو متغير پي ببرد. بررسي و مطالعه اين گونه روابط فيمابين دو متغير، مطالعه همبستگي ناميده مي شود.
در واقع بايد گفت که اساس و منطق مطالعات همبستگي مشاهده دو اندازه کمي براي هر يک از افراد نمونه است و محقق مي خواهد درباره ارتباط بين اين دو اندازه در جامعه مورد بررسي به قضاوت بنشيند. در چنين مواقعي، يکي از مفيدترين و ساده ترين ابزارهايي که مي تواند يک برداشت و تصوير کلي به محقق بدهد ترسيم نمودار پراکنش است که نمونه هايي از آن را در شکل زير آورده مي شود.
نمودار پراکنش براي عدم وجود همبستگي بين دو متغير
با توجه به شکل فوق، مي توان تصويري از انواع مختلف الگوها و روابط بين دو متغير را برداشت نمود. در مطالعات همبستگي و نمودار پراکنشي ممکن است يکي از حالات زير بين دو متغير اتفاق افتد.
* نوسانات يکي از متغيرها همراه و هم جنت با تغييرات متغير ديگر باشد. يعني همان طور که متغير اولي افزايش يابد يا اگر متغير اولي کاهش يابد متغير دومي نيز در همان جهت کاهش يابد. توجه به اين نکته بسيار مهم است که مقدار افزايش يا کاهش يک متغير نبايد الزاماً به اندازه ي مقدار تغيرات متغير ديگر باشد بلکه آنچه بايد بدان توجه نمود يکي بودن جهت تغييرات دو متغير است ( مانند شکل اول ).
* نوسانات يکي از متغيرها در جهت مخالف و معکوس با تغييرات متغير ديگر باشد. يعني همانطور که متغير اولي افزايش مي يابد متغير بعدي در جهت عکس آن کاسته مي شود. يا اگر متغير اولي کاهش مي يابد متغير دومي در جهت عکس آن افزايش يابد. يادآوري اين نکته ضروري است که مقدار افزايش يا کاهشي که در يکي از متغيرها رخ مي دهد، نبايد الزاماً به اندازه مقدار کاهش يا افزايش متغير بعدي باشد. بلکه آنچه براي محقق اهميت دارد جهت مخالف تغييرات دو متغير است ( مانند شکل دوم ).
* تغييرات يکي از متغيرها نه هم جهت و نه در جهت مخالف نوسانات متغير بعدي است. يعني تغييرات اين دو متغير ارتباطي با هم ندارند و کاهش يا افزايش يکي از آنها بر متغير بعدي اثر نمي گذارد. اين بدين معنا است که بين دو متغير در واقع همبستگي خطي وجود ندارد ( مانند شکل سوم ).
منبع مقاله :
سيدحسن، صانعي؛ (1391)، الفباي تحقيق، تهران: نشر انديشمند، چاپ دوم