عدم اختصاص علم تأويل به خداوند
آيا غير از خداوند، انسان ها نيز بر تأويل قرآن واقفند يا خير؟ خصوصاً با توجه به اين که وقف بر « الله » در آيه ي « وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللّهُ » (1)، وقف لازم باشد.
نويسنده: دکتر محمدکاظم شاکر
آيا غير از خداوند، انسان ها نيز بر تأويل قرآن واقفند يا خير؟ خصوصاً با توجه به اين که وقف بر « الله » در آيه ي « وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللّهُ » (1)، وقف لازم باشد.
در جواب مي گوييم:
اولا: آيه ي شريفه، بياني است در مقابله با کساني که به انگيزه ي فتنه جويي، درصددند قرآن را منحرفانه تأويل کنند، در حالي که معناي درست آن را نيز مي دانند، مانند گروهي از اهل کتاب که خداوند درباره ي آنها مي فرمايد: « يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ؛ (2) کلام خدا را مي شنيدند و با آن که حقيقت آن را مي يافتند، تحريفش مي کردند و از کار خويش آگاه بودند. »
در آيه ي هفت سوره ي آل عمران نيز از واژه « اِبْتِغَاءَ الفِتْنَةِ » استفاده مي شود که تأويل کنندگان خود نيز مي دانستند که تأويلشان با مراد خداوند مغاير است. با عنايت به اين نکته، در قرآن آمده است: « کسي جز خدا تأويل آن را نمي داند »؛ يعني اين کلام خداست و بديهي است که معناي آن نيز همان است که خدا اراده کرده، نه آنچه شما مي گوييد. در مقابل اين گروه، راسخان در علم به تأويل واقعي قرآن گردن مي نهند و در برابر اراده ي خدا - که بدان آگاهند - سخن ديگري نگفته، راه حق را کج نمي کنند.
قرآن براي هدايت مردم آمده و تحقق اين امر نيز جز با فهم آن ميسر نيست، بنابراين، حصر در الا الله، حصر اضافي است نه حقيقي (3)، لذا با علم ديگران به تأويل، منافاتي ندارد.
ثانياً: بنابراين که حصر در آيه، حصر حقيقي باشد، با اين مطلب منافاتي ندارد که خداوند تأويل قرآن را به پيامبرش تعليم دهد، چنان که در قرآن آمده است: « وَأَنْزَلَ اللّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً (4)؛ و خدا بر تو کتاب و حکمت نازل کرد و چيزهايي به تو آموخت که از اين پيش نمي دانسته اي و خدا لطف بزرگ خود را بر تو ارزاني داشت ». و علي (عليه السلام) فرمود: « خداوند حجت هاي قرآن را روشن گردانيد؛ از علمي که هويداست، و حکمت هايي که نهان و ناپيداست. » (5)
نتيجه آن که، انسان ها نيز مي توانند از دانش تأويل قرآن برخوردار باشند.
پينوشتها:
1. آل عمران (3) آيه ي 7.
2. بقره (2) آيه ي 75.
3. حصر حقيقي آن است که چيزي به امري اختصاص داشته باشد، به نحوي که در غير آن مطلقاً يافت نشود، مانند حصرالوهيت در خداوند در « لا اِلَهَ الاَّ اللهُ »، اما حصر اضافي آن است که اختصاص چيزي به امري، تنها در مقايسه با مورد يا موارد خاصي باشد، مانند اين که راجع به زيد در مقايسه با افراد هم کلاس او گفته شود: « ما شجاع الا زيد؛ کسي جز زيد شجاع نيست. »
4. نساء (4) آيه ي 113. (منظور از حکمت در آيات قرآن، همان تأويل است).
5. نهج البلاغه، خطبه ي 152؛ بحارالانوار، ج 32، ص 39.
شاکر، محمدکاظم؛ (1376)، روش هاي تأويل قرآن: معناشناسي و روش شناسي در سه حوزه روايي، باطني و اصولي، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ سوم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}