نویسنده : يزدان نصر




 


حسین بن منصور حلاج از جمله شخصیتهایی است که پیرامون وی سخنان بسیاری در طول تاریخ مطرح بوده است.
بعضی او را عارفی بزرگ و سالکی واصل و بعضی او را شیادی مکار و مدعی نیابت امام زمان (عج ) و حتی دیوانه می دانند !
راسخون در آستانه ی سالروز اعدام این شخصیت جنجالی تاریخ اقدام به انتشار ویژه نامه ای درباره ی او نموده است.
سعی ما براین بوده که بدون هیچگونه پیشداوری ، نظرات موافقان و مخالفان را در این مجموعه پیش روی شما قرار دهیم.
مقاله ای که پیش رو دارید یکی از مقالات این مجموعه است. در نهایت این شمائید که انتخاب می کنید.

در طول تاريخ مطالب مختلفي از حلاج نقل شده و يا داستان‌هايي از او روايت شده كه در نگاه اول آدمي را به اين فكر وامي‌دارد كه وي انسان بزرگي بوده است. اما هنگامي كه بيشتر مطالعه مي‌كني و به سخنان علما در طول تاريخ اسلام گوش فرا مي‌دهي، مي‌بيني كه قضيه صد و هشتاد درجه برعكس است. يعني به همان اندازه‌اي كه گمان مي‌كردي وي شخصيت بزرگي است، مي‌بيني يك شخصيت ناسالم است. در اين مقاله تحقيقي به اين موضوع مي‌پردازيم.
پيش از هر چيز ابتدا به سخنان پير روشن ضمير امام خميني -رحمه الله- توجه مي‌كنيم كه فرمود: حلاج و ابراهيم الخواص جاهل به مقام توحيد و توکل بودند؛ زيرا صحراگردي و قلندري را با مقام توکل اشتباه کردند و ترک سعي و از کارانداختن قوايي را که حق تعالي عنايت فرموده به خرج توحيد و توکل گذاشتند.
ايشان در شعري خطاب به حلاج مي فرمايد:

و در جاي ديگر مي‌فرمايد:

و يا:

و يا:

و يا:

اما اين كه امام مي‌فرمايد «همچو حلاج خريدار سر دار شدم» واقعيت اين است كه حلاج فرد پراستقامتي بود و در راه انديشه باطل خود، اراده‌اي قوي داشت و از اين حيث به اراده معروف شد و مورد مثل قرار گرفت و در واقع اين صبر و استقامت وي را مي‌توان الگو قرار داد، البته در راه حق.
مانند اين كه حاتم طايي به بذل و بخشش معروف شد و مثال زدن به وي دليل بر اين كه وي حتما فرد خوب و خداپرستي نيز بوده نمي‌شود، اما بخشش وي را مي‌توان الگو قرار داد.
و اما مريدپروري حلاج به علت اين بود كه وي به علت برخي رياضت‌ها كنترل نفس خود را در اختيار گرفته بود (همانند مرتاضان هندي كه حتي ممكن است خدا را نيز قبول نداشته باشند) و عده‌اي از عوام گمان مي‌كردند وي شخصيت بزرگي است كه اين گونه خرق عادت مي‌كند. اينجا بود كه وي با اين كه از اهل سنت بود، حتي ادعاي نيابت امام عصر (عج) را نمود. ابوريحان بيروني -رحمه الله- در مورد او مي‌فرمايد حلاج در ميان مردم كوي و برزن مي‌گشت و با انجام اموري خارق‌العاده آن‌ها را به عقايد خويش دعوت مي‌كرد و چنان به مردم تزريق مي‌كرد كه مهدي موعود از طالقان ظهور خواهد كرد و ظهور وي نزديك است.
وي به سراغ علي بن بابويه -رحمه الله- فقيه زمان در قم رفت و جالب اين كه در حضور وي كه از مرتبطين با نواب ولي عصر(عج) بود، ادعاي نيابت حضرت را نمود! اما علي بن بابويه كه نيك وي را مي‌شناخت و از نيت پليد او آگاه بود، به حلاج فرمود «اتّدعي المعجزات؟ عليک لعنة الله»! (ادعاي معجزه‏اي داري؟ لعنت خدا بر تو باد!) سپس به فرمان ايشان از پشت گردن حلاج گرفتند و با خشونت از شهر بيرون راندند.
علت اصلي اين همه مخالفت با حلاج اتهاماتي است كه گروه‌هاي مختلف به خصوص اماميه و حتي متصوفه به او وارد كرده‌اند. اهم اتهامات حلاج عبارت بود از:

1- سحر و جادو:

چهل اتهام در اين باب توسط دختر ابوالحسن سامري كه عروس حلاج بوده است، به وي وارد شد. خواجه عبدالله انصاري -رحمه الله- از بزرگاني بوده كه اين اتهام‌ها را صحيح دانسته است.

2- دعوي ربوبي:

اين اتهام توسط عالم جليل‌القدر شيعه ابوسهل بن اسماعيل بن علي نوبختي بر او وارد شد. ابومحمد جريري و حتي شبلي كه از مريدان حلاج بود، اين اتهام را تاييد كردند. حلاج در يكي از نامه‌هاي خود مي‌نويسد از رحمن رحيم به فلان بن فلان! اين نامه از يكي از مريدان حلاج در منطقه دينور كرمانشاه به دست آمده است.

3- وحدت وجود:

حلاج قائل به وحدت وجود از نوع شرك‌آميز آن بود.

4- تبديل حج و ساير عبادات:

وي در عباداتي همچون حج بدعت گذاشته بود و مثلا مي‌گفت هر كه نمي‌تواند به حج برود گوشه‌اي از منزل خود را در هنگام حج عبادتگاه خود قرار دهد و اين به مانند آن است كه حج واجب انجام داده است!

5- دفاع از شيطان و فرعون:

حلاج مي‌گويد صاحب من و استاد من ابليس است. به آتش بترسانيدند ابليس را، از دعوي خود بازگشت. فرعون را به دريا غرق کردند و از دعوي خود بازگشت. فرعون از روي کشفي که از خدا پيدا کرده بود، ادعاي ربوبيت کرد! بعدها كار به جايي رسيد كه مريدان حلاج ابليس را سيدالموحدين ناميدند و تا اين حد گمراه شدند!
پس از اين همه جنايت امام زمان(عج) در توقيعي حلاج را لعن فرمود و اين توقيع را مرحوم مقدس اردبيلي به آن اشاره كرده است. پس از اين توقيع، علماي معاصر حلاج حسين بن روح سومين نايب امام، علي بن بابويه، شيخ صدوق و قطب راوندي با حلاج مخالفت كردند و وي را مطرود و ملعون به حساب آوردند.
برخي ديگر از علماي شيعه که به مخالفت با منصور حلاج برخواستند عبارتند از: شيخ طوسي، ابن نديم، شيخ مفيد، ابوسهل نوبختي، شيخ طبرسي، شيخ حر عاملي، علامه بحراني، ...
بنابراين اين كه عده‌اي مي‌گويند حلاج را تنها مشايخ زمانش تكفير كردند، چنين نبوده و از بين علماي گذشته تاكنون شمار زيادي وي را تكفير يا رد كرده‌اند. نتيجه اين كه مسير عرفان خطرناك است و مانند لبه تيغ! اگر از يك طرف بيفتي به قعر ضلالت عن سبيل الله مي‌رسي و اگر از طرف ديگر بيفتي به اوج قرب من الله و راه تشخيص آن علم است. بايد با علم وارد شد، والا وارد نشدن بهتر است.
منبع: شیعه آنلاین