مبانی و منابع حقوق رُم

حقوق رُم اولاً و بالذّات عبارت است از قوانین شهر رُم و امپراطوری رُم اعمّ از قوانین مدوّن و غیرمدوّن. مبنای آن روایات و مصوّبات مجلس قانونگذاران و تصمیمات سنا و فرمان امپراطوران و احکام قضات عالیمقام و نوشته های حقوقدانان و مجمع القوانین امپراطوران اخیر، بخصوص مجموعه ی قوانینی (1) که به دستور ژوستی نَین ( یوستی نیانوس ) (2) قیصر روم در سالهای 528 تا 534 میلادی تدوین گردید و در حقیقت مبنای حقوق اکثر ممالک قارّه ی اروپاست.

در غرب شامل قوانینی است که از تأسیس شهر رُم به سال 735 پیش از میلاد تا سقوط امپراطوری رُم غربی در قرن پنجم بعد از میلاد وجود داشته و در شرق شامل قوانین امپراطوری رُم شرقیست تا سقوط امپراطوری مزبور و تصرّف قسطنطنیه (3) توسط ترکها به سال 857 هجری- 1453 بعد از میلاد (4).

در اوائل دوره ی امپراطوری منابع دیگر حقوق رُم عقاید و آراء مشاورین حقوقی در جواب سئوالات حقوقی بوده است که تفصیل آن تحت عنوان « پرسشها و پاسخها » بیاید.
 

اهمیّت حقوق رُم

از تأثیرات جهانی حقوق رُم هرچه گفته شود گزاف نیست. اهمیّت تاریخی رُم بیشتر به دو چیز است: یکی امپراطوری، دیگر حقوق رُم.

بساط امپراطوری رُم دیرزمانیست که برچیده شده و فقط نامی از آن در صفحه ی روزگار باقی مانده است. حقوق رُم بعد از سقوط امپراطوری غربی رُم به اوج ترقی رسید. از فتوحات توتُنها و غلبه ی طوایف قدیم آلمان و شمال اروپا نه فقط گزندی ندید بلکه فاتحان وحشی صفت را به راه و رسم تمدّن رهنمون گشت و پیوسته نفوذ و نیروی رُم فزونی یافت تا آنجا که امروز هم مبنای حقوق دو قارّه و بسیاری از کشورهای سه قارّه ی دیگر حقوق رُم است.

27 سال قبل از میلاد اُکتاویانوس (5) عنوان اُغسطوس به مفهوم قیصر عظیم الشّأن و مقدس رُم را احراز نمود. این لقب با ریاست جامعه ی روحانی رُم توأم بود و از طرف سنا به او داده شد و امپراطوران بعد را نیز به همین صفت خواندند (6). در عهد قیصر دیگری بنام دی یوکلِه سیانوس (7) (دی یوکلِه سَین) به سال 284 بعد از میلاد به دو قسمت تقسیم گردید. یکی را امپراطوری شرقی و دیگری را امپراطوری غربی نامیدند، ولی عملاً در سال 395 میلادی امپراطوری رُم غربی از امپراطوری رُم شرقی که همان امپراطوری بیزانس (8) ( بیزنطیه ) باشد جدا شد، امپراطوری غربی به سال 476 میلادی منقرض گردید، ولی امپراطوری شرقی تا سقوط قسطنطنیّه به سال 1453 میلادی دوام یافت.

جلوس شارلمانی (9) بر تخت امپراطوری غربی در شهر رُم به سال 800 میلادی بوده و پیدایش عنوان امپراطوری مقدّس رُم (10) به مفهوم وسیعتر کلمه مربوط به همان سال است. به مفهوم اخصّ کلمه امپراطوری مقدّس رُم شامل آلمان و ایطالیای شمالی بوده و به‌طور سربسته مدّعی حاکمیّت جهانی شده و آغاز امپراطوری مزبور را عهد اُتوی اوّل (11) (962 تا 973 میلادی) و پایان آنرا در عهد فرانسیس دوم (12) به سال 1806 میلادی ضبط کرده اند. عنوان یا صفت « مقدّس » (13) را فردریک اوّل (14) به امپراطوری رُم افزوده و لیکن از سال 1155 میلادی به بعد امپراطوری بدین لقب خوانده شده است.

در هیچیک از نقاط اروپا که جزء قلمرو رُم بشمار می رفت هیچگاه از تسلّط حقوق رُم کاسته نشد، بلکه تدریجاً به نواحی شمالی و شرقی نیز رخنه کرد وسراسر قارّه ی اروپا را فرا گرفت. یگانه موردی که با مقاومت شدید روبرو گشت به هنگام عبور از دریای مانش به‌سوی جزایر بریطانیا بود. پس از چند قرن در نتیجه ی جنبش های استعماری، حقوق رُم از فراز اقیانوس ها و دریاها گذشت و نه فقط به قسمت اعظم قارّه ی امریکا بلکه به آفریقا و آسیا و حتّی به مجمع الجزایر فیلیپین راه یافت.

حتّی در کشورهائی که قانون عرف انگلستان معتبر است بسیاری از اصول حقوق رُم را در محاکم رعایت می کنند و شاید معدودی از قضات یا وکلا و اصحاب دعاوی به این نکته پی برده باشند.
نزدیک سیزده یا چهارده قرن حقوق رُم بر قسمت مُهمّی از ممالک حکومت کرد. پس از سقوط امپراطوری غرب و تحولات فوق العاده ای که روی داد حقوق رُم نیروی تازه یافت و اصول عالیه ی آن در اروپا مورد تحسین و اعجاب واقع شد. در فرانسه و آلمان و هلند و اسکاتلند و جزایر اقیانوس هند و سواحل رودخانه ی میسی سیپی نیز به تدریس آن پرداختند و چه بسا به آن تأسّی جستند. حتّی در این عصر ایطالیا و اسپانیا و ژاپن و جمهوریهای امریکای جنوبی و نقاط مختلف افریقا نیز تحت تأثیر آن قرار گرفتند (15).

نمونه ی بارز نفوذ حقوق رُم آلمان است. تا روزی که مجموعه ی واحدی برای قلمرو آن امپراطوری وضع نشده بود یعنی تا سال 1900 میلادی در مواردی که حقوق رُم با مقرّرات محلّی تعارضی نداشت از قانون رُم به‌عنوان قانون تبعی مدد می گرفتند.

از قرن یازدهم به بعد شروح و تفاسیری بر مجمع القوانین ژوستی نیَن نوشته شد. حقوقدانان نسلاً بعد نسل به توسعه و تکمیل و تطبیق آن با اوضاع و احوال زمان و مکان همّت گماشتند و ناگزیر مضافات و مُلحقاتی از منابع دیگری سوای رُم افزوده شد و لیکن با همه ی اشکال و صوری که در کشورهای مختلف و در ادوار مختلف پیدا کرد عنوان حقوق رُم و قانون رُم هنوز محفوظ مانده است. مثلاً وقتی در انگلستان « سیویل لا » (16) می گویند مراد همان حقوق رُم در برابر حقوق عرف محلّی است که به زبان انگلیسی به « کامُن لا » (17) معروف است.

اجمالاً اهمیّت حقوق رُم از این جهت است که در توسعه و پیشرفت علم حقوق به‌طور کلّی تأثیرات عظیمی داشته است. حتّی امروز اگر به روشهای حقوقی تمدّن غرب نظر کنیم به استثنای ممالک اسکاندیناوی و بعضی کشورهای دیگر می توان گفت این کشورها از دو گروه خارج نیستند: گروه انگلیسی و گروهی که عناصر عمده ی آن از ریشه ی حقوق رُم است. تقریباً همه ی ایالات متحده ی آمریکا و اغلب ممالک مشترک المنافع بریطانیا جزء گروه انگلیسی و کشورهای دیگر جزء گروه حقوق رُم واقع شده اند.

گو اینکه بسیاری از قوانین کشورهای قاره ی اروپا از رُم نیست تقریباً همه جا استخوان بندی قوانین و سبک فکر به‌طور کلّی متأثّر از همان مبانی و بر اساس همان مباحث و کلیّات پی ریزی شده است. حتّی در اسکاتلند جزء حکومت متحده ی بریطانیاست روش حقوقی هنوز بر مبنای حقوق رُم استوار است. حقوق کِبِک از ایالات کانادا معجونی از حقوق رُم در قالب حقوق فرانسه است. در افریقای جنوبی و سیلان حقوق رُم و هلند حکومت می کند، بدین معنی که حقوقدانان هلند حقوق رُم را در قالب دیگری بنام حقوق رُم و هلند ریخته اند.

مجموعه ی ژوستی نیَن که در قرن ششم میلادی از روی قوانین موجود تنظیم و تدوین گردید در واقع مبنای مجموعه ی قانون مدنی فرانسه معروف به کُدِ ناپلئون است. نظر به تغییراتی که به‌مرور طیّ چند قرن در مجموعه ی ژوستی نیَن داده شده بود گروهی از حقوقدانان فرانسه ظرف سه سال (از 1804 تا 1807 میلادی) در آن تجدیدنظر کردند و قانون مدنی فرانسه را نوشتند و به‌فرمان ناپلئون اوّل رسمیّت آن اعلام گردید. سپس کشورهای دیگر اروپای غربی و امریکای لاتین نیز آنرا پذیرفتند. از باب مثال در ایالت لویزیانا از ایالات متحده ی امریکا مبنای قوانین آن ایالت شناخته شد و در ایالت کِبِک از ایالات کانادا نیز شالوده و مبنای قوانین بشمار می رود.
 

حاکمیّت در شهرهای مستقل ایتالیا

مبادی شهرهای مستقل ایتالیا بی شباهت به مبادی شهرهای مستقل یونان نیست، با این تفاوت که در ایتالیا شهرهای کوچک در ابتدا مراکز کشاورزی بود و بالمآل با اِعمال زور متّحد شد و موانع جغرافیائی کمتر از یونان وجود داشت. ازینرو وحدت شهرهای مزبور آسانتر انجام گرفت و پس از حصول این منظور رُم به کشورگشائی پرداخت و عدّه ای از افراد برگزیده ی متصرّفات خود را به تابعیت پذیرفت. فتوحات رُم به اندازه ای وسعت یافت که قانون اساسی شهرهای مستقل با نظام جهان گشائی منافات داشت. در نتیجه شکل حکومت دگرگونه شد و روش امپراطوری جانشین آن گردید و برای چند چیز اهمیّت خاص قائل شدند: اوّل قدرت که در دست اعیان و اشراف رُم بود، دوّم سازمان متمرکز، سوّم یکسان و یکنواخت بودن قانون و در نتیجه پرستش امپراطور به‌عنوان وظیفه ملّی و مملکتی.

امپراطوری رُم به روشهای بسیاری از کشورهای امروزی دنیا و به اداره ی امور مستعمرات خدمات مهمّی انجام داد وهمچنین درباره ی وحدت بشر و حکومت جهانی عقاید و افکاری از آن مرز و بوم تراوش کرده است. شهرت رومیهای قدیم به راه سازی بود و با این روش به جهانگیری و تسلّط بر اقوام و ملل مختلف موفق شدند.

حاکمیّت از خانواده و طایفه و قبیله و عشیره آغاز شد و مانند جاهای دیگر به شهر و کشور منتقل گردید و به‌تدریج مدارج تکامل را پیمود. حکومت چهار مرحله داشت: اوّل مرحله ی سلطنت، دوّم مرحله ی حکومت اقلیّت، سوّم مرحله ی جمهُوری، چهارم مرحله ی امپراطوری.

رُم به خلاف برخی از همسایگان خود در مسیر ترقّی و پیشرفت متوقّف نگشت و مراحلی که پیموده است ضمن عناوین بعد شرح داده می شود.
 

منشها و روشها

رومیان قدیم اصولاً مردمی بودند، دلیر، سلحشور، شمشیرزن، ورزشکار، قانون دوست و پای بند به انتظامات و افتخارات ملّی. از مشخّصات دیگر رومیهای قدیم دو صفت برجسته است که عظمت بابلیهای باستانی نیز معلول آن دو صفت بوده است: اوّل اختلاط نژادها، دوّم پیشه ی بازرگانی.

قبائل لاتینی و « سابِلی » (18) به هم پیوستند و مهاجرینی از شهرها و کشورهای دیگر به رُم پناهنده شدند و گروه انبوهی از اقوام و امم مختلف در آن شهر سُکنی اختیار کردند. « سابلیها » که از ساکنان اولیّه ی ایطالیا بشمار می روند از چند قوم ترکیب شده بودند. و بنام « سامنیت » (19) و « سابین » (20) و اقوام دیگر شناخته شده اند. رودخانه ی تیبر (21) که از شهر رُم می گذرد راه معاملات وسیع بازرگانی را با ممالک خارجه آسان ساخت و در نتیجه ی آمد و رفتها و مسافرتهای تجاری افق فکر مردم که با نژادهای گوناگون و عقاید مختلف تماس پیدا کردند وسعت یافت. بسیاری از بازرگانان بیگانه در رُم اقامت گزیدند و نقش مهمّی در تلاشهای سیاسی و تکامل قوانین بر عهده گرفتند.
 

خانواده

خانواده های رُم نمونه ای از خانواده ی آریائی بودند (22). زن در اختیار شوهر و فرزند در اختیار پدر بود. شوهر و پدر در محیط خانواده پادشاهانی بی تخت و تاج بشمار می رفتند. فرض این بود که حیات و ممات فرزند حتّی پس از رسیدن به سنّ رشد در اختیار پدر باشد و پسر فقط پس از مرگ پدر ریاست خانواده را عهده دار گردد. آنچه پیوند خانواده و علائق خانوادگی را به وجود می آورد نام مشترک و کیش مشترک بود. در رُم قدیم سه چیز را از هم جدا می دانستند: دین و حکومت و روابط خانوادگی. هر یک از عناصر سه گانه ی مزبور جزء لایتجزّای یک خانواده ی نمونه آریائیست که نیاگان خود را نیایش می کردند.

در اینجا به یکی از رسوم قابل ملاحظه ی خانواده های قدیم برمی خوریم فوستِل دُکولانژ (23) مورّخ و محقّق فرانسوی می نویسد: « هر یک از خانواده های اوّلیّه مذهب و خدایانی خاصّ خود داشت که از پدر منتقل می شد و خدا و مذهب چون امانتی گرانبها بود که بایستی در حفظ آن بکوشند. چنین خانواده ای همیشه از قطع نسل اندیشه داشت، چه با قطع نسل مذهب او نیز از میان می رفت و کانون و اجاق خانه اش خاموش می شد و مردگانش بکلّی تیره بخت و آشفته حال می شدند. پس واجب ترین کار آدمی در دوران حیات ازدیاد نسل بود تا بدان وسیله مذهب خانوادگی پایدار بماند.

« بنابر همین عقاید مجرد زیستن از جمله گناهان و بدبختیهای عظیم بود ... پیش از ایجاد قوانین شاید همین عقاید مردم را از مجرّد زیستن بازداشت و چون دوره ی قانون فرا رسید آنرا از جمله ی خطیئات مستوجب مجازات شمردند. دنیس دالیکار ناسیوس که در تواریخ قدیم روم مطالعات بسیار کرده است می نویسد به‌موجب یکی از قوانین قدیم جوانان روم مجبور به ازدواج بوده اند. چیچرو نیز در مباحث حقوقی خویش از قانونی سخن می راند که به‌موجب آن مجرّد زیستن جوانان روم ممنوع بوده است. »
 

تأسیسات اوّلیه ی سیاسی

تأسیسات اولیّه ی رُم نظیر تأسیساتی است که در صدها شهر دیگر از شهرهای ایطالیا و یونان وجود داشته است. تاریخ رُم با آیین سلطنت آغاز می شود ولی دوران پادشاهان با افسانه و ابهام توأم است. سال 509 پیش از میلاد مسیح را سال سرنگون شدن اساس سلطنت نوشته اند و شاید به‌تقریب مقرون بصحّت باشد. از آن تاریخ به بعد دو جانشین بنام کنسول همه ساله به رأی بزرگان قوم از میان اعیان و نجباء رُم برگزیده می شدند و همه ی اختیارات به این دو شخص منتقل می گشت.

یگانه مجلس ملّی که در این عصر وجود داشت « کُمیتیا کوریاتا » نام دارد (24) و اعضاء آن در این دوران فقط از اهالی اصیل شهر بودند. اصیل زادگان و اولاد و احفاد سکنه ی اصلی رُم را بنام « پاتریسیوس » (25) خوانده اند و با گذشت زمان طبقه ی اعیان و اشراف در برابر عامّه ی مردم بدین صفت موصوف شدند. عامّه ی مردم را که پلِب (26) نامیده اند کسانی بودند که بعد از اهالی اوّلیّه به رُم آمدند و شاید با فرزندان بردگان و رعایا آمیخته شدند. طبقه ی متوسّطی نیز بنام کلیان (27) یا تحت الحمایه ی پاتریسیوسها بوده است که افراد آن در خدمت پاتریسیوسها به مشاغل غیرمهم دولتی اشتغال داشتند و کم کم جزء طبقه ی اوّل شدند.

واژگون شدن بنیاد سلطنت شاید هیچگونه سودی برای طبقات پائین جامعه نداشت ولی بلافاصله مبارزه ی طبقاتی میان اعیان و عامّه ی مردم آغاز گردید. در حدود یکصد و پنجاه سال بلکه بیشتر زد و خورد کردند تا توانستند حقوق و امتیازاتی به دست آورند. از سقوط تارکَن یا تارکینیوس (28) هفتمین و آخرین پادشاه داستانی رُم و با تصویب قانون لیسی نیوس (29) به سال 367 پیش از میلاد رُم صحنه ی مبارزات این دو طبقه بوده است. طبق روایات و افسانه ها از سال 534 تا 509 یا 510 پیش از میلاد تارکَن با اِعمال زور و فشار سلطنت کرد تا اینکه به پیشنهاد لیسی نیوس رئیس دادگاه عامّه که از سال 376 تا 367 پیش از میلاد عهده دار این مقام بود قانون معروفی بنام خود او به تصویب رسید (30). در آن زمان رئیس یا نماینده یا قاضی قبیله یا وکیل رعایا را به لاتینی « تریبونوس » (31) می گفتند. وظیفه ی خاص این اشخاص حفظ و حمایت حقوق افراد مردم بوده بخصوص حقوق افراد عامّه ی ناس در برابر احکام خود سرانه ی قضات از طبقه ی اعیان و خواص و تعقیب مأمورین متخلّف و بزهکار دولت به‌ویژه دادرسان معزول.

اساس این فکر 494 سال پیش از میلاد مسیح به وجود آمد و به روایتی تا سال 451 پیش از میلاد دادگاه مزبور به این صورت داوم یافت. عدّه ی قضات این دادگاه نخست از دو تن تجاوز نمی کرد ولی بعد به ده تن رسید. این هیأت می توانست احکامی را که از محاکم به زیان افراد عادی صادر می شد فسخ کند و حتّی حکم قتل بدهد. اعضاء هیأت در انظار مقدّس بودند و از هرگونه تعرض مصونیت داشتند.

رفته رفته اختیارات ایشان رو به فزونی گذاشت تا سرانجام سمت پیشوایان سیاسی مردم را حائز شدند. پس از پایان رژیم جمهوری طیّ چند ماهی که فترت بود ریاست مجلس سنا را نیز اشغال نمودند. در نتیجه ی مبارزات دامنه دار طبقات مردمی که از حقوق سیاسی و مدنی هیچگونه بهره ای نداشتند عاقبت از جمیع جهات و حیثیّات در برابر قانون با طبقه ی خواص متساوی الحقوق شدند.

در اینجا لازم است به مفهوم تساوی حقوق در برابر قانون درست توجّه شود، زیرا این اصل اصیل حقوقی مربوط به شئون اخلاقی و درجات علمی اشخاص نیست. بنصّ تنزیل و به‌حکم منطق میان دانا و نادان و میان پرهیزکار و ناپرهیزکار تفاوت از زمین تا آسمان است. سعدی علیه الرحمه فرموده است:

گر سنگ همه لعل بدخشان بودی *** پس قیمت لعل و سنگ یکسان بودی

خلاصه به‌مرور وضع دادگاه عامّه دگرگونه شد و بجای اینکه مانند گذشته نقش منفی و مخالف را عهده دار باشد مثل یکی از چرخهای مهمّ دستگاه حاکمه بگردش درآمد. عدّه ی بیشتری از میان عامّه ی مردم به‌تدریج به نمایندگی سنا برگزیده شدند. مدتی بدین منوال گذشت. دیگر اختلافی میان این دو گروه دیده نشد. از سال 367 تا 134 پیش از میلاد اغلب دادگاه مزبور صرفاً آلتی در چنگ سنا بود (32).

در عهد امپراطوری رُم دادگاه مزبور اختیارات خود را از دست داد و امپراطوران وارث همه ی اختیارات و مصونیتهای آن هیأت شدند. اُکتاویانوس (33) نخستین امپراطور یا قیصر رُم ملقب به اُغَسطوس به معنی مفخّم و مقدّس که از سال 27 پیش از میلاد تا 14 بعد از میلاد سلطنت کرد با نهایت سیاست بساط تریبون را دگرگون کرد و قدرت خود را بر شالوده ی تریبون مسخ شده ای بنا نهاد.
 

نخستین اصلاحات قانونی

قدیمترین مجلس ملّی را در رُم « کُمیتیا کوریاتا » می خواندند. قاطبه ی اهالی اصیل رُم و اصیل زادگان و افراد آزادی که به سنّ رشد رسیده و عنوان « سیویس » (34) داشتند می توانستند در این مجلس شرکت کنند. این عنوان در حقوق رُم به چهار کس اطلاق می شد: 1- هر مرد آزادی که پدرش هم آزاد بوده است. 2- بنده ی آزاد شده ای که پس از آزاد شدن به شرایط صاحب سابق خود عمل کرده باشد. 3- کسانی که در نظام رُم سه سال خدمت کرده یا خانه ای در رُم به قیمت معیّن بنا نهاده یا یک کشتی بسازند و شش سال غلّه برُم حمل کنند. 4- بیگانگانی که شایستگی ایشان به‌موجب قانون تصویب شده باشد. شاید عنوان مرد آزاد در این مورد برای این اشخاص بخصوص از یک جهت تا اندازه ای پُر بی تناسب نباشد. در ترجمه های دیگری که دیده شده (از جمله شهری و هم شهری و شهرنشین و شهروَند و شارمند) توجّه لغت شناسان ظاهراً بیشتر به ریشه ی لغت بوده و استعمال یکی از این کلمات به‌عنوان معادل ممکن است در همه ی موارد کاملاً کافی و وافی به مقصود و یا جامع و مانع به نظر نرسد: ولی اساساً مراد کسانیست که مولد و موطن آنها رُم بوده نه ساکنان دیگری که رُم را فقط به‌عنوان اقامت گاه برگزیده بودند. رعایای رُم و اقوام بیگانه ای که بربقه ی طاعت رُم درآمدند مشمول این عنوان نبودند. لذا شاید چنین کس را بیک اعتبار اهل رُم یا زاده ی رُم و به اعتبار دیگر مرد آزاد یا همشهری آزاد بتوان خواند.

در یونانی به این افراد « پولی تِس » (35) می گفتند که با تبعه و رعایا (36) فرق اساسی دارد زیرا تابع حاکی از وجود متبوع و فرمانرواست که اتباع باید نسبت به شخص او وفادار باشند و حال آنکه مفهوم « سیویس » (civis) یا « سیتوایَن » (citoyen) در رُم قدیم احراز عضویت در آن جامعه ی سیاسی و وفاداری نسبت به آن جامعه بوده و در حقوق رُم قدیم ابتدا این عنوان به اهالی اصیل شهر رُم تعلق داشت که هم از حقوق مدنی و هم از مزایای سیاسی برخوردار بودند. این گروه نیز به دو دسته تقسیم می شد. اعضاء پیوسته و اعضاء وابسته جامعه ی رم. عضویت دسته ی اوّل در جامعه ی رُم عضویت کامل بود (37). عضویت دسته ی دیگر عضویت جزء یا ناقص (38)، بدین معنی که دسته ی اخیر (وابستگان) از حقوق سیاسی محروم و از حقوق مدنی دیگر بهره مند بودند.

امّا در عرف از این لفظ گاه شهرنشین یا شهری در برابر ده نشین و گاه کشوری در برابر سپاهی مستفاد می شود.

موارد ذیل سبب سلب این عنوان بوده است: بردگی، اسارت در جنگ، جلاء وطن، نفی بلد. خلاصه این عنوان مخصوص کسانی بود که از حقوق خصوصی رُم از جمله حقوق خانوادگی و مالکیّت و وراثت و عقد قرارداد برخوردار بودند. سایر اتباع را بیگانگان سیّار یا خوش نشین می نامیدند (39).

انتقال قدرت از مجلس ملّی به مجلس بزرگ رُم « کُمیتیاسنتوریاتا » (40) یا « کُمیتیا مایورا » (41) که از قاطبه ی نفوس اعمّ از وضیع و شریف تشکیل شد (42) خطّ فاصل طبقات را شکست. از آن مهمتر اصلاحاتی است که در سالهای 94-495 پیش از میلاد روی داد. مردم برای استیفای حقوق خود از طبقه ی ممتاز به حال اعتراض از شهر رُم خارج شدند و به کوه مقدّس پناه بردند و تا سال 287 پیش از میلاد این عمل بارها تکرار شد. اغنیا و اعیان ناگزیر سر تسلیم فرود آوردند و بعضی بیعدالتی ها را جبران کردند از جمله تقسیم اراضی دولت و انتخاب دو نماینده به شرحی که گذشت از طبقه ی مردم به‌عنوان تریبون (Tribunes) یا حکّام دادگاه عامّه برای حفظ و حراست حقوق عامّه در برابر تجاوزات حکّام و قضات از طبقاات عالیه. دیگر از اختیارات آنها الغاء قوانین بود. اصل و منشاء حق « وِتو » را که در شورای امنیت ملل متّحد و قانون اساسی امریکا مقرّر گردیده از همین جا دانسته اند. زیرا این اشخاص حق داشته اند قوانین مصوّبه مجالس تقنینیه را کان لم یکن و از اعتبار ساقط کنند.

« وِتو » اصطلاح لاتینی یا حق ردّ لوایح به معنی « نهی می کنم » یا « قدغن می کنم » به‌موجب اصل 49 متمّم قانون اساسی ایران که به تاریخ 26 ماه اردیبهشت 1336 هجری شمسی در مجلس واحد (کنگره) اصلاح گردید « صدور قوانین و احکام برای اجرای قوانین از حقوق پادشاه است بدون اینکه هرگز اجرای آن قوانین را به تعویق یا توقیف نمایند. در قوانین راجع به امور مالیّه ی مملکت که از مختصات مجلس شورای ملّی است چنانچه اعلیحضرت پادشاه تجدید نظری را لازم بدانند برای رسیدگی مجدّد به مجلس شورای ملّی ارجاع می نمایند. در صورتی که مجلس شورای ملّی به اکثریت سه ربع از حاضرین در مرکز نظر سابق مجلس را تأیید نمود اعلیحضرت شاهنشاه قانون را توشیح خواهند فرمود ».

در سال 471 پیش از میلاد به‌موجب قانون مخصوص (43) مجلس ملّی دیگری بنام Comitia Tributum Plebis به وجود آمد: اعضاء این مجلس فقط از میان مردم به‌شرط داشتن ملک انتخاب می شدند. اکثریت عظیم بندگان آزادشده و طبقه ی اعیان حق شرکت نداشتند. ولی چون بستگان اعیان در این مجالس رأی می دادند نفوذشان را نمی توان در آنجا نادیده گرفت. به‌موجب این قانون عدّه ی نمایندگان عامّه (Tribunes) به پنج تن (44) و در سال 457 پیش از میلاد به ده تن رسید و انتخاب آنها به مجلس ملّی واگذار شد. ابتدا اختیارات این مجلس برای قانونگذاری کم بود ولی بعد گسترش یافت و همه ی طبقات را فرا گرفت.
 

الواح دوازده گانه

یکی از معایب بزرگ کارها این بود که دادگستری دربست در اختیار طبقه ی اعیان واقع شد و کسانی که به علم حقوق و قوانین آشنائی داشتند از همین طبقه بودند و اطلاعات خود را از طبقات دیگر با تمام قوا پنهان می کردند. دامنه ی بیعدالتی بجائی کشید که در سال 451-450 پیش از میلاد یک هیأت ده نفری (45) برای تنظیم و تدوین حقوق رُم انتخاب شد و الواح دوازده گانه (46) تهیّه شد. الواح مزبور پایه و شالوده ی پیشرفتهائیست که طیّ سیزده قرن از بنیادگذاری شهر رُم تا مرگ ژوستی نین و در ادوار بعد نصیب حقوق رُم گردید و در مبارزاتی که طبقه ی عامّه برای تحصیل حقوق مساوی در برابر طبقه ی اعیان آغاز کرد الواح دوازده گانه گام برزگی بود.

هیأت ده نفری نه تنها برای تهیّه و تنظیم قوانین شهر رُم مأموریت یافت بلکه زمام حکومت نیز ضمناً به این هیأت واگذار شد. مقامات کنسول و تریبون و امثال آن به‌طور موقت موقوف شد و مردم عادی را برای شرکت در این هیأت پذیرفتند. قوانینی را که در سال اوّل تهیّه شد روی ده لوحه ی فلزّی کندند و در میدانی که محل اجتماع مجامع عمومی و مرکز محاکمات و معاملات بود به دیوار دادگاه نصب کردند. هیأت دیگری را به مدّت یکسال برگزیدند و دو لوحه ی دیگر به‌وسیله ی آن هیأت فراهم آمد (449 پیش از میلاد). قبل از پایان سال دوّم هیأت مزبور به جهات نامعلومی به‌زور از کار برکنار شد. مطالب الواح چندان تازگی نداشت، ولی اولیاء امور و قضات محاکم دیگر نتوانستند به هوای نفس اختلافات و دعاوی را خودسرانه حلّ و فصل کنند، زیرا مقرّرات قانون در دست رس همه قرار گرفت.

مورّخان درباره ی الواح اخبار متناقضی آورده اند و آنچه نوشته اند بیشتر به افسانه شباهت دارد تا به حقیقت. مثلاً قولیست مورد بحث و اختلاف که آیا سفیری از رُم به آتن برای بررسی قوانین سُلُن فرستاده شده بود یا خیر، و حال آنکه از فحوای لوحه ی هفتم درباره ی اموال غیرمنقول چنین برمی آید که قوانین یونان بکلّی بی اثر نبوده است. وآنگهی چرا نباید دانشمندان از تأسیسات خوب دیگران به نفع خود و با رعایت مقتضیات و حوائج محلّی و تصرفات لازمه استفاده کنند؟ قول دیگر آنست که یک هیأت سه نفری (47) برای تحقیق در قوانین و تأسیسات ممالک دیگر به خارجه اعزام گردید و پس از بازگشت آن هیأت الواح دوازده گانه نوشته شد (48).

امّا آنچه مسلم است قسمت اعظم الواح از منابع محلّی و عادات و رسوم محلّی و شاید از قوانین و آداب دوره ی پادشاهان قدیم متأثر بوده و با همه ی شُکوک و شبهاتی که نسبت به اصالت و اعتبار پاره ای از جزئیات الواح ایراد شده و حتّی صحّت و سقم آن مورد تأمل بعضی از شکّاکین واقع گردیده باز هم محقّقین مجموعه مزبور را معتبر دانسته و گفته اند روایتی که الواح را به اواسط قرن پنجم پیش از میلاد نسبت می دهد زیاد از حقیقت دور نیست.

از قوانین دوره ی پادشاهان رُم (753 تا 509 پیش از میلاد) آنچه مانده است اندک و ناچیز است. و لیکن از قرائن و امارات و اطلاعاتی که طبق تحقیقات اهل تحقیق (49) جسته جسته به دست آمده چنین برمی آید که قوانین آن دوره اساساً مربوط به تأسیسات خانوادگی و مراسم مذهبی بوده و منابع خبر نیز در همه ی موارد چندان موثّق و معتبر نیست. بنابراین آنچه در دست است مبتنی بر فروض و احتمالاتیست که اثبات آن خالی از اشکال نیست.

تاریخ واقعی حقوق رُم از الواح دوازده گانه آغاز می شود (50) که تقریباً پنجاه سال پس از تأسیس جمهوریّت به تاریخ 451-450 پیش از میلاد رسمیّت آن اعلام گردید. مجموعه ایست کهن شامل پاره ای قواعد اساسی برای یک جامعه ی ساده ی کشاورزی و در عین حال ضوابطی است مربوط به جمیع رشته های حقوق عمومی وخصوصی و جزائی و مذهبی و آیین دادرسی که مبنای آن بر عرف و عادت است. مقرّراتیست که بر عاج یا مفرغ نگاشته بودند و شصت سال بعد هنگام حمله ی قوم گُل به رُم ریزریز شد و از میان رفت و آنچه از محتویات آن به‌صورت ناقص موجوداست تکّه تکّه از نوشته های حقوقدانان و مورّخان و از محفوظات ادبا و خطباء و تتبّعات دانشمندان صرف و نحو لاتین درباره ی اشکال قدیم آن زبان و مصوّبات قانونی ژوستی نین استخراج شده است. سیسرُن گفته است در عهد جوانی او دانش آموزان الواح را حفظ می کردند. مجموعه ی ژوستین نین به سال 34-533 بعد از میلاد اعلام گردید و در اواخر قرن شانزدهم میلادی بنام مجموعه ی حقوق مدنی شهرت یافت. رومیان تا آن تاریخ قوانین جامع و مدوّنی نداشتند. ژول سزار چهل و پنج سال پیش از میلاد خواست به تدوین قوانین بپردازد ولی نیّت او جامعه ی عمل نپوشید.

هر یک از الواح شامل سه تا ده مادّه است، جُز لوح هفتم که 24 مادّه است. عناوین الواح مختلف و ناظر است به آئین دادرسی و اجرای احکام مربوط به بدهکاران و تملیک و تملّک و کیفر زیانکاران و آداب و رسوم مذهبی و بردگی و امثال آن. مثلاً لوحه ی شماره ی یک قریب بدین مضمون است: هرگاه خواهان (شاکی) طرف خود را به دادگاه بخواند و او از حضور در دادگاه سرباز زند یا بگریزد خواهان می تواند شخصاً با توسّل به زور او را جلب کند، ولی هرگاه خوانده به علّت پیری یا بیماری نتواند حاضر شود خواهان برای او حیوان بارکشی می آورد و غروب آفتاب دادرسی باید پایان یابد. لوحه ی شماره ی 3: هرگاه بدهکار پس از سی روز مُهلت وام خود را نپردازد یا ضامنی معرفی نکند بستانکاران دست و پای او را با کُند و زنجیر خواهند بست و اموال او را در بازار میان خود به‌عنوان تاوان تقسیم خواهند کرد. لوحه ی شماره ی هشت: سارقی که حین سرقت شبانه کشته شود قتل او قانوناً مجاز است و هرگاه در روز روشن دزد از خود دفاع کند صاحب مال حق دارد او را بکشد. لوحه ی شماره ی ده: نبش قبور مردگان برای انتقال استخوان به گور دیگری روا نیست. زنان نباید چهره ی خود را از غم بخراشند و مجروح نمایند و در مراسم سوگواری جایز نیست بیش از حدّ اعتدال گریه و زاری کنند (52).

متن اصلی الواح از دستبُرد زمانه محفوظ نمانده و آنچه موجود است چنانکه گفته شد قطعاتی است که از آثار نویسندگان مختلف از حمله سیسِرُون گردآوری شده و احتمالاً عبارات آن به‌تدریج تغییریافته و در واقع حقوق رُم از آن مایه گرفته است.
 

منشور کبیر رُم

متعاقب صدور الواح در سال بعد طبقه ی عامّه به‌موجب قوانینی که منشور کبیر رُم نامیده می شود (53) حقوق بیشتری به دست آوردند، از جمله حق پژوهش خواستن از احکام و تصمیمات همه ی اولیاء امور، حق تعیین میزان جرائم از طرف نمایندگان مخصوص ملّت (54) با تصویب مجلس طوایف (55)، حضور نمایندگان ملّت در مجلس سنا و جلوس آنها روی نیمکتی در مدخل مجلس، انتزاع امور مربوط به وصول و ایصال وجوه عمومی از کُنسولها و انتقال آن به دو مأمور به انتخاب انجمن مالکین از میان خواص، ولی به سال 421 پیش از میلاد مسیح طبقه ی عامّه نیز این حق را به دست آوردند.

مهمترین پیشرفتی که پس از یازده سال کشمکش نصیب عامّه گردید همان قانون لیسینیَن است که به سال 367 پیش از میلاد تصویب شد و به‌موجب آن مقرر گردید یکی از دو کنسول از طبقه ی عامّه باشد. برای استفاده از اراضی خالصه و املاک به اصلاحات جدیدی همّت گماشتند. ورود عامّه به یکی از مدراس مذهبی مجاز گردید. مقام قضائی جدیدی (56) ایجاد شد. هنوز عامّه از تصدّی پاره ای مشاغل محروم بودند ولی به‌تدریج درها به روی آنها باز شد تا سرانجام تساوی کامل میان دو گروه برقرار گردید. این مبارزه ی طولانی بین عوام و خواص به پایان نرسیده بود که تصمیمات تازه ای قائل شدند و خط فاصل جدیدی میان غنی و فقیر کشیدند.

 

پی‌نوشت‌ها:

1- Corpus Juris Civilis
2- Justinian
3- Constantinople
4- پروفسور جولویچ (Jolowicz, Herbert Felix) استاد حقوق رم در دانشگاه لندن (48-1931 م.) و رئیس دانشکده حقوق 38-1937 و مؤلف کتاب مقدمه ی تاریخی بر حقوق رم و نویسنده ی مقاله ی حقوق رم در دائرة المعارف بریطانیکا جلد 19، صفحه ی 447 به بعد.
5- Octavianus
6- Augustus Caesar
7- Dioclétien
8- بیزنطیه Byzantium (Byzantium) شهر قدیمی در محل استانبول امروز بوده است.
9- Charlemagne, ou Charles I le Grand به زبان لاتین Magnus Carolus
10- Holy Roman Empire
11- Otto I
12- Francis II, Francis of Austria
13- Sacrum
14- Frederick I
15- Hessel E. Yntema, Law a Century of Progress, vol. 2: Roman Law as the Basis of Comparative Law.
16- Civil Law
17- Common Law
18- Sabellian
19- Samnites
20- Sabines
21- به انگلیسی Tiber- به فرانسه Tibre- به ایطالیائی Tevere، نام قدیم آن Tiberis بوده است.
22- آریا نام نژادیست که در روزگاران دیرین و ماقبل تاریخ به قولی در آسیای مرکزی زندگانی می کرده و از دو سو به مهاجرت پرداخته است: دسته ای از همان نژاد به فلات ایران و هندوستان و دسته دیگر به سمت اروپا روانه شده است. در سنوات اخیر نژاد شناسان جداً منکر این معنی شده اند که ملل اروپا در اصل آسیائی و آریائی بوده و نژاد مشترکی داشته اند و دانشمندان فقه اللغة اروپا را مرکز تفرق دانسته اند نه آسیا و معتقدند نژاد آریائی از اروپا به نقاط دیگر دنیا پراکنده شده است. اما جملگی برآنند که قطع نظر از اصل و ریشه ی زبانهای هند و اروپائی نمی توان اقوام و اممی که به زبانهای هند و اروپائی تکلم می کنند همه را از یک نژاد دانست و در نژاد شناسی لفظ آرین به کسی اطلاق می شود که از نژاد قفقاز و متکلم به زبان آریائیست (و بستر).
23- Fustel de Coulanges, Numa- Denis, La Cité Antique در سالهای 1830 تا 1890 می زیسته و شرح حال او را استاد نصرالله فلسفی در مقدمه ی ترجمه ی خود به نام تمدن قدیم آورده است. این ترجمه به انضمام فرهنگ اعلام و اصطلاحات در سال 1309 هجری شمسی در طهران چاپ شده است.
24- به لاتینی Comitia Curiata، به فرانسه Les Comices Curiates
25- به لاتینی Patricius، به فرانسه Les Patriciens
26- La Plèbe, les Plébéiens
27- به فرانسه Les Clients
28- ( Tarquin le Superbe) Lucius Tarquinius Superbus
29- Licinius Calvus Stolo, Gaius
30- Licinian Act (به زبان انگلیسی)
31- Tribunus به صیغه جمع لاتینی Tribuni Plebis، به زبان انگلیسی Tribune of the people، به زبان فرانسه Tribun du peuple
32- Senatus
33- Augustus, Gaius Julius Casear Octavianus
34- civis، به انگلیسی citizen، به فرانسه citoyen
35- Polites
36- subject
37- complete citizenship
38- partial citizenship
39- به فرانسه pérégrins (به انگلیسی peregrines)
40- Comitia Centuriata= به فرانسه les Comices Centuriates
41- Comitia Majora
42- Hunter, Roman Law, Stephenson, History of Roman Law, Sohm"s Inst. Roman Law.
43- Publilian Law که به نام Volero Publilius معروف است.
44- Quinqueviri
45- Decemviri (decimviri Legibus scribundis)
46- duodecim tabulae
47- Triumviri
48- برای مواد گردآوری شده به منابع ذیل رجوع شود:
Burn"s Fontes iuris Romani antiqui, 7th ed., ed., 1919, Girard"s Textes de droit Romain, 5th ed., Paris, 1923, Riccobono"s Fontes iuris Romani anteiustiniani: Stephenson, History of Roman Law, Sohm"s Inst. Roman Law.
49- Adolf Berger استاد دانشگاه فرانسوی نیویورک، امریکانا، جلد 23، ص 641 به بعد.
50- Lex duodecim tabularum (Lex Decimviralis)
51- De Legibus, II, 3, 9,23, 59.
52- ترجمه ی انگلیسی متون ناقص الواح در این کتاب مندرج است:
Hamilton Law Library, vol. 1, Appendix B. p. 275-277/
53- Valerio Horantian Laws, Magna Charta of Rome
54- Tribunes
55- Comitia Tributa
56- Praetor
 

منبع مقاله :

صالح، علی پاشا؛ (1390)، سرگذشت قانون ( مباحثی از تاریخ حقوق، دورنمایی از روزگاران پیشین تا امروز )، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران