نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي




 

ادب در لغت به معناي ظرافت، دانش، هنر، اخلاق نيکو، نگاه داشتن، اداره و حد هر چيزي، نيک گفتاري، حسن تناول، حسن معاشرت، آزرم، حرمت، موضع شناسي و کسي را به ميهماني خواندن است. ادب با واژه هاي خوب، فرهنگ، سنت،‌ عادت، آيين و راه و رسم مترادف است، اما در مفهوم عام مجموع آثاري را گويند که در هر زمان نوشته مي شود و اصطلاحاً، سخن منظوم يا منثوري است که مقصود از آن بيان عواطف و احساسات گوينده يا نويسنده باشد و بتواند عواطف و احساسات ديگران را برانگيزد و نيز قابل نقد و تفسير باشد. به عبارتي ديگر، ادب، يا ادبيات يا علم ادب مجموع نوشته ها از گونه هاي حماسه، نمايشنامه، رُمان، داستان، غزل و نظاير آن است... گاه تعريف علم ادب را چنين گويند: « علمي است صناعي که به کمک آن اسلوب هاي مختلف کلام بليغ، در هر يک از حالات خود شناخته مي شود، يا علم سخن سنجي و معرفت به احوال نظم و نثر از حيث نادرستي و درستي، خوبي و بدي و مراتب آن است.
نحو، نخستين دانشي است که اعراب در ضبط قرائت قرآن به آن نيازمند شدند. عاملي که آنان را به وضع و ضبط قواعد آن علم برانگيخت، مواردي از لحن يا قرائت غلط قرآن مجيد بود. پس از آن نقطه گذاري در اعجام براي ضبط قرائت وضع شد. براستي قرآن از انگيزه هاي مهم وضع علم نحو و شتاب در وضع آن بود، به نحوي که هنوز قرن دوم هجري به پايان نرسيده بود که وضع قواعد آن به پايان رسيد. يعني نضج و پختگي آن يک قرن هم طول نکشيد در حالي که وضع و ضبط قواعد زبان يوناني و زبان لاتيني، پس از به هم رسيدن دولت هايشان چندين قرن طول کشيد (1).
در صرف و نحو عده ي زيادي از مشاهير بصره، کوفه، بغداد و مصر و غير از آن کار کرده اند و بيشتر آنها در زمان خلفاي اموي و عباسي بوده اند. دو مکتب کوفي و بصري و منازعات آنها مشهور است.
اجزاي علم ادب عبارتند از: واژه شناسي، صرف، نحو، ريشه شناسي، معاني، بيان، بديع، عروض، قافيه،‌ خط، شعر، نقد شعر، انشاء، قوانين قرائت و تبارشناسي. در قرون اخير، اجزايي چون امثال و حکم، معما و ماده تاريخ را به آن افزوده اند. ارکان علم ادب شامل قواي فطري - عقلي، قوانين و اصول نظم و نثر و حسن تأليف و انواع انشاء، شعر و فنون خطابه، مطالعه ي تصانيف اديبان و بررسي جزييات آنهاست (2).
مي توان گفت که ادب عربي همريشه ي ادب فارسي است، گويا اعراب، نخست ادب را در معني روش و فنون جنگ، سپس در معني مطلق آداب و منش و بعدها به معني آداب مجلس و به ميهماني فراخواندن به کار برده اند. شواهدي در دست است که ادب به معناي تعليم و تربيت هم به کار رفته است. قديم ترين نوشته، حديثي است که پيامبر فرمود: « ادبني ربي فاحسن تأديبي » خدايم مرا ادب کرد و نيکو ساخت آن را. در روزگار امويان واژه ي ادب به معناي آموزش از راه روايت شعر، قصه، خبر و تبارنامه به کار مي رفت. در اين دوره واژه ي ادب در مقابل علم به کار مي رفته است و علم به شريعت اسلام، تفسير قرآن، فقه و حديث اطلاق مي شد. همچنين ادب در معناي قول و ادب نفس ( خوي و رفتار نيک ) به کار مي رفت. آنها به شاعر، هنرمند، فرهيخته، سخن دان و داناي ادب، اديب مي گفتند. در دوره ي عباسيان به معناي تهذيب و تعليم به کار مي رفت. ابن مقفع کتاب هاي الادب الکبير و الادب الصغير خويش را که شامل رساله هاي حاوي نصايح، حکم و مواعظ اخلاقي بود، نوشت و ابوتمام، شاعر عرب ( 231 ق )، باب سوم حماسه ي خود را شامل اشعار عرب، باب الادب ناميد. از سده ي سوم هجري، ادب، به علم شناسايي اشعار عربي و اخبار آنها اطلاق شد. کتاب البيان و التبيين جاحظ نمونه ي آن است (3).
در تعريف علم نحو هم گفته اند علمي است که از احوال مرکبات موضوعه که براي معاني خاصي وضع شده است خبر مي دهد (4).
مشهورترين اديبان و نحويان ابوالاسود دوئلي، عنبسه الفيل، عبدالرحمن بن هرمز الاعرج، نصر بن عاصم، يحيي بن يعمر، ميمون الاقرن، عبدالله الحق الحضرمي، اخفش و ابوعمروبن علاء هستند که عمدتاً بصري و عيسي بن عمر الثقفي، ابوجعفر مرداسي صاحب کتاب في النحو، ابومسلم معاذالهراء و خليل بن احمد از کوفي ها هستند. اعضاي مکتب راويان بصري عبارتند از: سيبويه، صاحب الکتاب، اخفش اوسط و شارح الکتاب، ابوعلي فارسي، ابوالقاسم زجاح، مازني سجستاني و مبّرد.
در رأس مکتب کوفي ها کسائي است. سپس فرّاء، صاحب کتاب حدود، ابن سکيت، ابن سلام و ثعلب. بين کوفي ها و بصري ها اختلاف و مناقشه ي فراواني به ويژه در آيات قرآن درگرفت. سپس متأخران سعي کردند بين دو مکتب را جمع کنند و شرط اختصار و استيعاب را فراهم آوردند. مهمترين آنها زمخشري صاحب مفصل در نحو، ابن حاجب صاحب کافيه و شافيه در صرف و نحو، ابن معطي صاحب الفيه في النحو، سکاکي، صاحب کتاب مفتاح العلوم در نحو، صرف و بلاغت و عروض، ابن هشام صاحب کتاب القطر و التوضيح و الشذوذ و مغني است.
کساني که در علوم بلاغت کار کرده اند عبارتند از:
ابوعبيده صاحب مجازالقرآن، جاحظ صاحب اعجاز القرآن، ابن معتز صاحب بديع و مبرد. قدامة بن جعفر که بر بديع ابن معتز تکمله نوشت. از همه مهمتر ابوهلال عسکري صاحب کتاب صناعتين و نيز عبدالقاهر جرجاني استاد مسلم بلاغت، سکاکي نويسنده مفتاح العلوم و خطيب قزويني پديد آورنده کتاب تلخيص المفتاح که در آن بخش علوم بلاغي سکاکي را تلخيص کرده است.
در فقه اللغه که آن را شناخت شناخته ها مي دانند، بايد از بحث هاي ابن فارس در کتابش و الصاحبي في فقه اللغه، متن العرب في کلامها، بحث هاي ابن جني در کتاب الخصائص، بحث هاي ابن سيده در مقدمه ي کتاب المخصص مانند بحث في نشأة اللغة العربيه بحث هاي مختصر ثعالبي در فقه اللغه، بحث هاي ابومنصور جواليقي در کتاب المغرب من الکلام الاعجمي، بحث هاي ارزشمند سيوطي در کتاب المزهر را نام برد (5). در پايان ترجمه کتاب مقدمه ي صحاح جوهري، نوشته ي احمد عبدالغفور عطار، کتاب هاي معروف در ادب عربي معرفي شده است (6).

[1] ابن حسّول، محمد بن علي بن حسّول همداني

نام: محمد
نام پدر: علي
کنيه و لقب: ابوالعلاء، صفي الحضرتين
اسم اشهر: ابوالعلاء صفي الملک يا وزير الصفي، ابن حسّول
سال و محل تولد: 360 ق، همدان
سال و محل وفات: 450 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه امامي
رشته ي علمي و تخصص: ادب و شعر
همفکران و رقيبان: ثعالبي، صاحب بن عباد و محمد بن فارس
مناصب و مقام ها: سرپرستي ديوان رسائل ري در عصر آل بويه - و نيز وزارت در عهد غزنويان

سرگذشتنامه:

ثعالبي و باخرزي که با او ديدار کرده اند، او را دبيري بلند پايه و در نظم و نثر، استاد و سرپرست ديوان رسائل ري ياد نموده اند. ابوالعلاء حسوله، در اوان جواني به واسطه ي پدر از ابن عباد وزير و ابن قاموس اديب استماع کرد، آنگاه در زمان مجدالدوله ي ديلمي، دبيري ديوان او را در جبال و ري يافت که سپس عنوان وزارت هم بدان ضميمه شد. در 420 ق که سلطان محمود غزنوي شهر ري را تسخير کرد، ابوالعلاء وزير با ابراز چاکري و فرمانبري و رفتن به غزنه در پي آن سلطان، دبيري رسائل ري را بازيافت و نگه داشت و گويا از همين رو، صفي الحضرتين لقب يافت. يک گزارش تاريخي راجع به بازگشت سلطان طغرل يکم سلجوقي ( 429-455 ق ) از بغداد و استيلاي بساسيري بر آن مرکز خلافت حاکي از نکته يابي اديبانه ي ابوالعلاء حسوله در پاسخ کوتاه و مفيد به نامه ي نماينده ي خليفه مي باشد که مورخان ياد کرده اند و گويند که بر قدر وي افزود. ليکن او که عمري دراز يافته بود، هم در آن سال بمرد. بيش از صد بيت از اشعار او در کتاب هاي ادبي منقول و مشاعرات و مداعبات وي با مأموران زمان خود مذکور، اما آنچه در باب تشيع وي مشهور گرديده، از جمله اين يک بيت اوست:

سيشفَعُ لابن بطة يوم يبلي *** محاسنة التراب ابوتراب

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 315، 7 / 43.

[2] ابن حاجب نُعمان، ابوالحسين عبدالعزيز بن ابراهيم

نام: عبدالعزيز
نام پدر: ابراهيم
کنيه و لقب: ابوالحسين
اسم اشهر: ابن حاجب
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 351 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: [ن.م]
رشته ي علمي و تخصص: ادب و کتابت
مناصب و مقام ها: در ايام معزالدوله ي ديلمي از جانب وزير ابومحمد مهلبي به سرپرستي « ديوان سواد » منصوب شد.

سرگذشتنامه:

ابن حاجب به نسخه نويسي و جمع آوري کتب علاقه ي فراوان داشت. گويند کتابخانه ي وي بر کتاب هاي برگزيده و ديوان هايي نادر به خط علما شامل بوده است. از روايت تنوخي چنين برمي آيد که ابن حاجب مردي سخت بخشنده بود و گروه بسياري از خويشاوندان را تحت سرپرستي خود داشت. به گفته ي تنوخي معاصر و دوست ابن حاجب، وي در رمضان 351 ق در خانه ي وزير مهابي واقع بر کنار دجله از پنجره اش ( رَوْسُن ) سقوط کرد و پس از 8 روز بيماري درگذشت. وزير از مرگ او متأثر و اندوهگين شد و فرزندان وي را به پشتيباني خويش دلگرم ساخت، چنانکه کار پدر را به پسر بزرگتر، ابوعبدالله، سپرد.

آثار:

از او کتابي در دست نيست، اما ابن نديم شش اثر از او ياد کرده است:
نشوة النهار في اخبار الجوار، الصبوة، اشعار الکُتاب، اخبار النساء معروف به کتاب ابن الدکاني، الغرر لمجتني الزُّهر و انس ذوي الفضل في الولاية و العزل.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 300؛ ابن نديم، 134.

[3] اِبن زُبَيْر، ابوالحسن علي بن محمد بن عبيد بن زبير قريشي اسدي کوفي

نام: علي
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالحسن / ابن کوفي
اسم اشهر: ابن زبير
سال و محل تولد: 254 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 348 ق، بغداد
مذهب و شريعت: [ن.م]
رشته ي علمي و تخصص: ادب، کتابت و حديث
شاگردان: ابوعبدالله محمد بن اسد کاتب بغدادي

سرگذشتنامه:

وي از تبار اسد بن عبدالعزّي بن قصّي بن کلاب و از قوم و قبيله ي زبير بن عوام برادرزاده ي حضرت خديجه بنت خويلد است. پدرش از مردم کوفه بود، ولي در بغداد اقامت گزيد و از روزگار پدر به فراگيري دانش پرداخت. پدرش ارث فراواني براي او بر جاي نهاد و او همه را در راه دانش اندوزي، فراهم آوردن کتابخانه، خريدن و نسخه برداري کتاب و کمک به دانش پژوهان بينوا صرف کرد. وي با نسخه برداري هاي نيکو و دقيق موجب جلب اعتماد دانشمندان شد، چنانکه نويسندگان براي اعتبار بخشيدن به نوشته هاي خود از نسخه هايي استفاده مي کردند که به خط ابن زبير بود.

آثار:

الهمز، القلائد و الفرائد در لغت و شعر و همچنين کتابي در معاني شعر به وي نسبت داده شده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 616-3 - 617؛ الفهرست طوسي، 69.

[4] ابن الشبيه، علي بن عبدالله ابن الحسين بن علي بن زيد بن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب

نام: علي
نام پدر: عبدالله
کنيه و لقب: ابوالقاسم [ن.م]
اسم اشهر: ابن الشبيه
سال و محل تولد: 360 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 441 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: ادب
استادان: شيخ محمد بن المظفر

سرگذشتنامه:

او فردي صديق و با اعتقاد بود. با دريافت اجرت براي نوشتن روزگار مي گذرانيد و از کديمين ارتزاق و به فقرا کمک مي کرد. از او با اسناد روايت شده که پيامبر اسلام وقتي حسن بن علي را ديد فرمود: « خدايا من او را دوست دارم و آن کس که او را دوست بدارد را دوست دارم ».

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 336.

[5] ابواحمد، حسن بن عبدالله

نام: حسن
نام پدر: عبدالله
کنيه و لقب: ابواحمد [ن.م]
اسم اشهر: حسن بن عبدالله عسکري
سال و محل تولد: 293 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 382 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: ادب، حديث و فقه
استادان: ابن ابي داوود سجستاني و ابن دُريد
شاگردان: شيخ صدوق

سرگذشتنامه:

او يک چند در شهرهاي بغداد، اصفهان و بصره بسر برد. با صاحب بن عباد، وزير آل بويه دوستي و مکاتبه داشت و صاحب، فضل وي را مي ستود. ابواحمد در بسياري از علوم روزگار خويش دست داشت و تنوع موضوعات کتاب هايي که نوشته، از فضل فراوان او حکايت مي کند. وي از مشايخ شيخ صدوق بود و ابوعباد صايع شوشتري و عده ي بسياري از وي روايت مي کردند. ابواحمد مؤلفي پرکار بود، اما امروزه از کتاب هاي فراواني که وي نوشته، تنها شمار اندکي به دست مانده است.

آثار:

الزواجر و المواعظ، التفضيل بين بلاغتي العرب و العجم، الحکم و الامثال، المختلف و المؤتلف، راحة الارواح، تصحيح الوجوه و النظائر و المصون و صناعة الشعر

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 6 / 297.

[6] ابوالحسن بَتّي، احمد بن علي

نام: احمد
نام پدر: علي
کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]
اسم اشهر: [ن.م]
سال و محل تولد: 330 يا 340 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 405 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شافعي
رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر و حديث
استادان: زيد بن ابي بلال و از ابوبکر بن مقسم مقري روايت مي کرد
شاگردان: علي بن محسن تنوخي را از جمله شاگردان او روايت کرده اند.
مناصب و مقام ها: وي مدت مديدي کتابت خليفه را برعهده داشت.

سرگذشتنامه:

وي قرآن را با صورتي خوش تلاوت مي کرد و گويند حافظ آن بود. در حديث نيز دست داشت. وي از هر دانشي بهره اي داشت و به گفته ي ابوالقاسم مغربي وزير، از يادگيري هيچ شاخه اي از علوم ناتوان نبود. خطيب بغدادي او را مردي دانشمند، شوخ طبع و بذله گو معرفي کرده است.

آثار:

تصنيف چند اثر با نام هاي القادري، العميدي و الفخري به وي منسوب است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 331-5 / 332؛ خطيب بغدادي، 4 / 320.

[7] ابوالحسن جرجاني، علي بن عبدالعزيزبن حسن بن علي بن اسماعيل

نام: علي
نام پدر: عبدالعزيز
کنيه و لقب: ابوالحسن جرجاني
اسم اشهر: [ن.م]
سال و محل تولد: [ن.م] 322 ق
سال و محل وفات: 366 ق، جرجان
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: ادب، فقه و کلام
شاگردان: شيخ عبدالقاهر جرجاني و ابوحيان توحيدي
مناصب و مقام ها: منصب قضاي جرجان و سپس قاضي القضاة ري

سرگذشتنامه:

جرجاني از کودکي به کسب علم و ادب و مسافرت و بهره گيري از مشايخ وقت و علماي عصر خود پرداخت و به شهرهاي عراق و شام و ديگر کشورها مسافرت کرد تا اينکه به صاحب بن عباد پيوست و در زمره ي بزرگان خواص او درآمد. به گفته ي ابن کرامه ي جشمي و ابن مرتضي وي جامع بين فقه شافعي و کلام معتزلي بود.

آثار چاپي:

الرسالة بين المتنبي و خصومه و ديوان شعر.

از آثار منسوب به اوست:

تفسير القرآن، تهذيب التاريخ، مجموعه ي رسائل و الوکالة مشتمل بر 4000 مسئله.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 334.

[8] ابوالحسن رماني، علي بن عيسي بن علي

نام: علي
نام پدر: عيسي
کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]
اسم اشهر: ابوالحسن رماني
سال و محل تولد: 296، بغداد
سال و محل وفات: 382 / 384
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: ادب، کلام، علوم قرآني و تفسير
استادان: ابوبکر بن اريد و ابوبکر بن سراج
شاگردان: ابوالقاسم تنوخي و ابومحمد جوهري

سرگذشتنامه:

گويند او را تفسيري بر قرآن کريم است. او يکي از افاضل و مشاهير ائمه ي نحويين و متکلمين بغداد و عالمي کثير التأليف و مفنن در علوم کثيره از فقه، قرآن، نحو، کلام و ادب است.

آثار:

در ادب: شرح سيبويه، نکت سيبويه، اغراض سيبويه، المسائل المفرده من کتاب سيبويه، شرح المدخل للمبرد، شرح مختصر الجرمي، شرح المسائل للاخفش و آن دو شرح است کبير و صغير، شرح الالف و اللام للمازني، شرح الموجز لابن سراج، التصريف،‌ الهجا، الايجاز در نحو، المبتدا در نحو، اشتقاق الصغير، اشتقاق الکبير، الالفات في القرآن، اعجاز القرآن، شرح کتاب الاصول لابن سراج.

منابع و مآخذ:

دهخدا، 1 / 437 و 11 / 19222.

[9] ابوالحسن علي بن ايوب بن حسين بن ايوب بن استاد قمي

نام: علي
نام پدر: ايوب
کنيه و لقب: ابوالحسن
اسم اشهر: ابن ساربان
سال و محل تولد: 347 ق، شيراز
سال و محل وفات: 430 ق، بغداد
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: ادب

سرگذشتنامه:

او از علي بن هارون کرمانشاهي و ابوسعيد سيرافي و ابوبکر بن جراح فراز و ابوعبدالله مرزباني حديث شنيد. خطيب بغدادي گويد که « من از او برنوشتم، کتابي نداشت و ما روايات او را در کتاب ديگري يافتيم. براي ما ياد کرد که ديوان شعر متبني را از خود او شنيده است. پس همه ي ديوان متنبي را من ( خطيب بغدادي ) نزد او خواندم. وي ( ابن ساربان ) شيعي مذهب بود.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 324.

[10] ابوالحسن علي بن عيسي بن داوود بن جراح

نام: علي
نام پدر: عيسي
کنيه و لقب: ابوالحسن
اسم اشهر: ابن جراح
سال و محل تولد: 245 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 334 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: ادب، سياست و حديث
مناصب و مقام ها: سمت وزارت دولت بني عباس

سرگذشتنامه:

از دوران کودکي و نوجواني او اطلاعي در دست نيست. ابواحسن در حدود 20 سالگي وارد کارهاي ديواني شده است. علي بن عيسي که صولي از او با القاب تاج الدوله و جمال الدوله ياد کرده است، در ميان وزيران خلفا در سده ي 4 ق از پايگاه ويژه اي برخوردار بوده است. از رجال مشهور دولت بني عباس که در اوايل سده ي 4 ق و آغاز هرج و مرج هاي سياسي و نظامي که به فروپاشي سلطه ي دستگاه خلافت انجاميد، يک چند به وزارت نشست. وي در تمام وزارت يا رياست ديوان ها، نه تنها کوشيد تا برخي از ماليات هايي را که خاصه بر دوش کشاورزان و پيشه وران سنگيني مي کرد بردارد، بلکه همواره کارگزاران دولت را از ستم بر مردم برحذر مي داشت و از نامه هاي او به عاملان شهرها آشکار است که تا چه حد در برانداختن رسوم ظالمانه و تشويق به دادگري مي کوشيده است. به نظر مي رسد در اواخر عمر خارج از غوغاي سياست، اما سخت محتشم در بغداد مي زيسته است و از احترامي عظيم برخوردار بوده است، چنانکه وقتي معزالدوله ي ديلمي وارد بغداد شد، ابوجعفر صيمري يار و مشاور امير ديلمي، ابن جراح را بسيار بزرگ داشت و معزالدوله را نيز واداشت تا با او به احترام بسيار رفتار کند.

آثار:

قلقشندي کتابي در علم مناظر به او نسبت داده و ابن نديم کتاب هاي جامع الدعاء، معاني القرآن و تفسيره و کتاب الکتاب و سياسة المملکة و سيدة الخلفاء را از آثار او دانسته است. نيز احمد بن يوسف معروف به ابن دايه کتاب مختصر المنطق را به نام علي بن عيسي تأليف کرد. از توقيعات او که آن را بيش از 30/000 دانسته اند، معلوم مي شود که مردي بليغ و فصيح بوده و در ادب عرب دستي قوي داشته است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 220-3 / 225؛ قلقشندي، 1 / 476.

[11] ابوالحسن مغربي، محمد بن احمد بن افريقي

نام: محمد
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: ابوالحسن،‌ متيّم
اسم اشهر: متيم، ابوالحسن مغربي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: حدود 400 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر، طب و نجوم

سرگذشتنامه:

از نسبت افريقي و مغربي وي مي توان گمان برد که از نواحي مغرب برخاسته است. وي از طريق سرودن شعر روزگار مي گذرانده و ظاهراً از همين رو پيوسته به دنبال امري سخاوتمند، شرق و غرب جهان اسلام را در مي نورديده است. در حلب به خدمت سيف الدوله ي حمداني شتافت و همانجا با متنبي ديدار کرد. پس از مدتي به دستگاه صاحب بن عباد پيوست و مقيم اصفهان شد. نام وي در مصر، عراق، جبل، ماوراءالنهر، چاچ و بخارا مشهور است. ابوالحسن شاعري بديهه سرا بود و ياقوت او را از بزرگان شعر و ادب دانسته است.

آثار:

علاوه بر ديوان شعر، آثار ديگر وي که امروز جز نامي از آنها برجاي نمانده اينهاست: الانتصار، المنبي عن فضائل المتنبي، بقية الانتصار المکثر للاختصار، تحفة الکتاب در رسائل، تذکرة النديم يا مذاکرة النديم، الرسالة الممتعة و البنيه المبني عن رذائل المتنبي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 363-5 / 364.

[12] ابوحيان توحيدي، علي بن محمد بن عباس

نام: علي
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوحيان [ن.م]
اسم اشهر: ابوحيان توحيدي
سال و محل تولد: 310 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 414 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: [ن.م]
رشته ي علمي و تخصص: ادب، فلسفه، فقه و کلام
استادان: ابوسعيد سيرافي، ابوبکر قفال شامشي، قاضي ابوالفرج نهرواني، ابوحامد مرورودي، يحيي بن عدي، ابوسليمان سجستاني و جعفر خلدي

سرگذشتنامه:

ابوحيان در خانواده اي تنگدشت و گمنام به دنيا آمد و به زودي پدر و مادر خود را از دست داد و با سرپرستي عمويش بزرگ شد. اطلاع مشروحي از جواني ابوحيان در دست نيست. وي علوم مختلف از جمله ادب، فقه، کلام و فلسفه را نزد علماي برجسته ي زمان فراگرفت. از منابع چنين برمي آيد که وي در کودکي به بغداد آمد و در آنجا به کار استنساخ کتاب پرداخت. وي به جهت کسب روزي بيشتر و شغلي آسان تر به دربار مهلبي وزير معزالدوله پيوست. ابوحيان تنها در آخرين روزهاي زندگي که تقريباً دچار فلج کامل شده بود، به نوعي آرامش رسيد.

آثار چاپي:

الاشارات الالهية، الامتاع و المؤانسة، البغدادية،‌ البصائر و الذخائر، حکاية ابي القاسم البغدادي، رسالة الحياة، رسالة السقيفه، الصداقة و الصديق، رسالة في العلوم، رسالة في علم الکتابة، مثالب الوزيرين يا اخلاق الوزيرين، المقايسات و الهوامل و الشوامل.

آثار خطي:

الحج العقلي اذاضاق القضاء عن الحج الشرعي، الرد علي ابن جني في شعر المتنبي، رسالة في التشويق الي الحياة الدائمة و البقاء السرمد

آثار يافت نشده: الرسالة في اخبار الصوفية، تقريظ الجاحظ، الزلفي و المحاضرات و المناظرات.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 410-5 / 415.

[13] ابوعلي فارسي، حسن بن علي بن احمد بن عبدالغفار بن محمد بن سليمان بن ابان فَسَوي فارسي

نام: حسن / حسين
نام پدر: علي / احمد
کنيه و لقب: ابوعلي، فَسَوي
اسم اشهر: ابوعلي فارسي
سال و محل تولد: 288 ق، فساي فارس [ن.م]
سال و محل وفات: 377 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه / معتزلي
رشته ي علمي و تخصص: ادب، لغت و قرائت
استادان: ابن سراج، ابوبکر بَسْرَعان، اخفش، ابواسحاق زجاج، ابوبکر خياط و ابن دريد ابوبکر بن مجاهد
شاگردان: ابن جني، ابوالقاسم تنوخي، علي بن عيسي ربعي، ابوطالب عبدي، ازهري، جوهري، عبدالملک بن بکران نهرواني، ربعي، ابن قارح، ابوالحسين محمد بن حسين بن عبدالوارث، صاحب بن عباد، شريف رضي و عبدالله بن احمد فزاري
همفکران و رقيبان: ابن خالويه و ابوطيب متنبي از رقيبان ابوعلي فارسي در دربار سيف الدوله ي حمداني بودند.

سرگذشتنامه:

او در فسا زاده شد. پدرش ايراني و مادرش عرب و از قبيله ي سدوس بن شيبان ( شاخه اي از ربيعة الفرس ) بود که به فارس مهاجرت کرده بودند، هر چند که برخي از معاصران، مادرش را ايراني دانسته اند. ابوعلي ظاهراً تحصيلات مقدماتي را در فسا گذراند و در همانجا در زبان هاي فارسي و عربي تبحر يافت. سپس در 307 ق براي ادامه ي تحصيل راهي بغداد شد. ابوعلي نزديک 30 سال در بغداد ماند و پس از کسب علم از استادان بنام آن روزگار، خود به زودي به مقام استادي رسيد و به تدريس علوم مختلف پرداخت. مجالس درس وي در بغداد سخت مورد توجه قرار گرفت و شاگرداني از اطراف و اکناف به مجالس درس وي روي آوردند. ابوعلي تاحدي شهرت خود را مديون شاگردان خويش است، زيرا بسياري از آنان پس از کسب فيض از او به نقاط مختلف سفر کردند و آثار او را در شرق و غرب منتشر ساختند. ابوعلي گاه و بيگاه از بغداد به فارس سفر مي کرد. وي علاوه بر بغداد، به شهرهاي بسياري از جمله بصره، واسط، موصل، حلب و دمشق نيز سفر کرد. ابوعلي فارسي در 341 بغداد را به قصد موصل ترک کرد. در موصل با ابن جني که در آن هنگام 20 سال بيش نداشت و در جامع موصل به تدريس نحو مشغول بود، آشنا شد. هنوز يک سال برنيامده بود که ابوعلي موصل را ترک گفت و پس از اقامتي کوتاه در طرابلس و معرة النعمان همراه ابن جني به حلب نزد سيف الدوله ي حمداني رفت. ابوعلي حدود 5 سال در دربار سيف الدوله ماند و در اين دوران در مجالس و محافل علمي و ادبي که بيشتر در حضور سيف الدوله تشکيل مي شد، بارها با متنبي و به ويژه با رقيب سرسختش ابن خالويه به مناظره پرداخت و برتري خود را در نحو و لغت به اثبات رسانيد. سرانجام اين رقابت ها به خصومت تبديل شد و ابن خالويه که در دربار سيف الدوله نفوذ بيشتري داشت فائق آمد. ابوعلي به ناچار سرانجام در 347 ق حلب را ترک گفت. سپس به فارس رفت و مصاحب عضدالدوله ي ديلمي گرديد و چنان منزلت يافت که عضدالدوله مي گفت: من غلام ابوعلي فَسَويم در نحو. ابوعلي پس از الحاق بغداد به قلمرو عضدالدوله به بغداد بازگشت. وي بقيه ي عمر را در بغداد به تدريس گذراند و تنوخي در اواخر عمر ابوعلي، يعني سال 375 ق شاگرد وي بوده است.

آثار:

المسائل البصريات، البغداديات، الحلبيات، الايضاح و التکمله و الحجة.

آثار چاپي: ابيات الاعراب، اقسام الاخبار، الايضاح العضدي، الحجه في علل القراءات السبع، الشعر يا شرح الابيات المشکله الاعراب، المسائل العسکريات، المسائل العضديات و المسائل المشکلة المعروفة بالبغداديات يا المسائل البغداديات.

آثار خطي:

اعراب القرآن، الاغفال، الاوليات في النحو، التذکرة في العربية، التعليق علي کتاب سيبويه، المسائل المنثورة، المسائل الشيرازيات.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 52؛ دايرة المعارف تشيع، 1 / 425.

[14] ابوعلي مسکويه، احمد بن محمد بن يعقوب

نام: احمد
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوعلي مسکويه يا ابن مَسْکَوَيْه
اسم اشهر: خازن، ابن مسکويه
سال و محل تولد: 325 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 421 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: ادب، اخلاق، کتابداري و طب
استادان: ابوالفرج اصفهاني
مناصب و مقام ها: وزارت

سرگذشتنامه:

ابن مسکويه وزير مهلبي بوده و چون مهلبي درگذشت، نزد ابوالفضل محمد بن حسين معروف به ابن العميد رفت. ابن العميد وزير رکن الدوله ابوعلي حسن بن بويه ي ديلمي پدر عضدالدوله بود. ابن مسکويه هفت سال پيش او به عزت و احترام مي زيست و خازن کتابخانه ي او شد. پس از آنکه ابوالفضل بن العميد به سال 360 درگذشت. ابن مسکويه به خدمت ابوالفتح علي بن محمد بن العميد بود تا اينکه رکن الدوله به سال 366 وفات يافت و ابن العميد وزارت پسرش مؤيدالدوله را برعهده گرفت. اما چندي نگذشت که مؤيدالدوله بر ابن العميد خشم گرفت و کار به زندان و سرانجام به قتل ابن العميد به سال 372 ق. کشيد. ابن مسکويه به خدمت عضدالدوله و صمصام الدوله ي ديلمي هم رسيده است و به طور کلي در دربار آل بويه مقام و منزلت او والا بوده، تا جايي که خود را از صاحب بن عباد وزير دانشمند و اديب معروف کمتر نمي دانست.

آثار:

الفوز الاصغر، الفوز الاکبر، تجارب الامم و تعاقب الهمم، تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق و جاويدان خرد.

اضافات:

درباره ي تحصيلات و استادان او نيز چندان چيزي نمي دانيم، همين اندازه معلوم است که وي تاريخ طبري را پيش ابوبکر احمد بن کامل قاضي ( م 350 ) خوانده است و در علم حديث نيز از او مقدار زيادي کسب کرده است. علوم اوايل را نيز به ويژه نزد حسن بن سوار معروف به ابن خمار ( م 420 ) خواند که در علوم يوناني به ويژه منطق و طب دانشمند بود، چنانکه او را بقراط ثاني مي گفته اند. اقوي دليل و روشن ترين برهان در اينکه او شيعه است، اين است که در کتاب تهذيب الاخلاق در بحث شجاعت، نام حضرت علي را با احترام تمام ياد کرده است و از سر اعتقاد تام مي گويد: سخن امام را که از عين شجاعت سرچشمه مي گيرد، بنيوش که ياران خويش را گفت: « اگر کشته نشويد هم خواهيد مردن و سوگند به آن کسي که جان پسر ابوطالب به دست اوست که هزار ضربت شمشير بر سر از مردن در بستر خوشتر است ». اعتبار ويژه ي او در فلسفه ي اسلامي به خاطر نوشتن نخستين کتاب مدون اخلاق است که حاوي اقوال گذشتگان و سرمشق نگارش در علم اخلاق براي آيندگان است.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 367، تاريخ الحکماي قفطي، 352.

[15] ابوعلي ضرير نيشابوري، حسين بن مظفر

نام: حسين
نام پدر: مظفر
کنيه و لقب: ابوعلي، ضرير
اسم اشهر: ابوعلي ضرير نيشابوري
سال و محل تولد: [ن.م] خوارزم
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر و لغت
شاگردان: علي بن عرّاق صناري خوارزمي

سرگذشتنامه:

اديب، شاعر و لغوي سده ي 5 هجري قمري بوده است، ولي از سرگذشت او چندان اطلاع مدوني در دست نيست.

آثار:

تهذيب اصلاح المنطق ابن سکيت، تهذيب ديوان الادب، ديوان رسائل، ذيل تتمة اليتيمة، زيادات اخبار خوارزم و محاسن من اسمه الحسن.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 45.

[16] احمد بن بکر بن احمد بن بقيه ي فَسَوي نحوي لغوي

نام: احمد
نام پدر: بکر
کنيه و لقب: ابوطالب فسوي
اسم اشهر: عبدي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 406 ه‍، -
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: ادب
استادان: ابوسعيد سيرافي، ابوعلي فارسي و ابوالحسن زماني

سرگذشتنامه:

او در آخر عمر مختل المشاعر گرديد.

آثار خطي:

شرح ايضاح فارسي و شرح جرمي.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 60.

[17] احمد بن محمد بن حسن يا حسين بن مرارجوزي رقي ضبي حلبي انطاکي

نام: احمد
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوبکر يا ابوالقاسم
اسم اشهر: صنوبري
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 334 هجري [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: ادب و شعر

سرگذشتنامه:

او بسيار با شهامت و عالي همت بود و به طمع صله و جايزه شعري نگفت و تمامي اشعارش محضِ راه تأدب بود نه به جهت تکسب. او اصلاً هجوي نگفته و اکثر اشعارش در وصف باغ و بوستان و گل و شکوفه بوده است. صولي ديوان او را در دويست ورق طبع کرده و به نوشته ي ابن شهرآشوب از شعراي اهل بيت عصمت بوده و در مناقب خود بسياري از اشعار او را که در مدايح يا مراثي آن خانواده ي عظيمه گفته نقل مي نمايد صنوبري از شعراي دربار سيف الدوله علي بن عبدالله برادر ناصرالدوله است و وفات او در سال 334 هجري بوده است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 496.

[18] احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن دلويه ي استوائي اشعري شافعي

نام: احمد
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوحامد
اسم اشهر: دلوي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 434 ه‍، بغداد
مذهب و شريعت: شافعي
رشته ي علمي و تخصص: ادب
مناصب و مقام ها: قضاوت

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 22.

[19] بديع الزمان همداني، ابوالفضل احمد بن حسين بن يحيي بن سعيد

نام: احمد
نام پدر: حسين
کنيه و لقب: ابوالفضل، بديع الزمان / بديع
اسم اشهر: بديع الزمان همداني
سال و محل تولد: 358 ق، همدان
سال و محل وفات: 398 ه‍، هرات
مذهب و شريعت: شافعي مذهب و دوستدار اهل بيت
رشته ي علمي و تخصص: ادب
استادان: ابن فارس

سرگذشتنامه:

او در همدان متولد شد و همانجا تربيت يافت. بعد از تکميل تحصيلات خود در 380 به درگاه صاحب بن عباد در ري رفت و پس از آزمايش، مورد توجه خاص صاحب که خود اديبي برجسته بود، قرار گرفت. در آنجا با هجويه سراياني چون ابن سکوة هاشمي، ابن الحجاج،‌ احنف عکبري و نيز ابودلف خزرجي جهانگرد معروف آشنا شد. وي از ري عازم جرجان شد و مدتي نزد اسماعيليان جرجان بود تا در 382 به نيشابور رفت و در آنجا با مناظرات مفصلي که با ابوبکر خوارزمي مشهورترين مترسل آن روزگار انجام داد بر او پيشي جست و نام خويش را در شرق و غرب عالم اسلامي گسترد و چند سالي را با گردش در شهرها و رسيدن به حضور اميران و بزرگان دانش پرور از جمله خلف بن احمد در سيستان به بهره گيري از شهرت خود گذراند، در حالي که نوشته هايش پيش و بيش از خود او سرزمين ها را درمي نورديد. سرانجام در هرات مقيم و متأهل شد و صاحب ملک شد و از آنجا با خانواده اش در همدان به مکاتبه پرداخت. اما ناگهان در 398 به علت مسموميت يا سکته درگذشت.

آثار:

اشعار و رسائل و مقامات.

منابع و مآخذ:

دانشنامه ي جهان اسلام، 2 / 557.

[20] تنوخي، شيخ ابوالقاسم علي بن محسن بن علي

نام: علي
نام پدر: محسن
کنيه و لقب: ابوالقاسم
اسم اشهر: تنوخي ( تنوخي صغير )
سال و محل تولد: 365 ق، بصره
سال و محل وفات: 447 ق، بغداد
مذهب و شريعت: شيعه ي اماميه
رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر و فقه
استادان: محسن تنوخي، ابوالقاسم عبدالله بن ابراهيم زينبي، علي بن محمد بن سعيد رزاز، ابوالحسن علي بن محمد کيسان، ابوعبدالله الحسين بن محمد عسکري و علم الهدي سيد مرتضي
شاگردان: خطيب بغدادي، سيد المسترشد بالله، ابوالحسن يحيي بن الحسين حسني و شيخ الطائفه شيخ طوسي
همفکران و رقيبان: ابوالعلاء معرّي

سرگذشتنامه:

وي از قبيله ي بني تنوخ مي باشد. همچنين سال ها در بغداد کرسي تدريس فقه و حديث و کلام را به دست گرفت. وي در بغداد وفات يافت و جسم او را در خانه اش در محله ي درب التله به خاک سپرده اند. او داراي يک فرزند به نام ابوالحسن محمد تنوخي ( م 494 ق ) بود که او نيز از علماي معروف مي باشد. تنوخي داراي آثار و مؤلفاتي است که از جمله ديوان شعر اوست، مجموعه اي که سيد بن طاووس در کتاب خود النجوم از آن نقل نموده است. وي در آن قسمتي از شرح حال استادش علم الهدي شريف مرتضي را نقل مي کند که از جمله تعداد کتب کتابخانه وي و ساير خصوصيات سيد را بيان مي کند. او در نواحي بسياري از مداين و کرمانشاه و زنگان ( زنجان ) و غير آنها قضاوت نموده و از جواني تا آخر عمر در نزد حکام، مقبول الشهاده و در شهادت خود بسيار محتاط و راست گفتار بوده است. باري تنوخي در هفتاد و هفت يا هشتاد و دو سالگي درگذشت و خطيب بغدادي بر جنازه اش نماز خواند.

اضافات:

بعضي از محققان بين صاحب ترجمه و پدرش که در اسم و کنيه و شهرت مشترک هستند، خلط نموده اند، حتي اين اشتباه در اعيان الشيعه نيز رخ داده است. بعضي از منابع به غلط تنوخي را حنفي مي خوانند. علامه حلي نيز در آخر اجازه اي که براي بني زهره نوشته، وي را از علماي عامه و از مشايخ شيخ الطائفه شيخ طوسي ياد کرده است. اين سلسله از خاندان هاي معروف شيعه هستند و ابن حجر در لسان الميزان تصريح به تشيع او کرده است و وي را رافضي و معتزلي مي خواند. ميرزا عبدالله افندي در رياض العلماء وي را از علماي شيعه ضبط کرده است و مي نويسد که در کتابخانه ي اردبيل مجموعه اي به خط محمد بن علي بن حسن عاملي نياي شيخ بهائي ديده که در آنها اشعاري از قاضي تنوخي در مدح اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) آورده بوده است. ابن شهرآشوب مازندراني، از او به عنوان ابوالقاسم محمد تنوخي ياد مي کند و او را در شمار شعراي اهل بيت آورده است.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 5 / 122؛ دهخدا، ص 524؛ ريحانة الادب، 1 / 224.

[21] خوارزمي، جمال الدين ابوبکر محمد بن عباس

نام: محمد
نام پدر: عباس
کنيه و لقب: ابوبکر طبرخزي، جمال الدين
اسم اشهر: خوارزمي
سال و محل تولد: 323 ق، خوارزم
سال و محل وفات: 383 ق، نيشابور
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر، لغت و نسب شناسي

سرگذشتنامه:

پدرش از مردم خوارزم و مادرش خواهر ابوجعفر محمد بن جرير طبري ( م 310 ق ) بود. از اين رو به طبرخزي نيز آوازه داشت. وي در زادگاهش برآمد و پيش از سال 352 ق از آن شهر بيرون رفت. يک چند در شام سکني گزيد و به دربار سيف الدوله ي حمداني راه يافت. خوارزمي از دربار سيف الدوله به بخارا نزد بوعلي بلعمي ( م 383 ق ) وزير سامانيان رفت، اما ميان آن دو اختلاف درگرفت و ابوبکر، وزير را هجو گفت و از اين شهر به نيشابور کوچيد و در سلک نزديکان اميرابونصر احمد بن علي ميکالي درآمد و او را ستود. سفري به سيستان کرد و ظاهر بن محمد ابي تميم ( م 359 ق ) امير آن ولايت را مدح گفت و اما پس از آنکه از ظاهر روي گردانيد، به هجو او پرداخت و به فرمان امير به زندان افتاد. پس از رهايي سفري به غرچستان (7) کرد و سرانجام راهي دربار ديلمان شد. وي در ارجان با صحاب بن عباد ( م 385 ق ) آشنايي يافت و از نزديکان وي گشت. هنگامي که خوارزمي، ابوالطيب متنبي را که پيش از آن در دربار سيف الدوله با او آشنايي داشت ستود، صاحب از او برنجيد و خوارزمي پايگاه بلند خود را نزد وزير از دست داد. سال هاي آخر زندگي خوارزمي در نيشابور گذشت.

آثار:

ديوان شعر، رسايل و رسم المعمور من البلاد.

آثار چاپي:

مفيد العلوم و مبيد الهموم.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 7 / 302؛ ريحانة الادب، 1 / 425.

[22] حاتمي، ابوعلي يا ابوعبدالله محمد بن حسن بن مظفر بغدادي

نام: محمد
نام پدر: حسن
کنيه و لقب: ابوعلي يا ابوعبدالله
اسم اشهر: حاتمي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 388 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: ادب، لغت
استادان: ابن دريد، ابوعمر و زاهد غلام ثعلب
شاگردان: قاضي تنوخي

سرگذشتنامه:

از دوران کودکي و جواني وي اطلاعي در دست نيست، ولي از آنچه مضبوط است، برمي آيد که در بغداد مشغول تدريس بوده و قاضي تنوخي و ديگر اکابر وقت در حوزه ي درس وي حاضر مي شدند.

آثار:

حلية المحاضرة و رساله ي حاتميه در عيوب و نواقص و سرقات اشعار شاعر معاصرش متنبي

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 296.

[23] فارسي، حسن بن احمد يا حسن بن علي بن احمد بن عبدالغفار بن محمد بن سليمان بن ابان

نام: حسن
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: ابوعلي
اسم اشهر: فارسي / ابوعلي فارسي / فَسَوي / شيرازي
سال و محل تولد: 288 ه‍، فسا در توابع شيراز
سال و محل وفات: 377 ه‍، بغداد
مذهب و شريعت: معتزلي
رشته ي علمي و تخصص: ادب، حديث، لغت و نجوم
استادان: زجاج و ابن السراج
شاگردان: سيد رضي، ابن جني و علي بن عيسي ربعي

سرگذشتنامه:

او مدتي سياحت کرد و يک چندي در حلب نزد سيف الدوله بن حمدان بود و بارها با ابوالطيب متنبي ملاقات و مباحثه نمود و عاقبت به بلاد فارس رفت و در دربار عضدالدوله ي ديلمي قربي به سزا يافت و به مقامي عالي رسيد و کتاب ايضاح را براي او تأليف کرد. عضدالدوله با آن همه اقتدار و عظمت که خود در شمار علماي نحو و ادب و فنون عربيه است گفته است که من در نجوم، غلام ابوالحسين رازي صوفي و در نحو غلام ابوعلي مي باشم.

آثار:

ابيات الاعراب، الاغفال في ما اغفله الزجاج من المعاني، تفسير القرآن، حاشيه ي کتاب سيبويه، الحجة في القرائات، شرح ابيات ايضاح، العوامل المأة، مختصر عوامل الاعراب، المسائل العسکريات، المسائل القصريات، المسائل الکرمانيات، المسائل المجلسيات و المقصور و الممدود.

آثار خطي:

اعراب القرآن، الاوليات، الايضاح، التذکرة و التکملة در نحو.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 171.

[24] حسن بن عبدالله بن سعيد بن زيد بن حکيم لغوي

نام: حسن
نام پدر: عبدالله
کنيه و لقب: ابواحمد
اسم اشهر: عسکري
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 382 ه‍ [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: ادب، حديث و لغت

سرگذشتنامه:

نوادر بسياري بدو منسوب و صاحب بن عباد وزير معروف ديالمه به مجالست و ملاقات وي راغب و محبت هاي بسياري درباره ي او داشته، ولکن وسايل ملاقات فراهم نمي شده تا آنکه در عسکر مکرم که مولد و وطن ابواحمد بوده، اختلافي بهم رسيده و صاحب فرصت را غنيمت شمرده و در باطن ملاقات ابومحمد را در نظر داشته و از مؤيدالدوله ابن بويه درخواست نمود که اسکات غائله را به عهده ي خود صاحب موکول دارد. پس، بعد از ورود به آن شهر انتظار داشت که ابومحمد پيش وي رفته و مراسم ملاقات را معمول دارند، لکن ابواحمد به عذر پيري و ناتواني از رفتن به محضر وزير امتناع نموده، پس آن وزير نامه اي بدو نوشته و با شعر با هم مکاتبه کردند. پس از آنکه صاحب جواب را ديد، از تضايف آن بيت که از اشعار صخر بن عمر و بن شريد برادر خنس شاعره ي مشهوره است، در شگفت شده و گفت اگر مي دانستم که اين بيت به دست ابواحمد رسيده هر آينه اشعار خود را بدان قافيه نمي نوشتم.

آثار:

الحکم و الامثال، الزواجر و المواعظ، علم المنطق و المختلف و المؤتلف.

آثار چاپي:

التصحيف و التحريف، تصحيفات و المحدثين في غرائب الحديث.

آثار خطي:

الاوائل.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 86، دهخدا، 10 / 15885.

پي‌نوشت‌ها:

1. علي اصغر حلبي، تاريخ تمدن اسلام. تهران، اساطير، 1365. ص 48.
2. حسن انوشه. فرهنگنامه ادبي فارسي. تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1376 ص 30.
3. همان، ص 31.
4. نک احمد بن مصطفي طاش کبري زاده، موسوعه مفتاح السعاده و مصباح السياده في العلوم تحقيق علي دحروج. بيروت، مکتبة لبنان ناشرون، 1998. فن علم نحو.
5. عبدالغفور عطار، مقدمه صحاح جوهري. ترجمه غلامرضا فدايي عراقي. تهران، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شوراي اسلامي. 1377. صص هفت و هشت
6. همان، پيوست
نيز نک، علي اکبر ولايتي، پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران. تهران. مرکز اسناد و خدمات پژوهشي وزارت امور خارجه. 1382. بخش دهم ادبيات.
7. احتمالاً بايد گرجستان باشد.

منبع مقاله :
فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول