ادبیّات عربی بین سال های 334 تا 447
عصر تجدّد ادبیات عرب
در سال 334 معزالدوله دیلمی وارد بغداد شد و به نفوذ و استیلای تركمان خاتمه داد. از این تاریخ خلفا زیر دست و دست نشانده ی دیالمه ی ایران شدند، ولی دیالمه با خلفا بهتر از ترك ها رفتار می كردند و با اینكه عموماً شیعی مذهب
نویسنده: احمد بهمنیار
ادبیّات عربی بین سال های 334 تا 447
اوضاع اجتماعی
در سال 334 معزالدوله دیلمی وارد بغداد شد و به نفوذ و استیلای تركمان خاتمه داد. از این تاریخ خلفا زیر دست و دست نشانده ی دیالمه ی ایران شدند، ولی دیالمه با خلفا بهتر از ترك ها رفتار می كردند و با اینكه عموماً شیعی مذهب بودند احترام خلفا را در انظار محفوظ می داشتند. دولی كه در عصر سابق از حكومت عباسی مجزا شده بودند در این عصر استقرار و انتظام یافتند، و ملوك و امراء آن دول برای آراستن كشور خود هر كدام به نوعی خاص در ترویج علم و ادب كوشیدن گرفتند. و هر یك سعی داشتند كه علما و حكما و ادبا را در دارالملك خود مجتمع دارند، و تربیت و تشویق عالم و ادیب و شاعر موضوع رقابت گردید. علما و فضلا نیز از زوایای خمول و گمنامی بیرون آمدند و به در بار ملوك و امرا روی نهادند، و هر كدام در ظل تربیت و حمایت امیر یا وزیری شهیر قرار گرفتند، و به نشر و ترویج انواع علوم و فنون و تألیف و تصنیف كتب و پرداختن مقالات و رسائل و دفاتر و دواوین شعر مشغول شدند، خورشید دانش و فرهنگ بار دیگر تابیدن گرفت و شرق و غرب مملكت اسلامی را به پرتو روان بخش خود منور ساخت. و بلاد مهم ایران از قبیل نیشابور و بخارا و مرو و اصفهان و ری و شیراز و كرمان و همدان و گرگان و طبرستان هر یك مركزی از مراكز علم و ادب و مجمعی از مجامع علم و ادبا گردید، و در اغلب بلاد كتابخانه های مهم تأسیس وحوزه های تدریس بر پای شد، و نوابغ علم و ادب بنای ظهور گذاردند، و عصر تجدد رواج و رونق بازار فضل و هنر و شعر و ادب بر عصر نهضت تفوق یافت، و استادان بزرگ ادب و فلسفه و تاریخ و طب و ریاضیات و طبیعیات و شعر و كتابت كه بعض آنها مشهور جهان و مایه افتخار ایرانیان می باشند در این عصر به وجود آمدند، و جهان فضل و ادب به وجود فلاسفه و اطبا و علمائی مانند ابوعلی سینا (428) و محمد زكریای رازی
(320) و علی بن عباس مجوسی و ابوریحان بیرونی (430) و ابن ربن طبری و ابو معشر بلخی و عبدالرحمن بن عمر صوفی و گویندگان نظیر متنبی (354) و ابوالعلاء معری (449) و سید رضی (406) و ابن نباته سعدی (405) و مهیار دیلمی (428) و ابو فراس حمدانی (357) و ابن هانی اندلسی (363) و نویسندگانی از قبیل ابن العمید (360) و صاحب بن عباد
(385) و ابو اسحق صابی (384) و ابوبكر خوارزمی (383) و بدیع الزمان همدانی (398) و ادبائی چون ابوالفرج اصفهانی
(356) و ابو منصور ثعالبی (429) بالیدن گرفت.
ملوك و امراء اسلامی كه در این عصر در ترویج علوم و آداب عربی می كوشیدند عبارتند از:
اول)- سامانیان كه از سال 261 تا سال 389 در ماوراء النهر و خراسان فرمانروائی و سامانیان در ترویج فارسی می کوشیدند، و هم علم و ادب عربی را ترویج می كردند، وزراء و نویسندگان این دولت عموماً در كتاب عربی مهارت داشتند و بخارا در روزگار ایشان مجمع ادبا و فضلا و علما بود.
دوم)- آل زیار كه از سال 316 تا 434 (به استثنای 18 سال) در گرگان و طبرستان حكمرانی كردند، ملوك این سلسله نیز مروج ادبیات فارسی و عربی بودند، و بعض آنها از قبیل شمس المعالی قابوس شعر عربی را در نهایت فصاحت و بلاغت
می گفتند.
سوم)- دیالمه كه از سال 320 تا 447 بلاد ایران را به استثنای خراسان و طبرستان در زیر فرمان داشتند، و بسه دسته
دیالمه ی فارس و دیالمه ی عراق و اهواز و كرمان و دیالمه ی ری و همدان و اصفهان منقسم بودند. فرمانروائی دیالمه ی فارس تا سال 440 و دیالمه ی عراق و اهواز تا سال 403- و دیالمه ی ری و همدان تا سال 414 بر قرار بود. ملوك این سلسله كه مرام شان تجدید استقلال و احیاء رسوم و آداب و عادات ایران باستان بود، در نشر و ترویج علوم و آداب عربی بیش از سایر سلسله ها می كوشیدند، و بعض آنها از قبیل عضدالدوله و پسرش تاج الدوله و پسر عمش بختیار بر گرفتن اشعار عربی و بعضی از قبیل فخرالدوله بر تكلم به عربی قدرت تمام داشتند، وزرا و نویسندگان این دولت اغلب از استادان درجه اول نظم و نثر تازی به شمار می رفتند.
چهارم)- خلفای فاطمی كه از سال 297 تا سال 567 ابتدا در شمال افریقا و پس از چندی مصر و شام نیز و مدتی هم فقط در مصر و شام خلافت داشتند، و در این قرن در سال 356 مصر را فتح و پایتخت خود را بدانجا نقل كردند.
پنجم)- ملوك حمدانی كه از 317 تا 394 بر حلب و موصل فرمان روا و به دو دسته حمدانیان موصل و دیار بكر و حمدانیان حلب منقسم بودند، و امارت دسته اول تا سال 380 و دسته دوم تا سال 394 طول كشید. ملوك آل حمدان مانند آل بویه و آل زیار مذهب تشیع داشتند، و مشهور ترین ایشان سیف الدوله ابوالحسن علی فرمانروای حلب است.
ششم)- خلفای اموی اندلس كه از سال 138-422- كه ابتدای ملوك الطوایف است- در اسپانیا پادشاهی داشتند، و اندلس یا اسپانیا در روزگار ایشان ترقی عظیم یافته و یكی از مراكز مهم تمدن اسلامی بود.
هفتم)- خلفای عباسی بغداد كه به جای اقتدار سیاسی قدرت و نفوذ مذهبی و روحانی داشتند و در اغلب بلاد اسلام به نام
آنها خطبه خوانده می شد، و اغلب ملوك و امرا مستقلاً فرمان سلطنت و امارت خود را از در بار آنها صادر می كردند.
بدیهی است كه لغتی كه از طرف هفت یا ده حكومت مستقل ترویج و تقویت شود تا چه حد ترقی و وسعت خواهد یافت، و رونق ادبیات و علوم و معارفی كه در یك عصر، ده سلسله از پادشاهان طرفدار و ناشر آن باشند تا كدام حد خواهد رسید، و تنوع معانی و مضامین و طرز و اسلوب نظم و نثری كه زاده افكار و احساسات ده قوم متمدن و تربیت یافته باشد تا بچه اندازه خواهد بود.
نظم و نثر عربی در این عصر رونق و رواجی دیگر گرفت، و عده شعرا و نویسندگان از حد شمار خارج گردید.
نظم در عصر تجدد
در نظم به واسطه ی اختلافات و تعدد ممالك و مللی كه پرورنده ی شعرا بودند طرزهای متعدد از قبیل طرز شامی و عراقی و مصری و اندلسی پیدا شد و افكار شعرا به واسطه ی رواج تصوف و نضج و كمال فنون فلسفه و كلام و منطق از افكار شعرای اعصار گذشته پخته تر و منظم تر گردید. و آوردن مضامین فلسفی و عرفانی كه در عهد سابق شروع شده بود، در این عهد رواج و شیوع یافت، و عده ای از شعرا مانند ابوالعلاء معری طبع موزون خود را در بیان احساساتی كه از تأمل در اسرار هستی و اوضاع اجتماعی بشر ناشی می گردید به كار بردند. فن توصیف به حدی وسعت و كمال یافت كه گاهی عده ای از شعرا در وصف موضوعی خاص قصائد مطوله می گفتند، و آن قصائد غالباً در معنی و مضمون متفاوت و از یكدیگر ممتاز می افتاد.مبالغه در مدح و رثاء و هجاء از حد اغراق و غلو درگذشت، و در شعر ابواب و فنون تازه از قبیل اخوانیات و معاتبات و زهریات و عرفانیات افزوده شد. تمایل طباع به نظم سخن تا به درجه ای رسید كه فقها و علما و فلاسفه نیز به گفتن شعر رغبت كردند و اغلب آنها آثار ادبی از خود به یادگار گذاردند، مانند ابوعلی سینا كه قصیده ی روحیه او یكی از شاهكارهای فلسفه و ادب است. به كار بردن صنایع بدیعیه در اشعار كه در عصر سابق مورد توجه شده بود، در این عصر از لوازم و شروط شعر پسندیده محسوب گردید، و نقد شعر رواج یافت و در این موضوع كتب و رسالات تألیف شد، ثعالبی در وصف اشعار این عهد گوید:
«اشعار معاصرین در لطایف بدایع و نوادر محاسن از اشعار عهود گذشته از جاهلی و اسلامی برتر و بالاتر و نزدیك است كه از حد شعر به حد سحر رسد و از باب اعجاب داخل باب اعجاز گردد، تو گوئی روزگار خواسته است زیباترین الفاظ و
كامل ترین معانی را از آثار فكری ایشان برای ما ذخیره نهد، تا ما از كمال صنعت نصیبی وافر بریم و از اقسام بلاغت حظی موفور یابیم».
از سبكهای مختلف شعر دو سبك شامی و عراقی از همه مهمتر و نسبت به سایر سبكها به منزله ی اصل بود.
شعرای شام بهواسطه ی مجاورت با عربستان مخصوصاً حجاز با سلوب عربیت آشنا بودند، و در به هم پیوستن سخن فصاحت اهل و بر را با ملاحت اهل مدر جمع می كردند. استاد این سبك بحتری بود و شعراء شام عموماً این سبك را پیروی می نمودند. شعرای عراق بواسطه مجاورت ایران و كثرت معاشرت با ایرانیان با سلوب فارسی بیشتر مؤانست داشتند، و اشعار آنها لفظاً معنی از ظرافت و لطافت شهرنشینی حكایت می كرد، و در استحكام و متانت به درجه ی اشعار شامی نبود، و بدین نظر است كه
ائمه ی ادب از قبیل ثعالبی، سبك شامی را بر سبك عراقی ترجیح
داده اند، و صاحب بن عباد كه در بارش مجمع شعرای عراقی بود در نظم سخن به سبك و اسلوب شامی نظر داشت.
نثر در عصر مزبور
و اما نثر عربی، آن نیز در این عصر به آخوین مرحله ی ترقی و كمال رسید، و نویسندگان رسائل و مقامات و مقالات ادبی بلاغت و كمال معنی و فصاحت و جمال لفظ را به پایه ای رسانیدند كه مزید بر آن متصور نبود. اساس نثر این عصر مانند عصر نهضت و فترت همان سبك و اسلوب عبدالحمید و ابن مقفع بود كه در هر عصر تغییری بدان داده می شد، و در این عصر صنایع بدیعیه را در آن به كار بردند، و از آراستن آن به فنون بدیع سبك و اسلوبی تازه به وجود آوردند. مبتكر این سبك استاد ابوالفضل ابن العمید وزیر ركن الدوله دیلمی (360) است كه از نوابغ علم و ادب و وزراء نامی و شهیر ایران به شمار می رود. ابن العمید رسائل خود را كه بعدها برسائل بدیعیه موسوم گردید از جمله های كوتاه و مسجع و مشتمل بر جناس و طباق و دیگر صنایع تألیف می كرد و آیات قرآن و اخبار و آثار اسلامی و كلمات قصار حكما و بزرگان را تضمین و در ضمن سخن به وقایع تاریخی و قصص و حكایات مشهوره اشاره می نمود و به اشعار حكمت آمیز و امثال سائره تمثل می جست. سبك ابن العمید كه از تصرف در سبك جاحظ به وجود آمده بود به اندك زمان انتشار یافت، و پرداختن رسائل و مقالات بدیعیه موضوع هنرنمائی نویسندگان گردید، ابن العمید در شیوه سخن آرائی كه اتخاذ كرده بود رعایت جانب معنی را از دست نمی داد، و صنایع لفظیه را به نوعی به كار می برد كه به لطافت و تمام معنی خلل نرساند، و از شاگردان و پیروان او تنها كسی كه شیوه و اسلوب او را به حد كمال رسانید صاحب بن عباد بود كه مانند استاد، از نوابغ علم و ادب و وزرای عالی مقام و نام بردار ایران شمرده می شود.صاحب بن عباد بدایع نگاری را تا آخرین نقطه ای كه الفاظ و معانی را احتمال آن بود پیش برد و سخن منثور را در شیوائی معنی و زیبائی لفظ به آخرین نقطه ی كمال و بگفته ثعالبی به سر حد اعجاز رسانید، و دلیل بر این گفته آن كه نویسندگان بعد از صاحب كه از حد او تجاوز كردند، هر چه بر جمال الفاظ افزودند از كمال معانی كاستند. و در ظرف قرن پنجم و ششم هجری كار صنعتگری تا بدان جا رسید كه بعض نویسندگان در تصنعات و تكلفات لفظیه متسغرق شده معانی و افكار را به كلی فراموش كردند و رفته رفته به كاربردن سجع و جناس و دیگر صنایع لفظیه موضوع منافسه و رقابت نویسندگان شد، و در مسابقه بر یك دیگر به استعمال الفاظ غریبه متوسل شدند و لغات وحشی عهد جاهلی را بار دیگر در سخن داخل كردند، و حتی بعض مؤلفین نیز تحت تأثیر این رقابت واقع شدند و كتب تاریخی و علمی را به عبارت مسجع و مصنوع نوشتند.
بالجمله، نثر عربی مانند نظم در عصر تجدد به آخرین
مرحله ی وسعت و تنوع و كمال رسید، و روح فارسی كه در عصر اموی در قالب ادبیات عربی دمیده شده و در عصر نهضت قوت یافته بود، در این عصر چندان غلبه و استیلا یافت كه در ادبیات عربی از عربیت اثری جز الفاظ و عبارات و اوزان و قوافی باقی نگذارد، و اگر ادبیات عربی این زمان مخصوصاً آثار شعرا و نویسندگان ایران و عراق را عین ادبیات فارسی بدانیم و بدان نام بخوانیم، در عقیده ی خود بغلط نرفته و سخنی مبالغه آمیز نگفته ایم.
مروجین ادبیات
كمال ادبیات عربی در این عصر نتیجه ی دانش پروری هفت یا ده سلسله از ملوك و امرا و خلفا بود كه با جد و جهد تمام به ترویج علم و ادب و تشویق علما و ادبا اقدام بلكه در این معنی با یك دیگر هم چشمی و رقابت می نمودند و اسامی و تاریخ آغاز و انجام حكومت آن ها سابقاً ذكر شد، از این هفت یاده حكومت مختلف اسلامی كه قرن چهارم هجری یا سوم عباسی (عصر تجدد) با تمام خصائص سیاسی و علمی و ادبی به وجودآورده ی وجود آنها بوده، چهار یا پنج حكومت (خلفای عباسی بغداد و فاطمی مصر و اموی اندلس و حمدانیان موصل و حلب) عربی، و سه یا پنج حكومت (سامانیان، آل زیار، دیالمه فارس وعراق و بلاد جبل) فارسی و ایرانی بودند. همه ی این حكومت ها به فراخور حال و بمقتضیات محیط و حوزه ی حكمرانی خود در نشر علوم و معارف و آداب می كوشیدند، ولی رواج بازار شعر و ادب، بیشتر نتیجه ی سعی و همت دو تن از رجال دو حكومت فارسی و عربی (آل بویه و بنی حمدان) بود كه هر یك در قلمرو اقتدار و نفوذ خود مشوق شعرا و مروج شعر بودند:
اول)- سیف الدوله ابوالحسن بن عبدالله بن حمدان كه از 333 تا 356 در حلب فرمانروائی داشته است. سیف الدوله به شجاعت و سخاوت و فصاحت و سخن شناسی نام بردار بود و شعر نیكو می گفت. به مجالست و مصاحبت اهل دانش و ادب رغبت بسیار داشت و به شعرا و فضلا احسان بی اندازه می نمود، و بدین جهت شعرا از اطراف شام و بلاد دیگر به دربار او می شتافتند و او را مدح می گفتند و از صلات و جوائز او بهره مند می شدند، و بعضی ملازمت درگاه او را اختیار می كردند.
مهمترین شعرا و مداحان وی ابوالطیب متنبی معروفترین شاعر عرب و ابوفراس حمدانی (357) است كه پسر عم او و از امراء دولت او بود، و پس از این دو تن سری رفاء (362) و نامی
(399) و ببغاء (398) و اواء (390) و عده ی دیگر از شعرای موصل و شام و بلاد دیگرند كه ذكر اسامی آنها مایه ی اطناب است.
ابن خلكان در وصف سیف الدوله گوید در دربار هیچیك از ملوك بعد از خلفا مانند دربار سیف الدوله بزرگان شعر و ستارگان فضل و ادب مجتمع نشده اند.
سیف الدوله با دولت روم می جنگید و بر اغلب بلاد شام و جزیره دست یافته بود، و متنبی بیشتر وقایع و غزوات او را در قصاید خود یاد كرده است.
دوم)- صاحب عباد وزیر مؤیدالدوله و فخرالدوله دیلمی است كه به اتفاق عامه ی مورخین و ائمه ی ادب بزرگترین مروّج نظم و نثر عربی در قرن چهارم هجری به شمار می رود، و اگر مساعی و مجاهدات وی نبود، شعر عربی كه در عصر فترت از رواج و رونق افتاده بود، بار دیگر رونق و رواج نمی یافت.
صاحب بن عباد نشر و ترویج علوم و معارف و ادبیات را مهمترین مرام و مقصود خود قرار داده بود و با قدرت و نفوذ كلمه ای كه داشت تمام وسائل ممكنه را در این مقصد و مرام به كار می برد، و در اكرام دانشمندان و فضلا و احسان بادبا و شعرا از بذل اموال مضایقه نمی كرد و از این روی دربار وی مجمع علما و فضلا و ادبا و محط رحال و قبله ی آمال اهل سخن گردید، و در وفور شعراء و مداحان از دربار هرون الرشید درگذشت.
منبع مقاله :
بهمنیار، احمد؛ (1383)، صاحب بن عباد (شرح احوال و آثار)، تهران: مؤسسه ی و انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}