طول عمر حضرت ولى عصر ارواحنا فداه (1)
نويسنده:يت الله صافى گلپايگانى
يكى از مطالبى كه همواره بشر در جستجو و تحصيل آن بوده، طول عمر و زندگى است؛ طول عمر توأم با سلامتى و توفيق از نعمتهائى است كه ارزش آن را نمى‏توان معين كرد، غريزه حب به ذات، حب بقا و غرائز ديگر انسانها راعاشق و دل باخته طول عمر ساخته و آنها را وادار مى‏سازد كه در اين راه منتهاى سعى و تلاش را انجام دهند تا بلكه مدتى اگر چه كوتاه باشد اين ريسمان عمر را بلندتر سازند. آنچه فحص و مطالعه در اطراف اين موضوع نشان مى‏دهد اين است كه امكان عمر بسيار دراز همواره مورد قبول بوده و تا كنون كسى عدم امكان و امتناع آن را عنوان نكرده است. ما نخست امكان طول عمر را از نظر علوم و دانشهاى عصرى مانند علم پزشكى و علم زيست‏شناسى، اطلاعاتى كه از احوال ساير مخلوقات داريم با مقايسه انسان به آنها مورد توجه قرار مى‏دهيم و سپس مراجعه با اديان آسمانى نموده در امكان و صحت آن از نظر عقايد دينى سخن مى‏گوئيم.

طول عمر از نظر دانش و علم

از نظر علوم امروز بايد دانست كه علم، امكان طول عمر را كاملا تأييد كرده و كوشش بشر را در اين راه كوشش نتيجه بخش و موفقيت آميز و لازم مى‏شناسد و براى طول عمر حد و اندازه‏اى معلوم نمى‏كند. علم مى‏گويد: تقليل متوفيات و مرگ و ميرها، و طولانى ساختن عمر وارد يك مرحله عملى شده و با كمال سرعت رو به تكامل است و حد متوسط عمر در كمى بيشتر از يك قرن از 47 به 74 رسيده است.
دكتر «الكسيس كارل» در سال 1912 ميلادى موفق به نگهدارى يك مرغ به مدت سى سال شد، در حالى كه زندگى مرغ حداكثر از ده سال تجاوز نمى‏كند( 1 )

هشتصد سال زندگى

دكتر «هنرى الحيس» مى‏گويد: بايد حد متوسط مرگ و مير عمومى را به حد مرگ و مير اطفال كمتر از ده سال رسانيد و اگر اين مسأله عملى شود، انسان آينده، هشتصد سال زندگى خواهد كرد( 2 ).
دانشمندان هنوز در تعيين مرز قاطع (زندگى طبيعى) بشر به موفقيتى نرسيده‏اند.
مرز منطقى زندگى به نظر دانشمندان تفاوت دارد «پاولوف» مرز طبيعى حيات انسان را 100 سال مى‏دانست «مچنيكوف» آن را 150 تا 160 قلمداد مى‏كرد.
پزشك و دانشمند مشهور آلمانى «گوفلاند» معتقد بود كه مدت عادى زندگى بشر 200 سال است.
فيزيولوژيست مشهور قرن نوزدهم «فلوگر» آن را تا 600 سال و «روجربيكن» انگليسى تا 1000 سال قلمداد كرده‏اند( 3 ). ولى هيچيك دليلى بر اينكه اين مرزها مرز قاطع باشد كه از آن تجاوز نكند ارائه نمى‏دهند.
به عقيده دانشمند روسى «ايليا مچنيكوف» پزشك و فيزيولوژيست، ياخته‏ها و سلولهاى بدن انسان كه تقريباً شصت تريليون مى‏باشد از سموم ترشح شده توسط باكتريهاى سمى روده مخصوصاً روده بزرگ ( كه در آن روزانه 130 تريليون ميكروب زاده مى‏شود) مسموم مى‏شوند.
بسيارى از اين باكتريهاى زيانى به بدن نمى‏رسانند ولى بعض از آنها سمى هستند. اينها بدن را از داخل توسط سمهائى كه توليد مى‏كنند ( مانند گازهاى فنل و اندل) مسموم مى‏سازند؛ احتمالاً ياخته‏ها و بافتهاى سازنده بدن در اثر اين مسمويت به پيرى زود رس دچار مى‏شودند، وقتى ياخته پير شده، به سختى مى‏تواند نيازهاى حياتى را رفع نمايد و در تكثير آن اختلال پديد آمده و سپس مى‏ميرد( 4 )
پروفسور «اسميس» استاد دانشگاه كلمبيا مى‏گويد: حد و حصر سن، مثل ديوار صوتى است، همانطور كه ديوار صوتى امروزه شكسته شده، اين ديوار سن نيز روزى خواهد شكست( 5 ).

هفتاد هزار سال عمر

آزمايشاتى كه بر روى بعضى از حيوانات ريز آبى انجام شده علما را به امكان تغيير دوران حيات اميدوار نموده و همچنين دانشمندان در روى مگسهاى ميوه‏ها آزمايشهائى نمودند كه در نتيجه عمر آنها نهصد برابر عمر طبيعى گرديد( 6 ) بنابر اين اگر اين امتحان بر روى انسان با موفقيت عملى شود و عمر طبيعى انسان را هشتاد سال فرض كنيم، امكان طولانى كردن عمر تا هفتاد و دوهزار سال ثابت مى‏شود. همچنين در روى نسوج بعضى حيوانات، مطالعاتى جريان دارد كه كاملا بشر را در اين زمينه به آينده خوش بين نموده و انتظار مى‏رود كه در آينده طول عمر و بازگشت نيروى جوانى در دسترس همگان قرار بگيرد.
بسيارى از علما به مسأله اعاده نيروى جوانى بيشتر توجه دارند تابه مسأله طول عمر؛ زيرا از مسأله طولانى ساختن و ادامه حيات در شرايط مخصوصى به هر مقدار خود را فارغ مى‏دانند و در حقيقت آن را حل شده و عملى مى‏شمارند فقط مى‏گويند: بايد فكرى براى پيرى كرد و سرمى تهيه نمود كه از پيرى جلوگيرى كند؛ زيرا عمر هر چه طولانى شود اگر بازحمت پيرى توأم شود لذت بخش نيست. مرگ نه مولود طول عمر و نه نتيجه پيرى است؛ بلكه مرگ نتيجه بيمارى و رعايت نكردن قواعد حفظ الصحه و بهداشت بدن و سلامت مزاج است كه اگر انسان بتواند بر عواملى كه مزاج را تحت تأثير قرار مى‏دهند مسلط شود، مى‏تواند مرگ را مهار نمايد.
اين عوامل عبارت است از صحت مزاج پدر و مادر، و پدر و ماور آنها و اطلاع آنان به قواعد بهداشتى توليد مثل، آداب نكاح، اعتدال مزاج مادر در ايام حمل، رعايت دستورات بهداشتى در دوره باردارى و هنگام رضاع و شير دادن، حسن تربيت فرزند، مساعدت محيط و هوا، رعايت اعتدال در خواب و استراحت، كار و معاشرت و انتخاب جامه و پاى افزار، مصاحبت با مردمان صحيح الاخلاق و مستقيم، ايمان به خدا و امنيت، صفاى باطن و تنزه آن از عقائد خرافى و باطل، استفاده از غذاهاى سالم و خود دارى از صرف مسكرات و نوشابه‏هاى الكلى و شرايط ديگر از اين قبيل كه چون بيشتر اين عوامل تحت كنترل انسان نيست ناچار مغلوب شده و تسليم مرگ مى‏شود.
آمارهائى كه راجع به تعداد متوفيات و تفاوت آنها به حسب شغل و حرفه و محيط و مسكن از طرف شركتهاى بيمه منتشر مى‏شود ثابت مى‏كند كه اختلاف اعمار بشر مربوط به يك سلسله عوامل خارجى است كه هر چه اين عوامل كمتر شود، عمر طولانى‏تر مى‏شود. چنانچه مكرر ديده شده اشخاصى متجاوز از صد و پنجاه، صد و شصت، صد و هفتاد و دويست و بيشتر زندگى كرده‏اند، و در همين عصر، ما اشخاصى را مى‏شناسيم كه سن آنها از صدو پنجاه متجاوز است، و اين نيست مگر در اثر آنكه عوامل كشنده كمتر به سراغ آنها رفته است.
خلاصه سخن اين است كه: امكان عادى طول عمر در جهان علم صد در صد مورد قبول و غير قابل انكار است.براى اينكه معلوم شود تعجبى كه ما از عمر بسيار طولانى مى‏نمائيم، معلول انس و عادت به عمرهاى كوتاه است، در سخن يك پزشك انگليسى دقت فرمائيد، اين پزشك مى‏گويد: اگر منطقه كانال پاناما كه مشهور به بيماريهاى فراوان است از ساير نقاط جهان جدا شود و ما در آن‏جا زندگى كنيم و از سرگذشت مرگ و زندگى در ساير نقاط بى اطلاع باشيم خواهيم گفت: كثرت وفيات در اين منطقه و كوتاهى عمر از امور معين به حكم طبيعت است و تغيير آن از دسترس علم خارج است؛ پس معلوم مى‏شود كه جهل ما به اسباب بعضى از بيماريها مانع از تقليل وفيات و طولانى شدن عمر است و هر كس در اين نظر با من مباحثه كند (كثرت ميزان وفيات و عمرها را در حدى ثابت بداند) از او مى‏پرسم:
كدام دوره از دوره‏هاى عمر ثابت است؟
دوره عمر در هند يا در نيوزيلند يا آمريكا يا در منطقه قنال؟
و كدام پيشه و شغل است كه دوره عمر در آن ثابت است؟
آيا پيشه و شغل است كه دوره عمر در آن ثابت است؟
آيا پيشه فلكى و ستاره‏شناسى كه وفيات آن 15 تا 20 در صد زير حد متوسط است؟ يا وكالت دادگسترى كه وفيات آن 5 تا 15 در صد فوق متوسط است؟ يا تنطيف شبكات كه وفيات آن 40 تا 60 در صد فوق متوسط است؟
اينها مثالهائى از تفاوت بسيار در متوسط وفيات به حسب مشاغل و پيشه‏ها است. بعلاوه ما ادله بسيار ديگر نيز داريم كه دلالت دارد بر تغييرات مهم در دوران حيات به وسائل صناعى سپس آزمايشهائى را كه روى بعضى حيوانات شده و همه ناجح و موفقيت آميز بوده شرح داده است( 7 )

طول عمر از نظر اديان

اديان همه با اتفاق از عمر بسيار طولانى جمعى از افراد بشر خبر داده‏اند. تورات كتابى كه با همين وضع تحريف شده مورد اعتماد يهود و نصارى است، در سفر تكوين اصحاح 5، آيه 5 و 8 و 11 و 14 و 17 و20 و 27 و 31 و در اصحاح 9، آيه 29 و اسحاح 11 آيه 10 تا 17 و در موارد ديگر، افرادى را از پيغمبران و ديگران نام برده و عمرهاى طولانى هر يك را كه متجاوز از چهار صد ، ششصد ، هفتصد ، هشتصد و نهصد بوده، به صراحت بيان داشته است.(102)
علاوه بر اين معتقدند كه «ايليا» براى اينكه الم مرگ را نبيند زنده به آسمان مرفوع شد و «آدم كلارك» مفسر مى‏گويد: شكى نيست در اينكه ايليا زنده به آسمان مرفوع شد( 8 )

دين مقدس اسلام

در دين اسلام امكان عمر طولانى يكى از مسايل مورد اتفاق مى‏باشد و قرآن مجيد در نهايت صراحت از عمر طولانى نوح در سوره عنكبوت آيه 14 خبر مى‏دهد:
«فلبث فيهم ألف سنة الا خمسين عاماً»
كه فقط مدت اشتغال نوح پيغمبر - على نبينا و آله وعليه‏السلام - به دعوت قوم، پيش از طوفان به صريح اين آيه نهصد و پنجاه سال بوده است و اگر سالهاى پيش از دعوت و سالهاى بعد از دعوت رابه حساب بياوريم چه مقدار مى‏شود، خدا عالم است.
و عموم مسلمانان اتفاق دارند كه عيسى و بلكه خضر و ادريس و الياس زنده هستند و عيسى در آخر الزمان به زمين خواهد آمد و به حضرت مهدى(ع) در نماز اقتدا خواهد كرد.
از نظر تاريخ نيز عمر طولانى مورد تأييد است و تواريخى كه در دست داريم، اشخاص بسيارى را نشان مى‏دهند كه از عمر طولانى و زندگى بلند برخوردار شده‏اند.
يكى از كتابهائى كه به خصوص در تاريخ زندگى و شرح احوال معمرين نگاشته شده و يكى از مآخذ و مصادر و كتب مهم تراجم و رجال به شمار مى‏رود كتابى است كه ابوحاتم سبحستانى (متوفى 350) به نام «المعمرون» تأليف كرده است، اين كتاب كه اخيراً هم با فهرست و اسلوب عالى طبع شده سوابق تاريخى طول عمر را بطور كامل و مبسوط روشن مى‏سازد.

نتيجه

ما از هر نظر كه ملاحظه كنيم حتى تواريخ عهد باستان را هم اگر جلو بياوريم يا علم قديم و فلسفه يونان را مستند قرار دهيم و يا آنكه به علوم جديد اعتماد نمائيم و يا به اخبار انبيا و پيامبران اتكا و استناد نمائيم، همه امكان طول عمر و وقوع آن را تصديق و اثبات مى‏نمايند و آن را خارق عادت و اعجاز يعنى بيرون از قوانين و نواميس طبيعى عالم نمى‏شمارند. بله چون افرادى كه عمر طولانى كرده‏اند نادرند قدرى نامأنوس و جالب توجه است. در صورتى كه از نظر علمى بايد گفت اين عمرهاى كوتاه خلاف سنن خلقت و قواعد اصلى عالم طبيعت است و اگر عوارضى كه گفته شد مانع نبود بايد عمر كوتاه خلاف عادت شده باشد.

ما مى‏گوئيم اصلاً طول عمر ايشان اگر چند هزار سال ديگر و بلكه بيشتر نيز بر آن افزوده شود نبايد مورد حرف و محل شبهه باشد؛ زيرا امكان ذاتى و امكان وقوعى طول عمر ثابت و مسلم است، حال ما چه امكان طبيعى طول عمر و وقوع آن را ثابت كنيم ( چنانچه ثابت است) و چه امكان آن را ثابت ندانيم و عمر طولانى را يك امر خارق العاده و معجزه بشماريم، در مورد طول عمر ايشان اگر ايمان به خدا و قدرت و توانائى و صحت نبوتها داريم نبايد ترديد كنيم. مسأله طول عمر آن حضرت مسأله‏اى است كه صدها حديث بر آن دلالت دارد و مشيت ازلى الهى بر آن تعلق گرفته است. هركس خدا را قادر و توانا مى‏شناسد، بايد آن را باور كند و هر كس العياذبالله خدا را عاجز مى‏شمارد و عجز را نقص و از صفات سلبيه حق نمى‏داند، هر چه دلش مى‏خواهد بگويد؛ اما مى‏گوئيم عجز، نقص است و ناقص، محتاج است و محتاج واجب الو جود نمى‏باشد.
حضرت صاحب الامر - عجل الله تعالى فرجه - را در اين دوران عمر طولانى مكرر مردمان بزرگ كه از صفاى باطن و استعداد خاص بهره‏مند بوده‏اند، زيارت و مشرف به ملاقات و نعمت ديدارش شده‏اند. در اين موضوع سخن از امكان طول عمر و عدم امكان بى مورد است.آن‏كه فرضاً مى‏گويد طول عمر محال عقلى است و عقلاً امكان ناپذير است، يا مى‏گويد محال طبيعى است، بايد برهان و دليل بياورد، مع ذلك ما ثابت كرديم كه عمر بسيار طولانى نه محال عقلى و ذاتى است و نه استحاله وقوعى در آن فرض مى‏شود و نه محال طبيعى است.
باز مى‏گوئيم: ما آنچه را از گفتار دانشمندان و نتايج كاوشها آزمايشهاى علمى علماى غرب نقل كرديم براى روشن شدن ذهن بعضى از صاحبان افكار سطحى و افراد كم اطلاع بود كه بدانند امكان طبيعى طول عمر مورد قبول علماى بزرگ شرق و غرب است. اما در مورد طول عمر امام زمان - أرواحنافداه - فرضاً هم امكان طبيعى طول عمر ثابت نباشد، تكيه مابر قدرت خدا و اراده بارى تعالى است و از اينكه طول عمر آن حضرت خارق العاده هم باشد، هيچ شبهه‏اى را وارد نمى‏دانيم. زيرا مسأله خارق عادات و ايمان به معجزه اساس قبول و پذيرش نبوات است. تمام معجزات پيغمبران امور خارق العاده است و اين كسانى كه در اين موضوع استبعاد مى‏كنند، در مورد معجزات حرفى ندارند و تسليم هستند. چه فرق مى‏كند، احياء موتى و زنده كردن مردگان و تبديل عصا به ثعبان و پيدايش ناقه از سنگ و نزول مائده از آسمان و سخن گفتن كودك در گهواره و ولادت عيسى بدون پدر، با عمر بسيار طولانى.
اگر امكان طبيعى طول عمر را علم تصديق مى‏كند، امكان طبيعى بعضى از معجزات را تصديق نكرده است پس چگونه در آن شك مى‏كنيم با اينكه اين را قبول داريم. ما مى‏گوئيم به هر حساب كه باشد، ايراد يا استبعاد طول عمر حضرت قائم آل محمد - عجل الله تعالى فرجه - بى وجه است و اگر تمام عقلا جمع شوند و بخواهند در ايراد به طول عمر آن حضرت يك سخن خردپسند و دليل معقولى درست كنند ممكن نيست. خدا فرموده و پيغمبر خبر داده و ائمه طاهرين هم مژده داده‏اند كه حضرت حجت عصر، فرزند حضرت امام حسن عسكرى(ع) همان كسى كه در بامداد روز نيمه شعبان سال 255 عالم را به نور جمال خودمنور ساخت، بعد از غيبت بسيار طولانى كه مردم در امر آن حضرت در حيرت و سرگردانى واقع مى‏شوند و اكثراً به شك و ترديد مى‏افتند و عالم پر از ظلم و جور و فشار و ناراحتى و فساد و انواع نگرانيها مى‏شود ظهور مى‏فرمايد و جهان را پر از عدل و داد مى‏كند و در دنيا يك حكومت جهانى تشكيل مى‏دهد و قانون واحد اسلام را همه جا اجرا مى‏سازد و در سراسر عالم عدالت اجتماعى را بر اساس تعاليم قرآن بر قرار مى‏نمايد.
با اينكه اين بشارتها قطعى و مسلم و متواتر است، خداوند هم بر هر كار قادر و توانا است ديگر جاى شبهه و شك و ترديد نيست. اين استبعادات طول عمر و سر غيبت همه از وساوس شيطان است و چنانچه توضيح داده شد به هر نحو كه در طول عمر نظر بدهيم، استبعاد طول عمر حضرت صاحب الزمان -عجل الله تعالى فرجه - صحيح نيست. علم و عقل و نقل و قرآن و احاديث و كتابهاى دينى ملل ديگر و آراء و نظر دانشمندان قديم و جديد و تجربه، همه پشتيبان و مؤيد عقيده ما مى‏باشند.

بايد در نظر داشت كه در عالم آفرينش از مجردات و ماديات و انواع و افراد آنها مخلوقات استثنائى( 10 ) و منفردى وجود دارد كه بين آنها و موجوداتى كه با آنها در يك رشته و تحت يك نوع يا فصل مى‏باشند فاصله و تفاوت بسيار ديده مى‏شود و چون انس ما به همان موجودات يك نواخت و كم تفاوت است، در نظر ما وجوداين افراد آن همه در صورتى كه فاصله و تفاوت زياد باشد استثناء و شگفت انگيز است. خواه اين فاصله و استثناء از جهت طول يا عرض يا حجم يا وزن يا خصوصيات معنوى و روحى و جهات ديگر باشد و خواه بر ماعلت آن استثناء معلوم باشد و آن را تحت يك قانون از قوانين ظاهرى يا خفى بشناسيم يا علت آن بر ما معلوم نباشد. از كرات آسمان و ستارگان گرفته تا ذره و اتم، هر كجا برويم يك عده استثنائاتى مى‏بينيم، يعنى موجوداتى را مى‏بينيم كه نسبت به موجودات ديگر از نوع خود واجد يك خصوصيت استثنائى و جالب مى‏باشند.

استثناء در كرات

شما از ستاره شناسان و علماى هيئت كه از احوال ميلونها ستاره و منظومه و كهكشان و فواصل ستارگان و ابعاد و حجم و قطر آنها كم و بيش اطلاعاتى دارند بپرسيد كه آيا در اين قوانينى كه شما كرات كواكب و نجوم را تحت سيطره آنها شناخته‏ايد موارد استثنائى كه شما هنوز به كشف قانونى كه بر آن حاكم است نايل نشده باشيد هست يا نه؟
بپرسيد تا جواب مثبت بشنويد.
آيا تفاوتهائى كه در بين اين مخلوقات عظيم از جهت حجم و قطر و وزن وجود دارد حد و حصر معينى دارد يا نه؟
يقيناً جواب مى‏دهند حدّ و حصر معين ندارد.
مثلا تقاوتى كه زمين ما با «سديم المرأة المسلسله» دارد از جهت حجم و قطر و وزن با حساب هيچ محاسبى ( غير از خدا) معلوم نمى‏شود و براى اينكه تا حدى اين تفاوت نزديك به ذهن شود، تفاوت بين آفتاب و «سديم المرأة المسلسله» را بايد در نظر بگيريم. حجم آفتاب را علماى هيئت نسبت به جحم سديم المرأه المسلسله مثل حجم يك ذره از ذرات نور آفتاب كه از پنجره‏اى به داخل اطاقى بتابد نسبت به خود آفتاب بر آورد كرده‏اند يعنى آن ذره چقدر از آفتاب كوچكتر است، آفتاب با آن عظمت به همين قدر از سديم مرأه مسلسله كوچك‏تر است آن وقت زمين ما كه حجمش يك ميليون و سيصد هزار بار كمتر از آفتاب است در جنب سديم چه خواهد بود؟! و اگر كسى بخواهد حجم سديم مرأه مسلسله را نسبت به آفتاب بفهمند، طول قطر آفتاب را كه يك ميليون و 390 هزار كيلومتر است با طول قطر سديم كه سى هزار ميليون سال نورى است مقايسه نمايد.
آيا اين تفاوت بين زمين ما و سديم‏ها و از آنها بزرگ‏تر از كجا است؟ و آيا كسى مى‏تواند بگويد ما نمى‏توانيم اين همه تفاوت و فاصله اختلاف را در اين دو كره قبول كنيم؟
آيا چطور است كه بطور استثناء در ميان سيارات منظومه شمسى فقط اين زمين ما و به احتمالى هم مريخ صالح از براى پيدايش حيات شد در حالى كه سيارات ديگر اين صلاحيت را ندارند و شايد ميليونها ستاره ديگر نيز فاقد اين صلاحيت باشند؟

استثناء و اختلاف عمر در دنياى اتم

مى‏گويند: در جهان اتم مزونهائى يافت مى‏شوند كه يكى پس از رهائى از مركز، عمرش يكهزارم ثانيه است و مزونى ديگر به نام هايرون عمرش ده ميليارديم ثانيه است، يعنى بى نهايت كمتر و كوتاه‏تر آيا اين اختلاف را اگر ديروز كه بشر به دنياى اتم آشنا نبود، به شما مى‏گفتند باور مى‏كرديد؟يقيناً نه. ولى امروز آن را يك موضوع مسلم فيزيكى مى‏دانند( 11 )

استثناء و اختلاف عالم گياه و درخت

در عالم نبات نيز استثنائات عجيب و حيرت افزا، فراوان به چشم مى‏خورد در ميان اشجار و درختان، درختانى ديده شده‏اند كه از جهت طول يا تنومندى و قطر يا طول عمر فوق العاده اسباب تعجب گرديده‏اند مثل درخت «ارز» لبنان و مثل درختى كه در آمريكا است و به عربى آن را «ام الاجمه» مى‏نامند، يعنى مادر جنگل. اين درخت از بزرگ‏ترين درختهاى آمريكا است، درازى آن را بيشتر از سيصد قدم ذكر كرده‏اند سياحان تازه حالا چهار صد قدم مى‏گويند، قطر ساق آن نزديك به زمين سيصد قدم و كلفتى پوستش به عرض هجده انگشت.
در اسكاتلند «اكس» انگليس در عمر بعضى از درختها تأمل كرده ديده‏اند از سيصد سال بيشتر است. يكى از فضلاء محيط يكى از اشجار را اندازه گرفته تقريباً نود قدم بوده و از روى نسبت آن به كوچك‏ترين درخت از همين نوع عمر آن را پنج هزار سال معين كرد.
در كاليفرنيا درخت كاجى است به طول سيصد قدم كه محيط آن سى قدم مى‏باشد و عمرش شش هزار سال است. غريب‏تر از اينها درخت «عندمى» است در شهر اورتاوا در جزيره تنزيف كه يكى از جزاير كانارى مى‏باشد در درياى اتلانتيك ( جزاير مزبور به جزاير خالدات معروف است» اين درخت محيطش بقدرى است كه اگر ده نفر دور آن دستهاى خود را باز كنند بطورى كه سر انگشتهاى آنها به هم برسد باز به تمام ساق آن احاطه نمى‏نمايد و صاحب «الايات البينات» مى‏گويد: حال كه سال 1882 م است «سال تأليف كتاب الآيات البينات» 482 سال مى‏باشد كه جزيره مزبور كشف شده و آن درخت عظيم در وقت كشف جزيره به همين حال بوده كه حالا هست و هيچ تفاوت و تغييرى در منظر آن پيدا نشده و چون نمو اينگونه درختها كند است كه از نمو درختهاى كوجك از همين نوع معلوم مى‏شود، در اين صورت خدا مى‏داند چقدر قرون و دهور گذشته تا درخت عندم اورتاوا، به اين عظمت و قطر رسيده و يكى از علماى نبات شناص در تعيين عمر اين درخت اظهار عجز كرده مى‏گويد: فهم و ادراك بشر از كشف اين سر قاصر است و نمى‏تواند به تقريب هم بفهمد كه عندم اورتاوا چند سال عمر كرده همين قدر معلوم و مسلم است كه اين نهال كهنسال قرنها پيش از خلفت انسان در كار نشو و نما بوده و زندگانى درازى نموده تا به اين قد و قواره رسیده است .

پی نوشت ها :

1) اطلاعات شماره 11805.
2) اطلاعات شماره 11805.
3) مجله دانشمند، شماره مسلسل 61.
4) مجله دانشمند، شماره مسلسل 61.
5) اطلاعات، شماره 11805.
6) شماره 5، سال 38، ص 607 و منتخب الاثر، ص 278.
7) الهلال، شماره 5، سال 38، مارس 1930 و منتخب الاثر، ص 277 و 278.
8) رجوع شود به ترجمه تورات از لغت عبرانى و كلدانى و يونانى به لغت عربى، طبع بيروت، سال 1870 / م.
9) رجوع شود به كتاب اظهار الحق، ج 2، ص 124.
10) البته غرض از تعبير استثنائى و منفرد در اينجا اين نسيت كه استثناء بر اساس قاعده و قانونى نيست و مثل استثنائات عرف ما تبعيض بى جهت و بى مصلحت باشد، بلكه اين استثنائات نيز طبق نو اميس خاصه و سنن الهى ظاهر مى‏شود و اطلاق استثناء بر اينگونه پديده‏ها از جهت اين است كه به حسب معتاد و سابقعه و اطلاعات ما به ندرت ديده مى‏شوند. از نظر ما ظهور فلان ستاره يا حادثه جوى يك امر استثنائى و بى سابقه است اما از نظر كسى كه به اوضاع و احوال و حركات ستارگان ومنظومه‏ها عالم است يك امر با سابقه است كه مكرر در دوران صدها هزار سال جهان روى داده است.
11) نور دانش، شماره 6، دوره جديد، سال پنجم.