پیش نیازهای تربیتی ارتباط با متربی از نگاه امام علی علیه السلام
پیش نیازهای تربیتی ارتباط با متربی از نگاه امام علی علیه السلام
منبع:نشریه معرفت
راهكارهای دستیابی به نگرش امامعلی علیهالسلام به جوانی و جوانان
برای آگاهی از نگرش و بینش امام علی علیهالسلام به جوانی و جوانان، دو راه در پیشرو است:اول. بازنگری دوران جوانی امیرالمؤمنین علیهالسلام
برای كسی كه میخواهد علیشناسی را از دریچه نگاه امام علی علیهالسلام به جوان آغاز كند، یك راه رسیدن به این هدف جستوجو كردن از زیربنای تربیتی خود امام علیهالسلام و بازنگری و بازسازی دوران جوانی پرشور آن حضرت است.اما در آغاز راه، پیش از هر چیز با این سؤال مواجه میشویم كه زیربنای مكتب تربیتی علوی چیست؟ در یك كلام، میتوان گفت: مكتب تربیتی علوی در حقیقت، همان مكتب تربیتی نبوی است.
معنای این سخن آن است كه نقاط برجسته و مشهود در مكتب تربیتی امیرالمؤمنین، هم از جنبه نظری و هم از جنبه عملی، همه دستاورد و برایند كارهای تربیتی است كه پیامبراكرم صلیاللهعلیهوآله بر روی وجود امیرالمؤمنین علیهالسلام انجام دادند. خود امیرالمؤمنین علیهالسلام در كلامی بلند، به كمیل چنین میفرماید: «یا كمیل ان رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله ادّبه اللّهُ ـ عزّ و جلّ ـ و هو ادّبنی و انا اؤدب المؤمنین و اورّث الادب المكرمین.»(1)؛ ای كمیل، پیامبراكرم صلیاللهعلیهوآله تربیت شده خداوند سبحان است و پرورش و تربیت من به دست رسول خدا صلیاللهعلیهوآله صورت گرفته و تربیت مؤمنان بر عهده من است.
حضرت در كلامی دیگر، میفرماید: «و أرایتكم كرائم الاخلاق من نفسی.»(2) اگر فراز و نشیبهای زندگی مرا مرور كنید، خواهید دید كه همه آنها جهتدهنده و درسآموز است؛ نه تنها گفتهها، كه سكوتها و موضعگیریها نیز همهاش درسآفرین است!
امام در جای دیگر میفرماید: «اذا رایتم فی رجلٍ خلّة رائعةً فانتظروا اخواتها»؛(3) اگر در كسی ویژگی اخلاقی جالبی دیدید، از ویژگیهای همانند و مشابه آن نیز جستوجو كنید.
یك ویژگی اخلاقی برتر در یك فرد دست در گردن ویژگیهای همگون و مشابه دارد. اگر در كسی نكته برجستهای مشاهده شد، باید به بررسی ریشهها و زیرسازهای آن پرداخت. ردیابی این نكته در امیرالمؤمنین علیهالسلام ، ما را به شاخصهای شخصیتی پیامبراكرم صلیاللهعلیهوآله میرساند. در اینباره، حضرت به سرچشمه ویژگیهای شخصیتی خود اشاره كرده، میفرماید: «و انّی علی بیّنةٍ من ربّی و منهاج من نبیّی.»(4) اگر شاخصی در شخصیت من میبینید، اینهمه برگرفته از تأدیب الهی و رفتن در مسیری است كه پیامبراكرم صلیاللهعلیهوآله پیش روی من گشود.
حضرت علیهالسلام در گفتاری دیگر، سرگذشت روزهای نوجوانی و دوران سیزده سالگیشان را، كه به اسلام گرویدند، در خطبه «قاصعه» چنین بیان مینماید: «و لقد كنت اتّبعه اتّباع الفصیل اثر امّه یرفع لی فی كل یومٍ من اخلاقه علما و یأمرنی بالاقتداء به.»(5) در آن روزگاران، من همانند فرزندی كه سایه به سایه مادر در همه جا همراه و همگام با او است، با پیامبر صلیاللهعلیهوآله همراه بودم، هر روز عَلَم و نشانهای از اخلاق برجسته خود پیش روی من برمیافراشت و مرا فرمان میداد كه آن راه را پیش گیرم.
و شاید به همین دلیل بود كه وقتی اصبغ بن نباته در آخرین لحظههای زندگی امیرالمؤمنین علیهالسلام ، ضمن سؤالهای خود از رابطه ایشان با تك تك انبیا و نیز پیامبراكرم صلیاللهعلیهوآله سؤال كرد، كه آیا شما برترید یا آدم علیهالسلام ، شما برترید یا نوح علیهالسلام ، شما برترید یا ابراهیم علیهالسلام ، موسی علیهالسلام و عیسی علیهالسلام ، امام علیهالسلام در پاسخ هر یك، خود را از دیگر پیامبران برتر میدانست، تا اینكه اصبغ پرسید: یا علی علیهالسلام شما برترید یا پیامبر صلیاللهعلیهوآله ؟ رابطه شما با پیامبر چگونه است؟ اصبغ میگوید: تا این سؤال را از امام علیهالسلام پرسیدم، دیدم دانههای درشت عرق بر پیشانی بلند امام علیهالسلام نشست و حضرت در حالی كه لرزش، گونهها و دستهایشان را فراگرفته بود، فرمودند: وای بر تو! «أنا عبد من عبید محمد صلیاللهعلیهوآله .» این سخن بیانگر میزان دینی است كه امیرالمؤمنین علیهالسلام به پیامبر صلیاللهعلیهوآله و پرورش نبوی داشت.
بنابراین، كسانی كه دوست دارند جوانی پرشور علی علیهالسلام را بشناسند، اولین راه نگرش در سیره امام علیهالسلام و مرور دوران نوجوانی و جوانی ایشان در پیشگاه نبی مكرم صلیاللهعلیهوآله است. میتوان آن برهه را بازسازی و پردازش كرد و از آن برای پرورش نسل جوان بهره گرفت. این یافتهها میتوانند در قالب اصول، روشها و اهداف تربیت دینی طبقهبندی شود.
دوم. توصیف جوان و جوانی در نگاه و كلام امام علی علیهالسلام
در این روش، كه كوتاهتر هم هست، جوانی و شاخصهای جوانان را نه با مرور جوانی خود امیرالمؤمنین علیهالسلام ، كه از زبان ایشان هنگام توصیف جوانی و جوانان، میتوان بررسی نمود.در بررسی سیره كلامی امام علیهالسلام این نكته آشكار است كه بخش مهمی از این سیره مربوط به دغدغه امام علیهالسلام درباره تربیت برتر و بهینه فرزندان، یاران، دوستان و همه كسانی است كه مسؤولیت تربیت آنها بر دوش امام بوده است.بجاست توجه كنیم كه هرچند كتاب گرانسنگ نهجالبلاغه همه گفتههایی نیست كه حتی در دوران حكومت چهارسال و اند امیرالمؤمنین از ایشان به یاد مانده و تنها نمایانگر بخش كمی از اقیانوس بیكران اندیشههای تابناك علوی است، ولی با این همه، مراجعه به غررالحكم و دررالكلم و نهج البلاغه و دقت در خطبهها و نامهها و كلمات قصار آن، ما را تا حدی با سیره تربیتی امام علیهالسلام آشنا ساخته، بستری نورانی پیش رویمان میگشاید.امام علیهالسلام همواره به همگان، بخصوص جوانان، اینگونه هشدار میدهند: «الفرصة تمرّ مرّ السّحاب فانتهزوا فرص الخیر»(6) لحظههای زندگی بسان ابر، آرام و بدون توجه انسان میگذرند. ناگهان خواهیم دید تمام عمرمان سپری گردیده و اقدام به هر تلاشی دیر شده است! راستی چه زود فرصتهای جبران میگذرد! آن وقت باید در چارچوب واژههای «ای كاش» و «اگر» و «مگر»، بگوییم: خدایا كاش دوباره آن موقعیتها و آن روزهای شادابی، نشاط و جوانی زنده میشد! آن روزها من خام بودم و نمیدانستم چگونه از عمر و زندگیام توشه بگیرم!
بنابراین، راه دوم برای دستیابی به سیره تربیتی امام علی علیهالسلام توجه به توصیف جوان و جوانی در لابهلای كلمات، گفتارها، نامهها و خطبههای باقیمانده از امیرالمؤمنین علیهالسلام است. امام علیهالسلام پس از بازگشت از جنگ صفیّن در سرزمینی به نام «حاضرین» وارد خیمه خود شدند و مدتی طولانی به نوشتن پرداختند. آن نوشتار باید امر سرنوشت ساز و مهمی میبود؛ چون ساعتها وقت امام علیهالسلام را به خود مشغول داشت. وقتی امام از خیمه بیرون آمدند، یاران در دست ایشان نامهای دیدند كه خطاب به فرزندشان امام مجتبی علیهالسلام نوشته بودند ـ كه به شهادت اسناد تاریخی، در آن اوان، سی سال از سن مباركشان میگذشت. در این نامه، یكی از بهترین توصیفات، توضیحات، تفسیرها و تبیینها از جاذبههای جوانی، حساسیتهای آن، ظرافتهای روحی ـ روانی جوان و هدفگذاریهای تربیت دینی كه میتوان برای جوان و جوانی ترسیم كرد و راهكارهای لازم برای مربیانی كه درصدد ارتباط بهینه با جوانان هستند، بیان شده است.
نامه سی و یكم امام علی علیهالسلام در نهج البلاغه به گفته بیشتر نهج البلاغهشناسان نامهای است كه امام خطاب به فرزندشان حسن بن علیالمجتبی علیهالسلام نوشتهاند. البته بعضی هم میگویند:
این نامه خطاب به محمد بن حنفیه، فرزند دیگر امام علیهالسلام ، میباشد. راز اختلاف هم این است كه امام علیهالسلام در این نامه، نه به عنوان یك معصوم، بلكه به عنوان یك پدر و یك مربّی دلسوز كه دغدغه تربیت و آینده فرزندشان را دارند، مطالب را بیان كردهاند و این خود یكی از الطاف و هدیههای بزرگی است كه امام علیهالسلام به ما تقدیم نمودهاند.
پیش نیازهای روانشناختی و تربیتی برای برقراری ارتباط درست با جوانان
نامه سی و یكم نهج البلاغه مجموعه كاملی از آموزش اصول و روشهای تعلیم و تربیت است و مباحث متعددی مانند عوامل تربیت، موانع تربیت، اهداف تربیت، پیش نیازهای تربیت، اقسام تربیت، تربیت دینی، تربیت سیاسی، تربیت عاطفی و... را دربردارد. در این نوشتار، تنها به برخی از پیش نیازها و ظرافتهای روانشناختی یا تعلیمی و تربیتی لازم برای برقراری ارتباط تعلیم و تربیتی سازنده با جوانان و نوجوانان با استفاده از فرازهایی از نامه 31 نهج البلاغه اشاره میشود:1. لزوم برقراری روابط تربیتی افقی و هم سطح
روابط تربیتی با نوجوان و یا جوان باید افقی، متقابل و همراه با درك احساسات و موقعیت مخاطب باشد، نه عمودی كه حالت القا و تلقین پیدا میكند. برخوردهایی كه از بالا به پایین صورت میگیرد و مربّی میكوشد بر اساس فهم یا انتظارات خود با فراگیر رابطه برقرار كند، معمولاً برخوردهایی كلیشهای و همراه با پیشداوری است. مربّی در ارتباط خود با نوجوان و جوان نمیتواند ارتباط عمودی و از بالا به پایین داشته باشد، بلكه باید ارتباطی افقی، همسطح و همتراز، كه حاصل تفاهم و درك طرفینی است، داشته باشد. ایجاد این فضای تربیتی افقی، راهكارهای گوناگونی دارد كه به برخی از آنها اشاره میشود:برخی از مربیّان و فیلسوفان تعلیم و تربیت امروزه معتقدند كه بهترین فرایند تربیت، به ویژه در ارتباط با جوانان، زمانی رخ میدهد كه این ارتباط به یك ارتباط عاطفی افقی، مسبوق باشد، به طوری كه در آن مربّی و متربّی همدیگر را درك كرده باشند و بالاتر آنكه مربی در فرایند تربیت، گذشته از اثرگذاری، خود را متعلّم نیز بداند. البته چون حضرت علی علیهالسلام ، خود معصوم، پیراسته و برخوردار از برترین نوع آگاهیها هستند، نقششان جهتدهی و هدایت متربّی است، اما پیش از این میكوشند كه با فراگیر خود ارتباط افقی برقرار كنند. به این دلیل در آغاز نامه، هم خودشان را و هم طرف مقابلشان را توصیف و تعریف میكنند و این احساس تفاهم و درك طرفینی را اینگونه شروع میكنند: «من الوالد الفان المقرّ للزمان المُدبِر العُمُر، المستسلم للدّهر... الی المولود المؤمّل ما لا یدرك، السالك سبیل من هلك...»(7) با این توصیفات اولیه، امام علیهالسلام هم نشان میدهند كه طرف مقابلشان را میشناسند و هم خودشان را به گونهای به طرف مقابل معرفی میكنند كه متربّی نقاط افتراق و اشتراك خود را با مربی بداند.
در فرایند تربیت، گذشته از شناخت و پذیرش نقاط اشتراك، كه از راه برقراری ارتباط عاطفی به دست میآید، شناخت نقاط افتراق نیز تربیت را كیفیتر میكند و از جمله ظرافتهای فرمایش امام علی علیهالسلام این است كه ایشان دست روی یكی از ظرافتهای روانشناختی فضای روانی نوجوان و جوان میگذارند و میفرمایند: «المؤمّل ما لا یدرك.» جوان شخصیتی است كه فضای روانیاش شهر آرزوها است، شهر آرمانها است. او شهروند شهرك آرزوها است. مسلّطترین گرایش در بخش گرایشهای نوجوان و جوان عبارتند از: آینده نگری، دورنگری و حتی آرمانگرایی. اولین دریچه ارتباط صحیح تربیتی زمانی گشوده میشود كه متربی مطمئن باشد مربّی او و ظرافتهای وجودی و شخصیتی او را ـ چنانچه هست ـ شناخته است.
از جمله راهكارهای دیگر ایجاد ارتباط افقی، ساختن فضای انس، دوستی و صمیمیت است. امام علیهالسلام گامهای ارتباط عاطفی خود را در برخی از بخشهای این نامه، با به كارگیری واژه «یا بُنیّ» برداشتهاند. این واژه 12 یا 13 بار در این نامه تكرار شده است. واژه «یا بنی» در زبان و ادبیات عرب برای «تحبیب» یعنی ابراز و جلب محبت و یا جلب گرایشهای عاطفی به كار برده میشود. امام علیهالسلام میتوانستند بگویند: «ای پسرم» یا «ای بزرگ شده من» یا واژهای كه هیچ پیامی عاطفی در برنداشته باشد به كار برند، ولی ایشان ظریفترین ارتباط عاطفی را با فرزند خود، این چنین برقرار میكنند. ای دلبندم، ای عزیزم، ای كسی كه دوستت دارم: «ای بنیّ، انّی لما رأیتنی قد بلغت سنّا، و رأیتنی أزداد و هنا بادرت بوصیتی الیك.»(8) بنابراین، مربّی وقتی در كار تربیتی خود، به ویژه در برخورد با جوان، موفق است كه بتواند پل ارتباطی تفاهمآمیز و افقی ایجاد كند، به طوری كه متربّی احساس كند كه مربّی نه تنها از دانش تربیتی برخوردار است، بلكه ابعاد وجودی و ظرافتهای وجودی و منزلت متربّی خود را شناختهو به خوبی درك كرده است و میتواند بهراحتی و به گرمی با او ارتباط برقرار كند.
2. مددرسانی شناختی متربّی
جوانی و نوجوانی دورانی است كه در آن بسیاری از قابلیتها و تواناییهای جوان و نوجوان ناشكفته است؛ هنوز آنان نوش و نیش دنیا، تلخ و شیرین، و سرد و گرم زندگی را نچشیدهاند و برای پوییدن راه زندگی آینده و درك از خود و بایدها و نبایدها، نیازمند آگاهیهای بیشماری هستند.معمولاً برای به دست آوردن اطلاعات، دو راه اساسی وجود دارد:
الف. روش آزمون و خطا: برخی از دانشمندان علوم طبیعی میگویند: بهترین راه تسخیر و مهار طبیعت و منابع طبیعی، بهرهبرداری از روش آزمون و خطا است، رفتن به سمت طبیعت و آزمون كردن گزینههای احتمالی و به دست آوردن بهترین راهی كه جواب بهتری میدهد.
ب. روش بهرهبری از تجربهها و اطلاعات ناب دیگران: امیرالمؤمنین علیهالسلام در این نامه میفرمایند كه عمر جوان و نوجوان عزیزتر از آن است كه صرف تكرار و تجربه دوباره تلخیها شود. یكی از دغدغههایی كه مربّی باید داشته باشد، این است كه از اطلاعات و داشتههای خود و دیگران متربّی را امداد شناختی كند و او را از تكرار تك تك تلخیها و شیرینیها و فراز و نشیبها بینیاز سازد. این نكته را امام علیهالسلام چنین بیان میفرمایند: «أی بنیّ، انّی و ان لم أكن عمّرت عمر من كان قبلی فقد نظرت فی اعمالهم، و فكّرت فی اخبارهم، و سرت فی آثارهم حتی عدت كاحدهم، بلی كأنی بما انتهی الی من امورهم قد عمّرت مع اوّلهم الی آخرهم، فعرفت صفو ذلك من كدره، و نفعه من ضرره، فاستخلصت لك من كلٍّ امر نخیله.»(9) گرچه عمر پدر تو به درازای عمر آدمیان روی این كره خاكی نیست، اما من در داستان زندگی ساكنان این كره اندیشیدم و در اخبار زندگی آنها اندیشه كردم و در آثارشان سیر كردم؛ چنانكه گویی با این مراجعه و بازنگری، پدر تو بازماندهای است از زمان حضرت آدم كه تاكنون همچنان شاهد حوادث و فراز و نشیبها بوده است. به خاطر این تفكر و اندیشهای كه من در راز شكست و پیروزی آنها داشتهام، گویا من از ابتدای هبوط آدم بر روی این كره خاكی همراه با همه عصرها و نسلها بودهام. من این اطلاعات را دستهبندی كردهام و برای تو به یادگار میگذارم.
امداد شناختی مربّی زمانی كامل است كه در آغاز، خود اطلاعات را دریافت كند، آنگاه آنها را بازنگری و پالایش نماید و سرانجام، اطلاعات پالایش یافته و برگزیده را در اختیار متربّی قرار دهد. حضرت نیز در این زمینه میفرماید: من چكیده و عصاره پالایش یافتهترین اطلاعات و دادههای مربوط به گذشتگان را در اختیار تو قرار میدهم. دانش و اطلاعات من در هم ریخته و گیجكننده نیست، به خوبی طبقهبندی شده و جهتدهنده نیز هست. دوست ندارم تو را با انبوه گیجكنندهای از اطلاعات و تجربیات درست و نادرست مواجه كنم كه دچار شوك اطلاعاتی بشوی!
همچنین امدادرسانی شناختی در تعلیم و تربیت معمولاً زمانی به خوبی انجام میشود كه مربّی در نظر متربّی دارای حیثیت و منزلتی برتر باشد و در نتیجه، به خاطر این احساس اعتماد و اعتبار، از مربّی تأثیر بپذیرد و به سخنان او گوش فرا دهد. به همین دلیل، امام علیهالسلام ابتدا خود را در موقعیتی قرار میدهند كه متربّی و فراگیرشان متوجه باشد كه طرف مقابل او یك آدم عادی نیست، یك آدم بیاطلاع و ناپخته نیست؛ كسی است كه بهترین و پالایش یافتهترین اطلاعات تربیتی را در اختیار دارد. بنابراین، اصل و پیشنیاز دوم برای ایجاد ارتباط با جوانان عبارت است از: ارائه نابترین و پالودهترین اطلاعات و آگاهیهای ضروری به نسل نو با هدف بینیاز سازی آنان از تكرار و تجربه دوباره تلخیها و شیرینیهایی كه مربی و گذشتگان او پشت سر گذاشتهاند. به انجامرساندن این مهم معمولاً پس از جلب اعتماد متربّی هموارتر است.
3. توجه به اصل تربیتپذیری جوان در برهه جوانی
اگرچه در بیشتر مكاتب تربیتی، تربیتپذیری اصل پذیرفته و مسلّط بر تمامی گستره عمر انسان برشمرده شده است، اما از نگاه امیرالمؤمنین، بین تربیتپذیری و متغیّر سن همبستگی بالایی وجود دارد. معمولاً وقتی میخواهند در یك پژوهش، متغیّرها را با هم ارتباط بدهند، میگویند: ارتباط میان متغیّرها زمانی معنادار است كه بین آنها همبستگی آماری، كمّی یا كیفی وجود داشته باشد. در دیدگان امام علیهالسلام ، هرچند تربیتپذیری اصلی مسلّط بر گستره زندگی انسان است و هر انسان تا آخرین لحظه زندگی خود، حالت تربیتپذیری و اثرپذیری دارد، اما بالاترین سطح همبستگی بین تربیتپذیری و سنین پایین وجود دارد؛ یعنی هرقدر سن پایینتر باشد، تربیتپذیری بهتر است؛ زیرا متربّی هنوز دست نخورده است، بكر است، شكل نیافته است، نهال است و میتوان او را به هر صورتی جهت داد. با توجه به این نگرش، میتوان گفت كه جوانان و نوجوانان كیفیترین مخاطبان تربیتی در مكتب تربیتی امام علی علیهالسلام هستند. این پیام از این فراز كلام امام علیهالسلام برگرفته میشود كه حضرت میفرمایند: «انّما قلب الحدث كالارض الخالیه ما القی فیها من شیءٍ قبلته، و بادرتك بالادب قبل أن یقسو قلبك.»(10) سرزمین دل جوانان و نوجوانان بسان یك زمین خالی، شخم زده و آماده است كه هرچه در او بپاشی به سرعت میگیرد و رشد میكند. اهمیت این نكته را با طرح این سؤال دنبال میكنیم كه اگر در مزرعهای بخواهید نهال بكارید، اگر آن مزرعه شخم زده و خالی باشد، رشد و پرورش گیاه و نهال سریعتر است یا اگر قبلاً به وسیله كاشت گیاه دیگری اشغال شده باشد؟ روشن است، موانع یا گیاهان كاشته شده به طور طبیعی نمیگذارند بذر و نهالی كه مورد توجه و هدف زارع است، خوب رشد كند. این نكته در مورد تربیتپذیری جوانان و نوجوانان نیز صادق است. نوجوانان و جوانان سریعتر، راحتتر و بدون سرمایهگذاریهای كلان و دردسر آفرین تربیتپذیری دارند.4. ضرورت پالایش یافتن انگیزههای مربّی
امام علیهالسلام میفرمایند: فرایندی از تربیت موفق است كه در آن انگیزههای تربیتی مربّی پالوده باشد. متربّی باید احساس كند كه انگیزه مربّی در این امدادرسانی، خیرخواهی و جدّیت است. فرزند یا متربّی باید احساس كند كه پدرش، ماردش و یا مربیاش دغدغه او را دارند و به آینده او چشم دوختهاند و برای وی دل میسوزانند.امام علیهالسلام برای درك و سنجش پالایش انگیزشی مربّی نشانههایی مشخص كردهاند كه به برخی از آنها با استفاده از نكتهها و نیز فضای تدوین این نامه اشاره میشود:
اولین نشانه پالودگی انگیزشی امام علیهالسلام این است كه امام علیهالسلام زمانی اقدام به نوشتن این نامه میكنند كه بحرانیترین هنگام در زندگی ایشان است. ایشان از جنگ صفین برمیگردند، تلخیهای جنگ توانفرسای صفین و ماجرای حكمیت در میان بوده است، هنوز هم به شهر وارد نشدهاند، در منطقهای به نام «حاضرین» امام علیهالسلام به خیمه وارد میشوند و مدتی از چشم اطرافیان دور میمانند! مگر چه امر مهم و دغدغه آفرینی برای امام علیهالسلام پیش آمده است؟ آیا جهاد دیگری در پیش است؟ آیا امام درصدد تدارك طرح و نقشه جدیدی است؟ امام علیهالسلام پس از زمانی طولانی، از خیمه بیرون میآیند و آن نامه را خطاب به فرزندشان امام مجتبی علیهالسلام به همراه دارند! پس تربیت فرزند مهمترین دغدغه امام علیهالسلام بوده است كه این همه وقت، آن هم در این موقعیت صرف نوشتن نامه جهتدهنده خود به فرزندشان كردهاند.
نشانه دوم این است كه دغدغههای تربیتی امام علیهالسلام در این نامه، تمامی ساحتهای وجودی متربّی را فراگرفته است. امروزه مربّیان تعلیم و تربیت میگویند كه تربیت، حتی تربیت دینی، زیرمجموعههای زیادی دارد. تربیت دینی در ساحت احساسات و عواطف، تربیت دینی در ساحت ارزشهای اخلاقی، تربیت دینی در حوزه مسائل سیاسی، اجتماعی، جنسی و... . به همین دلیل، كارشناسان تعلیم و تربیت میگویند: تربیت ممكن است ابعاد و جنبههای گوناگونی داشته باشد. تربیت گاهی سیاسی است، گاهی اخلاقی، زمانی عاطفی، و گاهی هم جنسی. این مرزبندی در واقع، همان ساحتبندی و قلمروگذاری فرایند عمرگستر تربیت است.
دغدغههای امام علیهالسلام در این نامه فراگیر، متعدد و فراوانند و گویی به همه ساحتهای تربیتی انسان پرداختهاند. نشانه سوم اینكه امام علیهالسلام به گونهای هشدار تربیتی خود را مطرح میكنند كه احساسات و عواطف متربّی را تسخیر میكنند. پس از به كارگیری واژه «یا بنی»، یعنی پس از بیان احساس دغدغه داشتن و ناراحت بودن برای آینده فرزندشان، میفرمایند:«وجدتك بعضی، بل وجدتُك كلّی، حتی كأنّ شیئا لو أصابك أصابنی، و كأنّ الموت لو أتاك أتانی»؛(11) تو پاره تن منی، بلكه تو همه وجود منی! چنین نیست كه من تو را بریده و جدای از خودم بدانم. اگر حادثهای یا خطری متوجه تو شود، آن خطر متوجه من میشود؛ چون تو دنباله وجود من هستی! ببینید با این پل زدنها و ایجاد ارتباطات عاطفی، امام علیهالسلام طرف مقابل را آماده میكند كه به راحتی، پیامهای تربیتی را به او منتقل كند.
5. پیشتازی و پیشدستی نمودن در تربیت جوان
فرایند تربیتی در ارتباط با جوانان و نوجوانان باید سریع و بیدرنگ باشد؛ به دلیل آنكه شخصیت جوان و نوجوان هنوز ثبات لازم را پیدا نكرده و آسیبپذیری در آن زیاد است. امام علیهالسلام میفرمایند: مربی باید پیشدستی كند و در آغاز نمودن فرایند تربیت، سرعت بورزد: «أی بنیّ انیّ لما رأیتنی قد بلغت سنّا، و رأیتنی أزداد و هنا بادرت بوصیتی الیك، و أوردت خصالاً منها قبل أن أنقص فی رأیی كما نقصت فی جسمی... أو یسبقنی الیك بعض غلبات الهوی و فتن الدّنیا... فبادرت بالادب قبل ان یقسو قلبك و یشتغل لبّك.»(12) زمانی كه احساس كردم تو به نضج و بالندگی لازم تربیتی رسیدهای، شروع كردم به اینكه وصیتهایم را در اختیارت قرار دهم. چرا؟ چون میترسم پیش از آنكه من اقدامی بكنم، آسیبها به سراغ تو بیایند و تو را زمینگیر كنند. بنابراین، پیش از آنكه فكر و دلت به اندیشهها و گرایشهای آلاینده گرفتار شود، من زودتر دست به كار شدم.شاید مضمون این بند از فرمایش امیرالمؤمنین علیهالسلام همان باشد كه امام صادق علیهالسلام خطاب به مربّیان میگویند: «بادروا احداثكم بالحدیث قبل ان یسبقكم المرجئه»(13) یا «قبلّ ان تسبقكم الیهم المرجئه»؛ پیش از اینكه دگراندیشان هجوم بیاورند و قلب و فكر و دل جوانان و نوجوانان شما را پركنند، شما به داد آنان برسید و آنان را دریابید.
6. لزوم خودشناسی متربّی
در فرایند تربیت، اولین گام این است كه متربّی ابتدا باید به خودشناسی و خودیابی و سپس به خودسازی بپردازد. تقوا، كه در فرهنگ اسلامی اوج هدف تربیت دینی برشمرده شده است، زمانی به دست میآید كه متربّی موفق به خودشناسی، خودیابی، شناخت امكانات، محدودیتها و ظرافتها شده باشد و به دنبال آن بكوشد تا به درجه خودسازی برسد؛ یعنی در مكتب تربیتی علوی، صیانت درونی و رسیدن به مرحله تقوا منوط به داشتن بصیرت و شناخت كافی از ظرافتها و ویژگیهای شخصیتی است.با توجه به اینكه امروزه ما در عصر یورش اطلاعات به سر میبریم و استفاده از متغیّرهای بیرونی یا مهاركنندههای بیرونی برای افراد جامعه، به ویژه طیف جوانان، چندان نمیتواند كارگشا باشد، باید گفت: زمانی جوانان میتوانند در برابر یورش اطلاعات ایستادگی نمایند كه به یك حالت ثبات و خودسازی درونی رسیده باشند. این مهم معمولاً پس از خودشناسی درست و كامل امكانپذیر است.
7. استفاده از گرایشات آرمانگرایانه جوانان در جهتدهی آنان به واقعگرایی
امام علیهالسلام میفرمایند: چون جوان آرمانگرا است و آرمانگرایی با واقعیتها و نگرش واقعبینانه فاصله دارد، از ظرافتهای كار مربّی در برخورد با جوان این است كه از گرایش آرمانگرایی به عنوان محرّك روانی برای جهتدهی او به سمت یك زندگی موفق بهرهبرداری كند. آرمانگرایی یك موهبت درونی و الهی است كه میتواند به سمت فجور یا به سمت تقوا سوق داده شود. این مربّی است كه با دقتوظرافت سعی میكند این نیرویروانیرابهسمت تقوا جهت دهد.امروزه فیلسوفان تعلیم و تربیت میگویند كه بخصوص در دوران نوجوانی، نیروی جوانی و نوجوانی مثل یك شعله آتش میتواند عامل حركت باشد و یا باعث آتشافروزی و سوختن و نابود شدن. پس، از این گرایش آرمانگرایی باید در جهت رشد و هدایت جوان برای رسیدن به قله تقوا استفاده كرد. مربّی با استفاده از همین گرایش آرمانگرایی، باید در جوان روح خوشبینی به آینده، اعتماد به نفس، گزینش آرمانهای الهی مانا و پایدار و روح توكل ایجاد كند.
بنابراین، از كارهای مهمی كه مربّی باید انجام دهد این است كه برای بازشناسی مرز بین آرمانها و واقعیتها، به كمك متربّی خود بشتابد؛ زیرا او هنوز تلخ و شیرین، و نیش و نوش دنیا را تجربه نكرده است و مرز بین واقعیتها و آرمانها را خوب تفكیك نمیكند؛ نیازمند شناخت واقعیتها است و این كمكی است كه به عنوان پیش نیاز، مربّی باید برای او انجام دهد. البته نه اینكه برایاوتصمیمبگیرداماكمكشكندكهآرمان گراییاوبهسمتواقعیتهاسوقپیدا كند.
8. تقویت روح امید در برابر مشكلات
بحرانها و مشكلات و شهوات به گونهای تند و براندازنده است كه به زودی جوان را از پای درمیآورد و به تسلیم میكشاند. مربّی باید به گونهای برخورد بكند كه اولاً، در فرایند تربیت، خود را اولین پناهگاه در برابر متربّی نشان بدهد كه وقتی وی با سختیها و فراز و نشیبها مواجه میشود، مربّی را اولین پناهگاه خود بداند.همچنین مربی باید متربّی را در رسیدن به باور توكّل و دریافت امدادهای غیبی یاری كند. از فرازی از این نامه چنین استفاده میشود كه مربّی غیر از اینكه باید خود را اولین پناهگاه نشان دهد، باید دست متربّی را در دست امدادهای غیبی بگذارد. نشانههای تربیتی غیبگرایی و امید به كمكهای ماورایی به این صورت در كلام امام تصویر شدهاند: «و اعلم، انّ الّذی بیده خزائن السموات و الارض اذن لك فی الدعاء و تكفّل لك بالاجابة و أمرك ان تسأله لیعطیك و تسترحمه لیرحمك ،و لم یجعل بینك و بینه من یحجبه عنك و لم یلجئك الی من یشفع لك الیه، و لم یمنعك إن اسأت من التوبه، و لم یعاجلك بالنقمه.»(14) ببین چه كریمی است! هیچ پردهای ندارد، هیچ وساطتی نمیخواهد، در هر گوشه و مقطع زندگی به راحتی میتوانیم با او در ارتباط باشیم. هیچ وقت برای بازگشت دیر نیست! نگران نباشید! حتی اگر لغزیدید، بازگردید! راه هیچ وقت بسته نیست! همیشه یك پنجره باز است! آغوش رحمت الهی همیشه گشوده است!
به دنبال تقویت روح خودیابی و خودشناسی و استفاده بهینه از نیروی درونی، امام علیهالسلام متربّی را نیازمند توكّل و بهرهگیری از امدادهای غیبی میدانند! آن هم امدادی كه پایانناپذیر و هماره در دسترس است.
9. مصونیت بخشی جوانان در برابر اندیشههای مخالف
تجهیز جوان به بنیههای شناختی و باورهای اعتقادی به تنهایی كافی نیست، بلكه امداد شناختی مربّی برای متربّی جوان باید دو چندان باشد؛ یعنی در ابتدا، بنیه اعتقادی با ثبات داشتن و دوم خاكریز زدن برای حفظ این بنیهها. امام علیهالسلام با ظرافت تمام میفرمایند: «ثمّ اشفقت أن یلتبس علیك ما اختلف الناس فیه من أهوائهم و آرائهم مثل الّذی التبس علیهم، فكان احكام ذلك علی ما كرهت من تنبیهك له أحبّ الی من اسلامك الی أمرٍ لا آمن علیك به الهلكة و رجوت أن یوفقك الله فیه لرشدك و أن یهدیك لقصدك.»؛(15) گرچه دوست نداشتم كه ذهن تو را با انبوهی از شبههها و توهّمات اعتقادی، كه به ذهن دیگران آمده و از مسیر درست دین و فطرت دور شدهاند، مشغول كنم، اما چه چاره كه تو به ناچار در مسیر تهاجم و یورش این اطلاعات و شبهات قرار میگیری. بنابراین، از خداوند میخواهم كه راه راست و درست را در قالب این وصیت به تو بنماید.امام به مربّیان پیشنهاد و توصیه میكنند كه بنیانهای شناختی ارائه شده به جوان باید دارای دو ویژگی باشند: هم در آنان بنیههای اعتقادی اولیه را كه از تعلیم كتاب خدا و آشنایی با معارف آن شروع میشود، ثبات و استقرار بخشند؛ و هم گرداگرد این بنیهها خاكریز زده، آنان را برای مقابله با تهاجمات فكری و اعتقادی، كه بعدها با آن مواجه میشوند، آماده سازند. پیش از آگاه سازی متربّی نسبت به شبهات و گونههای تهاجم عقیدتی و ایمانی، امام علیهالسلام میفرمایند: «و أن ابتدئك بتعلیم كتاب اللّه عزّ و جلّ ـ و تأویله و شرائع الاسلام و احكامه و حلاله و حرامه لا أجاوز ذلك بك الی غیره.»(16) پیش از هرچیز، تو را با معارف نورانی قرآن و تأویل آن آشنا ساختم. واژه «تأویل» اشاره به لزوم آگاه سازی جوان از پیچ و خمهای معارف قرآنی دوپهلو یا چند پهلو دارد كه ممكن است وی را در تیررس یورشهای فكری و شناختی دگراندیشان منحرف و آلوده قرار دهد. سپس میفرمایند: آن گاه حدود مقررات حلال و حرام الهی را در اختیارت قرار دادم. اگر برای هدایت و راهنمایی بشر چیزی كارامدتر و مفیدتر از قرآن، معارف قرآنی و شناخت مرزهای حلال و حرام خدا وجود داشت، خداوند در ربوبیت تشریعی خود همان را معیار قرار میداد. به دنبال این آموزش و آماده سازی، تلاش نمودم تا تو را از لغزشگاهها و مناطق لرزان و لغزنده اعتقادی، فرهنگی و ارزشی، كه در مصاف با سایر فرهنگها ممكن است برایت پیش آید، آگاهی بخشم.
دقت و بازنگری عمیقتر میتواند ما را به نكات و ظرافتهای فراوان تربیتی دیگر رهنمون باشد. آنچه در بالا گفته آمد مشتی بود از خروار!
••• پینوشتها
1ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص 269، روایه 1، باب 11 / محمدی ری شهری، میزان الحكمه، ج 1، ص 78، حدیث 429
2ـ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 6، باب 86، ص 373 / نهجالبلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، خطبه 87، ص 79: «با خوی خود، به شما نشان دادم كه اخلاق گزیده و برتر چیست.»
3ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 69، ص 411، روایت 129، باب 38
4ـ ابن ابی الحدید، پیشین، ج 7، باب 96، ص 71
5ـ سیدجعفر شهیدی، پیشین، خطبه 192، ص 222؛ «و من در پی او ـ در سفر و حضر ـ چنانكه شتر بچه در پی مادر میرود، میرفتم و وی هر روز برای من از اخلاق خود نشانهای برپا میداشت و مرا به پیروی آن میگماشت.»
6ـ همان، كلمات قصار، كلمه 21، ص 363؛ «فرصت چون ابر گذران است. پس فرصتهای نیك را غنیمت بشمارید.»
7ـ همان، نامه 31، ص 295: «از پدری كه در آستانه فنا است و چیرگی زمان را پذیرا است، زندگی را پشت سر گذاشته، به گردش روزگار گردن نهاده... به فرزندی كه آرزومند چیزی است كه به دست نمیآید، رونده راهی است كه به جهان نیستی میانجامد...»
8ـ همان، ص 297؛ «پسركم، چون دیدم سالیانی را پشت سر نهادهام و به سستی در افتادهام، بدین وصیت برای تو پیش دستی كردم.»
9ـ همان، ص 297ـ298: «پسركم، هرچند من به اندازه همه آنان كه پیش از من بودهاند نزیستهام، اما در كارشان نگریستهام و در سرگذشتهاشان اندیشیده و در آنچه از آنان برجای مانده، فرورفته و درنگ نمودهام تا چون یكی از ایشان گریدهام، بلكه با آگاهی كه از كارهاشان به دست آوردهام: گویی كه با نخستین تا پسینشان به سر بردهام. پس از آنچه ـ دیدم ـ روشن را از تار و سودمند را از زیانبار باز شناختم و برای تو از هر چیز زبده آن را جدا ساختم.»
10ـ همان، ص 297:«دل جوان همچون زمین ناكشته است؛ هرچه در آن افكنند، بپذیرد، پس به آموختن و تربیّت تو پرداختم، پیش از آنكه دلت سخت شود.»
11ـ همان، ص 296؛ «تو را دیدم كه پارهای از منی، بلكه دانستم كه همه جان و تن منی؛ چنانكه اگر آسیبی به تو رسیده، به من رسیده و اگر مرگ به سراغت آید، رشته زندگی مرا بریده است.»
12ـ همان، ص 297؛ «پسركم، چون دیدم سالیانی را پشت سر نهادهام و به سستی در افتادهام، بدین وصیت به تو پیشدستی كردم، و خصلتهایی را در آن برشمردم، از آن پیش كه مرگ بشتابد و مرا دریابد و آنچه در اندیشه دارم به تو نگفته باشم... یا پیش از نصیحت من، پارهای از خواهشهای نفسانی بر تو غالب گردد.»
13ـ محمد ابن الحسن الطوسی، تهذیب الاحكام، ج 8، ص 11، روایت 30، باب 36
14ـ سیدجعفر شهیدی، پیشین، نامه 31، ص 302: «بدان، كسی كه گنجینههای آسمان و زمین به دست او است، تو را در دعا رخصت داده، و پذیرفتن دعایت را به عهده گرفته، و تو را فرموده كه از او بخواهی تا به تو بدهد و از او بطلبی تا تو را بیامرزد و از كسی ناگزیرت نكرده كه نزد او برایت میانجیگری كند، و اگر گناه كردی از توبهات منع ننموده و در كیفرت شتاب نفرموده است.»
15ـ همان، نامه 31، ص 298: «سپس از آن ترسیدم كه مبادا رأی و هوایی كه مردم را دچار اختلاف گردانید، به این خاطر كه من تو را به حال خود واگذاردهام و به دست چیزی كه هلاكت در آن است، سپردهام، در كار خود فرو برد، و امید بستم كه خدا توفیق رستگاریات عطا فرماید و راه راست را به تو بنماید.»
16ـ همان، نامه 31، ص 298: «و اینك تو را كتاب خدا بیاموزم، و تأویل آن را به تو تعلیم دهم، و شریعت اسلام و احكام آن را از حلال و حرام بر تو آشكار سازم، و به چیز دیگری نپردازم.»
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}