سیر تاریخ نگاری محلی در نواحی شمال ایران
سمانه حجار پور خلج*
جعفر نوری**
منبع:راسخون
چکیده:
از جمله گونه های مشهور تاریخ نگاری، تاریخ نگاری محلی است که در باب اوضاع سیاسی اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی منطقه ای خاص نوشته میشود و در واقع از حس شهر وطنی و تفاخر بومی مایه می گیرد. از جمله نواحی و مناطقی از ایران زمین که دارای تاریخ نگاری محلی غنی میباشد، نواحی شمال کشور است. این امر معلول عواملی همچون موقعیت جغرافیایی و وجود خاندان های حکومت گر مختلف در نواحی شمالی کشور است. این آثار بیشتر بازتاب دهنده اوضاع سیاسی زمانه خود هستند وبه ندرت به تبیین اوضاع فرهنگی و مذهبی پرداخته اند. این مقاله بر آن است به بررسی سیر تاریخ نگاری محلی در نواحی شمالی کشور بپردازد.کلید واژه: تاریخ نگاری محلی، حکومت های محلی، نواحی شمالی،رویان، طبرستان
مقدمه
تاریخ محلی اطلات جامع و همه جانبه ای درباره کیفیت و چگونگی پدید آمدن شهرها،اعیان مشاهیر علم و ادب و هنرهای آنها، بناها، عمارات، خصوصیات جغرافیایی و حتی اقتصادی و اجتماعی در بر دارند. در بعضی از تواریخ محلی اطلاعاتی آمده که در تواریخ دیگر نمی توان سراغ گرفت. سابقه نگارش تواریخ محلی در ایران به دوران بعد از اسلام میرسد که تواریخ محلی متعددی در ایالات مختلف مانند خراسان و فارس وکرمان ... به نگارش در آمدند. که مولفان این آثار وقایع و حوداث را بیشتر بر محورمنطقه خود تشریح کرده اند. نگارش این آثار در ایالات مختلف متاثر از سیاستهای تمرکز گرایانه حکومتهای وقت دچار نوسان بوده است.نواحی شمال ایران از جمله مناطقی است که دارای تاریخ نگاری محلی بسیار غنی می باشد. با وجود غنی بودن، تاریخ نگاری محلی در مناطق شمالی ایران نسبت به مناطقی همچون خراسان بسیار دیر شروع شد. اولین تاریخ نگاری محلی در نواحی شمال همان تاریخ طبرستان ابن اسفندیار می باشد که در قرن هفتم به نگارش در آمد. با این از این دوران به بعد شاهد نگارش تواریخ محلی متعدد در نواحی شمال کشور می باشیم. در واقع بیشتر این آثار به تشویق حاکمان محلی در نواحی شمال کشور نوشته شد.در این نوشتار نگارنده سعی دارد با معرفی تواریخ محلی شمال کشور و بررسی حصوصیات آنها سیر روند تاریخنگاری محلی در نواحی شمال کشور را مورد بررسی قرار دهد و از این طریق پرتوی هر چند اندک بر تاریخ فرهنگی و اجتماعی شمال کشور بی اندازد. روش تحقیق توصیفی و تحلیلی بر پایه اسناد و منابع کتابخانه ای می باشد.
عوامل شکل گیری تاریخ نگاری محلی در نواحی شمال کشور
سواحل دریای خزر یعنی فاصله بین دریا تا رشته کوههای البرز یکی از ویژه ترین مناطق جغراقیایی ایران زمین است. خصوصیات جغرافیایی این منطقه بر تاریخ منطقه نیز تاثیر مستقیم گذاشته است نمود این تاثیرگذاری را می توان در موارد ذیل دانست نخست آنکه از یک طرف کوههای پوشیده از جنگل مانع از فتح این منطقه بدست مهاجمان می شد و از طرف دیگر آب وهوای مرطوب و ساحلی این منطقه زندگی را برای ساکنان غیر بومی منطقه مشکل می کرد به همین مناطق شمالی ایران اگر چه جز لاینفک جغرافیای ایران محسوب می شود اما در بیشتر ادوار تاریخی متفاوت از سایر مناطق ایران طی می کرد.این منطقه در دوران باستان تحت تسلط خاندان های حکومتگر محلی بود که فقط به حکومت های مرکزی اظهار تابعیت می کردند.با ورود اعراب مسلمان به ایران استقلال مناطق شمالی ایران بیشتر شد اعراب مسلمان به دلیل عوامل جغرافیایی فوق الذکر نتوانستند مناطق شمالی ایران را همچون سایر مناطق فتح کنند و تلاش های آنها در این زمینه ناکام ماند لذا در قرون اولیه اسلامی خاندان های حکومتگر باستانی همچنان در نواحی شمالی ایران حکومت می کردند.از قرن دوم به بعد علویان نیز به علت انکه تحت تعقیب امویان و بعدها عباسیان قرار گرفتند برای رهایی از فشار و اذیت و آذار حکومت های اموی و عباسی به مناطق شمالی ایران کوچ کردند و در این منطقه که تقریبا دور از دسترس حکومت عباسیان قرار داشت آزادنه به تبلیغ تشیع پرداختند و به احساسات ضد عباسی ساکنان نواحی شمالی ایران دامن زدند.لذا احساسات ناسیونالیستی و ضد عباسی در منطقه شمالی ایرانی بیشتر و بیشتر شد و شاید بتوان گفت این امر مهمترین فاکتو شکل گیری تاریخ نگاری محلی در نواحی شمالی کشور است.بنابراین می توان گفت که موقعیت جغرافیایی مناطق شمالی سبب ایجاد شرایط ویژه تاریخی در منطقه شده است و این شرایط ویژه سبب شکل گیری هویت قومی و ملی شده است بنابراین در خلق تاریخنگاری مناطق شمالی ایران هم جغرافیا و هم مذهب تشیع و هم هویت قومی نقش داشتع اند.
تاریخ طبرستان ابن اسفندیار
پیرامون شخصیت و شرح حال ابْنِ اِسْفَنْدیار اطلاعات زیادی دست. اطلاعات ما ماخوذ ازاشاره هایی است که ابن اسفندیار در باب سرگذشت خود در در مقدمه اثر برجستهاش یعنی تاریخ، آورده است. بر اساس این اظهارات ابن اسفندیار از دوران خود را در دربار پادشاهان باوند (ه م) به برد و در آنجا از حمایتالدوله بن باوندی567 -602 ق/ 1172-1206 م) برخوردار بود. وی یکی از دبیران و ادیبان برجستة اردشیر و پسرش رستم از ملوک آل باوند بود. (ابناسفندیار،4:1366) پدر او حسنبناسفندیار یکی از معمرین بوده و بیش از صد سال زندگی کردهاست. (مرعشی، ذ 1345: 53) وی در سال 606 هجری به بغداد مرکز خلافت عباسی و کانون علم دانش سفر کرد و در 606 ق آنجا به عراق خارج، اما چون همان خبر کشته نصیرالدوله بن بن فرزند حامی را شنید، به ری. باتوجه به اینکه طبرستان دستخوش ناآرامی و جنگ شدهبود و باوندیان از اریکه قدرت سقوط کردهبودند به ری عزیمت کرد و درطی این مدت ضمن مطالعاتی که در کتابخانه مدرسه شهنشاه غازی رستم بن علی بن شهریار داشت جزوهای راجع به حکام قدیم طبرستان (گاوباره) از نویسندهای به نام ابوالحسن علی بن محمد یزدادی به زبان عربی یافت و درصدد برآمد تا آن را ترجمه کرده و ذیلی پیرامون صفای نیکوی حسامالدوله اردشیر بر آن بیفزاید. اندک پس ترجمه کتاب، هنوز آن از سواد به نبرده که دعوت به خود مازندراناحتمالاً آمل) بازگشت پس توقفی، راه در پیش . این، به او، در آن شهری و با رونق میعادگاه بود. 5 سال توقف در خوارزم بود که در بازار کتابفروشان صحافان شهر ترجمه عربی المقفع نامه تنسر را به آورد. تنسر، موبد بزرگ بابکان، این را به (گشنسب)، شاه، نوشته او را به اردشیر خوانده. ابن این را به ترجمه و آن در مدخل طبرستان قرار دارد (ابن اسفندیار، 1345: 7- 8، 166-167) و بدین این گرانبهای پهلوی از گزند روزگار حفظ کرد. نامه تنسر یکی مهمترین است راجع تشکیلات ساسانیان شده (کریستن، 82). ابن در 603 ق/1206 م نگارش خود مشغول است، البته یاد شده توجه سال تألیف (پس آمدن به در 606 ق) تقریبینماید. او به یقین 613 ق/1216 م قید حیات و تا این مشغول تاریخ بوده. درباره سرانجام زندگی ابناسفندیار هیچگونه اطلاعی نداریم به معلوم که او در حمله مغول خوارزم 617 ق/1220 م آن بوده کشته یا اینکه او برای حفظ جان خود و همچنین در امان نگاه داشتن کتابش تاریخ طبرستان از برابر مغولان به طبرستان گریخته باشد (یدالله پور،سایت انسان شناسی و فرهنگ –پرگاری،1380، 37- 38)اثر ابن قدیمترین در تاریخ استاسفندیار این کتاب را در 4 بخش تدوین کردهاست: بخش اول کتاب با شرح چگونگی بنیاد طبرستان شروع میشود. مطالب این بخش نیز در چهار قسمت طرح شدهاست. قسمت اول در ترجمة سخن ابنمقفع قسمت دوم در ابتدای بنیاد طبرستان و بنیاد عمارت شهرها قسمت سوم در خصایص و عجایب طبرستان قسمت چهارم در بیان پادشاهان، بزرگان، عالمان، زاهدان، کاتبان، طبیبان، اهل نجوم، حکیمان و شاعران. بخش دوم در ابتدای دولت آلوشمگیر، آلبویه و مدت استیلای ایشان بر طبرستان بخش سوم در بیان پادشاهان طبرستان از آلوشمگیر که آخر ایشان انوشیروانبنمنوچهربن قابوس بود با پادشاهان محمودیان و سلجوقیان بخش چهارزم از ابتدای آلباوند دوم تا آخر دولت ایشان (ابناسفندیار،8:1366.) انشای بسیار فصیح، ولی در استعمال عربی ورزیده. بخشهای این حاوی افسانهای، ولی مورد طبرستان از اسلام، اطلاعات و جغرافیایی ارزشمند و مستند است، به آگاهیهای در مورد افراد مشهور محلی شاعرانی به طبری سرودهاند. در آن دست شده.
این کتاب اطلاعاتی در باب بعضی از سلسله های محلی سلسله دابویهیان با مرکزیت آمل و سلسله پادوسبانیان در رویان و آل قارن و آل باوند به دست می دهد. علاوه بر آن تاریخ طبرستان در مورد شروع نهضت علویان اطلاعات ارزشمندی به دست می دهد.گذشته از این مهمترین علت اهمیت این اثر که آن را از سایر کتابهای محلی متمایز میسازد وجود متن نامه تنسر در این کتاب است. ازآنجا که که متن پهلوی و عربی نامه تنسر ازبین رفته ثبت ترجمه ترجمه نامه تنسر در تاریخ طبرستان کمک بزرگی به شناخت محتوای نامه تنسر مینماید. اگرچه ابناسفندیار در هنگام بیان ترجمه نامه تنسر الحاقاتی به آن افزوده است.
تاریخ رویان اولیاءالله آملى
این کتاب به سال 764 ه ق به توسط شخصی به نام اولیاءالله آملى و به زبان فارسى تالیف شده است. پیرامون شرح حال مولف یعنی اولیا الله آملی اطلاعات زیادی وجود ندارد. تنها اطلاعات ما در باره بیوگرافی اولیاء الله اشاره هایی است که خود در بعضی از جاهای کتاب ارائه کرده است.شاید بتوان گفت كه مقدمات را در یكى از مدارس شهر آمل خوانده و در همین شهر زانوى تلمذ پیش استادان بر زمین زده است. آن گونه که آملی در کتابش می نویسد او در سال 750 به علت واقعه هائلهاى كه در آمل- زادگاه و موطن او- روى داد، از این شهر بیرون آمد و یكسره به شهر رویان (- شهر كجور) کوچ کرد. درباره این جلاى وطن خود او چنین نوشته است: «چون سبب واقعه هائلهاى كه در سنه خمسین و سبعمایه در آمل و مازندران حادث شد ... رونق كار ارباب تحصیل را نفادى بادید آمد و خداوندان مآثر و مناقب، در آن حدود، اصحاب مثالب و معایب گشتند ... را ثبات در آن مقام، عین بلا و محض غرام گشت ... این ضعیف جلاى وطن مألوف و فراق از مسكن معهود خود واجب شمرده، مفارقت اوطان و مهاجرت مساكن و اخوان، از سر اضطرار اختیار كرد و مذلت اغتراب را بر احتمال اهانت از اقران و اتراب ایثار نمود ... و به جلیل و حقیر و قلیل و كثیر حطام دنیا باز نماند. و آیه وداع برخواند و به اندك مدت از آمل به رویان پیوست))(آملی،1348: 22 و 23) بنا بر اظهارت خود اولیا الله، او در رویان گاهگاهى «به شرف مجاورت و رتبه محاورت ابو المعالى فخر الدوله شاه غازى بن زیار بن كیخسرو استندار مشرف مىگشت» و در اثنای همین محاورات و گفتگوها بود که شاه غازى مولانا اولیاء اللّه را وادار به نوشتن تاریخى درباره رویان كرده است..(آملی، 1348: 17)تاریخ رویان مشتمل بر هشت باب، یك خاتمه و دو بخش تعلیقات است. ابواب اول و دوم در واقع تاریخ رویان در دوران باستان است. این ابواب با ذكر چگونگى بنای عمارت رویان آغاز شده است. سپس به شرح حكومت شاه فیروز بن یزجرد كه اولین حاكم رویان به شمار مىرود و نزاع او با پادشاه هیاطله پرداخته شده است. باب سوم تاریخ رویان در صدر اسلام و قرون اولیه اسلامی است. نگارنده در این باب به استیلاى نواب، خلفا، سادات علوى بر این سرزمین مىپردازد. او با اینكه مقدارى از كتاب خود را، از تاریخ طبرستان ابناسفندیار نقل كرده است، مطالب آن كتاب را به دقت مورد بررسى و تجزیه و تحلیل قرار مىدهد و تأكید مىكند كه در عهد خلافت، هیچ فردى از جانب خلفاى راشدین بر طبرستان حكومت نكرده است و آنچه در كتاب تاریخ طبرستان آمده مبنى بر این كه در ایام خلافت عمر بن خطاب، امام حسن بن على (ع) و عبد اللّه بن عمر و مالك اشتر و قثم بن عباس به طبرستان آمدهاند، واقعیت ندارد. (آملی، 1348: 234)
باب چهارم در شرح واژه «استندار» است. نگارنده متذکر می شود که اصل این كلمه آستاندار بوده است. در ادامه وجوه دیگرى نیز براى این لفظ ذكر شده است و پیرامون هر کدام از این واژگان توضیحاتی ذکر کرده است. باب پنجم و ششم و هفتم كتاب به شرح حال حاكمان رویان اختصاص دارد. نگارنده در این فصل بعضی از حاکمان که شکوه و عظمت خاصی داشته اند همچون شهریوش بن هزارسب، كیكاوس بن هزارسب، شاه غازى به تفصیل شرح حكومت آنها آمده است. اما بعضی دیگر به صورت مختصر شرح شده اند. در باب آخر كتاب نیز شرح حوادث و آشوبهاى این منطقه ذكر شده است. در خاتمه كتاب وضعیت حكومت رویان پس از سلطان ابوسعید و به طمع افتادن امراى حكومت او براى دستیابى به قدرت تا سال 805 ق تشریح شده است. (آملی، 1348: 2-5)
تاریخ رویان مهمترین اثر پس از تاریخ طبرستان ابناسفندیار، در میان تواریخ محلی نواحی شمال کشور است. اولیا الله آملی مؤلف این كتاب سوانح ناحیه رویان را از قدیمىترین ایام تا سال 764 ق نوشته است. شاید بتوان گفت این کتاب بدان جهت که پاره ای از آداب و رسوم قدیمی مازندران و سایر مناطق شمالی کشور را برای ما حفظ کرده است. آداب و رسومی که امروزه دیگر از بین رفته اند. علاوه بر آن پاره ای از لغات و واژگان قدیمی که در زبان فارسی و گویش شمالی کشور رایج بوده است و امروزه از بین رفته اند، نیز برای ما حفظ شده است. كتاب با نثرى نگارش شده كه از نثر رایج امروزى قدرى فاصله دارد. متن سنگین و استفاده از الفاظ عربى كه گاه غلط نیز هست، از اشكالاتى است كه محقق كتاب را به افزودن تعلیقات و تصحیحات مفصلى به كتاب ناگزیر كرده است.
تاریخ طبرستان و رویان و مازندران اثر میر سید ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشى
تاریخ طبرستان و رویان و مازندران در ذكر تاریخ مازندران اثر میر سید ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشى می باشد مرعشی علاوه بر تاریخ طبرستان و رویان و مازندران و تاریخ گیلان و دیلمستان دارای آثار دیگری نیز می باشد تاریخ جرجان و رى که متاسفانه از بین رفته است و دیگری دیوان شعری مرعشی. مرعشی عنوان تخلص ظهیر داشته است، و اشعار ایشان جسته و گریخته در تاریخ طبرستان و گیلان به نحو رباعى نقل شده (مرعشی، 1345: 40-41)
تاریخ طبرستان و رویان و مازندران در ذکر تاریخ مازندران از ابتداى به وجود آمدن آن، حكام و سلاطین و تصحیح انساب ملوك و سادات آن دیار كه در سال 881 ق به رشت تحریر درآمده است. این كتاب به اسم كاركیا میرزا على لاهیجانى و به زبان فارسى نوشته شده است. سید ظهیرالدین مانند یزدادی و ابن تاریخ زندگانی و شرح حالش مدون نیست و در کتابی ذکر نشدهاست. خاندان سید ظهیر الدین و اسلاف ایشان از اجلاء سادات دنیا بودهاند. و از خاندان های حکومت گر بوده اند. مادر پدر او دختر اسپهبد ویشتاسب باوند بوده و دایى پدر او اسپهبد فخر الدوله حسن باوند آخرین اسپهبد از خاندان باوند ملوك طبرستان مىباشد. او پسر سید نصیرالدین بود و سید نصیرالدین پسر کمالالدین و سید کمالالدین پسر سید قوامالدین مرعشی معروف به میر بزرگ، مؤسس سلسله مرعشیان مازندران - و یا به دیگر سخن سربدارن مازندران - و از مادری نسبت به کیاجلالیان میرساند. ظهیر الدین مدتى در دستگاه سلطان كیاى دوم، پادشاه گیلان بوده، و پس از فوت او، در دستگاه كیا سلطان میرزا على پادشاه بوده است. (مرعشی،:1345: 40-42 ).
تاریخ طبرستان شامل دو مقدمه از مؤلف، در شرح مختصر كتاب، بیان تاریخ مازندران و طبرستان، شرح حال مؤلف، جایگاه و اهمیت مازندران، نحو تالیف و بیان فواید علم تاریخ مىباشد. درادامه مطالب در دو بخش عمده و یك خاتمه به صورت موردى و بدون در نظر گرفتن ترتیب زمانى ارائه شده است. بخش خاتمه، اطلاعاتى در مورد خاندان مرعشیان و حكومت سادات آمل را در بردارد. مؤلف، بعد از حمد و ثناى خداوند، رسول اكرم (ص) و اولاد ایشان به بیان فواید علم تاریخ پرداخته است بخش اول كه اقتباس از تاریخ رویان تألیف مولانا اولیاءالله آملى است، با ذكر بنیاد شهر آمل، سارى و گرگان آغاز مىشود. در بیان حكومت ملوك رستمدار، از اولاد جاماسب (نرسى، بهواط، سرخاب و...)، دابویه (فرخان ذوالمنااقب، داذمهر و...) كه به علت ظلم در روزگار اندكى منقضى شدند و بادوسپان (اصفهبد بادوسپانبن جیل، خورزاد، عبدالله بن ونداد و...) كه از آنان به عنوان حكامى با عدل و رأفت یاد شده و تا زمان مؤلف نیز بر سركار بودند، نام برده شده و طریق ظهور و افولشان بیان مىشود. بخش دوم: در مورد مرعشیان و ملوك رستمدار و وقایع آنان است كه بر اساس مشاهدات، اسناد و مدارك موجود در زمان مؤلف، به رشت تحریر درآمده است. در ذكر سادات مرعشى، به بیان احوال و حوادث دوران سید قوامالدین حسینى مرعشى مىپردازد. او كه سیدى زاهد و عابدى متدین بود، در ناحیهاى به نام دابو در آمل سكونت داشته و هم عهد شیخ حسن جورى و سیدعزالدین سوقندى بود. از جمله حوادثى كه در این بخش به بیان و تشریح آنها پرداخته مىشود، به: جنگ میان سادات و درویشان با كیاافراسیاب چلاوى، محارب سادات با جلالیان و شكست دادن ایشان، توجه سادات گیلان به مازندران، فتح بلاد كوهستانى مازندران و تسخیر قلاع آن؛ از جمله قلع فیروزكوه، جنگ با ملوك رستمدار و... مىتوان اشاره كرد. (مرعشی، 1345: 10-36)مؤلف در هیچ جاى كتاب، نامى از ابناسفندیار نمىبرد و ظاهر مسأله این است كه او هرگز تألیف ابناسفندیار را ندیده و اسم آن را هم نشنیده، لیكن در هنگام مطالعه، مىتوان دریافت كه قسمت كلى مطالب آن، از كتاب ابناسفندیار اقتباس شده، حتى طرز بیان و تعبیر هم تغییرى نكرده است.
تاریخ گیلان و دیلمستان اثر دیگر سید ظهیرالدین مرعشی است که در سال 880 قمری به زبان فارسی به رشته تحریر در آمده است. این كتاب قدیمىترین سند تاریخی گیلان است. این كتاب؛ مشتمل بر یك مقدمه و هفت باب مىباشد كه هر باب نیز از فصول متعدد تشكیل شده است. مقدمه كه مشتمل بر اصطلاحات گیل و دیلم بوده از میان رفته و در نسخه موجود اثری از آن نیست. باب اول، مشتمل بر دو مطلب بوده است: نخست تاریخ حكام و سلاطین گیلان و دیلمستان قبل از خروج سادات كیا دوم آداب و رسوم گیلان و دیلمستان. متأسفانه این باب و همچنین فصل اول و مقداری از فصل دوم از باب دوم نیز از بین رفته است. بخشهاى دیگرى كه عبارت از قسمت اعظم فصل هشتم از باب چهارم و سراسر فصل نهم و دهم و ابتداى فصل یازدهم این باب نیز از نسخه اصلى افتاده است. (مرعشی،1364: 9-10) نویسنده در دیباچه كتاب چنین آورده است كه بنا دارد سوانح و اتفاقات گیلان تا سال 881 قمرى را در شش باب بیاورد. پس از اتمام باب ششم تصمیم مىگیرد كه سوانح سالهاى 881 تا 894 را نیز اضافه كند، لذا باب هفتم را با یك مقدمه جدید مىآورد. آنچه در ابواب مختلف كتاب آمده است، شرح خروج سادات كیا و بدست گرفتن حكومت و شیوه فرمانروایى آنها بر گیلان و اداره امور مملكت و زندگی آنها است كه در لابلاى این گزارشات، اطلاعات ارزندهاى از فرهنگ و آداب و رسوم و زبان گیلان در آن مقطع زمانى به دست مىآید برای مثال بسیاری از ورزش های باستانی که روزگاری در مناطق شمالی و گیلان رایج بوده است و امروز دیگر رواج ندارد را در کتاب خئود ذکر کرده است. در این اثر بیش از چهارصد نام جغرافیایى آمده است كه امروزه دست كم بیش از دو سوم آن نامها به همان گونه نوشته و گفته مىشوند. اهمیت این نامها بدین جهت است كه این نامها نه تنها براى جغرافیاى كنونى و تاریخى و واژه شناسى سودمند است، بلكه در میان آنها نامهایی دیده مىشود كه مىتوانند براى اوستاشناسى و نشانههاى پیوند كهن هند و ایرانى براى محققین در خور توجه و بررسى باشد. از آن جمله است: سروش، ورن، گرزمان، وستا، اكته. (عبادی،1370: 59-84)
نتیجه گیری
. در باب ظهور تاریخ نگاری در منطقه شمال کشور می توان گفت که موقعیت جغرافیایی و و فرهنگ باستانی یا همان باستان گرایی و به طبع آن احساسات ضد خلافت عباسی نقش زیادی داشته است به گونه ای که این باستان گرایی و توجه به فرهنگ باستانی در همه آثار فوق الذکر هویدا است و محلی نگاران این منطقه توجه زیادی به این مسئله نشان داده اند. شاید بتوان گفت که توجه بی از حد این مورخان به حکومت های باستانی تا حدودی تاریخ نگاری این منطقه را از سایر مناطق کشور متمایز کرده است. در خاتمه باید گفت که تاریخ نگاری محلی نواحی شمالی کشور همچون سایر تواریخ محلی به تمامی مسائل بومی منطقه اعم از اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و سیاست پرداخته شده است همان طور که ذکر نیز گردید بسیاری از آداب و رسوم فرهنگی و ورزش های باستانی که امروز دیگر نامی از آنها نیست، در مجموع در این آثار گزارش تقریبا مفصلی از تاریخ این منطقه نسبت به تاریخ سایر مناطق ارائه شده است.پینوشتها:
* کارشناس ارشد تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی
** دکتری تاریخ ایران اسلامی
کتابنامه
آملی، اولیاالله. (48 13). تاریخ رویان (چاپ اول): تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
ابناسفندیار، محمدبنحسن. (1366). تاریخ طبرستان (چاپ اول): تهران: چاپخانه مجلس.
پرگاری، صالح (1380). «تاریخ طبرستان از عهد ساسانیان». کتاب ماه تاریخوجغرافیا. سال چهارم (ش چهلوششم و چهل): صص 37-
مرعشى،سید ظهیر الدین بن سید نصیر الدین، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران: ، به تصحیح محمد حسین تسبیحى، ناشر: مؤسسه مطبوعاتى شرق: تهران،1345
تاریخ گیلان و دیلمستان، سید ظهیر الدین بن سید نصیر الدین مرعشى، مصحح: منوچهر ستوده
انتشارات اطلاعات، تهران: 1364 ش،
عمادی، عبدالرحمن، تاریخ گیلان و دیلمستان،، راهنماى كتاب، شمارههاى 106- 108.
یداللهپور معصومه، بررسی روند نگارش تاریخ محلی در مازندران، سایت انسان شناسی و فرهنگ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}