من نمی ترسم
روان شناسان معتقدند احساس ترس از سن ۶ ماهگى در كودكان شروع مى شود و كودكان در اين سن هويت مادر را تشخيص مى دهند و افراد ديگر برايشان متفاوت جلوه مى كنند، كودكان در ماه هاى بعد از بسيارى موارد مانند تاريكى، ارتفاع، جانوران، اشيا و افراد ناشناس مى ترسند. ترس كودكان از برخى مسائل و حتى اشيا و تاريكى طبيعى به نظر مى رسد و بتدريج بسيارى از اين ترس ها همزمان با رشد سنى اش از ذهن او پاك مى شوند، والدين بايد در نظر داشته باشند همان طور كه بچه ها با هم متفاوت هستند ترس هايشان نيز به هم شبيه نيست. اما موضوع قابل طرح چگونگى برخورد والدين نسبت به احساس ترس كودكان است.
نخستين و مهم ترين مسأله اين است كه كودكان به دليل ترسشان از سوى بزرگسالان و والدين مورد تمسخر قرار نگيرند و از جملات «تو چقدر ترسويى» و ... بشدت بپرهيزيد.
بيش از آنچه بچه ها را در اين گونه موارد مورد پرسش قرار دهيد كه مثلاً «چرا مى ترسى»، با همدلى و مهربانى به حرف هايى كه بچه ها درباره ترسيدن هايشان مى زنند به دقت گوش كنيد و بگذاريد آنها درباره مسأله خود با شما صحبت كنند.پذيرش احساس ترس كودك و طبيعى شمردن آن موجب مى شود كه خود را ضعيف، كم عقل و يا بى لياقت به حساب نياورد.ترس كودك را اعم از اين كه «درست و بجا » باشد و يا «نادرست و نابجا» بايد پذيرفت. پدر و مادر مى توانند با حمايت و اطمينان دادن به كودك و البته فراهم آوردن شرايطى كه موجب راحتى خيال كودك شود، از ميزان ترس او بكاهند.زمانى كه كودك شب هنگام از وجود هيولايى در اتاقش مى ترسد والدين و نزديكان او مى توانند با درآغوش كشيدن او بگويند، «قبول دارم كه ترسيده اى، ولى تو الآن پيش ما هستى». در چنين شرايطى اگر به كودك بگويند، «نترس، شجاع باش، ديگه بزرگ شدى و نبايد بترسى...» نه تنها مشكلى از او حل نمى شود، بلكه تنها، مشكل او ناديده گرفته مى شود. در صورتى كه با پذيرش ترس كودك و حمايت هاى خود مى توانند كودك را آرام كنند و اين فرصت را به او بدهند كه بهتر با ترس خود كنار بيايد.
كودكان براى مقابله و رويارويى با ترس هايشان نيازمند حمايت و محافظت افرادى هستند كه بتوانند به آنها اطمينان كنند. هرچه احساس اعتماد كودك قوى تر باشد، ترس خود را راحت تر بروز مى دهد و بهتر با آن مقابله مى كند.خوب است والدين طورى برنامه ريزى كنند كه كودك در موقعيت هاى ترسناك و هراس آور قرار نگيرد. اگر كودك از صحنه هاى زدوخورد و درگيرى مى ترسد، ترتيبى دهيد كه فيلم ها و كارتون هايى كه همراه با صحنه هاى خشونت آميز و درگيرى است نبيند. وقتى كودكى درباره حادثه اى صحبت مى كند، خوب است به جاى توجه به واقعه و اظهار نظر درباره آن به احساساتى كه كودك نسبت به آن رويداد ابراز مى دارد، توجه كنيد. زمانى كه فرزندتان ترسيده است، با خم شدن و هم سطح او قرار گرفتن، كودك را در آغوش بگيريد و اجازه دهيد كه از تماس فيزيكى با شما و حمايتى كه از اين طريق كسب مى كند، احساس آرامش كند با فرزند خود درباره ترس هايش صحبت كنيد و با بررسى روش هاى مختلف رويارويى با ترس در صدد كمك به او برآييد تا رفته رفته بتواند احساس ترس و وحشت خود را تحت كنترل درآورد. براى مثال مى توان از كودك پرسيد: «فكر مى كنى توى كمد و يا زير تختخواب چه چيزى مخفى شده است؟ شبيه چيست؟ آيا راه مى رود؟...»
در اغلب موارد باشناخت دقيق علت ترس كودك مى توان بر آن غلبه كرد. براى مثال اگر فرزند شما از بلندى مى ترسد، مى توان با گفتن چنين جملاتى، «لزومى ندارد نگران باشى، ما هيچ گاه به برج ها و يا مكان هاى بلند نخواهيم رفت»، به او اطمينان دهيد كه علتى براى ترس و وحشت وجود ندارد. بيشتر كودكانى كه ترس بر آنها غلبه كرده است، مى خواهند مدام در باره آب حرف بزنند.اين طور به نظر مى رسد كه نمى توانند از فكر كردن درباره آن خلاصى يابند. در چنين شرايطى والدين مى توانند با پذيرش احساسات كودك و شنيدن حرف هايش، درصدد كمك و حمايت از كودك برآيند.گاهى نيز كودكى تمايل به صحبت درباره ترسش ندارد، در چنين مواقعى بهتر است او را وادار به اين كار نكنيد. پدر و مادر مى توانند با رفتار خود به كودك بفهمانند كه متوجه ترس او شده اند و هر وقت كه كودك دوست داشته باشد، مى تواند درباره آن صحبت كند.
هيچ گاه به زور از كودك نخواهيد با ترسش مقابله كند. براى مثال كودكى كه از آب مى ترسد را به زور با خود به درون استخر نبريد، شايد او ترجيح مى دهد در حالى كه روى صندلى راحتى كنار استخر نشسته است، بازى بچه هاى ديگر را در آب تماشاكند و به تدريج كه احساس امنيت كرد جلو بيايد و پاهاى خود را در آب فرو كند و بر اين تلاش باشد كه برترسش فائق آيد.كودكى كه ترس را عادى و طبيعى بداند، خود پنداره مثبتى نسبت به خويشتن در ذهن خواهد داشت، زيرا خود را بى كفايت نمى داند.سعى كنيد اين فكر را در كودك تقويت كنيد كه همه- حتى پدر و مادر او- در شرايطى خواهند ترسيد. والدين و يا وابستگان نزديك كودك مى توانند با تعريف داستان و يا خاطره اى از دوران كودكى خود، ترس را براى كودك هيجانى طبيعى جلوه دهند.براى مثال بگويند: «وقتى هم سن و سال تو بودم از حشرات و زنبورها مى ترسيدم، يك بار كه يك كفشدوزك را روى زمين ديدم، تصميم گرفتم آن را به دقت دنبال كنم... بعد از مدتى متوجه شدم كه كفشدوزك نمى تواند صدمه اى به من بزند...»با پذيرش ترس كودك، مى توان به او فهماند كه بسيارى از ترس هاى دوران كودكى- بر خلاف ترس هاى بزرگسالان كه اغلب پايدار و هميشگى هستند- موقتى و گذرا هستند و اغلب بدون هيچ اقدامى از بين خواهند رفت.سعى كنيد هميشه خصوصيات برجسته كودك را- هرچند هم كه ناچيز و كوچك باشند- تحسين كنيد. با بزرگ جلوه دادن شهامت هاى كوچك كودك، او را در خصوص رفتن به تاريكى، تنها خوابيدن، شنا كردن در آب حمايت كنيد و به او اعتماد به نفس ببخشيد تا براى گام هاى بعدى در زندگى اش انگيزه و تمايل داشته باشد.