اماكن زیارتی منتسب به امام زمان (عج) در ایران و جهان (كوفه)
روز 12 رجب 36 ه امیرمؤمنان (صلوات الله علیه) وارد كوفه شده، آنجا را به عنوان پایتخت دولت علوی برگزید، و به زودی فرزند برومندش حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) به فرمان حق ظاهر شده، با اصحاب و فرشتگان و مؤمنان از مكه مكرمه حركت نموده، كوفه را به عنوان پایتخت حكومت جهانی خود انتخاب میكند، همه مؤمنان از اقطار و اكناف جهان در آن جا گرد آیند و آنجا به مدت 309 سال پایتخت دول مهدوی(عج) سپس پایتخت دولت خاندان عصمت و طهارت در دوران رجعت میشود.
روایات فراوانی در قداست و فضیلت كوفه وارده شده، كه با برخی از آنها در این نوشتار آشنا میشویم.
پایتخت دولت كریمه دنیایی كه در آن زندگی میكنیم دردزا و درد آلود است، سراسر درد و اندوه است و آیندهای كه در برابر دیدگانمان ترسیم میشود، تاریك، ابهامآمیز و یأسآور است.انسانها یكی پس از دیگری میآیند و میروند و التهاب سوزانِ این «فردایِ بهتر را با خود به گور میبرند، لكن روزی دیگر، انسانی دیگر از راه میرسد و این امید بیپایان را از نو آغاز میكند.این انتظار و امید به نوار خاصی از زمان و مقطع خاصی از دوران محدود نمیباشد، بلكه همه انسانها، در همه اعصار و امصار، در تب و تاب این انتظار سوخته و میسوزند، تا روزی آن دست نیرومند الهی از آستین غیبت بیرون آید و آرزوی دیرینه جامعه بشری را برآورده و رؤیاهای طلایی افلاطون را جامه عمل پوشانده، جامعهای برتر از «مدینه فاضله» در پهن دشت جهان هستی، بر اساس عدالت و آزادی بنیاد نهد.
اگر نقاشهای چیره دست روزگار دور هم نشینند و تابلویی به پهنای فلك ترسیم نمایند، هرگز نتوانند كه فرازهای برجسته جهان پرفروغ عصر ظهور را منعكس نمایند، كه سیمای دل ربای آن جمال الهی در آیینه ی بشری منعكس نشود.ما نیز در این سطور در پی آن نیستیم كه دورنمای حكومت واحد جهانیِ آن امام نور را در این نوشتار منعكس نماییم، بلكه میخواهیم با اقتباس از سخنان نغز و پرمغز پیشوایان معصوم (علیهم السلام) گامی هر چند كوتاه، در ارایه ی سیمای تابناك «پایتخت دولت كریمه» برداشته، در محضر خوانندگان دل آگاه، در كوچه و بازار شهر باستانی «كوفه» به گشت و گذار بپردازیم.
فرمان ظهور
در شب 23 ماه رمضان، كه مصادف با شب آدینه است، پیك وحی، حضرت جبرئیل امین، بین زمین و آسمان، فرمان ظهور آن واپسین امام نور را با نام و نام پدرش (امام حسن عسكری) به جهانیان اعلام میدارد.این آوای روح بخش در سرتاسر گیتی از شرق و غرب عالم به گوش همه انسانها میرسد.
هیچ خفتهای نمیماند جز این كه بیدار میشود، هیچ نشستهای نمیماند، جز این كه بر میخیزد و هیچ ایستادهای نمیماند جز این كه به حركت درمیآید.(1)
جالب است كه این بانگ آسمانی را هر كسی به زبان مادری خود میشنود.(2) نخستین نغمهای كه گوش جان را نوازش میدهد، این نغمه است كه توسط یوسف زهرا در سرتاسر جهان شنیده میشود:
بَقِیَّة اللهِ خَیْرٌ لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ(3)
بقیة الله برای شما بهتر است، اگر مؤمن باشید.آنگاه آن آخرین بازمانده از حجّتهای پروردگار، در حالی كه بر خانه خدا تكیه نموده، خطاب به همه انسانها میفرماید أنَا بَقیَّة اللهِ فی أرْضِهِ وَ خَلیفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَیْكُمْ(4)
اینك بقیة الله، خلیفة الله و حجت خدا بر شما منم.
آنگاه313 تن اصحاب خاص حضرت بقیة الله(عج) كه فرماندهان لشكری و كشوری آن حضرت میباشند، در خدمت آن حضرت گرد میآیند. در دست هر یك از آنها شمشیری است كه نام، نام پدر، سیرت، حسب و نسب صاحباش بر آن نبشته شده است.(5)
نخست جبرئیل امین دست آن حضرت را به عنوان «بیعت» میفشارد، آنگاه اصحاب خاص، كه 313 تن به تعداد اصحاب بدر هستند، با آن حضرت بیعت میكنند.(6)
یك بار دیگر بانگ جبرئیل در فضا طنین انداز میشود كه: «البیعة لله»(7)
سه روز در مكّه اقامت میكند، از مردم بیعت میگیرد، روز چهارم به استار كعبه آویخته، از خداوند منّان طلب یاری نموده، به سوی مدینه منوره حركت میكند.(8)
با ده هزار لشكر مجهّز و منظّم وارد مدینه شده، اصلاحات خود را آغاز نموده، مردم ستم دیده و رنج كشیده جهان كه در زیر فشار جنگ، ستم، تحقیر و تبعیض به ستوه آمدهاند، با دمیدن فجر امید و دیدن روزنه رهایی، سیل آسا به سوی آن مصلح غیبی میشتابند و دست بیعت به دست با كفایت یداللهی اش میدهند.
اگر چه آن مصلح آسمانی از سلاحهای كشتار جمعی استفاده نمیكند، ولی با رعبی كه خداوند از او بر دل جهانیان میاندازد، بر همه قدرتهای اهریمنی جهان فایق آمده، فتنهها و شورشها را از ریشه و بن برانداخته، پرچم همیشه پیروز را بر افراشته، به سوی مركز حكومت حقه، قبّةالاسلام كوفه حركت میكند.
ابزار و اداوت جنگی آن امام نور در هنگامه ظهور سه سپاه نیرومند است:
1 ـ فرشتههایی كه روز بدر به یاری پیامبر شتافتند.(9)2 ـ انصار با ایمان و یاران با اخلاصی كه با عزمی آهنین و ارادهای فولادین از آن حضرت حمایت میكنند.(10)
3 ـ رعبی كه خداوند از آن حضرت بر دل دشمنان میاندازد، این رعب مسافت یك ماه را از جلو، راست و چپ فرا میگیرد.(11)
پیشینه پایتختی كوفه
قبة الاسلام كوفه به تاریخ 12 رجب 36 ه با ورود مولای متقیان امیرمؤمنان (صلوات الله علیه) به عنوان پایتخت حكومت علوی در آمد(12)پس از شهادت آن حضرت، در حدود شش ماه،(13) پایتخت حكومت امام حسن مجتبی (علیهالسلام) بود و اینك در انتظار ظهور آن امام نور است، تا یك بار دیگر تداوم بخش حكومت عدل علوی، بر سریر عدالت تكیه داده، جهان را پر از عدل و داد كند، طومار عمر ستمگران را در نوردد، حكومت واحد جهانی را بر اساس عدالت و آزادی بنیان نهد.
پایتخت دولت كریمه
از پیشوای به حق ناطق، امام جعفر صادق (علیهالسلام) پرسیدند: محلّ اقامت حضرت مهدی(عج) و محلّ اجتماع مؤمنان در هنگامه ظهور كجا خواهد بود؟ فرمود: دارُ مُلِكِه الكُوفَةُ، وَ مَجْلِسُ حُكْمِهِ جامِعُها، و بَیْتُ مالِهِ وَ مُقْسَمُ غَنائِمِ الْمُسْلِمینَ مَسْجِدُ سَّهْلَةِ، وَ مَوْضِعُ خَلَواتِهِ الذَّكَواتُ البْیضُ مِنَ الْغَرِیّینَ(14)مركز حكومتاش «كوفه» مركز قضاوت و دادرسی اش مسجد اعظم كوفه، ستاد بیتالمال و محل تقسیم غنایم مسلمانان مسجد سهله، محل مناجات و خلوتاش تپههای سپید غریّین (نجف اشرف) میباشد.
امام صادق (علیهالسلام) پس از تشریح هنگامه ظهور و بیعت مردمان از اقطار و اكناف جهان، میفرماید:
ثُمَّ یَسیرُ اِلَی الكْوُفَةِ فَیَنْزِلُ عَلی نَجَفِها، ثُمَّ یُفَرِقُ الْجُنُودَ منِهْا اِلیَ الأَمضارِ لِدَفْعِ عُمّالِ الدَّجّالِ، فَیَمْلأُ الأرْضَ قِسْطا وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما؛(15)
آنگاه به سوی كوفه میرود و در نجف كوفه سكنی میگزیند، سپس سپاهیاناش را از آنجا به اقطار و اكناف جهان گسیل میدارد تا به دفع عمّال دجّال بپردازند. پس زمین را پر از عدل و داد نماید، آن گونه كه پر از ظلم و ستم شده باشد.
امام باقر علیه السلام در این رابطه میفرماید: كَأَنّی بِالْقائِمِ (علیهالسلام) عَلی نَجَفِ الْكوُفَةِ قَدْسارَ اِلَیْها مِنْ مَكَّةَ فی خَمْسَةِ الافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ، جِبْریلُ عَنْ یَمینِهِ، وَ میكائیلُ عَنْ شمِالِهِ، وَ المُؤمِنوُنَ بَیْنَ یَدَیْهِ، وَ هُوَ یُفَرِّقُ الْجُنُودَ فی البِلادِ(16)
گویی قائم (علیهالسلام) را به چشم خود میبینم كه با 5000 فرشته، از مكه به سوی نجفِ كوفه رفته، جبرئیل در طرف راست و میكائیل در طرف چب و مؤمنان در پیش روی آن حضرت قرار دارند، از آن جا سپاهیاناش را به سوی كشورها گسیل میدارد.
و در حدیث دیگری فرمود:
یَدْخُلُ الكُوفَةَ و فیها ثَلاثُ رایاتٍ قَدِ اضْطَرَبَتْ، فَتَصفُولَهُ وَ یَدخُلُ حَتّی یأتِیَ المِنبَرَ فَیَخْطُبُ، فَلا یَدرِی النّاسُ ما یَقُولُ مِنَ البُكاء(17)؛
در حالی كه سه پرچم در كوفه به شدّت درگیر است، او وارد كوفه میشود، پس كوفه برای او مسخّر میشود، او وارد كوفه شده بر فراز منبراش قرار گرفته، به ایراد خطبه میپردازد، مردم آن قدر اشكِ شوق میریزند كه متوجّه سخنان او نمیشوند.
امیر مؤمنان در ضمن یك حدیث طولانی میفرماید: ثُمَّ یُقبِلُ اِلَی الْكوُفَةِ فَیَكوُنُ مَنزِلُهُ بِها؛(18)
آنگاه به سوی كوفه روی میآورد و اقامتگاهاش را در آنجا قرار میدهد.
و در فراز دیگری از این حدیث میفرماید:
یَسكُنُ هُوَ وَ أَهلُ بَیْتِهِ الرُحْبَةَ؛(19)
او و اهلبیتاش در «رُحْبَه» سكونت میكنند.(20)
و در پایان میافزاید:
وَ الرُّحبةُ اِنَّما كانَتْ مَسكَنَ نُوحٍ (علیهالسلام) وَ هِیَ أرضٌ طَیبةٌ وَ لایسكُنُ رَجُلٌ مِن آل مُحمد (علیهم السلام) وَلایُقتَلُ اِلا بأرضٍ طیَبة زاكیَةٍ، فَهُم الاوصیاءُ الطیبونَ؛(21)
«رُحبه» اقامتگاه حضرت نوح «علیه السلام» بود، آنجا سرزمین پاكیزهای است و هرگز هیچ یك از آل محمد(علیهمالسلام) جز در یك سرزمین مقدس سكنی نمیكند، و جز در یك سرزمین پاك و پاكیزه به شهادت نمیرسد.
از امام باقر (علیهالسلام) پرسیدند: پس از مكه و مدینه كدامین بقعه از بقاع پروردگار افضل است؟ فرمود: «كوفه» سپس در ضمن شمارش ویژگیهای كوفه فرمود:
وَ فیها یظهرُ عَدلُ اللهِ، وَ فیها یَكوُنُ قائِمه، وَ القوامُ مِن بَعدهِ، وَ هِیَ تَكوُنُ مَنازِلُ النبیینَ و الاوصیاءِ و الصالحینَ؛(22) عدالت خداوند در آنجا ظاهر میشود، و قائم(عج) و دیگر قائمان ـ قیام كنندگان به قسط ـ كه پس از او میآیند، در آن جا ساكن میشوند.
آن جا اقامتگاه انبیاء، اوصیا و صالحان خواهد بود.
منوظ از «قائمان بعد از او» احتمالاً پیشوایان هدایتگر بعد از آن حضرت میباشند، چنانكه شیخ مفید فرموده: «بعد از حضرت قائم «علیه السلام» برای احدی فرمانروایی نیست، به جز آنچه در روایات آمده كه فرزندان اش به آن امر قیام میكنند، اگر خداوند بخواهد».(23)
سید مرتضی علم الهدی نیز در این رابطه میفرماید: «ممكن است پس از آن حضرت پیشوایانی باشند كه برای حفظ دین و حراست از مصالح مسلمین قیام كنند، و این موضوع موجب نمیشود كه ما از دوازده امامی بودن بیرون برویم، زیرا ما به شناخت 12 امام معصوم مكلّف هستیم...».(24)
شیخ صدوق در این رابطه حدیثی نقل كرده كه ابهام حدیث فوق را از بین میبرد:
ابوبصیر گوید: به محضر امام صادق (علیهالسلام) عرضه داشتم: من از پدر بزرگوارتان شنیدم كه فرمود: یَكونُ بعدَ القائم اِثنا عَشَرَ مَهدیا،
بعد از قائم (علیهالسلام) دوازده هدایتگر خواهد بود.
فرمود:
انما قالَ: اثنا عَشَرَ مَهدیا وَ لَم یَقُل: اِثنا عَشَرَ اِماما؛ او فرمود كه دوازده «هدایتگر» و نفرمود: دوازده امام.
سپس فرمود:
آنها گروهی از شیعیان ما هستند كه مردم را به موالات و شناخت حق ما دعوت میكنند.(25)
شیخ طوسی حدیث دیگری از امام باقر (علیهالسلام) روایت كرده كه در فرازی از آن میفرماید:
یا اَبا حَمْزَهَ اِنَّ مِنّا بَعدَ القائِمِ اَحَدَ عَشَرَ مَهدیا مِن وَلد الحسیِن علیه السلام؛(26)
از ابا حمزه بعد از قائم علیه السلام از ما یازده هدایتگر از نسل حسین (علیه السلام خواهد بود.)
در این رابطه شیخ حرّ عاملی به تفضیل سخن گفته،(27) نگارنده نیز در زمینه روایات وارده پیرامون فرزندان حضرت ولی عصر(عج) به تفصیل سخن گفته است.(28)
امّا جمله: «وَ هِیَ تَكونُ مَنازِلَ النَبیّینَ...؛ آنجا اقامتگاه پیامبران، اوصیای پیامبران و صالحان خواهد شد» در حدیث سابق، پس آن اشاره به عالم رجعت است.
آیات فراوانی از قرآن به رجعت تفسیر شدهٍ احادیث فراوانی از پیشوایان معصوم رسیده، كه بیگمان بیش از حدّ تواتر است،(29) بلكه به تعبیر شیخ حرّ عاملی جزو ضروریات مذهب شیعه میباشد.(30) و همه علمای شیعه بر آن اتفاق نظر دارند و به اصطلاح مسأله اجماعی میباشد.(31)
بر اساس روایات فراوانی كه در ذیل آیه 81 از سوره آل عمران وارد شده، همه پیامبران رجعت میكنند و تحت فرمان امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) قرار میگیرند.(32)
در روایات دیگری از اوصیای پیامبران، از جمله «یوشع بن نون» به صراحت نام برده شده كه رجعت میكنند و از یاران حضرت صاحب الزمان میباشند.(33)
در این روایات از سلمان، مقداد، جابر بن عبدالله، مالك اشتر، اصحاب كهف و جمعی دیگر از صالحان به صراحت یاد شده و تصریح شده كه رجعت خواهند نمود.(34)
در حدیثی مفضل بن عمر از امام صادق (علیهالسلام) روایت كرده كه فرمود:
اِذا قامَ قائِمُ آل مُحَمَد استخرَجَ مِن ظَهرِ الكوفةِ سَبعَةً وَ عِشرینَ رجلاً، خمسَةَ عَشَرَ مِن قَوم موسی (علیهالسلام)، الذینَ یَقضونَ بِالحقِ و بِهِ یعدلوُنَ، و سبعةً مِن اصحابِ الكهفِ، و یوشَعَ وَصِیَّ موسی، و مؤمنَ آل فرعونَ، و سلمانَ الفارسِیِ، و اَبادجائَةَ الاَنصاری و مالِكَ الاشترِ؛(35)
چون قائم آل محمد (علیهالسلام) قیام كند 27 نفر را از پشت كوفه بیرون میآورد:
15 تن از قوم حضرت موسی (علیهالسلام) كه به حق داوری میكردند و به حق، عدالت را رعایت مینمودند.
7 تن اصحاب كهف؛ یوشع وصی موسی، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابودجانه انصاری، و مالك اشتر.
راوی این بیان قبّة الاسلام كوفه در حدود شش سال در عهد امیرمؤمنان (علیهالسلام) پایتخت دولت حقه بود، و در حدود شش ماه در عهد خلافت ظاهری امام حسن مجتبی (علیهالسلام) پایتخت خلافت اسلامی بود و به مدت 309 سال پایتخت حكومت و مقرّ فرماندهی حضرت بقیة الله ـ ارواحناه فداه ـ خواهد بود.
پایتخت دولت كریمه خاندان وحی در هنگامه رجعت
از روایات رجعت استفاده میشود كه پایتخت دولت كریمه خاندان وحی در دوران رجعت نیز شهر كوفه خواهد بود و اینكه به چند نمونه از آنها اشاره میكنیم:
مفضّل در ضمن یك حدیث بسیار طورانی از امام صادق (علیهالسلام) در زمینه رجعت سالار شهیدان نقل میكند كه فرمود:
ثُم یَسیرُ بِتِلكَ الرایاتِ كُلِّها حتی یَردَ الكوفَهَ وَ قَد جمعَ بها اَكثَرُ اهلِها، فیجعَلُها لَهُ مَعقِلاً؛(36)
امام حسین (علیهالسلام) با این علمها و لشكرها حركت نموده، وارد كوفه میشود، آن روز بیشتر مردمان در آن جا گرد آمدهاند، پس كوفه را سور دفاعی و مركز فرماندهی خود قرار میدهد.
امام حسین (علیهالسلام) در شب عاشورا در ضمن خطبهای مفصّلی از شهادت خود خبر داده، سپس از رجعت خویش گفت گو نموده، در فرازی از آن فرمود:
فَأكوُنُ اَوَّلُ مَن یَنشَقُّ الارضُ عَنهُ، فَأَخرُجُ...؛
من نخستین كسی خواهم بود كه زمین برایاش شكافته میشود، پس من بیرون میآیم...
و در ادامه میفرمایند:
ثُمَّ انَّ اللهَ یَخرجُ من مسجِدِ الكوفةِ عَینا من دهنٍ و عینا مِن ماءٍ وَ عَینا من لَبَنٍ.(37)
آنگاه خداوند از مسجد كوفه چشمهای از روغن، چشمهای از آب و چشمهای از شیر بیرون میآورد.
از این خطبه امام حسین (علیهالسلام) نیز استفاده میشود كه پایتخت آن حضرت در عهد رجعت در كوفه خواهد بود.
در حدیث دیگری از رجعتهای مختلف امیر مؤمنان، از جمله در عهد فرمانروایی امام حسین (علیهالسلام) و دیدارش با اصحاب صفین در همان محل صفین، وحضور یكصد هزار نفر از اصحاب، كه سی هزار نفرشان از كوفه میباشند، سخن رفته است.(38)
و در حدیث دیگری از فرا رسیدن مهلت ابلیس «الْیَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»(39) و نبرد امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) با وی در سرزمین «روحا»(40) در نزدیكی كوفه، و پیدایش دو باغ سرسبز «جَنَّتانِ»؛«مُدْهَامَّتانِ»(41)در حوالی مسجد كوفه سخن رفته است.(42)
پایتخت امیر مؤمنان (علیهالسلام) در دوران رجعت، نجف اشرف (ظهر كوفه) خواهد بود(43)
گستره پایتخت دولت كریمه
از ویژگیهای «كوفه» این پایتخت دولت كریمه اهلبیت گستره زمانی و مكانی آن است كه تا كنون هیچ پایتختی در جهان از چنین گسترش و وسعت زمانی و مكانی برخوردار نبوده است:اما از نظر گستره زمانی، بر اساس روایات اهلبیت عمر دنیا یكصد هزار سال است، كه بیست هزار سال آن مربوط به دشمنان اهلبیت و هشتاد هزار سال آن مربوط به خاندان عصمت و طهارت است.(44)
اهل تحقیق معتقد هستند كه منظور از این حدیث بیان نسبت حكومت حقه اهلبیت در مقایسه با كل عمر كره زمین است، یعنی هشتاد درصد از كل عمر جهان مربوط به این خاندان و بیست درصد دیگر مربوط به دیگران است.
روایاتی كه مدت رجعت رسول اكرم(ص) را پنجاه هزار سال،(45) امیر مؤمنان (علیهالسلام) را چهل و چهار هزار سال،(46) و امام حسین (علیهالسلام) را چهل هزار سال تعیین میكنند،(47) گواه بیان فوق میباشند.
آیا به جز كوفه پایتختی سراغ داریم كه دوران پایتختی آن به بلندای هشتاد درصد عمر جهان باشد.
نخستین كسی كه در كوفه رحل اقامت افكنده، بر جهان هستی فرمانروایی میكند، خورشید جهان افروز امامت، كعبه مقصود و قبله موعود جهان خلقت، واپسین حجت حضرت احدیت، آخرین مصلح و منجی جهان بشریت، وجود اقدس حضرت بقیة الله (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا) میباشد، كه به مدت سیصد و نه سال حكومت میكند.(48)
در واپسین روزهای عمر شریف حضرت بقیةالله(عج) سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) با هفتاد و پنج هزار از شیعیان(49) و هفتاد تن از شهدای كربلا رجعت میكند(50) و مدت فرمانروایی اش به قدری طول میكشد كه ابروهایش روی دیدگاناش میافتد.(51)
با توجه به اعتقاد قطعی ما، كه معصوم را جز معصوم غسل نمیدهد، در احادیث فراوانی تصریح شده كه غسل و كفن و دفن حضرت ولی عصر(عج) توسط امام حسین (علیهالسلام) انجام خواهد شد.(52)
آنگاه مولای پرواپیشگان امیرمؤمنان (صلوات الله علیه) رجعت نموده، به مدت چهل و چهار هزار سال فرمانروایی میكند.(53)
از روایات فراوانی استفاده میشود كه رجعت رسول اكرم(ص) هم زمان با دوران فرمانروایی امیرمؤمنان (علیهالسلام) خواهد بود.(54)
روی این بیان فرمانروای پیشوایان معصوم در دوران رجعت دهها هزار سال به طول خواهد انجامید، از این رهگذر گستره زمانی پایتختی كوفه به بلندای آفتاب بوده، هشتاد درصد عمر جهان را فرا خواهد گرفت.
و اما گستره مكانی كوفه:
كوفه به سال هفده ه به صورت سرزمین شنزاری بود كه در آن سه دیر وجود داشت.(55)سلمان فارسی و حذیفه بن یمان، پس از فتح مداین به دنبال محل مناسبی بودند كه به سبك شهرسازی نوین بنیاد گردد و مركزی برای استقرار سپاه باشد.
هنگامی كه سلمان و حذیفه به سرزمین كوفه آمدند و دیرها را دیدند، آنجا را پسندیدند، دست به دعا برداشتند و عرض كردند: ای خدای زمین و آسمان، ای خدای باد و باران، ای خدای اختران فروزان، ای خدای خشكیها و دریاها... این كوفه را برای ما مبارك بگردان و آن جا را محل آسایش و آرامش قرار بده.(56)
به دنبال صلاح دید سلمان و حذیفه، اهالی مداین، از محرم هفده ه. دسته دسته به سوی كوفه كوچ كردند و قبایل دیگر از اقطار و اكناف در كوفه گرد آمدند و شهرسازی كوفه به صورت مدرن آغاز گردید.
نخستین بنایی كه با نقشه و برنامه در كوفه تأسیس گردید، مسجد اعظم كوفه بود كه به صورت مربّع بنیاد گردید.(57) آنگاه قصر (دارالاماره)، بازارها و محل بیت المال در مقابل محراب مسجد ساخته شد.(58)
مسجد كوفه نخست برای چهل هزار نفر ساخته شد، سپس برای شصد هزار نفر توسعه یافت.(59)
شهر كوفه به سرعت توسعه یافت و مساحت آن به پانزده كیلومتر در نُه كیلومتر رسید.(60)
مولای متقیان در تاریخ دوازده رجب سی و شش ه . وارد كوفه شده، آن جا را به عنوان مقرّ حكومت و پایتخت خلافت خود برگزید(61) و بدین سان دوران شكوفایی و شهرت جهانی آن آغاز گردید و شمار ساكنان آن به یك میلیون نفر رسید.(62)
هنگامی كه آن دست نیرومند الهی از آستین غیبت بیرون آمده، حكومت واحد جهانی را بر اساس عدالت و آزادی بنیاد نهاده، كوفه را به عنوان پایتخت دولت كریمه قرار دهد، قطر آن به 54 میل (در حدود 110 كیلومترخواهد رسید.(63)
روزی امیرمؤمنان(صلوات الله علیه) با جمعی از اصحاب وارد حیره شد، با دست مباركاش به سوی كوفه و حیره اشاره نمود و فرمود:
لَتَصِلَنَّ هذِهِ بِهذِهِ؛(64)
بی تردید این دو شهر به یك دیگر خواهد پیوست.
امام صادق (علیهالسلام) در این رابطه فرمود:
اِذا قَامَ قائِمُ آل محمدٍ (علیهالسلام) بَنی فی ظهِر الكوفَةِ مَسجِدا لَهُ اَلفُ بابٍ، وَ التصَلَت بُیُوتُ اَهلِ الكوفَةِ بِنهریْ كربَلا؛(65)
چون قائم آل محمد (علیهالسلام) قیام كند، در پشت كوفه (نجف اشرف) مسجدی بنیاد مینهد كه دارای هزار درب میباشد و خانههای اهل كوفه به دو نهر كربلا متصل میشود.
و در حدیث دیگری فرمود:
اِنَّ قائمنا اِذَا قامَ أشرَقَت الارضُ بنُورِ رِبّها...، وَیَبنی فی ظَهرِ الكوفَةِ مسجدا لَهُ الف بابٍ وَ تَتَّصِلُ بُیُوتُ الكوفَةَ بِنَهرِ كَربَلا وَ بِالحیرَةِ؛(66)
چون قائمما قیام كند، زمین به نور پروردگارش روشن گردد... در ظهر كوفه مسجدی بنیاد نهد كه برای آن هزار در باشد، و خانههای كوفه به حیره و رود كربلا متّصل گردد.
امام باقر (علیهالسلام) در همین رابطه میفرماید:
هنگامی كه دومین جمعه فرا میرسد،مردم عرضه میدارند: ای فرزند رسول خدا نماز در پشت سر شما، همانند نماز در پشت سر رسول خدا(ص) میباشد و مسجد گنجایش ما را ندارد.
حضرت ولی عصر(عج) چارهاندیشی میكند، به سوی نجف اشرف حركت نموده، مسجدی را پیریزی میكند كه هزار درب داشته، همگان را در خود جای دهد.(67)
این حدیث با سند دیگری نیز با اندك تفاوتی در تعبیر، از آن حضرت روایت شده است.(68)
شهر كوفه در اوایل تأسیس شامل هشتاد هزار خانه مسكونی بود، كه پنجاه هزار از آنها، از آن دو قبیله ربیعه و مضر، بیست و چهار هزار از آنها برای دیگر قبایل و شش هزار از آنها اختصاص به یمنیها داشت،(69) ولی چون به صورت پایتخت دولت كریمه درآید، همه مؤمنان در آن گرد آیند، چنانكه در احادیث فراوان به آن تصریح شده است:
برای مردمان روزی فرا میرسد كه هیچ مؤمنی نباشد، جز این كه در كوفه باشد و یا دلش به سوی آن پر كشد.
تا روزی فرا رسد كه همه مؤمنان در آن باشند و یا به سوی آن پر كشند.
هنگامی كه قائم(عج) وارد كوفه شود، هیچ مؤمنی نمیماند، جز این كه در آن جا باشد و یا به سوی آن عزیمت نماید.
چون قائم (علیهالسلام) قیام كند و وارد كوفه شود، هیچ مؤمنی نمیماند، جز این كه در آنجا قرار بگیرد.
قیامت برپا نشود جز این كه همه مؤمنان در كوفه گرد آیند.
با توجه به آمار انسانها، و طول مدت حكومت حقه و گستره حكومت آن حضرت به شرق و غرب جهان، گرد آمدن همه مؤمنان در پایتخت، از وسعت شكوهمند بینظیر و بیرون از حدّ تصوّر شهر كوفه در عصر ظهور حكایت میكند.
امام باقر (علیهالسلام) در این رابطه میفرماید:
اِنَّ القائِمَ یملكُ ثلاثمائةٍ وَ تِسعَ سنینَ، كَما لَبثَ اَهلُ الكُهفِ فی كَهفِهِم، یَملاُء الأرضَ عَدلاً و قِسطا، كَما مُلئَت ظُلما وَ جَورا، وَ یَفتَحُ اللهُ لَهُ شَرقَ الارضِ و غَربَها؛(75)
قائم (علیهالسلام) سیصد و نُه سال فرمانروائی میكند، همان مقدار كه اصحاب كهف در كهف درنگ كردند، زمین را پر از عدل و داد كند، آن گونه كه پر از ظلم و ستم شده است، خداوند شرق و غرب جهان را برای او فتح میكند.
برای توجیه امكان گرد آمدن همه مؤمنان در كوفه احتمالاتی هست، كه با ذكر دو مقدمه كوتاه به برخی از آنها اشاره میشود:
1 ـ به طوری كه در روایات فراوان آمده بسیاری از مردمان پیش از ظهور حضرت ولی عصر (ارواحناه فداه) به وسیله جنگ، سیل، طوفان، زلزله، طاعون، وبا و دیگر بلاهای زمینی و آسمانی از بین میروند.(76)
2 ـ دیگر كشورها از بین نمیروند. بلكه با دست حضرت بقیة الله(عج) گشوده شده، توسط فرستادههای آن حضرت اداره میشوند.
برای اداره هر كشوری یكی از یاراناش را میفرستد و میفرماید:
عَهدُكَ فی كَفِّكَ وَ اعَمل بماتَری؛(77)
پیمان تو در كف دست تست، هر چه [در آن] ببینی به آن عمل كن.
1 ـ شاید در هنگامه ظهور تعداد مؤمنان از چند صد میلیون افزونتر نباشد و اداره آنها در یك شهر و خدمت رسانی به آنها با امكانات مدرن آن روز، ممكن باشد.
2 ـ شاید منظور از مؤمنان، مؤمنان خالص باشد و دیگر باورداران در دیگر مناطق تحت فرمان یاران اداره شوند.
3 ـ شاید شهرها و شهركهای فراوانی در گرداگرد كوفه ساخته شوند و مؤمنان در امّ القرای آن شهرها، كه همان كوفه باشد و دیگر شهركهای تابعه ساكن باشند.
با توجه به حكومت جهانی آن حضرت و گستره زمانی آن، و طول عمر مردم در عصر ظهور، كه تا هزار تن از فرزندان خود را درك میكنند،(78)
گستره پایتخت چنین حكومت جهان شمول از محدوده تفكرات ما بیرون است. به امید روزی كه حكومت واحد جهانی بر اساس عدالت و آزاد در پهن دشت گیتی بنیاد گردد، همه خوانندگان گرامی و عموم شیعیان شیفته و دلسوخته، آن روزگار همایون را با چشم خود ببینند و گستره شكوهمند آن را مشاهده كنند.
سیمای كوفه در آیینه قرآن
شماری از آیات قرآن در كلام پیشوایان معصوم (علیهم السلام) به شهر كوفه تفسیر و تأویل شده است كه به تعدادی از آنها اشاره میكنیم:پسر مریم و مادرش را آیتی قرار دادیم، و آن دو را بر بلندایی جای دادیم كه دارای قرارگاه و آب روان بود.
«رَبْوَه» از منظر لغویین: جایگاه مرتفع، «ذاتِ قرار»: دارای كوهپایههای وسیع و هموار، «معین»: چشمهسار و آب روان میباشد.(80)
از مولای متقیان امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) روایت شده كه فرمود: «رَبْوهَ» عبارت از «كوفه»، «قَرار»: «مسجد كوفه» و «مَعین»: «فرات» میباشد.(81)
كشّاف الحقایق، امام جعفر صادق (علیهالسلام) نیز در این رابطه فرمود: «رَبْوهَ» عبارت از «نجف كوفه» و «معین»: «فرات» است.(82)
علی بن ابراهیم قمی در تفسیر این آیه فرموده:
«ربوه» عبارت از «حیره»، «ذات قرار و معین» عبارت «كوفه» میباشد.(83)
علامه طبرسی از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) روایت كرده كه منظور از «ربوه»: «حیره كوفه و مرغزارهای آن» و منظور از «قرار»: «مسجد كوفه» و منظور از «معین»: «فرات» میباشد.(84)
روی این بیان تردیدی نمیماند در این كه جایگاه مرتفعی كه پناهگاه حضرت عیسی و مادرش حضرت مریم بود، كوفه و پیرامون آن بوده است.
سوگند به تین، زیتون، طور سینا و این شهر ایمن.
«تین» در لغت به معنای انجیر است، ولی مفسّران آن را به: مسجد الحرام، مسجد اقصی، مسجد دمشق، مسجد حضرت نوح برفراز جودی، مسجد اصحاب كهف، عصر آدم و بلاد شام تفسیر كردهاند.(86)
«زیتون» در لغت معلوم است، ولی از منظر مفسّران به: شام، بیت المقدس، بلاد شام، بلاد فلسطین، مسجد اقصی و عصر حضرت نوح (علیهالسلام) تفسیر و تأویل شده است.(87)
«طور سینین» همان طور سینا میباشد، كه در این آیه «طور سینین» و در آیهای دیگر «طور سینا» تعبیر شده است.(88)
«طور» در لغت به معنای كوه است و ده بار در قرآن كریم تكرار شده است.(89)
«البلد الامین» از منظر همه مفسّران مكّه مكرّمه میباشد.
و اما ارتباط آیات با كوفه:
1 ـ ثعلبی از شهر بن حوشب نقل كرده كه منظور از «تین»؛ كوفه میباشد.(90)
2 ـ بسیاری از مفسران عامه گفتهاند كه منظور از «تین»؛ مسجد حضرت نوح بر فراز جودی میباشد.(91)
در تفاسیر فراوانی تصریح شده كه منظور از «جودی»؛ فرات كوفه میباشد.(92)
3 ـ به اتفاق مفسران، منظور از «طور سینین» همان طور سینا میباشد، كه خداوند بر فراز ان حضرت موسی (علیهالسلام) را مخاطب قرار داد و با او سخن گفت. سینا و سینین به معنای مبارك و زیباست(93) و طور سینا و طور سینین یعنی: كوه مبارك و زیبا.
رسول اكرم(ص) در تفسیر سوره مباركه «تین» فرمود: اِنَّ اللهَ تَبارَك وَ تَعالی اختارَ مِنَ البُلدانِ اَربَعَة، فَقالَ عَزَّ وَ جلَّ: «وَ التینِ وَ الزَّیتُونِ وَ طُورِ سینینَ وَ هذَا البَلَدِ الامینِ»؛ اَلتینُ: المدینَةُ، وَ الزیتُونُ: بَیتُ المقدِسِ؛ وَ طوُرُ سینینَ: الكوُفَةُ، وَ هذَا البَلَدُ الأمینِ: مَكَّةُ؛(94)
خداوند متعال چهار شهر را از میان شهرها برگزید و فرمود:
«واَلتینِ...» كه منظور از تین؛ مدینه، مقصود از زیتون؛ بیت المقدس، هدف از طورسینا؛ كوفه، و منظور از البلدالأمین، مكهّ میباشد.
این حدیث شریف بیانگر آن است كه «طور سینا» در ناحیه كوفه بوده است.
چنانكه احادیث دیگری نیز آن را تأیید میكند، از جمله:
شیخ طوسی با اسناد خود حدیثی را از امام باقر (علیهالسلام) پیرامون محل دفن مولای متقیان (علیهالسلام) نقل كرده، كه در آخر آن فرموده است:
وَ هُوَ اَوَّلُ طُورِ سَیْناءَ؛(95)
آنجا اول طور سینا میباشد.
آب فرو شد، فرمان حق انجام پذیرفت و (كشتی نوح) بر جودی استقرار یافت.
از كوهی كه كشتی حضرت نوح (علیهالسلام) بر آن نشست، قرآن كریم به «جودی» تعبیر كرده، در تورات از آن «آرارات» تعبیر شده، ولی مفسّران تورات تصریح كردهاند كه واژه «آرارات» در تورات به منطقه وسیعی گفته میشود كه در میان رود ارس، دریاچه وان و دریاچه ارومیه قرار دارد، سپس اضافه میكنند:
موافق روایات كشتی نوح بر این كوه قرار گرفت، این كوه بلند كه ارامنه آن را «مسیس»، تركها «آغری داغ»، ایرانیان «كوه نوح» اروپائیان «آرارات» و اعرابش «جودی» مینامند، دارای دو قله است كه یكی به مقدار چهار هزار پا از دیگری بلندتر است.(97)
یاقوت آن را در كرانه شرقی دجله از نواحی موصل معرفی كرده مینویسد: مسجد نوح تا به امروز بر فراز آن باقی است.(98)
مرحوم بلاغی مینویسد: جودی كوهی است در نزدیكی موصل كه با كوههای ارمنستان پیوسته واكراد در كنار آن زندگی میكنند، و آن را به زبان خود «كاردو» یا «جاردو» مینامند و یونانیان آن را تحریف كرده «جوردی» نامیدهاند و چون به زبان عربی وارد شده، آن را تعریب كرده «جودی» نامیدند.(99)
مؤلفّان دائرة المعارف اسلامی تأكید دارند كه جودی ربطی به كوههای آرارات ندارد، بلكه كوه مرتفعی است در منطقه «بُهتان».(100)
واژه بُهتان در اصل «بُختان» بود، در سفرنامهها «بوتان» و «بُتّان» آمده، در سریانی «بُتان» و «بُتّان» تلفّظ میشود و امروزه «بهتان» نامیده میشود و در منابع مورد اعتماد به ساكنان آن منطقه «بُختی» اطلاق كردهاند.(101)
شمس الدین سامی افندی از آن «آغری داغی» تعبیر كرده، مینویسد: نقل میشود كه مسجد حضرت نوح و برخی از بقایای كشتی نوح بر فراز آن موجود است.(102)
دكتر رحیم هویدا مینویسد: به اعتقاد ارامنه نام شهر «نخجوان» در دامنه كوه آرارات با ماجرای كشتی نوح مرتبط است، زیرا «نخ» به معنای كشتی و «جُوان» به معنی محل استقرار میباشد، آنها معتقدند كه كشتی نوح در این نقطه بر زمین نشسته و این شهر قدیمیترین شهر دنیا میباشد.(103)
ولی در منابع قدیمی محل كوه جودی را در كرانه شرقی دجله، در بین النهرین علیا نوشتهاند.(104) و این مطابق است با نظر یاقوت كه آن را در نزدیكی موصل دانسته است.(105)
در حدیثی از امام كاظم (علیه السلام» نیز روایت شده كه جودی در نزدیكی موصل میباشد،(106) ولی امام صادق (علیهالسلام) در فرازی از یك حدیث طولانی میفرماید:
«وَ استَوَتْ عَلَی الجودِیِّ» وَ هُوَ فُراتُ الكُوفَةِ؛(107)
آنگاه بر كوه جودی استقرار یافت و آن همان فرات كوفه میباشد.
از طرح این سه آیه به این نتیجه رسیدیم كه طور سینای حضرت موسی (علیهالسلام) پناهگاه مریم و حضرت عیسی (علیهما السلام) و قرارگاه كشتی حضرت نوح (علیهالسلام) در كوفه و پیرامون آن بود و به زودی پایتخت دولت كریمه در همان نقطه گسترده میشود.
به امید آن روز.
سیمای كوفه در آیینه روایات
در كلمات دُرر بار ائمّه اطهار (علیهم السلام) احادیث فراوانی در فضیلت كوفه آمده است كه به شماری از آنها اشاره میكنیم:فرمود: «كوفه» سپس فرمود:
هِیَ الزكیةُ الطاهرةُ، فیها قُبُورُ النبیینَ المُرسلینَ وَ غَیْرِ المُرْسَلینَ، وَ الاوصِیاءِ الصادِقینَ...؛(108)
كوفه پاك و پاكیزه است، قبور مطهر پیامبران مرسل و غیر مرسل و اوصیای راستین در آن جاست.
اَلكوفَةُ حَرَمُ اللهِ وَ حَرَمُ رَسُولِهِ وَ حَرَمُ امیرالمؤمنینَ، الصلاةُ فیها بألفِ صَلاةٍ وَ الدرهَمُ فیها بِألفِ دِرهَمٍ؛(109)
كوفه حرم خدا، حرم پیامبر و حرم امیرالمؤمنین(صلواتاللهعلیه) میباشد یك نماز در آن معادل یك هزار نماز، و یك درهم در آن معادل یك هزار درهم است.
اَلكُوفَةُ جُمجُمَةُ العَرَبِ وَ رَمحُ اللهِ تَبارَك وَ تَعالی وَ كَنْزُ الایمانِ؛(110)
كوفه مغز عرب، نیزه خداوند منان و گنجینه ایمان است.
اینجا قبة الاسلام است.(111)
این تعبیر از رسول اكرم(ص) در مورد مسجد كوفه روایت شده است.(112)
مسعودی در علت نامگذاری كوفه به «قبّة الاسلام» از امام (علیهالسلام) روایت میكند كه حضرت نوح (علیهالسلام) در وسط مسجد كوفه گنبدی زد، اهل و عیال و مؤمنان را آن جا اسكان داد، تا شهرها تأسیس گردید و فرزندانش در شهرها اقامت گزیدند، پس كوفه «قُبّة الاسلام» نامیده شد.(113)
اَلكوفَةُ كَنزُ الایمانِ وَ حجةُ الاسلامِ وَ سیفُ اللهِ وَ رُمْحُهُ، یَضَعُهُ حَیثُ یَشاءُ؛(114)
كوفه گنجینه ایمان، حجت اسلام، شمشیر و نیزه خداوند منان است، كه هر كجا بخواهد آن را به كار بگیرد.
اَلكوُفَةُ فُسطاطُ الاِسلامِ؛(115)
كوفه خیمه اسلام است.
عَلَیكَ بالعراقِ الكوفَةَ، فانَّ البركَهَ مِنها علی اثنَی عَشَرَ میلاً هكذَا و هكذَا...؛ (116)
بر تو باد عراق، در كوفه سكوت كن كه بركت در دوازده میلی آن میباشد، این گونه ـ یعنی: از هر چهارطرف ـ .
اَلكوفَةُ روضةٌ مِن ریاضِ الجنةِ؛(117)
كوفه باغی از باغهای بهشت است.
طینَةُ شیعتنا مِن الكوفةِ؛(118)
گل شیعیان ما از كوفه است.
طینُ الارضِ مكةُ و المدینةُ و الكوفَةُ وَ بَیتِ المقدسِ وَ الحائِرِ؛(119)
گل زمین از مكه، مدینه، كوفه، بیت المقدس و حائر (امام حسین علیه السلام) میباشد.
وَیحكِ یا كوفةُ، ما أطیبكِ و أطیَبَ ریحَكِ؟؛(120)
ای كوفه! ترا چه میشود كه این قدر پاكیزهای و بویت این قدر پاكیزه است؟
یا جندَا السیرُ بأرضِ الكوفةِ أرضٌ سواءٌ سَهلَة معروفةٌ(121)
وه چه زیباست گشت و گذار در سرزمین كوفه، سرزمین هموار خوش منظر خوشبو.
ان اللهَ اختارَ منْ جمیعِ البلادِ: كوفَةَ وَ قُم و تفلیسَ؛(122)
خداوند از میان همه شهرها، كوفه، قم و تفلیس را برگزید.
لَموضعُ الرجلِ فی الكوفةِ، احبُّ الیَّ من دارٍ فی المدینةِ؛(123)
جای پایی در كوفه برای من، از خانهای در مدینه محبوبتر است.
انَّ اللهَ احتجَّ بالكوفةِ علی سائِرِ البلادِ، و بالمؤمنینَ مِنْ أهلها علی غَیرهِمْ؛(124)
خداوند با كوفه بر دیگر شهرها احتجاج نمود، و با مؤمنان از اهل آن بر دیگران.
مَن كانَ له دارٌ بالكوفةِ فلیتمسكْ بِها؛(125)
هر كس در كوفه خانهای داشته باشد، حتما آن را نگه بدارد.
یُدفعُ البلاءُ عنها كَما یدفعُ عَنْ أحبیةِ النبیِّ؛(126)
بلا از كوفه دفع میشود، آن گونه كه از خیمههای پیامبر(ص) دفع میگردد.
إِذا عمتِ البلایا، فالامنُ فی الكوفَةِ وَ نواحیها؛(127)
هنگامی كه بلاها همگانی شود، امنیت در كوفه و اطراف آن است.
اِلَی الكوفَةِ وَ حَوالیها؛(128)
به سوی كوفه و اطراف آن.
ثُمَ سَبَقَتْ الیهاَ الكوفةُ، فزیّنَها بِكَ؛(129)
آنگاه كوفه سبقت جست، پس آن را با وجود تو زینت بخشید.
هذِهِ مدینتنا، وَ محلنا و مقرُّ شیعتنا؛(130)
اینجا شهر ما، جایگاه ما و اقامتگاه شیعیان ماست.
تُربةٌ تُحبنا وَ نُحبها؛(131)
خاك كوفه ما را دوست دارد و ما نیز آن را دوست میداریم.
برای خدا حرمی است و آن مكه است، برای پیامبر خدا حرمی است و آن مدینه است، برای امیرمؤمنان حرمی است و آن كوفه است و برای ما حرمی است و آن قم میباشد.(132)
وَ الكوفَةُ حَرَمُ علیِّ بنِ ابی طالبٍ (علیهالسلام) اِنَّ عَلِیاّ (علیهالسلام) حَرَّمَ مِنَ الكوفَةِ ما حَرَّمَ ابراهیمُ مِن مكةَ، وَ ما حَرمَ مُحمدٌ (صلی الله علیه و آله) مِنَ المَدینةِ؛(133)
كوفه حرم علی بن ابی طالب است، حضرت علی (علیهالسلام) از كوفه حرام كرده، آن چه را كه حضرت ابراهیم از مكه و حضرت محمد(ص) از مدینه حرام كردهاند.
مكه حرم خدا، مدینه حرم رسول خدا و كوفه حرم من است، هیچ ستمگری در صدد ایجاد حادثه در آن بر نمیآید، جز این كه خداوند ریشهكناش میكند.
اَللهمَّ ارمِ مَنْ رَماها وَ عادِ مَنْ عادها؛(135)
بار خدایا! هر كس كوفه را بزند او را بزن و هر كس آن را دشمن بدارد او را دشمن بدار.
كوفه و پیرامون
آنچه از نظر خوانندگان گرامی گذشت، شماری از احادیث پیشوایان معصوم پیرامون «كوفه» بود، در این رابطه احادیث فراوان دیگری هست كه در مورد مناطق وابسته و نواحی پیوسته به كوفه از امامان نور (علیهم السلام) صادر گشته است كه به جهت محدود بودن صفحات مجله از آنها صرفه نظر نموده، به چند نمونه از احادیث وارده پیرامون «ظَهرِ كوفه» بسنده میكنیم:
یُحشَرُ مِن ظهرِ الكوفةِ سبعُونَ الفا عَلی غرةِ الشمسِ، یَدخُلُونَ الجنَّةَ بغیرِ حسابٍ؛(136)
از ظهر كوفه هفتاد هزار نفر همانند قرص خورشید در نخستین لحظات طلوع آن برانگیخته میشوند كه بدون حساب وارد بهشت شوند.
ما أحسَنَ ظَهرَكِ وَ أطیَبَ قعرَكِ، اللهمَّ اجعَلْ قبری بِها؛(137)
ای كوفه، چه پشت خوب (نجف) وه چه اندرون خوبی داری، بار خدایا قبر مرا در آن قرار ده.
از دهها حدیث مربوط به قبر مطهر مولای متقیان به یك حدیث بسنده میكنیم:
در پشت كوفه قبری هست كه هیچ صاحب مرضی به آن پناه نمیبرد، جز این كه خداوند او را شفا میدهد.
معجزات و كرامات باهرهای كه در حرم مولای متقیان مشاهده گردیده، بیرون از شماراست، فقط اشاره میكنیم كه «ابن بطوطه» مینویسد: از این روضه كرامتها ظاهر میشود كه منشاء عقیده مردم بر این كه قبر علی (علیهالسلام) آنجاست همان كرامتها میباشد، در شب بیست و هفت رجب كه «لیلة المحیا» مینامند، عراقیان، خراسانیان، فارسیان و رومیان، سی تن و چهل تن، بعد از نماز خفتن در آنجا گرد میآیند و بیماران افلیج و زمین گیر را كنار ضریح مقدس میگذارند و خود به نماز و ذكر و قرآن میپردازند. چون پاسی از شب گذشت همه مریضها كه شفا یافته و سالم شدهاند، برخاسته ذكر لااله الاالله، محمد رسول الله و علی ولی الله میگویند. و این حكایت در میان آنان به حد افاضه رسیده، گرچه من خود آن شب را درك نكردم، داستان آن را از اشخاص مورد اعتماد شنیدم.(139)
در اینجا فقط اشاره میكنیم كه پیامبران فراوانی در نجف و كوفه مدفون هستند، از جمله حضرت آدم و حضرت نوح، كه در داخل ضریح مقدس امیر مؤمنان (علیهالسلام) مدفون میباشند.(140)
اَولُ بقعةٍ عُبِدَ اللهُ علیها ظهرُ الكوفةِ، لَمّا اَمَرَ اللهُ الملائكَةَ اَن یَسجُدُ لآدَمَ، سَجَدُوا عَلی ظَهرِ الكوفَةِ؛(141)
نخستین بقعهای كه خداوند بر فراز آن پرستش شده ظهر كوفه است. هنگامی كه خداوند به فرشتگان امر فرمود كه در برابر حضرت آدم (علیهالسلام) سجده كنند، بر فراز ظهر كوفه او را سجده كردند.
فرمود:
اَما الاولُ فَموضعُ قَبر امیرالمؤمنینَ (علیهالسلام) وَ الثانی مَوضِعُ رأسِ الحسَینِ (علیهالسلام) و الثالِثُ مَوضِعُ مِنبَرِ القائِمِ (علیهالسلام)؛(142)
اما اولی محل قبر امیر مؤمنان، اما دومی محل سر مقدس سالار شهیدان و اما سومی محل منبر حضرت صاحب الزمان (صلوات الله علیه) میباشد.
فَرَفَعَ قواعِدَ البیتِ الحرامِ بحجرٍ منَ الصفا، وَ حَجَر مِنَ المروةِ، وَ حَجَر مِن طورِ سیناءَ، وَ حَجَرٍ مِن جَبَلِ السلامِ وَ هُوَ ظهرُ الكوفَةِ؛(143)
آنگاه پایههای بیت الله الحرام را با سنگی از صفا، سنگی از مروه، سنگی از طور سینا و سنگی از جبل السلام كه همان پشت كوفه است، بنیاد نهاد.
امام صادق (علیهالسلام) به هنگام شمارش انگشتریهایی كه بسیار فضیلت دارد، از دُرّ نجف یاد كرده میفرماید:
وَ ما یُظهرُهُ اللهُ بِالذكواتِ البیضِ بِالغَرِیّینِ؛(146)
و آنچه خداوند پدیدار میسازد در تپههای سفید غریین.
و آنچه به تفصیل از پاداش آن بحث كرده میفرماید: خداوند از روی رحمت گستردهاش به شیعیان، دُرّ نجف را به قدری فراوان كرده كه به رایگان به دست همگان برسد.
سیمای اهل كوفه در آیینه روایات
با توجه به این كه اهالی كوفه همواره پشتیبان اهلبیت عصمت و طهارت بودهاند، نكوهشهای فراوانی در مورد آنها از سوی دشمنان به عمل آمده است و لذا احادیث مربوط به كوفه و ظهر كوفه را با روایاتی پیرامون «اهل كوفه» پی میگیریم:
اِنَّ ولایتنا عُرضَتْ عَلی اَهلِ الامصارِ، فلمْ یقبلها قبوُلَ اَهلِ الكوفَةِ شیءٌ؛(147)
ولایت ما به اهل شهرها عرضه شد، اهالی هیچ شهری همانند اهل كوفه آن را نپذیرفتند.
یا اَهلَ الكوفَةِ قَد اعطیتمْ خیرا كثیرا، وَ اِنكم لِمَمن امتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ؛(148)
ای اهل كوفه به شما خیرهای فراوان عطا شده، شما از كسانی هستید كه خداوند دلهایشان را آزموده است.
یا أهلَ الكوفةِ، أنتمُ الأحبةُ الكرماءُ، و الشعارُ دُونَ الدثارِ؛(149)
ای اهل كوفه، شما دوستان گرانمایه، بسیار صمیمی و خصوصی، نه ظاهری و بیگانه میباشید.
مَرحبا بِكُم یا أهْلَ الكوفةِ، أنْتُمُ الشعارُ دوُنَ الدِثارِ؛(150)
مرحبا به شما ای اهل كوفه، شما (همانند لباس زیرین) صمیمی و خصوصی هستید، نه مانند جامه رویی (بیگانه و ظاهری).
أهلُ خُراسانَ أعلامُنا، أهل قُم أنصارانا، وَ أهل كوفَةَ أوتادُنا، وَ أهلُ هذا لسوادِ مِنا وَ نحنُ مِنهُمْ؛(151)
اهل خراسان پیشتازان ما، اهل قم یاوران ما، اهل كوفه تكیهگاههای ما و اهل این دیار (نواحی كوفه) از ما هستند و ما نیز از آنها هستیم.
مِن عبدِ اللهِ عَلِّیِ أمیرالمؤمنین، الی أهلِ الكوفَةِ جَبهةِ الأنصارِ وَ سَنامِ العَرَبِ؛(152)
از بنده خدا علی امیرمؤمنان، به سوی اهل كوفه پیشتاز یاران و قلّه [شرف] عرب.
سیمای كوفه در احادیث ملاحم
در پیشگوییهای پیشوایان معصوم احادیث فراوان در رابطه با كوفه به ویژه در هنگامه خروج سفیانی آمده است كه به صورت فشرده به برخی از آنها اشاره میكنیم:در سال فتح آب فرات سرریز میكند و در كوچههای كوفه روان میشود.
هنگامی كه شكافی در فرات پدید آید و آب فرات به كوچههای كوفه برسد، شیعیان آماده ـ ظهور ـ باشند.
شبها و روزها سپری نمیشود، تا در اینجا رودخانهای حفر میشود كه در آن آب و كشتی به جریان میافتد.
كوفه در امان است از ویرانی تا هنگامی كه مصر ویران گردد، پیشگوییها تحقق نمییابد تا هنگامی كه كوفه ویران شود.
حكومت اینها پایان نمییابد تا هنگامی كه مردم را روز جمعه در كوفه به صف كرده به قتل برسانند. گویی با چشم خود میبینم سرهایی را كه در میان مسجد و بازار صابون فروشها بر زمین میریزند.
برای فرزندان فلانی در نزد مسجد شما (مسجد اعظم كوفه) حادثهای در یك روز عید هست كه در میان باب فیل تا بازار صابونیها چهار هزار نفر كشته میشود.
هنگامی كه دیوار مسجد كوفه از ناحیه پشت، از طرف خانه عبدالله بن مسعود تخریب شود، در آن هنگام حكومت آل فلان نابود میشود و تخریب كننده دیوار آن را بنا نمیكند.
ای جابر، چگونه ممكن است ـ امر ظهور ـ واقع شود، در حالی كه كشت و كشتار فراوان در میان حیره و كوفه رخ نداده است.
هنگامی كه در حجازتان آتش پدید آمد و آب در نجفتان روان گردید، ظهور قائم(عج) خود را امیدوار باشید.
هنگامی كه این نجف شما را سیل و باران فرا گیرد و در سنگها و سنگریزهها آتش پدیدار گردد، ظهور قائم خود را امیدوار باشید.
سیمای كوفه در هنگامه خروج سفیانی
سپاه سفیانی وارد كوفه میشوند و احدی را فروگذار نمیشود، جز این كه به قتل میرسانند.
سفیانی سپاهی را به سوی كوفه گسیل میدارد كه تعدادشان هفتاد هزار نفر میباشند، اهل كوفه را میكشند، به دار میزنند و اسیر میگیرند.
صد و سی هزار نفر به سوی كوفه گسیل میدارد، كه در رَوْحاء و فاروُق فرود میآیند، شصت هزار نفر از آنها وارد كوفه شده، در نخیله - در كنار قبر حضرت هود ـ مستقر میشوند و در روز عید تهاجم میكنند.
سفیانی و همراهانش خروج كرده، هدفی جز كشتن آل محمد و شیعیان آنها را در سر نمیپرورانند. پس لشكری را به سوی كوفه میفرستد، پس گروهی از شیعیان اهلبیت را به قتل میرسانند و به دار میآویزند.
آنگاه سفیانی به سوی كوفه رهسپار شده، یاوران آل محمد را میكشد.
پسر هند جگرخواره از واید یابس (در اطراف دمشق) خروج میكند، او مردی متوسط القامه، وحشت برانگیز، سرستبر، و آبله رو میباشد. هنگامی كه به او نگاه كنی میپنداری كه نابیناست، ناماش «عثمان» و نام پدرش «عنبه» از تبار ابوسفیان میباشد، به سرزمینی دارای قرارگاه و آب روان (كوفه) وارد میشود و بر منبر آن قرار میگیرد.
آه، آه، وای بر این كوفه شما از آنچه از سفیانی بر آن میرسد.
پرچمهای سیاهی كه از خراسان به حركت درمیآید، در كوفه فرود میآید، هنگامی كه مهدی (علیهالسلام) طهور نمود، برای بیعت به سوی آن حضرت گسیل میشوند.
سفیانی، یمانی و خراسانی در یك سال، یك ماه و یك روز خروج میكنند، در این میان پرچمی هدایتگرتر از پرچم یمانی نیست، كه به سوی حق رهنمون میگردد.
سفیانی و خراسانی خروج میكنند، این از مشرق و آن از مغرب، همانند دو اسب مسابقه به سوی كوفه میشتابند.
سیمای كوفه در آستانه ظهور
نكات فراوانی پیرامون سیمای كوفه و جهان در آستانه ظهور آن امام نور بیان گردید، و اینكه شماری از احادیث ناگفته را به صورت فشرده و در حدّ اشاره تقدیم خوانندگان گرامی مینماییم، به این امید كه بر شور و شعف و شوق انتظارشان افزوده گردد:1 ـ امام صادق (علیهالسلام) فرمود:
لایخرُجُ القائمُ فی اقل مِنَ الفئةِ، و لاتكوُنُ الفئة اقلُّ من عشرةِ آلافٍ؛(173)قائم (علیهالسلام) با كمتر از یك «فئه» خروج نمیكند و شمار یك فئه كمتر از ده هزار نفر نمیشود.
2 ـ و در حدیث دیگری فرمود:
اِنَّ اصحابَ الطالوتِ ابتلوا بالنهر... و ان اَصْحابَ القائِمِ (علیهالسلام) یُبْتَلوُنَ بمثِلِ ذلِكَ؛(174)اصحاب طالوت به وسیله رودخانهای آزمایش شدند... اصحاب قائم (علیهالسلام) نیز چنین آزمونی را در پیش دارند.
3 ـ رسول اكرم(ص) در این رابطه فرمود:
انَّ المهدیَّ من ولدی یفعلُ مثل ما فعل موسی، عند خروجِهِ مِن مكة الی الكوفَةِ؛(175)مهدی از فرزندان من، به هنگام عزیمت از مكه به سوی كوفه، همان كاری را انجام میدهد كه حضرت موسی (علیهالسلام) انجام داد.
4 ـ امام باقر (علیهالسلام) میفرماید:
هنگامی كه قائم (علیهالسلام) در مكه قیام میكند و به سوی كوفه عزیمت میكند، منادیاش ندا میدهد:اَلا یا یَحمِلْ احدٌ منكمْ طعاما و لا شرابا؛(176)
هرگز احدی از شما خوردنی و یا نوشیدنی با خود بر ندارد.
همان سنگ حضرت موسی (علیهالسلام) را كه بار یك شتر است، با خود برمی دارند، در هر منزلی كه فرود میآیند چشمهای از آن جریان پیدا میكند، هر كس گرسنه باشند سیر میشود و هر كس تشنه باشد سیراب میگردد. و این تنها زاد و توشه آنهاست تا هنگامی كه در پشت كوفه فرود آیند.
5 ـ آنگاه محل فرود و كیفیت فرود آن حضرت را در حدیث دیگری چنین میفرماید.
انهُ نازلٌ فی قبابٍ من نورٍ، حین ینزلُ بظهرِ الكوفَةِ عَلَی الفارُوقِ؛(177)او در هنگامه ظهور، در خیمههایی از نور در ظهر كوفه در «فاروق» فرود میآید.(178)
6 ـ و در حدیث دیگری تعداد آن خیمهها را هفت تعبیر كرده میفرماید:
ینزلُ فی سبعِ قبابٍ من نورٍ، لا یعلمُ فی أیها هُوَ، حین ینزلُ فی ظهرِ الكوفةِ، فهذا حینَ ینزلُ؛(179)او در هفت خیمه از نور در پشت كوفه فرود میآید، معلوم نمیشود كه او در كدامین خیمه است، این به هنگام فرود آمدن میباشد.
7 ـ و در حدیث دیگری میفرماید:
كأنّی بقائِمِ اهل بیتی قَدْ علا نجفكمْ، فاذا علا فوقَ نجفكمْ نَشَرَ رایَةَ رسوُلِ اللهِ(ص) فَاذا نَشَرَها انحطتْ علیهِ ملائكةُ بدرٍ؛(180)گویی قائم اهلبیت خود را با چشم خود میبینم كه بر فراز نجف شما بر آمده است. چون بر فراز نجف برآید پرچم پیامبر اكرم(ص) را باز میگشاید. هنگامی كه آن را بگشاید فرشتههای بدر بر او فرود آیند.
8 ـ امام صادق (علیهالسلام) در این رابطه میفرماید:
كانّی بالقائِمِ علی ظهرِ النجفِ، لَبِسَ درعَ رسولِ اللهِ(ص)... ثمَّ ینشرُ رایَةَ رَسوُلِ اللهِ(ص) وَ هِیَ المغلبةِ... لا یهوی بها اِلی شَیْءٍ الاّ اهكلتْهُ... و اذا نشَرَها أضاءَ لها ما بینَ المشرِقِ و المغرِبِ؛(181)گویی قائم (علیهالسلام) را با چشم خود میبینم كه در پشت كوفه، زره رسول خدا را پوشیده...پرچم رسول خدا را باز میگشاید، و آن را پرچم همیشه پیروز است... با آن پرچم به سوی چیزی عزیمت نمیكند جز این كه آن را شكست میدهد... هنگامی كه آن را به اهتزاز در آورد مشرق و مغرب با نور آن روشن میشود.
در این حدیث كه بسیار طولانی است و فقط فرازهایی از آن را آوردیم، به روشنی بیان شده كه آن امام نور وسیله غلبه بر همه ابزار و ادوات جنگی را دارد، او هرگز از وسایل كشتار جمعی استفاده نمیكند، ولی همه وسایل كشتار جمعی را از كار میاندازد.
9 ـ امام باقر (علیهالسلام) در این رابطه میفرماید:
كانّی بالقائِمِ (علیهالسلام) علی نَجف الكوفةِ، قد سار الیها من مكةَ فی خمسةِ الافٍ منَ الملائكةِ، جبرئیلُ عن یمینهِ و میكائیلُ عَن شمالِهِ، و المؤمنونَ بین یدیهِ، و هو یفرقُ الجنودَ فی البلادِ؛(182)گویی قائم (علیهالسلام) با چشم خود در پشت كوفه میبینم كه با پنج هزار فرشته از مكه به آن جا عزیمت نموده، جبرئیل از سوی راست و میكائیل در سمت چپ او و مؤمنان در پیشاپیش او قرار دارند و او سپاهیاناش را به كشورها گسیل میدارد.
از این حدیث شریف نیز استفاده میشود كه كوفه پایتخت حكومتی، مقرّ فرماندهی و ستاد نظامی آن حضرت است كه با آن شكوه بینظیر در طول قرون واعصار، از مكه مكرمه به سوی كوفه تشریف فرما شده، سپاهیاناش را از آنجا به همه اقطار و اكناف جهان گسیل میدارد.
10 ـ امام صادق (علیهالسلام) صحنه دیگری را این گونه ترسیم میفرماید:
كأنّی انظُرُ الی القائم (علیهالسلام) علی منبرِ الكوفةِ و حولهُ أصحابُهُ ثلاثمِاَئةٍ و ثلاثةَ عَشَرَ رجلاً عدةَ اهلِ بدرٍ، و هم أصحابُ الألویةِ و هم حكامُ اللهِ فی ارضِهِ عَلی خلفِهِ؛(183)گویی قائم (علیهالسلام) با چشم خود میبینم كه بر فراز منبر كوفه قرار دارد، و تعداد سیصد و سیزده تن یاراناش ـ به تعداد اصحاب بدر ـ در پیرامون او حلقه زدهاند، كه آنها پرچمداران و زمامداران روی زمین هستند، از سوی پرودگار برای بندگان.
این حدیث شریف صریح است در این كه سیصد و سیزده تن یاران، خاص حضرت، فرماندهان كشوری و لشكری هستند و اصحاب حضرت به اینها اختصاص ندارد، چنان كه در حدیث اول همین بخش از امام صادق (علیهالسلام) نقل كردیم كه حداقل اصحاب به هنگام عزیمت از مكه معظمه ده هزار نفر میباشند.
11 ـ امام عسكری (علیهالسلام) در ضمن حدیثی در این رابطه میفرماید:
ثُمَّ یخرُجُ فكأنّی انظُرُ اِلَی الأعلامِ البیضِ تخفقُ فوقَ رأسِهِ بِنجفِ الكوفةِ؛(184)سپس ظاهر میشود، گویی با چشم خود میبینم پرچمهای سفیدی را كه در نجف كوفه بالای سرش در حال اهتزاز میباشد.
12 ـ امام باقر (علیهالسلام) صحنه دیگری را این گونه ترسیم میفرماید:
اِذا ظَهَرَ القائِمُ و دَخَلَ الكوفَةَ بَعَثَ اللهُ تعالی من ظهرِ الكوفةِ سبعینَ الفَ صدیقٍ، فیكونونَ فی اصحابِهِ و انصارِهِ؛(185)هنگامی كه قائم (علیهالسلام) ظهور كند و داخل كوفه شود، خداوند متعال تعداد هفتاد هزار نفر صدیق از پشت كوفه برای او برانگیخته میكند تا در میان یاران و یاوران آن حضرت قرار بگیرند.
این حدیث از احادیث رجعت میباشد و این هفتاد هزار نفر از افراد با ایمانی هستند كه در وادیالسلام و یا پیرامون حرم مولای متقیان آرمیدهاند و به هنگام ظهور حضرت بقیة الله ـ ارواحنا فداه ـ رجعت میكنند.
13 ـ و در حدیث دیگری احتشام و شكوه بینظیر یاران را این گونه به تصویر میكشد:
كانّی باصحابِ القائِمِ (علیهالسلام) وَ قَد أحاطوا بما بینَ الخافقینِ، فلیسَ مِنْ شیءٍ الا وَ هوَ مطیعٌ لهُمْ، حتی سباعُ الارضِ و سباعُ الطیرِ، یطلبُ رضاهمْ فی كلِّ شیءٍ؛(186)گویی اصحاب حضرت قائم (علیهالسلام) را با چشم خود میبینم كه به آنچه در میان شرق و غرب جهان است احاطه كردهاند، چیزی در جهان نیست جز این كه از آنها فرمان میبرند و خشنودی آنان را در هر چیزی طلب میكنند، حتی درندگان زمین و پرندگان آسمان.
در این حدیث بُعد دیگری از ابعاد عظمت و شرف یاران حضرت آشكار میشود.
14 ـ امام صادق (علیهالسلام) در مقام بیان هویّت اصحاب خاص حضرت صاحب الزمان (علیهالسلام) میفرمایند:
وَ مِنَ الكوفةِ اربَعَةَ عَشَرَ رَجُلاً؛(187)چهارده تن از آنها اهل كوفه هستند.
15 ـ در حدیث دیگری از امام زین العابدین (علیهالسلام) روایت شده كه پنجاه تن از آنها از اهل كوفه هستند.(188)
16 ـ و در حدیث دیگری نام و نام پدر 14 تن یاران حضرت ولی عصر (علیهالسلام) از اهل كوفه از امام صادق (علیهالسلام) به صراحت آمده است.(189)
17 ـ آنگاه امام باقر (علیهالسلام) توان روحی آنان را چنین شرح میدهد:
لَكَاَنّی انظرُ الیهم مُصعدینَ مِن نجفِ الكوفةِ ثلاثمائةٍ و بضعَهَ عَشَرَ رَجُلاً، كانَّ قُلُوبَهُم زبرالحدیدِ، جبرئیلُ عن یمینِهِ و میكائیلُ عن یسارِهِ، یسیرُ الرعبُ امامَهُ شهرا وَ خَلْفَهُ شَهْرا؛(190)گویی آنان را با چشم خود میبینم كه از نجف كوفه بالا میروند، سیصد و ده و اندی نفر هستند، دلهای آنها همانند قطعات آهن است، جبرئیل از سمت راست و میكائیل از سمت چپ آن حضرت حركت میكند، از جلو و پشت رعب او مسافت یك ماه پیش از او، در دلها میافتد.
18 ـ در حدیث دیگری تشریح میكند كه حضرت قائم علیه السلام) هنگامی كه ظهور میكند به «رحبه»ی كوفه تشریف میآورد، نقطهای را نشان میدهد و دستور میدهد كه آن جا را بكنند، از آنجا دوازده هزار زره، دوازده هزار شمشیر، و دوازده هزار كلاهخود بیرون میآورد، آنگاه دوازده هزار نفر از شیعیان را ـ از عرب و عجم ـ فرا میخواند و آن ادوات جنگی را به آنها میپوشاند.(191)
19 ـ در حدیث بسیار مفصلی امام صادق (علیهالسلام) توضیح میدهد كه وجود مقدس حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) پس از سیطره بر كل جهان، به سوی كوفه باز میگردد، قطعات شمش طلا از آسمان فرود میبارد، طلا و نقره و جواهرات در میان مردم توزیع میكند... و اعلام میكند كه هر كس از یكی از شیعیان طلبی دارد به او مراجعه كند و طلب خود را دریافت نماید.(192)
20 ـ در حدیث دیگری در وصف آنان میفرماید:
قَد اثَّرَ السجودُ بجباهِهِمْ، لیوثٌ بالنهارِ، رهبانٌ باللیلِ، كأنَّ قلوبَهُمْ زُبُرُ الحَدیدِ، یُعْطَی الرَّجُلُ مِنهُمْ قُوَّةَ اربَعینَ رَجُلاً؛(193)گویی آنان را در پشت كوفه میبینم كه... آثار سجده در پیشانی آنان آشكار است، آنها شیران روز و راهبان شب هستند، گویی دلهایشان قطعات آهن میباشد، به هر یك از آنها نیروی چهل مرد داده میشود.
صفحات محدود مجله به پایان رسید و ما سخنان ناگفته و دُرهای ناسفته فراوان پیرامون «پایتخت دولت كریمه» به ویژه در مورد اصلاحات و تغییراتی كه از نظر اسلوب كشورداری انجام مییابد؛ داریم، كه امیدواریم در فرصت دیگری در این زمینه بیانات درربار معصومان (علیهم السلام) را تقدیم نماییم.
به امید روزی كه این پایتخت دولت جهان شمول خاندان اهلبیت در پهن دشت گیتی گسترده شود و همه انسانها از رنجها، فشارها، ستمها، تشویشها، و اضطرابها رهایی یافته، برای نخستین بار عطر حكومت حقّه مبتنی بر عدالت و آزادی واقعی را استشمام نموده، دیدگان رمدكشیدهشان با دیدار آن جمال الهی منور گردد.
به امید آن روز.
در پایان یادآور میشویم كه برای رعایت اختصار، از هر حدیثی فقط فرازی را در این گفتار ارائه دادیم و به جهت محدود بودن صفحات مجله، به اختلافات جزئی كه معمولاً در منابع حدیثی هست اشاره نكردیم، ولی سعی كردیم كه متن حدیث را مطابق اوّلین منبعی كه در پینوشت آمده ارائه دهیم.
پی نوشت
1. غیبت نعمانی، ص 254.
2. كمال الدین، ج 2، ص 650.
3. سوره هود (11) آیه 86.
4. إعلامالوری، ج 2، ص 292.
5. غیبت نعمانی، ص 313.
6. تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 254.
7. روزگار رهایی، ج 2، ص 1069.
8. دلائل الامامه، ص 455.
9. غیبت نعمانی، ص 196.
10. بحار الانوار، ج 52، ص 327.
11. روزگار رهایی، ج 2، ص 461.
12. وقعة صفین، ص 3.
13. از 21 رمضان 40 ه . تا 25 ربیع الاول 41 ه .
14. بحار الانوار، ج 53، ص 11؛ حلیته الابرار، ج5، ص 384.
15. گزیده كفایة المهتدین، ص 287.
16. الارشاد، ج 2 ص 379.
17. إعلام الوری، ج 2، ص 287؛ الارشاد، ج 2، ص 380؛ غیبت طوسی، ص 469؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 263؛ منتخب الأنوار المضیئة، ص 191،؛ كشف الغمه، ج 2، ص 436؛ بحار الانوار، ج 52، ص 33.
18. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 165؛ بحار الانوار، ج 52، ص 224.
19. همان.
20. رَحبه در لغت به معنای پهن دشت، چمن زار، بستان، جالیز، تاكستان و سرزمین سبز و خرّم میباشد، و «رُحبه» نام سرزمینهای فراوان، از جمله نام محلی در یك منزلی كوفی بر كرانه رودخانه قادسیه میباشند.[لسان العرب، ج 5، ص 166؛ معجم البلدان، ج3، ص 33].
21. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 166؛ بحار الانوار، ج 52، ص 225.
22. تهذیب الاحكام، ج 6، ص 31؛ مزار شیخ مفید، ص 18؛ كامل الزیارات، ص 30؛ المزار الكبیر، ص 113؛ مختصر البصائر، ص 178؛ وسائل الشیعه، ج 5، ص 255؛ بحار الانوار، ج 53، ص 148؛ حلیة الابرار، ج 5، ص 340.
23. الارشاد، ج 2، ص 387.
24. رسائل الشّریف المرتضی، ج 3، ص 146.
25. كمال الدین، ج 2، ص 358،؛ مختصر البصائر، ص 493؛ بحارالانوار، ج 53، ص 115 و 148.
26. غیبت طوسی، ص 478؛ بحار الانوار، ج 53، ص 145.
27. الایقاظ من الهجعة، ص 362 ـ 371.
28. جزیره خضرا، ص 38 ـ 46.
29. بحار الانوار، ج 53، ص 123؛ بیان الفرقان، ج 5، ص 275.
30. الایقاظ من الهجعة، ص 82.
31. مجمع البیان، ج 7، ص 235.
32. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 318؛ تفسیر برهان، ج 2، ص 434؛ تفسیر صافی، ج 2، ص 72؛ مختصر البصائر، ص 25؛ بحارالانوار، ج 53، ص 41.
33. الارشاد، ج 2 ص 386؛ تفسیر عیاشی، ج 2، ص 165؛ إعلام الوری، ج 2، ص 292؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 266.
34. همان؛ دلائل الامامه، ص 463؛ حلیة الابرار، ج 5، ص 303.
35. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 165؛ الارشاد، ج 2، ص 386؛ اعلام الوری، ج 2، ص 292؛ دلائل الامامه، ص 463؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 254؛ بحار الانوار، ج 52، ص 346.
36. مختصر البصائر، ص 189؛ بحار الانوار، ج 53، ص 35.
37. الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 848؛ مختصر البصائر، ص 37؛ بحار الانوار، ج 53، ص 62.
38. بحار الانوار، ج 53، ص 74.
39. سوره حجر (15) آیه 38.
40. از روستاهای رُحبه در حوالیكوفه [معجم البلدان، ج 3، ص 76].
41. سوره الرحمن (55) آیه 62 ـ 64.
42. مختصر بصائر، ص 27؛ تفسیر برهان، ج 5، ص 485؛ بحارالانوار، ج 53، ص 43.
43. مختصر البصائر، ص 190.
44. الایقاظ من الهجعة، ص 339؛ مختصر البصائر، ص 212.
45. تفسیر البرهان، ج 10، ص 55؛ بحار الانوار، ج 53، ص 104؛ الایقاظ من الهجعة، ص 338؛ منتخب الانوار المضیئته، ص 202؛ الرّجعة، استرآبادی، ص 33؛ مختصر البصائر، ص 49.
46. همان.
47. تفسیر برهان، ج 2، ص 408؛ رجعت یا دولت كریمه اهلبیت، ص 190.
48. بحار الانوار، ج 52، ص 390؛ گزیده كفایة المهتدی، ص 305.
49. تفسیر البرهان، ج 8، ص 439؛ بحارالانوار، ج 53، ص 106؛ الرجعه، ص 188.
50. الكافی، ج 8، ص 175؛ تفسیر العیّاشی، ج 3، ص 37.
51. مختصر البصائر، ص 29؛ تفسیر البرهان، ج 7، ص 376؛ الرجعة، ص 61.
52. الكافی، ج 8، ص 175؛ تفسیر البرهان، ج 6، ص 51؛ حلیة الابرار، ج 5، ص 424؛ تفسیر العیاشی، ج 3 ص 37؛ تفسیر الصافی، ج 4، ص 388؛ مختصر البصائر، ص 48؛ الرجعة، ص 92.
53. منتخب الانوار المضیئه، ص 202؛ الایقاظ من الهجعة، ص 338.
54. تفسیر البرهان، ج 10، ص 55؛ بحار الانوار، ج 53، ص 104.
55. به نامهای: حرقه، ام عمرو، و سلسله [تاریخ طبری، ج 3، ص 146]
56. تاریخ الطبری، ج 3، ص 146، حوادث سال 17 ه .
57. همان، ص 148.
58. همان، ص 149.
59. معجم البلدان، ج 4، ص 491.
60. دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیه، ج 10، ص 36.
61. وقعة صفین، ص 3.
62. به نقل مرحوم آیةالله سید محمد شیرازی.
63. بحار الانوار، ج 53، ص 12.
64. تهذیب الاحكام، ج 3، ص 253؛ بحار الانوار، ج 52، ص 374.
65. الارشاد، ج2، ص 380؛ اعلام الوری، ج 2، ص 287؛ منتخب الأنوار المضیئه، ص 190؛ گزیده كفایة المهتدی، ص 304؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 251.
66. غیبت طوسی، ص 468؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 515؛ بحار الانوار، ج 52، 330.
67. همان.
68. الارشاد، ج 2 ص 380؛ اعلام الوری، ج 2، ص 287.
69. معجم البلدان، ج 4، ص 492.
70. دلائل الامامه، ص 463؛ نوادر المعجزات، ص 198.
71. رجال الكشّی، ص 24؛ بحارالأنوار، ج 22، ص 389.
72. غیبت طوسی، ص 455؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 514؛ الأنوار المضیئه، ص 190؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1159؛ بحارالانوار، ج 52، ص 330.
73. بحار الانوار، ج 52، ص 385.
74. غیبت طوسی، ص 451؛ بحار الانوار، ج 52، ص 330.
75. غیبت طوسی، ص 474؛ دلائل الامامة، ص 456؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 516؛ بحار الانوار، ج 52، ص 291.
76. الفتن مروزی، ج 2، ص 612؛ الملاحم ابن المنادی، ص 112، الفتن و الملاحم، ص 56؛ معجم الملاحم و الفتن، ج 4،ص 291.
77. دلائل الامامة، ص 467؛ اثبات الهداة، ج 3 ص 573.
78. الارشاد، ج 2، ص 381؛ غیبت طوسی، ص 468؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 515؛ كشف الغمه، ج 2، ص 465؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 253.
79. سوره المؤمنون (23) آیه 50.
80. التّبیان، ج 7، ص 373.
81. تفسیر عیاشی، ج 3، ص 134؛ معانی الأخبار، ص 373؛ تفسیر البرهان، ج 7، ص 24؛ بحارالانوار، ج 14، ص 239؛ ج 100، ص 227.
82. مزار شیخ مفید، ص 28؛ المزار الكبیر، ص 116؛ كامل الزیارات، ص 48؛ تهذیب الاحكام، ج 6، ص 38؛ تفسیر الصافی، ج 5، ص 182؛ تفسیر البرهان، ج 7، ص 24؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 405؛ بحارالانوار، ج 14، ص 217؛ ج 100، ص 228.
83. تفسیر القمی، ج 2، ص 91.
84. مجمع البیان، ج 7، ص 172؛ كنز الدّقایق، ج 9، ص 191.
85. سوره التین، (95) آیههای 1 ـ 3.
86. تفسیر الطبری، ج 30،ص 154؛ تفسیر القرطبی، ج 20، ص 110؛ تفسیر المراغی، ج 30، ص 194؛ الدرّالمنثور، ج 6، ص 365.
87. همان.
88. سوره المؤمنون (23) آیه 20.
89. البقره: 63و 93؛ النّساء: 154؛ مریم: 52؛ طه: 80؛ المؤمنون: 20؛ القصص: 29 و 46، الطور: 1 و التّین: 2.
90. تفسیر الثعلبی، ج 10، ص 239.
91. تفسیر الطبری، ج 30، ص 154؛ تفسیر القرطبی، ج 20، ص 110؛ الدرّ المنثور: ج 6، ص 365.
92. الكافی، ج 8، ص 281؛ تفسیر العیاشی، ج 2، ص 311.
93. التّبیان، ج 10، ص 375؛ تفسیر الطبری، ج 30، ص 155.
94. معانی الأخبار، 365؛ الخصال، ج 1، ص 225، تفسیر الصافی، ج 7، ص 512؛ تفسیر كنز الدّقائق، ج 14، ص 340.
95. تهذیب الأحكام، ج 6، ص 34؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 377؛ بحارالأنوار، ج 60، ص 205.
96. سوره هود (11) آیه 44.
97. قاموس كتاب مقدس، ص 40، ماده «آراراط».
98. معجم البلدان، ج 2، ص 179.
99. قصص قرآن، ص 348.
100. دائرة المعارف الاسلامیة، ج 7، ص 161.
101. همان، ج 4، ص 249 ـ 253.
102. قاموس الأعلام ـ تركی ـ ج 3، ص 1848.
103. جغرافیای طبیعی آذربایجان، ص 28.
104. سرزمینهای خلافت شرقی ـ لسترنج گای ـ ص 101.
105. معجم البلدان، ج 2، ص 179.
106. تفسیر البرهان، ج 5، ص 146؛ تفسیر العیاشی، ج 2، ص 311.
107. الكافی، ج 8، ص 235؛ تفسیر العیاشی، ج 2، ص 311؛ تفسیر البرهان، ج 5، ص 145؛ تفسیر الصافی، ج 4، ص 40.
108. تهذیب الاحكام، ج 6، ص 31؛ مزار مفید، ص 18؛ المزار الكبیر، ص 113؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 410؛ بحارالانوار، ج 100، ص 440.
109. الكافی، ج 4، ص 586؛ الفقیه، ج 1، ص 147؛ مزار مفید، ص 19؛ المزار الكبیر، ص 115؛ روضةالواعظین، ج 2، ص 410؛ وسائلالشیعه، ج 5، ص 256؛ تهذیب الأحكام، ج 6، ص 31؛ كامل الزیارات، ص 29.
110. علل الشرائع، ج 2، ص 461؛ النّهایة، ج 1، ص 208؛ بحارالانوار، ج 65، ص 172؛ ج 100، ص 369؛ مستدرك وسائل، ج 10، ص 204.
111. رجال كشّی، ص 20؛ بحار الانوار، ج 22، ص 386.
112. روضة الواعظین، ج 2، ص 409.
113. اثبات الوصیّة، ص 23.
114. معجم البلدان، ج 4، ص 492.
115. كنز العمّال، ج 12، ص 301.
116. تهذیب الأحكام، ج 6، ص 44؛ المزار الكبیر، ص 344؛ بحارالأنوار، ج 100، ص 404.
117. فرحة الغریّ، ص 69؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 387.
118. الهدایة، ص 111؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 208.
119. الكافی، ج 1، ص 390، بحارالأنوار، ج 25، ص 49؛ ج 61، ص 46.
120. خصائص الأئمّه، ص 114؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 203 و 264.
121. العقد الفرید، ج 6، ص 137؛ النّهایة، ج 3، ص 217؛ بحارالأنوار، ج 34، ص 428؛ دیوان امیرالمؤمنین، ص 111.
122. تاریخ قم، ص 97؛ بحارالأنوار، ج 60 ص 214؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 205.
123. بحار الانوار، ج 52، ص 386؛ ج 100، ص 385؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 205.
124. تاریخ قم، ص 95؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 205.
125. بحار الانوار، ج 52، ص 386؛ ج 100، ص 385؛ مستدرك الوسائل. ج 10، ص 264.
126. عیون الأخبار، ج 2، ص 65؛ بحار الأنوار، ج 100، ص 392.
127. تاریخ قم، ص 97؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 205.
128. همان؛ بحارالأنوار، ج 60، ص 214.
129. اقبال الاعمال، ص 465؛ تاریخ قم، ص 94؛ بحار الانوار، ج 27 ص 262؛ ج 60، ص 212؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 204.
130. تاریخ الكوفة، ص 63.
131. همان.
132. تاریخ قم، ص 97؛ مجالس المؤمنین، ج 1، ص 83؛ بحار الانوار، ج 60، ص 216؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 206.
133. امالی شیخ طوسی، ص 672؛ بحار الانوار، ج 99، ص 85؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 202.
134. الكافی، ج 4، ص 563؛ تهذیب الاحكام، ج 1، ص 12؛ جامع الاخبار، ص 69؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 407؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 360.
135. تاریخ الكوفة، ص 63.
136. وقعة صفین، ص 127؛ مستدرك وسائل، ج 10، ص 225؛ بحار الانوار، ج 12، ص 77؛ ج 100، ص 227.
137. فرحة الغری، ص 22؛ موسوعة العتبات المقدّسه، ج 6، ص 71.
138. تهذیب الاحكام، ج 6، ص 34؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 377.
139. سفرنامه ابن بطوطه، ج 1، ص 185.
140. اثبات الوصیة، ص 14 و 132؛ تهذیب الاحكام، ج 6، ص 22 و 34؛ فرحة الغریّ، ص 48؛ الهدایة، ص 11؛ الجعفریات، ص 201؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 384؛ مستدرك وسائل، ج 2، ص 314؛ ج 10، ص 219.
141. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 120؛ بحار الانوار، ج 11، ص 149؛ ج 100، ص 232؛ مستدرك وسائل، ج 10، ص 206؛ جنّات ثمانیه، ص 302.
142. موسوعة العتبات المقدسه، ج 6، ص 80؛ فرحة الغریّ، ص 45.
143. الكافی، ج 4، ص 197؛ بحارالانوار، ج 11، ص 185 و 209؛ علل الشرائع، ج 2، ص 422؛ تفسیر العیاشی، ج 1، ص 126.
144. در مورد «جبل السلام»، «دارالسلام» و «وادی السلام» ان شاءالله در شمارههای آینده سخن خواهیم گفت.
145. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 307؛ الكافی، ج 8، ص 235؛ بحار الانوار، ج 11، ص 333؛ ج 100، ص 386.
146. تهذیب الأحكام، ج 6، ص 37؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 411؛ فرحة الغریّ، ص 71.
147. امالی شیخ مفید، ص 142؛ كامل الزیارات، ص 167؛ ثواب الأعمال، ص 114؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 518؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 212؛ بحارالانوار، ج 23، ص 281؛ ج 60، ص 209؛ ج 101، ص 140؛ بصائر الدرجات، ص 97.
148. مصباح المتهجّد، ص 680؛ تهذیب الاحكام، ج 6، ص 24؛ مصباح الزّائر، ص 54؛ اقبال الاعمال، ص 468؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 389.
149. وقعة صفین، ص 114؛ بحار الانوار، ج 32، ص 405.
150. الكافی، ج 6، ص 498؛ الفقیه، ج 1 ص 66؛ مكارم الأخلاق، ص 83؛ بحار الانوار، ج 76، ص 103.
151. تاریخ قم، ص 93؛ بحار الانوار، ج 60، ص 218؛ كریمه اهلبیت، ص 432.
152. نهج البلاغه، بحش نامهها، نامه شماره 1؛ بحارالانوار، ج 32، ص 84.
153. الارشاد، ج 2، ص 377؛ غیبت طوسی، ص 451؛ إعلام الوری، ج 2، ص 284؛ منتخب الأنوار المضیئة، ص 35؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1164؛ كشف الغمه، ج 2، ص 461؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 250؛ إثبات الهداة، ج 3، ص 742.
154. الصراط المستقیم، ج 2، ص 258.
155. الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 752؛ بحارالانوار، ج 41، ص 283.
156. مستدرك الصّحیحین، ج 4، ص 462.
157. غیبت طوسی، ص 448؛ الارشاد، ج 2، ص 376؛ بحارالانوار، ج 52، ص 211.
158. الارشاد، ج 2، ص 377؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 250.
159. غیبت طوسی، ص 446؛ غیبت نعمانی، ص 277؛ الارشاد، ج 2، ص 375؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1163؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 249؛ اثبات الهداة، ج 7، ص 108؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 210.
160. الارشاد، ج 2، ص 374؛ غیبت طوسی، ص 445؛ بحار الانوار، ج 52، ص 209.
161. الصراط المستقیم، ج 2، ص 258.
162. همان، ص 259.
163. الیقین، ص 423؛ بحار الانوار، ج 52، ص 219.
164. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 402؛ الاختصاص، ص 256، غیبت نعمانی، ص 280؛ بحار الانوار، ج 52، 239.
165. بحارالانوار، ج 52، ص 273؛ ج 53، ص 83.
166. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 163؛ بحار الانوار، ج 52، ص 222.
167. غیبت طوسی، ص 464؛ عقد الدرر، ص 46، سنن الدّانی، ص 78؛ منتخب الاثر، ص 452؛ بحارالانوار، ج 52، ص 207.
168. كمال الدین، ج 2، ص 651؛ بحار الانوار، ج 52، ص 205.
169. خطبة البیان، ج 2، ص 651؛ بحار الانوار، ج 52، ص 205.
170. غیبت طوسی، ص 452؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1158، عقدالدرر، ص 129؛ الحاوی للفتاوی، ج 2، ص 69؛ البرهان متقی هندی، ص 150؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 729؛ بحار الانوار، ج 52، ص 217.
171. غیبت طوسی، ص 446؛ غیبت نعمانی، ص 255؛ الارشاد، ج 2، ص 375؛ اعلام الوری، ج 2، ص 284؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1163.
172. غیبت نعمانی، ص 255؛ بحار الانوار، ج 52، ص 232.
173. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 253.
174. غیبت نعمانی، ص 316؛ بحار الانوار، ج 52، ص 332.
175. الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 912.
176. الكافی، ج 1، ص 231؛ غیبت نعمانی، ص 238؛ كمال الدین، ج 2، ص 670؛ منتخب الانوار المضیئه، ص 199؛ گزیده كفایةالمهتدی، ص 296؛ بحار الانوار، ج 13، ص 185؛ ج 52، ص 335 و 351.
177. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 215؛ تفسیر الصافی، ج 1، ص 375؛ تفسیر البرهان، ج 2، ص 161.
178. فیض كاشانی «فاروق» را چنین معنی كرده: «شاید منظور این باشد كه آن حضرت با چیزی نازل میشود كه به وسیله آن بین حق و باطل فرق میگذارد» [الصافی: 1/375] ولی به این توجیه نیازی نیست، زیرا «فاروق» نام محلی در سرزمین نجف میباشد، چنان كه در مورد سپاه سفیانی آمده است: «صد و سی هزار نفر به سوی كوفه میفرستد كه در «رَوْحا» و «فاروُق» فرود میآیند و شصت هزار نفرشان به سوی كوفه میروند...» [بحار: 53/83].
179. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 214؛ تفسیر الصافی، ج 1، ص 375؛ تفسیر البرهان، ج 2، ص 161.
180. كمال الدین، ج 2، ص 671؛ تفسیر العیاشی، ج 1، ص 214؛ تفسیر الصافی، ج 1، ص 375؛ منتخب الانوار المضیئه، ص 198؛ بحار الانوار، ج 52، ص 326.
181. دلائل الامامه، ص 457.
182. الارشاد، ج 2، ص 380؛ اعلام الوری، ج 2، ص 287؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 264؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 250؛ بحار الانوار، ج 52، ص 337.
183. كمال الدین، ج 2، ص 672؛ منتخب الأنوار المضیئة، ص 198؛ بحار الانوار، ج 52، ص 672.
184. كمال الدین، ج 2، ص 409؛ كفایة الاثر، ص 296؛ اعلام الوری، ج 2، ص 253؛ كشف الغمه، ج 2، ص 528؛ بحار الانوار، ج 51، ص 160.
185. بحار الانوار، ج 53، ص 104.
186. كمال الدین، ج 2، ص 673؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 494؛ بحارالانوار، ج 52، ص 327؛ حلیة الابرار، ج 5، ص 417.
187. دلائل الامامة، ص 558؛ الملاحم و الفتن، ص 202؛ المحجّة، ص 28.
188. بحارالانوار، ج 52، ص 306.
189. دلائل الامامه، ص 573؛ المحجة، ص 44.
190. تفسیر العیاشی، ج 2، ص 197؛ بحار الانوار، ج 52، ص 343.
191. الاختصاص، ص 334؛ بحار الانوار، ج 52، 377.
192. بحارالانوار، ج 53، ص 34.
193. منتخب الانوار المضیئة، ص 195؛ بحار الانوار، ج 52، ص 386.
منبع: مجله انتظار
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}