اماكن زیارتی منتسب به امام زمان (عج) در ایران و جهان (كوفه)

روز 12 رجب 36 ه امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) وارد كوفه شده، آنجا را به عنوان پایتخت دولت علوی برگزید، و به زودی فرزند برومندش حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) به فرمان حق ظاهر شده، با اصحاب و فرشتگان و مؤمنان از مكه مكرمه حركت نموده
سه‌شنبه، 14 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
اماكن زیارتی منتسب به امام زمان (عج) در ایران و جهان (كوفه)
اماكن زیارتی منتسب به امام زمان(عج) در ایران و جهان(4) (كوفه)
 
نویسنده:علی اكبر مهدی‏‌پور
 
اشاره
روز 12 رجب 36 ه امیرمؤمنان (صلوات الله علیه) وارد كوفه شده، آنجا را به عنوان پایتخت دولت علوی برگزید، و به زودی فرزند برومندش حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) به فرمان حق ظاهر شده، با اصحاب و فرشتگان و مؤمنان از مكه مكرمه حركت نموده، كوفه را به عنوان پایتخت حكومت جهانی خود انتخاب می‏كند، همه مؤمنان از اقطار و اكناف جهان در آن جا گرد آیند و آنجا به مدت 309 سال پایتخت دول مهدوی(عج) سپس پایتخت دولت خاندان عصمت و طهارت در دوران رجعت می‏شود.
روایات فراوانی در قداست و فضیلت كوفه وارده شده، كه با برخی از آنها در این نوشتار آشنا می‏شویم.
پایتخت دولت كریمه دنیایی كه در آن زندگی می‏كنیم دردزا و درد آلود است، سراسر درد و اندوه است و آینده‏ای كه در برابر دیدگانمان ترسیم می‏شود، تاریك، ابهام‏آمیز و یأس‏آور است.انسان‏ها یكی پس از دیگری می‏آیند و می‏روند و التهاب سوزانِ این «فردایِ بهتر را با خود به گور می‏برند، لكن روزی دیگر، انسانی دیگر از راه می‏رسد و این امید بی‏پایان را از نو آغاز می‏كند.این انتظار و امید به نوار خاصی از زمان و مقطع خاصی از دوران محدود نمی‏باشد، بلكه همه انسان‏ها، در همه اعصار و امصار، در تب و تاب این انتظار سوخته و می‏سوزند، تا روزی آن دست نیرومند الهی از آستین غیبت بیرون آید و آرزوی دیرینه جامعه بشری را برآورده و رؤیاهای طلایی افلاطون را جامه عمل پوشانده، جامعه‏ای برتر از «مدینه فاضله» در پهن دشت جهان هستی، بر اساس عدالت و آزادی بنیاد نهد.
اگر نقاش‏های چیره دست روزگار دور هم نشینند و تابلویی به پهنای فلك ترسیم نمایند، هرگز نتوانند كه فرازهای برجسته جهان پرفروغ عصر ظهور را منعكس نمایند، كه سیمای دل ربای آن جمال الهی در آیینه ی بشری منعكس نشود.ما نیز در این سطور در پی آن نیستیم كه دورنمای حكومت واحد جهانیِ آن امام نور را در این نوشتار منعكس نماییم، بلكه می‏خواهیم با اقتباس از سخنان نغز و پرمغز پیشوایان معصوم (علیهم السلام) گامی هر چند كوتاه، در ارایه ی سیمای تابناك «پایتخت دولت كریمه» برداشته، در محضر خوانندگان دل آگاه، در كوچه و بازار شهر باستانی «كوفه» به گشت و گذار بپردازیم.

فرمان ظهور

در شب 23 ماه رمضان، كه مصادف با شب آدینه است، پیك وحی، حضرت جبرئیل امین، بین زمین و آسمان، فرمان ظهور آن واپسین امام نور را با نام و نام پدرش (امام حسن عسكری) به جهانیان اعلام می‏دارد.
این آوای روح بخش در سرتاسر گیتی از شرق و غرب عالم به گوش همه انسان‏ها می‏رسد.
هیچ خفته‏ای نمی‏ماند جز این كه بیدار می‏شود، هیچ نشسته‏ای نمی‏ماند، جز این كه بر می‏خیزد و هیچ ایستاده‏ای نمی‏ماند جز این كه به حركت درمی‏آید.(1)
جالب است كه این بانگ آسمانی را هر كسی به زبان مادری خود می‏شنود.(2) نخستین نغمه‏ای كه گوش جان را نوازش می‏دهد، این نغمه است كه توسط یوسف زهرا در سرتاسر جهان شنیده می‏شود:

بَقِیَّة اللهِ خَیْرٌ لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ(3)

بقیة الله برای شما بهتر است، اگر مؤمن باشید.
آنگاه آن آخرین بازمانده از حجّت‏های پروردگار، در حالی كه بر خانه خدا تكیه نموده، خطاب به همه انسانها می‏فرماید أنَا بَقیَّة اللهِ فی أرْضِهِ وَ خَلیفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَیْكُمْ(4)
اینك بقیة الله، خلیفة الله و حجت خدا بر شما منم.
آنگاه313 تن اصحاب خاص حضرت بقیة الله(عج) كه فرماندهان لشكری و كشوری آن حضرت می‏باشند، در خدمت آن حضرت گرد می‏آیند. در دست هر یك از آنها شمشیری است كه نام، نام پدر، سیرت، حسب و نسب صاحب‏اش بر آن نبشته شده است.(5)
نخست جبرئیل امین دست آن حضرت را به عنوان «بیعت» می‏فشارد، آنگاه اصحاب خاص، كه 313 تن به تعداد اصحاب بدر هستند، با آن حضرت بیعت می‏كنند.(6)
یك بار دیگر بانگ جبرئیل در فضا طنین انداز می‏شود كه: «البیعة لله»(7)
سه روز در مكّه اقامت می‏كند، از مردم بیعت می‏گیرد، روز چهارم به استار كعبه آویخته، از خداوند منّان طلب یاری نموده، به سوی مدینه منوره حركت می‏كند.(8)
با ده هزار لشكر مجهّز و منظّم وارد مدینه شده، اصلاحات خود را آغاز نموده، مردم ستم دیده و رنج كشیده جهان كه در زیر فشار جنگ، ستم، تحقیر و تبعیض به ستوه آمده‏اند، با دمیدن فجر امید و دیدن روزنه رهایی، سیل آسا به سوی آن مصلح غیبی می‏شتابند و دست بیعت به دست با كفایت یداللهی اش می‏دهند.
اگر چه آن مصلح آسمانی از سلاح‏های كشتار جمعی استفاده نمی‏كند، ولی با رعبی كه خداوند از او بر دل جهانیان می‏اندازد، بر همه قدرتهای اهریمنی جهان فایق آمده، فتنه‏ها و شورش‏ها را از ریشه و بن برانداخته، پرچم همیشه پیروز را بر افراشته، به سوی مركز حكومت حقه، قبّة‏الاسلام كوفه حركت می‏كند.

ابزار و اداوت جنگی آن امام نور در هنگامه ظهور سه سپاه نیرومند است:

1 ـ فرشته‏هایی كه روز بدر به یاری پیامبر شتافتند.(9)
2 ـ انصار با ایمان و یاران با اخلاصی كه با عزمی آهنین و اراده‏ای فولادین از آن حضرت حمایت می‏كنند.(10)
3 ـ رعبی كه خداوند از آن حضرت بر دل دشمنان می‏اندازد، این رعب مسافت یك ماه را از جلو، راست و چپ فرا می‏گیرد.(11)

پیشینه پایتختی كوفه

قبة الاسلام كوفه به تاریخ 12 رجب 36 ه با ورود مولای متقیان امیرمؤمنان (صلوات الله علیه) به عنوان پایتخت حكومت علوی در آمد(12)
پس از شهادت آن حضرت، در حدود شش ماه،(13) پایتخت حكومت امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) بود و اینك در انتظار ظهور آن امام نور است، تا یك بار دیگر تداوم بخش حكومت عدل علوی، بر سریر عدالت تكیه داده، جهان را پر از عدل و داد كند، طومار عمر ستمگران را در نوردد، حكومت واحد جهانی را بر اساس عدالت و آزادی بنیان نهد.

پایتخت دولت كریمه

از پیشوای به حق ناطق، امام جعفر صادق (علیه‌السلام) پرسیدند: محلّ اقامت حضرت مهدی(عج) و محلّ اجتماع مؤمنان در هنگامه ظهور كجا خواهد بود؟ فرمود: دارُ مُلِكِه الكُوفَةُ، وَ مَجْلِسُ حُكْمِهِ جامِعُها، و بَیْتُ مالِهِ وَ مُقْسَمُ غَنائِمِ الْمُسْلِمینَ مَسْجِدُ سَّهْلَةِ، وَ مَوْضِعُ خَلَواتِهِ الذَّكَواتُ البْیضُ مِنَ الْغَرِیّینَ(14)
مركز حكومت‏اش «كوفه» مركز قضاوت و دادرسی اش مسجد اعظم كوفه، ستاد بیت‏المال و محل تقسیم غنایم مسلمانان مسجد سهله، محل مناجات و خلوت‏اش تپه‏های سپید غریّین (نجف اشرف) می‏باشد.
امام صادق (علیه‌السلام) پس از تشریح هنگامه ظهور و بیعت مردمان از اقطار و اكناف جهان، می‏فرماید:
ثُمَّ یَسیرُ اِلَی الكْوُفَةِ فَیَنْزِلُ عَلی نَجَفِها، ثُمَّ یُفَرِقُ الْجُنُودَ منِهْا اِلیَ الأَمضارِ لِدَفْعِ عُمّالِ الدَّجّالِ، فَیَمْلأُ الأرْضَ قِسْطا وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما؛(15)
آنگاه به سوی كوفه می‏رود و در نجف كوفه سكنی می‏گزیند، سپس سپاهیان‏اش را از آنجا به اقطار و اكناف جهان گسیل می‏دارد تا به دفع عمّال دجّال بپردازند. پس زمین را پر از عدل و داد نماید، آن گونه كه پر از ظلم و ستم شده باشد.
امام باقر علیه السلام در این رابطه می‏فرماید: كَأَنّی بِالْقائِمِ (علیه‌السلام) عَلی نَجَفِ الْكوُفَةِ قَدْسارَ اِلَیْها مِنْ مَكَّةَ فی خَمْسَةِ الافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ، جِبْریلُ عَنْ یَمینِهِ، وَ میكائیلُ عَنْ شمِالِهِ، وَ المُؤمِنوُنَ بَیْنَ یَدَیْهِ، وَ هُوَ یُفَرِّقُ الْجُنُودَ فی البِلادِ(16)
گویی قائم (علیه‌السلام) را به چشم خود می‏بینم كه با 5000 فرشته، از مكه به سوی نجفِ كوفه رفته، جبرئیل در طرف راست و میكائیل در طرف چب و مؤمنان در پیش روی آن حضرت قرار دارند، از آن جا سپاهیان‏اش را به سوی كشورها گسیل می‏دارد.
و در حدیث دیگری فرمود:
یَدْخُلُ الكُوفَةَ و فیها ثَلاثُ رایاتٍ قَدِ اضْطَرَبَتْ، فَتَصفُولَهُ وَ یَدخُلُ حَتّی یأتِیَ المِنبَرَ فَیَخْطُبُ، فَلا یَدرِی النّاسُ ما یَقُولُ مِنَ البُكاء(17)؛
در حالی كه سه پرچم در كوفه به شدّت درگیر است، او وارد كوفه می‏شود، پس كوفه برای او مسخّر می‏شود، او وارد كوفه شده بر فراز منبراش قرار گرفته، به ایراد خطبه می‏پردازد، مردم آن قدر اشكِ شوق می‏ریزند كه متوجّه سخنان او نمی‏شوند.
امیر مؤمنان در ضمن یك حدیث طولانی می‏فرماید: ثُمَّ یُقبِلُ اِلَی الْكوُفَةِ فَیَكوُنُ مَنزِلُهُ بِها؛(18)
آنگاه به سوی كوفه روی می‏آورد و اقامتگاه‏اش را در آنجا قرار می‏دهد.
و در فراز دیگری از این حدیث می‏فرماید:
یَسكُنُ هُوَ وَ أَهلُ بَیْتِهِ الرُحْبَةَ؛(19)
او و اهلبیت‏اش در «رُحْبَه» سكونت می‏كنند.(20)
و در پایان می‏افزاید:
وَ الرُّحبةُ اِنَّما كانَتْ مَسكَنَ نُوحٍ (علیه‌السلام) وَ هِیَ أرضٌ طَیبةٌ وَ لایسكُنُ رَجُلٌ مِن آل مُحمد (علیهم السلام) وَلایُقتَلُ اِلا بأرضٍ طیَبة زاكیَةٍ، فَهُم الاوصیاءُ الطیبونَ؛(21)
«رُحبه» اقامتگاه حضرت نوح «علیه السلام» بود، آنجا سرزمین پاكیزه‏ای است و هرگز هیچ یك از آل محمد(علیهم‏السلام) جز در یك سرزمین مقدس سكنی نمی‏كند، و جز در یك سرزمین پاك و پاكیزه به شهادت نمی‏رسد.
از امام باقر (علیه‌السلام) پرسیدند: پس از مكه و مدینه كدامین بقعه از بقاع پروردگار افضل است؟ فرمود: «كوفه» سپس در ضمن شمارش ویژگی‏های كوفه فرمود:
وَ فیها یظهرُ عَدلُ اللهِ، وَ فیها یَكوُنُ قائِمه، وَ القوامُ مِن بَعدهِ، وَ هِیَ تَكوُنُ مَنازِلُ النبیینَ و الاوصیاءِ و الصالحینَ؛(22) عدالت خداوند در آنجا ظاهر می‏شود، و قائم(عج) و دیگر قائمان ـ قیام كنندگان به قسط ـ كه پس از او می‏آیند، در آن جا ساكن می‏شوند.
آن جا اقامتگاه انبیاء، اوصیا و صالحان خواهد بود.
منوظ از «قائمان بعد از او» احتمالاً پیشوایان هدایت‏گر بعد از آن حضرت می‏باشند، چنانكه شیخ مفید فرموده: «بعد از حضرت قائم «علیه السلام» برای احدی فرمانروایی نیست، به جز آنچه در روایات آمده كه فرزندان اش به آن امر قیام می‏كنند، اگر خداوند بخواهد».(23)
سید مرتضی علم الهدی نیز در این رابطه می‏فرماید: «ممكن است پس از آن حضرت پیشوایانی باشند كه برای حفظ دین و حراست از مصالح مسلمین قیام كنند، و این موضوع موجب نمی‏شود كه ما از دوازده امامی بودن بیرون برویم، زیرا ما به شناخت 12 امام معصوم مكلّف هستیم...».(24)
شیخ صدوق در این رابطه حدیثی نقل كرده كه ابهام حدیث فوق را از بین می‏برد:
ابوبصیر گوید: به محضر امام صادق (علیه‌السلام) عرضه داشتم: من از پدر بزرگوارتان شنیدم كه فرمود: یَكونُ بعدَ القائم اِثنا عَشَرَ مَهدیا،
بعد از قائم (علیه‌السلام) دوازده هدایت‏گر خواهد بود.
فرمود:
انما قالَ: اثنا عَشَرَ مَهدیا وَ لَم یَقُل: اِثنا عَشَرَ اِماما؛ او فرمود كه دوازده «هدایتگر» و نفرمود: دوازده امام.
سپس فرمود:
آنها گروهی از شیعیان ما هستند كه مردم را به موالات و شناخت حق ما دعوت می‏كنند.(25)
شیخ طوسی حدیث دیگری از امام باقر (علیه‌السلام) روایت كرده كه در فرازی از آن می‏فرماید:
یا اَبا حَمْزَهَ اِنَّ مِنّا بَعدَ القائِمِ اَحَدَ عَشَرَ مَهدیا مِن وَلد الحسیِن علیه السلام؛(26)
از ابا حمزه بعد از قائم علیه السلام از ما یازده هدایتگر از نسل حسین (علیه السلام خواهد بود.)
در این رابطه شیخ حرّ عاملی به تفضیل سخن گفته،(27) نگارنده نیز در زمینه روایات وارده پیرامون فرزندان حضرت ولی عصر(عج) به تفصیل سخن گفته است.(28)
امّا جمله: «وَ هِیَ تَكونُ مَنازِلَ النَبیّینَ...؛ آنجا اقامتگاه پیامبران، اوصیای پیامبران و صالحان خواهد شد» در حدیث سابق، پس آن اشاره به عالم رجعت است.
آیات فراوانی از قرآن به رجعت تفسیر شدهٍ احادیث فراوانی از پیشوایان معصوم رسیده، كه بی‏گمان بیش از حدّ تواتر است،(29) بلكه به تعبیر شیخ حرّ عاملی جزو ضروریات مذهب شیعه می‏باشد.(30) و همه علمای شیعه بر آن اتفاق نظر دارند و به اصطلاح مسأله اجماعی می‏باشد.(31)
بر اساس روایات فراوانی كه در ذیل آیه 81 از سوره آل عمران وارد شده، همه پیامبران رجعت می‏كنند و تحت فرمان امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) قرار می‏گیرند.(32)
در روایات دیگری از اوصیای پیامبران، از جمله «یوشع بن نون» به صراحت نام برده شده كه رجعت می‏كنند و از یاران حضرت صاحب الزمان می‏باشند.(33)
در این روایات از سلمان، مقداد، جابر بن عبدالله، مالك اشتر، اصحاب كهف و جمعی دیگر از صالحان به صراحت یاد شده و تصریح شده كه رجعت خواهند نمود.(34)
در حدیثی مفضل بن عمر از امام صادق (علیه‌السلام) روایت كرده كه فرمود:
اِذا قامَ قائِمُ آل مُحَمَد استخرَجَ مِن ظَهرِ الكوفةِ سَبعَةً وَ عِشرینَ رجلاً، خمسَةَ عَشَرَ مِن قَوم موسی (علیه‌السلام)، الذینَ یَقضونَ بِالحقِ و بِهِ یعدلوُنَ، و سبعةً مِن اصحابِ الكهفِ، و یوشَعَ وَصِیَّ موسی، و مؤمنَ آل فرعونَ، و سلمانَ الفارسِیِ، و اَبادجائَةَ الاَنصاری و مالِكَ الاشترِ؛(35)
چون قائم آل محمد (علیه‌السلام) قیام كند 27 نفر را از پشت كوفه بیرون می‏آورد:
15 تن از قوم حضرت موسی (علیه‌السلام) كه به حق داوری می‏كردند و به حق، عدالت را رعایت می‏نمودند.
7 تن اصحاب كهف؛ یوشع وصی موسی، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابودجانه انصاری، و مالك اشتر.
راوی این بیان قبّة الاسلام كوفه در حدود شش سال در عهد امیرمؤمنان (علیه‌السلام) پایتخت دولت حقه بود، و در حدود شش ماه در عهد خلافت ظاهری امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) پایتخت خلافت اسلامی بود و به مدت 309 سال پایتخت حكومت و مقرّ فرماندهی حضرت بقیة الله ـ ارواحناه فداه ـ خواهد بود.
پایتخت دولت كریمه خاندان وحی در هنگامه رجعت
از روایات رجعت استفاده می‏شود كه پایتخت دولت كریمه خاندان وحی در دوران رجعت نیز شهر كوفه خواهد بود و اینكه به چند نمونه از آنها اشاره می‏كنیم:
مفضّل در ضمن یك حدیث بسیار طورانی از امام صادق (علیه‌السلام) در زمینه رجعت سالار شهیدان نقل می‏كند كه فرمود:
ثُم یَسیرُ بِتِلكَ الرایاتِ كُلِّها حتی یَردَ الكوفَهَ وَ قَد جمعَ بها اَكثَرُ اهلِها، فیجعَلُها لَهُ مَعقِلاً؛(36)
امام حسین (علیه‌السلام) با این علم‏ها و لشكرها حركت نموده، وارد كوفه می‏شود، آن روز بیشتر مردمان در آن جا گرد آمده‏اند، پس كوفه را سور دفاعی و مركز فرماندهی خود قرار می‏دهد.
امام حسین (علیه‌السلام) در شب عاشورا در ضمن خطبه‏ای مفصّلی از شهادت خود خبر داده، سپس از رجعت خویش گفت گو نموده، در فرازی از آن فرمود:
فَأكوُنُ اَوَّلُ مَن یَنشَقُّ الارضُ عَنهُ، فَأَخرُجُ...؛
من نخستین كسی خواهم بود كه زمین برای‏اش شكافته می‏شود، پس من بیرون می‏آیم...
و در ادامه می‏فرمایند:
ثُمَّ انَّ اللهَ یَخرجُ من مسجِدِ الكوفةِ عَینا من دهنٍ و عینا مِن ماءٍ وَ عَینا من لَبَنٍ.(37)
آنگاه خداوند از مسجد كوفه چشمه‏ای از روغن، چشمه‏ای از آب و چشمه‏ای از شیر بیرون می‏آورد.
از این خطبه امام حسین (علیه‌السلام) نیز استفاده می‏شود كه پایتخت آن حضرت در عهد رجعت در كوفه خواهد بود.
در حدیث دیگری از رجعت‏های مختلف امیر مؤمنان، از جمله در عهد فرمانروایی امام حسین (علیه‌السلام) و دیدارش با اصحاب صفین در همان محل صفین، وحضور یكصد هزار نفر از اصحاب، كه سی هزار نفرشان از كوفه می‏باشند، سخن رفته است.(38)
و در حدیث دیگری از فرا رسیدن مهلت ابلیس «الْیَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»(39) و نبرد امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) با وی در سرزمین «روحا»(40) در نزدیكی كوفه، و پیدایش دو باغ سرسبز «جَنَّتانِ»؛«مُدْهَامَّتانِ»(41)در حوالی مسجد كوفه سخن رفته است.(42)
پایتخت امیر مؤمنان (علیه‌السلام) در دوران رجعت، نجف اشرف (ظهر كوفه) خواهد بود(43)

گستره پایتخت دولت كریمه

از ویژگیهای «كوفه» این پایتخت دولت كریمه اهلبیت گستره زمانی و مكانی آن است كه تا كنون هیچ پایتختی در جهان از چنین گسترش و وسعت زمانی و مكانی برخوردار نبوده است:
اما از نظر گستره زمانی، بر اساس روایات اهلبیت عمر دنیا یكصد هزار سال است، كه بیست هزار سال آن مربوط به دشمنان اهلبیت و هشتاد هزار سال آن مربوط به خاندان عصمت و طهارت است.(44)
اهل تحقیق معتقد هستند كه منظور از این حدیث بیان نسبت حكومت حقه اهلبیت در مقایسه با كل عمر كره زمین است، یعنی هشتاد درصد از كل عمر جهان مربوط به این خاندان و بیست درصد دیگر مربوط به دیگران است.
روایاتی كه مدت رجعت رسول اكرم(ص) را پنجاه هزار سال،(45) امیر مؤمنان (علیه‌السلام) را چهل و چهار هزار سال،(46) و امام حسین (علیه‌السلام) را چهل هزار سال تعیین می‏كنند،(47) گواه بیان فوق می‏باشند.
آیا به جز كوفه پایتختی سراغ داریم كه دوران پایتختی آن به بلندای هشتاد درصد عمر جهان باشد.
نخستین كسی كه در كوفه رحل اقامت افكنده، بر جهان هستی فرمانروایی می‏كند، خورشید جهان افروز امامت، كعبه مقصود و قبله موعود جهان خلقت، واپسین حجت حضرت احدیت، آخرین مصلح و منجی جهان بشریت، وجود اقدس حضرت بقیة الله (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا) می‏باشد، كه به مدت سیصد و نه سال حكومت می‏كند.(48)
در واپسین روزهای عمر شریف حضرت بقیة‏الله(عج) سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) با هفتاد و پنج هزار از شیعیان(49) و هفتاد تن از شهدای كربلا رجعت می‏كند(50) و مدت فرمانروایی اش به قدری طول می‏كشد كه ابروهایش روی دیدگان‏اش می‏افتد.(51)
با توجه به اعتقاد قطعی ما، كه معصوم را جز معصوم غسل نمی‏دهد، در احادیث فراوانی تصریح شده كه غسل و كفن و دفن حضرت ولی عصر(عج) توسط امام حسین (علیه‌السلام) انجام خواهد شد.(52)
آنگاه مولای پرواپیشگان امیرمؤمنان (صلوات الله علیه) رجعت نموده، به مدت چهل و چهار هزار سال فرمانروایی می‏كند.(53)
از روایات فراوانی استفاده می‏شود كه رجعت رسول اكرم(ص) هم زمان با دوران فرمانروایی امیرمؤمنان (علیه‌السلام) خواهد بود.(54)
روی این بیان فرمانروای پیشوایان معصوم در دوران رجعت ده‏ها هزار سال به طول خواهد انجامید، از این رهگذر گستره زمانی پایتختی كوفه به بلندای آفتاب بوده، هشتاد درصد عمر جهان را فرا خواهد گرفت.

و اما گستره مكانی كوفه:

كوفه به سال هفده ه به صورت سرزمین شنزاری بود كه در آن سه دیر وجود داشت.(55)
سلمان فارسی و حذیفه بن یمان، پس از فتح مداین به دنبال محل مناسبی بودند كه به سبك شهرسازی نوین بنیاد گردد و مركزی برای استقرار سپاه باشد.
هنگامی كه سلمان و حذیفه به سرزمین كوفه آمدند و دیرها را دیدند، آنجا را پسندیدند، دست به دعا برداشتند و عرض كردند: ای خدای زمین و آسمان، ای خدای باد و باران، ای خدای اختران فروزان، ای خدای خشكی‏ها و دریاها... این كوفه را برای ما مبارك بگردان و آن جا را محل آسایش و آرامش قرار بده.(56)
به دنبال صلاح دید سلمان و حذیفه، اهالی مداین، از محرم هفده ه. دسته دسته به سوی كوفه كوچ كردند و قبایل دیگر از اقطار و اكناف در كوفه گرد آمدند و شهرسازی كوفه به صورت مدرن آغاز گردید.
نخستین بنایی كه با نقشه و برنامه در كوفه تأسیس گردید، مسجد اعظم كوفه بود كه به صورت مربّع بنیاد گردید.(57) آنگاه قصر (دارالاماره)، بازارها و محل بیت المال در مقابل محراب مسجد ساخته شد.(58)
مسجد كوفه نخست برای چهل هزار نفر ساخته شد، سپس برای شصد هزار نفر توسعه یافت.(59)
شهر كوفه به سرعت توسعه یافت و مساحت آن به پانزده كیلومتر در نُه كیلومتر رسید.(60)
مولای متقیان در تاریخ دوازده رجب سی و شش ه . وارد كوفه شده، آن جا را به عنوان مقرّ حكومت و پایتخت خلافت خود برگزید(61) و بدین سان دوران شكوفایی و شهرت جهانی آن آغاز گردید و شمار ساكنان آن به یك میلیون نفر رسید.(62)
هنگامی كه آن دست نیرومند الهی از آستین غیبت بیرون آمده، حكومت واحد جهانی را بر اساس عدالت و آزادی بنیاد نهاده، كوفه را به عنوان پایتخت دولت كریمه قرار دهد، قطر آن به 54 میل (در حدود 110 كیلومترخواهد رسید.(63)
روزی امیرمؤمنان(صلوات الله علیه) با جمعی از اصحاب وارد حیره شد، با دست مبارك‏اش به سوی كوفه و حیره اشاره نمود و فرمود:
لَتَصِلَنَّ هذِهِ بِهذِهِ؛(64)
بی تردید این دو شهر به یك دیگر خواهد پیوست.
امام صادق (علیه‌السلام) در این رابطه فرمود:
اِذا قَامَ قائِمُ آل محمدٍ (علیه‌السلام) بَنی فی ظهِر الكوفَةِ مَسجِدا لَهُ اَلفُ بابٍ، وَ التصَلَت بُیُوتُ اَهلِ الكوفَةِ بِنهریْ كربَلا؛(65)
چون قائم آل محمد (علیه‌السلام) قیام كند، در پشت كوفه (نجف اشرف) مسجدی بنیاد می‏نهد كه دارای هزار درب می‏باشد و خانه‏های اهل كوفه به دو نهر كربلا متصل می‏شود.
و در حدیث دیگری فرمود:
اِنَّ قائمنا اِذَا قامَ أشرَقَت الارضُ بنُورِ رِبّها...، وَیَبنی فی ظَهرِ الكوفَةِ مسجدا لَهُ الف بابٍ وَ تَتَّصِلُ بُیُوتُ الكوفَةَ بِنَهرِ كَربَلا وَ بِالحیرَةِ؛(66)
چون قائم‏ما قیام كند، زمین به نور پروردگارش روشن گردد... در ظهر كوفه مسجدی بنیاد نهد كه برای آن هزار در باشد، و خانه‏های كوفه به حیره و رود كربلا متّصل گردد.
امام باقر (علیه‌السلام) در همین رابطه می‏فرماید:
هنگامی كه دومین جمعه فرا می‏رسد،مردم عرضه می‏دارند: ای فرزند رسول خدا نماز در پشت سر شما، همانند نماز در پشت سر رسول خدا(ص) می‏باشد و مسجد گنجایش ما را ندارد.
حضرت ولی عصر(عج) چاره‏اندیشی می‏كند، به سوی نجف اشرف حركت نموده، مسجدی را پی‏ریزی می‏كند كه هزار درب داشته، همگان را در خود جای دهد.(67)
این حدیث با سند دیگری نیز با اندك تفاوتی در تعبیر، از آن حضرت روایت شده است.(68)
شهر كوفه در اوایل تأسیس شامل هشتاد هزار خانه مسكونی بود، كه پنجاه هزار از آنها، از آن دو قبیله ربیعه و مضر، بیست و چهار هزار از آنها برای دیگر قبایل و شش هزار از آنها اختصاص به یمنی‏ها داشت،(69) ولی چون به صورت پایتخت دولت كریمه درآید، همه مؤمنان در آن گرد آیند، چنانكه در احادیث فراوان به آن تصریح شده است:
1 ـ یَأتی عَلَی الناسِ زَمانٌ لایَكُونُ المؤمنُ اِلا بِالكوفةِ أَو یحنُّ اِلیها؛(70)
برای مردمان روزی فرا می‏رسد كه هیچ مؤمنی نباشد، جز این كه در كوفه باشد و یا دلش به سوی آن پر كشد.
2 ـ حَتی یَأتیَ زمانٌ لایبقی مؤمنٌ الا بِها او یحنُّ الیها؛(71)
تا روزی فرا رسد كه همه مؤمنان در آن باشند و یا به سوی آن پر كشند.
3 ـ اِذا دَخَلَ القائِمُ الكوفَةَ، لَم یَبقَ مؤمِنٌ اِلا وَ هُوَ بِها اَو یَحی‏ءُ اِلَیها؛(72)
هنگامی كه قائم(عج) وارد كوفه شود، هیچ مؤمنی نمی‏ماند، جز این كه در آن جا باشد و یا به سوی آن عزیمت نماید.
4 ـ اِذا قامَ القائِمُ وَ دَخَلَ الكوفَةَ لَم یَبقَ مُؤمنٌ اِلاّ وَ هُوَ بِها؛(73)
چون قائم (علیه‌السلام) قیام كند و وارد كوفه شود، هیچ مؤمنی نمی‏ماند، جز این كه در آنجا قرار بگیرد.
5 ـ لا تَقُومُ الساعَةُ حَتّی یَجتَمِعَ كُلُّ مُؤمِنٍ بِالكوفَةِ؛(74)
قیامت برپا نشود جز این كه همه مؤمنان در كوفه گرد آیند.
با توجه به آمار انسانها، و طول مدت حكومت حقه و گستره حكومت آن حضرت به شرق و غرب جهان، گرد آمدن همه مؤمنان در پایتخت، از وسعت شكوهمند بی‏نظیر و بیرون از حدّ تصوّر شهر كوفه در عصر ظهور حكایت می‏كند.
امام باقر (علیه‌السلام) در این رابطه می‏فرماید:
اِنَّ القائِمَ یملكُ ثلاثمائةٍ وَ تِسعَ سنینَ، كَما لَبثَ اَهلُ الكُهفِ فی كَهفِهِم، یَملاُء الأرضَ عَدلاً و قِسطا، كَما مُلئَت ظُلما وَ جَورا، وَ یَفتَحُ اللهُ لَهُ شَرقَ الارضِ و غَربَها؛(75)
قائم (علیه‌السلام) سیصد و نُه سال فرمانروائی می‏كند، همان مقدار كه اصحاب كهف در كهف درنگ كردند، زمین را پر از عدل و داد كند، آن گونه كه پر از ظلم و ستم شده است، خداوند شرق و غرب جهان را برای او فتح می‏كند.
برای توجیه امكان گرد آمدن همه مؤمنان در كوفه احتمالاتی هست، كه با ذكر دو مقدمه كوتاه به برخی از آنها اشاره می‏شود:
1 ـ به طوری كه در روایات فراوان آمده بسیاری از مردمان پیش از ظهور حضرت ولی عصر (ارواحناه فداه) به وسیله جنگ، سیل، طوفان، زلزله، طاعون، وبا و دیگر بلاهای زمینی و آسمانی از بین می‏روند.(76)
2 ـ دیگر كشورها از بین نمی‏روند. بلكه با دست حضرت بقیة الله(عج) گشوده شده، توسط فرستاده‏های آن حضرت اداره می‏شوند.
برای اداره هر كشوری یكی از یاران‏اش را می‏فرستد و می‏فرماید:
عَهدُكَ فی كَفِّكَ وَ اعَمل بماتَری؛(77)
پیمان تو در كف دست تست، هر چه [در آن] ببینی به آن عمل كن.
پس از این دو مقدمه كوتاه عرض می‏كنیم:
1 ـ شاید در هنگامه ظهور تعداد مؤمنان از چند صد میلیون افزون‏تر نباشد و اداره آنها در یك شهر و خدمت رسانی به آنها با امكانات مدرن آن روز، ممكن باشد.
2 ـ شاید منظور از مؤمنان، مؤمنان خالص باشد و دیگر باورداران در دیگر مناطق تحت فرمان یاران اداره شوند.
3 ـ شاید شهرها و شهرك‏های فراوانی در گرداگرد كوفه ساخته شوند و مؤمنان در امّ القرای آن شهرها، كه همان كوفه باشد و دیگر شهرك‏های تابعه ساكن باشند.
با توجه به حكومت جهانی آن حضرت و گستره زمانی آن، و طول عمر مردم در عصر ظهور، كه تا هزار تن از فرزندان خود را درك می‏كنند،(78)
گستره پایتخت چنین حكومت جهان شمول از محدوده تفكرات ما بیرون است. به امید روزی كه حكومت واحد جهانی بر اساس عدالت و آزاد در پهن دشت گیتی بنیاد گردد، همه خوانندگان گرامی و عموم شیعیان شیفته و دلسوخته، آن روزگار همایون را با چشم خود ببینند و گستره شكوهمند آن را مشاهده كنند.

سیمای كوفه در آیینه قرآن

شماری از آیات قرآن در كلام پیشوایان معصوم (علیهم السلام) به شهر كوفه تفسیر و تأویل شده است كه به تعدادی از آنها اشاره می‏كنیم:
1 ـ «وَ جَعلناَ ابنَ مَریَمَ وَ امَّهُ آیَةً وَ اویناهُما إِلی ربوةٍ ذاتِ قرارٍ وَ مَعینٍ»؛(79)
پسر مریم و مادرش را آیتی قرار دادیم، و آن دو را بر بلندایی جای دادیم كه دارای قرارگاه و آب روان بود.
«رَبْوَه» از منظر لغویین: جایگاه مرتفع، «ذاتِ قرار»: دارای كوهپایه‏های وسیع و هموار، «معین»: چشمه‏سار و آب روان می‏باشد.(80)
از مولای متقیان امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) روایت شده كه فرمود: «رَبْوهَ» عبارت از «كوفه»، «قَرار»: «مسجد كوفه» و «مَعین»: «فرات» می‏باشد.(81)
كشّاف الحقایق، امام جعفر صادق (علیه‌السلام) نیز در این رابطه فرمود: «رَبْوهَ» عبارت از «نجف كوفه» و «معین»: «فرات» است.(82)
علی بن ابراهیم قمی در تفسیر این آیه فرموده:
«ربوه» عبارت از «حیره»، «ذات قرار و معین» عبارت «كوفه» می‏باشد.(83)
علامه طبرسی از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) روایت كرده كه منظور از «ربوه»: «حیره كوفه و مرغزارهای آن» و منظور از «قرار»: «مسجد كوفه» و منظور از «معین»: «فرات» می‏باشد.(84)
روی این بیان تردیدی نمی‏ماند در این كه جایگاه مرتفعی كه پناهگاه حضرت عیسی و مادرش حضرت مریم بود، كوفه و پیرامون آن بوده است.
2 ـ «وَالتینِ وَ الزَّیتوُنِ، وَ طُورِ سینینَ وَ هذَا البَلَدِ الأَمینِ»؛(85)
سوگند به تین، زیتون، طور سینا و این شهر ایمن.
«تین» در لغت به معنای انجیر است، ولی مفسّران آن را به: مسجد الحرام، مسجد اقصی، مسجد دمشق، مسجد حضرت نوح برفراز جودی، مسجد اصحاب كهف، عصر آدم و بلاد شام تفسیر كرده‏اند.(86)
«زیتون» در لغت معلوم است، ولی از منظر مفسّران به: شام، بیت المقدس، بلاد شام، بلاد فلسطین، مسجد اقصی و عصر حضرت نوح (علیه‌السلام) تفسیر و تأویل شده است.(87)
«طور سینین» همان طور سینا می‏باشد، كه در این آیه «طور سینین» و در آیه‏ای دیگر «طور سینا» تعبیر شده است.(88)
«طور» در لغت به معنای كوه است و ده بار در قرآن كریم تكرار شده است.(89)
«البلد الامین» از منظر همه مفسّران مكّه مكرّمه می‏باشد.
و اما ارتباط آیات با كوفه:
1 ـ ثعلبی از شهر بن حوشب نقل كرده كه منظور از «تین»؛ كوفه می‏باشد.(90)
2 ـ بسیاری از مفسران عامه گفته‏اند كه منظور از «تین»؛ مسجد حضرت نوح بر فراز جودی می‏باشد.(91)
در تفاسیر فراوانی تصریح شده كه منظور از «جودی»؛ فرات كوفه می‏باشد.(92)
3 ـ به اتفاق مفسران، منظور از «طور سینین» همان طور سینا می‏باشد، كه خداوند بر فراز ان حضرت موسی (علیه‌السلام) را مخاطب قرار داد و با او سخن گفت. سینا و سینین به معنای مبارك و زیباست(93) و طور سینا و طور سینین یعنی: كوه مبارك و زیبا.
رسول اكرم(ص) در تفسیر سوره مباركه «تین» فرمود: اِنَّ اللهَ تَبارَك وَ تَعالی اختارَ مِنَ البُلدانِ اَربَعَة، فَقالَ عَزَّ وَ جلَّ: «وَ التینِ وَ الزَّیتُونِ وَ طُورِ سینینَ وَ هذَا البَلَدِ الامینِ»؛ اَلتینُ: المدینَةُ، وَ الزیتُونُ: بَیتُ المقدِسِ؛ وَ طوُرُ سینینَ: الكوُفَةُ، وَ هذَا البَلَدُ الأمینِ: مَكَّةُ؛(94)
خداوند متعال چهار شهر را از میان شهرها برگزید و فرمود:
«واَلتینِ...» كه منظور از تین؛ مدینه، مقصود از زیتون؛ بیت المقدس، هدف از طورسینا؛ كوفه، و منظور از البلدالأمین، مكهّ می‏باشد.
این حدیث شریف بیانگر آن است كه «طور سینا» در ناحیه كوفه بوده است.
چنانكه احادیث دیگری نیز آن را تأیید می‏كند، از جمله:
شیخ طوسی با اسناد خود حدیثی را از امام باقر (علیه‌السلام) پیرامون محل دفن مولای متقیان (علیه‌السلام) نقل كرده، كه در آخر آن فرموده است:
وَ هُوَ اَوَّلُ طُورِ سَیْناءَ؛(95)
آنجا اول طور سینا می‏باشد.
3 ـ «وَ غیضَ الماءُ وَ قُضِیَ الأمرُ وَ استَوُتْ عَلَی الجُودِیِّ»؛(96)
آب فرو شد، فرمان حق انجام پذیرفت و (كشتی نوح) بر جودی استقرار یافت.
از كوهی كه كشتی حضرت نوح (علیه‌السلام) بر آن نشست، قرآن كریم به «جودی» تعبیر كرده، در تورات از آن «آرارات» تعبیر شده، ولی مفسّران تورات تصریح كرده‏اند كه واژه «آرارات» در تورات به منطقه وسیعی گفته می‏شود كه در میان رود ارس، دریاچه وان و دریاچه ارومیه قرار دارد، سپس اضافه می‏كنند:
موافق روایات كشتی نوح بر این كوه قرار گرفت، این كوه بلند كه ارامنه آن را «مسیس»، تركها «آغری داغ»، ایرانیان «كوه نوح» اروپائیان «آرارات» و اعرابش «جودی» می‏نامند، دارای دو قله است كه یكی به مقدار چهار هزار پا از دیگری بلندتر است.(97)
یاقوت آن را در كرانه شرقی دجله از نواحی موصل معرفی كرده می‏نویسد: مسجد نوح تا به امروز بر فراز آن باقی است.(98)
مرحوم بلاغی می‏نویسد: جودی كوهی است در نزدیكی موصل كه با كوههای ارمنستان پیوسته واكراد در كنار آن زندگی می‏كنند، و آن را به زبان خود «كاردو» یا «جاردو» می‏نامند و یونانیان آن را تحریف كرده «جوردی» نامیده‏اند و چون به زبان عربی وارد شده، آن را تعریب كرده «جودی» نامیدند.(99)
مؤلفّان دائرة المعارف اسلامی تأكید دارند كه جودی ربطی به كوههای آرارات ندارد، بلكه كوه مرتفعی است در منطقه «بُهتان».(100)
واژه بُهتان در اصل «بُختان» بود، در سفرنامه‏ها «بوتان» و «بُتّان» آمده، در سریانی «بُتان» و «بُتّان» تلفّظ می‏شود و امروزه «بهتان» نامیده می‏شود و در منابع مورد اعتماد به ساكنان آن منطقه «بُختی» اطلاق كرده‏اند.(101)
شمس الدین سامی افندی از آن «آغری داغی» تعبیر كرده، می‏نویسد: نقل می‏شود كه مسجد حضرت نوح و برخی از بقایای كشتی نوح بر فراز آن موجود است.(102)
دكتر رحیم هویدا می‏نویسد: به اعتقاد ارامنه نام شهر «نخجوان» در دامنه كوه آرارات با ماجرای كشتی نوح مرتبط است، زیرا «نخ» به معنای كشتی و «جُوان» به معنی محل استقرار می‏باشد، آنها معتقدند كه كشتی نوح در این نقطه بر زمین نشسته و این شهر قدیمی‏ترین شهر دنیا می‏باشد.(103)
ولی در منابع قدیمی محل كوه جودی را در كرانه شرقی دجله، در بین النهرین علیا نوشته‏اند.(104) و این مطابق است با نظر یاقوت كه آن را در نزدیكی موصل دانسته است.(105)
در حدیثی از امام كاظم (علیه السلام» نیز روایت شده كه جودی در نزدیكی موصل می‏باشد،(106) ولی امام صادق (علیه‌السلام) در فرازی از یك حدیث طولانی می‏فرماید:
«وَ استَوَتْ عَلَی الجودِیِّ» وَ هُوَ فُراتُ الكُوفَةِ؛(107)
آنگاه بر كوه جودی استقرار یافت و آن همان فرات كوفه می‏باشد.
از طرح این سه آیه به این نتیجه رسیدیم كه طور سینای حضرت موسی (علیه‌السلام) پناهگاه مریم و حضرت عیسی (علیهما السلام) و قرارگاه كشتی حضرت نوح (علیه‌السلام) در كوفه و پیرامون آن بود و به زودی پایتخت دولت كریمه در همان نقطه گسترده می‏شود.
به امید آن روز.

سیمای كوفه در آیینه روایات

در كلمات دُرر بار ائمّه اطهار (علیهم السلام) احادیث فراوانی در فضیلت كوفه آمده است كه به شماری از آن‏ها اشاره می‏كنیم:
1 ـ از امام باقر (علیه‌السلام) پرسیدند: پس از مكه و مدینه كدامین بقعه افضل است؟
فرمود: «كوفه» سپس فرمود:
هِیَ الزكیةُ الطاهرةُ، فیها قُبُورُ النبیینَ المُرسلینَ وَ غَیْرِ المُرْسَلینَ، وَ الاوصِیاءِ الصادِقینَ...؛(108)
كوفه پاك و پاكیزه است، قبور مطهر پیامبران مرسل و غیر مرسل و اوصیای راستین در آن جاست.
2 ـ امام صادق (علیه‌السلام) در این رابطه فرمود:
اَلكوفَةُ حَرَمُ اللهِ وَ حَرَمُ رَسُولِهِ وَ حَرَمُ امیرالمؤمنینَ، الصلاةُ فیها بألفِ صَلاةٍ وَ الدرهَمُ فیها بِألفِ دِرهَمٍ؛(109)
كوفه حرم خدا، حرم پیامبر و حرم امیرالمؤمنین(صلوات‏الله‏علیه) می‏باشد یك نماز در آن معادل یك هزار نماز، و یك درهم در آن معادل یك هزار درهم است.
3 ـ رسول اكرم(ص) فرمود:
اَلكُوفَةُ جُمجُمَةُ العَرَبِ وَ رَمحُ اللهِ تَبارَك وَ تَعالی وَ كَنْزُ الایمانِ؛(110)
كوفه مغز عرب، نیزه خداوند منان و گنجینه ایمان است.
4 ـ حضرت سلمان هنگامی كه از سرزمین كوفه عبور می‏كرد فرمود:
اینجا قبة الاسلام است.(111)
این تعبیر از رسول اكرم(ص) در مورد مسجد كوفه روایت شده است.(112)
مسعودی در علت نامگذاری كوفه به «قبّة الاسلام» از امام (علیه‌السلام) روایت می‏كند كه حضرت نوح (علیه‌السلام) در وسط مسجد كوفه گنبدی زد، اهل و عیال و مؤمنان را آن جا اسكان داد، تا شهرها تأسیس گردید و فرزندانش در شهرها اقامت گزیدند، پس كوفه «قُبّة الاسلام» نامیده شد.(113)
5 ـ امیرمؤمنان(صلوات الله علیه) در فضیلت كوفه فرمود:
اَلكوفَةُ كَنزُ الایمانِ وَ حجةُ الاسلامِ وَ سیفُ اللهِ وَ رُمْحُهُ، یَضَعُهُ حَیثُ یَشاءُ؛(114)
كوفه گنجینه ایمان، حجت اسلام، شمشیر و نیزه خداوند منان است، كه هر كجا بخواهد آن را به كار بگیرد.
6 ـ از ابن عباس روایت شده كه فرمود:
اَلكوُفَةُ فُسطاطُ الاِسلامِ؛(115)
كوفه خیمه اسلام است.
7 ـ امام صادق (علیه‌السلام) به كسی كه می‏خواست مكه یا مدینه را به عنوان اقامتگاه خود انتخاب كند، فرمود:
عَلَیكَ بالعراقِ الكوفَةَ، فانَّ البركَهَ مِنها علی اثنَی عَشَرَ میلاً هكذَا و هكذَا...؛ (116)
بر تو باد عراق، در كوفه سكوت كن كه بركت در دوازده میلی آن می‏باشد، این گونه ـ یعنی: از هر چهارطرف ـ .
8 ـ امام صادق (علیه‌السلام) در همین رابطه فرمود:
اَلكوفَةُ روضةٌ مِن ریاضِ الجنةِ؛(117)
كوفه باغی از باغهای بهشت است.
9 ـ از رسول اكرم(ص) روایت شده كه فرمود:
طینَةُ شیعتنا مِن الكوفةِ؛(118)
گل شیعیان ما از كوفه است.
10 ـ در احادیث طینت آمده است:
طینُ الارضِ مكةُ و المدینةُ و الكوفَةُ وَ بَیتِ المقدسِ وَ الحائِرِ؛(119)
گل زمین از مكه، مدینه، كوفه، بیت المقدس و حائر (امام حسین علیه السلام) می‏باشد.
11 ـ امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) در مدح كوفه فرمود:
وَیحكِ یا كوفةُ، ما أطیبكِ و أطیَبَ ریحَكِ؟؛(120)
ای كوفه! ترا چه می‏شود كه این قدر پاكیزه‏ای و بویت این قدر پاكیزه است؟
12 ـ امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) در این رابطه به نظم فرمود:
یا جندَا السیرُ بأرضِ الكوفةِ أرضٌ سواءٌ سَهلَة معروفةٌ(121)
وه چه زیباست گشت و گذار در سرزمین كوفه، سرزمین هموار خوش منظر خوشبو.
13 ـ امام صادق (علیه‌السلام) در مدح كوفه فرمود:
ان اللهَ اختارَ منْ جمیعِ البلادِ: كوفَةَ وَ قُم و تفلیسَ؛(122)
خداوند از میان همه شهرها، كوفه، قم و تفلیس را برگزید.
14 ـ امام حسن عسكری (علیه‌السلام) در این رابطه فرمود:
لَموضعُ الرجلِ فی الكوفةِ، احبُّ الیَّ من دارٍ فی المدینةِ؛(123)
جای پایی در كوفه برای من، از خانه‏ای در مدینه محبوب‏تر است.
15 ـ امام صادق (علیه‌السلام) در ضمن حدیثی فرمود:
انَّ اللهَ احتجَّ بالكوفةِ علی سائِرِ البلادِ، و بالمؤمنینَ مِنْ أهلها علی غَیرهِمْ؛(124)
خداوند با كوفه بر دیگر شهرها احتجاج نمود، و با مؤمنان از اهل آن بر دیگران.
16 ـ و در حدیث دیگری فرمود:
مَن كانَ له دارٌ بالكوفةِ فلیتمسكْ بِها؛(125)
هر كس در كوفه خانه‏ای داشته باشد، حتما آن را نگه بدارد.
17 ـ امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) در مورد دفع بلاها از كوفه فرمود:
یُدفعُ البلاءُ عنها كَما یدفعُ عَنْ أحبیةِ النبیِّ؛(126)
بلا از كوفه دفع می‏شود، آن گونه كه از خیمه‏های پیامبر(ص) دفع می‏گردد.
18 ـ امام صادق (علیه‌السلام) در همین رابطه فرمود:
إِذا عمتِ البلایا، فالامنُ فی الكوفَةِ وَ نواحیها؛(127)
هنگامی كه بلاها همگانی شود، امنیت در كوفه و اطراف آن است.
19 ـ در حدیث دیگر از حوادث جانكاه و بلاهای خانمان‏سوز گفت و گو فرمودند، پرسیدند كه در چنین شرایطی به كجا فرا كنیم؟ فرمود:
اِلَی الكوفَةِ وَ حَوالیها؛(128)
به سوی كوفه و اطراف آن.
20 ـ رسول اكرم(ص) در یك حدیث طولانی خطاب امیرمؤمنان (علیه‌السلام) فرمود: خداوند ولایت ترا به آسمان‏ها عرضه نمود، آسمان هفتم سبقت جست: پس آن را با عرش زینت بخشید، سپس...؛
ثُمَ سَبَقَتْ الیهاَ الكوفةُ، فزیّنَها بِكَ؛(129)
آنگاه كوفه سبقت جست، پس آن را با وجود تو زینت بخشید.
21 ـ امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) در مورد پیوند ناگسستنی خود با كوفه می‏فرماید:
هذِهِ مدینتنا، وَ محلنا و مقرُّ شیعتنا؛(130)
اینجا شهر ما، جایگاه ما و اقامتگاه شیعیان ماست.
22 ـ امام صادق (علیه‌السلام) در همین رابطه فرمود:
تُربةٌ تُحبنا وَ نُحبها؛(131)
خاك كوفه ما را دوست دارد و ما نیز آن را دوست می‏داریم.
23 ـ و در حدیث دیگری فرمود:
برای خدا حرمی است و آن مكه است، برای پیامبر خدا حرمی است و آن مدینه است، برای امیرمؤمنان حرمی است و آن كوفه است و برای ما حرمی است و آن قم می‏باشد.(132)
24 ـ و در حدیث دیگری با توضیح بیشتری فرمود:
وَ الكوفَةُ حَرَمُ علیِّ بنِ ابی طالبٍ (علیه‌السلام) اِنَّ عَلِیاّ (علیه‌السلام) حَرَّمَ مِنَ الكوفَةِ ما حَرَّمَ ابراهیمُ مِن مكةَ، وَ ما حَرمَ مُحمدٌ (صلی الله علیه و آله) مِنَ المَدینةِ؛(133)
كوفه حرم علی بن ابی طالب است، حضرت علی (علیه‌السلام) از كوفه حرام كرده، آن چه را كه حضرت ابراهیم از مكه و حضرت محمد(ص) از مدینه حرام كرده‏اند.
25 ـ مولای متقیان، خود در این رابطه فرمود: مَكةُ حَرَمُ اللهِ، وَ المدینةُ حَرَمُ رَسُولِ اللهِ،(ص) وَ الكوفةُ حَرَمی، لایریدُها جَبارٌ بحادثةٍ اِلاّ قَصَمَةُ اللهُ؛ (134)
مكه حرم خدا، مدینه حرم رسول خدا و كوفه حرم من است، هیچ ستمگری در صدد ایجاد حادثه در آن بر نمی‏آید، جز این كه خداوند ریشه‏كن‏اش می‏كند.
26 ـ امام صادق (علیه‌السلام) در این رابطه فرمود:
اَللهمَّ ارمِ مَنْ رَماها وَ عادِ مَنْ عادها؛(135)
بار خدایا! هر كس كوفه را بزند او را بزن و هر كس آن را دشمن بدارد او را دشمن بدار.
كوفه و پیرامون
آنچه از نظر خوانندگان گرامی گذشت، شماری از احادیث پیشوایان معصوم پیرامون «كوفه» بود، در این رابطه احادیث فراوان دیگری هست كه در مورد مناطق وابسته و نواحی پیوسته به كوفه از امامان نور (علیهم السلام) صادر گشته است كه به جهت محدود بودن صفحات مجله از آن‏ها صرفه نظر نموده، به چند نمونه از احادیث وارده پیرامون «ظَهرِ كوفه» بسنده می‏كنیم:
27 ـ مولای متقیان، امیرمؤمنان (صلوات الله علیه) در مورد ظهر كوفه كه همان نجف اشرف می‏باشد، فرمود:
یُحشَرُ مِن ظهرِ الكوفةِ سبعُونَ الفا عَلی غرةِ الشمسِ، یَدخُلُونَ الجنَّةَ بغیرِ حسابٍ؛(136)
از ظهر كوفه هفتاد هزار نفر همانند قرص خورشید در نخستین لحظات طلوع آن برانگیخته می‏شوند كه بدون حساب وارد بهشت شوند.
28 ـ و در همین رابطه خطاب به شهر كوفه فرمود:
ما أحسَنَ ظَهرَكِ وَ أطیَبَ قعرَكِ، اللهمَّ اجعَلْ قبری بِها؛(137)
ای كوفه، چه پشت خوب (نجف) وه چه اندرون خوبی داری، بار خدایا قبر مرا در آن قرار ده.
از ده‏ها حدیث مربوط به قبر مطهر مولای متقیان به یك حدیث بسنده می‏كنیم:
29 ـ امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: بِظهرِ الكوفَةِ قبرٌ لا یلوُذُ بِهِ ذوُ عاهةٍ اِلاّ شفاهُ اللهُ؛ (138)
در پشت كوفه قبری هست كه هیچ صاحب مرضی به آن پناه نمی‏برد، جز این كه خداوند او را شفا می‏دهد.
معجزات و كرامات باهره‏ای كه در حرم مولای متقیان مشاهده گردیده، بیرون از شماراست، فقط اشاره می‏كنیم كه «ابن بطوطه» می‏نویسد: از این روضه كرامت‏ها ظاهر می‏شود كه منشاء عقیده مردم بر این كه قبر علی (علیه‌السلام) آنجاست همان كرامت‏ها می‏باشد، در شب بیست و هفت رجب كه «لیلة المحیا» می‏نامند، عراقیان، خراسانیان، فارسیان و رومیان، سی تن و چهل تن، بعد از نماز خفتن در آنجا گرد می‏آیند و بیماران افلیج و زمین گیر را كنار ضریح مقدس می‏گذارند و خود به نماز و ذكر و قرآن می‏پردازند. چون پاسی از شب گذشت همه مریض‏ها كه شفا یافته و سالم شده‏اند، برخاسته ذكر لااله الاالله، محمد رسول الله و علی ولی الله می‏گویند. و این حكایت در میان آنان به حد افاضه رسیده، گرچه من خود آن شب را درك نكردم، داستان آن را از اشخاص مورد اعتماد شنیدم.(139)
در اینجا فقط اشاره می‏كنیم كه پیامبران فراوانی در نجف و كوفه مدفون هستند، از جمله حضرت آدم و حضرت نوح، كه در داخل ضریح مقدس امیر مؤمنان (علیه‌السلام) مدفون می‏باشند.(140)
30 ـ در عظمت این مكان مقدس همین بس كه مولای متقیان فرمود:
اَولُ بقعةٍ عُبِدَ اللهُ علیها ظهرُ الكوفةِ، لَمّا اَمَرَ اللهُ الملائكَةَ اَن یَسجُدُ لآدَمَ، سَجَدُوا عَلی ظَهرِ الكوفَةِ؛(141)
نخستین بقعه‏ای كه خداوند بر فراز آن پرستش شده ظهر كوفه است. هنگامی كه خداوند به فرشتگان امر فرمود كه در برابر حضرت آدم (علیه‌السلام) سجده كنند، بر فراز ظهر كوفه او را سجده كردند.
31 ـ امام صادق (علیه‌السلام) در پشت كوفه در سه مورد از مركب خود پیاده شد و در هر یك دو ركعت نماز گزارد. ابوالفرج سندی كه در محضر بود عرضه داشت: این سه مورد كه نماز گزاردید، كجا می‏باشند؟
فرمود:
اَما الاولُ فَموضعُ قَبر امیرالمؤمنینَ (علیه‌السلام) وَ الثانی مَوضِعُ رأسِ الحسَینِ (علیه‌السلام) و الثالِثُ مَوضِعُ مِنبَرِ القائِمِ (علیه‌السلام)؛(142)
اما اولی محل قبر امیر مؤمنان، اما دومی محل سر مقدس سالار شهیدان و اما سومی محل منبر حضرت صاحب الزمان (صلوات الله علیه) می‏باشد.
32 ـ امام باقر (علیه‌السلام) در ضمن یك حدیث طولانی كه در مورد كیفیت بنای كعبه معظمه توسط حضرت آدم (علیه‌السلام) به تفصیل سخن گفته، در مورد اركان چهارگانه آن می‏فرماید:
فَرَفَعَ قواعِدَ البیتِ الحرامِ بحجرٍ منَ الصفا، وَ حَجَر مِنَ المروةِ، وَ حَجَر مِن طورِ سیناءَ، وَ حَجَرٍ مِن جَبَلِ السلامِ وَ هُوَ ظهرُ الكوفَةِ؛(143)
آنگاه پایه‏های بیت الله الحرام را با سنگی از صفا، سنگی از مروه، سنگی از طور سینا و سنگی از جبل السلام كه همان پشت كوفه است، بنیاد نهاد.
33 ـ و در حدیث معراج آمده است كه رسول اكرم(ص) چون به «دار السلام»(144) در پشت كوفه رسیدند، جبرئیل عرضه داشت كه اینجا مسجد پدرت آدم و عبادتگاه پیامبران است، فرود آی و در اینجا نماز بگزار، پس از براق پیاده شده نماز گزارده، آنگاه به سوی بیت المقدس عزیمت نمود.(145)
34 ـ سرزمین نجف اشرف به قدری شرافت دارد كه سنگ ریزه‏های آن نگین افتخار عبادت كنندگان می‏باشد.
امام صادق (علیه‌السلام) به هنگام شمارش انگشتری‏هایی كه بسیار فضیلت دارد، از دُرّ نجف یاد كرده می‏فرماید:
وَ ما یُظهرُهُ اللهُ بِالذكواتِ البیضِ بِالغَرِیّینِ؛(146)
و آنچه خداوند پدیدار می‏سازد در تپه‏های سفید غریین.
و آنچه به تفصیل از پاداش آن بحث كرده می‏فرماید: خداوند از روی رحمت گسترده‏اش به شیعیان، دُرّ نجف را به قدری فراوان كرده كه به رایگان به دست همگان برسد.
سیمای اهل كوفه در آیینه روایات
با توجه به این كه اهالی كوفه همواره پشتیبان اهلبیت عصمت و طهارت بوده‏اند، نكوهش‏های فراوانی در مورد آنها از سوی دشمنان به عمل آمده است و لذا احادیث مربوط به كوفه و ظهر كوفه را با روایاتی پیرامون «اهل كوفه» پی می‏گیریم:
35 ـ امام باقر (علیه‌السلام) در این رابطه می‏فرماید:
اِنَّ ولایتنا عُرضَتْ عَلی اَهلِ الامصارِ، فلمْ یقبلها قبوُلَ اَهلِ الكوفَةِ شی‏ءٌ؛(147)
ولایت ما به اهل شهرها عرضه شد، اهالی هیچ شهری همانند اهل كوفه آن را نپذیرفتند.
36 ـ امام رضا (علیه‌السلام) در مورد اهل كوفه فرمود:
یا اَهلَ الكوفَةِ قَد اعطیتمْ خیرا كثیرا، وَ اِنكم لِمَمن امتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ؛(148)
ای اهل كوفه به شما خیرهای فراوان عطا شده، شما از كسانی هستید كه خداوند دلهایشان را آزموده است.
37 ـ امام حسین (علیه‌السلام) خطاب به اهل كوفه، در ایام جنگ صفین فرمود:
یا أهلَ الكوفةِ، أنتمُ الأحبةُ الكرماءُ، و الشعارُ دُونَ الدثارِ؛(149)
ای اهل كوفه، شما دوستان گرانمایه، بسیار صمیمی و خصوصی، نه ظاهری و بیگانه می‏باشید.
38 ـ امام سجاد (علیه‌السلام) در همین رابطه فرمود:
مَرحبا بِكُم یا أهْلَ الكوفةِ، أنْتُمُ الشعارُ دوُنَ الدِثارِ؛(150)
مرحبا به شما ای اهل كوفه، شما (همانند لباس زیرین) صمیمی و خصوصی هستید، نه مانند جامه رویی (بیگانه و ظاهری).
39 ـ امام صادق (علیه‌السلام) در این رابطه می‏فرماید:
أهلُ خُراسانَ أعلامُنا، أهل قُم أنصارانا، وَ أهل كوفَةَ أوتادُنا، وَ أهلُ هذا لسوادِ مِنا وَ نحنُ مِنهُمْ؛(151)
اهل خراسان پیشتازان ما، اهل قم یاوران ما، اهل كوفه تكیه‏گاههای ما و اهل این دیار (نواحی كوفه) از ما هستند و ما نیز از آنها هستیم.
40 ـ مولای متقیان در نامه‏ای كه به اهل كوفه نوشته‏اند، چنین می‏نویسند:
مِن عبدِ اللهِ عَلِّیِ أمیرالمؤمنین، الی أهلِ الكوفَةِ جَبهةِ الأنصارِ وَ سَنامِ العَرَبِ؛(152)
از بنده خدا علی امیرمؤمنان، به سوی اهل كوفه پیشتاز یاران و قلّه [شرف] عرب.

سیمای كوفه در احادیث ملاحم

در پیشگویی‏های پیشوایان معصوم احادیث فراوان در رابطه با كوفه به ویژه در هنگامه خروج سفیانی آمده است كه به صورت فشرده به برخی از آنها اشاره می‏كنیم:
1 ـ سَنَةَ الفتحِ ینبثقُ الفراتُ حتی یدخُلَ أرقةَ الكوفةِ؛(153)
در سال فتح آب فرات سرریز می‏كند و در كوچه‏های كوفه روان می‏شود.
2 ـ اِذا فتَقَ بثقٌ فِی الفراتِ، فَبَلَغَ ازقةَ الكوفةِ فلیتهیّأ شیعتُنا؛(154)
هنگامی كه شكافی در فرات پدید آید و آب فرات به كوچه‏های كوفه برسد، شیعیان آماده ـ ظهور ـ باشند.
3 ـ لا تَذهبُ الأیامُ وَ اللیالی حَتی یُحفرها هُنا نَهر یَجری فیهِ الماءُ وَ السُفُنُ؛(155)
شبها و روزها سپری نمی‏شود، تا در اینجا رودخانه‏ای حفر می‏شود كه در آن آب و كشتی به جریان می‏افتد.
4 ـ الكوُفةُ آمنةٌ منَ الخرابِ حتی تخرَبَ مصرُ، و لا تكُونُ الملحمَةُ حتی تَخرَبَ الكوُفَةُ؛(156)
كوفه در امان است از ویرانی تا هنگامی كه مصر ویران گردد، پیشگویی‏ها تحقق نمی‏یابد تا هنگامی كه كوفه ویران شود.
5 ـ لایَذهبُ ملكُ هؤلاء حتی یستعرِضوُأ الناسَ بالكوفةِ یومَ الجمعةِ، لكأنی انظرُ الی رؤسٍ تندُرُ فیما بینَ المسجِدِ وَ اصحابِ الصابونِ؛(157)
حكومت این‏ها پایان نمی‏یابد تا هنگامی كه مردم را روز جمعه در كوفه به صف كرده به قتل برسانند. گویی با چشم خود می‏بینم سرهایی را كه در میان مسجد و بازار صابون فروش‏ها بر زمین می‏ریزند.
6 ـ ان لولدِ فلانٍ عندَ مسجدكُم لوقعةً فی یومٍ عروبةٍ، یقتلُ فیها اربعةُ آلافٍ من بابِ الفیلِ الی اصحابِ الصابونِ؛(158)
برای فرزندان فلانی در نزد مسجد شما (مسجد اعظم كوفه) حادثه‏ای در یك روز عید هست كه در میان باب فیل تا بازار صابونی‏ها چهار هزار نفر كشته می‏شود.
7 ـ اذا هُدمَ حائطُ مسجد الكوفةِ مؤخرهُ مما یلی دار عبدِاللهِ بن مسعودٍ، فعند ذلكَ زوالُ ملكِ بنی فلانٍ، اما ان هادِمَهُ لا یبنیهِ؛(159)
هنگامی كه دیوار مسجد كوفه از ناحیه پشت، از طرف خانه عبدالله بن مسعود تخریب شود، در آن هنگام حكومت آل فلان نابود می‏شود و تخریب كننده دیوار آن را بنا نمی‏كند.
8 ـ أنی یكوُنُ ذلكَ ـ یا جابرُ ـ و لما یكثرُ القتلُ بینَ الحیرةِ و الكوفةِ؛(160)
ای جابر، چگونه ممكن است ـ امر ظهور ـ واقع شود، در حالی كه كشت و كشتار فراوان در میان حیره و كوفه رخ نداده است.
9 ـ اذا وَقَعَ النارُ فی حجازِكُم، وَ جریَ الماءُ بنجفكُم، فتوقعُوا ظُهُورَ قائِمِكُم؛(161)
هنگامی كه در حجازتان آتش پدید آمد و آب در نجف‏تان روان گردید، ظهور قائم(عج) خود را امیدوار باشید.
10 ـ اذاَ ملأ هذا نجفكُمُ السیلُ و المطرُ، و ظهرتِ النارُ فیِ الحجارةِ و المدرِ، و ملكت بغدادَ التّتَرُ، فَتَوَقعُوا ظُهِورَالقائِمِ المنتَظَر؛(162)
هنگامی كه این نجف شما را سیل و باران فرا گیرد و در سنگ‏ها و سنگ‏ریزه‏ها آتش پدیدار گردد، ظهور قائم خود را امیدوار باشید.

سیمای كوفه در هنگامه خروج سفیانی

1 ـ وَ یدخلُ جیشُ السفیانیُّ الیَ الكوفةِ فلا یدعونَ أحدا الا قتلُوهُ؛(163)
سپاه سفیانی وارد كوفه می‏شوند و احدی را فروگذار نمی‏شود، جز این كه به قتل می‏رسانند.
2 ـ و یبعثتُ السفیانیُّ جیشا الی الكوفةِ و عدتُهُم سبعونَ ألفا، فیصیبُونَ منِ اهلِ الكوفَةِ قتلاً و صلبا و سبیا؛(164)
سفیانی سپاهی را به سوی كوفه گسیل می‏دارد كه تعدادشان هفتاد هزار نفر می‏باشند، اهل كوفه را می‏كشند، به دار می‏زنند و اسیر می‏گیرند.
3 ـ وَ یبعثُ مائةً وَ ثلاثینَ ألفا الی الكوفةِ و ینزلوُن الروحاءَ و الفاروقَ، فیسیرُ منها ستونَ الفا حتی ینزلُوا الكوفةَ ـ موضَعَ قبر هودٍ (علیه‌السلام) بالنخیلةِ فیهجمونُ الیهم یومَ الزینةِ؛(165)
صد و سی هزار نفر به سوی كوفه گسیل می‏دارد، كه در رَوْحاء و فاروُق فرود می‏آیند، شصت هزار نفر از آنها وارد كوفه شده، در نخیله - در كنار قبر حضرت هود ـ مستقر می‏شوند و در روز عید تهاجم می‏كنند.
4 ـ و یظهرَ السفیانیَّ و من معه حتی لا یكونَ له همةٌ الا آل محمدٍ(ص) وَشیعَتهُمْ، فیبعثُ واللّه بعثا الی الكوفةِ، فیصابُ باناسٍ من شیعةِ آل محمدٍ بالكوفةِ قتلاً و صلبا؛(166)
سفیانی و همراهانش خروج كرده، هدفی جز كشتن آل محمد و شیعیان آنها را در سر نمی‏پرورانند. پس لشكری را به سوی كوفه می‏فرستد، پس گروهی از شیعیان اهلبیت را به قتل می‏رسانند و به دار می‏آویزند.
5 ـ ثم یسیرُ الیَ الكوفةِ فیقتُلُ أعوان آل محمدٍ(ص)؛ (167)
آنگاه سفیانی به سوی كوفه رهسپار شده، یاوران آل محمد را می‏كشد.
6 ـ یخرجُ ابن اكلةِ الاكبادِ مِن الوادی الیابسِ، و هو رجلٌ ربعةٌ، وحشُ الوجهِ، ضخم الهامةِ، بوجهِهِ اثر الجدری، اذا رأیتَهُ حسبتهُ أعوَرَ، اسمُهُ عثمانُ و ابوه عَنْبَسَةُ، و هوَ من ولد ابی سفیانَ، حتی یأتی ارضا «ذات قرارٍ و معینٍ»فیستوی علی منبرها؛(168)
پسر هند جگرخواره از واید یابس (در اطراف دمشق) خروج می‏كند، او مردی متوسط القامه، وحشت برانگیز، سرستبر، و آبله رو می‏باشد. هنگامی كه به او نگاه كنی می‏پنداری كه نابیناست، نام‏اش «عثمان» و نام پدرش «عنبه» از تبار ابوسفیان می‏باشد، به سرزمینی دارای قرارگاه و آب روان (كوفه) وارد می‏شود و بر منبر آن قرار می‏گیرد.
7 ـ هایْ هایْ، الا یا ویلَ لكوفانكم هذِهِ و ما یحلها من السفیانی؛(169)
آه، آه، وای بر این كوفه شما از آنچه از سفیانی بر آن می‏رسد.
8 ـ تنزلُ الرایاتُ السوُد التی تخرُجُ من خراسان الی الكوفةِ، فاذا ظهر المهدیُّ (علیه‌السلام) بَعَثَ الیه بالبیعةِ؛(170)
پرچم‏های سیاهی كه از خراسان به حركت درمی‏آید، در كوفه فرود می‏آید، هنگامی كه مهدی (علیه‌السلام) طهور نمود، برای بیعت به سوی آن حضرت گسیل می‏شوند.
9 ـ خرُوجُ السفیانیُّ و الیمانیُّ و الخراسانیُّ فی سنةٍ واحدةٍ، فی شهرٍ واحدٍ، فی یوم واحدٍ، و لیسَ فیها رایةٌ باهدیمن رایة الیمانی، یهدی الی الحقِ؛(171)
سفیانی، یمانی و خراسانی در یك سال، یك ماه و یك روز خروج می‏كنند، در این میان پرچمی هدایتگرتر از پرچم یمانی نیست، كه به سوی حق رهنمون می‏گردد.
10 ـ یخرُجُ علیهم الخراسانیُّ و السفیانیُّ، هذا من المشرِقِ و هذا من المغرِبِ، یستبقانِ الی الكوفةِ كفرسی رهانٍ؛(172)
سفیانی و خراسانی خروج می‏كنند، این از مشرق و آن از مغرب، همانند دو اسب مسابقه به سوی كوفه می‏شتابند.

سیمای كوفه در آستانه ظهور

نكات فراوانی پیرامون سیمای كوفه و جهان در آستانه ظهور آن امام نور بیان گردید، و اینكه شماری از احادیث ناگفته را به صورت فشرده و در حدّ اشاره تقدیم خوانندگان گرامی می‏نماییم، به این امید كه بر شور و شعف و شوق انتظارشان افزوده گردد:

1 ـ امام صادق (علیه‌السلام) فرمود:

لایخرُجُ القائمُ فی اقل مِنَ الفئةِ، و لاتكوُنُ الفئة اقلُّ من عشرةِ آلافٍ؛(173)
قائم (علیه‌السلام) با كمتر از یك «فئه» خروج نمی‏كند و شمار یك فئه كمتر از ده هزار نفر نمی‏شود.

2 ـ و در حدیث دیگری فرمود:

اِنَّ اصحابَ الطالوتِ ابتلوا بالنهر... و ان اَصْحابَ القائِمِ (علیه‌السلام) یُبْتَلوُنَ بمثِلِ ذلِكَ؛(174)
اصحاب طالوت به وسیله رودخانه‏ای آزمایش شدند... اصحاب قائم (علیه‌السلام) نیز چنین آزمونی را در پیش دارند.

3 ـ رسول اكرم(ص) در این رابطه فرمود:

انَّ المهدیَّ من ولدی یفعلُ مثل ما فعل موسی، عند خروجِهِ مِن مكة الی الكوفَةِ؛(175)
مهدی از فرزندان من، به هنگام عزیمت از مكه به سوی كوفه، همان كاری را انجام می‏دهد كه حضرت موسی (علیه‌السلام) انجام داد.

4 ـ امام باقر (علیه‌السلام) می‏فرماید:

هنگامی كه قائم (علیه‌السلام) در مكه قیام می‏كند و به سوی كوفه عزیمت می‏كند، منادی‏اش ندا می‏دهد:
اَلا یا یَحمِلْ احدٌ منكمْ طعاما و لا شرابا؛(176)
هرگز احدی از شما خوردنی و یا نوشیدنی با خود بر ندارد.
همان سنگ حضرت موسی (علیه‌السلام) را كه بار یك شتر است، با خود برمی دارند، در هر منزلی كه فرود می‏آیند چشمه‏ای از آن جریان پیدا می‏كند، هر كس گرسنه باشند سیر می‏شود و هر كس تشنه باشد سیراب می‏گردد. و این تنها زاد و توشه آنهاست تا هنگامی كه در پشت كوفه فرود آیند.

5 ـ آنگاه محل فرود و كیفیت فرود آن حضرت را در حدیث دیگری چنین می‏فرماید.

انهُ نازلٌ فی قبابٍ من نورٍ، حین ینزلُ بظهرِ الكوفَةِ عَلَی الفارُوقِ؛(177)
او در هنگامه ظهور، در خیمه‏هایی از نور در ظهر كوفه در «فاروق» فرود می‏آید.(178)

6 ـ و در حدیث دیگری تعداد آن خیمه‏ها را هفت تعبیر كرده می‏فرماید:

ینزلُ فی سبعِ قبابٍ من نورٍ، لا یعلمُ فی أیها هُوَ، حین ینزلُ فی ظهرِ الكوفةِ، فهذا حینَ ینزلُ؛(179)
او در هفت خیمه از نور در پشت كوفه فرود می‏آید، معلوم نمی‏شود كه او در كدامین خیمه است، این به هنگام فرود آمدن می‏باشد.

7 ـ و در حدیث دیگری می‏فرماید:

كأنّی بقائِمِ اهل بیتی قَدْ علا نجفكمْ، فاذا علا فوقَ نجفكمْ نَشَرَ رایَةَ رسوُلِ اللهِ(ص) فَاذا نَشَرَها انحطتْ علیهِ ملائكةُ بدرٍ؛(180)
گویی قائم اهلبیت خود را با چشم خود می‏بینم كه بر فراز نجف شما بر آمده است. چون بر فراز نجف برآید پرچم پیامبر اكرم(ص) را باز می‏گشاید. هنگامی كه آن را بگشاید فرشته‏های بدر بر او فرود آیند.

8 ـ امام صادق (علیه‌السلام) در این رابطه می‏فرماید:

كانّی بالقائِمِ علی ظهرِ النجفِ، لَبِسَ درعَ رسولِ اللهِ(ص)... ثمَّ ینشرُ رایَةَ رَسوُلِ اللهِ(ص) وَ هِیَ المغلبةِ... لا یهوی بها اِلی شَیْ‏ءٍ الاّ اهكلتْهُ... و اذا نشَرَها أضاءَ لها ما بینَ المشرِقِ و المغرِبِ؛(181)
گویی قائم (علیه‌السلام) را با چشم خود می‏بینم كه در پشت كوفه، زره رسول خدا را پوشیده...پرچم رسول خدا را باز می‏گشاید، و آن را پرچم همیشه پیروز است... با آن پرچم به سوی چیزی عزیمت نمی‏كند جز این كه آن را شكست می‏دهد... هنگامی كه آن را به اهتزاز در آورد مشرق و مغرب با نور آن روشن می‏شود.
در این حدیث كه بسیار طولانی است و فقط فرازهایی از آن را آوردیم، به روشنی بیان شده كه آن امام نور وسیله غلبه بر همه ابزار و ادوات جنگی را دارد، او هرگز از وسایل كشتار جمعی استفاده نمی‏كند، ولی همه وسایل كشتار جمعی را از كار می‏اندازد.

9 ـ امام باقر (علیه‌السلام) در این رابطه می‏فرماید:

كانّی بالقائِمِ (علیه‌السلام) علی نَجف الكوفةِ، قد سار الیها من مكةَ فی خمسةِ الافٍ منَ الملائكةِ، جبرئیلُ عن یمینهِ و میكائیلُ عَن شمالِهِ، و المؤمنونَ بین یدیهِ، و هو یفرقُ الجنودَ فی البلادِ؛(182)
گویی قائم (علیه‌السلام) با چشم خود در پشت كوفه می‏بینم كه با پنج هزار فرشته از مكه به آن جا عزیمت نموده، جبرئیل از سوی راست و میكائیل در سمت چپ او و مؤمنان در پیشاپیش او قرار دارند و او سپاهیان‏اش را به كشورها گسیل می‏دارد.
از این حدیث شریف نیز استفاده می‏شود كه كوفه پایتخت حكومتی، مقرّ فرماندهی و ستاد نظامی آن حضرت است كه با آن شكوه بی‏نظیر در طول قرون واعصار، از مكه مكرمه به سوی كوفه تشریف فرما شده، سپاهیان‏اش را از آنجا به همه اقطار و اكناف جهان گسیل می‏دارد.

10 ـ امام صادق (علیه‌السلام) صحنه دیگری را این گونه ترسیم می‏فرماید:

كأنّی انظُرُ الی القائم (علیه‌السلام) علی منبرِ الكوفةِ و حولهُ أصحابُهُ ثلاثمِاَئةٍ و ثلاثةَ عَشَرَ رجلاً عدةَ اهلِ بدرٍ، و هم أصحابُ الألویةِ و هم حكامُ اللهِ فی ارضِهِ عَلی خلفِهِ؛(183)
گویی قائم (علیه‌السلام) با چشم خود می‏بینم كه بر فراز منبر كوفه قرار دارد، و تعداد سیصد و سیزده تن یاران‏اش ـ به تعداد اصحاب بدر ـ در پیرامون او حلقه زده‏اند، كه آن‏ها پرچم‏داران و زمامداران روی زمین هستند، از سوی پرودگار برای بندگان.
این حدیث شریف صریح است در این كه سیصد و سیزده تن یاران، خاص حضرت، فرماندهان كشوری و لشكری هستند و اصحاب حضرت به این‏ها اختصاص ندارد، چنان كه در حدیث اول همین بخش از امام صادق (علیه‌السلام) نقل كردیم كه حداقل اصحاب به هنگام عزیمت از مكه معظمه ده هزار نفر می‏باشند.

11 ـ امام عسكری (علیه‌السلام) در ضمن حدیثی در این رابطه می‏فرماید:

ثُمَّ یخرُجُ فكأنّی انظُرُ اِلَی الأعلامِ البیضِ تخفقُ فوقَ رأسِهِ بِنجفِ الكوفةِ؛(184)
سپس ظاهر می‏شود، گویی با چشم خود می‏بینم پرچم‏های سفیدی را كه در نجف كوفه بالای سرش در حال اهتزاز می‏باشد.

12 ـ امام باقر (علیه‌السلام) صحنه دیگری را این گونه ترسیم می‏فرماید:

اِذا ظَهَرَ القائِمُ و دَخَلَ الكوفَةَ بَعَثَ اللهُ تعالی من ظهرِ الكوفةِ سبعینَ الفَ صدیقٍ، فیكونونَ فی اصحابِهِ و انصارِهِ؛(185)
هنگامی كه قائم (علیه‌السلام) ظهور كند و داخل كوفه شود، خداوند متعال تعداد هفتاد هزار نفر صدیق از پشت كوفه برای او برانگیخته می‏كند تا در میان یاران و یاوران آن حضرت قرار بگیرند.
این حدیث از احادیث رجعت می‏باشد و این هفتاد هزار نفر از افراد با ایمانی هستند كه در وادی‏السلام و یا پیرامون حرم مولای متقیان آرمیده‏اند و به هنگام ظهور حضرت بقیة الله ـ ارواحنا فداه ـ رجعت می‏كنند.

13 ـ و در حدیث دیگری احتشام و شكوه بی‏نظیر یاران را این گونه به تصویر می‏كشد:

كانّی باصحابِ القائِمِ (علیه‌السلام) وَ قَد أحاطوا بما بینَ الخافقینِ، فلیسَ مِنْ شیءٍ الا وَ هوَ مطیعٌ لهُمْ، حتی سباعُ الارضِ و سباعُ الطیرِ، یطلبُ رضاهمْ فی كلِّ شیءٍ؛(186)
گویی اصحاب حضرت قائم (علیه‌السلام) را با چشم خود می‏بینم كه به آنچه در میان شرق و غرب جهان است احاطه كرده‏اند، چیزی در جهان نیست جز این كه از آن‏ها فرمان می‏برند و خشنودی آنان را در هر چیزی طلب می‏كنند، حتی درندگان زمین و پرندگان آسمان.
در این حدیث بُعد دیگری از ابعاد عظمت و شرف یاران حضرت آشكار می‏شود.

14 ـ امام صادق (علیه‌السلام) در مقام بیان هویّت اصحاب خاص حضرت صاحب الزمان (علیه‌السلام) می‏فرمایند:

وَ مِنَ الكوفةِ اربَعَةَ عَشَرَ رَجُلاً؛(187)
چهارده تن از آنها اهل كوفه هستند.

15 ـ در حدیث دیگری از امام زین العابدین (علیه‌السلام) روایت شده كه پنجاه تن از آنها از اهل كوفه هستند.(188)

16 ـ و در حدیث دیگری نام و نام پدر 14 تن یاران حضرت ولی عصر (علیه‌السلام) از اهل كوفه از امام صادق (علیه‌السلام) به صراحت آمده است.(189)

17 ـ آنگاه امام باقر (علیه‌السلام) توان روحی آنان را چنین شرح می‏دهد:

لَكَاَنّی انظرُ الیهم مُصعدینَ مِن نجفِ الكوفةِ ثلاثمائةٍ و بضعَهَ عَشَرَ رَجُلاً، كانَّ قُلُوبَهُم زبرالحدیدِ، جبرئیلُ عن یمینِهِ و میكائیلُ عن یسارِهِ، یسیرُ الرعبُ امامَهُ شهرا وَ خَلْفَهُ شَهْرا؛(190)
گویی آنان را با چشم خود می‏بینم كه از نجف كوفه بالا می‏روند، سیصد و ده و اندی نفر هستند، دل‏های آنها همانند قطعات آهن است، جبرئیل از سمت راست و میكائیل از سمت چپ آن حضرت حركت می‏كند، از جلو و پشت رعب او مسافت یك ماه پیش از او، در دلها می‏افتد.

18 ـ در حدیث دیگری تشریح می‏كند كه حضرت قائم علیه السلام) هنگامی كه ظهور می‏كند به «رحبه»ی كوفه تشریف می‏آورد، نقطه‏ای را نشان می‏دهد و دستور می‏دهد كه آن جا را بكنند، از آنجا دوازده هزار زره، دوازده هزار شمشیر، و دوازده هزار كلاه‏خود بیرون می‏آورد، آنگاه دوازده هزار نفر از شیعیان را ـ از عرب و عجم ـ فرا می‏خواند و آن ادوات جنگی را به آنها می‏پوشاند.(191)

19 ـ در حدیث بسیار مفصلی امام صادق (علیه‌السلام) توضیح می‏دهد كه وجود مقدس حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) پس از سیطره بر كل جهان، به سوی كوفه باز می‏گردد، قطعات شمش طلا از آسمان فرود می‏بارد، طلا و نقره و جواهرات در میان مردم توزیع می‏كند... و اعلام می‏كند كه هر كس از یكی از شیعیان طلبی دارد به او مراجعه كند و طلب خود را دریافت نماید.(192)

20 ـ در حدیث دیگری در وصف آنان می‏فرماید:

قَد اثَّرَ السجودُ بجباهِهِمْ، لیوثٌ بالنهارِ، رهبانٌ باللیلِ، كأنَّ قلوبَهُمْ زُبُرُ الحَدیدِ، یُعْطَی الرَّجُلُ مِنهُمْ قُوَّةَ اربَعینَ رَجُلاً؛(193)
گویی آنان را در پشت كوفه می‏بینم كه... آثار سجده در پیشانی آنان آشكار است، آنها شیران روز و راهبان شب هستند، گویی دل‏های‏شان قطعات آهن می‏باشد، به هر یك از آنها نیروی چهل مرد داده می‏شود.
صفحات محدود مجله به پایان رسید و ما سخنان ناگفته و دُرهای ناسفته فراوان پیرامون «پایتخت دولت كریمه» به ویژه در مورد اصلاحات و تغییراتی كه از نظر اسلوب كشورداری انجام می‏یابد؛ داریم، كه امیدواریم در فرصت دیگری در این زمینه بیانات درربار معصومان (علیهم السلام) را تقدیم نماییم.
به امید روزی كه این پایتخت دولت جهان شمول خاندان اهلبیت در پهن دشت گیتی گسترده شود و همه انسانها از رنج‏ها، فشارها، ستم‏ها، تشویش‏ها، و اضطراب‏ها رهایی یافته، برای نخستین بار عطر حكومت حقّه مبتنی بر عدالت و آزادی واقعی را استشمام نموده، دیدگان رمدكشیده‏شان با دیدار آن جمال الهی منور گردد.
به امید آن روز.
در پایان یادآور می‏شویم كه برای رعایت اختصار، از هر حدیثی فقط فرازی را در این گفتار ارائه دادیم و به جهت محدود بودن صفحات مجله، به اختلافات جزئی كه معمولاً در منابع حدیثی هست اشاره نكردیم، ولی سعی كردیم كه متن حدیث را مطابق اوّلین منبعی كه در پی‏نوشت آمده ارائه دهیم.

پی نوشت

1. غیبت نعمانی، ص 254.
2. كمال الدین، ج 2، ص 650.
3. سوره هود (11) آیه 86.
4. إعلام‏الوری، ج 2، ص 292.
5. غیبت نعمانی، ص 313.
6. تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 254.
7. روزگار رهایی، ج 2، ص 1069.
8. دلائل الامامه، ص 455.
9. غیبت نعمانی، ص 196.
10. بحار الانوار، ج 52، ص 327.
11. روزگار رهایی، ج 2، ص 461.
12. وقعة صفین، ص 3.
13. از 21 رمضان 40 ه . تا 25 ربیع الاول 41 ه .
14. بحار الانوار، ج 53، ص 11؛ حلیته الابرار، ج5، ص 384.
15. گزیده كفایة المهتدین، ص 287.
16. الارشاد، ج 2 ص 379.
17. إعلام الوری، ج 2، ص 287؛ الارشاد، ج 2، ص 380؛ غیبت طوسی، ص 469؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 263؛ منتخب الأنوار المضیئة، ص 191،؛ كشف الغمه، ج 2، ص 436؛ بحار الانوار، ج 52، ص 33.
18. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 165؛ بحار الانوار، ج 52، ص 224.
19. همان.
20. رَحبه در لغت به معنای پهن دشت، چمن زار، بستان، جالیز، تاكستان و سرزمین سبز و خرّم می‏باشد، و «رُحبه» نام سرزمین‏های فراوان، از جمله نام محلی در یك منزلی كوفی بر كرانه رودخانه قادسیه می‏باشند.[لسان العرب، ج 5، ص 166؛ معجم البلدان، ج3، ص 33].
21. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 166؛ بحار الانوار، ج 52، ص 225.
22. تهذیب الاحكام، ج 6، ص 31؛ مزار شیخ مفید، ص 18؛ كامل الزیارات، ص 30؛ المزار الكبیر، ص 113؛ مختصر البصائر، ص 178؛ وسائل الشیعه، ج 5، ص 255؛ بحار الانوار، ج 53، ص 148؛ حلیة الابرار، ج 5، ص 340.
23. الارشاد، ج 2، ص 387.
24. رسائل الشّریف المرتضی، ج 3، ص 146.
25. كمال الدین، ج 2، ص 358،؛ مختصر البصائر، ص 493؛ بحارالانوار، ج 53، ص 115 و 148.
26. غیبت طوسی، ص 478؛ بحار الانوار، ج 53، ص 145.
27. الایقاظ من الهجعة، ص 362 ـ 371.
28. جزیره خضرا، ص 38 ـ 46.
29. بحار الانوار، ج 53، ص 123؛ بیان الفرقان، ج 5، ص 275.
30. الایقاظ من الهجعة، ص 82.
31. مجمع البیان، ج 7، ص 235.
32. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 318؛ تفسیر برهان، ج 2، ص 434؛ تفسیر صافی، ج 2، ص 72؛ مختصر البصائر، ص 25؛ بحارالانوار، ج 53، ص 41.
33. الارشاد، ج 2 ص 386؛ تفسیر عیاشی، ج 2، ص 165؛ إعلام الوری، ج 2، ص 292؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 266.
34. همان؛ دلائل الامامه، ص 463؛ حلیة الابرار، ج 5، ص 303.
35. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 165؛ الارشاد، ج 2، ص 386؛ اعلام الوری، ج 2، ص 292؛ دلائل الامامه، ص 463؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 254؛ بحار الانوار، ج 52، ص 346.
36. مختصر البصائر، ص 189؛ بحار الانوار، ج 53، ص 35.
37. الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 848؛ مختصر البصائر، ص 37؛ بحار الانوار، ج 53، ص 62.
38. بحار الانوار، ج 53، ص 74.
39. سوره حجر (15) آیه 38.
40. از روستاهای رُحبه در حوالیكوفه [معجم البلدان، ج 3، ص 76].
41. سوره الرحمن (55) آیه 62 ـ 64.
42. مختصر بصائر، ص 27؛ تفسیر برهان، ج 5، ص 485؛ بحارالانوار، ج 53، ص 43.
43. مختصر البصائر، ص 190.
44. الایقاظ من الهجعة، ص 339؛ مختصر البصائر، ص 212.
45. تفسیر البرهان، ج 10، ص 55؛ بحار الانوار، ج 53، ص 104؛ الایقاظ من الهجعة، ص 338؛ منتخب الانوار المضیئته، ص 202؛ الرّجعة، استرآبادی، ص 33؛ مختصر البصائر، ص 49.
46. همان.
47. تفسیر برهان، ج 2، ص 408؛ رجعت یا دولت كریمه اهلبیت، ص 190.
48. بحار الانوار، ج 52، ص 390؛ گزیده كفایة المهتدی، ص 305.
49. تفسیر البرهان، ج 8، ص 439؛ بحارالانوار، ج 53، ص 106؛ الرجعه، ص 188.
50. الكافی، ج 8، ص 175؛ تفسیر العیّاشی، ج 3، ص 37.
51. مختصر البصائر، ص 29؛ تفسیر البرهان، ج 7، ص 376؛ الرجعة، ص 61.
52. الكافی، ج 8، ص 175؛ تفسیر البرهان، ج 6، ص 51؛ حلیة الابرار، ج 5، ص 424؛ تفسیر العیاشی، ج 3 ص 37؛ تفسیر الصافی، ج 4، ص 388؛ مختصر البصائر، ص 48؛ الرجعة، ص 92.
53. منتخب الانوار المضیئه، ص 202؛ الایقاظ من الهجعة، ص 338.
54. تفسیر البرهان، ج 10، ص 55؛ بحار الانوار، ج 53، ص 104.
55. به نامهای: حرقه، ام عمرو، و سلسله [تاریخ طبری، ج 3، ص 146]
56. تاریخ الطبری، ج 3، ص 146، حوادث سال 17 ه .
57. همان، ص 148.
58. همان، ص 149.
59. معجم البلدان، ج 4، ص 491.
60. دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیه، ج 10، ص 36.
61. وقعة صفین، ص 3.
62. به نقل مرحوم آیة‏الله سید محمد شیرازی.
63. بحار الانوار، ج 53، ص 12.
64. تهذیب الاحكام، ج 3، ص 253؛ بحار الانوار، ج 52، ص 374.
65. الارشاد، ج2، ص 380؛ اعلام الوری، ج 2، ص 287؛ منتخب الأنوار المضیئه، ص 190؛ گزیده كفایة المهتدی، ص 304؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 251.
66. غیبت طوسی، ص 468؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 515؛ بحار الانوار، ج 52، 330.
67. همان.
68. الارشاد، ج 2 ص 380؛ اعلام الوری، ج 2، ص 287.
69. معجم البلدان، ج 4، ص 492.
70. دلائل الامامه، ص 463؛ نوادر المعجزات، ص 198.
71. رجال الكشّی، ص 24؛ بحارالأنوار، ج 22، ص 389.
72. غیبت طوسی، ص 455؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 514؛ الأنوار المضیئه، ص 190؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1159؛ بحارالانوار، ج 52، ص 330.
73. بحار الانوار، ج 52، ص 385.
74. غیبت طوسی، ص 451؛ بحار الانوار، ج 52، ص 330.
75. غیبت طوسی، ص 474؛ دلائل الامامة، ص 456؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 516؛ بحار الانوار، ج 52، ص 291.
76. الفتن مروزی، ج 2، ص 612؛ الملاحم ابن المنادی، ص 112، الفتن و الملاحم، ص 56؛ معجم الملاحم و الفتن، ج 4،ص 291.
77. دلائل الامامة، ص 467؛ اثبات الهداة، ج 3 ص 573.
78. الارشاد، ج 2، ص 381؛ غیبت طوسی، ص 468؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 515؛ كشف الغمه، ج 2، ص 465؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 253.
79. سوره المؤمنون (23) آیه 50.
80. التّبیان، ج 7، ص 373.
81. تفسیر عیاشی، ج 3، ص 134؛ معانی الأخبار، ص 373؛ تفسیر البرهان، ج 7، ص 24؛ بحارالانوار، ج 14، ص 239؛ ج 100، ص 227.
82. مزار شیخ مفید، ص 28؛ المزار الكبیر، ص 116؛ كامل الزیارات، ص 48؛ تهذیب الاحكام، ج 6، ص 38؛ تفسیر الصافی، ج 5، ص 182؛ تفسیر البرهان، ج 7، ص 24؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 405؛ بحارالانوار، ج 14، ص 217؛ ج 100، ص 228.
83. تفسیر القمی، ج 2، ص 91.
84. مجمع البیان، ج 7، ص 172؛ كنز الدّقایق، ج 9، ص 191.
85. سوره التین، (95) آیه‏های 1 ـ 3.
86. تفسیر الطبری، ج 30،ص 154؛ تفسیر القرطبی، ج 20، ص 110؛ تفسیر المراغی، ج 30، ص 194؛ الدرّالمنثور، ج 6، ص 365.
87. همان.
88. سوره المؤمنون (23) آیه 20.
89. البقره: 63و 93؛ النّساء: 154؛ مریم: 52؛ طه: 80؛ المؤمنون: 20؛ القصص: 29 و 46، الطور: 1 و التّین: 2.
90. تفسیر الثعلبی، ج 10، ص 239.
91. تفسیر الطبری، ج 30، ص 154؛ تفسیر القرطبی، ج 20، ص 110؛ الدرّ المنثور: ج 6، ص 365.
92. الكافی، ج 8، ص 281؛ تفسیر العیاشی، ج 2، ص 311.
93. التّبیان، ج 10، ص 375؛ تفسیر الطبری، ج 30، ص 155.
94. معانی الأخبار، 365؛ الخصال، ج 1، ص 225، تفسیر الصافی، ج 7، ص 512؛ تفسیر كنز الدّقائق، ج 14، ص 340.
95. تهذیب الأحكام، ج 6، ص 34؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 377؛ بحارالأنوار، ج 60، ص 205.
96. سوره هود (11) آیه 44.
97. قاموس كتاب مقدس، ص 40، ماده «آراراط».
98. معجم البلدان، ج 2، ص 179.
99. قصص قرآن، ص 348.
100. دائرة المعارف الاسلامیة، ج 7، ص 161.
101. همان، ج 4، ص 249 ـ 253.
102. قاموس الأعلام ـ تركی ـ ج 3، ص 1848.
103. جغرافیای طبیعی آذربایجان، ص 28.
104. سرزمین‏های خلافت شرقی ـ لسترنج گای ـ ص 101.
105. معجم البلدان، ج 2، ص 179.
106. تفسیر البرهان، ج 5، ص 146؛ تفسیر العیاشی، ج 2، ص 311.
107. الكافی، ج 8، ص 235؛ تفسیر العیاشی، ج 2، ص 311؛ تفسیر البرهان، ج 5، ص 145؛ تفسیر الصافی، ج 4، ص 40.
108. تهذیب الاحكام، ج 6، ص 31؛ مزار مفید، ص 18؛ المزار الكبیر، ص 113؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 410؛ بحارالانوار، ج 100، ص 440.
109. الكافی، ج 4، ص 586؛ الفقیه، ج 1، ص 147؛ مزار مفید، ص 19؛ المزار الكبیر، ص 115؛ روضة‏الواعظین، ج 2، ص 410؛ وسائل‏الشیعه، ج 5، ص 256؛ تهذیب الأحكام، ج 6، ص 31؛ كامل الزیارات، ص 29.
110. علل الشرائع، ج 2، ص 461؛ النّهایة، ج 1، ص 208؛ بحارالانوار، ج 65، ص 172؛ ج 100، ص 369؛ مستدرك وسائل، ج 10، ص 204.
111. رجال كشّی، ص 20؛ بحار الانوار، ج 22، ص 386.
112. روضة الواعظین، ج 2، ص 409.
113. اثبات الوصیّة، ص 23.
114. معجم البلدان، ج 4، ص 492.
115. كنز العمّال، ج 12، ص 301.
116. تهذیب الأحكام، ج 6، ص 44؛ المزار الكبیر، ص 344؛ بحارالأنوار، ج 100، ص 404.
117. فرحة الغریّ، ص 69؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 387.
118. الهدایة، ص 111؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 208.
119. الكافی، ج 1، ص 390، بحارالأنوار، ج 25، ص 49؛ ج 61، ص 46.
120. خصائص الأئمّه، ص 114؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 203 و 264.
121. العقد الفرید، ج 6، ص 137؛ النّهایة، ج 3، ص 217؛ بحارالأنوار، ج 34، ص 428؛ دیوان امیرالمؤمنین، ص 111.
122. تاریخ قم، ص 97؛ بحارالأنوار، ج 60 ص 214؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 205.
123. بحار الانوار، ج 52، ص 386؛ ج 100، ص 385؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 205.
124. تاریخ قم، ص 95؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 205.
125. بحار الانوار، ج 52، ص 386؛ ج 100، ص 385؛ مستدرك الوسائل. ج 10، ص 264.
126. عیون الأخبار، ج 2، ص 65؛ بحار الأنوار، ج 100، ص 392.
127. تاریخ قم، ص 97؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 205.
128. همان؛ بحارالأنوار، ج 60، ص 214.
129. اقبال الاعمال، ص 465؛ تاریخ قم، ص 94؛ بحار الانوار، ج 27 ص 262؛ ج 60، ص 212؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 204.
130. تاریخ الكوفة، ص 63.
131. همان.
132. تاریخ قم، ص 97؛ مجالس المؤمنین، ج 1، ص 83؛ بحار الانوار، ج 60، ص 216؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 206.
133. امالی شیخ طوسی، ص 672؛ بحار الانوار، ج 99، ص 85؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 202.
134. الكافی، ج 4، ص 563؛ تهذیب الاحكام، ج 1، ص 12؛ جامع الاخبار، ص 69؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 407؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 360.
135. تاریخ الكوفة، ص 63.
136. وقعة صفین، ص 127؛ مستدرك وسائل، ج 10، ص 225؛ بحار الانوار، ج 12، ص 77؛ ج 100، ص 227.
137. فرحة الغری، ص 22؛ موسوعة العتبات المقدّسه، ج 6، ص 71.
138. تهذیب الاحكام، ج 6، ص 34؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 377.
139. سفرنامه ابن بطوطه، ج 1، ص 185.
140. اثبات الوصیة، ص 14 و 132؛ تهذیب الاحكام، ج 6، ص 22 و 34؛ فرحة الغریّ، ص 48؛ الهدایة، ص 11؛ الجعفریات، ص 201؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 384؛ مستدرك وسائل، ج 2، ص 314؛ ج 10، ص 219.
141. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 120؛ بحار الانوار، ج 11، ص 149؛ ج 100، ص 232؛ مستدرك وسائل، ج 10، ص 206؛ جنّات ثمانیه، ص 302.
142. موسوعة العتبات المقدسه، ج 6، ص 80؛ فرحة الغریّ، ص 45.
143. الكافی، ج 4، ص 197؛ بحارالانوار، ج 11، ص 185 و 209؛ علل الشرائع، ج 2، ص 422؛ تفسیر العیاشی، ج 1، ص 126.
144. در مورد «جبل السلام»، «دارالسلام» و «وادی السلام» ان شاءالله در شماره‏های آینده سخن خواهیم گفت.
145. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 307؛ الكافی، ج 8، ص 235؛ بحار الانوار، ج 11، ص 333؛ ج 100، ص 386.
146. تهذیب الأحكام، ج 6، ص 37؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 411؛ فرحة الغریّ، ص 71.
147. امالی شیخ مفید، ص 142؛ كامل الزیارات، ص 167؛ ثواب الأعمال، ص 114؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 518؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 212؛ بحارالانوار، ج 23، ص 281؛ ج 60، ص 209؛ ج 101، ص 140؛ بصائر الدرجات، ص 97.
148. مصباح المتهجّد، ص 680؛ تهذیب الاحكام، ج 6، ص 24؛ مصباح الزّائر، ص 54؛ اقبال الاعمال، ص 468؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 389.
149. وقعة صفین، ص 114؛ بحار الانوار، ج 32، ص 405.
150. الكافی، ج 6، ص 498؛ الفقیه، ج 1 ص 66؛ مكارم الأخلاق، ص 83؛ بحار الانوار، ج 76، ص 103.
151. تاریخ قم، ص 93؛ بحار الانوار، ج 60، ص 218؛ كریمه اهلبیت، ص 432.
152. نهج البلاغه، بحش نامه‏ها، نامه شماره 1؛ بحارالانوار، ج 32، ص 84.
153. الارشاد، ج 2، ص 377؛ غیبت طوسی، ص 451؛ إعلام الوری، ج 2، ص 284؛ منتخب الأنوار المضیئة، ص 35؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1164؛ كشف الغمه، ج 2، ص 461؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 250؛ إثبات الهداة، ج 3، ص 742.
154. الصراط المستقیم، ج 2، ص 258.
155. الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 752؛ بحارالانوار، ج 41، ص 283.
156. مستدرك الصّحیحین، ج 4، ص 462.
157. غیبت طوسی، ص 448؛ الارشاد، ج 2، ص 376؛ بحارالانوار، ج 52، ص 211.
158. الارشاد، ج 2، ص 377؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 250.
159. غیبت طوسی، ص 446؛ غیبت نعمانی، ص 277؛ الارشاد، ج 2، ص 375؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1163؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 249؛ اثبات الهداة، ج 7، ص 108؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 210.
160. الارشاد، ج 2، ص 374؛ غیبت طوسی، ص 445؛ بحار الانوار، ج 52، ص 209.
161. الصراط المستقیم، ج 2، ص 258.
162. همان، ص 259.
163. الیقین، ص 423؛ بحار الانوار، ج 52، ص 219.
164. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 402؛ الاختصاص، ص 256، غیبت نعمانی، ص 280؛ بحار الانوار، ج 52، 239.
165. بحارالانوار، ج 52، ص 273؛ ج 53، ص 83.
166. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 163؛ بحار الانوار، ج 52، ص 222.
167. غیبت طوسی، ص 464؛ عقد الدرر، ص 46، سنن الدّانی، ص 78؛ منتخب الاثر، ص 452؛ بحارالانوار، ج 52، ص 207.
168. كمال الدین، ج 2، ص 651؛ بحار الانوار، ج 52، ص 205.
169. خطبة البیان، ج 2، ص 651؛ بحار الانوار، ج 52، ص 205.
170. غیبت طوسی، ص 452؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1158، عقدالدرر، ص 129؛ الحاوی للفتاوی، ج 2، ص 69؛ البرهان متقی هندی، ص 150؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 729؛ بحار الانوار، ج 52، ص 217.
171. غیبت طوسی، ص 446؛ غیبت نعمانی، ص 255؛ الارشاد، ج 2، ص 375؛ اعلام الوری، ج 2، ص 284؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1163.
172. غیبت نعمانی، ص 255؛ بحار الانوار، ج 52، ص 232.
173. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 253.
174. غیبت نعمانی، ص 316؛ بحار الانوار، ج 52، ص 332.
175. الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 912.
176. الكافی، ج 1، ص 231؛ غیبت نعمانی، ص 238؛ كمال الدین، ج 2، ص 670؛ منتخب الانوار المضیئه، ص 199؛ گزیده كفایة‏المهتدی، ص 296؛ بحار الانوار، ج 13، ص 185؛ ج 52، ص 335 و 351.
177. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 215؛ تفسیر الصافی، ج 1، ص 375؛ تفسیر البرهان، ج 2، ص 161.
178. فیض كاشانی «فاروق» را چنین معنی كرده: «شاید منظور این باشد كه آن حضرت با چیزی نازل می‏شود كه به وسیله آن بین حق و باطل فرق می‏گذارد» [الصافی: 1/375] ولی به این توجیه نیازی نیست، زیرا «فاروق» نام محلی در سرزمین نجف می‏باشد، چنان كه در مورد سپاه سفیانی آمده است: «صد و سی هزار نفر به سوی كوفه می‏فرستد كه در «رَوْحا» و «فاروُق» فرود می‏آیند و شصت هزار نفرشان به سوی كوفه می‏روند...» [بحار: 53/83].
179. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 214؛ تفسیر الصافی، ج 1، ص 375؛ تفسیر البرهان، ج 2، ص 161.
180. كمال الدین، ج 2، ص 671؛ تفسیر العیاشی، ج 1، ص 214؛ تفسیر الصافی، ج 1، ص 375؛ منتخب الانوار المضیئه، ص 198؛ بحار الانوار، ج 52، ص 326.
181. دلائل الامامه، ص 457.
182. الارشاد، ج 2، ص 380؛ اعلام الوری، ج 2، ص 287؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 264؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 250؛ بحار الانوار، ج 52، ص 337.
183. كمال الدین، ج 2، ص 672؛ منتخب الأنوار المضیئة، ص 198؛ بحار الانوار، ج 52، ص 672.
184. كمال الدین، ج 2، ص 409؛ كفایة الاثر، ص 296؛ اعلام الوری، ج 2، ص 253؛ كشف الغمه، ج 2، ص 528؛ بحار الانوار، ج 51، ص 160.
185. بحار الانوار، ج 53، ص 104.
186. كمال الدین، ج 2، ص 673؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 494؛ بحارالانوار، ج 52، ص 327؛ حلیة الابرار، ج 5، ص 417.
187. دلائل الامامة، ص 558؛ الملاحم و الفتن، ص 202؛ المحجّة، ص 28.
188. بحارالانوار، ج 52، ص 306.
189. دلائل الامامه، ص 573؛ المحجة، ص 44.
190. تفسیر العیاشی، ج 2، ص 197؛ بحار الانوار، ج 52، ص 343.
191. الاختصاص، ص 334؛ بحار الانوار، ج 52، 377.
192. بحارالانوار، ج 53، ص 34.
193. منتخب الانوار المضیئة، ص 195؛ بحار الانوار، ج 52، ص 386.


منبع: مجله انتظار


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط