برنامهاى براى رسيدن به خودِ برتر
برنامهاى براى رسيدن به خودِ برتر
نويسنده:جواد محدثي
منبع:مجله پرسمان
منبع:مجله پرسمان
اينكه گفتهاند: «شناخت درد، نيمى از درمان است»، سخنى است درست و حكيمانه .
با احساس نكردن درد، يا اساساً، هرگز راهى براى «درمان روح» و «رشد معنوى» پيدا نمىشود.
چون ندارى درد، درمان هم مخواه
درد پيدا كن كه درمانت كنند
شيوه ابليس، پنهان كردن درد و سرپوش گذاشتن روى مرض روحى و كتمان بيمارى اخلاقى بشر است، تا به فكر اصلاح نفس نيفتد و پيوسته به عنوان طعمهاى در اختيار شيطان بماند.
در وادى «خودسازى»، نخستين گام، «خودشناسى» است.
زدودن رذايل و به عبارتى «تخليه» و آراسته شدن به فضايل كه همان «تحليه» است، گام بعدى است.
راه آن پيراستن و اين آراستن نيز، راهى عملى است، نه صرفاً نظرى و دانستنى، اين راه را بايد رفت و در اين «طى طريق»، با جهاد با نفس، آن ملكات اخلاقى را بر صفحه جان نوشت و بر لوح دل نقش زد.
بخشى از برنامههاى عملى براى رسيدن به اين «خودِ برتر» از اين قرار است:
1. محاسبه
ارزيابى عملهاى روزانه و هفتگى، ما را در رسيدن به «شناخت از خويش»، كمك مىكند. اين كه بدانيم امروز چه كرديم و اوقاتمان صرف چه كارى شد و خوب و بد عملكرد روزانه را مرور و ارزيابى كرده و از خود حساب بكشيم. از توصيههاى رسول خداصلى الله عليه و اله به ابوذر غفارى اين بود:
«حاسب نفسك قبل ان تحاسب فانه اهون لحسابك غداً»1
از خودت حساب بكش، پيش از آنكه از تو حساب بكشند. كه اين كار، حسابرسى فرداى تو را آسانتر مىسازد.
در دستورالعملهاى اخلاقى عارفان بزرگ هم سفارش به «محاسبه نفس»، جايگها ويژهاى دارد و بازخوانى پرونده اعمال، كمك مؤثرى براى خودسازى است.
2. از خود براى خود
وجود ما با همه استعدادهايى كه در آن نهفته است، سرمايه ماست. اين سرمايه را بايد به سود دهى رساند. چه كسى سزاوارتر از خودمان براى نفع بردن از اين سرمايه؟
راه آن نيز اين است كه آينده و آخرت و مراحل دشوار بعدى در «حيات» را در نظر آوريم و براى غنا و آسايش و تنعم در آن مراحل، كار كنيم و «حالا»ى خود را صرف «آينده» خويش و «جسم» خود را خرج «روح» خود و «توان مادى» خود را در راه «اعتلاى روحى» خويش به كار گيريم.
توصيه حضرت صادقعليهالسلام چنين است:
«خذ من نفسك لنفسك...»2
از خود، براى خودت توشه برگير. از خودت در دوران تندرستى پيش از بيمار شدن و در دورانِ نيرومندى قبل از ضعف و در حال زندگى قبل از مرگ، توشه برگير.
از خود گرفتن و خرج خود كردن و خود را ساختن و بالنده نمودن، عاقلانهترين شيوه بهرهگيرى از مواهب و استعدادهاى الهى است و غفلت از آن به حسرت مىانجامد.
3. تقويت اراده
بستر اين عمل، همه زندگى و همه حالات و همه روحيات ماست.
مهم آن است كه «عنان نفس» را در اختيار داشته باشيم و «امير نفس» باشيم نه «اسير نفس» ما باشيم كه خواستههاى نفس و كششهاى غرايز را مهار بزنيم و كنترل كنيم. نه آ نكه مشتيهات و خواستههاى دل و هواهاى نفسانى ما را به اين سو و آن سو بكشد.
گاهى در حالت«خشم»، مهار سخن و عمل از دست مىرود.
گاهى هنگام رسيدن به «قدرت»، ستم و كينتوزى و زير پا گذاشتن حق و زورگويى به ديگران عادى مىشود. اگر كسى قدرت و غضب را مهار بزند و در چهارچوب عقل و شرع و رضاى خالق آنها را به كار گيرد، فرد خودساختهاى است.
روزى حضرت رسول، در بيرون از خانه عبورش به گروهى افتادكه سنگى را به نشانه زورآزمايى جابهجا مىكردند و آن «وزنه بردارى» را ميزان قدرت و زور خويش مىدانستند. فرمود:
«اشدكم من ملك نفسه عند الغضب و احملكم من عفى بعد المقدرة»3
قوىترين شما كسى است كه هنگام خشم، خويشتندارى كند و تواناترين شما كسى است كه پس از قدرت يافتن عفو كند.
اين نيازمند تقويت اراده است.
بسيارى از صاحبان عضلات قوى و بازوهاى پرتوان، حريف «نفس» خويش نيستند و اسير يك «عادت»اند.
آن نيست شجاعت كه گلو چاك كنى
مردانگى آنجاست كه دل پاك كنى
وقتى كه به باشگاه تقوا رفتى
اى كاش حريف نفس را خاك كنى4
4. هر روز بهتر از ديروز
«در جا زدن»، چه در كسب علم و مهارتهاى مختلف، چه در رشد اخلاقى و رسيدن به ملكات انسانى، چه در سطح زندگى و وضع معيشتى و چه در طاعت و عبادت، مطلوب نيست.
هر روز بايد يك پله بالاتر رفت، هر روز بايد نكتهاى تازه آموخت، هر روز بايد يك قدم در «راه معينى» پيش رفت. زيان كار، كسى است كه دو روزش برابر باشد.
زيانكارتر، كسى است كه امروزش بدتر از ديروز باشد. يعنى كسى كه نه تنها رشدى نداشته، بلكه واپس رفته است.
سخن زيبايى از حضرت صادق عليهالسلام:
هر كس دو روزش يكسان باشد، او زيان كرده است.
هر كس امروزش بهتر از ديروزش باشد، مورد غبطه ديگران قرار مىگيرد(آرزو مىكنند كه مثل او باشند).
هر كس امروزش بدتر از ديروزش باشد، محروم از رحمت خداست.
هر كس در وجود خود، افزايش و كمال را نبيند و حس نكند، رو به كاستى و نقصان است.
و... هر كس رو به نقصان و كاهش باشد، مرگ براى او بهتر از زندگى است.
«من استوى يوماه فهو مغبون...»5
مىبينيم كه از اين ديدگاه، رشد نكردن و جلو نرفتن، در جا زدن نيست، بلكه «عقبگرد» است!
آن «محاسبه» كه در آغاز اشاره شد، در همين جا به كار مىآيد، كه سالك اين مسير، وضع خود را در پيشرفت يا پس رفت مىفهمد و به دست مىآورد كه در حال رشد است يا در وضع خسران!
5. مراقبت از «دل»
دنياى تو در تو و شگفت «دل»، سرشار از اسرار است.
جهت دهنده «اعمال برونى» ما نيز، اغلب همان «حالاتِ درونى» است.
بزرگان اخلاق، هميشه مراقب اوضاع قلب خويش بوده و «دربانىِ دل» مىكردهاند، تا گناه و رذيله و حالت نكوهيدهاى در آن پيدا نشود.
بىشك، گناه دل را تيره مىكند. تكرار گناه بر تيرگى دل مىافزايد. توبه و اصلاح، بار ديگر دل را روشنى مىبخشد.
نبايد گذاشت گناهان پيوسته، صفحه دل را چنان سياه كند كه هيچ روزنهاى براى تابش نور هدايت و حق باقى نماند.
باز هم حديثى از امام صادقان و صادق امامان عليهالسلام:
«اذا اذنب الرجل، فرج فى قلبه نكته سوداء...»6
هر گاه كسى گناه كند، در دل او نقطه سياهى پيدا مىشود. اگر توبه كرد، آن سياهى برطرف مىشود و اگر بيشتر گناه كرد، آن سياهى دل بيشتر مىشود تا آنكه همه دلش را مىگيرد. ديگر پس از آن هرگز رستگار نمىشود.
آيا سزاوار نيست كه به عنوان گامى در خودسازى، «مراقبت از دل» را در دستور كار خويش قرار دهيم و نگذاريم سپاه مهاجم ابليس از اين مرز بگذرد و قلعه وجود ما را تسخير كند؟
عصيان و گناه، پرتگاه دل ماست
مسدود به روى عقل، راه دل ماست
خشكيدن اشك گرم از چشمه چشم
گوياى سقوط پايگاه دل ماست7
6. شرم حضور
احساس اينكه چشمى مراقب ماست، گوشى حرفهاى ما را مىشنود، كسى ما را زير نظر دارد، تحت تعقيب و مراقبت هستيم و روزى بايد در يك «دادگاه»، پاسخگوى اعمال خويش باشيم، احساس سازندهاى است كه مانع در افتادن به وادى گناه و عصيان مىشود.
آنچه بزرگان اخلاق به عنوان «مراقبت» در دستورهاى اخلاقى و عرفانى مىآموزند، براى زنده ساختن همين حس در وجود آدمى است.
«حيا»، زير بناى اين حالت روحى است.
شرم از خدا، شرم از خويش، شرم از فرشتگانى كه پيوسته با ما و مراقب ما و مأمور ثبت اعمال خوب و بد ما هستند. شرم از پيامبر و امام زمان، كه از حال و وضع ما بىخبر نيست.
امام باقرعليهالسلام مىفرمايد: كارهاى بندگان، شامگاه هر پنج شنبه بر پيامبرتان عرضه مىشود، پس شرم كنيد كه كار زشت از شما به پيامبرتان گزارش شود:
«ان اعمال العباد تعرض على نبيكم كل عشية خميس، فليستحى احدكم ان يعرض على نبيه العمل القبيح».8
نام اين را مىگذاريم «شرم حضور».
همان كه در روايات است و امام امت هم فرمود: عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نكنيد!
اين باور و احساس، نوعى«مراقبت دائمى» را براى انسان پديد مىآورد.
كسى كه احساس كند دوربينى از همه حركات او فيلم بردارى مىكند، آيا حاضر است حركات زشتى از خود بروز دهد؟ كسى كه بداند دستگاه گيرندهاى همه حرفهاى آهسته و بلند و پنهان و آشكار و خوب و بد او را ضبط مىكند و بايد پاسخگوى حرفهاى ضبط شده بر نوار باشد، آيا بهتر عمل نمىكند؟
اينها برخى از گامها در مسير «خودسازى» است.
و... اين ميدان، وسيع و اين راه طولانى است!
با احساس نكردن درد، يا اساساً، هرگز راهى براى «درمان روح» و «رشد معنوى» پيدا نمىشود.
چون ندارى درد، درمان هم مخواه
درد پيدا كن كه درمانت كنند
شيوه ابليس، پنهان كردن درد و سرپوش گذاشتن روى مرض روحى و كتمان بيمارى اخلاقى بشر است، تا به فكر اصلاح نفس نيفتد و پيوسته به عنوان طعمهاى در اختيار شيطان بماند.
در وادى «خودسازى»، نخستين گام، «خودشناسى» است.
زدودن رذايل و به عبارتى «تخليه» و آراسته شدن به فضايل كه همان «تحليه» است، گام بعدى است.
راه آن پيراستن و اين آراستن نيز، راهى عملى است، نه صرفاً نظرى و دانستنى، اين راه را بايد رفت و در اين «طى طريق»، با جهاد با نفس، آن ملكات اخلاقى را بر صفحه جان نوشت و بر لوح دل نقش زد.
بخشى از برنامههاى عملى براى رسيدن به اين «خودِ برتر» از اين قرار است:
1. محاسبه
ارزيابى عملهاى روزانه و هفتگى، ما را در رسيدن به «شناخت از خويش»، كمك مىكند. اين كه بدانيم امروز چه كرديم و اوقاتمان صرف چه كارى شد و خوب و بد عملكرد روزانه را مرور و ارزيابى كرده و از خود حساب بكشيم. از توصيههاى رسول خداصلى الله عليه و اله به ابوذر غفارى اين بود:
«حاسب نفسك قبل ان تحاسب فانه اهون لحسابك غداً»1
از خودت حساب بكش، پيش از آنكه از تو حساب بكشند. كه اين كار، حسابرسى فرداى تو را آسانتر مىسازد.
در دستورالعملهاى اخلاقى عارفان بزرگ هم سفارش به «محاسبه نفس»، جايگها ويژهاى دارد و بازخوانى پرونده اعمال، كمك مؤثرى براى خودسازى است.
2. از خود براى خود
وجود ما با همه استعدادهايى كه در آن نهفته است، سرمايه ماست. اين سرمايه را بايد به سود دهى رساند. چه كسى سزاوارتر از خودمان براى نفع بردن از اين سرمايه؟
راه آن نيز اين است كه آينده و آخرت و مراحل دشوار بعدى در «حيات» را در نظر آوريم و براى غنا و آسايش و تنعم در آن مراحل، كار كنيم و «حالا»ى خود را صرف «آينده» خويش و «جسم» خود را خرج «روح» خود و «توان مادى» خود را در راه «اعتلاى روحى» خويش به كار گيريم.
توصيه حضرت صادقعليهالسلام چنين است:
«خذ من نفسك لنفسك...»2
از خود، براى خودت توشه برگير. از خودت در دوران تندرستى پيش از بيمار شدن و در دورانِ نيرومندى قبل از ضعف و در حال زندگى قبل از مرگ، توشه برگير.
از خود گرفتن و خرج خود كردن و خود را ساختن و بالنده نمودن، عاقلانهترين شيوه بهرهگيرى از مواهب و استعدادهاى الهى است و غفلت از آن به حسرت مىانجامد.
3. تقويت اراده
بستر اين عمل، همه زندگى و همه حالات و همه روحيات ماست.
مهم آن است كه «عنان نفس» را در اختيار داشته باشيم و «امير نفس» باشيم نه «اسير نفس» ما باشيم كه خواستههاى نفس و كششهاى غرايز را مهار بزنيم و كنترل كنيم. نه آ نكه مشتيهات و خواستههاى دل و هواهاى نفسانى ما را به اين سو و آن سو بكشد.
گاهى در حالت«خشم»، مهار سخن و عمل از دست مىرود.
گاهى هنگام رسيدن به «قدرت»، ستم و كينتوزى و زير پا گذاشتن حق و زورگويى به ديگران عادى مىشود. اگر كسى قدرت و غضب را مهار بزند و در چهارچوب عقل و شرع و رضاى خالق آنها را به كار گيرد، فرد خودساختهاى است.
روزى حضرت رسول، در بيرون از خانه عبورش به گروهى افتادكه سنگى را به نشانه زورآزمايى جابهجا مىكردند و آن «وزنه بردارى» را ميزان قدرت و زور خويش مىدانستند. فرمود:
«اشدكم من ملك نفسه عند الغضب و احملكم من عفى بعد المقدرة»3
قوىترين شما كسى است كه هنگام خشم، خويشتندارى كند و تواناترين شما كسى است كه پس از قدرت يافتن عفو كند.
اين نيازمند تقويت اراده است.
بسيارى از صاحبان عضلات قوى و بازوهاى پرتوان، حريف «نفس» خويش نيستند و اسير يك «عادت»اند.
آن نيست شجاعت كه گلو چاك كنى
مردانگى آنجاست كه دل پاك كنى
وقتى كه به باشگاه تقوا رفتى
اى كاش حريف نفس را خاك كنى4
4. هر روز بهتر از ديروز
«در جا زدن»، چه در كسب علم و مهارتهاى مختلف، چه در رشد اخلاقى و رسيدن به ملكات انسانى، چه در سطح زندگى و وضع معيشتى و چه در طاعت و عبادت، مطلوب نيست.
هر روز بايد يك پله بالاتر رفت، هر روز بايد نكتهاى تازه آموخت، هر روز بايد يك قدم در «راه معينى» پيش رفت. زيان كار، كسى است كه دو روزش برابر باشد.
زيانكارتر، كسى است كه امروزش بدتر از ديروز باشد. يعنى كسى كه نه تنها رشدى نداشته، بلكه واپس رفته است.
سخن زيبايى از حضرت صادق عليهالسلام:
هر كس دو روزش يكسان باشد، او زيان كرده است.
هر كس امروزش بهتر از ديروزش باشد، مورد غبطه ديگران قرار مىگيرد(آرزو مىكنند كه مثل او باشند).
هر كس امروزش بدتر از ديروزش باشد، محروم از رحمت خداست.
هر كس در وجود خود، افزايش و كمال را نبيند و حس نكند، رو به كاستى و نقصان است.
و... هر كس رو به نقصان و كاهش باشد، مرگ براى او بهتر از زندگى است.
«من استوى يوماه فهو مغبون...»5
مىبينيم كه از اين ديدگاه، رشد نكردن و جلو نرفتن، در جا زدن نيست، بلكه «عقبگرد» است!
آن «محاسبه» كه در آغاز اشاره شد، در همين جا به كار مىآيد، كه سالك اين مسير، وضع خود را در پيشرفت يا پس رفت مىفهمد و به دست مىآورد كه در حال رشد است يا در وضع خسران!
5. مراقبت از «دل»
دنياى تو در تو و شگفت «دل»، سرشار از اسرار است.
جهت دهنده «اعمال برونى» ما نيز، اغلب همان «حالاتِ درونى» است.
بزرگان اخلاق، هميشه مراقب اوضاع قلب خويش بوده و «دربانىِ دل» مىكردهاند، تا گناه و رذيله و حالت نكوهيدهاى در آن پيدا نشود.
بىشك، گناه دل را تيره مىكند. تكرار گناه بر تيرگى دل مىافزايد. توبه و اصلاح، بار ديگر دل را روشنى مىبخشد.
نبايد گذاشت گناهان پيوسته، صفحه دل را چنان سياه كند كه هيچ روزنهاى براى تابش نور هدايت و حق باقى نماند.
باز هم حديثى از امام صادقان و صادق امامان عليهالسلام:
«اذا اذنب الرجل، فرج فى قلبه نكته سوداء...»6
هر گاه كسى گناه كند، در دل او نقطه سياهى پيدا مىشود. اگر توبه كرد، آن سياهى برطرف مىشود و اگر بيشتر گناه كرد، آن سياهى دل بيشتر مىشود تا آنكه همه دلش را مىگيرد. ديگر پس از آن هرگز رستگار نمىشود.
آيا سزاوار نيست كه به عنوان گامى در خودسازى، «مراقبت از دل» را در دستور كار خويش قرار دهيم و نگذاريم سپاه مهاجم ابليس از اين مرز بگذرد و قلعه وجود ما را تسخير كند؟
عصيان و گناه، پرتگاه دل ماست
مسدود به روى عقل، راه دل ماست
خشكيدن اشك گرم از چشمه چشم
گوياى سقوط پايگاه دل ماست7
6. شرم حضور
احساس اينكه چشمى مراقب ماست، گوشى حرفهاى ما را مىشنود، كسى ما را زير نظر دارد، تحت تعقيب و مراقبت هستيم و روزى بايد در يك «دادگاه»، پاسخگوى اعمال خويش باشيم، احساس سازندهاى است كه مانع در افتادن به وادى گناه و عصيان مىشود.
آنچه بزرگان اخلاق به عنوان «مراقبت» در دستورهاى اخلاقى و عرفانى مىآموزند، براى زنده ساختن همين حس در وجود آدمى است.
«حيا»، زير بناى اين حالت روحى است.
شرم از خدا، شرم از خويش، شرم از فرشتگانى كه پيوسته با ما و مراقب ما و مأمور ثبت اعمال خوب و بد ما هستند. شرم از پيامبر و امام زمان، كه از حال و وضع ما بىخبر نيست.
امام باقرعليهالسلام مىفرمايد: كارهاى بندگان، شامگاه هر پنج شنبه بر پيامبرتان عرضه مىشود، پس شرم كنيد كه كار زشت از شما به پيامبرتان گزارش شود:
«ان اعمال العباد تعرض على نبيكم كل عشية خميس، فليستحى احدكم ان يعرض على نبيه العمل القبيح».8
نام اين را مىگذاريم «شرم حضور».
همان كه در روايات است و امام امت هم فرمود: عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نكنيد!
اين باور و احساس، نوعى«مراقبت دائمى» را براى انسان پديد مىآورد.
كسى كه احساس كند دوربينى از همه حركات او فيلم بردارى مىكند، آيا حاضر است حركات زشتى از خود بروز دهد؟ كسى كه بداند دستگاه گيرندهاى همه حرفهاى آهسته و بلند و پنهان و آشكار و خوب و بد او را ضبط مىكند و بايد پاسخگوى حرفهاى ضبط شده بر نوار باشد، آيا بهتر عمل نمىكند؟
اينها برخى از گامها در مسير «خودسازى» است.
و... اين ميدان، وسيع و اين راه طولانى است!
پىنوشت:
1. وسائل الشيعه، ج11، ص379.
2. اصول كافى، ج2، ص455.
3. تحف العقول، ص45.
4. برگ و بار، ص304.
5. معانى الاخبار، ص342.
6. اصول كافى، ج2، ص271.
7. برگ و بار، ص286.
8. وسائل الشيعه، ج11، ص391.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}