برنامه‏اى براى رسيدن به خودِ برتر

اينكه گفته‏اند: «شناخت درد، نيمى از درمان است»، سخنى است درست و حكيمانه . با احساس نكردن درد، يا اساساً، هرگز راهى براى «درمان روح» و «رشد معنوى» پيدا نمى‏شود. چون ندارى درد، درمان هم مخواه‏ درد پيدا...
پنجشنبه، 16 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برنامه‏اى براى رسيدن به خودِ برتر
 برنامه‏اى براى رسيدن به خودِ برتر
برنامه‏اى براى رسيدن به خودِ برتر
نويسنده:جواد محدثي
منبع:مجله پرسمان
اينكه گفته‏اند: «شناخت درد، نيمى از درمان است»، سخنى است درست و حكيمانه .
با احساس نكردن درد، يا اساساً، هرگز راهى براى «درمان روح» و «رشد معنوى» پيدا نمى‏شود.
چون ندارى درد، درمان هم مخواه‏
درد پيدا كن كه درمانت كنند
شيوه ابليس، پنهان كردن درد و سرپوش گذاشتن روى مرض روحى و كتمان بيمارى اخلاقى بشر است، تا به فكر اصلاح نفس نيفتد و پيوسته به عنوان طعمه‏اى در اختيار شيطان بماند.
در وادى «خودسازى»، نخستين گام، «خودشناسى» است.
زدودن رذايل و به عبارتى «تخليه» و آراسته شدن به فضايل كه همان «تحليه» است، گام بعدى است.
راه آن پيراستن و اين آراستن نيز، راهى عملى است، نه صرفاً نظرى و دانستنى، اين راه را بايد رفت و در اين «طى طريق»، با جهاد با نفس، آن ملكات اخلاقى را بر صفحه جان نوشت و بر لوح دل نقش زد.
بخشى از برنامه‏هاى عملى براى رسيدن به اين «خودِ برتر» از اين قرار است:
1. محاسبه
ارزيابى عمل‏هاى روزانه و هفتگى، ما را در رسيدن به «شناخت از خويش»، كمك مى‏كند. اين كه بدانيم امروز چه كرديم و اوقاتمان صرف چه كارى شد و خوب و بد عملكرد روزانه را مرور و ارزيابى كرده و از خود حساب بكشيم. از توصيه‏هاى رسول خداصلى الله عليه و اله به ابوذر غفارى اين بود:
«حاسب نفسك قبل ان تحاسب فانه اهون لحسابك غداً»1
از خودت حساب بكش، پيش از آنكه از تو حساب بكشند. كه اين كار، حسابرسى فرداى تو را آسانتر مى‏سازد.
در دستورالعمل‏هاى اخلاقى عارفان بزرگ هم سفارش به «محاسبه نفس»، جايگها ويژه‏اى دارد و بازخوانى پرونده اعمال، كمك مؤثرى براى خودسازى است.
2. از خود براى خود
وجود ما با همه استعدادهايى كه در آن نهفته است، سرمايه ماست. اين سرمايه را بايد به سود دهى رساند. چه كسى سزاوارتر از خودمان براى نفع بردن از اين سرمايه؟
راه آن نيز اين است كه آينده و آخرت و مراحل دشوار بعدى در «حيات» را در نظر آوريم و براى غنا و آسايش و تنعم در آن مراحل، كار كنيم و «حالا»ى خود را صرف «آينده» خويش و «جسم» خود را خرج «روح» خود و «توان مادى» خود را در راه «اعتلاى روحى» خويش به كار گيريم.
توصيه حضرت صادق‏عليه‏السلام چنين است:
«خذ من نفسك لنفسك...»2
از خود، براى خودت توشه برگير. از خودت در دوران تندرستى پيش از بيمار شدن و در دورانِ نيرومندى قبل از ضعف و در حال زندگى قبل از مرگ، توشه برگير.
از خود گرفتن و خرج خود كردن و خود را ساختن و بالنده نمودن، عاقلانه‏ترين شيوه بهره‏گيرى از مواهب و استعدادهاى الهى است و غفلت از آن به حسرت مى‏انجامد.
3. تقويت اراده
بستر اين عمل، همه زندگى و همه حالات و همه روحيات ماست.
مهم آن است كه «عنان نفس» را در اختيار داشته باشيم و «امير نفس» باشيم نه «اسير نفس» ما باشيم كه خواسته‏هاى نفس و كشش‏هاى غرايز را مهار بزنيم و كنترل كنيم. نه آ ن‏كه مشتيهات و خواسته‏هاى دل و هواهاى نفسانى ما را به اين سو و آن سو بكشد.
گاهى در حالت«خشم»، مهار سخن و عمل از دست مى‏رود.
گاهى هنگام رسيدن به «قدرت»، ستم و كين‏توزى و زير پا گذاشتن حق و زورگويى به ديگران عادى مى‏شود. اگر كسى قدرت و غضب را مهار بزند و در چهارچوب عقل و شرع و رضاى خالق آنها را به كار گيرد، فرد خودساخته‏اى است.
روزى حضرت رسول، در بيرون از خانه عبورش به گروهى افتادكه سنگى را به نشانه زورآزمايى جابه‏جا مى‏كردند و آن «وزنه بردارى» را ميزان قدرت و زور خويش مى‏دانستند. فرمود:
«اشدكم من ملك نفسه عند الغضب و احملكم من عفى بعد المقدرة»3
قوى‏ترين شما كسى است كه هنگام خشم، خويشتن‏دارى كند و تواناترين شما كسى است كه پس از قدرت يافتن عفو كند.
اين نيازمند تقويت اراده است.
بسيارى از صاحبان عضلات قوى و بازوهاى پرتوان، حريف «نفس» خويش نيستند و اسير يك «عادت»اند.
آن نيست شجاعت كه گلو چاك كنى‏
مردانگى آن‏جاست كه دل پاك كنى
وقتى كه به باشگاه تقوا رفتى
اى كاش حريف نفس را خاك كنى‏4
4. هر روز بهتر از ديروز
«در جا زدن»، چه در كسب علم و مهارت‏هاى مختلف، چه در رشد اخلاقى و رسيدن به ملكات انسانى، چه در سطح زندگى و وضع معيشتى و چه در طاعت و عبادت، مطلوب نيست.
هر روز بايد يك پله بالاتر رفت، هر روز بايد نكته‏اى تازه آموخت، هر روز بايد يك قدم در «راه معينى» پيش رفت. زيان كار، كسى است كه دو روزش برابر باشد.
زيان‏كارتر، كسى است كه امروزش بدتر از ديروز باشد. يعنى كسى كه نه تنها رشدى نداشته، بلكه واپس رفته است.
سخن زيبايى از حضرت صادق عليه‏السلام:
هر كس دو روزش يكسان باشد، او زيان كرده است.
هر كس امروزش بهتر از ديروزش باشد، مورد غبطه ديگران قرار مى‏گيرد(آرزو مى‏كنند كه مثل او باشند).
هر كس امروزش بدتر از ديروزش باشد، محروم از رحمت خداست.
هر كس در وجود خود، افزايش و كمال را نبيند و حس نكند، رو به كاستى و نقصان است.
و... هر كس رو به نقصان و كاهش باشد، مرگ براى او بهتر از زندگى است.
«من استوى يوماه فهو مغبون...»5
مى‏بينيم كه از اين ديدگاه، رشد نكردن و جلو نرفتن، در جا زدن نيست، بلكه «عقب‏گرد» است!
آن «محاسبه» كه در آغاز اشاره شد، در همين جا به كار مى‏آيد، كه سالك اين مسير، وضع خود را در پيشرفت يا پس رفت مى‏فهمد و به دست مى‏آورد كه در حال رشد است يا در وضع خسران!
5. مراقبت از «دل»
دنياى تو در تو و شگفت «دل»، سرشار از اسرار است.
جهت دهنده «اعمال برونى» ما نيز، اغلب همان «حالاتِ درونى» است.
بزرگان اخلاق، هميشه مراقب اوضاع قلب خويش بوده و «دربانىِ دل» مى‏كرده‏اند، تا گناه و رذيله و حالت نكوهيده‏اى در آن پيدا نشود.
بى‏شك، گناه دل را تيره مى‏كند. تكرار گناه بر تيرگى دل مى‏افزايد. توبه و اصلاح، بار ديگر دل را روشنى مى‏بخشد.
نبايد گذاشت گناهان پيوسته، صفحه دل را چنان سياه كند كه هيچ روزنه‏اى براى تابش نور هدايت و حق باقى نماند.
باز هم حديثى از امام صادقان و صادق امامان عليه‏السلام:
«اذا اذنب الرجل، فرج فى قلبه نكته سوداء...»6
هر گاه كسى گناه كند، در دل او نقطه سياهى پيدا مى‏شود. اگر توبه كرد، آن سياهى برطرف مى‏شود و اگر بيشتر گناه كرد، آن سياهى دل بيشتر مى‏شود تا آن‏كه همه دلش را مى‏گيرد. ديگر پس از آن هرگز رستگار نمى‏شود.
آيا سزاوار نيست كه به عنوان گامى در خودسازى، «مراقبت از دل» را در دستور كار خويش قرار دهيم و نگذاريم سپاه مهاجم ابليس از اين مرز بگذرد و قلعه وجود ما را تسخير كند؟
عصيان و گناه، پرتگاه دل ماست
مسدود به روى عقل، راه دل ماست‏
خشكيدن اشك گرم از چشمه چشم
گوياى سقوط پايگاه دل ماست‏7
6. شرم حضور
احساس اينكه چشمى مراقب ماست، گوشى حرف‏هاى ما را مى‏شنود، كسى ما را زير نظر دارد، تحت تعقيب و مراقبت هستيم و روزى بايد در يك «دادگاه»، پاسخگوى اعمال خويش باشيم، احساس سازنده‏اى است كه مانع در افتادن به وادى گناه و عصيان مى‏شود.
آنچه بزرگان اخلاق به عنوان «مراقبت» در دستورهاى اخلاقى و عرفانى مى‏آموزند، براى زنده ساختن همين حس در وجود آدمى است.
«حيا»، زير بناى اين حالت روحى است.
شرم از خدا، شرم از خويش، شرم از فرشتگانى كه پيوسته با ما و مراقب ما و مأمور ثبت اعمال خوب و بد ما هستند. شرم از پيامبر و امام زمان، كه از حال و وضع ما بى‏خبر نيست.
امام باقرعليه‏السلام مى‏فرمايد: كارهاى بندگان، شامگاه هر پنج شنبه بر پيامبرتان عرضه مى‏شود، پس شرم كنيد كه كار زشت از شما به پيامبرتان گزارش شود:
«ان اعمال العباد تعرض على نبيكم كل عشية خميس، فليستحى احدكم ان يعرض على نبيه العمل القبيح».8
نام اين را مى‏گذاريم «شرم حضور».
همان كه در روايات است و امام امت هم فرمود: عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نكنيد!
اين باور و احساس، نوعى«مراقبت دائمى» را براى انسان پديد مى‏آورد.
كسى كه احساس كند دوربينى از همه حركات او فيلم بردارى مى‏كند، آيا حاضر است حركات زشتى از خود بروز دهد؟ كسى كه بداند دستگاه گيرنده‏اى همه حرف‏هاى آهسته و بلند و پنهان و آشكار و خوب و بد او را ضبط مى‏كند و بايد پاسخ‏گوى حرف‏هاى ضبط شده بر نوار باشد، آيا بهتر عمل نمى‏كند؟
اينها برخى از گام‏ها در مسير «خودسازى» است.
و... اين ميدان، وسيع و اين راه طولانى است!

پى‏نوشت:

1. وسائل الشيعه، ج‏11، ص‏379.
2. اصول كافى، ج‏2، ص‏455.
3. تحف العقول، ص‏45.
4. برگ و بار، ص‏304.
5. معانى الاخبار، ص‏342.
6. اصول كافى، ج‏2، ص‏271.
7. برگ و بار، ص‏286.
8. وسائل الشيعه، ج‏11، ص‏391.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط