آزادی و این همه تكلیف؟
منبع:مجله پرسمان
اگر خداوند ما را آزاد آفرید، پس این همه احكام و تكالیف برای چیست؟ 1 . انسان، بر اساس خلقت‏خاص خویش، موجودی صاحب عقل و اراده است و در هر كاری می‏تواند جانب انجام یا ترك آن را برگزیند . این نوع آزادی انسان را «آزادی تكوینی‏» می‏خوانند . لازمه این آزادی، آزادی دیگری است كه عبارت است از: امكان بهره‏مندی آدمی از مواهب «آزادی تكوینی‏» بدون دخالت قوه، قدرت و اراده قاهری بیرون از نفس انسان . این آزادی، «آزادی تشریعی‏» یا «آزادی حقوقی‏» نام دارد . (15)
دقت در مطالب یاد شده مشخص می‏سازد منشا «آزادی‏» اراده آدمی است; یعنی حالتی نفسانی كه از میان رفتن آن با از بین رفتن اصل انسانیت مساوی است .
2 . در نگرش اسلامی، انسان كارگزار یا خلیفه خداوند در زمین و عبد او است . در مقام عبودیت مطیع خواست و اراده او است; اما در مقام كارگزاری در زمین باید فعال باشد . او عقل و اراده دارد و اسلام می‏خواهد انسان اراده‏اش را تابع مشیت‏خداوند سازد; زیرا تنها در این صورت به زندگی توام با سعادت و رستگاری در دنیا و آخرت دست‏خواهد یافت . (16)
انسان قدرت دارد بر همه مخلوقات دیگر سلطه پیدا كند; اما مسؤولیت دارد از همه مخلوقات مراقبت كند . (17)
در یك برآیند كلی، اسلام آدمی را در همین كه هست و تاكنون خود را نشان داده محدود نمی‏بیند و برای او آرمانی فراتر از بینش طبیعی و مادی دارد . اسلام می‏خواهد انسان ایده‏آل بسازد نه انسان صرفا نرمال كه تنها با جامعه و دیگران هماهنگ است; برخلاف نگرش لیبرالیزم از انسان كه طبیعت‏گرا است و آدمی را همین می‏بیند كه وجود دارد و تاكنون خود را نشان داده است .
3 . آدمی نقطه صفری است كه از قابلیت «تا بی‏نهایت صعود یا سقوط‏» برخوردار است، با توجه به همین دوگانگی وجودی انسان در نگرش اسلام خداوند هم «آزادی تكوینی‏» به بشر عطا فرموده و هم «آزادی تشریعی‏» و تا در پرتو آن آدمی بر ترمیم كاستی‏ها و ایجاد مصونیت از آسیب‏های ناشی از كژی‏های ضلع طبیعت‏خود توانا گشته، با شناخت و پرداخت آزادانه به ضلع فطرت خویش مرتبه خلافت الاهی و كارگزاری خداوند را به دست آورد; به عبارت دیگر، اسلام انسان را واجد قابلیت‏ها و صلاحیت‏هایی می‏داند كه سبب شایستگی و بایستگی بهره‏مندی او از موهبت «آزادی‏» است . از همین رو، قرآن هدف نهایی بعثت پیامبر گرامی (ص) را تحقق آزادی تكوینی و تشریعی تلقی كرده است: «ویضع عنهم اصرهم والاغلال التی كانت علیهم; و از آنان قید و بندهایی را كه برایشان بوده است‏برمی‏دارد .» (18) گویا با نبود آزادی دعوت به دین و دینداری لغو و عبث است .
4 . اسلام هم آزادی تكوینی برای انسان قائل است و هم آزادی تشریعی . براساس آیات قرآن، انسان از آزادی تكوینی برخوردار است; یعنی بر انجام فعل و ترك آن مختار است; و این آزادی، فطری بشر است . همچنین آزادی تشریعی در منظر اسلام امری شایسته و بایسته است; یعنی انسان آزاد است كه در زندگی از آزادی تكوینی خود بهره‏مند شود و هیچ كس حق ندارد با اعمال زور از بهره‏وری معقول وی از آزادی تكوینی جلوگیری كند; به فرموده خداوند متعال: «بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد» (19) و «هیچ بشری را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پیامبری بدهد; سپس او به مردم بگوید: به جای خدا بندگان من باشید» . (20) و این همان آزادی است كه حضرت علی (ع) در وصیت‏خود به فرزندش امام حسن (ع) سفارش فرمود: «نفست را از هر پستی گرامی‏دار، هر چند دنائت تو را به خواهش‏هایت‏برساند; چرا كه هرگز در برابر نفس [ارجمندت] كه می‏بخشی چیز ارزنده‏ای به دست نخواهی آورد . بنده دگری مباش; زیرا خدایت آزاد آفریده است (21) » .
براساس روح توحیدی كه در نگرش اسلامی جایگاهی ویژه دارد، انسان تنها باید بنده خداوند باشد، و اراده خود را تابع مشیت و اراده خداوند سازد و آزادی تكوینی خود را محدود و مقید به خواست‏خداوند گرداند . در آن صورت، در دنیا و آخرت به زندگی سعادتمندانه بار خواهد یافت; اما همین انسان در نگرش اسلامی حق ندارد بهره‏وری از آزادی تكوینی خود را به اراده‏های انسان‏های دیگر محدود كرده، خود را بنده دیگران سازد و عملا از آزادی حقوقی و تشریعی محروم كند . آزادی تشریعی - با تعریفی كه از دیدگاه قرآن ارائه شد - حق مسلم و طبیعی بشر است و هیچ انسانی حق محدود ساختن آن را ندارد . خلاصه آن كه، بندگی خداوند موجب آزادی و به عبارت دقیق‏تر، «آزادگی‏» است; چنان كه «همسر عمران [مادر مریم] گفت: پروردگار من، نذر كردم كه آنچه در رحم من است آزاد و در خدمت تو باشد (22) .»
اما بندگی غیرخدا بیش‏تر به معنای «رهایی‏» نزدیك می‏شود و به كارگیری واژه آزادی سزاوار آن نیست .
5 . باید توجه داشت انسان‏های دیگر نمی‏توانند آزادی تشریعی را محدود سازند; ولی از آن جا كه انسان موجودی اجتماعی است، به صورت طبیعی ملزم می‏شود اراده خود را در اراده دیگران دخالت دهد; به بیان دیگر، اراده خود را در عرصه اجتماع با اراده دیگران شریك سازد . ازاین‏رو، باید در برابر قانونی كه حدودی برای اراده‏ها و آزادی‏های مردم معین و آن‏ها را تعدیل كرده، خاضع بود . پس همان طبیعتی كه به انسان آزادی اراده و عمل داده، در عرصه اجتماع اراده‏اش را محدود و آزادی تشریعی را مقید می‏سازد .
در نگرش اسلامی، از آن جهت كه قانون براساس توحید و اخلاق فاضله، تحت عنوان ضوابط شرع همه اعمال فردی و اجتماعی را در بر می‏گیرد، آزادی تشریعی در این چارچوب مرزبندی می‏شود . با توجه به این مطلب مهم، از دیدگاه اسلام، آزادی تشریعی بدان معنا است كه انسان آزاد و مختار است از تمام حقوقی كه قوانین شرع برای او مشخص كرده بهره‏مند شود; مثلا یكی از قوانین شرع آن است كه انسان می‏تواند تا هر جا كه بخواهد در عرصه علم‏اندوزی پیش رود و در این ساحت آزاد است . حتی دولت اسلامی موظف است امكاناتی برای افراد فراهم كند تا از این حق بهره‏مند شوند .
آزادی بیان و نوشتار، آزادی اجتماعی، آزادی بینش و ازادی اندیشه (در ساحت‏های اقتصادی - فرهنگی و سیاسی) همه در چارچوب مقوله پیش گفته معنا می‏یابد و تحلیل می‏شود . به دلیل مجال اندك به همین مقدار بسنده كرده، تفصیل ابعاد دیگر این مساله دامن‏گستر به فرصت مناسب و مكاتبات بعدی موكول شود .