![آزادی و این همه تكلیف؟ آزادی و این همه تكلیف؟](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/b1e201e5-be5d-4616-a2b1-c9dddd5f28a3.jpg)
![آزادی و این همه تكلیف؟ آزادی و این همه تكلیف؟](/_WebsiteData/Article/ArticleImages/859/871/960/KHMP31.jpg)
آزادی و این همه تكلیف؟
منبع:مجله پرسمان
اگر خداوند ما را آزاد آفرید، پس این همه احكام و تكالیف برای چیست؟ 1 . انسان، بر اساس خلقتخاص خویش، موجودی صاحب عقل و اراده است و در هر كاری میتواند جانب انجام یا ترك آن را برگزیند . این نوع آزادی انسان را «آزادی تكوینی» میخوانند . لازمه این آزادی، آزادی دیگری است كه عبارت است از: امكان بهرهمندی آدمی از مواهب «آزادی تكوینی» بدون دخالت قوه، قدرت و اراده قاهری بیرون از نفس انسان . این آزادی، «آزادی تشریعی» یا «آزادی حقوقی» نام دارد . (15)
دقت در مطالب یاد شده مشخص میسازد منشا «آزادی» اراده آدمی است; یعنی حالتی نفسانی كه از میان رفتن آن با از بین رفتن اصل انسانیت مساوی است .
2 . در نگرش اسلامی، انسان كارگزار یا خلیفه خداوند در زمین و عبد او است . در مقام عبودیت مطیع خواست و اراده او است; اما در مقام كارگزاری در زمین باید فعال باشد . او عقل و اراده دارد و اسلام میخواهد انسان ارادهاش را تابع مشیتخداوند سازد; زیرا تنها در این صورت به زندگی توام با سعادت و رستگاری در دنیا و آخرت دستخواهد یافت . (16)
انسان قدرت دارد بر همه مخلوقات دیگر سلطه پیدا كند; اما مسؤولیت دارد از همه مخلوقات مراقبت كند . (17)
در یك برآیند كلی، اسلام آدمی را در همین كه هست و تاكنون خود را نشان داده محدود نمیبیند و برای او آرمانی فراتر از بینش طبیعی و مادی دارد . اسلام میخواهد انسان ایدهآل بسازد نه انسان صرفا نرمال كه تنها با جامعه و دیگران هماهنگ است; برخلاف نگرش لیبرالیزم از انسان كه طبیعتگرا است و آدمی را همین میبیند كه وجود دارد و تاكنون خود را نشان داده است .
3 . آدمی نقطه صفری است كه از قابلیت «تا بینهایت صعود یا سقوط» برخوردار است، با توجه به همین دوگانگی وجودی انسان در نگرش اسلام خداوند هم «آزادی تكوینی» به بشر عطا فرموده و هم «آزادی تشریعی» و تا در پرتو آن آدمی بر ترمیم كاستیها و ایجاد مصونیت از آسیبهای ناشی از كژیهای ضلع طبیعتخود توانا گشته، با شناخت و پرداخت آزادانه به ضلع فطرت خویش مرتبه خلافت الاهی و كارگزاری خداوند را به دست آورد; به عبارت دیگر، اسلام انسان را واجد قابلیتها و صلاحیتهایی میداند كه سبب شایستگی و بایستگی بهرهمندی او از موهبت «آزادی» است . از همین رو، قرآن هدف نهایی بعثت پیامبر گرامی (ص) را تحقق آزادی تكوینی و تشریعی تلقی كرده است: «ویضع عنهم اصرهم والاغلال التی كانت علیهم; و از آنان قید و بندهایی را كه برایشان بوده استبرمیدارد .» (18) گویا با نبود آزادی دعوت به دین و دینداری لغو و عبث است .
4 . اسلام هم آزادی تكوینی برای انسان قائل است و هم آزادی تشریعی . براساس آیات قرآن، انسان از آزادی تكوینی برخوردار است; یعنی بر انجام فعل و ترك آن مختار است; و این آزادی، فطری بشر است . همچنین آزادی تشریعی در منظر اسلام امری شایسته و بایسته است; یعنی انسان آزاد است كه در زندگی از آزادی تكوینی خود بهرهمند شود و هیچ كس حق ندارد با اعمال زور از بهرهوری معقول وی از آزادی تكوینی جلوگیری كند; به فرموده خداوند متعال: «بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد» (19) و «هیچ بشری را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پیامبری بدهد; سپس او به مردم بگوید: به جای خدا بندگان من باشید» . (20) و این همان آزادی است كه حضرت علی (ع) در وصیتخود به فرزندش امام حسن (ع) سفارش فرمود: «نفست را از هر پستی گرامیدار، هر چند دنائت تو را به خواهشهایتبرساند; چرا كه هرگز در برابر نفس [ارجمندت] كه میبخشی چیز ارزندهای به دست نخواهی آورد . بنده دگری مباش; زیرا خدایت آزاد آفریده است (21) » .
براساس روح توحیدی كه در نگرش اسلامی جایگاهی ویژه دارد، انسان تنها باید بنده خداوند باشد، و اراده خود را تابع مشیت و اراده خداوند سازد و آزادی تكوینی خود را محدود و مقید به خواستخداوند گرداند . در آن صورت، در دنیا و آخرت به زندگی سعادتمندانه بار خواهد یافت; اما همین انسان در نگرش اسلامی حق ندارد بهرهوری از آزادی تكوینی خود را به ارادههای انسانهای دیگر محدود كرده، خود را بنده دیگران سازد و عملا از آزادی حقوقی و تشریعی محروم كند . آزادی تشریعی - با تعریفی كه از دیدگاه قرآن ارائه شد - حق مسلم و طبیعی بشر است و هیچ انسانی حق محدود ساختن آن را ندارد . خلاصه آن كه، بندگی خداوند موجب آزادی و به عبارت دقیقتر، «آزادگی» است; چنان كه «همسر عمران [مادر مریم] گفت: پروردگار من، نذر كردم كه آنچه در رحم من است آزاد و در خدمت تو باشد (22) .»
اما بندگی غیرخدا بیشتر به معنای «رهایی» نزدیك میشود و به كارگیری واژه آزادی سزاوار آن نیست .
5 . باید توجه داشت انسانهای دیگر نمیتوانند آزادی تشریعی را محدود سازند; ولی از آن جا كه انسان موجودی اجتماعی است، به صورت طبیعی ملزم میشود اراده خود را در اراده دیگران دخالت دهد; به بیان دیگر، اراده خود را در عرصه اجتماع با اراده دیگران شریك سازد . ازاینرو، باید در برابر قانونی كه حدودی برای ارادهها و آزادیهای مردم معین و آنها را تعدیل كرده، خاضع بود . پس همان طبیعتی كه به انسان آزادی اراده و عمل داده، در عرصه اجتماع ارادهاش را محدود و آزادی تشریعی را مقید میسازد .
در نگرش اسلامی، از آن جهت كه قانون براساس توحید و اخلاق فاضله، تحت عنوان ضوابط شرع همه اعمال فردی و اجتماعی را در بر میگیرد، آزادی تشریعی در این چارچوب مرزبندی میشود . با توجه به این مطلب مهم، از دیدگاه اسلام، آزادی تشریعی بدان معنا است كه انسان آزاد و مختار است از تمام حقوقی كه قوانین شرع برای او مشخص كرده بهرهمند شود; مثلا یكی از قوانین شرع آن است كه انسان میتواند تا هر جا كه بخواهد در عرصه علماندوزی پیش رود و در این ساحت آزاد است . حتی دولت اسلامی موظف است امكاناتی برای افراد فراهم كند تا از این حق بهرهمند شوند .
آزادی بیان و نوشتار، آزادی اجتماعی، آزادی بینش و ازادی اندیشه (در ساحتهای اقتصادی - فرهنگی و سیاسی) همه در چارچوب مقوله پیش گفته معنا مییابد و تحلیل میشود . به دلیل مجال اندك به همین مقدار بسنده كرده، تفصیل ابعاد دیگر این مساله دامنگستر به فرصت مناسب و مكاتبات بعدی موكول شود .
دقت در مطالب یاد شده مشخص میسازد منشا «آزادی» اراده آدمی است; یعنی حالتی نفسانی كه از میان رفتن آن با از بین رفتن اصل انسانیت مساوی است .
2 . در نگرش اسلامی، انسان كارگزار یا خلیفه خداوند در زمین و عبد او است . در مقام عبودیت مطیع خواست و اراده او است; اما در مقام كارگزاری در زمین باید فعال باشد . او عقل و اراده دارد و اسلام میخواهد انسان ارادهاش را تابع مشیتخداوند سازد; زیرا تنها در این صورت به زندگی توام با سعادت و رستگاری در دنیا و آخرت دستخواهد یافت . (16)
انسان قدرت دارد بر همه مخلوقات دیگر سلطه پیدا كند; اما مسؤولیت دارد از همه مخلوقات مراقبت كند . (17)
در یك برآیند كلی، اسلام آدمی را در همین كه هست و تاكنون خود را نشان داده محدود نمیبیند و برای او آرمانی فراتر از بینش طبیعی و مادی دارد . اسلام میخواهد انسان ایدهآل بسازد نه انسان صرفا نرمال كه تنها با جامعه و دیگران هماهنگ است; برخلاف نگرش لیبرالیزم از انسان كه طبیعتگرا است و آدمی را همین میبیند كه وجود دارد و تاكنون خود را نشان داده است .
3 . آدمی نقطه صفری است كه از قابلیت «تا بینهایت صعود یا سقوط» برخوردار است، با توجه به همین دوگانگی وجودی انسان در نگرش اسلام خداوند هم «آزادی تكوینی» به بشر عطا فرموده و هم «آزادی تشریعی» و تا در پرتو آن آدمی بر ترمیم كاستیها و ایجاد مصونیت از آسیبهای ناشی از كژیهای ضلع طبیعتخود توانا گشته، با شناخت و پرداخت آزادانه به ضلع فطرت خویش مرتبه خلافت الاهی و كارگزاری خداوند را به دست آورد; به عبارت دیگر، اسلام انسان را واجد قابلیتها و صلاحیتهایی میداند كه سبب شایستگی و بایستگی بهرهمندی او از موهبت «آزادی» است . از همین رو، قرآن هدف نهایی بعثت پیامبر گرامی (ص) را تحقق آزادی تكوینی و تشریعی تلقی كرده است: «ویضع عنهم اصرهم والاغلال التی كانت علیهم; و از آنان قید و بندهایی را كه برایشان بوده استبرمیدارد .» (18) گویا با نبود آزادی دعوت به دین و دینداری لغو و عبث است .
4 . اسلام هم آزادی تكوینی برای انسان قائل است و هم آزادی تشریعی . براساس آیات قرآن، انسان از آزادی تكوینی برخوردار است; یعنی بر انجام فعل و ترك آن مختار است; و این آزادی، فطری بشر است . همچنین آزادی تشریعی در منظر اسلام امری شایسته و بایسته است; یعنی انسان آزاد است كه در زندگی از آزادی تكوینی خود بهرهمند شود و هیچ كس حق ندارد با اعمال زور از بهرهوری معقول وی از آزادی تكوینی جلوگیری كند; به فرموده خداوند متعال: «بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد» (19) و «هیچ بشری را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پیامبری بدهد; سپس او به مردم بگوید: به جای خدا بندگان من باشید» . (20) و این همان آزادی است كه حضرت علی (ع) در وصیتخود به فرزندش امام حسن (ع) سفارش فرمود: «نفست را از هر پستی گرامیدار، هر چند دنائت تو را به خواهشهایتبرساند; چرا كه هرگز در برابر نفس [ارجمندت] كه میبخشی چیز ارزندهای به دست نخواهی آورد . بنده دگری مباش; زیرا خدایت آزاد آفریده است (21) » .
براساس روح توحیدی كه در نگرش اسلامی جایگاهی ویژه دارد، انسان تنها باید بنده خداوند باشد، و اراده خود را تابع مشیت و اراده خداوند سازد و آزادی تكوینی خود را محدود و مقید به خواستخداوند گرداند . در آن صورت، در دنیا و آخرت به زندگی سعادتمندانه بار خواهد یافت; اما همین انسان در نگرش اسلامی حق ندارد بهرهوری از آزادی تكوینی خود را به ارادههای انسانهای دیگر محدود كرده، خود را بنده دیگران سازد و عملا از آزادی حقوقی و تشریعی محروم كند . آزادی تشریعی - با تعریفی كه از دیدگاه قرآن ارائه شد - حق مسلم و طبیعی بشر است و هیچ انسانی حق محدود ساختن آن را ندارد . خلاصه آن كه، بندگی خداوند موجب آزادی و به عبارت دقیقتر، «آزادگی» است; چنان كه «همسر عمران [مادر مریم] گفت: پروردگار من، نذر كردم كه آنچه در رحم من است آزاد و در خدمت تو باشد (22) .»
اما بندگی غیرخدا بیشتر به معنای «رهایی» نزدیك میشود و به كارگیری واژه آزادی سزاوار آن نیست .
5 . باید توجه داشت انسانهای دیگر نمیتوانند آزادی تشریعی را محدود سازند; ولی از آن جا كه انسان موجودی اجتماعی است، به صورت طبیعی ملزم میشود اراده خود را در اراده دیگران دخالت دهد; به بیان دیگر، اراده خود را در عرصه اجتماع با اراده دیگران شریك سازد . ازاینرو، باید در برابر قانونی كه حدودی برای ارادهها و آزادیهای مردم معین و آنها را تعدیل كرده، خاضع بود . پس همان طبیعتی كه به انسان آزادی اراده و عمل داده، در عرصه اجتماع ارادهاش را محدود و آزادی تشریعی را مقید میسازد .
در نگرش اسلامی، از آن جهت كه قانون براساس توحید و اخلاق فاضله، تحت عنوان ضوابط شرع همه اعمال فردی و اجتماعی را در بر میگیرد، آزادی تشریعی در این چارچوب مرزبندی میشود . با توجه به این مطلب مهم، از دیدگاه اسلام، آزادی تشریعی بدان معنا است كه انسان آزاد و مختار است از تمام حقوقی كه قوانین شرع برای او مشخص كرده بهرهمند شود; مثلا یكی از قوانین شرع آن است كه انسان میتواند تا هر جا كه بخواهد در عرصه علماندوزی پیش رود و در این ساحت آزاد است . حتی دولت اسلامی موظف است امكاناتی برای افراد فراهم كند تا از این حق بهرهمند شوند .
آزادی بیان و نوشتار، آزادی اجتماعی، آزادی بینش و ازادی اندیشه (در ساحتهای اقتصادی - فرهنگی و سیاسی) همه در چارچوب مقوله پیش گفته معنا مییابد و تحلیل میشود . به دلیل مجال اندك به همین مقدار بسنده كرده، تفصیل ابعاد دیگر این مساله دامنگستر به فرصت مناسب و مكاتبات بعدی موكول شود .