شاعر: علی انسانی





 
راه ما طی گشت و در این دشت مأوا می‌کنیم
بار در منزل رسید و خیمه برپا می‌کنیم
این زمین بازار و کالا و جان و ما سودا گریم
جان خود یک‌روزه با جانانه سودا می‌کنیم
خصم خواهد قامت ما خم ولی غافل از آنک
ما دوتا تنها قد خود پیش یکتا می‌کنیم
در همین وادی به روی دست ما با تیر کین
شیرخواری جان دهد ، ما هم تماشا می‌کنیم
روز عاشورا که پرپر می‌شود گل‌های عشق
بس تماشایی بود ، دعوت ز زهرا می‌کنیم
گر خیام آتش بگیرد ، کودکی گر گم شود
نعش او آخر به زیر خار پیدا می‌کنیم