شاهنامه فردوسی و نقش آن در تقویت و باز تولید هویّت ملی
هویت ملی به معنای احساس تعلق و وفاداری به عناصر و نمادهای مشترک در یک ملت و در میان مرزهای تعریف شده سیاسی است. هویت ملی از عناصر و مؤلفههای مختلفی تشکیل شده است و به عبارت دقیقتر، دارای ابعاد مختلف
نویسندگان: دکتر سید هادی زرقانی (1)
سمانه آئیندوست (2)
سمانه آئیندوست (2)
چکیده
هویت ملی به معنای احساس تعلق و وفاداری به عناصر و نمادهای مشترک در یک ملت و در میان مرزهای تعریف شده سیاسی است. هویت ملی از عناصر و مؤلفههای مختلفی تشکیل شده است و به عبارت دقیقتر، دارای ابعاد مختلف تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، جغرافیایی و سیاسی است. سرزمین، تاریخ، دین و آئین، زبان و ادبیات، نمادها و اساطیر، آداب و مناسک، ارزشها و اعتقادات و دولت مهمترین عناصر و مؤلفههای هویت ملی مردم یک کشور محسوب میشوند. در این میان، بُعد فرهنگی - تاریخی هویت ملی که شامل مؤلفههای سرزمین تاریخی، اساطیر، نمادها، وقایع تاریخی، زبان باستانی و میراث فرهنگی میشود، از اهمیت بیشتری برخوردار است. انتقال این مؤلفههای عمدتاً تاریخی به نسلهای بعدی به منظور تقویت و بازتولید هویت ملی بسیار ضروری است و آثار ادبی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی اندیشمندان در این زمینه یک منبع اساسی محسوب میشود. در بین آثار فاخر ایرانی، شاهنامه فردوسی از منظر وجود مؤلفههای تاریخی - فرهنگی هویت ایرانی یک استثنا محسوب میشود. در این مقاله تلاش میشود با رویکردی توصیفی - تحلیلی نقش و جایگاه شاهنامه فردوسی در تقویت و بازتولید هویت ملی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد.1- درآمد
هویت به معنای چیستی و کیستی است و از نیاز طبیعی انسان به شناخته شدن در پیوند با چیزی یا جایی پدید میآید. هویت یک ملت، در درجه نخست یک بحث جغرافیای سیاسی است و مربوط به چگونگی پیدایش و بقای یک ملت. به این ترتیب، یک کشور هنگامی زنده و مستقل است که در درجه نخست شخصیت ملی مستقل داشته باشد. شخصیت و هویت ملی یک ملت هنگامی موجودیت پیدا میکند که تاروپود یا پدیدههای ترکیب کننده آن - یعنی نهادهای فرهنگی و روحانی ویژه آن ملت یا کشور - موجود باشد. این نهادها در هر سرزمین زایده گونه ویژهای از تبادل اندیشهها، سلیقهها، باورها و رویکردهای اجتماعی مردم آن سرزمین است، که از فضای روحانی انسانی - اجتماعی ویژه آن محیط سرچشمه میگیرد و بر همان فضا حکومت میکند و در همان حال، ضامن یکپارچگی همان فضای جغرافیایی - انسانی است و به عنوان شناسنامه یا هویت آن فضا شناخته میشود ( مجتهدزاده، 1381: 302 ).ایران کشوری با هزاران سال تاریخ پر نشیب و فراز است، که به دلیل موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیک و مسائل فرهنگی همواره در طول تاریخ مورد تهاجم قبایل، اقوام و کشورهای دیگر بوده و یا خود با آنها در جنگ و کشمکش بوده، به گونهای که کمتر دورانی از این تاریخ طولانی دوران آرامش و صلح بوده است، اما با وجود این تهاجمات، همواره کیان و تمامیت خود را حفظ کرده است و تداوم بخشیده است و انسجام مردم حفظ شده است. تلاش، کوشش و ابتکار ساکنان این مرز و بوم همچون فردوسی بزرگ باعث تداوم ملت در طول هزاران سال کشمکش و جنگ و اشغال بوده است ( امینینان، 1386: 70 ).
هویت ملی هر ملتی، در درجه نخست زاییده محیط جغرافیایی آن ملت است و فلات ایران، بدون تردید گاهواره هویت ایرانی است ( مجتهدزاده، 1381: 311 ). ایران به درختی کهنسال با ریشههای بسیار عمیق و وسیع میماند، که در طول تاریخ، ریشه و شاخ و بر داده و به دلیل موقع جغرافیایی و به ویژه موقع جغرافیای سیاسی و ژئوپلتیک، خیلی زود تنومند شده و به بار نشسته است. این سرزمین در زمانی بس طولانی و با ماجراهایی که بر آن گذشته، گاه گرفتار سیلابها و طوفانها گردیده و در اثر این گرفتاریها و بلایا از شاخ و برگ آن زده شده و گاه ضرباتی بر پیکرش وارد شده است، اما چون دارای ریشههای عمیق و باغبانان و آبیاران فهیم بوده است که از آن مواظبت میکردند، شاخ و برگهای تازه از آن برآمده و بار دیگر تنومند گشته و کهنسال و ریشهدار باقی مانده است. این درخت کهنسال ایران است؛ گاهی بال و پرش شکسته، اما هیچ گاه این درخت کهنسال از ریشه کنده نشده است و از دست نرفته است و به این جهت هویتش کاملاً در تاریخ مشخص است ( بیانی، 1382: 256 ). در طول زمان با حمله رومیها، عربها و ترکزبانان، هیچگاه هویت ملی ایرانی دچار گسست نشد و هویت ایرانی حفظ شد و حتی در برهههایی از تاریخ بر اقوام هجوم آورنده به ایران نیز تحمیل شد. عوامل متعددی در تقویت، بازتولید و استمرار هویت ملی ایرانیان نقش داشته است. به طور قطع اثر حکیم توس، یکی از مهمترین این عوامل محسوب میشود.
شاهنامه منبعی بسیار غنی از میراث مشترک ایرانیان است که در آن میتوان استمرار هویت ایرانی را از دنیای اسطورهها و حماسهها دید. فردوسی بیگمان در احیای هویت ملی نقش بیچون و چرایی داشته است. محتوای شاهنامه دارای ویژگیهایی است که سبب شده است هویت ملی تا امروز استمرار یابد. ( صادقی، 1386 ). در شاهنامه چنانکه از یک منظومه کامل حماسی انتظار داریم، تمام جنبههای تمدن و فرهنگ ایرانی به همراه آرمانها و آرزوهای این قوم مطرح شده است، شاهنامه جلوهگاه حیات قومی ملتی است که سالیان دراز در اوج و فرود زندگی خویش تجربهها اندوخته و سرمایه ذوقی و فکری و معنوی فراوان را در خلال تاریخ ممتد و پرشکوه خود جذب کرده است ( یاحقی، 1388: 75 ). ما ایرانیان خواه به منزله قوم و قبیله و تازیک و عجم یا هر نام دیگر، از دیرباز با هویتی و سازمان و سامانی از آن خود بودهایم ( مسکوب، 1384، 35 ) و استمرار و بقای هویت ملی خود را مدیون اندیشمندان بزرگی چون فردوسی میدانیم.
در این مقاله تلاش شده است تا با رویکردی توصیفی - تحلیلی نقش و تأثیر بینظیر شاهنامه فردوسی در تقویت، بازتولید و استمرار مؤلفهها و عناصر هویت ملی و ایرانی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
2) مباحث نظری و مفاهیم تحقیق:
2-1) هویت:
هویت به معنای چیستی و کیستی است و از نیاز طبیعی انسان به شناخته شدن در پیوند با چیزی یا جایی پدید میآید. نیاز به وابستگی، ریشهای ذاتی یا غریزی در انسان دارد و برآورده شدن این نیاز موجب خودآگاهی فردی او میشود ( مجتهدزاده، 1384: 9 ). اصطلاح هویت به ارزشهای منحصر به فردی اشاره میکند، که با گذشته منحصر به فرد شخص پدید میآید و او براساس این به هویت تکیه میکند ( صادقزاده، 1387: 127 ). از میان مفاهیم فارسی واژه یا مفهوم "تشخیص" میتواند راهبر خوبی برای تعریف اصطلاحی هویت باشد. بدین معنی که هویت اصطلاحاً مجموعهای از شاخصها و علائم در حوزه مؤلفههای مادی، زیستی، فرهنگی و روانی است، که موجب شناسایی فرد از فرد، گروه یا از اهلیتی دگر و فرهنگی از فرهنگ دیگر میشود. ( ابوالحسنی، 1378: 2 )هویت به 4 جزء تقسیم میشود: 1. اسطوره: شامل یک سری باورها که بارزترین آنها عبارتاند از مذهب و ملیگرایی، 2. نماد: که بیانگر جنبه گویا، معنادار و همیشگی فرهنگ است و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و زبان گویاترین جزء هویت است، 3. تاریخ: که در اینجا لازم نیست خیلی مستند باشد و منظور از آن، آگاهی است، 4. عوامل نهادی: شامل سازمانهایی میشود که به پیشرفت جنبههای گوناگون زبان و فرهنگ و در نتیجه به حس هویت کمک میکند ( مویر، 1379: 27 ).
2-2) ملت:
یک جماعت انسانی با دوام که در طول تاریخ شکل گرفته و بر پایهی اشتراک زبان، سرزمین، حیات اقتصادی و شکلبندی روانی که خود را در اشتراک فرهنگی نشان میدهد، استوار باشد ( برتون، 1380: 52 ). "ملت" وابسته به سرزمین مشخصی است، یعنی مفهومی « درون مرزی » است ( مجتهدزاده، 1379: 44 ). مویر بر این نظر است، که ملت به مردمی اطلاق میشود که میراث فرهنگی مشترکی، آنان را به هم پیوند داده است ( مویر، 1379: 70 ). دولت ملی، مهمترین واحد زندگی سیاسی در جهان مدرن است. از این رو مجموعه کسانی که در درون نظم سیاسی والاتر از قوم و قبیله زندگی میکنند، یک ملتاند ( عالم، 1387: 28 ).2-3) هویت ملی:
هویت را در مرتبه نخست به دو سطح فردی و جمعی تقسیم میکنند، بدیهی است که هویت ملی در حوزه هویت جمعی قرار دارد. هویت جمعی، هویت گروهی است که یک جمع ( گروه ) را از دیگر جمعها ( گروهها ) جدا میسازد ( ابوالحسنی، 1378: 4 ). هویت ملی عبارت است از مجموعه خصایص و ارزشهای مشترک یک ملت مستقل که افراد ملت نسبت به آنها خود آگاهی یافتهاند و به واسطه آنها به یکدیگر احساس تعلق میکنند. هویت ملی باعث تمایز یک ملت از دیگران میشود و موجبات معرفی آن ملت را فراهم میآورد ( حافظنیا، 1381: 211 ). هویت پاسخی به نیاز طبیعی در انسان برای شناساندن خود به یک سلسله عناصر و پدیدههای فرهنگی، تاریخی و جغرافیایی است، پدیدههایی چون یک سرزمین سیاسی مشترک، یک دین مشترک، یک زبان مشترک، یک سلسله خاطرات سیاسی مشترک، برخی دیدگاههای اجتماعی مشترک و یک سلسله آداب و سنن و ادبیات و هنرهای مشترک. مجموعهای از این مفاهیم شناسنامهای ملی پدیدار میآورد که هویت ملی یک گروه انسانی یا یک ملت را واقعیت میبخشد ( مجتهدزاده، 1381: 66 ).2-4) مؤلفهها و عناصر منسجم کننده هویت ملی:
حکومتها پس از به وجود آمدن، برای بقای خود به هماهنگی و همسویی ملی نیازمندند و این امر در صورتی تحقق مییابد که حکومت با علت وجودی یا اندیشه سیاسی خود، تابعیت مردم نواحی مختلف کشور را - حتی آنها که وجوه مشترک ندارند - جذب کند و هویتی ملی به وجود آورد ( میرحیدر،ت 1384: 87 ). عوامل ملیت و یا به طور دقیقتر عناصر و مؤلفههای هویت ملی عبارتاند از: مشترکان قومی، نژادی، ادبیات و زبان مشترک، سرزمین مشترک، تاریخ مشترک، دردها و رنجهای مشترک، آگاهی و احساس تعلق و تعهد به یک چارچوب مشخص ( یاحتی انتزاعی ) ( امینیان، 1386: 5 ). برخی از محققان نیز عناصر تشکیل دهنده متفاوتی را برای هویت ملی برمیشمارند که عبارتاند از: سازمان سیاسی واحد، پیشینه مشترک تاریخی و فرهنگی، زبان، دین و سرزمین. رابرت دونشور چهار عنصر اساسی که هویت ملی محصول آنهاست را چنین برمیشمرد: عوامل نخستین مثل زبان و ادبیات. عوامل تکوینی مثل دولت، ارتش مدرن و قانون اساسی. عوامل القایی مثل آموزش عالی و عوامل واکنشی مثل دفاع از سرزمین ( گودرزی، 1385: 26 ).3- شاهنامه و هویت ملی ایرانی:
هویت ایرانی، عبارت است از آن دسته از صفات و ارزشهایی که مشترک میان ایرانیان و خاص آنهاست و ملتهای دیگر براساس این ویژگیها، آنان را از دیگران متمایز ساخته و به عنوان ایرانی میشناسند ( حافظنیا، 1381: 211 ).ایرانیان از معدود کهن تباران فرهنگ آفرین جهاناند که هویت روشن و رسایی دارند و اندیشهورزی و رفتارهای جمعی آنان، شناخته شده و قابل تعریف است. هویت ایرانی برآیندی است از عوامل اجتماعی، سیاسی، جغرافیای و وقایع تلخ و شیرینی که در طول زمان برای مردم کشوری کهنسال که در چهار راه جهان ایستادهاند ( رستگار، 1381: 12 ).
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم هویت ملی ایرانی حاوی موزاییکی است که قرنها وجود داشته است، اما همواره در طی تاریخ، یک همبستگی ملی در ایران از طرق مختلف زبان، مذهب و آداب و سنن مشترک حفظ شده است و مردم ایران همواره پذیرفتهاند که در ورای هویتهای قومی، زبانی و محلی خود، هویت ایرانی را به عنوان کلیتی برتر بپذیرند. هیچ وقت نمیتوان منکر هویتهای ریز و درشت در سایه هویت ایرانی شد. هویت ملی به معنای نابودی کردن خرده فرهنگها و هویتهای قومی و محلی نیست، بلکه نوعی وحدت در عین کثرت است. در واقع هویت ملی ایران چتر گسترده و فراگیری است که در عین وحدت، همه اقوام ایرانی را در ذیل خود جای داده است و بدون تردید آب حیات اسلام، این هویت را جاندار و زنده و پویا کرده است ( مروار: 1381: 41 ).
شاهنامه نیز عبارت است از سرود مهر ایران زمین و داستان پرفراز و نشیب زندگی ایرانی با همه خوبیها، بدیها، پیروزیها، شکستها و دگرگونیهایش و فردوسی آزادهای است، که روایت صادقانه این داستان پرماجرا را برعهده گرفته است و تعریف و تفسیر او از ایرانی، طبعاً منطبق بر مجموع روایتهای کتبی و شفاهی، تاریخی و افسانهای است که در شاهنامه از آنها استفاده میشود. اما ارزش کار فردوسی تنها در این نیست که داستانهایی را منظوم میسازد و عیسیوار مردگانی را زنده میسازد، که عظمت اصلی کار وی در جستوچو، کشف و حفظ داستانهایی است که شکلگیری تمدن ایرانی و مساعی تمدنسازان و تاریخآفرینان پر مقاومت و متفکر ایرانی را نشان میدهد و کارنامه هستی ملتی را که گویی در مرکز جهان ایستاده است و هر روز عمرش را با مجموعهای از مشکلات روبرو بوده است، به آیندگان مینماید ( رستگار، 1381: 15 ).
همانطور که در بخش قبل اشاره شد، هویت ملتها از مؤلفهها و عناصر مختلف و مشترکی چون زبان، فرهنگ، دین و آیین، قومیت، آداب و رسوم، تاریخ سیاسی، سرزمین و... تشکیل شده است. به اعتقاد صاحبنظران، هر ملتی که دارای عناصر و مؤلفههای مشترک بیشتری باشد، هویت ملی منسجم و پایدارتری خواهد داشت. لذا این چنین ملتی، قرنها با هویت منحصر به فرد خود باقی خواهد ماند و حوادث روزگار و گذر زمان خللی در هویت آن مردم وارد نخواهد کرد. مردم ایران از این نوع ملتها محسوب میشوند. در ادامهی مطلب ضمن بررسی مؤلفههای هویت ایرانی به تبیین نقش شاهنامه در معرفی و بازتولید این عناصر پرداخته خواهد شد.
3-1) فرهنگ و زبان:
فرهنگ و زبان معمولاً به کمک یکدیگر شخصیت ملتی را تشکیل میدهند؛ گرچه هیچ یک به تنهایی عامل مشخص کننده به شمار نمیآیند. برای مثال، فرانسوی بودن مردم کشور فرانسه، تنها به علت داشتن زبان مشترک مردم این کشور نیست، بلکه به سبب فرهنگی است که این ملت را از سایر ملل متمایز و مشخص ساخته است، وگرنه مردم بلژیک و سویس هم به زبان فرانسه سخن میگویند، ولی فرانسوی نیستند. فرانسوی دارای آداب و رسومی هستند، که طی قرنها شکل گرفته است، دارای فرهنگ و سنن ویژهای شده است ( میرحیدر، 1384: 127 ).به عقیدهی صاحبنظران، بیشتر عوامل هویتساز از طریق زبان انتقال مییابد؛ زبان گفتاری یا نوشتاری، و اینجاست که اهمیت زبان در ساختن شخصیت اجتماعی و هویتمند کردن افراد جامعه روشن میشود. زبان موجبات و سببهای هویت را برجسته میکند و از صاحبان شخصیت، چهرههایی میسازد که در نسلها نفوذ میکنند و در هزارههای پس از خود نیز تأثیرگذار میشوند. شاهنامه به زبان پارسی دری سروده شد، که همان دنباله زبان پهلوی است؛ زبانی که میتوانست تمامی جلوههای فرهنگی و تاریخی ایران را در برابر چشمان مردم مشتاق ایران زنده کند و با بیانی آتشین و نظمی دلنشین، دیگران را به سوی خود کشاند. فردوسی با سرودن شاهنامه نقش مهمی در معرفی زبان فارسی به عنوان مؤلفهی اصلی هویت ایرانی و همچنین پایداری آن داشت. استاد توس از آن کاخی بلند برافراشت که باد و باران گزندش نرساند و به راستی پس از اثر ارزشمند او بود که فارسی هم از حیث ساختار زبانی و هم از جهت محتوا شاخص ایران و ایرانی شد ( راشد محصل، 1386: 151 ).
علاوه بر زبان، در زمینه فرهنگی نیز فردوسی کاری بس بزرگ انجام داده است. آگاهی فردوسی از فرهنگ و تاریخ و تمدن گذشته ایران و دلبستگی خردمندانه و شگرف وی به ایران و سرنوشت مردم آن، این معلم فرهنگ و حافظه زنده قوم ایرانی را در موقعیتی قرار میدهد که با آزادگی و جوانمردی تمام، داستانهایی را که از گذشتگان به وی رسیده است، روایت کند و با رعایت امانت و حفظ استخوانبندیهای اساسی داستانها به طرح مستقیم یا غیرمستقیم منشها و اخلاقی و رفتار عصنر ایرانی بپردازد ( رستگار، 1381: 16 ). فرهنگ علاوه بر بخش ذهنی دارای بخش عینی نیز هست که برخی از آن به عنوان تمدن نام میبرند و به صورت میراث فرهنگی در اختیار یک جامعه است. میراث فرهنگی کلیه ابعاد فرهنگی هر نظام اجتماعی را دربرمیگیرد، به نحوی که خودآگاه یا ناخودآگاه ما را تحت تأثیر قرار میدهد و نشانههای تاریخی یک فرهنگ و یک ملت به شمار میرود ( ابوالحسنی، 1378: 4 ).
فردوسی به ایران تنها به عنوان یک جغرافیا نمینگرد، بلکه آن را یک فرهنگ، یک معنویت، یک تمدن و یک سنت شناخته شدهی بدیهی میداند. به همین دلیل میکوشد تا در مرحله اول، کتاب خود را به نماد این فرهنگ تبدیل کند. او زندگی ملت ایران و تاریخ، افتخارات، سنتهای دلبستنی و امتیازات رفتاری و اخلاقی مردم آن را بازگو میکند و آفتهای غرور، خودبینی، فریب، استبداد، هوسبازی و گمراهیهای فردی و اجتماعی را برمی شمرد و مردم را از خودخواهی، حسادت، پیمانشکنی، آز و انحرافات اخلاقی برحذر میدارد و به پاکی، دادگری، شادی، مهربانی، علایق خانوادگی و ملی ترغیب و تشویق میکند ( رستگار، 1381: 21 ).
شاهنامه، منبعی است بسیار غنی و ارجمند از میراث ماندگار ایران؛ منبعی که میتوان در سراسر آن، استمرار هویت ایرانی و اقوام آن را از دنیای اسطورهها و حماسهها، تا واپسین سالهای حکومت شاهان و فرمانروایان ساسانی، به تماشا نشست و خودآگاهی جمعی ایرانیان را مشاهده کرد.
حکیم بزرگوار توس با سرودن شاهنامه و پشتیبانی از زبان پارسی دری، مسیر حرکت به سوی استقلال را هموارتر کرد؛ آن هم در دورانی که ایران پس از فروپاشیدن دولت ساسانی، هنوز دارای مرزهای تعیین شدهی جغرافیایی و سیاسی نبود و اصلاً چیزی به نام ایران که دربردارندهی مرزهای سیاسی مشخصی باشد، وجود نداشت،. در چنین دورهای، فردوسی در شاهنامهی خویش بیش از هزار و دویست بار از ایران و ایرانی نام میبرد و شکوه کشور را در گوش جان آنان فرو میخواند، تا هویت ملی گذشته ایران را از پس قرنها فرایاد مردم آورد. به عبارتی دیگر، نهال زبان پارسی ابتدا در خراسان و ماوراءالنهر قد برافراشت و بسیار زودتر از آنچه انتظار میرفت، به بالندگی رسد. تأثیر این زبان سحر آمیز تا بدان جا رسید، که بیگانگانی که بنا به علل تاریخی در بخشهایی از ایران حاکمیت مییافتند، ناگزیر بودند از همین زبان به عنوان ابزار فرهنگی و عامل وحدت - بخش استفاده کنند. رو آوردن به زبان پارسی دری، یعنی اینکه ایرانی میخواهد تکیهگاه اندیشه و افکارش، ایرانی باشد و ملی. اگر فردوسی و دیگر شاعران خراسان جملگی به دنبال چنین خواستی هستند، در همین راستا قابل ارزیابی است. آنها میخواستند فرهنگ و تمدن ایران را از نو احیا کنند. البته ایرانی که باید باشد و باید به وجود آید، نه ایرانی، که قبلاً در زمان ساسانیان بوده است و قرنها پیش از میان رفته است ( فلاح، 1390 ).
3-2) دین و مذهب:
اگرچه مذهب در پارهای از بخشهای جهان اهمیت خود را به منزله یک عامل مهم همبستگی ملی از دست داده است، چون به تنهایی در ایجاد فرهنگ و آداب و رسوم و سنن بسیاری از کشورها تأثیر شگرف دارد؛ هنوز هم در بسیاری از کشورهای جهان عامل مهم ملیت محسوب میشود. مانند نقش مذهب کاتولیک در تشکیل جمهوری ایرلند و جمهوری لیتوانی و نیز نقش اسلام در ایجاد حکومتهای مسلمان مانند پاکستان ( میرحیدر، 1384: 128 ). در میان شاعران ایران زمین حکیم ابوالقاسم فردوسی، در موضوع دین و جهانبینی جایگاهی خاصی دارد. فردوسی در جایجای شاهامه یا « نامه باستان » انسان را به خداپرستی دعوت کرده و آن را نشانهی خردمندی و یگانه راه سعادت میداند. او خداپرستی توحیدگراست و از شرک سختگریزان؛ جایجای شاهنامه گواهی است واضح بر این ادعا: به ناگفتن و گفتن یزدان یکی است...در شاهنامه بارها این نکته به اثبات رسیده است که ایران - سرزمین اهورایی - هیچگاه از دینورزی و خداپرستی خالی نبوده است. از این رو ایرانی همواره ره ایزدی پیموده و اصرار داشته است که کسی بر سرزمینشان پادشاهی داشته باشد، که از یکسو از الطاف ویژه یزدانی - فره - برخوردار باشد و از سوی دیگر بر این فرهمندی وفادار بماند و از آن جدایی نجوید و پیوند خویش را با فره ایزدی نگسلد ( میرباقری، 1386: 134 ). اعتقادات اسلامی - شیعی فردوسی و جو فرهنگی و سیاسی خاصی که در خراسان قرن چهارم وجود داشت، نیز سبب میشود که فردوسی با دریافت و درک عقیده مذهبی و شجاعت و سلحشوریهایی که در بزرگان آیین او وجود دارد، دفاع از حق و عدالت و انصاف و ارزشهای مذهبی و ملی جامعه خود را وظیفه خویش بشناسد و شجاعانه ارزشهای گذشته و حال ملت خود را در شاهنامه به زبانی روشن و رسا بازگو کند ( رستگار، 1381: 355 ). در تأثیر شاهنامه بر دین و مذهب ایرانیان بر این سخن مرحوم استاد محیط طباطبایی بسنده میکنیم: « فردوسی، به معنی تمام کلمه، شاعر « ملی » کشور ماست. افکار ما، دین ما و مذهب ما و زبان ما همه از شاهنامه او نیرو میگیرد ».
3-3) آداب و رسوم اجتماعی:
جشنها و مراسم ویژه، لباسهای ملی و نمادهای مشترک مانند پرچم، سرود ملی و بناها و حماسههای ملی از عوامل مهم ملیت به شمار میروند و وسیله هم بستگی و نزدیکی میان افراد ملت را فراهم میکنند. هر چند بسیاری از آداب و رسوم کهن فرهنگی و اجتماعی ایرانی تا به امروز دستخوش تهاجم و تعرض فرهنگهای بیگانه قرار گرفته است، با این حال بسیاری از این آداب و رسوم، همچنان توالی و تداوم خود را حفظ نموده است و بیتردید اثر سترگ فردوسی در این زمینه نقش به سزایی داشته و دارد. شاهنامه از جزئیترین تا کلیترین مسایل درونی و بیرونی جامعهی ایرانی را در ادوار مختلف به تماشا میگذارد و علیرغم تباین و تفاوت شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی در جامعهای که به کرّار در معرض تهاجمات، مصایب طبیعی و رقابتها و جنگهای داخلی و خارجی و هوسرانیها و خودخواهیهای اصحاب قدرت قرار داشته است، میتوان در همهجا بن مایههای مثبت رفتاری و بارزترین خلقیات مردم ایران را در جغرافیای متنوع و تاریخ پرحادثه و فراز و نشیب این ملت، در پنج اصل خداپرستی، خردورزی، دادگری، نام و شادی مشاهده کرد ( رستگار، 1381: 37 ).فردوسی در باب فرهنگ و تمدن ایران باستان از هیچ نکتهای غفلت نورزیده است و در اثر او میتوان زنگی نامهی ایرانیان پیش از اسلام را از دیدگاه فرهنگ و آداب و رسوم مشاهده نمود. مطالعه شاهنامه به خواننده این فرصت را میدهد که از چگونگی پیدایش جشنها، پدید آمدن آتش، صحنههای باشکوه بزم و رزم، چگونگی به خاک سپردن مردگان و آداب سوگواری آن زمان، همچنین از رسم و رسوم زناشویی ایرانیان باستان، به مجازات رساندن گناهکاران، رایزنی با بزرگان و اخترشناسان، رد و بدل کردن نامههای شاهنامه و چند و چون آداب شکار، سوگند، نیایش و... آگاهی یابد. حکیم فردوسی با یاد کردن این گونه حوادث، شاهنامه را به هیئت موزهی ایرانشناسی بزرگی با غرفههای گوناگون درآورده است. میتوان اثر او را به چشم دایرةالمعارف فرهنگ و آداب و رسوم ایرانیان نگریست ( سپنجی، 1383 ).
وقایع و داستانهای شاهنامه و پهلوانان داستانها گاهی نمود و گاهی نماد هستند، آنجا که نشان دهنده وقایع روزمره، اندیشههای عمومی و عملکردهای شخصی و هدفهای محدود و جزئی هستند، نمود به شمار میآیند، وقتی سهراب متولد میشود رستم به بزم مینشیند، اسفندیار به بند میافتد و بیژن به دام عشق منیژه گرفتار میآید، ما به نمودهای حیات معمول سروکار داریم، اما آنجا که واقعه یا قهرمان به عنوان نماینده یک تفکر ابدی، ذهنیتی پایدار و عمومی و شامل عمل میکند، دیگر نمود نیست و به نماد تبدیل میشود و از آرمانها و اندیشهها و هدفهای ملت خویش پر میگردد و نماد میشود... ( رستگار، 1381: 359 ).
3-4) سرزمین مشترک:
وجود سرزمین مشترک از عوامل مهم همبستگی میان افراد محسوب میشود. مردمی که در یک سرزمین زندگی میکنند، خواهناخواه با یکدیگر تماس حاصل کرده، به تدریج همبستگی زبانی و فرهنگی پیدا میکنند. پس درست است اگر بگوییم سرحدات سیاسی طی زمان باعث به وجود آمدن ملتها میشوند ( میرحیدر، 1384: 129). مکان و فضا مهمترین عواملی هستند که نیازهای هویتی انسان را تأمین میکنند. محیط جغرافیایی تبلور فیزیکی، عینی، ملموس و مشهود هویت ملی به حساب میآید. عنصر سرزمین که با اقتصاد و سیاست پیوند نزدیک دارد، واحد بقا را برای شخص معلوم میدارد. به این معنی که تنها با وجود آن سرزمین مشخص رسیدن به اهداف و رفع نیازهایش متصور خواهد بود ( گل محمدی، 1381: 288 ). از طرفی مؤلفههای هویت ملی لازم است در یک بستر مکانی شکل بگیرند تا در نهایت بتوانند به ایجاد همگرایی ملی بینجامد. این بستر را میتوان سرزمین مشترک نامید که نقش هویتسازی و تداوم بخشیدن به هویت ملی را برعهده دارد. اکثر اندیشمندان وجود یک سرزمین مشترک را عامل همبستگی میان افراد یک ملت میدانند، زیرا مردمی که در یک سرزمین زندگی میکنند، خواهناخواه با یکدیگر همبستگی فرهنگی و تاریخی پیدا میکنند، بنابراین هیچ مردمی بدون انتساب به سرزمین خاص نمیتواند یک ملت محسوب شود ( لوسین پای و دیگران، 1380: 172-174 ).با اندکی تأمل و اندیشه در آفرینش شاهنامه میتوان دریافت که فردوسی عاشق و دلدادهی ایران است و این سخن را میتوان در بیت بیت این اثر سترگ یافت. بیشترین نمود ایران دوستی فردوسی در دفاع از وطن آشکار میشود، آنجا که دشمنی قصد حمله به ایران را دارد فردوسی رستم را میآفریند تا فریاد ایرانیان را به گوش وی برساند و از سویی دیگر پاسخ او را به گوش ایرانیان فرا میخواند و در روزهای سخت، مردم و پهلوانان را به حفظ مرز و بوم خود از چنگ بیگانگان برمیانگیزد. پایداری سرزمینی به نام ایران با وجود همه گرفتاریها، مشکلات و جنگها به عنوان یک کشور، با یک محدودهی تمدنی مشخص در تاریخ، نشان دهندهی این مطلب است که میان این سرزمین و ساکنانش پیوندی ناگسستنی و غیرقابل خلل وجود دارد. از اینروست که در بسیاری از داستانهای شاهنامه میبینیم، در ترازوی عشق و محبت نسبت به ایران، جان ارزیدنی و قابل سنجش نیست. حتی ارج و ارزش پهلوانان نیز به دلیل پاسداری آنان از ایران است و اگر مسألهی سرزمین را ز ابیات شاهنامه حذف کنیم، نیازی به این همه از خودگذشتگی و جانفشانی نخواهد بود ( میرباقری، 1386: 8 ). از نظر فردوسی آزادی و رشد و ترقی ملت ایران، در گرو پیکاری تمام عیار با عوامل تباهی و تجاوز است. فردوسی با سرودن اشعار حماسی روح وطندوستی و دفاع از سرزمین را در دل و جان هر ایرانی جاری و ساری میسازد. به عقیدهی وی سرزمین ایران جایگاه دلیرمردان و صاحبان خرد است و حیف است به جولانگاه شغالان تبدیل شود:
دریغ است ایران که ویران شود *** کنام پلنگان و شیران شود
همه جای جنگی سواران بدی *** نشستنگه شهریاران بدی
3-5) تاریخ مشترک:
مردمی که دارای تاریخ مدون و طولانی هستند و فراز و نشیبهای تاریخی را پشت سرگذاشتهاند، از یک عامل مهم همبستگی بهره میگیرند و خود را در اینکه باید یک ملت بمانند و حکومت تشکیل دهند، محق میشمارند. ایرانیان، چینیها و مصریها از جمله مللی هستند که به علت قدمت تاریخی هیچ شبههای در ملت بودن آنها وجود ندارد. از این عامل به منزله یک قدرت بالقوه ملی میتوان در هنگام رودرویی با مشکلات استفاده کرد و وحدت ملی را تقویت نمود ( میرحیدر، 1384: 129 ).هویت ایرانی از هزارههای پیش از میلاد تبلور پیدا کرده است و با ورود آریاییها به ایران و تشکیل سلسلههای آریایی، مادی، هخامنشی، اشکانی و ساسانی، هویت ایرانی شکل منسجم گرفته و تا دورهی معاصر برخی از مؤلفههای آن تداوم یافته است. فردوسی میکوشد تا هویت ایرانی را از اعماق تمدن، تاریخ و رفتار ایرانیان استخراج کند و آن را در برخورد با دیگر فرهنگها و مدنیتها به بوتهی نقد بکشد و همین دید دقیق و خرمندانه سبب میشود تا نه تنها خواننده در مسیر داستانهای شاهنامه، به کشف هویت ایرانی و شناخت معیارهای متمایزکنندهی آن توفیق یابد، بلکه هویت غیر ایرانیانی چون تورانیان، چینیان، هندیان، ترکان، رومیان و تازیان و اقوام دیگر را بشناسد ( رستگار، 1381: 17 ).
بعد تاریخی هویت را میتوان آگاهی و دانش نسبت به پیشینه تاریخی و احساس تعلق خاطر و دلبستگی به آن دانست. مهمترین آن وجود احساسات و عواطف مثبت و منفی به حوادث، وقایع و شخصیتهای مثبت و منفی میباشد، که نتیجه آن برخورد مثبت و افتخارآمیز با آن یا موافق دانستن فعالیتها و اقدامات شخصیتهای مژثر و مثبت در تاریخ کشور و احساس غرور یا ناراحتی و سرافکندگی و تحقیر شدن است ( ابوالحسنی، 1387: 15 ). فردوسی ایرانی را آزاد و آزاده و ایران را مهد آزادی و آزادگی میداند، به همین جهت در جایجای شاهنامه صفت آزاده به معنی ایرانی در کنار ترک و تورانی و رومی یا عناصر غیر ایرانی قرار میگیرد و آزادگی افق اصلی شناخت ارزشهای ایرانی قرار میگیرد ( رستگار فسایی، 1381: 24 ).
شاهنامه، رزمنامه ملت ایران در پیکار سرنوشت - در دو جبهه سیاست و فرهنگ و در دو عرصه برون و درون - برای ماندن و بالیدن در برابر انواع سختیها و دشمنیها و تجاوزهاست. از جنگ تهمورث با دیوان، فریدون با ضحاک، کیخسرو با افراسیاب و هفتخان رستم و اسفندیار، تا چالش علمی و اندیشهسوز موبدان ایرانی ( همچون بوذرجمهر حکیم ) با دانایان هند و روم و تا پرخاش کوبندهی رستم به خشکسریها و خودکامگیهای کیکاوس. این کتاب سترگ، هم جانمایهی بیگانگان زورگو و متجاوز دارد و هم بنمایهی ضد استبدادی. این است که خواندن شاهنامه به ویژه در برهههای طوفانی تاریخ، همواره روح جهاد و مقاومت را در برابر سلطهجویان خارجی و خودکامگان داخلی تقویت میکرده است ( ابوالحسنی، 1378: 3 )
3-6) نژاد مشترک:
یکی دیگر از عوامل ملیت به خصوص در گذشته عامل نژادی و قومیت مشترک بوده است. شاهنامه به عنوان یک اثر فراقومی، به بهترین وجه به معرفی خصلتها و ویژگیهای قوم و نژاد ایرانی پرداخته است. شاهنامه سرود شادمانی قم دلاوری است که در سراسر تاریخ خود جز رنج و پیکار همیشگی بهرهای نداشته است، ولیکن این سرنوشت را نه با ناله و مویه که با شادی برخاسته از روانهای پرمایه پذیرفته است ( ثاقبفر، 1377: 154 ). با وجود تهدیداتی که هویت ایرانی و فرهنگ ایرانی را هدف قرار داده بود، فردوسی هیچ گاه از اعتدال خارج نشد. او یک متن قومی را به دور از افراطیگری را ژرفنایی حکمی به یک متن فراقومی تبدیل کرد. هویت ایرانی در شاهنامه در تحقیر ملتهای دیگر نیست که رنگ و جلا مییابد، بلکه خود بر بنیادهای فکری و معنوی و اخلاقی نیرومندی استوار است. از همین رو، ملیگرایی ایرانیان در طول تاریخ هیچگاه به نژادپرستی نفرتانگیزی چون نازیسیم و فاشیسم در قرن بیستم مبدل نشد ( خطیبی: 75 ).در واقع آن چیزی که شاهنامه را از متنهای قومی افراطی متمایز میکند، پرداختن به مضامین جاودانه بسیاری همچون ستایش، شجاعت، رشادت، درستی، پاکی پهلوانی، رهبریت در کنار مضامین قومی و ملی است. اگرچه این هویتسازی نخست در مورد قوم ایرانی صورت میگیرد، اما این اثر با مضامین عمیق و بلند خود در شکلدهی هویت انسانی نیز تأثیر مهمی داشته است ( ثاقبفر، 1387: 9 ). به قول شاهنامهشناس برجسته دکتر خالقی مطلق، فردوسی یک رسالت ملی دارد و یک رسالت جهانی. رسالت ملی او در شناساندن تاریخ و فرهنگ ایرانی و رواج زبان فارسی است و رسالت جهانی او در تبلیغ اخلاق نیک بشری؛ چه فردی و چه اجتماعی، او داستانهایی در توجه به اخلاق بشری سروده که مورد پسند همه مردم جهان است. یک اخلاقی اجتماعی و فرهنگی را نسبت به دوست و دشمن تبلیغ میکند که برای همه مردم جهان قابل احترام است.
اهمیت شاهنامه از سویی امری خصوصی است و مربوط به آن غریزه خودخواهی و خویشتنپسندی آدمیزاد و ناشی از علاقه و عشقی است که به ثابت کردن اصل قدیم و نسب جلیل از برای خود دارد. همهی ما خویشتن را اولاد کیخسرو، دارا، زردشت، شاپور و انوشیروان میدانیم و رستم و اسفندیار و گیو و گودرز و گشتاسب را نیاکان خود میدانیم و شاهنامه فردوسی را داستان دورهی فضل و بزرگواری و سالاری اجداد خود میشماریم و با شاعر عرب هم زبان شده، میگوییم: "اولئک آبائی فجعئنی بمثلهم" ( مینوی و شاهنامه، 2536 پهلوی: 59 )
هیچ شه را در جهان آن زهره نیست *** کو سخن راند زایران بر زبان
مرغزار ما به شیر آراستهست *** بد توان کوشید با شیر ژیان
4- نتیجهگیری:
هویت ملی عبارت است از مجموعه خصایص و ارزشهای مشترک یک ملت مستقل که افراد ملت نسبت به آنها خود آگاهی یافته و به واسطهی آنها به یکدیگر احساس تعلق میکنند. هویت ملی از عناصر و مؤلفههای مختلفی تشکیل شده است، فرهنگ و زبان، سرزمین، تاریخ، دین و آیین، نمادها و اساطیر، آداب و مناسک، ارزشها و اعتقادات، مهمترین عناصر و مؤلفههای هویت ملی مردم یک کشور محسوب میشود و هرچه ملتی از نظر مؤلفهها و عناصر تشکیل دهندهی هویت غنیتر باشد، آن ملت و کشور از استحکام و پایداری بیشتری برخوردار است. از سوی دیگر حفظ این عناصر و انتقال این مؤلفههای عمدتاً تاریخی به نسلهای بعدی به منظور تقویت و بازتولید و استمرار هویت ملی بسیار ضروری محسوب میشود.یکی از راههای مهم انتقال میراث فرهنگی - تمدنی هویتساز به نسلهای بعدی آثار مکتوب است و در بین آثار فاخر ایرانی، شاهنامه فردوسی از منظر وجود مؤلفههای تاریخی - فرهنگی هویت ایرانی یک استثنا محسوب میشود. از همینروست که پس از فردوسی، هویت ایرانی نه در بستر حکومتی یکپارچه به لحاظ سیاسی و دینی، بلکه در بستری فرهنگی، ادبی و هنری استمرار یافت و ایرانیان شاهنامه را چون شناسنامهی ملی خود حفظ نمودند.
فردوسی با درک شرایط و خواست زمان و به پاس حفظ سرزمین، صیانت آزادی و تثبیت هویت ملی هممیهنان و همزبانانش، عظمت و شکوه دیرینه و کارنامههای سازنده و ستایش برانگیز پدران و نیاکان این خطهی باستانی را از روی منابع و سرچشمههای تاریخی و استوار بر اسناد و روایات موبدان و دهقانان به نظم آورد و به حیث بهترین وسیله و عامل تشکیل یک ملت نیرومند و پرتوان تقدیم جامعه کرد. کار شگرف و بزرگ فردوسی با سرودن شاهنامه، آن است که پشتوانه و ضامن پیوستگی و یکپارچگی فرهنگ و تاریخ ایران گردیده است و امروز ایرانیان را با دیروزشان پیوند داده است و گذشته نیاکانشان را اکنونی و روزآمد گردانیده است. اگر فردوسی در یکی از دشوارترین و باریکترین دمها و برهههای تاریخ ایران و در سپیده دم ادب پارسی سربرنمیآورد و شاهنامه را نمیسرود، ایرانیان نمیتوانستند چیستی و هستی نهادین و تاریخی و فرهنگی و منش خویش را پاس بدارند و در روزگاران پسین، چونان ایرانی، سربرافرازنده و بر فرهنگ گرانسنگ و تاریخ شکوهمند خود بنازند و آن را در دم به دم زندگیشا، زنده و زرین و زیبا در کنار و در دسترس خویشتن بیابند و درنهاد و نهانشان بیازمایند و هر زمان نیاز داشته باشند از آن چونان کانون و کارمایههای روانی و اجتماعی بهرهمند و برخوردار آیند. بر این پایه، داوری و دیدی بیهوده و بر گزاف نخواهد بود، اگر بر آن باشیم که شاهنامه شالوده آنچه آن را ناخودآگاهی تباری ایرانی مینامیم ریخته است ( کزازی، 1382: 2 ).
پینوشتها:
1. استادیار جغرافیای سیاسی. دانشگاه فردوسی مشهد
2. کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی. دانشگاه فردوسی مشهد
- ابوالحسنی، سید رحیم، (1387)، مؤلفههای هویت ملی، فصلنامه سیاست، دوره 28، شماره 4
- امینیان، بهادر، (1386)، جوانان و مناسبات ملی، شماره اول.
- بیانی، شیرین، (1382)، تاریخنگاران و هویت ملی، فصلنامه هویت ملی. سال چهارم. شماره 1.
- پای، لوسین و دیگران، (1380)، بحرانها و توالیها در سیاست، ترجمه غلامرضا خواجه سرور، پژوهشکده مطالعات راهبردی.
- خطیبی، ابوالفضل، (1375)، هویت ایرانی در شاهنامه، نامه فرهنگستان 8
- طباطبایی، محیط، (137)، فردوسی و شاهنامه، تهران، انتشارات امیر کبیر
- راشد محصل، محمدتقی، (1386)، هویت ایرانی و پیوند آن با فرهنگ ملی و زبان فارسی، شاهنامه پژوهی دفتر دوم، آهنگ قلم.
- رستگار فسایی، منصور، (1381)، فردوسی و هویتشناسی ایرانی، تهران: طرح نو.
- سپنجی، مژده، (1383)، بررسی آداب و رسوم در شاهنامه، پایاننامه کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات
- صادقی، محمد، روزنامه اعتماد شماره 1548 17/10/86
- صادقزاده، رقیه و مرتضی منادی، (1387)، جایگاه نمادهای هویت ملی در کتابهای درسی ادبیات فارسی. فصلنامه نوآوریهای آموزشی، شماره 27، سال هفتم
- عالم، عبدالرحمن، (1383)، بنیادهای علم سیاست، تهران: نشر نی، چاپ دوازدهم
- فرهمند، حسین (1389)، دادگرایی در شاهنامه، نسیم بخارا، شماره 8
- فلاح، مرتضی (1378). نقش زبان فارسی در یکپارچگی و وحدت ملی ایران، نشریه علمی پژوهشی گوهر گویا
- کزازی، میرجلالالدین. (1387)، شاهنامه نامه فرهنگ و منش ایرانی، اسطوره متن هویتساز، انتشارات علمی.
- گل محمدی، احمد. (1381)، جهانی شدن فرهنگ، هویت. تهران: نشر نی
- گودرزی، محسین، (1385)، روششناسی در مطالعات قومی. انتشارات مطالعات راهبردی
- مجتهدزاده، پیروز، (1381)، جغرافیای سیاسی و سیاست جغرافیایی، تهران: انتشارات سمت
- مجتهدزاده، پیروز، (1384)، ایدههای ژئوپلیتیک و واقعیتهای ایرانی، نشر نی
- مروار، محمد. (1381)، هویت ایرانی در اندیشه رضا داوری اردکانی، فصلنامه مطالعات ملی، شماره 4
- مسکوب، شاهرخ، (1384)، ارمغان مور، تهران: نشر نی
- مویر، ریچارد، (1383)، درآمدی نو بر جغرافیای سیاسی، تهران: انتشارات سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح
- میرحیدر، دره، (1371)، مبانی جغرافیای سیاسی، تهران: انتشارات سمت
- میرباقریفر، سید علیاصغر و آزاده کرمی، (1386)، پیوند هویت ملی و سیاست کشورداری در بخش اسطورهای شاهنامه، همایش ملی زبان و ادب فارسی سند هویت ملی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد فسا
- مینوی و شاهنامه. (2536)، انتشارات بنیاد شاهنامه فردوسی
- نامور مطلق، بهمن، (1387)، اسطوره متن هویتساز، انتشارات علمی فرهنگی، تهران
- یاحقی، محمدجعفر، (1388)، از پاژ تا دوازده رزان، تهران: انتشارات سخن
منبع مقاله :
مجموعه مقالههای شاهنامه و پژوهشهای آیینی؛ (1392) به کوشش فرزاد قائمی، ویراستهی سیما ارمی اول، مشهد، مؤسسهی چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ نخست.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}