هر که بیرونی بد از مجلس گریخت
هر که بیرونی بد از مجلس گریخترشته الفت ز همراهان گسیختدور شد از شکّـرستانش مگسوز گلستان مرادش ، خار و خس
شاعر: عمان سامانی
هر که بیرونی بد از مجلس گریخت
رشته الفت ز همراهان گسیخت
دور شد از شکّـرستانش مگس
وز گلستان مرادش ، خار و خس
خلوت از اغیار شد پرداخته
وز رقیبان، خانه خالی ساخته
پیر میخواران ، به صدر اندر نشست
احتیاط خانه کرد و در ببست
محرمان راز خود را خواند پیش
جمله را بنشاند ، پیرامون خویش
با لب خود گوششان انباز کرد
در زصندوق حقیقت ، باز کرد
جمله را کرد از شراب عشق ، مست
یادشان آورد آن عهد الست
گفت شاباش این دل آزادتان
باده خوردستید، بادا یادتان
یادتان باد ای به دلتان شور می
آن اشارتهای ساقی پی ز پی
اینک از هر گوشهای جّم غفیر
مر شما را میزند ساقی صفیر
کاین خمار آن باده را بد در قفا
هان و هان آن وعده را باید وفا
گوشهی چشمی نماید گاه گاه
سوی مستان میکند ، خوش خوش نگاه
رشته الفت ز همراهان گسیخت
دور شد از شکّـرستانش مگس
وز گلستان مرادش ، خار و خس
خلوت از اغیار شد پرداخته
وز رقیبان، خانه خالی ساخته
پیر میخواران ، به صدر اندر نشست
احتیاط خانه کرد و در ببست
محرمان راز خود را خواند پیش
جمله را بنشاند ، پیرامون خویش
با لب خود گوششان انباز کرد
در زصندوق حقیقت ، باز کرد
جمله را کرد از شراب عشق ، مست
یادشان آورد آن عهد الست
گفت شاباش این دل آزادتان
باده خوردستید، بادا یادتان
یادتان باد ای به دلتان شور می
آن اشارتهای ساقی پی ز پی
اینک از هر گوشهای جّم غفیر
مر شما را میزند ساقی صفیر
کاین خمار آن باده را بد در قفا
هان و هان آن وعده را باید وفا
گوشهی چشمی نماید گاه گاه
سوی مستان میکند ، خوش خوش نگاه
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}