نقش اطلاع رساني و رسانه‏هاي همگاني در ارتقاي امنيت ملي

نويسنده:مهدي مينايي
منبع:فصلنامه انديشه انقلاب اسلامي
رسانه‏ها و شبكه‏هاي اطلاع‏رساني و ارتباطي فرا ملي مي‏توانند با برنامه‏ها و پيامهاي خود وابستگي تازه‏اي را براي مخاطبان خويش بوجود آورند كه زمينه ساز بحران‏هاي اخلاقي، هويتي، فرهنگي و اجتماعي است.

چكيده

پيشرفت علم و تغيير ماهيت اطلاعات تا آنجا رسيده است كه حتي دقايقي پس از يك رويداد در نقطه‏اي از جهان، تنها به ياري اينترنت مي‏توان از همه جزئيات اخبار مربوط به آن آگاه شد. اهميت رسانه‏ها و تأثير بسزايي كه انواع آنها، بويژه روزنامه‏ها و شبكه‏هاي خبري ـ ماهواره‏اي و اينترنتي ـ بر سياستگذاري دولت‏ها دارند، موجب شده كه بعنوان يك چالش جديد در حوزه حاكميتي خود از اين پديده، يعني «انفجار اطلاعات» ياد كنند.
زيرا اين سهولت فوق العاده در امر اطلاع رساني، دولت‏ها را همواره با فشار افكار عمومي و حساسيتهاي آنها نسبت به مسائل مختلف روبرو ساخته است. از طرفي جريان بين‏المللي اطلاعات، اخبار و فرهنگ به صورت جرياني نامتوازن و نابرابر در قالب، رسانه‏هاي متعدد خود يك تهديد بالقوه براي امنيت كشورها و بويژه دولتها و جوامع جهان سوم مي‏باشد.
لذا براي اين قبيل كشورها (كشورهاي در حال توسعه) عليرغم كمبودها و كاستيهاي مختلف، در صورتي كه يك «نظام اطلاع رساني» بومي و داخلي، كه متكي و مقيد به «بازشناسي» و «باز آفريني» ارزشها و باورهاي ديني، اخلاقي و انقلابي باشد، ايجاد كنند، آنگاه مي‏توانند جامعه خود را در غلبه بر اين بحرانها و نيل به سطوح عالي از «امنيت ملّي» ياري نمايند.

مقدمه:

در عصر حاضر كه «عصر سلطه ارتباطات» ناميده مي‏شود، بي‏گمان در مورد همه مسائل جهان، بزرگترين رسالت اطلاع‏رساني بر دوش رسانه‏هاي جمعي است.
افزايش روز افزون شبكه‏هاي خبري ماهواره‏اي، روزنامه‏ها و كميسيون‏هاي خبري از نقش مهمّ رسانه‏هاي جمعي در «اطلاع‏رساني» حكايت دارد.
موقعيت رسانه‏ها و اطمينان مخاطبان به آنها چنان است كه گاه، خبرهاي تحريف شده و مطالب بسيار مهّم و بزرگ؛ اتفاقي، عادي و روزمره جلوه مي‏كند. چنانكه، رسانه‏هاي آمريكايي انتشار گسترده اخبار داخلي دولت خود را امري عادي و حتي آگاهي از آن را براي جهانيان، ضروري مي‏شمارند.
جاي شگفتي است كه اين اختلافها، اتهامها، تحريمها و هزاران مورد از دخالتهاي دولت آمريكا در سياستگذاري كشورها، از ديد رسانه‏هاي خبري «مشاركت براي تأمين امنيت جهان» قلمداد مي‏شود(2).
از سوي ديگر همياري، كمك‏رساني و ابراز همدردي دولتهاي ضد آمريكايي را دليلي بر پشتيباني از تروريسم مي‏دانند. وجود چنين تضادهايي در «رفتارها رسانه‏ها»، حتي در كشورهايي كه با يكديگر خط‏مشي مشترك دارند، به پيدايش برخي اختلافها مي‏انجامد.
در چنين شرايطي شبكه‏هاي خبري با صرف هزينه‏هاي گزاف و پذيرفتن خسارتها و تلفات همچنان به وظيفه خطير خود ادامه مي‏دهند و تا جايي پيش مي‏روند كه برخي شبكه‏هاي خبري، مطالبي را حتي پيش از دسترسي دولتها به آنها پخش مي‏كنند و در مواقعي نيز، با همين جنگهاي مطبوعاتي موجب بروز جنگ يا اختلاف ميان دولتها مي‏شوند.
از اين‌رو نقش رسانه‏ها در مقوله اطلاع‏رساني بسيار تعيين كننده است، بطوريكه در بالا رفتن فرهنگ و قدرت مفاهمه جامعه و حتي ميان جوامع مختلف، بيشترين نقش را ايفا مي‏نمايد.

نقش رسانه‏هاي همگاني در فرآيند اطلاع‏رساني

در قرون 19 و 20 ميلادي اختراعاتي شكل گرفت كه شيوه‏هاي مختلف ارتباط (شيوه بيان، گفتاري، ايمائي، نوشتاري، چاپي) ميان انسانها را تسهيل نمود، اين اختراعات افراد را در مكان جابجا نمي‏كنند: مانند: راديو، تلفن، نامه، روزنامه، سينما، تلويزيون و تلگراف و براساس نوع ارتباط به يك طرفه يا دو طرفه دسته‏بندي شده، رسانه‏هايي كه در عمليات استراتژيك يا ملّي استفاده مي‏شود، بطور كلي بر دو نوع هستند؛ رسانه‏هاي كند و رسانه‏هاي تند.
در اين ميان رسانه‏هاي همگاني، از جمله رسانه‏هاي تند هستند كه از عوامل اساسي شكل دادن به افكار عمومي مي‏باشند كه هر يك داراي امكانات و محدوديت‌هايي بوده كه مورد بحث قرار مي‏گيرند.

راديو و تلويزيون:

مهم‌ترين وسيله ارتباط جمعي و تبليغات كه مي‏تواند در بين اقشار جامعه نفوذ كند، راديو و تلويزيون است. با در نظر گرفتن درصدي از جمعيت جهان كه بيسوادند و همچنين كودكان جهان، كه فقط از راديو و تلويزيون مي‏توانند استفاده كنند، به اهميت اين وسايل ارتباط جمعي بيشتر پي مي‏بريم. در اين ميان نقش راديو، به دليل امكانات فني كمتري كه نياز دارد، نسبت به تلويزيون، از اهميت بيشتري برخوردار است.
هم اكنون در تمام جهان، راديو و تلويزيون تحت نظر مستقيم و غيرمستقيم حكومت‌ها اداره مي‏شود؛ البته در نقاطي از جهان نيز گروههاي سياسي وجود دارند كه بطور مستقل داراي ايستگاه راديويي هستند؛ مانند حزب‏الله لبنان هم‌چنين در سراسر نقاط جهان راديوهاي مخفي بسياري وجود دارند، كه تحت كنترل مخالفين رژيمهاي سياسي حاكم بوده و عليه آن رژيم‌ها برنامه پخش مي‏كنند. بنابراين امروزه هزاران فرستنده راديويي و تلويزيوني در سراسر جهان وجود دارد كه نه تنها در سطح داخلي از كشور خود را پوشش مي‏دهند؛ بلكه به دهها زبان براي كشورهاي ديگر برنامه پخش مي‏كنند. در اين راستا كشورهاي آمريكا، روسيه و انگلستان در پخش برنامه‏هاي بين‏المللي راديويي سر آمد ساير قدرت‌ها هستند؛ به عبارتي برنامه‏هاي برون مرزي اين كشورها طبق آخرين خطوط سياسي كه وزارت امور خارجه و سازمان‌هاي اطلاعاتي اين كشورها تنظيم مي‏كنند، روزانه به روي آنتن مي‏روند.
اين كشورها در دور افتاده‏ترين نقاط جهان به زبان محلّي برنامه پخش مي‏كنند، كه تجلي اهداف و مقاصد اين قدرت‌هاي خبري نسبت به آحاد و اقشار جوامع و كشورهاي مختلف مي‏باشد.
جالب است كه در بين اين قدرت‌هاي خبر، تنها كشورهاي غربي و در رأس آنها آمريكا و انگليس با داشتن 10 درصد جمعيت جهان 90 درصد امواج بين‏المللي راديوها را در اختيار دارند(3).
در زمينه برنامه‏هاي تلويزيوني نيز شرايط به همين ترتيب است، بطوريكه درصد عظيمي از برنامه‏هايي كه از راديو و تلويزيونهاي جهان پخش مي‏شود، محصول يك توليدي قدرتهاي برتر جهاني هستند، در اين مورد: ايالات متحده آمريكا با بيش از 200000 ساعت، مقام اوّل و انگلستان با بيش از 30000 ساعت برنامه‏هاي تلويزيوني مقام دوم را به خود اختصاص داده‏اند و فرانسه و ژاپن نيز در رده‏هاي ديگر قرار گرفته‏اند و اين توليدات تلويزيوني غرب كه در سطح بسيار گسترده‏اي در كشورهاي جهان سوم به نمايش در مي‏آيند، عامل بسيار مهمي در ترويج و نشر عقايد و فرهنگ غرب در مناطق مختلف جهان بشمار مي‏آيد.
بدين ترتيب انتشار اخبار و اطلاع‏رساني به شكل فراگير آن، به صورت گزينشي و با برداشتي متفاوت نسبت به واقعيتها به مخاطبان رسيده و اذهان عمومي را بدين شكل جهت مي‏دهند و مبداء تبليغات هدفمند را تشكيل داده و به تبع آن اهداف مورد نظر خود را در سراسر جهان، مورد حجمه رسانه‏اي خود قرار مي‏دهند. پس بي‏دليل نبود كه جيمي كارتر در دوران رياست جمهوري خود عنوان مي‏كند: «هر دلاري كه براي تبليغات خرج شود، از هر ده دلاري كه براي تسليحات اختصاص داده مي‏شود، مؤثرتر است.»(4)
از گفته وي مشخص مي‏شود كه هزينه كردن در امر اطلاعات و اطلاع‏رساني و تسلط خبري از چه ميزان اهميت و قدرت برخوردار است. بگونه‏اي كه قدرت آن از تمامي تجهيزات نظامي پيشرفته كنوني بيشتر و كارآمدتر محسوب مي‏شود.

هژموني رسانه‏اي:

از آنجا كه علم و دانش مهمترين ابزار برتري جوامع بر يكديگر است، بديهي است كشورهاي استعمارگر سابق و توسعه‏يافته امروز، به منظور حفظ منافع خود در ديگر كشورها از علم و تكنولوژي به عنوان بهترين وسيله استفاده مي‏كنند و امپرياليسم خبري، رسانه‏ها، كتب و مجلات را به عنوان ابزاري، به انحصار خود در آورده‏اند كه صدها دانشمند طراز اول آمريكايي و اروپايي و گاه، جهان سومي (نخبگان مهاجر)، به شكل سازمان‏يافته‏اي مجهز به آخرين اطلاعات و آمار درباره اغلب كشورها، الويتهاي استراتژيك آنها هستند و تقريبا در بيشتر حوزه‏ها و مسائل آنها، از جنبه‏هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي مشغول تفكر و مطالعه و ارائه راه و روشهاي متعدد مي‏باشند؛ و بدين طريق خط‏مشي شبكه‏هاي بزرگ خبري و اطلاع‏رساني جهاني را تعيين و ترسيم مي‏نمايند.
امروزه چهار خبرگزاري غربي به عنوان بزرگترين بنگاههاي اطلاع‏رساني و سخن پراكني جهان نظير؛ يونايتدپرس، اسوشيتدپرس، فرانس پرس و رويتر، روزانه نزديك به چهل ميليون كلمه خبر به سراسر دنيا مخابره مي‏كنند و 90 درصد اخبار خارجي روزنامه‏ها و ساير وسايل ارتباط جمعي، از اين چهار منبع خبري تهيه و پخش مي‏شود.(5) كه خوراك خبري بيشتر رسانه‏ها از اين غولهاي خبرگزاري است كه به راحتي مي‏توانند افكار عمومي دنيا را تحت‏تأثير قرار دهند، به عقيده هاوس «خبرگزاريها به طور اخص بر خبرهاي تألم‏انگيز و فاجعه‏آميز جهان سوم تأكيد ندارد؛ بلكه آنها تصوير مخدوشي از جهان سوم ارائه مي‏دهند و برخورد آنها با جهان سوم برخورد قوم‏گرايانه بوده و صرفا در جهت ارضاي بازار خبري تحت سلطه غرب است.»(6)
بنابراين اين هژموني رسانه‏اي و خبري قدرت‌هاي جهاني، توانسته است چالشي جدي در زمينه امنيت ملّي ساير كشورهاي جهان؛ بخصوص كشورهاي هدف؛ كه تبعا هم‌قدم و هم‌جهت با سياست‌هاي آنها نيستند، بشمار مي‏آيد. زيرا بايد اين واقعيت را پذيرفت كه نقش و تأثير بسزاي بنگاه‌هاي اطلاع‏رساني بر اذهان عمومي به هيچ وجه قابل چشم‏پوشي نيست، زيرا در بسياري از مواقع اين رسانه‏ها بوده‏اند كه قيامي به راه انداخته، و يا از برخي رويدادها جلوگيري كرده‏اند.
به همين سبب، قدرت رسانه‏ها را به اندازه‏اي مي‏دانند كه قادر است در سرتاسر جهان، به عنوان مهمترين سلاح به كار گرفته شود.

نقش اطلاع‏رساني و ارتباطات در امنيت ملي

امنيت ملي به عنوان مفهومي تعميم‏يافته به تمامي وجوه اجتماعي، داراي ابعادي فراتر از توان نظامي جهت حفاظت از مرزهاي ملّي است. ترديدي كه قدرت نظامي براي حفظ استقلال ملي، يكي از مهم‌ترين پايه‏هاي امنيت ملي بشمار مي‏آيد، اما از آنجا كه حتي در كلي‏ترين تعاريف نيز، از امنيت ملّي بمنزله «قدرت به حداقل رسانيدن هر نوع تهديد به منافع ملّي، تماميت ارضي و استقلال كشورها» ياد مي‏شود، لذا مؤلفه‏هاي جديد سياسي، اجتماعي و فرهنگي در تحقيق اين مفهوم معنا يافته است.
هم تهديد منافع ملّي و هم‏ساز و كارهاي مقابله با آن، مقوله‏هايي چند سببي و چند وجهي هستند كه در يك فضا و زمان، دستخوش دگرگوني و تغيير مداوم و شتابان مي‏شوند.
فرآيند پر شتاب ارتباطات جهاني كه حاصل گسترش جابجائي‌هاي انساني و مسافرت، جهانگردي و توسعه كمي و كيفي رسانه‏هاي نوشتاري، پخش جهاني شبكه‏هاي راديو و تلويزيوني و شبكه‏هاي ماهواره‏اي، جريان‌هاي فرامرزي اطلاعات، همراه با تحول ابزاري و رواج بين‏المللي رسانه‏هاي كوچكي چون تلفن، رايانه، مودم، ويديو، دستگاه‌هاي تكثير و انتقال و مرتبط شدن آنها با يكديگر است، چشم‏انداز گسترده‏اي از امنيت ملّي، عوامل بقا و موانع آن ترسيم كرده است.
به يقين انقلاب ارتباطات، سهم بزرگي در پيدايش دوراني ايفا نموده كه به درستي عصر «شتابندگي تاريخ» ناميده شده است.
اگر در اين قرن براي فروپاشي امپراطوريهاي عثماني، اتريش، اسپانيا، پرتغال، فرانسه، انگليس و آلمان دو جنگ جهاني لازم آمد، براي اضمحلال امپراطوري شوروي (سابق) حضور رسانه‏هاي جهاني، ويديو، شبكه‏هاي كامپيوتري كافي بود؛ تا ساز و كارها و تغييرات اجتماعي از پيش مهيا شده را تشديد نمايند. در اين فرآيند تغيير، آنچه كه بسيار اهميت دارد، حفظ و استحكام همبستگي و پيوستگي ميان بخشهاي مختلف جامعه است.
هيچ بخشي نسبت به بخش‌هاي ديگر جامعه نبايد دچار پس‏افتادگي يا پيش‏افتادگي شود؛ چرا كه وقوع چنين امري عدم تعادل و بي‏ثباتي را در پي دارد و همين جريان، امنيت ملي را به مخاطره مي‏اندازد. آنچه مسلم است ارتباطات و امنيت، رابطه‏اي دوسويه، متقابل و جدايي‏ناپذير از يكديگر دارند. بنابراين، اين تأمين امنيت در گرو تناسب نظام اطلاع‏رساني و ارتباطي با نيازهاي ملّي و تهديدهاي بين‏المللي است.
ارتباطات جمعي با دو چهره سازنده و ويرانگر خود در روند پاسخگويي به نيازهاي ملي و تهديدهاي بين‏المللي ظاهر مي‏شود. چهره ويرانگر آن «اكنون زده» كردن جامعه و به عبارتي؛ گسستن از گذشته و نينديشيدن به آينده است. منفعل ساختن فكري و فرهنگي جامعه در زير رگباري از اطلاعات و اخبار از هم گسيخته، تحريف واقعيت‌ها، توليد بي‏امان رويا و گسترش شتابان ارزش‌هاي چيره جهان صنعتي و مادي انديش مي‏باشد.
اما از چهره سازنده ارتباطات جمعي نيز نبايد غفلت كرد. رسانه‏هاي جمعي در اين گذار تاريخي در عين حال مي‏توانند تأمل درباره زمان را بياموزند و گذشته، حال و آينده را در مسير تاريخي جامعه پيوند زنند و امكان ارتباط ميان انسان، تاريخ و جهان را فراهم آورند. بدين ترتيب رسانه‏هاي جمعي در اين زمانه براي امنيت استوار و همه جانبه نه تنها به عنوان «فرصت» تلقي مي‏گردند؛ بلكه به مثابه «تهديد» نيز عمل مي‏كنند؛ كه هم «زمان» و «مكان» پيوند و پيوستگي بخشهاي مختلف جامعه و بازشناسي و بازآفريني تاريخ و ارتباط و مبادله با جهان را شتابي روزافزون داده‏اند و هم براي گسستگي بخشها، غفلت از گذشته و محاط شدن در چنبره نظام جهاني به مثابه محركه‏اي قدرتمند معنا يافته‏اند. شرايط ويژه زماني، جهاني و ملّي، رويكردها و نگرش‌هاي خلاقانه روز را طلب مي‏كند؛ نگاه‌ها و راه حل‌هايي كه آثار و عوارض منفي و مثبت رسانه‏هاي جمعي را با يكديگر مورد توجه قرار دهد.

رسانه‏ها و وفاق ملّي، عاملي در جهت تقويت امنيت ملّي:

همبستگي و وفاق ملّي به عنوان پديده‏اي اجتماعي، از لوازم و نتايج قطعي و حتمي توسعه همه جانبه و امنيت ملّي است. وفاق ملي كه انسجام و همبستگي جامعه را پايدار مي‏كند، پديده‏اي فراتر از يگانگي و يكساني است كه بنياد آن بر حضور و قبول ارزشهاي مشترك قرار دارد؛ اما، به معناي مشابهت مكانيكي در انديشه و عمل نيست. در مجموع، كار رسانه‏ها در حفظ و تحكيم وفاق ملّي، چه به لحاظ سخت‏افزاري و چه به لحاظ نرم‏افزاري و بالا بردن توان انتخاب جامعه، افزايش مشاركت، رقابت و پويايي شهروندان، دروني و نهادي كردن نظام ارزشي و باورهاي اعتقادي و معرفي ساز و كارهاي حل و فصل تعارض‌ها و چندگانگي‌هاي فرهنگي و اجتماعي است.
در حقيقت رسانه‏هاي جمعي بايد بتوانند به برقراري و استحكام رابطه ميان تنوع و وحدت و يا تمايز و يكپارچگي مدد رسانند، تا وفاق ملّـي و در نهايت، «امنيت ملّي» پايدار بماند.
بنابراين، به ياري همين رسانه‏ها مي‏توان در جهت ارتقاي سطح دانش، نگرش و رفتار اجتماعي و بازشناسي و باز توليد ارزشها و باورهاي عميق و استوار جامعه و نهادي كردن آنها، گامي جدي برداشت و كيفيت جديدي از پيوستگيهاي دروني و پويا را بوجود آورند.
رسانه‏ها قدرت آن را دارند كه با تقويت همبستگي ملّي و هماهنگي ميان بخشهاي مختلف اجتماعي در عين حفظ تفاوت‏ها، قدرت فهم و ادارك و تحمل و انتخاب فعال جامعه و در نهايت سطح و عمق «پايداري ملّي» را بالا ببرند. از اين‏رو ملاحظه مي‏شود كه فقدان يا ضعف رسانه‏هاي كارآمد، مي‏تواند موجبات توسعه نيافتگي فرهنگي، از هم گسيختگي توسعه اجتماعي و در نهايت توسعه نيافتگي سياسي را فراهم سازد. اين مسئله، بويژه در شرايطي كه جامعه در حال پويايي تاريخي است و تحولات عيني گوناگون است كه تحت تأثير عوامل جهاني و ملّي، تغيير در محيط به انجام مي‏رسد ـ اهميت بيشتري مي‏يابد. بطوريكه در جامعه ما به دليل وجود برخي چند پارگي‏هاي اجتماعي، تاريخي، مذهبي، قومي و زباني، و نيز شتاب رشد شهرنشيني و پيدايش جامعه نو و تحركهاي جمعيتي طبقاتي، صنفي، سياسي و فرهنگ گسترده ـ كه برآمده از انقلاب اسلامي و افزايش مشاركت و رقابت گروههاي اجتماعي است ـ اين موضوع اهميت مضاعفي مي‏يابد.
بدين ترتيب رسانه‏هاي جمعي به عنوان بخشي از دستگاهها و نهادهاي سازنده همبستگيهاي اجتماعي و نيز استوار كننده وفاق و امنيت ملّي، مي‏توانند كاربردهاي مؤثري داشته باشند.

نگاهي كلي به موقعيت اطلاع‏رساني و ارتباطات جمعي در ايران:

در گذار شتابان جامعه ما، رسانه‏هاي جمعي، چه در قالب ملّي، و چه در ساخت بين‏المللي، مي‏توانند كارآيي و ناكارآمديهايي داشته باشند كه در تقويت يا تضعيف پايه‏هاي امنيت ملّي تجلي مي‏يابد؛ اين شرايط هم يك تهديد است و هم يك فرصت، زيرا براي اينكه بتوان تهديدها را به فرصت تبديل كرد، بايد ضمن اتخاذ سياستهاي سنجيده، استراتژي لازم را نيز در اين حوزه طراحي و تدوين نمود.
بطور كلي وضعيت رسانه‏اي كشور به صورت يك نظام به هم پيوسته، داراي بخشها و اجزاي برابر نيست. با وجود پيشرفتهاي چشمگيري كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در روند رشد كمي و كيفي رسانه‏هاي جمعي حاصل شده است، هنوز نقاط ضعف بسياري در نظام ارتباط جمعي و اطلاع‏رساني كشور وجود دارد.
در اين ميان آسيب پذيرترين بخش رسانه‏اي در جامعه ما، بخش رسانه‏هاي نوشتاري است. اين بخش، از سويي به لحاظ پايداري و پيوستگي آن و از سوي ديگر به دليل پيشينه و زمينه تاريخيش، بايد به جد در برنامه‏هاي توسعه كشور مورد توجه قرار گيرد؛ چرا كه به لحاظ فرهنگي، يكي از حلقه‏هاي تهديد كننده امنيت ملّي است.
رسانه‏هاي الكترونيك به لحاظ آماري، در وضعيت نسبتا خوبي قرار دارند، راديو و تلويزيون گسترش كمي و كيفي چشمگيري در مقايسه با كشورهاي مشابه داشته‏اند و سينماي ايراني به صورت سينمايي خلاق، مولد و صاحب سبك فعاليت مي‏كند.
مهمترين پديده‏اي كه به صورت مؤلفه‏اي قابل توجه در چارچوب امنيت ملي در آمده است، رشد شبكه‏ها و رسانه‏هاي ارتباطي فرا ملّي است. خطرناك‏ترين پيامد اين حادثه، تضعيف روابط فرهنگي و اجتماعي دروني و ايجاد روابط جديدي در بيرون از مرزهاست. رسانه‏ها و شبكه‏هاي اطلاع‏رساني و ارتباطي فرا ملي مي‏توانند با برنامه‏ها و پيامهاي خود وابستگي تازه‏اي را براي مخاطبان خويش بوجود آورند كه زمينه ساز بحران‏هاي اخلاقي، هويتي، فرهنگي و اجتماعي است.
چنانچه اين رسانه‏ها بتوانند اعتماد و علاقه عمومي را جلب كنند، تهديدي جدي در زمينه امنيت ملي محسوب مي‏گردند. اما در عين حال نبايد از اين قابليت نيز غافل شد كه با اتخاذ سياستهاي سنجيده و فعال، مي‏توان از فرصت انتقال و مبادله اطلاعات و فرهنگ نيز بخوبي بهره برد.(7)

كتابنامه:

1. شبكه خبري « Fo× NeWs»، پنجم آوريل 2003.
2. زورق حسن. مباني تبليغ، (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1368).
3. دكترمولانا، حميد. زبان بين‏المللي اطلاعات گزارش و تحليل جهاني، ترجمه يونس شكرخواه، (تهران: مركز مطالعات و تحقيقات رسانه‏ها، 1371).
4. اسميت، آنتوان. ژئوپوليتيك اطلاعات يا شيوه‏هاي سلطه‏جويي فرهنگي استعمار در جهان از طريق رسانه‏ها، ترجمه فريدون شرواني، (تهران: انتشارات سروش، 1364).
5. خانيكي، هادي. «برگ فرهنگ؛ نشريه فرهنگي دانشجويي دانشگاه تهران». شماره هفتم، زمستان 1379.
1. استاد دانشگاه و كارشناس مسائل استراتژيك
2. شبكه خبري Fox News، پنجم آوريل 2003.
3. حسن زورق، مباني تبليغ، (تهران: نشر دانشگاه تهران، 1368)، ص 252
4. همان، ص 215
5. حميد مولانا، زبان بين‏المللي اطلاعات، گزارش و تحليل جهاني، ترجمه يونس شكرخواه، (تهران: مركز مطالعات و تحقيقات رسانه‏ها، 1371)، ص 41
6. آنتوان اسميت، ژئوپولتيك اطلاعات يا شيوه‏هاي سلطه‏جويي فرهنگي استعمار در جهان از طريق رسانه‏ها، ترجمه فريدون شرواني، (تهران: انتشارات سروش، 1364)، ص 87.
7. هادي خانيكي، برگ فرهنگ، نشريه فرهنگي دانشجويي دانشگاه تهران، شماره هفتم (زمستان 1379): صص 11 و 5 و 4 و 3.