نقش اطلاع رساني و رسانههاي همگاني در ارتقاي امنيت ملي
منبع:فصلنامه انديشه انقلاب اسلامي
چكيده
زيرا اين سهولت فوق العاده در امر اطلاع رساني، دولتها را همواره با فشار افكار عمومي و حساسيتهاي آنها نسبت به مسائل مختلف روبرو ساخته است. از طرفي جريان بينالمللي اطلاعات، اخبار و فرهنگ به صورت جرياني نامتوازن و نابرابر در قالب، رسانههاي متعدد خود يك تهديد بالقوه براي امنيت كشورها و بويژه دولتها و جوامع جهان سوم ميباشد.
لذا براي اين قبيل كشورها (كشورهاي در حال توسعه) عليرغم كمبودها و كاستيهاي مختلف، در صورتي كه يك «نظام اطلاع رساني» بومي و داخلي، كه متكي و مقيد به «بازشناسي» و «باز آفريني» ارزشها و باورهاي ديني، اخلاقي و انقلابي باشد، ايجاد كنند، آنگاه ميتوانند جامعه خود را در غلبه بر اين بحرانها و نيل به سطوح عالي از «امنيت ملّي» ياري نمايند.
مقدمه:
افزايش روز افزون شبكههاي خبري ماهوارهاي، روزنامهها و كميسيونهاي خبري از نقش مهمّ رسانههاي جمعي در «اطلاعرساني» حكايت دارد.
موقعيت رسانهها و اطمينان مخاطبان به آنها چنان است كه گاه، خبرهاي تحريف شده و مطالب بسيار مهّم و بزرگ؛ اتفاقي، عادي و روزمره جلوه ميكند. چنانكه، رسانههاي آمريكايي انتشار گسترده اخبار داخلي دولت خود را امري عادي و حتي آگاهي از آن را براي جهانيان، ضروري ميشمارند.
جاي شگفتي است كه اين اختلافها، اتهامها، تحريمها و هزاران مورد از دخالتهاي دولت آمريكا در سياستگذاري كشورها، از ديد رسانههاي خبري «مشاركت براي تأمين امنيت جهان» قلمداد ميشود(2).
از سوي ديگر همياري، كمكرساني و ابراز همدردي دولتهاي ضد آمريكايي را دليلي بر پشتيباني از تروريسم ميدانند. وجود چنين تضادهايي در «رفتارها رسانهها»، حتي در كشورهايي كه با يكديگر خطمشي مشترك دارند، به پيدايش برخي اختلافها ميانجامد.
در چنين شرايطي شبكههاي خبري با صرف هزينههاي گزاف و پذيرفتن خسارتها و تلفات همچنان به وظيفه خطير خود ادامه ميدهند و تا جايي پيش ميروند كه برخي شبكههاي خبري، مطالبي را حتي پيش از دسترسي دولتها به آنها پخش ميكنند و در مواقعي نيز، با همين جنگهاي مطبوعاتي موجب بروز جنگ يا اختلاف ميان دولتها ميشوند.
از اينرو نقش رسانهها در مقوله اطلاعرساني بسيار تعيين كننده است، بطوريكه در بالا رفتن فرهنگ و قدرت مفاهمه جامعه و حتي ميان جوامع مختلف، بيشترين نقش را ايفا مينمايد.
نقش رسانههاي همگاني در فرآيند اطلاعرساني
در اين ميان رسانههاي همگاني، از جمله رسانههاي تند هستند كه از عوامل اساسي شكل دادن به افكار عمومي ميباشند كه هر يك داراي امكانات و محدوديتهايي بوده كه مورد بحث قرار ميگيرند.
راديو و تلويزيون:
هم اكنون در تمام جهان، راديو و تلويزيون تحت نظر مستقيم و غيرمستقيم حكومتها اداره ميشود؛ البته در نقاطي از جهان نيز گروههاي سياسي وجود دارند كه بطور مستقل داراي ايستگاه راديويي هستند؛ مانند حزبالله لبنان همچنين در سراسر نقاط جهان راديوهاي مخفي بسياري وجود دارند، كه تحت كنترل مخالفين رژيمهاي سياسي حاكم بوده و عليه آن رژيمها برنامه پخش ميكنند. بنابراين امروزه هزاران فرستنده راديويي و تلويزيوني در سراسر جهان وجود دارد كه نه تنها در سطح داخلي از كشور خود را پوشش ميدهند؛ بلكه به دهها زبان براي كشورهاي ديگر برنامه پخش ميكنند. در اين راستا كشورهاي آمريكا، روسيه و انگلستان در پخش برنامههاي بينالمللي راديويي سر آمد ساير قدرتها هستند؛ به عبارتي برنامههاي برون مرزي اين كشورها طبق آخرين خطوط سياسي كه وزارت امور خارجه و سازمانهاي اطلاعاتي اين كشورها تنظيم ميكنند، روزانه به روي آنتن ميروند.
اين كشورها در دور افتادهترين نقاط جهان به زبان محلّي برنامه پخش ميكنند، كه تجلي اهداف و مقاصد اين قدرتهاي خبري نسبت به آحاد و اقشار جوامع و كشورهاي مختلف ميباشد.
جالب است كه در بين اين قدرتهاي خبر، تنها كشورهاي غربي و در رأس آنها آمريكا و انگليس با داشتن 10 درصد جمعيت جهان 90 درصد امواج بينالمللي راديوها را در اختيار دارند(3).
در زمينه برنامههاي تلويزيوني نيز شرايط به همين ترتيب است، بطوريكه درصد عظيمي از برنامههايي كه از راديو و تلويزيونهاي جهان پخش ميشود، محصول يك توليدي قدرتهاي برتر جهاني هستند، در اين مورد: ايالات متحده آمريكا با بيش از 200000 ساعت، مقام اوّل و انگلستان با بيش از 30000 ساعت برنامههاي تلويزيوني مقام دوم را به خود اختصاص دادهاند و فرانسه و ژاپن نيز در ردههاي ديگر قرار گرفتهاند و اين توليدات تلويزيوني غرب كه در سطح بسيار گستردهاي در كشورهاي جهان سوم به نمايش در ميآيند، عامل بسيار مهمي در ترويج و نشر عقايد و فرهنگ غرب در مناطق مختلف جهان بشمار ميآيد.
بدين ترتيب انتشار اخبار و اطلاعرساني به شكل فراگير آن، به صورت گزينشي و با برداشتي متفاوت نسبت به واقعيتها به مخاطبان رسيده و اذهان عمومي را بدين شكل جهت ميدهند و مبداء تبليغات هدفمند را تشكيل داده و به تبع آن اهداف مورد نظر خود را در سراسر جهان، مورد حجمه رسانهاي خود قرار ميدهند. پس بيدليل نبود كه جيمي كارتر در دوران رياست جمهوري خود عنوان ميكند: «هر دلاري كه براي تبليغات خرج شود، از هر ده دلاري كه براي تسليحات اختصاص داده ميشود، مؤثرتر است.»(4)
از گفته وي مشخص ميشود كه هزينه كردن در امر اطلاعات و اطلاعرساني و تسلط خبري از چه ميزان اهميت و قدرت برخوردار است. بگونهاي كه قدرت آن از تمامي تجهيزات نظامي پيشرفته كنوني بيشتر و كارآمدتر محسوب ميشود.
هژموني رسانهاي:
امروزه چهار خبرگزاري غربي به عنوان بزرگترين بنگاههاي اطلاعرساني و سخن پراكني جهان نظير؛ يونايتدپرس، اسوشيتدپرس، فرانس پرس و رويتر، روزانه نزديك به چهل ميليون كلمه خبر به سراسر دنيا مخابره ميكنند و 90 درصد اخبار خارجي روزنامهها و ساير وسايل ارتباط جمعي، از اين چهار منبع خبري تهيه و پخش ميشود.(5) كه خوراك خبري بيشتر رسانهها از اين غولهاي خبرگزاري است كه به راحتي ميتوانند افكار عمومي دنيا را تحتتأثير قرار دهند، به عقيده هاوس «خبرگزاريها به طور اخص بر خبرهاي تألمانگيز و فاجعهآميز جهان سوم تأكيد ندارد؛ بلكه آنها تصوير مخدوشي از جهان سوم ارائه ميدهند و برخورد آنها با جهان سوم برخورد قومگرايانه بوده و صرفا در جهت ارضاي بازار خبري تحت سلطه غرب است.»(6)
بنابراين اين هژموني رسانهاي و خبري قدرتهاي جهاني، توانسته است چالشي جدي در زمينه امنيت ملّي ساير كشورهاي جهان؛ بخصوص كشورهاي هدف؛ كه تبعا همقدم و همجهت با سياستهاي آنها نيستند، بشمار ميآيد. زيرا بايد اين واقعيت را پذيرفت كه نقش و تأثير بسزاي بنگاههاي اطلاعرساني بر اذهان عمومي به هيچ وجه قابل چشمپوشي نيست، زيرا در بسياري از مواقع اين رسانهها بودهاند كه قيامي به راه انداخته، و يا از برخي رويدادها جلوگيري كردهاند.
به همين سبب، قدرت رسانهها را به اندازهاي ميدانند كه قادر است در سرتاسر جهان، به عنوان مهمترين سلاح به كار گرفته شود.
نقش اطلاعرساني و ارتباطات در امنيت ملي
هم تهديد منافع ملّي و همساز و كارهاي مقابله با آن، مقولههايي چند سببي و چند وجهي هستند كه در يك فضا و زمان، دستخوش دگرگوني و تغيير مداوم و شتابان ميشوند.
فرآيند پر شتاب ارتباطات جهاني كه حاصل گسترش جابجائيهاي انساني و مسافرت، جهانگردي و توسعه كمي و كيفي رسانههاي نوشتاري، پخش جهاني شبكههاي راديو و تلويزيوني و شبكههاي ماهوارهاي، جريانهاي فرامرزي اطلاعات، همراه با تحول ابزاري و رواج بينالمللي رسانههاي كوچكي چون تلفن، رايانه، مودم، ويديو، دستگاههاي تكثير و انتقال و مرتبط شدن آنها با يكديگر است، چشمانداز گستردهاي از امنيت ملّي، عوامل بقا و موانع آن ترسيم كرده است.
به يقين انقلاب ارتباطات، سهم بزرگي در پيدايش دوراني ايفا نموده كه به درستي عصر «شتابندگي تاريخ» ناميده شده است.
اگر در اين قرن براي فروپاشي امپراطوريهاي عثماني، اتريش، اسپانيا، پرتغال، فرانسه، انگليس و آلمان دو جنگ جهاني لازم آمد، براي اضمحلال امپراطوري شوروي (سابق) حضور رسانههاي جهاني، ويديو، شبكههاي كامپيوتري كافي بود؛ تا ساز و كارها و تغييرات اجتماعي از پيش مهيا شده را تشديد نمايند. در اين فرآيند تغيير، آنچه كه بسيار اهميت دارد، حفظ و استحكام همبستگي و پيوستگي ميان بخشهاي مختلف جامعه است.
هيچ بخشي نسبت به بخشهاي ديگر جامعه نبايد دچار پسافتادگي يا پيشافتادگي شود؛ چرا كه وقوع چنين امري عدم تعادل و بيثباتي را در پي دارد و همين جريان، امنيت ملي را به مخاطره مياندازد. آنچه مسلم است ارتباطات و امنيت، رابطهاي دوسويه، متقابل و جداييناپذير از يكديگر دارند. بنابراين، اين تأمين امنيت در گرو تناسب نظام اطلاعرساني و ارتباطي با نيازهاي ملّي و تهديدهاي بينالمللي است.
ارتباطات جمعي با دو چهره سازنده و ويرانگر خود در روند پاسخگويي به نيازهاي ملي و تهديدهاي بينالمللي ظاهر ميشود. چهره ويرانگر آن «اكنون زده» كردن جامعه و به عبارتي؛ گسستن از گذشته و نينديشيدن به آينده است. منفعل ساختن فكري و فرهنگي جامعه در زير رگباري از اطلاعات و اخبار از هم گسيخته، تحريف واقعيتها، توليد بيامان رويا و گسترش شتابان ارزشهاي چيره جهان صنعتي و مادي انديش ميباشد.
اما از چهره سازنده ارتباطات جمعي نيز نبايد غفلت كرد. رسانههاي جمعي در اين گذار تاريخي در عين حال ميتوانند تأمل درباره زمان را بياموزند و گذشته، حال و آينده را در مسير تاريخي جامعه پيوند زنند و امكان ارتباط ميان انسان، تاريخ و جهان را فراهم آورند. بدين ترتيب رسانههاي جمعي در اين زمانه براي امنيت استوار و همه جانبه نه تنها به عنوان «فرصت» تلقي ميگردند؛ بلكه به مثابه «تهديد» نيز عمل ميكنند؛ كه هم «زمان» و «مكان» پيوند و پيوستگي بخشهاي مختلف جامعه و بازشناسي و بازآفريني تاريخ و ارتباط و مبادله با جهان را شتابي روزافزون دادهاند و هم براي گسستگي بخشها، غفلت از گذشته و محاط شدن در چنبره نظام جهاني به مثابه محركهاي قدرتمند معنا يافتهاند. شرايط ويژه زماني، جهاني و ملّي، رويكردها و نگرشهاي خلاقانه روز را طلب ميكند؛ نگاهها و راه حلهايي كه آثار و عوارض منفي و مثبت رسانههاي جمعي را با يكديگر مورد توجه قرار دهد.
رسانهها و وفاق ملّي، عاملي در جهت تقويت امنيت ملّي:
در حقيقت رسانههاي جمعي بايد بتوانند به برقراري و استحكام رابطه ميان تنوع و وحدت و يا تمايز و يكپارچگي مدد رسانند، تا وفاق ملّـي و در نهايت، «امنيت ملّي» پايدار بماند.
بنابراين، به ياري همين رسانهها ميتوان در جهت ارتقاي سطح دانش، نگرش و رفتار اجتماعي و بازشناسي و باز توليد ارزشها و باورهاي عميق و استوار جامعه و نهادي كردن آنها، گامي جدي برداشت و كيفيت جديدي از پيوستگيهاي دروني و پويا را بوجود آورند.
رسانهها قدرت آن را دارند كه با تقويت همبستگي ملّي و هماهنگي ميان بخشهاي مختلف اجتماعي در عين حفظ تفاوتها، قدرت فهم و ادارك و تحمل و انتخاب فعال جامعه و در نهايت سطح و عمق «پايداري ملّي» را بالا ببرند. از اينرو ملاحظه ميشود كه فقدان يا ضعف رسانههاي كارآمد، ميتواند موجبات توسعه نيافتگي فرهنگي، از هم گسيختگي توسعه اجتماعي و در نهايت توسعه نيافتگي سياسي را فراهم سازد. اين مسئله، بويژه در شرايطي كه جامعه در حال پويايي تاريخي است و تحولات عيني گوناگون است كه تحت تأثير عوامل جهاني و ملّي، تغيير در محيط به انجام ميرسد ـ اهميت بيشتري مييابد. بطوريكه در جامعه ما به دليل وجود برخي چند پارگيهاي اجتماعي، تاريخي، مذهبي، قومي و زباني، و نيز شتاب رشد شهرنشيني و پيدايش جامعه نو و تحركهاي جمعيتي طبقاتي، صنفي، سياسي و فرهنگ گسترده ـ كه برآمده از انقلاب اسلامي و افزايش مشاركت و رقابت گروههاي اجتماعي است ـ اين موضوع اهميت مضاعفي مييابد.
بدين ترتيب رسانههاي جمعي به عنوان بخشي از دستگاهها و نهادهاي سازنده همبستگيهاي اجتماعي و نيز استوار كننده وفاق و امنيت ملّي، ميتوانند كاربردهاي مؤثري داشته باشند.
نگاهي كلي به موقعيت اطلاعرساني و ارتباطات جمعي در ايران:
بطور كلي وضعيت رسانهاي كشور به صورت يك نظام به هم پيوسته، داراي بخشها و اجزاي برابر نيست. با وجود پيشرفتهاي چشمگيري كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در روند رشد كمي و كيفي رسانههاي جمعي حاصل شده است، هنوز نقاط ضعف بسياري در نظام ارتباط جمعي و اطلاعرساني كشور وجود دارد.
در اين ميان آسيب پذيرترين بخش رسانهاي در جامعه ما، بخش رسانههاي نوشتاري است. اين بخش، از سويي به لحاظ پايداري و پيوستگي آن و از سوي ديگر به دليل پيشينه و زمينه تاريخيش، بايد به جد در برنامههاي توسعه كشور مورد توجه قرار گيرد؛ چرا كه به لحاظ فرهنگي، يكي از حلقههاي تهديد كننده امنيت ملّي است.
رسانههاي الكترونيك به لحاظ آماري، در وضعيت نسبتا خوبي قرار دارند، راديو و تلويزيون گسترش كمي و كيفي چشمگيري در مقايسه با كشورهاي مشابه داشتهاند و سينماي ايراني به صورت سينمايي خلاق، مولد و صاحب سبك فعاليت ميكند.
مهمترين پديدهاي كه به صورت مؤلفهاي قابل توجه در چارچوب امنيت ملي در آمده است، رشد شبكهها و رسانههاي ارتباطي فرا ملّي است. خطرناكترين پيامد اين حادثه، تضعيف روابط فرهنگي و اجتماعي دروني و ايجاد روابط جديدي در بيرون از مرزهاست. رسانهها و شبكههاي اطلاعرساني و ارتباطي فرا ملي ميتوانند با برنامهها و پيامهاي خود وابستگي تازهاي را براي مخاطبان خويش بوجود آورند كه زمينه ساز بحرانهاي اخلاقي، هويتي، فرهنگي و اجتماعي است.
چنانچه اين رسانهها بتوانند اعتماد و علاقه عمومي را جلب كنند، تهديدي جدي در زمينه امنيت ملي محسوب ميگردند. اما در عين حال نبايد از اين قابليت نيز غافل شد كه با اتخاذ سياستهاي سنجيده و فعال، ميتوان از فرصت انتقال و مبادله اطلاعات و فرهنگ نيز بخوبي بهره برد.(7)
كتابنامه:
1. شبكه خبري « Fo× NeWs»، پنجم آوريل 2003.
2. زورق حسن. مباني تبليغ، (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1368).
3. دكترمولانا، حميد. زبان بينالمللي اطلاعات گزارش و تحليل جهاني، ترجمه يونس شكرخواه، (تهران: مركز مطالعات و تحقيقات رسانهها، 1371).
4. اسميت، آنتوان. ژئوپوليتيك اطلاعات يا شيوههاي سلطهجويي فرهنگي استعمار در جهان از طريق رسانهها، ترجمه فريدون شرواني، (تهران: انتشارات سروش، 1364).
5. خانيكي، هادي. «برگ فرهنگ؛ نشريه فرهنگي دانشجويي دانشگاه تهران». شماره هفتم، زمستان 1379.
1. استاد دانشگاه و كارشناس مسائل استراتژيك
2. شبكه خبري Fox News، پنجم آوريل 2003.
3. حسن زورق، مباني تبليغ، (تهران: نشر دانشگاه تهران، 1368)، ص 252
4. همان، ص 215
5. حميد مولانا، زبان بينالمللي اطلاعات، گزارش و تحليل جهاني، ترجمه يونس شكرخواه، (تهران: مركز مطالعات و تحقيقات رسانهها، 1371)، ص 41
6. آنتوان اسميت، ژئوپولتيك اطلاعات يا شيوههاي سلطهجويي فرهنگي استعمار در جهان از طريق رسانهها، ترجمه فريدون شرواني، (تهران: انتشارات سروش، 1364)، ص 87.
7. هادي خانيكي، برگ فرهنگ، نشريه فرهنگي دانشجويي دانشگاه تهران، شماره هفتم (زمستان 1379): صص 11 و 5 و 4 و 3.