ولایت اهل‌بیت علیهم السلام نقشه راه سعادت

چگونه ولایت اهل‌بیت علیهم السلام نقشه راه سعادت انسان در دنیا و آخرت است؟
3 ساعت و 53 دقیقه پیش
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
ولایت اهل‌بیت علیهم السلام نقشه راه سعادت

 مقدمه:

زندگی بشر همچون دریایی بیکران است که انسان در آن غرق می‌شود مگر آنکه راهی برای عبور از آن بیابد. این راه، راهی نیست جز پیروی از اهل‌بیت علیهم السلام، که همچون ستاره‌ای درخشان در این دریای تیره و تار، راه سعادت و رستگاری را نشان می‌دهند.
 
ولایت اهل‌بیت علیهم السلام، به معنای پیروی از سیره و سنت معصومین و عمل به دستورات آنان است. این پیروی، تنها به معنای اطاعت ظاهری نیست، بلکه به معنای درونی کردن آموزه‌های آنان و ساختن شخصیتی بر اساس الگوی آنان است.
 
با پذیرش ولایت اهل‌بیت علیهم السلام، انسان به نقشه راهی دست می‌یابد که او را در پیچ و خم‌های زندگی هدایت می‌کند و به سوی مقصد نهایی که همان سعادت دنیا و آخرت است، سوق می‌دهد.
 
 این نقشه راه، انسان را از گمراهی‌ها و خطاها حفظ می‌کند و به او قدرت می‌دهد تا بر مشکلات و سختی‌های زندگی فائق آید.
 
در این نوشتار، تلاش خواهیم کرد تا به بررسی ابعاد مختلف مفهوم  ولایت اهل‌بیت علیهم السلام بپردازیم و نشان دهیم که چگونه این ولایت، راهنمای سعادت انسان در دنیا و آخرت است.
 

ولایت اهل‌بیت علیهم السلام نقشه راه سعادت

کمال انسان با ولایت

مفهوم ولایت، یکی از مفاهیم بسیار مهم در عرفان اسلامی است. با درک صحیح این مفهوم، می‌توان به رابطه عمیق و معنوی بین انسان و خداوند پی برد
 
ولایت، نه تنها به معنای سلطه و تسلط است، بلکه به معنای عشق، محبت و نزدیکی است. بنده مؤمن با پذیرش ولایت خداوند، به کمال انسانی دست می‌یابد و به مقام قرب الهی نائل می‌شود.
 
با توجه به معنای ولایت به خوبی به دست میآید که در ولایت، واسطه و مانع بین دو چیز نیست و نزدیکی و قرب بدون واسطه است.
 
 و البته از لوازم و نتایج این ولایت، اموری چون مالکیت، خالقیت ، ربوبیت ، حق قانونگذاری، اطاعت ، محبت ، توکل و استعانت است.[1]
 
به عبارت بهتر، موجود تحت ولی خود، چون آئینه، بدون مختصر خودنمائی، تمام چهرهی صاحب صورت را در خود منعکس می‌کند.
 
 خداوند سبحان ولی بندهی مؤمن خود است، به علت آن که، امور او را زیر نظر دارد، و شؤون او را تدبیر می‌کند، و او را در صراط مستقیم هدایت می‌نماید، و او را در اموریکه سزاوار اوست، و یا سزاوار او نیست، امر می‌کند و نهی می‌نماید، و در دنیا و در آخرت او را نصرت و یاری می‌نماید.
 
و مؤمن حقیقی و واقعی نیز ولی پروردگارش می‌باشد، زیرا که خود را در اوامر و نواهی او تحت ولایت او درمی آورد، و نیز در جمع برکات معنویه، از هدایت، و توفیق و تایید، و تسدید، و آنچه در پی دارند، از رسیدن به درجات بهشت و مقام رضوان خدا، در تحت ولایت و پذیرش خداوند خود است.
 

ولایت همراه توحید

ولایت به همراه توحید بر همه مردم عرضه شده و از آنها در باره ولایت پیمان گرفته شد و پیامبران براساس آن برانگیخته شدند و در کتاب های آسمانی این موضوع آمده است و همه ملت ها مکلف به انجام آن شده اند و بعضی از آنها دلالت بر این معنی دارد که ولایت باعث آفرینش خلایق است
 

حدیث امام رضا علیه السلام درباره ولایت

در تفسیر امام رضا علیه السلام آمده است که فرمود: ولایت محمد و آل محمد صلوات الله علیهم غرض اصلی و هدف برتر است. خداوند کسی را خلق نکرده و پیامبری را برنگزیده است .
 
مگر به این هدف که مردم را به ولایت محمد و علی و جانشینانش علیهم السلام دعوت کنند و از آنان پیمان بگیرند که بر سر پیمان بمانند و عوام دیگر امت ها را بر این امر آموزش دهند. [2]
 
حدیث شریف امام رضا علیه السلام که فرمودند: «ولایت محمد و آل محمد صلوات الله علیهم غرض اصلی و هدف برتر است» یکی از مهم‌ترین اصول اعتقادی در شیعه است.
 
این حدیث بر اهمیت و جایگاه والای ولایت اهل‌بیت (ع) تأکید کرده و نشان می‌دهد که هدف اصلی خلقت انسان و رسالت انبیاء، رساندن مردم به این ولایت است.
 
1.بر اساس این حدیث، هدف نهایی خلقت انسان و ارسال پیامبران، رسیدن انسان به مقام ولایت اهل‌بیت (ع) است.
2.ولایت، بالاترین مرتبه‌ای است که انسان می‌تواند به آن دست یابد و باعث سعادت و کمال او می‌شود.
 
3.همه انبیاء الهی از آدم تا خاتم، مأمور به دعوت مردم به ولایت اهل‌بیت (ع) بودند.
4.رسالت پیامبران، صرفاً ابلاغ شریعت نبوده، بلکه هدف اصلی آن‌ها رساندن مردم به ولایت بوده است.
 
5.ولایت، تنها یک باور نیست بلکه یک پیمان و تعهد است.
6.مؤمنان باید بر سر پیمان ولایت بمانند و آن را به دیگران نیز آموزش دهند.
 
7.ولایت، مختص گروه خاصی نیست و همه انسان‌ها باید به آن دعوت شوند.
8.هدف از دعوت به ولایت، تعلیم و تربیت تمام امت‌ها است.
 
عَنْ اَبِى الْحَسَنِ علیه السلام قالَ: وِلایَةُ عَلِىٍّ علیه السلام مَکْتُوبَةٌ فى صُحُفِ جَمیعِ الاَْنْبیاءِ وَلَنْ یَبْعَثَ اللّه ُ رَسُولاً اِلاّ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ وَوَصِیَّةِ عَلىٍّ علیه السلام.
 
امام کاظم علیه السلام فرمود: ولایت على علیه السلام در کتابهاى همه پیامبران ثبت شده است وهیچ پیامبرى مبعوث نشد، مگر با میثاق نبوت محمد صلی الله علیه و آلهو امامت على علیه السلام. [3]
 
امام کاظم علیه السلام در این حدیث شریف، به یکی از مهم‌ترین اصول اعتقادی شیعه اشاره می‌کنند. ایشان می‌فرمایند که ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در کتاب‌های تمام پیامبران الهی ثبت شده است.
 
 به عبارت دیگر، همه پیامبران الهی از آدم تا خاتم، از جانب خداوند مأمور به تبلیغ ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بوده‌اند. این بدان معناست که ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، نه تنها مختص اسلام و پیامبر اسلام (ص) نیست، بلکه ریشه در تمام ادیان الهی دارد.
 

ولایت علی در وصیت پیامبر(ص)

چرا که همه این کتاب‌ها بر ولایت علی علیه السلام و اهل بیت او دلالت دارند و مهم‌ترین پیام آن‌ها پس از توحید و نبوت، همین ولایت است. همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز به نقل از امام حسن علیه السلام، به خداوند متعال عرض کرده‌اند که به چه کسی وصیت نماید و خداوند به ایشان فرموده‌اند که به علی بن ابی طالب علیه السلام وصیت کنند،
 
 چرا که نام او در تمام کتاب‌های آسمانی پیشین آمده و خداوند از همه پیامبران و مخلوقات برای ولایت علی علیه السلام پیمان گرفته است. این روایات نشان می‌دهد که ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، ریشه در تمام ادیان الهی دارد و همه پیامبران الهی بر آن گواهی داده‌اند.
 
 در تفسیر عیاشی به نقل از حسن بن علی علیه ا السلام آمده است که فرمود: هر که فضل امیرالمؤمنین علیه السلام را انکار کند تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم و موسی و دیگر کتب الهی را تکذیب کرده است، چرا که همه این کتب نازل شده اند و مهمترین چیزی که در آنها بعد از اقرار به توحید خداوند عز و جل و اقرار به نبوت آمده است همان اعتراف به ولایت علی و آل طیبین او علیهم السلام است.
 
همچنین فرمود، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «خداوند به هنگام وفات همه پیامبران به آنان امر به وصیت به خاندان و یارانشان می فرمود و مرا نیز امر فرموده است که وصیت کنم. گفتم خداوندا، به چه کسی وصیت نمایم؟
 
 فرمود: به پسر عمویت علی ابن ابی طالب علیه السلام وصیت کن. من نام او را در کتب پیشینیان آورده ام و در آنها نوشته ام که او جانشین توست و از خلایق بر این موضوع عهد و پیمان گرفته ام و از پیامبران و رسولان نیز پیمان گرفته ام. من از آنان پیمان ربوبیت خویش و نبوت تو ای محمد و ولایت علی را گرفته ام.
 
در کتاب بصائر با سند از ابی سعید خدری آمده است که گفت، از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: خداوند پیامبری را مبعوث نکرد مگر آنکه او را به ولایت تو (امام علی علیه السلام) چه با میل و رغبت چه به اجبار دعوت کرد. [4]
 

اثبات ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام

از حذیفة بن اسید روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: در عالم ظل نبوت هیچ پیامبری کامل نشد مگر آنکه ولایت من و ولایت اهل بیتم بر اوعرضه شد. اهل بیتم برای او ظاهر شدند و او به اطاعت از آنان و ولایتشان اقرار نمود. [5]
 
حدیث شریف فوق‌الذکر، یکی از ادله مهم شیعه برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و اهل بیت ایشان است. این حدیث بیان می‌کند که هیچ پیامبری به کمال نبوت نرسیده مگر آنکه ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و اهل بیت ایشان بر او عرضه شده و او نیز آن را پذیرفته باشد.
 

جایگاه رفیع و ولایت تکوینی امیرالمؤمنین

 از حبة العرنی روایت شده است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: خداوند عز و جل ولایت مرا بر اهل آسمان ها و زمین عرضه نمود. گروهی به آن گردن نهادند و دسته ای آن را انکار کردند. یونس پیامبر به آن گردن ننهاد و از این رو وی را در شکم نهنگ حبس نمود تا به آن گردن نهاد.( [6]
 
یکی از روایات مهمی است که بر جایگاه رفیع و ولایت تکوینی امیرالمؤمنین علی علیه السلام دلالت می‌کند. این روایت نشان می‌دهد که ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نه تنها بر انسان‌ها، بلکه بر تمام موجودات از جمله اهل آسمان‌ها عرضه شده است.
 

امیرالمؤمنین (ع)، تجلی اسماء و صفات الهی

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَحَدٌ وَاحِدٌ، تَفَرَّدَ فِی وَحْدَانِیَّتِهِ، ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلِمَهْ فَصَارَتْ نُوراً، ثُمَّ خَلَقَ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) وَ خَلَقَنِی وَ ذُرِّیَّتِی، ثُمَ تَکَلَّمَ بِکَلِمَهْ فَصَارَتْ رُوحاً فَأَسْکَنَهُ اللَّهُ فِی ذَلِکَ النُّورِ وَ أَسْکَنَهُ فِی أَبْدَانِنَا، فَنَحْنُ رُوحُ اللَّهِ وَ کَلِمَاتُهُ، فَبِنَا احْتَجَّ عَلَی خَلْقِهِ، إلَی قَولِهِ أَنَا الْحَاشِرُ إِلَی اللَّهِ وَ أَنَا کَلِمَهْ اللَّهِ الَّتِی یَجْمَعُ بِهَا الْمُفْتَرِقَ وَ یُفَرِّقُ بِهَا الْمُجْتَمِعَ وَ أَنَا أَسْمَاءُ اللَّهِ الْحُسْنَی وَ أَمْثَالُهُ الْعُلْیَا وَ آیَاتُهُ الْکُبْرَی ... وَ إِلَیَّ عَذَابُ أَهْلِ النَّارِ وَ إِلَیَّ إِیَابُ الْخَلْقِ جَمِیعاً وَ أَنَا الْإِیَابُ الَّذِی یَئُوبُ إِلَیْهِ کُلُّ شَیْءٍ بَعْدَ الْقَضَاءِ وَ إِلَیَّ حِسَابُ الْخَلْقِ جَمِیعا. [7]
 
امام علی (علیه السلام)- خداوند تبارک‌وتعالی یکتا و بی‌همتا و در یکتایی خود بی‌نظیر است؛ او سخنی گفت و آن‌سخن تبدیل به نوری گشت؛ سپس از آن‌نور محمّد (صلی الله علیه و آله)، من و نسل مرا آفرید؛.
 
 سپس سخنی دیگر گفت و آن سخن تبدیل به روحی گشت و خداوند آن روح را در آن نور و در بدن‌های ما سکونت داد، در نتیجه ما روح خدا و گفتار خداییم و خداوند به‌وسیله‌ی ما بر خلقش احتجاج کرد.
 
و منم آن گفتار خداوند که به‌وسیله‌ی آن پراکنده را گرد آورد و گردآمده را پراکنده سازد؛ و منم نام‌های‌نیک خدا و وصف‌های برتر و نشانه‌های بزرگ او و منم صاحب بهشت و دوزخ. و بازگشت همه‌ی مخلوقات به‌سوی من خواهد بود و من همان بازگشتگاهی هستم که هر چیزی بعد از مرگ به‌سوی آن بازمی‌گردد و حساب تمامی مخلوقات با من است.
 
مهم‌ترین نکات این حدیث:
1- امام علی (علیه السلام) خود را از نور الهی دانسته و بیان می‌دارند که همواره با خداوند بوده است. این نکته به مقام رفیع و منزلت والای ایشان در نزد خداوند اشاره دارد.
 
2- امام علی (علیه السلام) خود را دارای روح الهی دانسته و بیان می‌دارد که روح خداوند در ایشان دمیده شده است. این امر نشان‌دهنده آن است که ایشان دارای کمالات و ویژگی‌های الهی هستند.
 
3- امام علی (علیه السلام) خود را خلیفه خدا در زمین معرفی کرده و بیان می‌دارند که خداوند به وسیله‌ی ایشان بر خلق خود حجت می‌آورد. این نشان‌دهنده آن است که ایشان دارای ولایت تکوینی و تشریعی هستند.
 
4- امام علی (علیه السلام) خود را صاحب بهشت و دوزخ دانسته‌اند. این امر به قدرت و نفوذ ایشان در عالم هستی اشاره دارد.
 
5- امام علی (علیه السلام) بیان می‌دارند که همه مخلوقات در نهایت به سوی ایشان بازمی‌گردند و حساب آن‌ها نزد ایشان خواهد بود. این نکته نشان‌دهنده آن است که ایشان دارای مقام قضاوت و حسابرسی هستند.
 

ولایت؛ امتحانی فراتر از انسان

در معانی الأخبار به نقل از سدیر آمده است که گفت، از امام صادق علیه السلام راجع به این سخن امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدم که فرمود: ولایت ما سخت و دشوار است و جز فرشتگان مقرب یا پیامبران مرسل یا بنده ای که خداوند قلب او را به ایمان آزموده است کسی به آن گردن نمی نهد. وی فرمود:
 
 فرشتگان یا مقرب اند یا غیر مقرب و پیامبران یا مرسل اند یا غیرمرسل و مؤمنان یا مورد امتحان قرار گرفته اند یا امتحان نشده اند.
 
 این ولایت مورد پذیرش شما بر فرشتگان عرضه شد و فقط فرشتگان مقرب به آن گردن نهادند و بر پیامبران عرضه شد و فقط پیامبران مرسل آن را پذیرفتند و بر مؤمنان عرضه شد و فقط مؤمنان مورد امتحان قرار گرفته آن را پذیرفتند. سپس به من فرمود: سخنانت را ادامه بده. [8]
 
شاید منظور از این روایت و روایاتی که بعد از این گفته خواهد شد، نفی پذیرش کامل که به همراه شوق و علاقه و محبت کامل به عصمت آنان باشد مورد نظر باشد. پس غافل مباش.
 
در کتاب کنزالفوائد به نقل از فرج بن شیبه آمده است که گفت، از امام صادق علیه السلام شنیدم که پس از تلاوت آیه «وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ»[9]
 
 [و (یاد کن) هنگامی را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هرگاه به شما کتاب و حکمتی دادم، سپس شما را فرستاده ای آمد که آن چه را با شماست تصدیق کرد، البته به او ایمان بیاورید] فرمود:
 
 منظور آیه، رسول خدا صلی الله علیه و آله است و منظور از عبارت «لتنصرنه» «او را یاری می کنید»، وصی اش علی علیه السلام است و خداوند هر پیامبری را که برانگیخت، ابتدا از او برای نبوت محمد صلی الله علیه و آله و امامت علی علیه السلام پیمان گرفته است.
 
در همین کتاب از امام صادق علیه السلام نقل شده است که در یکی از نامه هایش فرمود: هر جایگاهی که خداوند پیامبرش را برای شاهد بودن و شهادت دادن در آن نگاه داشته است، برادر و همراه و پسر عمو و وصی اش با او بوده است. در باره آن دو با هم (صلوات الله علیهما) به همراه ذریه طیبین آنها پیمان گرفته است. [10]
 

ولایت؛ محور وحدت پیامبران و مؤمنان

 و از جابر نقل شده که امام صادق در حدیثی فرمودند: پیامبران اولواالعزم از آن رو به این نام خوانده می شوند که خداوند از آنها در خصوص محمد و اوصیای ایشان و مهدی و زندگی اش عهد گرفته است و عزم همگی آنان اجماع بر این امر وگردن نهادن به آن بوده است. [11]
 
چند نکته:
1.نشان دادن اینکه ولایت به عنوان یک عامل وحدت‌بخش، همه پیامبران و مؤمنان را به هم پیوند می‌دهد.
2.اشاره به اینکه ولایت ریشه در همه ادیان الهی دارد و می‌توان آن را به عنوان یک اصل مشترک بین همه ادیان دانست.
 
3.نشان دادن اینکه عهد پیامبران اولوالعزم با خداوند، یک عهد الهی و آسمانی است و از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
4.تاکید بر اینکه پیامبران اولوالعزم به این عهد پایبند بوده و آن را به نسل‌های بعد منتقل کرده‌اند.
 

ولایت امیرالمؤمنین (ع) و واکنش هستی: از آسمان تا زمین

در کتاب مناقب ابن شهرآشوب از ابوبکر شیرازی نقل شده است که وی با سند از مقاتل و نیز از محمد بن حنفیه روایت کرده است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
 
 خداوند امامت مرا با وعده پاداش و بیم مجازات بر هفت آسمان عرضه کرد، پاسخ دادند: خداوندا بر ما پاداش و مجازات تحمیل نکن ولی ما بدون پاداش یا مجازات آن را حمل می کنیم و خداوند امامت مرا بر پرندگان عرضه نمود و اولین پرنده هایی که بدان ایمان آوردند، شاهین های سفید و چکاوک ها بودند و اول پرنده ای که آن را انکار نمود، جغد و سیمرغ بوده اند.
 
 پس خداوند این دو را از میان پرندگان لعنت کرد، جغد به خاطر نفرت پرندگان از وی نمی تواند به هنگام روز پرواز کند. ولی سیمرغ در دریاها ناپدید شد و دیده نمی شود و خداوند امامت مرا بر زمین عرضه نمود و هر بخشی از زمین که آن را پذیرفت،
 
خداوند آن را طیب و طاهر قرار داد و گیاهان و میوه های شیرین و گوارا در آن رویاند و آب آن را زلال نمود. و هر جایی که امامت مرا انکار نمود و ولایتم را رد کرد، شوره زار و گیاه آن تلخ گردید و خداوند میوه هایش را خار درخت و هندوانه ابوجهل و آبش را شور و تلخ گردانید[12]
 
نکته مهم:
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند که خداوند امامت ایشان را به آسمان‌ها، پرندگان و زمین عرضه کرد. آسمان‌ها و پرندگانی همچون شاهین و چکاوک آن را پذیرفتند و زمین‌هایی که ولایت را پذیرفتند، پربرکت و پاکیزه شدند.
 
اما پرندگانی چون جغد و سیمرغ و زمین‌هایی که ولایت را نپذیرفتند، لعنت شدند و دچار بلا شدند. این روایت نشان می‌دهد که ولایت امیرالمؤمنین (ع) تأثیر عمیقی بر کل هستی دارد و پذیرش یا رد آن، پیامدهای گسترده‌ای در عالم دارد. برای بررسی بیشتر می‌توان به ابعاد مختلف این روایت از جمله ابعاد کیهانی، طبیعی و اجتماعی آن پرداخت.
 

ولایت امیرالمؤمنین (ع)؛ محور اصلی نماز جمعه

در کتاب اختصاص از جابر جعفی نقل شده که گفت، امام صادق علیه السلام به من گفت: چرا روز جمعه به این نام خوانده شده است؟ گفتم: جانم فدایت مرا خبر ده. گفت: آیا ترا از تأویل اعظم آن خبر دهم؟ گفتم بله جانم فدایت، فرمود:
 
 ای جابر، خداوند جمعه را بدین نام خوانده است چون در این روز خلایق متقدم و متأخر را به همراه همه مخلوقاتش از جن و انس و آسمان ها و زمین و دریاها و بهشت و دوزخ و همه آن چه را که آفرید در عالم میثاق جمع نمود و از آنان برای ربوبیت خویش و نبوت محمد صلی الله علیه و آله و ولایت علی علیه السلام پیمان گرفت. در آن روز خداوند به آسمان ها و زمین فرمود:
 
 «ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ»[13] [خواه یا ناخواه بیایید آن دو گفتند: فرمان پذیر آمدیم.] و از این رو این روز، جمعه نامیده شد که خداوند همه مخلوقات خود را در آن جمع کرد. سپس فرمود:
 
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ»[14] [ای کسانی که ایمان آورده اید، چون برای نماز جمعه ندا درداده شد] یعنی روزی که شما را در آن جمع کرد و کلمه صلاة به معنی أمیرالمؤمنین است و منظور از صلاة، ولایت است که همان ولایت کبری است.
 
 در آن روز پیامبران و رسولان و فرشتگان و همه مخلوقات خداوند از جن و انس و آسمان ها و زمین ها و مؤمنان برای لبیک گفتن به خداوند عز و جل حاضر شدند «اسْعَوْا إِلی ذِکْرِ اللَّهِ»[15] [به سوی ذکر خدا بشتابید] و ذکر الله همان أمیرالمؤمنین است.
 
 «وذرُوا الْبَیْعَ»[16] [و داد و ستد را واگذارید] یعنی خلیفه اول را رها کنید سپس فرمود: «فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ»[17] [و چون نماز گزارده شد] .
 
یعنی آنگاه که علی علیه السلام از دنیا رفت «فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ»[18] [در (روی) زمین پراکنده گردید] منظور از زمین اوصیاء هستند که خداوند فرمان به اطاعت آنان داده همان طور که فرمان به اطاعت از علی علیه السلام داده است[19]
 
نکته ی مهم:
دراین مطلب راز نامگذاری روز جمعه آشکار می‌شود. بر اساس این روایت، در روز جمعه، خداوند همه مخلوقات را برای تجدید میثاق با ربوبیت خود و پذیرش ولایت امیرالمؤمنین (ع) جمع کرده است.
 
 کلمه "صلاة" در آیه نماز جمعه، به معنای "ولایت" و به طور خاص، ولایت امیرالمؤمنین (ع) است. بنابراین، نماز جمعه تنها یک عبادت فردی نیست، بلکه تجدید بیعتی است با ولایت الهی و تجدید پیمانی است که همه موجودات در روز جمعه بر آن متفق شده‌اند.
 
در کتاب کنزالفوائد از شیخ طوسی(ره) به نقل از جابر از امام باقر علیه السلام و ایشان از پدرانشان علیهم السلام روایت کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی فرمود:
 
 «تو کسی هستی که خداوند ابتدای خلقت در عالم اشباح به تو بر مردمان احتجاج کرد و به آنان فرمود: آیا من خدایتان هستم؟ گفتند: آری، فرمود: آیا محمد پیامبر من است؟ گفتند آری، فرمود آیا علی امیرالمؤمنین است؟ بیشتر مردمان از روی استکبار و جهل از ولایت تو اِبا نمودند مگر تعداد اندکی که اصحاب یمین هستند.
 
در کتاب بصائر با سند به نقل از حلبی آمده است که گفت: امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند ولایت ما را بر اهالی همه سرزمین ها عرضه کرد و تنها اهل کوفه آن را پذیرفتند. از ابی بصیر نقل شده است که گفت: امام صادق علیه السلام فرمودند: ولایت ما بر آسمان ها و زمین و کوه ها و سرزمین ها عرضه شد و هیچ یک از مردمان به مانند پذیرش اهالی کوفه آن را نپذیرفتند.
 
در تفسیر قمی از حسین بن نعیم روایت شده که گفت : از امام صادق علیه السلام راجع به آیه «فَمِنکُمْ کَافِرٌ وَمِنکُم مُؤمِنٌ»[20] [برخی از شما کافرند و برخی مؤمن] پرسیدم، فرمود: خداوند ایمان آنان را به ولایت ما و کفر آنان را با رها کردن این ولایت از آن روز که از آنها در عالم ذر و در صلب آدم پیمان گرفت، شناخته است. [21]
 

ولایت امیرالمؤمنین (ع)؛ ریشه در تورات و انجیل

در کتاب کنزالفوائد به نقل از خط شیخ طوسی در کتاب مسائل البلدان از جابر جعفی و به نقل از مردی از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام آورده است که گفت: سلمان بر علی وارد شد و از او در باره خودش پرسید، فرمود:
 
 ای سلمان، من کسی هستم که همه امّت ها دعوت به اطاعت من شده اند ولی کفر ورزیدند و در آتش شکنجه می شوند. من خازن آتش هستم. من به حق می گویم ای سلمان، هر کس به درستی مرا بشناسد، همراه من خواهد شد.
 
 خداوند از مردمان برایم پیمان گرفت و گروهی باور کردند و پذیرفتند و گروهی دیگر تکذیب نمودند. سلمان گفت: تو را در تورات و انجیل نیز یافته ام. پدر و مادرم به فدایت، ای کشته «کوفیان»، تو حجت خداوند هستی که به واسطه او توبه آدم را پذیرفت و به واسطه تو یوسف را از چاه نجات داد. تو داستان ایوب و سبب تغیر نعمت خداوند بر او هستی.
 
 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آیا می دانی داستان ایوب چیست؟ گفت: خداوند و تو ای امیرالمؤمنین داناترید: فرمود: چون هنگام شروع سخن گفتن شد، ایوب در ملک من شک کرد و گفت:
 
این مصیبتی بزرگ و کاری عظیم است، پس خداوند فرمود: ای ایوب آیا شک داری در تصویری که بنیان نهاده ام. من آدم را با مصیبت آزمودم و او را به خاطر وی بخشیدم و درمقابل گردن نهادن به این که او امیرالمؤمنین است از او در گذشتم. آنگاه تو می گویی: مصیبتی بزرگ و کاری عظیم است.
 
 سوگند به عزتم که تو را از عذاب خویش خواهم چشاند مگر آن که با اطاعت از امیرالمؤمنین به سویم توبه کنی و بدین سان به واسطه من، سعادت با او همراه شد. یعنی این که وی توبه کرد و به اطاعت علی علیه السلام اقرار نمود[22]
 
نکته ی مهم:
در این مطلب به نقش حیاتی ایشان در سرنوشت انسان‌ها اشاره شده است. بر اساس این روایت، خداوند همه انسان‌ها را به اطاعت از امیرالمؤمنین (ع) دعوت کرده است.
 
 داستان ایوب نیز به عنوان مثالی از این موضوع مطرح شده است که چگونه خداوند با امتحان ایوب، او را به اطاعت از امیرالمؤمنین (ع) دعوت کرده و با توبه او، سعادت را برایش به ارمغان آورده است.
 
 این روایت نشان می‌دهد که ولایت امیرالمؤمنین (ع) ریشه در تورات و انجیل نیز دارد و ایشان حجت خداوند بر تمام انسان‌ها هستند.
 

ولایت ائمه در ادیان الهی

همچنین در کتاب کنزالفوائد از علی بن محمد بغدادی به نقل از احمد بن محمد جوهری و محمد بن لاحق بن سابق از پدرش به نقل از شرفی بن قطامی از تمیم بن وعله مری از جارود بن منذر عبدی روایت شده است که تمیم گفت: جارود بر دین نصاری بود و در سال حدیبیه اسلام آورد و اسلام وی بسیار نیکو گردید.
 
 وی مردی کتاب خوان و آگاه از تأویل آنها بود و عالم فلسفه و طب و صاحب نظر در آنها بود. وی دارای ظاهری آراسته و زیبا نیز بود. وی در زمان عمر بن خطاب روزی این سخن را برای ما روایت نمود که: روزی به همراه مردانی از عبد قیس به دیدار رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتیم.
 
چون ایشان پیامبر را دیدند چهره زیبا و برخورد خوبش آنان را بسیار مجذوب کرد و از سخن گفتن درماندند. پس پای پیش گذاشتم و در محضر او ایستادم و گفتم: سلام بر شما ای رسول خدا. پدر و مادرم به فدای تو.
 
 پس شروع به سخن گفتن کردم، و أشعاری را ذکر نمود که در مدح ایشان صلی الله علیه و آله خواند. سپس گفت: نزد ایشان مردی بود که او را نمی شناختم. پرسیدم ایشان کیست؟ گفتند:
 
او سلمان فارسی صاحب برهان عظیم و منزلت بسیار است. سلمان به من گفت: ای مرد عبد قیسی چگونه رسول خدا را بی آنکه پیش از این نزد او آمده باشی شناخته ای؟ من به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم که چهره اش پر از نور و سرور بود.
 
 سپس گفتم: ای رسول خدا قسّ منتظر آن بود که تو بیایی. وی دائماً نام تو را بر زبان می آورد و نام پدر و مادر تو و نام های دیگر را می آورد که اکنون آنان را در میان یارانت نمی بینم.
 
سلمان گفت: ما را خبر بده، و من شروع به سخن گفتن برای آنان کردم در حالی که رسول خدا و همه مردم با دقّت به سخنانم گوش فرا می دادند و گفتم:
 
 ای رسول خدا، من قسّ را دیدم که از محفل بزرگ إیاد خارج شده بود و حمایل شمشیری به تن داشت و در روشنایی شبی که چون خورشید می درخشید، چهره و انگشت خود را به طرف آسمان بالا برد.
 
 من به او نزدیک شدم و شنیدم که می گفت: پروردگارا، ای خدای هفت آسمان بلند و زمین های سرسبز، به حق محمد و سه محمد همراه وی و چهار علی و دو فرزند وی و بلند مرتبگان و آن نهر درخشان و به حق همنام کلیم و به حق نقیبان و شفیعان و راه های وسیع و مدرسان انجیل و حافظان تنزیل که به تعداد نقیبان بنی اسرائیل اند و پاک کننده گمراهی ها و از بین برنده باطل ها هستند و روز قیامت با آنان برپا می شود و به واسطه آنان شفاعت درک می گردد؛
 
 آنان که خداوند اطاعت شان را واجب کرده است، بر ما بارانی نجات بخش بفرست. خداوندا! کاش می توانستم حتی بعد از مدتی تأخیر در عمر و زندگیم آنان را درک نمایم.
 
 سپس گفتم: ای رسول خدا، خداوند ترا خبر نیکو دهد، مرا از این نام ها خبر ده که ما آنان را ندیده ایم و قسّ آنان را گواه گرفت.
 
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای جارود، در شب معراج به آسمان، خداوند عز و جل به من وحی کرد که «وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رُّسُلِنَا»[23] [و از رسولان ما که پیش از تو گسیل داشتیم جویا شو] که برای چه برانگیخته شده اند.
 
 پس به آنان گفتم: برای چه برانگیخته شده اید؟ گفتند: برای نبوّت تو و ولایت علی بن ابی طالب و أئمه از فرزندان شما. سپس به من وحی شد که به سمت راست عرش نگاه کن.
 
 چون نگاه کردم، علی و حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و مهدی را در نوری درخشان دیدم که مشغول نماز خواندن بودند و خداوند تعالی به من فرمود:
 
 این حجت ها اولیای من هستند و این انتقام گیرنده از دشمنان من است. جارود گفت، سلمان به من گفت ای جارود، این ها همان هایی هستند که در تورات و انجیل و زبور نام آنها ذکر شده است...الخ [24].
 
مؤلف می گوید: قس و قسیس در عربی به بزرگان و عالمان نصاری گفته می شود. و جمله توکف الخیر: به معنای انتظار حدوث آن را داشتن است. و إیاد:
 
از قبایل بنی عدنان است. همچنین کلمه نجاد به حمایل شمشیر گفته می شود و عبارت لیلة إضحیانه به معنای روشن است و ارفعه جمع رفیع و منظور آسمان بلند است و ممرع وادی سر سبز و سری مانند غنی نهر کوچک است و آن کنایه از جعفر بن محمد علیهما السلام است چرا که جعفر نیز در لغت به معنای نهر کوچک می باشد و لأی به مانند سعی به معنای کندی و مکث است .
 
سه نکته مهم:
1- این روایت نشان می‌دهد که ولایت ائمه اطهار (ع) نه تنها در اسلام، بلکه در ادیان پیشین نیز پیش‌بینی شده است و قسّ نصاری، سال‌ها قبل از ظهور اسلام، به این حقیقت پی برده بود.
 
2- شناخت ائمه اطهار (ع) و توسل به آنها، کلید سعادت و رستگاری است. همان‌طور که قسّ با توسل به ائمه، به باران رحمت الهی نائل آمد.
 
3- روایت از تأثیر ولایت ائمه بر طبیعت سخن می‌گوید و نشان می‌دهد که با توسل به ائمه می‌توان بر پدیده‌های طبیعی نیز تأثیر گذاشت.
 
شیخ علامه ما باقر العلوم (مجلسی) در هنگام ذکر این روایت فرمود: در باره دیدن پیامبران گذشته و ائمه آینده توسط پیامبر صلی الله علیه و آله احتمال دارد که پیامبر اجساد مثالی آنان و ارواحشان را دیده باشد و در سخن به آنها جنبه جسمانی داده باشد.
 
 کراجکی احتمال داده است که خداوند تعالی صوری چون صور ائمه را در همان لحظه برای پیامبرش ایجاد کرده باشد تا همگی آنان را در حالت کمالشان ببیند. مانند کسی که با دیدن حالت مثالی آنان گویی شخص آنان را دیده است.
 
همچنین احتمال داده است که خداوند به صورت آنان ملائکه ای در آسمان خویش ایجاد کرده باشد که مشغول تسبیح و تقدیس او باشند. در روایات آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی در شب إسراء به معراج رفت، در آسمان فرشته ای را با صورت علی علیه السلام دید. در باره پیامبران احتمال دارد که زنده باشند و نزد خدای خویش روزی خور باشند و این کار با بالا بردن اجسادشان به آسمان انجام شده باشد و روایات و اخبار بر این امر دلالت دارند.
 
 ایشان (ره) فرمودند: بعید نیست که پیامبران از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله آگاه شده باشند و مطلع شده باشند که ایشان برترین و بزرگترین آنان است و این که اوصیای او پس از وی حافظان دین او و حاملان آن و حجت هایی بر امتش باشند.
 
 از اینجا تصدیق نمودن آن چه که از آن با خبر شدند و اقرار به همه آن بر آنان واجب شده است. سپس فرمود: ائمه اجماع دارند که پیامبران بشارت به آمدن پیامبر ما داده اند و مردم را بدان آگاه کرده اند و نمی توانند چنین کاری کرده باشند مگر آن که از طرف خداوند به آنان اطلاع داده شده باشد و آن را تصدیق نموده، بدان ایمان آورده باشند. [25].
 
در اثبات ادّعای ایشان (ره) همین آیه کفایت می کند که از زبان عیسی علیه السلام فرمود: «وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ»[26].
 

نتیجه:

مباحث مطرح‌شده در خصوص ولایت اهل‌بیت علیهم السلام، به ویژه ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، نشان می‌دهد که این مفهوم ریشه در عمق ادیان الهی داشته و در تمام ادیان الهی به نوعی به آن اشاره شده است.
 
ولایت علی علیه السلام نه تنها در اسلام بلکه در تورات و انجیل نیز ریشه دارد و این نشان از اهمیت و جایگاه والای آن در ادیان الهی است.
 
ولایت، محور اصلی نماز جمعه بوده و تمام موجودات هستی در روز جمعه برای تجدید پیمان با ولایت جمع شده‌اند. این نشان می‌دهد که ولایت، فراتر از یک مفهوم انسانی و محدود به زمان و مکان خاصی نیست، بلکه به هستی و تمام موجودات آن تعلق دارد.
 
ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، امتحانی بزرگ برای انسان‌ها بوده و هست. کسانی که به این ولایت ایمان آورده و آن را پذیرفته‌اند، به سعادت دنیا و آخرت دست یافته‌اند و کسانی که آن را انکار کرده‌اند، از نعمت‌های الهی محروم شده‌اند.
 
امیرالمؤمنین علی علیه السلام، تجلی کامل اسماء و صفات الهی در عالم وجود است و ولایت تکوینی ایشان بر تمام موجودات هستی احاطه دارد. ولایت ایشان، محور وحدت پیامبران و مؤمنان بوده و خواهد بود.
 
در نهایت، کمال انسان در گرو پذیرش ولایت اهل‌بیت علیهم السلام است. همانطور که امام رضا علیه السلام فرمودند، هدف از خلقت انسان و ارسال پیامبران، دعوت به ولایت اهل‌بیت علیهم السلام بوده است.
 
ولایت اهل‌بیت علیهم السلام، ریشه در آسمان دارد و ثمری زمینی دارد. این ولایت، راهنمای سعادت انسان در دنیا و آخرت بوده و پذیرش آن، موجب کمال و سعادت انسان می‌شود.
 

پی نوشت:

1. ترجمه‌ی المیزان، ج۱۶، ص۱۹۶، ذیل آیه ۴۳ سوره عنکبوت
2.تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 106.1
3.سفینة البحار 2: 691.
4.بصائر الدرجات، ص 21.
5.بصائر الدرجات، ص 21_22.
6.بصائر الدرجات، ص 21_22.
7.بحارالأنوار، ج۵۳، ص۴۶
8.معانی الأخبار، ص 188.
9.آل عمران/81.
10.کنزالفوائد، ص 54 و 214.
11.بصائر الدرجات، ص 21.
12.مناقب آل ابی طالب، جلد 2، صفحه 253.
13.فصلت/11.
14.جمعه/9 .
 15. جمعه/9.
16.جمعه/9 .
17.جمعه/9.
18.جمعه/10.
19.اختصاص، ص 129.
20.تغابن/2.
21. تفسیر قمی، ج 2، ص 354.
22.کنزالفوائد، ص 264.
23.زخرف/45.
24.کنزالفوائد، ص 259.
25.بحارالانوار، ج 26،ص 306.
26.صف/6.
 

منابع:

https://fa.wikifeqh.ir/پیشگامی امام علی در اسلام (احادیث علوی)
https://fa.wikifeqh.i  تفسیر منسوب به امام حسن عسکری
https://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/6733
https://www.mehrnews.com/news/4048559
https://fa.wikipedia.orgپیامبران اولوالعزم
https://hedayatgar.ir/fa/news/4161
http://alvahy.comآیه ۲۹ - سوره حجر
https://www.ghadirestan.com
https://alhaqaeq.org


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط