نویسنده: میرزا ملااحمد




 

دروغ و دروغ گویی که مذمت آن در شاهنامه‌ی فردوسی زیاد به نظر می‌رسد، با ظلم و ستم رابطه دارد، فردوسی شخصی را که از راستی دور شده و دروغ گویی را پیش گرفته است، ستمگر می‌نامد:

دگر آن که گفتا: ستمکاره کیست؟ *** بریده دل از شرم و بیچاره کیست؟
هر آن کس که او پیشه گیرد دروغ *** ستمکاره‌ای خوانمش بی‌فروغ

فردوسی دروغ را برای همه‌ی قشرهای مردم ناشایسته می‌داند. چه شاه و وزیر، چه سرباز و کشاورز باید از دروغ حذر کند:

دروغ آنکه بی‌رنگ و زشت است و خوار *** چه بر پایکار و چه بر شهریار

دروغ به خصوص برای شاهان بسیار زیان‌آور است و باعث رفتن آبروی آنان می‌گردد:

زبان را مگردان به گرد دروغ *** چو خواهی که تخت تو گیرد فروغ

از نظر فردوسی شخصی که به دروغ گویی عادت کرده است، خوشبخت نخواهد شد:

اگر جفت گردد زبان و دروغ *** نگیری ز بخت سپهری فروغ

شخص دروغ گوی حال زبونی دارد که باعث تأسف است:

سخن کژی گفتن ز بیچارگیست *** به بیچارگان بر بباید گریست

شاعر دروغ را به آتش بی‌فروغ و بی‌نور مانند می‌کند که از آن سودی نیست:

ندانید گفتن سخن جز دروغ *** دروغ آتشی بد بود بی‌فروغ

از این رو شاعر دروغ نگفتن و به راستی گرویدن را ترغیب و تشویق می‌نماید:

به گرد دروغ ایچ گونه مگرد *** چو گردی، بود بخت را روی زرد

فردوسی حتی دروغ را سبب کار زوال دولت داری و حکومت شاهان و امیران می‌داند:

تو بردی از این پادشاهی فروغ *** همی چاره جستی و گفتی دروغ

همان طور که بارها ذکر شد، در شاهنامه اکثراً شاهان مورد خطاب شاعر قرار گرفته‌اند. زیرا نقش شاهان در اداره‌ی کشور، آبادانی ملک، راهنمایی و غمخواری نسبت به مردم و حفظ امنیت مملکت خیلی بزرگ بود. از این جهت فردوسی به شخصیت شاهان توجه زیاد نشان می‌دهد و در هر موضوع خواه سیاسی و اجتماعی، خواه اخلاقی و فلسفی که سخن به میان آورده، بحثی یا اشاره‌ای به شاهان می‌کند. در مورد مذمت دروغ و دروغ گویی نیز شاعر بیشتر به شاهان خطاب می‌نماید و ضرر این عادت را به آنان تأکید می‌کند. در ضمن نصیحت به شاهان، شاعر در کنار تلقین خصلت‌های نیک، دوری جستن از خصلت‌های بد چون دروغ گویی و خشمگینی را تشویق می‌نماید:

رخ پادشاه تیره دارد دروغ *** بداندیش هرگز نگیرد فروغ
بدین کوش تا دور باشی ز خشم *** به مردی بتاب از گنه کار چشم
چو خشم آوری، هم پشیمان شوی *** به پوزش نگهبان درمان شوی
هر آنگه که خشم آورد پادشا *** سبک مایه خواند ورا پارسا

در موارد گوناگون فردوسی خصلت‌های شاه عادل را ذکر می‌نماید که راستکار بودن، دروغ نگفتن، نگاه داشتن خشم، پارسایی، خردمندی و نکوکاری و امثال این‌ها از مهم‌ترین آن‌ها به شمار می‌روند. از جمله در داستان اسفندیار مسئله‌ی راستی و دروغ خیلی مهم به نظر می‌رسد. اسفندیار، پهلوان تورانی گرگسار را دعوت نموده از او گفتن سخن راست و دروغ گویی نکردن را طلب می‌نماید:

وز آن پس بدو گفت کای تیره بخت *** رسانم ترا من به تاج و به تخت
گر ایدون که هرچه‌ات بپرسم، تو راست *** بگویی، همه بوم ترکان توراست...
وگر هیچ گردی به گرد دروغ *** نگیرد دروغت بر من فروغ
میانت به خنجر کنم بر دو نیم *** دل انجمن گردد از تو به بیم

ولی گرگسار به عهد وفا نکرده دروغ می‌گوید و با دست اسفندیار به قتل می‌رسد. در هفت خوان اسفندیار فقط بر اهمیت و ارزش راستی و زبان دروغ تأکید شده است.
فردوسی همچنین توسط چهره‌های برجسته‌ی بهرام گور و انوشیروان عادل سیماهای آرمانی شاهان را آفریده است که دوری جستن از دروغ و بدی از خصلت‌های اساسی آن‌هاست. شاعر از این شاهان تاریخی سیماهای آرمانی آفریده است تا نمونه و عبرت شاهان و کسان دیگر باشد.
منبع مقاله :
ملااحمد، میرزا؛ (1388)، بیا تا جهان را به بد نسپریم (پیام اخلاقی حکیم ابوالقاسم فردوسی)، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ اول