آثار زبدهی رودکی شناسی
رودکی همچون بنیادگذار ادبیات تاجیک و فارس نه تنها در وطنش تاجیکستان، بلکه در همهی کشورهای فارسی زبان، به خصوص ایران، شهرت بسزایی دارد. دربارهی احوال و آثار او دانشمندان ایرانی چندین اثر گرانبهای علمی آفریدهاند که اثر استاد سعید نفیسی احوال و اشعار ابوعبدالله ابن محمد رودکی سمرقندی نمونهی بر جستهی آن بوده که از مهمترین اثرهای جامع در رودکی شناسی عالم محسوب میشود. افزون بر این، به قلم دانشمندان ایرانی مقالات زیادی تألیف شده و در نشریههای گوناگون به چاپ رسیدهاند که دسترسی به بعضی از آنها برای خوانندگان دشوار است. از اینرو، پژوهشگر و روزنامهنگار شناخته شده علی دهباشی، سردبیر مجلهی معروف بخارا- که پیشتر با عنوان «کلک» به چاپ میرسید - با در نظر گرفتن این ضرورت به گردآوری آن مقالات پرداخته، و تحت عنوان «یاد یار مهربان» به طبع رسانده است.
مجموعهی یاد یار مهربان (1) بهترین مقالههای علمی را، که دانشمندان معروف ایران دربارهی احوال و آثار رودکی تألیف کردهاند، در بر میگیرد. در «یادداشت» علی دهباشی، که مجموعه با آن آغاز مییابد، به مهمترین لحظههای روزگار و آثار شاعر اشاره، و بر ارزش والای اشعار او تأکید شده است.
مقالهی اول مجموعه «رودکی» به دانشمند معروف ایرانی محمد دبیر سیاقی تعلق دارد که در آن شرح حال مختصر شاعر داده شده است. در ضمن در مقاله به بعضی مسئلههای بحثبرانگیز احوال و آثار شاعر اشاره شده است. از جمله مؤلف مسئلهی نابینایی شاعر را به میان گذاشته و تأکید مینماید که «گروهی ازتذکرهنویسان به کوری مادرزادی او اشاره کردهاند» (ص 19). پس از نقل معلومات منابع گوناگون امثال اشعار ابوزراعهی گرگانی، دقیقی، فردوسی، ناصر خسرو و ابیات خود رودکی به نتیجهای میرسد که قابل توجه است: «گویا گفتهی درست آن باشد که محمود ابن عمر نجاتی، صاحب کتاب بساطینالفضلا و ریاحینالعقلا که در سال 709ق تألیف شده و شرح تاریخی عبتی است، از آن یاد کرده و آن این که رودکی در پایان عمر کور شده است»" (ص 20)
در حقیقت بررسی عمیق مسئلهی مذکور و دلایل زیاد دیگر درستی این اندیشه را به ثبوت میرسانند. مؤلف مقاله همچنین به بحث در بارهی مقدار اشعار رودکی اشاره نموده، و دلایل استادی او را چنین شرح داده است: «سرّ این سرشناسی و استاد مسلم شناخته شدن رودکی را در چند نکته باید جست: یکی، مایهوری طبع سخنآفرین اوست که از نیرومندی حافظه، دید ژرف و توجه عمیق به مبانی ادب و دانش زبان نتیجه شده است؛ دیگر، قدرت تصور و دورپردازی خیال اوست در خلق مضمونهای باریک و همه فهم و لطیف. نکتهی سوم، که در نازک خیالی رودکی و بیشتر شاعران قرن چهارم اثر عمیق دارد و از مختصات شعر این دوره شناخته میشود، توانایی شاعر در وصف طبیعت و توصیف مناظر طبیعی و ساختن مضمونهای شاعرانه از تلفیق عوامل زیبا و سادهی آفرینش است، چیزی که برای همه کس زیبایی و قابلیت درک دارد و در لباس تشبیهاتی است که ارکان آن از صور محسوس مایه گرفته، و در قالب صوری از خیال است که اجزای آن در عالم خارج موجود و برای همه کس محسوس است» (ص 22)
در مقالهی دیگر محمد دبیر سیاقی «سیزده ره صدهزار» مسئلهی تعداد اشعار شاعر به میان گذاشته شده است. مؤلف در اطراف معلومات لباب الالباب و مخصوصاً شعر مشهور رشیدی سمرقندی بحث گشاده و مصرع «شعر او را من شمردم سیزده ره صد هزار» را در شکل زیرتصحیح مینماید: «شعر او را من شمردم سی رده: ده، صد، هزار» و به چنین نتیجهای میرسد: «ده، صد، هزار، یعنی عدد ده، به علاوه صد به علاوهی هزار که میشود هزار و صد و ده (1110) و چون این رقم هزار و صد و ده را در سی (سیصف) بنویسیم (یعنی مانند ارقام جمع امروز زیر هم قرار دهیم) عدد سی و سه هزار و سیصد (33300) به دست میآید که رقم بسیار معقولی است برای شمارهی ابیات رودکی» (ص 309- 310). این پیشنهاد دبیر سیاقی، که سال 1358 ش/ 1979م در مجلهی یغما بیان شده بود مورد قبول اهل علم و ادب قرار نگرفت.
مقالهی بدیعالزمان فروزانفر «رودکی» نیز به شرح حال شاعر اختصاص دارد. مؤلف قبل از همه نام و نسب و زادگاه شاعر را معیّن نموده و سپس به بررسی مسئلهی کوری رودکی میپردازد. او معلومات سرچشمهها را در این باره ذکر نموده و نتیجه میگیرد که شاعر در آغاز نابینا نبوده و بعد او را کور کردهاند و هنگام نظم کلیله و دمنه او کور بوده است. طوری که بعدتر خواهیم دید او از این اندیشهی خود برگشته و سعی مینماید که کور مادرزاد بودن رودکی را به ثبوت رساند.
فراوزانفر دربارهی مقدار اشعار رودکی تعمق نموده و گفتهی رشیدی سمرقندی را مبالغه میداند؛ زیرا میگوید: «نسبت این مقدار شعر به شاعری که در ابتدای ظهور کلام منظوم بوده و هنوز زبان برای تعبیرات ادبی پرورش کامل نیافته بود و شعر گفتن به آسانی دست نمیداد، به سهولت قابل قبول نیست» (ص30). به این اندیشهی فروزانفر نمیتوان راضی شد؛ زیرا زبان فارسی دری در این دوره خیلی تکامل یافته و به اوج رشد و پختگی رسیده بود. تألیفِ نه تنها اشعار فراوان، بلکه آثار پر بهای علمی و دینی، حتی دانشنامهی منظوم حکیم میسری و چند شاهنامهی منظوم و منثور، گواه پیشرفت آن است. تنها پختگی زبان وادب این دوره باعث ماندگاری و ادامهی آنها در سدههای بعد شده است.
تقریباً پس از بیست سال به مناسبت جشن 1100 سالگی استاد رودکی، بدیعالزمان فروزانفر در یکی از همایشهای علمی در بارهی اشعار شاعر سخنرانی کرد که همان در قالب یک مقالهی علمی تحت عنوان «شعر و شاعری رودکی» به چاپ رسید. این مقاله نیز در مجموعهی یاد یار مهربان گنجانده شده است. در این مقاله فروزانفر بر اساس اشعار رودکی، که از منابع نسبتاً قدیمی و نزدیک به زمان شاعر مانند لغت فُرس اسدی طوسی، تاریخ سیستان، تاریخ بیهقی، ترجمان البلاغه، حدایق السّحر، تحفةالملوک، لباب الالباب، المعجم گردآوری شدهاند، دربارهی اشعار او ملاحظات تازهی خود را بیان نموده است. پیش از همه او تاریخ سروده شدن چند شعر مشهور شاعر را معیّن کرده و در ضمن اشتباهاتی را، که گویا در نخستین مقالهاش راه داده است، اصلاح مینماید. مثلاً او قبلاً دربارهی سفر نصر بن احمد به هرات و سروده شدن قصیدهی «بوی جوی مولیان» در آن جا تردید داشت. پس از جست و جوهای علمی و یافتن دلایل تازه، وقت سفر و سرایش قصیدهی مذکور را معیّن مینماید.
در این مقاله مؤلف مسئلهی کوری رودکی را عنوان نموده و اشتباه دیگر خود را، که در بارهی کور مادرزاد بودن شاعر تردید کرده بود، اصلاح نموده و قاطعانه تأکید میکند که «استاد رودکی بدون هیچ گونه شک کور مادرزاد بوده و هرگز جهان و صور حسی را به چشم ظاهر مشاهده ننموده است» (ص107). برای تقویت و اثبات این اندیشه او رودکی را با شاعر عربی زبان ایرانی بشّار بن برد مقایسه میکند و از دیوان او مثالهای فراوانی میآورد که با وجود کور بودن به دیدن و رنگها اشاره نموده است. متأسفانه دلایل مؤلف هنوز کاملاً مورد پذیرش نیستند و اندیشهی نخستین او که در مقالهی اول بیان کرده به حقیقت نزدیکتر است؛ در این باره ما در مقالهی دیگر بحث مفصل کردهایم («بار دیگر در بارهی نابینایی رودکی»).فروزانفر در این مقاله به مسئلهی مقدار اشعار رودکی نیز اشاره نموده و شبههی خود را به اندیشهی محمد عوفی و رشیدی سمرقندی در این باره رد مینماید و مبالغهآمیز نبودن گفتهی آنها را تأکید میکند. همچنین درمقاله به زبردستی رودکی در آفریدن قالبهای شعر فارسی مانند قصیده، قطعه، غزل، مثنوی و رباعی و سهم برجستهی او در رشد و تکامل زبان فارسی دری اشاره شده است.
در مقالهی عبدالحسین زرین کوب «رودکی - شاعر روشنبین» نیز سخن از شرح احوال و آثار شاعر میرود. مقاله با تصویر زمان پیری رودکی، که در قصیدهی «شکایت از پیری» بازتاب یافته است، آغاز مییابد. سپس مؤلف مسئلهی کوری رودکی را مطرح نموده و به معلومات منابع اشاره میکند که به نظر ما کاملاً درست است: «...گویی کوری نیز مثل پیری و سستی و ناتوانی فقط در سالهای پایان عمر به سراغ او آمده است» (ص37). زرینکوب همچنین در خصوص کور کردن شاعر با شکنجه تردید نموده است. درمقاله مسئلهی بازتاب وضع بخارا، به خصوص حیات دربار سامانیان و زندگی همراه با لاابالیگری خود شاعر در اشعار باقیماندهی او، به تفصیل بیان شده است.
مقالهی جعفر شعار و حسن انوری «دربارهی رودکی و عصر او» به تصویر وضع جهان در سدهی دهم و محیط سیاسی و فرهنگی رودکی آغاز مییابد. سپس شرح مختصر احوال و آثار رودکی با استناد به آگاهیهای منابع ذکر میشود. در فصل «داستان نابینایی رودکی» در بارهی موضوع کور مادرزاد بودن یا بعد نابینا شدن او سخن میرود. مؤلفان مقاله پس از نقل معلومات منابع نظر محققان معاصر را در این باره مورد بحث قرار داده و با ذکر سخنان دانشمند تاجیک مانند میرزایف، که جمعبندی محققان شوروی بود، بحث را به انجام میرسانند. در فصل «رودکی چه مذهبی داشته است؟» مؤلفان دلایلی را ذکر میکنند که گرایش شاعر را به مذهب شیعهی اسماعیلیه به ثبوت میرساند. ولی در آخر تأکید میشود که «او بر خلاف ناصر خسرو در اعتقاد دینی خود استوار نیست و بیش از آن که اندیشهی تعبدی و دینی داشته باشد، اندیشهی فلسفی و آزاد دارد» (ص54). اندیشهی او را آنها نوعی «تفکر اپیکوری» میدانند. مؤلفان مقاله به محتوای اشعار باقیماندهی رودکی توجه نموده و وجود اندیشههای گوناگون فلسفی را در آثار شاعر تأکید میکنند: «در اشعار باقیماندهی رودکی خردگرایی، (2) علمگرایی، (3) بیاعتباری جهان و عشق، لذتگرایی (4) و اندیشهی سعادت (5) دیده میشود» (ص 55). سپس موضوعهای «بیاعتباری جهان و عشق در نظام فکری رودکی» و «سعادت در چیست؟» را مورد بحث قرار میدهد. قسمت آخر مقاله به شرح حکومت سامانیان و شهرهای سمرقند و بخارا در آن دوران اختصاص یافته است.
مقالهی «چشمهی روشن» که به قلم دانشمند معروف ایرانی غلامحسین یوسفی تعلق دارد، به تحلیل و بررسی قصیدهی «شکایت از پیری» رودکی اختصاص داده شده است. مؤلف بر اساس این قصیده از یک طرف روزگار شاعر و مهمترین لحظههای زندگی او را مجسم کرده و از سوی دیگر مهارت سخنوری شاعر را آشکار مینماید. غلامحسین یوسفی پس از تحلیل عمیق و همه جانبهی قصیدهی مذکور به این نتیجه میرسد که این قصیده نه تنها یکی از بهترین و معتبرترین سرچشمهها درباره روزگار شاعر است، بلکه نمونهی برجستهی شعر فارسی در طول بیش از هزار سال است: «رودکی در درازای دیرندهی قرنها ازکهنترین سرایندگان پیرست. به علاوه، این قصیده حسب حال او نیز هست و در عین حال نمونهای است از شعر درخشان دری در بیش از یک هزار سال پیش. برای فارسی زبانان و دوستداران شعر و ادب این یادگار گرانمایه از پدر شعر فارسی بیگمان گرانقدر و حفظ کردنی است مانند هر یادگار پدر» (ص 77).
شعر دیگر مشهور رودکی، که با عنوان «بوی جوی مولیان آید همی» معروف است، در مقالهی محمد امین ریاحی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. مؤلف پیش از همه به آهنگ و موسیقی شعر توجه نموده و نوشته است: "بوی جوی مولیان آید همی..." شعری در وزنی پر حرکت و وجدآور و نشاطانگیز است که همنوایی و پیوند دلنشین حروف و تکرار ردیف "آید همی" موسیقی مستی بخشی بدان داده است» (ص 78). سپس او تاریخ سروده شدن قصیده را، که بار اول در چهار مقالهی نظامی عروضی سمرقندی آمده است، نقل مینماید، ریاحی تأکید مینماید که کاتبان از همان قدیم در نوشتن شعر، به خصوص مطلع آن، دچار تحریف شدهاند. در چهار مقاله چنین ثبت شده است:
بوی جوی مولیان آید همی،*** بوی یار مهربان آید همی.
به نظر مؤلف مقاله: «"بوی جوی مولیان" مفهوم دلنشینی ندارد» (ص 80). در حالی که یکی از عاملهای خوش آهنگی و موسیقی شعر، که خود ریاحی در اول مقاله به درستی بر آن تأکیدکرده است، به نظر ما از همین بیان شروع میشود.
در همین بیان آهنگی خیلی خوب و تأثیربخش موجود است که شاید انگیزه و الهام بخش شاعر برای سرودن شعر شده باشد. این جا به نظر ما منطق مهم نیست، بلکه مضمون و آهنگ مهم است که مایهی سرود و ترانه هم همین است. ولی متأسفانه بعضی دانشمندان در این شعر نه به آهنگ آن، بلکه بیشتر به منطق توجه نمودهاند. البته منطق و معنی هم برای سرود ضرورت دارد. ولی در بعضی موارد، چون در بیت مذکور، آهنگ و موسیقی نقش اساسی را میبازند و منطق در جای دوم قرار میگیرد. یا خودِ تکرار بیمورد قبح شعر است، ولی در سرود حسن بوده و تأثیر آن را میافزاید.
ریاحی سخن را ادامه داده و مینویسد که «تکرار "بوی" در مصرع پیاپی ناخوشایند است» (ص 80)، که کاملاً درست است؛ زیرا در منابع دیگر به جای «بوی» «یاد» آمده، که صحیح است. همچنین در بیان «بوی یار» آهنگی است که در «بوی جوی» نیست، چون درمصرع دوم هم آهنگ مصرع اول ادامه دارد و این آهنگ و واژهی «یار» تنها «یاد» را تقاضا مینماید. یعنی هر دو مصرع کاملاً با هم موازی و هماهنگند. این را تحقیق آوایی آنها هم به ثبوت میرساند. هر دو مصرع بیت دارای یازده آوای مصوت - شش بلند به علاوهی پنج کوتاه - میباشند. مقدار آواهای صامت نیز تقریباً مساوی است. بیشک همین تناسب و موازنهی آواها یکی از عاملهای خوش آهنگی بیت شده است. اگر به بیت از دیدگاه قانون سمّیتری (تناسب) نگریم، به چنین نتیجهای میرسیم که مصرعها از این لحاظ نیز کاملاً با هم سازگارند. وزن مصرعها هم در اساس سمّیتری قرار گرفته و دارای تقطیعها و هجاهای کوتاه و بلند مساوی میباشند.
ریاحی به جای «بوی یار» ثبت شدن «یاد یار» را، که سعید نفیسی و فروزانفر پیشنهاد کردهاند، نمیپسندد و ادعا دارد که «ترکیب "آمدن یاد یار" در زبان فارسی به کار نرفته و فصیح نیست» (ص 80). شاید در گویش امروزهی فارسی تعبیر «به یاد آمدن» استفاده نشود. ولی در زبان تاجیکی این بیان معمولی و مستعمَل است. در اشعار گذشتگان نیز این تعبیر فراوان است. در یکی از غزلهای سیّدا، که با مصرع «مرغ بیبال و پری دیدم، دلم آمد به یاد» شروع میشود، «آمد به یاد» همچون ردیف در همهی بیتها تکرار میشود.
بر اساس متنهای کهن، که اساساً سرچشمههای تاریخاند، مؤلف مقاله صورت صحیح بیت را چنین میداند:
باد جوی مولیان آید همی،*** بوی یار مهربان آید همی.
از لحاظ معنی و منطق در واقع ضبط مذکور سالم است، ولی آن خوش آهنگی و موسیقی را ندارد.
در مقاله همچنین بدون هیچ توضیحی غزل مشهور رودکی، که با مطلع هر باد، که از سوی بخارا به من آید/ زور بوی گل و مشک و نسیم سمن آید،
شروع میشود، به ابوسعید ابوالخیر نسبت داده شده است.
در مقاله مسئلههای بحثانگیز خیلی زیاد است که اشاره به همهی آنها در این جا امکان ندارد و به زمان دیگری موکول میشود.
ریاحی پس از مقدمهی طولانی به بررسی بیت مشهور حافظ میپردازد که در آن علاوه بر ترکیب مذکور اشاره به «ترک سمرقندی» هم هست. دکتر غنی مراد از «ترک سمرقندی» را امیر تیمور دانسته است. ریاحی در این باره اندیشهی خود را اظهار نکرده و به این نکته توجه مینماید که حافظ بیت رودکی را از کجا گرفته است. به نظر ما در این مسئله هم به نتیجهی قطعی رسیدن درست نیست؛ زیرا ما امروز نه از کتابخانهی حافظ خبری داریم و نه به اشارهی صریح او. بنابراین، به حدس ریاحی، که «این بیت (مطلع "بوی جوی مولیان") در کتابها به نظر حافظ رسیده و از این راه به شعر او راه یافته است» (ص88)، نمیتوان راضی شد. البته حالا نتیجهی قطعی گرفتن ممکن نیست، ولی مسلم است که حافظ اشعار رودکی را در هر شکلی که بوده، نه تنها خوانده، بلکه آموخته است؛ و گرنه بدون خواندن اشعار بزرگان پیشین مانند رودکی بزرگ شدن حافظ نیز امری محال است.
نکتهی آخری که در مقاله بیپاسخ مانده است، این است: «در بیت حافظ ابهام و اشکالی هست که ما آن را درست نمیفهمم. سؤال این است که ضمیر «اش» در «نسیمش» به کجا بر میگردد، به ترک سمرقندی یا به سمرقند» (ص88). به نظر ما این جا اشکالی نیست و حافظ از نگاه دستوری هم اشتباهی نکرده است. عیب در خود ماست که بیت حافظ را درست نخواندهایم؛ زیرا اگر ما عبارت «ترک سمرقندی» را به شکل «ترک سمرقندی» (با ی نکره) بخوانیم (یعنی به جای پسوند صفتساز پسوند مشخص ساز)، همهی مشکلات حل میشود. آن وقت در واقع نسیم نه به ترک، بلکه به سمرقند منسوب میشود.
در مقالهی «صور خیال در شعر فارسی» دانشمند و شاعر مشهور محمدرضا شفیعی کدکنی تصویرپردازیهای رودکی بررسی شده است. مؤلف مهمترین ویژگیهای تصویرهای موجود در شعر شاعر را به قلم آورده و پیش از همه بر جاندار و متحرک بودن صور خیالهای او تأکید مینماید. شاعر عنصرهای طبیعت را به آدمیان و جانوران مانند کرده و جنبهی پویایی و حرکت را در تصویرها برجسته نموده است. برای آفریدن تصویرها شاعر از عنصرهای طبیعت و عالم حیوانات به طور فراوان استفاده کرده است. از این جاست که «در صور خیال او (رودکی) امور ذهنی و انتزاعی نیز به جامهی امور حسی و مادی در میآیند و اگر یک سوی خیال او مفهومی انتزاعی باشد، سوی دیگر امری محسوس و ملموس خواهد بود» (ص 90).
مشاهدههای مؤلف، که اکثراً تازه و جالبند، نه تنها برای بررسی عمیقتر سبک رودکی و خراسانی خیلی مفیدند، بلکه جهت تحقیق قیاسی سبکشناسی آثار شاعران دورههای دیگر نیز سودمند میباشند. از جمله از نظر شفیعی کدکنی: «عنصرهای فرهنگ زردشتی و ایران باستان در آثار باقیماندهی رودکی بیش از عناصر اسلامی و عربی است» (ص 90).
به اندیشهی او در اشعار باقیماندهی رودکی تشبیه خیلی زیاد بوده، ولی مجاز و استعاره بینهایت کم است و شاعر به رنگ کمتر توجه دارد و امثال اینها. چون که از آثار فراوان شاعر تا امروز نمونههای خیلی کم باقی ماندهاند، در مسائل مذکور بر آوردن حکم قطعی دشوار است. از این رو، بعضی اندیشههای محقق بحثانگیزند. مثلاً او تأثیر علم را در تصویرهای شاعر نادیده گرفته و تأکید میکند که «تأثیر علم را به هیچگونه در خیال او نمیتوان جست و جو کرد» (ص93). در حالی که در اشعارِ خیلی کم باز ماندهی شاعر تصویرهای مبنی بر علم، حتی علوم دقیق و طبیعتشناسی مانند نجوم، کیمیا، گیاهشناسی، جانورشناسی، طب و غیره را میتوان خیلی زیاد پیدا کرد. در دانشنامهی رودکی، که دو جلد آن چاپ شده است، بیش از دویست اصطلاح علمی در اشعار باقیماندهی شاعر توضیح داده شده است. شفیعی کدکنی نیز در اساس تحلیل صور خیالهای اشعار شاعر به نتیجهی درست میرسد که رودکی کور مادرزاد نبوده است.
مقالهی «عناصر بدیعی در شعر رودکی» حمید زرینکوب به نحوهی کاربرد صنایع بدیعی در اشعار بازماندهی شاعر اختصاص داده شده است. مؤلف مقاله بررسی را با ترصیع و موازنه شروع میکند و خیلی ساده و طبیعی بودن آنها را در شعر رودکی با مثالها به اثبات میرساند. به این منوال در مقاله صنایع جناس، تصدیر، مراعات النظیر، تضاد، سیاقت الاعداد، تنسیقالصفات، اغراق، لغز، چیستان و امثال اینها مورد تحلیل قرار گرفته است. ضمناً مؤلف مقاله در بارهی نقش عنصرهای طبیعت در تصویر آفرینی مجازی و استعار تأکید نموده و خیلی ساده و طبیعی بودن آنها را یادآور میشود. پس از بررسی عمیق چند صنعت بدیعی، مؤلف مقاله به این نتیجه میرسد که رودکی از صنایع لفظی به موازنه و از صنایع معنوی به مراعات النّظیر توجه بیشتر داشته و مینویسد: «هرگز معنی و مضمون را فدای صنعتگری نکرده است» (ص132).
در مقالهی دانشمند معروف محمد معین «قصیدهی رودکی و استقبال گویندگان» قصیدهی مشهور شاعر «بوی جوی مولیان» تحلیل شده است. پیش از همه تاریخ سروده شدن قصیده بر اساس معلومات چهار مقالهی نظامی عروضی سمرقندی بیان و تأثیر عمیق آن بر امیر سامانی یادآوری شده است. در بعضی منابع این شعر به معزّی نسبت داده شده است. مؤلف مقاله به این مسئله اشاره نموده و با دلیلهایی به رودکی تعلق داشتن آن را به اثبات میرساند. سپس چند شعری که در پیروی از قصیدهی رودکی سروده شده است به طور مقایسهای بررسی و حسن و قبح آنها، نشان داده شده است. در مقالهی اشعار معزّی، مولانا جلالالدین رومی، غلامحسینخان حیرت و سید احمد خان مورد تحلیل قرار گرفتهاند. در پایان مقاله امتیازهای این قصیدهی رودکی بیان، و نظر انتقادی دولتشاه سمرقندی به قصیده بررسی میشود.
همانگونه که معلوم است در پیروی و استقبال از قصیدهی «بوی جوی مولیان» تا امروز پیش از صد شعر نوشته شده است، ولی در مقاله تنها چهار شعر مورد بررسی قرار گرفته، و سبب و معیار انتخاب این شعرها هم بیان نگردیده است. به نظر خواننده چنین میرسد که در پیروی از شعر رودکی فقط شاعران مذکور شعر گفتهاند. البته مقالهی محمد معین بار اول سال 1323 ش/1944 م در مجلهی آموزش و پرورش چاپ شده است که آن وقت، اشعار جوابی شاعران دیگر معلوم نبودند. ولی پس از آن در این موضوع چند مقاله به طبع رسید. از این رو، چنانچه اگر در توضیحات مجموعه این مطلب یادآوری میشد، بر ارزش مقاله میافزود.
در مقالهی جلالالدین همایی «رودکی و اختراع رباعی» مسئلهی پیدایش نوع رباعی به میان گذاشته شده است. مؤلف پیش از همه تأکید میکند که ایرانیها به زبان عربی به زبان بیگانه نگاه نمیکردند و کلمه و اصطلاحات را به واژههای عربی میساختند و رباعی یکی از آنهاست؛ زیرا خود عربها به جای رباعی دوبیتی میگویند. سپس او به روایت اختراع رباعی اشاره کرده و سهم رودکی را در تشکل و تکامل این نوع آوازهدار شعر نشان میدهد. به اندیشهی جلالالدین همایی وزن رباعی از وزن اشعار پیش از اسلام ایرانی منشأ میگیرد. او میگوید: «پس باید ریشهی رباعی و سایر زحفات هزج را در لحن "اورامین" و نظایر آن در الحان و اشعار زبان پهلوی جست و جو کنیم، که بسیاری از اسرار ملیت و ادبیات فارسی در همین پردهها نهفته است» (ص 158)
مقالهی شفیعی کدکنی «رودکی و اختراع رباعی» را میتوان ادامهی مقالهی مذکور جلالالدین همایی دانست؛ زیرا شفیعی کدکنی با دلیلهای تازه از آثار شاعران متصوف عصرهای دهم و یازدهم بر ریشهی ایرانی داشتن رباعی تأکید نموده و به نتیجههای زیر میرسد: «1. رباعی نوعی شعر ایرانی خالص بود که سالها قبل از تولد رودکی در مجامع صوفیه به آن سماع میکردهاند.
2. رباعی در اصطلاح صوفیه بیشتر بر شعرهای فولکوری یا شعرهایی که گویندگانش ناشناخته بودهاند گفته میشده، و اغلب سرودهی مردم عاشق پیشهی کوچه و بازار بوده است...» (ص 168)
در واقع رباعی نوعی شعر فارسی و تاجیکی است که در ادبیات شفاهی مردم به وجود آمده و سپس به ادبیات مکتوب وارد شده است و رودکی در تشکل و تکامل آن سهمی بزرگ داشته است.
مقالهی «داستان کلیله و دمنهی رودکی» مجتبی مینوی شرح جست و جوهای دو سالهی مؤلف است برای پیدا کردن نسخهی خطی که در آلمان محفوظ بوده، و گویا مثنوی شاعر را در بر میگرفته است. مؤلف به این نتیجه میرسد که آن نسخه «نه کلیله و دمنهی رودکی، بلکه شرح ابیات و امثال و احادیث عربی است که در کلیله و دمنهی، فارسی نصرالله منشی به آنها استشهاد شده، و شارح این ابیات و امثال و احادیث فضلالله ابن عثمان ابن محمد اسفراینی است و نسخه در جزیرهی کثیفون از جزایر دریاچهی قباد آباد کتابت شده است» (ص180). ولی پروفسور ترک زکی ولیدی با محتوای نسخه آشنا نشده و مینویسد: «شرح ابیات عربیای کلیلهی ... بهرامشاهی را ترجمهی منظوم فارسی کلیله و دمنه توسط رودکی پنداشته بوده و چنین نوشته است» (ص 180).
مقالهی دیگر مجتبی مینوی، که در مجموعه جای داده شده است، «برزویهی حکیم، رودکی شاعر و نشو و نمای زبان فارسی» نام داشته و با تأکید بزرگی و شهامت زبان فارسی دری آغاز مییابد. سپس مؤلف دربارهی پیدایش زبان فارسی تکیه نموده و مینویسد که «این زبان دری مخصوص پایتخت و مخصوص کسانی بود که پیرامون شاهنشاه میزیستند و با کارهای دولتی مربوط بودند و نوشتهی خود را برای مقامات رسمی دولتی یا برای عموم ایرانیان مینوشتند» (ص 211). یعنی او زبان دری را زبان خاص دربار ساسانیان میداند.
مجتبی مینوی هم مثل بعضی ایرانشناسان اروپایی به خراسان و ماوراءالنهر آمدن این زبان را با رویداد حملهی عربها و ناچار مداین را ترک کردن آخرین پادشاه ساسانی، یزدگرد، به همراه درباریان و به مرو آمدن او مربوط دانسته و تأکید میکند که در نتیجهی آن «مرو مرکز زبان درباری شد» (ص211). متأسفانه در مقاله برای اثبات این اندیشه هیچ دلیلی آورده نشده است. همانگونه که معلوم است، زبان رسمی دولت ساسانیان زبان پهلوی بود و با این زبان آثار فراوانی به یادگار مانده است. ولی به رواج زبان دری در دربار ساسانیان ما دلیلی در دست نداریم و در مقاله هم به آن اشاره نشده است. دیگر این که زبان پدیدهی اجتماعی است و در حالت طبیعی - نه استثنائی، که در نتیجهی تسلط یک دولت بیگانه به وجود میآید - نمیتواند دربار یک زبان داشته باشد و مردم زبان دیگر. همانگونه که در مقالهی دیگر تذکر داده شده است: اولاً، باور نمودن این که گروهی یک زبان را آورده و آن را در سرزمینی گسترش دهد دشوار است؛ ثانیاً، دلیلهای زیادی در منابع تاریخی موجودند که از وجود زبان دری در خراسان تا پیش از آمدن عربها گواهی میدهند. مثلاً هنگامی که لشکر عربها در ختلان شکست خورده و به بلخ آمد، مردم در هجو آنها به فارسی دری شعر سرودند که معروف است. همچنین در بخارا مردم را مجبور مینمایند که قرآن را به زبان آنها، یعنی زبان پارسی دری، ترجمه کنند و برای خواندن نماز به زبان آنها اجازت دهند...
مؤلف در مقاله همچنین مسئلهی کتابسوزی عربها را به میان آورده و این قضیه را قطعاً رد میکند و آن را افسانه میشمارد. او حتی معلومات سرچشمهی معتبری چون آثار الباقیهی ابوریحان بیرونی را، که از کشتار دانشمندان خوارزمی و نابودسازی آثار آنها خبر میدهد، رد مینماید. گذشته از این، او ادعا دارد که «در آسیای مرکزی چنان که در فارس و ایران تا زمان ساسانیان هیچ کتاب تاریخی به آن معنی، که از این کلمه میفهمیم، وجود نداشته است و فقط روایتهای قومی در میان مردم رایج بوده است و آن هم بعد از آن که مردم به اسلام گرویدند اهمیت خود را از دست داد و بیآن که فاتحان به تدابیر شدید متوسل شوند خود به خود به تدریج فراموش شد» (ص 231).اکنون از بحث پیرامون این موضوع خودداری نموده و تنها با اشاره به اوستا و بندهشن، که همچون قاموس و دانشنامهی عهد باستان شناخته شدهاند، اکتفا مینماییم.
مینوی برای پشتیبانی از عربها مثالهای زیادی میآورد و از جمله تأکید میکند که آنها آثار فراوانی را از پهلوی به عربی ترجمه کردهاند. ولی او توجه نکرده است که این کار را بیشتر نه عربها، که اساساً خود ایرانیها بر خلاف میل استیلاگران کردهاند تا بزرگی و ارزشهای معنوی اجداد خود را نشان دهند و حفظ نمایند.
در مقاله به آن آثار عهد کهن که رودکی به نظم در آورده است اشاره شده و از کلیله و دمنه، سندبادنامه و بلوهر و بوداسف (6) نام برده شده و تأکید گردیده که ابیات بسیار کمی از آنها باقی ماندهاند. در واقع از دو مثنوی اول پارههایی باقی ماندهاند، ولی از مثنوی سوم امروز حتی بیتی هم در دست نیست و این که مؤلف با کدام معیار به این نتیجه رسیده نامعلوم است.
در مقاله همچنین به مقدار اشعار رودکی و کوری او اشاره شده است. از جمله او نظرهای مختلف محققان را در بارهی کوری شاعران بیان نموده و عدم موافقتش با کور مادرزادی بودن رودکی را بیان مینماید و به عنوان دلیل قصیدهی «شکایت از پیری» را میآورد که واقعاً اندیشهی او را به ثبوت میرساند. ولی او هم از احتمال کور شدن رودکی در پایان عمر جانبداری کرده و اطلاعات نجاتی را دربارهی با میل کور کرده شدن شاعر تصدیق مینماید.
در مجموعهی یاد یار مهربان مقالهی دانشمند تاجیک رحیم مسلمانیان قبادیانی، که چند سال در ایران زندگی و کار کرده است، تحت عنوان «سه سخن پیرامون استاد رودکی» جای داده شده که عبارت از سه بخش است: در بخش اول
دربارهی بیان شاعرانهی «قطره باران»، که در قصیدهی «شکایت از پیری» برای به تصویر کشیدن دندان استفاده شده، بحث گردیده است. او با دلیلهای زیاد «قطرهباران» را به معنی گیاه شکل درست واژه میشمارد؛ بخش دوم مقاله به ردیف قصیدهی مذکور اختصاص یافته است. مؤلف تأکید میکند که در این قصیده ردیف «بود» به تقاضای مضمون به «شد» تبدیل یافته است؛ در بخش سوم، «شناختی دیگر از آدم الشعرا»، دربارهی ویژگیهای آثار شاعر، مضمون و محتوای بلند آن سخن میرود.
در مقالهی دانشمند معروف ایرانی علی اشرف صادقی «اشعار تازهی رودکی» پیش از همه به مقدار خیلی زیاد اشعار شاعر و آگاهیهای منابع اشاره میشود. مؤلف تأکید میکند که در این باره اسدی طوسی نیز در ضمن مناظرهی «عجم و عرب» اشاره کرده است که «تاکنون مورد توجه واقع نشده است» (ص 245). طبق اشارهی اسدی طوسی اشعار رودکی «بیش از صدوهشتادهزار (180000) بیت بوده است» (ص 245). از این مقدار تا امروز نمونهی خیلی کم باقی مانده است. همانگونه که در مقاله آمده است استاد سعید نفیسی در نشر اول کتاب خود 832 بیت شاعر را از منابع گوناگون جمعآوری کرده بود. در چاپ دوم کتاب مقدار اشعار شاعر به 1047 بیت رسید. پس از آن جست و جوی آثار شاعر در کشورهای گوناگون، از جمله تاجیکستان، ادامه پیدا کرد و چند بیت تازه به دست آمد. علی اشرف صادقی سعی نموده است که «همهی این اشعار را با آن چه خود در بعضی نسخ خطی یافته است، با تصحیح غلطهای آشکار و افتادگیهای آنها و با پارهای ملاحظات دیگر، در این مثاله در دسترس علاقهمندان قرار دهد» (ص 246). به این ترتیب 52 بیتی که دانشمند پاکستانی محمد اقبال، عالمان تاجیک مختاراف و عمراناف و دانشمندان ایرانی محمد تقی دانشپژوه، ایرج افشار، محمد امین ریاحی و خود مؤلف مقاله از منابع گوناگون جمع آوردهاند، مورد بررسی قرار داده شده و تفاوت و نسخه بدلها ذکر میشوند. مؤلف مقاله را با این آرزو به پایان میرساند: «جای آن دارد که صاحب همتی مجدداً تمام اشعار شاعر را بر اساس کلیهی مآخذ موجود و با شیوهی انتقادی و به دست دادن کلیهی ضبطها از نو جمعآوری کند؛ اشعاری را که به دیگران نسبت داده شده است در فصلی جداگانه گرد آورد و ابیاتی را که وزن و قافیه و سبک آنها یکی است، اما در مآخذ مختلف پراکنده است، همه را از هم تفکیک و متمایز کند و نه آنچنان که شیوهی متداول محققان ماست، آنها را به دنبال هم، و به صورت قطعههای پیوسته بیاورد، تا از این شاعر بزرگ، که الحق باید او را پدر شعر فارسی نامید، مجموعهای قابل استناد، که بر آورندهی نیازهای تحقیقی این زمان باشد، در دسترس قرار گیرد» (ص 265).
باید گفت که برای عملی شدن این آرزو اخیراً دانشمندان تاجیک رسول هادیزاده و علی محمدی همت گماشتند و متن علمی و انتقادی آثار باقیماندهی رودکی را آماده نمودند.
پس از چاپ مقالهی مذکور در مجلهی نشر دانش، علی اشرف صادقی جست وجو را ادامه داده و آن 52 بیت که پس از سعید نفیسی گردآوری شده را با دیوان قطران مقایسه میکند. معلوم میشود که 23 بیت آن در دیوان قطران موجود است. بنابراین، در توضیحات مقالهی مذکور خارج کردن آن بیتها از آثار شاعر تأکید میشود.
خدمت رودکی در تشکل و رشد وزن عروض نیز بزرگ است. این موضوع در مقالهی مسعود فرزاد «عروض رودکی» مورد بررسی قرار گرفته است. مؤلف پیش از همه به منبع بررسی خود، یعنی مجموعهی اشعار رودکی، که با کوشش براگینسکی و کمیسراف سال 1964 در مسکو به طبع رسیده است و «جامعترین و دقیقترین مجموعهی اشعار رودکی» (ص 267) است، اشاره مینماید. قبل از معین کردن وزن اشعار مؤلف به مسئلهی انتساب شعر به شاعران گوناگون و اوزان کثیرالاستعمال در زبان فارسی توجه نموده است. سپس به بررسی مفصل وزن اشعار رودکی پرداخته و به طریق جدول آن را نشان داده است. قابل توجه است که محقق تنها با جدول و آمار محدودنشده، و ویژگیهای استفادهی وزن عروض را در اشعار رودکی تأکید نموده است و به وزنهای خاصی، که تنها در اشعار رودکی به نظر میرسد یا خیلی نادرند، اشاره نموده است. مثلاً در جدول «اوزانی، که محتملاً از ابتکارات عروضی رودکی است» دوازده وزن ذکر شده است که آنها «مخترعات عروضی خود اوست» (ص 301).
همچنین در مقاله دربارهی تکرار بیتها در چاپ مسکو، اشتباهات عروضی در متن آن نشر و اصالت عروض فارسی اظهار نظر شده است. مؤلف به این نتیجه میرسد که «اوزان عروضی رودکی و در حقیقت تمام سیستم عروضی زبان فارسی اصالت ایرانی دارد و همان است که قبل از اسلام - و به قرابتی از زمان اشکانیان به این طرف - در ایران وجود داشته است» (ص 307).
در مجموعهی یاد یار مهربان دو مقالهی دانشمند معروف ایرانی پرویز ناتل خانلری، که به سرزمین تاجیکستان و مردم تاجیک مهر و محبت زیاد داشت، جای داده شده است. مقالهی اول «در سرزمین رودکی» از سفر مؤلف به تاجیکستان و شرکت او در سمپوزیوم بینالمللی شعر فارسی، که سال 1967 در دوشنبه برگزار شده بود، حکایت میکند. در این سمپوزیوم از کشورهای گوناگون مانند افغانستان، ایران، هندوستان شاعران و دانشمندان معروف مثل نادر نادرپور، صورتگر، واله، مایل هروی و میبالرّحمان شرکت داشتند. مؤلف مقاله دربارهی رابطهی فرهنگی تاجیکستان و ایران و توجه زیاد مردم تاجیک به ایرانیها و شعر معاصر فارسی سخن رانده و به شعر شاعر جوان تاجیک عبید رجب، دربارهی زبان تاجیکی، ارزش خیلی زیادی قائل است: «یک شاعر جوان تاجیک شعری دارد که مضمون آن دلبستگی به زبان دری است و من در فارسی شعری دیگر چنین پرشور در بیان این علاقه به زبان فارسی (دری - تاجیکی) سراغ ندارم» (ص 315). ضمناً باید گفت که به این شعر عبید رجب، دانشمند دیگر ایرانی غلامحسین یوسفی هم توجه ویژهای نموده، مقالهی جداگانهای به آن اختصاص داده است.
مقالهی دیگر پرویز ناتل خانلری «سفرنامه از شهر حافظ تا دیار رودکی» نام داشته و دربارهی سفر دوم مؤلف به تاجیکستان، برای شرکت در جشن 650 سالگی حافظ شیرازی، حکایت میکند. در مقاله همچنین سفر مؤلف به شهر سمرقند و زادگاه رودکی - دیهی پنج رود، شهر پنجکنت - و بازدید از یادگاریهای تاریخی و فرهنگی آن شهرها تصویر شدهاند. در مقاله همچنین مؤلف ملاحظه و مشاهدههای خود را دربارهی بعضی کلمههایی که در گویش مردم تاجیک اصالت خود را نگاه داشته است بیان نموده است. مثلاً او از شنیدن لفظ «فارم»، که در زبان امروزهی فارسی استفاده نمیشود، به وجد آمده و تأکید میکند که: این لغت ایرانی اصیل است که با کلمه "خرم" ارتباط ریشه دارد» (ص 321).محمد تقی دانشپژوه در مقالهی کوتاه «یک بیت از رودکی» ملاحظههایش را دربارهی اثرهای منسوب به رودکی و بیت تازهی زیر از او، که در یکی از نسخههای خطی دیده است، بیان مینماید:
هر کرا ایزدش لختی هوش داد،*** روزگار او را بسنده استاد.
عبدالحسین زرینکوب در مقالهی «باز هم در بارهی رودکی» سخن را از ترجمهی انگلیسی اشعار رودکی شروع نموده و تأکید میکند که هنوز متن علمی و تحلیلی آثار باقیماندهی شاعر تهیه نشده است. او ضمناً به نارساییهای کتاب سعید نفیسی اشاره کرده و بر ضرورت ادامهی جمعآوری آثار شاعر و آماده نمودن متن صحیح دیوان شاعر تأکید میکند.
در مجموعه از اشعار فراوانی که در ستایش رودکی در طول عصرها آفریده شدهاند تنها شعر «رودکی» شهریار انتخاب شده است. در این قصیدهی بزرگی رودکی و شعر او به قلم آمده است. شهریار در ضمن این قصیدهی طولانی به بعضی لحظههای مهم روزگار شاعر نیز اشاره کرده است. از جمله او نابینایی شاعر را تأیید نموده است:
رودکی با دو چشم نابینا *** رهنمای مآل بینان بود.
بخش «دیدگاهها دربارهی رودکی» زبدهی گفتههای مؤلفان منابع و آثار تحقیقاتی را ارجع به رودکی در بر میگیرد. به خصوص اقتباسهایی که از آثار خاورشناسان اروپایی آورده شدهاند، خیلی جالب میباشند. در بخش آخرین مجموعه اشعار رودکی از روی نشر سعید نفیسی جای داده شده است.
همان گونه که میبینیم مجموعهی یاد یار مهربان از لحاظ فرا گرفتن مواد خیلی جالب است و پیش از همه محتوای رودکیشناسی ایران را تجسم مینماید. با وجود این، مجموعه از بعضی نارساییهای جزئی بری نیست که در نشرهای بعدی در نظر گرفتن آنها باعث باز هم بهتر شدن آن خواهد شد. خیلی خوب است که به تاریخ نوشته شدن یا نشر هر مقاله در پاورقی اشاره شده است. ولی بهتر بود که توضیحات بیشتر به هر مقاله داده میشد و در آن دربارهی مؤلف مقاله، تاریخ تألیف آن و بعضی نارساییهای راه یافته سخن میرفت. مثلاً در مقالهی حمید زرینکوب شعر پارهی «بخندد لاله در صحرا...» برای نشان دادن مهارت رودکی در استفادهی صنعت تضاد تحلیل شده است. در حالی که پارهی مذکور از یک قصیدهی کامل قطران تبریزی است. همچنین در مصرع دوم بیت زیر، که در همان مقاله آورده شده است، به جای «چو»، «چون» ثبت شده که وزن را خللدار کرده است:
چو هامون دشمنانت پست بادند، *** چون گردون دوستان والا همه سال (ص 127)
در قسمت «دیدگاهها دربارهی رودکی» گفتههای بعضی محققان (بدیعالزمان فروزانفر، عبدالحسین زرینکوب، محمد دبیرسیاقی، شفیعی کدکنی و...) تکرار شدهاند که اگر به جای آنها از گفتههای خاورشناسان بیشتر نقل میشد بهتر بود.
به طور کلی باید گفت که مجموعهی یاد یار مهربان بهترین مقالههای دانشمندان ایران را دربارهی رودکی در بر گرفته و تا اندازهای دستاوردهای مهم رودکیشناسی را نمایش میدهد.
پینوشتها:
1. کلیهی مقالههای این بخش از مجموعهی یاد یار مهربان (دهباشی، علی، تهران، 1385) آورده شدهاند.
2.rationalism.
3. scientism.
4. epicureanism.
5. pelicitologio: اندیشه به آن که سعادت در چیست.
6. بلوهر و بوذاسف هم گفته میشود.
ملا احمداف، میرزا؛ (1393)، پیرامون رودکی و رودکی شناسان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}