اقسام و سیر تاریخ نگاری در اسلام (1)
مترجمان: شهناز رازپوش، محمدتقی زاده مطلق، سپیده معتمدی
1. تاریخ نگاری خبر
اولین نمونههای تارخ نگاری در اسلام، آثاری است که بر محور شرح سیره و زندگانی پیامبر اسلام تألیف گردیده و در تدوین آن اصول علم حدیث رعایت شده است. (1) این نوع تاریخ نگاری - که تا مدتها اصالت و تأثیر خود را حفظ کرد - در شکل خاصی به نام «خبر» یا «اَخبار» جای میگیرد و مؤلفانی را که به این شیوه تألیف کردهاند، «اَخباری» میخوانند. کتابهایی با عنوان اخبار یا عناوینی چون «حدیث»، «قصه»، «مقتل»، «وقعة» و «امر»، مجموعهای کامل از روایات دربارهی رویداد یا موضوعی خاص در قالب تک نگاری است. جز موضوعات سیاسی و جنگها و فتوح، پارهای تک نگاریها به موضوعات متنوعی اختصاص دارد که همان عنوان کتاب را تشکیل میدهد.هر «خبر» به خودی خود و بدون ارتباط علّی با دیگر رویدادها، تام و تمام است و همچون قصص ایام، ویژگی داستان کوتاه و بیان رویدادها به شکل گفت و شنود را دارد و توأم با شواهد شعری است. صورت خبر معمولاً با سایر عناصر نوشتههای تاریخی، مانند اطلاعات تبار شناختی در میآمیزد. (2)
در قرن اول هر شهر گرایش سیاسی و مذهبی خاصی داشت؛ مردم شام تا مدتها تمایلات اموی داشتند، کوفه گرایشهای شیعی را در خود پرورد، بصره به دلیل رقابت با کوفه و به سبب شرکت در جنگ جمل گرایش عثمانی داشت، اهالی مکه و مدینه نیز طرفدار دو خلیفهی اول بودند. از آنجا که پس از رحلت پیامبر بعضی صحابه به شهرها مهاجرت کردند، به تدریج مکتب حدیثی خاصی در هر شهر پدید آمد که ویژگی آن بسته به عقیدهی صحابیانی بود که در آنجا سکونت و نفوذ داشتند.(3)
مکتب حدیثی مدینه را باید نخستین مکتب تاریخ نگاری، یعنی سیره نویسی در شکل مغازی، به شمار آورد. (4) اکثر عالمان نامدار سیره از تابعان و اهل مدینه بودند. عُروةبن زُبیر (متوفی 93 یا 94) پیشگام و سرسلسلهی نسل اول محدّثان و راویان اخبار تاریخی بود. وی روایات سیره و مغازی پیامبر و دورهی خلفای نخست را تدوین کرد. (5) نوشتههای او دربارهی رویدادهای زندگی پیامبر کهنترین و موثقترین اخبار و قدیمترین اسناد باقی مانده از نثر عربی است. (6) بخشی از روایات، نامههایی است که عبدالملک بن مروان، ضمن آنها از عروه دربارهی سیره و مغازی پرسشهایی کرده و عروه بدانها پاسخ داده است. (7) ابان بن عثمان بن عفّان نیز از نسل اول محدّثان مدینه و راویان اخبار تاریخی است، اما اخبار چندانی از او در منابع دیده نمیشود. (8) بعضی کتاب المبدأ و المبعث و المغازی ابان بن عثمان بَجَلی (9) را اشتباهاً به ابان بن عثمان بن عفّان نسبت میدهند. (10) از دیگر محدّثان نسل اول مدینه، شُرَ حبیل بن سعد (متوفی 123) است که در مغازی و وقایع جنگ بدر تخصص داشته است، اما چندان محل اعتماد محدّثان نیست. (11)
از نسل دوم محدّثان و مورخان مدینه دو تن شهرت بیشتری دارند که هر دو به دستگاه خلفای اموی پیوسته بودند و برای ایشان اخبار و مغازی را نقل میکردند؛ (12) یکی عاصم بن عمر بن قَتاده (متوفی 120) بود که در جامع دمشق دربارهی مغازی پیامبر و مناقب اصحاب سخن میگفت، (13) دیگری محمد بن مسلم بن شهاب زُهری بود که نزد عروة بن زبیر و شمار دیگری از علمای مدینه دانش آموخت. (14) بنا بر بعضی روایات، (15) زهری نخستین کسی است که پس از فرمان عمر بن عبدالعزیز (حکـ: 98-101)، به کتاب حدیث - که شامل اخبار و روایات تاریخی نیز میشد - پرداخت؛ اما اسنادی دیگر نشان میدهد که در سدهی نخست و اوایل سدهی دوم کتابت وجود داشته است. (16) زهری را بزرگترین شخصیت مکتب حدیث مدینه و سرآمد کسانی دانستهاند که به مغازی و سیرهی پیامبر و تاریخ صدر اسلام آگاهی داشتند. (17) پارهای روایات باقی مانده از زهری نشان میدهد که وی این مکتب را بر پایههایی استوار بنیان نهاد و جهت بحث تاریخی را ترسیم کرد و تسلسل تاریخی حوادث را در نظر گرفت. کار او اساس کتابهای بعدی دربارهی مغازی شد و مؤلفان به بسط و تکمیل آن پرداختند. (18) روایات زهری گذشته از احکام و سنن، شامی نسب شناسی و اطلاعات تاریخی راجع به دورهی جاهلیت و حیات رسول اکرم و وقایع بعد از وفات آن حضرت تا صلح امام حسن (علیه السلام) است. (19) زهری شیوهی اسناد را در روایات تاریخی به کار برده، اما گاه چند روایت را به هم پیوسته ضمن سلسله سندی واحد گرد آورده و بدین طریق گامی مهم در جهت گزارشهای پیوستهی تاریخی برداشته است. (20)
نسل سوم محدّثان مدینه اطلاعات خود را از زهری گرفتند و اولین کتابهای سیره و مغازی رسول اکرم را تدوین کردند؛ (21) از آن جمله موسی بن عُقبه (متوفی 141) است که از کتاب مغازی او منتخباتی حاوی بیست خبر باقی مانده است. (22) موسی بن عقبه روش مکتب حدیث مدینه را در اِسناد حدیث و ذکر تاریخ حوادث بدقت دنبال کرده و از اَسناد و منابع مکتوب و روایات شفاهی بهره گرفته است. (23) محمد بن اسحاق (متوفی 150 یا 151)، از شاگردان برجستهی زهری، با گستردن دامنهی منابع و مطالب، تحولی در مکتب حدیث مدینه ایجاد کرد.
مهمترین و جامعترین کتابی که دربارهی ظهور اسلام و احوال و مغازی پیامبر اسلام باقی مانده، سیرهی ابن اسحاق است که با تلخیص و تهذیب عبدالملک بن هشام حِمَیری (متوفی 213 یا 218) با عنوان السیرة النبویة به دست ما رسیده است. به گفتهی مسعودی (24) ابن اسحاق در روزگار منصور عباسی کتاب المغازی و السیر اخبار المبتدأ را که تا آن هنگام به صورت مجموعه و شناخته شده و مدون نبود، تألیف کرد. ظاهراً کتاب ابن اسحاق در اصل شامل سه بخش المبتدأ و المبعث و المغازی بوده است. بخش نخست (المبتدأ) - که پارهای از روایات آن در تاریخ طبری باقی مانده - تاریخ جهان از آفرینش تا مبعث رسول اکرم و بر محور قصص پیامبران بوده قسمتهای بعدی، سیرهی پیامبر از بعثت تا وفات را در برمی گرفته است. «المبتدأ» و «المبعث و المغازی» گاه به عنوان دو کتاب مستقل، جداگانه روایت میشده است. (25) ابن اسحاق در کنار استفاده از احادیث و روایات علمای مدینه دربارهی سیره و مغازی، از اسرائیلیات در خصوص دورهی قبل از اسلام، و از داستانهای عامیانه و اشعار نیز استفاده کرده است. وی در المبتدأ از راویان یهودی و مسیحی و تازه مسلمان و به ویژه وَهب بن مُنبّه (اخباری ایرانی تبار یمن، متوفی 110 یا 114) و ایرانیان و داستانهای کهن عربی و یمنی مطالبی نقل کرده است. او در المبعث مطالب راجع به دورهی بعثت را اغلب بدون سند، و مطالب دورهی پس از هجرت را با سند ذکر نموده است. سیرهی ابن اسحاق در کنار کتاب از میان رفتهی او، الخلفاء، (26) مبیّن اندیشهی تاریخ نگاری جهانی مؤلف است. (27) سیرهی ابن اسحاق مرجعی معتبر در سیره و مغازی پیامبر و مأخذ اساسی نویسندگان بعدی گردید. (28) گفتنی است که وهب بن منّبه عمدتاً به عنوان راوی قصص انبیا و اساطیر و اسرائیلیات شهرت داشته است، (29) از این رو بعضی محققان برای او در سیره و مغازی اهمیتی قابل نیستند و معتقدند وی عنصر قصص و اسرائیلیات را در تاریخ نگاری پیش از اسلام وارد ساخت و اولین نمونه از تاریخ جهانی را در شکل تاریخ انبیا عرضه کرد و ابن اسحاق نیز آن را اخذ نمود. (30)
محدّث دیگر نسل سوم، ابومَعشر سِندی مدنی (متوفی 170) بود که کتابی با عنوان مغازی تألیف کرد و در آن از بسیاری از محدّثان مدینه با ذکر سند، نقل خبر کرد. مورخان بعدی به او استناد کردهاند. (31)
در سدهی دوم دامنهی تحقیق و تألیف دربارهی سیره و مغازی از مدینه به دیگر مراکز اسلامی مانند یمن و عراق و شام گسترش یافت و محدّثان آنجا کتابهایی با عنوان مغازی تألیف کردند که تعداد کمی از آنها باقی مانده است، بعضی از این محدثان عبارتاند از: مَعمر بن راشد اَزدی (متوفی 152 یا 153) و شاگردش عبدالرزاق بن هَمّام بن نافع صنعانی (متوفی 211) از یمن، سلیمان بن طَرخان تیمی (متوفی 143) از بصره که همگی به تشیع شهرت داشتند، و ولید بن مسلم دمشقی (متوفی 194) از دمشق. (32)
پس از ابن اسحاق، محمد بن عمر واقدی (متوفی 207) مطالعات تاریخی را در مکتب تاریخ نگاری مدینه به شکلی محدودتر و دقیقتر دنبال کرد. وی کتاب مهم المغازی را دربارهی جنگهای پیامبر و حوادث پس از هجرت تا وفات آن حضرت، با ذکر سلسلهی سند و جزئیات و تاریخ دقیق حوادث و نظمی منطقی تألیف کرد. او نخست کلیاتی از هر غزوه و سپس روایات تفصیلی را نقل کرده و در ذیل حوادث به ذکر آیات قرآنیِ مرتبط با آن پرداخته است. واقدی تک نگاریهایی نیز دربارهی موضوعات مهم تاریخی پس از وفات پیامبر داشته است. (33) از جمله کتاب الردة به روایت ابن اعثم کوفی (چاپ یحیی جبوری، بیروت 1410/1990). کتابهای بسیاری با نام فتوح، مانند فتوح الشام، به واقدی منسوب شده که انتشار گستردهی آن، به ویژه در دوران جنگهای صلیبی، برای برانگیختن روح شجاعت و حمیت در مجاهدان صورت میگرفت. (34) پس از واقدی، کاتب و شاگرد او ابن سعد (متوفی 230) در بخش آغازین کتاب طبقات، سیرهی پیامبر را با نظمی جدید و اِسنادی کاملتر عرضه کرد و با پرداختن به شمایل و و فضایل و دلایل نبوت پیامبر سرمشقی برای این قبیل تألیفات شد و بدین گونه خطوط نهایی سیرهنویسی راترسیم کرد. (35) آنچه در سیر تطور سیره نویسی جلب نظر میکند، آن است که اخبار و روایات که در آغاز ساده و صریح و واقعی بود، بر اثر انگیزههای دینی و اجتماعی، به مرور با رگههایی از قُدسیت و مبالغه آمیخته شد. (36)
بسیاری از مؤلفان از سدهی سوم به بعد ضمن مجامیع حدیثی و رجالی و تاریخهای عمومی و محلی، فصلهایی را به سیرهی پیامبر اختصاص دادند. از جمله ابن ابی شیبه (متوفی 235)، بخاری (متوفی 256)، بلاذری (متوفی 279)، طبری (متوفی 310)، ابن حِبّان بُستی (متوفی 354)، ابن عساکر (متوفی 571)، ابن اثیر (متوفی 630)، ذهبی (متوفی 748)، ابن شاکر کُتبی (متوفی 764) و ابن کثیر (متوفی 774) که آثار بعضی از آنها را باید مآخذ دست دوم و تکراری به شمار آورد. جز این، در سدههای متوالی آثار مستقلی دربارهی سیره با دیدگاهها و گرایشهای متفاوت و توجه به جنبههایی خاص از شخصیت پیامبر تألیف شد، از جمله الشمائل النبویة از ترمذی (متوفی 279)، اخلاق النبی و آدابه از ابوشیخ اصفهانی (متوفی 369)، دلائل النبوة از ابوبکر بیهقی (متوفی 458)، الروض الاُنُف از عبدالرحمان سهیلی (متوفی 581)، زاد المعاد فی هُدی خیر العباد از ابن قیّم جوزیه (متوفی 751)، امتاع الاسماع از مقریزی (متوفی 845)، الخصائص الکبری از سیوطی (متوفی 911)، المواهب اللدنیة فی المنح المحمدیة از قسطلانی (متوفی 923)، سُبُل الهدی و الرّشاد از صالحی شامی (متوفی 942) و السیرة الحلبیة از علی بن برهان الدین حلبی (متوفی 1044). مطالب اصلی این کتابها عمدتاً برگرفته سیرهی ابن اسحاق و دیگر منابع کهن سیره و مغازی است که پس از افزودهها و شرح و جمع و تهذیب، ساختاری نو یافته است. مورخان و محدّثان برجستهی اندلسی نیز آثاری دربارهی زندگانی پیامبر تألیف کردند، از جمله ابن حَزم (متوفی 456)، ابن عبدالبر (متوفی 463)، قاضی عِیاض (متوفی 544) و ابن سیّد الناس (متوفی 734).
از سدهی دوم، تألیف تک نگاریهایی کوتاه دربارهی رویدادهای تاریخی و به شکلی وسیع آغاز شد و نسلی از اخباریان در مراکز اسلامی، به ویژه کوفه و بصره - که پایگاه تمایلات قبیلهای بودند - و سپس بغداد، برآمدند که با توجه به مهارتهای خویش در تاریخ و لغت و ادب و شعر و انساب، به گردآوری اخبار و روایات گوناگون به ویژه تاریخ، در قالب کتابهای تک موضوعی پرداختند؛ از این رو اخباریان را باید نخستین مورخان شمرد. ابومِخنف لوط بن یحیی اَزدی (متوفی 157)، شیخ اخباریان و بزرگترین شخصیت اخباری کوفه و مرجعی مهم در تاریخ و فتوح عراق به شمار میآید. وی تک نگاریهای مهمی دربارهی رویدادهای صدر اسلام از وفات پیامبر تا اواخر دورهی اموی داشته است که میتوان آنها را در زنجیرهای زمانی تنظیم کرد. (37) بخش بزرگی از روایات ابومخنف از امام صادق (علیه السلام) (38) و اهتمام خاص وی به شرح وقایع دوران خلافت امام علی و مقتل امام حسین (علیهماالسلام) و قیام توّابین گویای تمایلات شیعی اوست، اخبار او عموماً جانب دارانه نیست. (39)
عوانة بن حکم (متوفی 147 یا 158)، دیگر اخباری کوفی، اخبار امویان را در کتابهایی مانند سیرة معاویة و بنی امیه و کتاب التاریخ گرد آورد. (40)
احتمالاً لحن جانب دارانهی وی در روایات (41) موجب متهم شدنش به جعل گزارشهایی به سود امویان شده است. (42)
نصر بن مزاحم مِنقَری (متوفی 212) دیگر اخباری کوفی و مورخ شیعی است که حوادث عراق، مانند جنگهای جمل و صفین و مقتل امام حسین علیه السلام، موضوع تک نگاریهای اوست.
(43) از او کتابی به نام وقعة صفین باقی مانده است (چاپ عبدالسلام محمدهارون، قاهره 1365) که مجموعهای از اخبار پیاپی و مشتمل بر اشعار و گفتگوها و خطبهها و مراسلات است و تواریخ و اسناد در آن ضعیف و سهل انگارانه است. (44)
هشام بن محمد کلبی (متوفی 204) دیگر نسب شناس و اخباری مشهور شیعی مذهب کوفه است (45) که گامهای بلندی در جهت تحقیق و تألیف آثار تاریخی به روش علمی برداشته است. (46) تک نگاریهای او محدودهی وسیعی، از تاریخ انبیا تا ایام العرب و عقاید عصر جاهلی و تاریخ ایران و یمن و اسلام، را دربر میگرفته، (47) اما از آن همه، تنها نقل قولهایی در منابع دیگر و چند کتاب در انساب و نیز کتاب اصنام باقی مانده است.
آثار هیثم بن عَدِی (متوفی 207)، اخباری کوفی، نیز شامل تک نگاریهای خبری و اطلاعات نسب شناسی و شعر و ادب میشود. (48) آثار او از منابع مورخان بزرگ پس از وی بوده است.
ابو عُبیده مَعمر بن مثّنی (متوفی حـ 210)، راوی و اخباری ایرانی تبار بصره با گرایشهای شعوبی و خوارجی، (49) تک نگاریهای فراوانی در موضوعات گوناگون از جمله انساب و اخبار جاهلیت و وصف شهرها و شخصیتها و تاریخ ایران و اسلام داشته (50) که بخشهایی از آنها به آثار نویسندگان بعدی راه یافته و بعضی نیز به چاپ رسیده است.
تاریخ نگاری در شکل خبر، با ظهور ابوالحسن علی بن محمد مدائنی (متوفی 225) به اوج رسید. (51) وی از موالی بصره بود که در مداین و سپس بغداد اقامت گزید. (52) تألیفات فراوان مدائنی، از دورهی جاهلی تا عصر عباسی را دربر میگیرد، اما بیشتر دربارهی دورهی اسلامی و موضوعاتی مانند سیرهی پیامبر، فتوح، عرب، اشراف، زنان، خلفا و شعراست. (53) در مورد اخبار خراسان و هند و فارس مدائنی را مرجعی کاملتر از دیگران (54) و اخبار وی را کاملتر و متوازنتر و دقیقتر از روایات اسلاف او دانستهاند. (55) از مدائنی - که کتابهایش منبع اساسی مورخان بعدی بوده (56) - رسالهای کوتاه باقی مانده است. (57)
محمد بن حبیب (متوفی 245) و زبیر بن بَکار (متوفی 256) از نسل آخرین اخباریانیاند که جز تاریخ، دربارهی موضوعات گوناگون، مانند انساب و شعر و ادب و اخبار شعرا، کتاب تألیف کردند و در عراق و حجاز به گردآوری روایات تاریخی پرداختند. (58)
المُحَبَّر و المُنمَق از ابن حبیب حاوی اطلاعات تاریخی ارزشمند دربارهی موضوعات گوناگون، از جمله عرب دورهی جاهلی و سیرهی نبوی و تاریخ اسلام، است. کتاب مهم زبیر، الاخبار الموفقیات، جُنگی است از اخبار و روایات عمدتاً تاریخی و گاه شعر که اغلب مربوط به دورهی اسلامی و دربارهی اشخاص صاحب نام است و به شیوهی حدیثی و مَسند فراهم آمده است. بخشی از این کتاب باقی است (چاپ سامی مکی عانی، بغداد 1972).
2- وقایع نگاری
در قرن سوم تاریخ نگاری وارد مرحلهای نو شد و مورخانی بزرگ ظهور یافتند. تا این زمان مورخان اخباری، انبوهی از روایات تاریخیِ حاویِ اطلاعات سیاسی و اداری و فرهنگی دارای علایق ادبی و لغوی و نسب شناختی را فراهم کرده بودند و از اینجا بود که اندیشهی وحدت بخشیدن به تاریخ اسلام و فراهم ساختن روایتی یکپارچه از دادههای پراکنده شکل گرفت. (59) بدین سان تاریخ نگاری نظمی نو یافت و صورت وقایع نگاری، صورت خبر را در خود مستحیل کرد. (60) مورخان بزرگی همچون یعقوبی و طبری با بهره گیری از تک نگاریهای بسیار، تواریخ عظیم خود را پدید آوردند. بسیاری از مباحث جزئی و آگاهیهای راجع به تاریخ فرهنگی و اجتماعی که در تک نگاریهای مطرح بود، با ظهور وقایع نگاریها از میان رفت. (61)در وقایع نگاری دورهی اسلامی، رویدادهای گوناگون به صورت سال شمار یا بر اساس دوران حکومت خلفا شرح میشود. در این روش، رویدادی که دورهای چندساله در بر میگیرد، معمولاً تقطیع میشود و ضمن وقایع سالهای متعدد یا دورهی خلفای پیاپی میآید. (62) شماری از آثار مهم تاریخی ایران پیش از اسلام، مانند خداینامه (سیر الملوک) و تاجنامه و آیین نامه، را کسانی همچون ابن مُقفَّع- متوفی 144) به عربی ترجمه کردند. به علاوه علمای مسلمان احتمالاً از تاریخ نگاری مسیحی اطلاعاتی داشتند، اما به عقیدهی روزنتال هیچ یک از نوشتههای ایرانی دورهی ساسانی یا آثار تاریخی یونانی و بیزانسی، الهام بخش وقایع نگاران مسلمان نبوده است. در واقع، همهی کتابهایی که از آنها اطلاعی در دست است، مدتها پس از آنکه وقایع نگاری در نوشتههای تاریخی اسلامی ظاهر شد، تألیف شدهاند. (63)
شاید بتوان هیثم بن عدی، چهرهی برجستهی اوایل سدهی سوم، را حلقهی اتصال دو شیوهی تاریخ نگاری، یعنی تک نگاریهای خبری و وقایع نگاری، به شمار آورد. التاریخ عَلی السنین (64) و نخستین تاریخ با عنوان و مبنای سال شمار است که میشناسیم. تاریخ الخلفاء وی (65) نیز ظاهراً به شیوهی وقایع نگاری بوده است. اخبار الخلفاء الکبیر اثر مدائنی (66) را، که مشتمل بر شرح دوران خلفا از ابوبکر تا معتصم بوده است، باید در این ردیف آثار سال شمار جای داد. پس از آن، نویسندگانی مانند ابوجعفر محمد بن ازهر اخباری (متوفی 279)، ابن زولاق (متوفی 386) و محب الدین احمد بن یوسف علوی کرخی (متوفی 721) کتابهایی با عنوان «التاریخ علی السنین» تألیف کردند. (67)
قدیمترین کتاب موجود که در آن حوادث به صورت سال شمار تنظیم شده، تاریخ خلیفة بن خیاط عُصفری معروف به شَباب (متوفی 240)، مورخ بزرگ سدهی سوم و اهل بصره، است. (68) این کتاب با سیرهی پیامبر به صورت احادیثی مسند آغاز شده و سپس حوادث تاریخ اسلام پس از هجرت به صورت سال به سال و به اختصار تا 232 نوشته شده است. این کتاب دربارهی حوادث و جنگها و مسائل اداری و سیاسی و امرا و والیان شهرها و قضات و امرای حج اطلاعاتی جزئی به دست میدهد. (69)
این قتیبه دینوری (متوفی 276)، مورخ و نویسندهی دانشمند ایرانی، کتاب المعارف را به مثابه مجموعه معارفی اساسی برای فرهیختگان تألیف کرد. این کتاب با داستان آفرینش و سرگذشت انبیا آغاز میشود و مشتمل بر سیرهی پیامبر و سرگذشت صحابه و تاریخ خلفای اموی و عباسی تا روزگار معتمد (حکـ : 256-279) است. فصلهایی نیز به مباحث تاریخی و اطلاعات گوناگون دیگر اختصاص دارد؛ (70) بدین گونه در المعارف طرح تاریخ عمومی را میتوان مشاهده کرد. کتاب الامامة و السیاسة نیز به رغم تردید در انتساب آن به ابن قتیبه (71) از منابع مهم تاریخی سدهی سوم است. این کتاب با حوادث پس از رحلت پیامبر آغاز میشود و با شرح وقایع دوران هارون الرشید و جانشینی مأمون پایان مییابد.
یعقوب بن سفیان فَسَوی / بَسَوی (متوفی 277)، مورخ و محدّث اهل فَسا، (72) کتاب المعرفة و التاریخ را با ترکیب «نقد و معرفت رجال» و «بیان سال شمار حوادث تاریخی» تألیف کرد. آنچه از این کتاب باقی مانده، شرح وقایع سالهای 135 تا 241 و بخشی در شرح حال صحابه و تابعان است. گفته میشود بخش نخست این کتاب، تاریخی عمومی داستان آفرینش و قصص انبیا و شرح وقایع تا دورهی سَفّاح عباسی بوده است. (73)
التاریخ الکبیر ابن ابی خَیثَمه (متوفی 279)، مورخ و محدث و فقیه ایرانی، نیز به شیوهی کتب روایی تألیف شده (74) و ظاهراً بخشی به ترتیب وقایع داشته است. (75)
مورخ و نسب شناس بزرگ، احمد بن یحیی بلاذری (76) (متوفی 279)، وقایع تاریخ اسلام را بر محور موضوعاتی خاص و به شیوهی اِسنادی تنظیم کرد. فتوح البلدان او تنها کتاب پر ارزش و تخصصی موجود دربارهی فتوح اسلامی در ایران و عراق و شام و دیگر سرزمینها با عنایت به جنبههای حقوقی و اداری است. بخش آغازین این کتاب، بحث مغازی و فتوح پیامبر و اخبار ردّه است. دیگر کتاب مهم او، انساب الاشراف است.
تاریخ ابوزُرعهی دمشقی نیز حاوی دو بخش مجزاست: سیره و مغازی پیامبر و سپس وقایع دوران خلفای نخست و یادکرد از خلفای اموی و عباسی تا هارون الرشید. (77) پس از آن مطالبی دربارهی صحابه و علما و قضات، به ویژه در منطقهی شام، آمده است.
کتاب مهم الفتوح اثر ابن اَعثَم کوفی (متوفی 314)، مورخ شیعی، سیر تاریخ اسلام از رحلت پیامبر تا خلافت مقتدر عباسی (320- 295) است. مطالب راجع به خلافت مأمون تا پایان کتاب، ظاهراً تألیفی جداگانه بوده که یاقوت حموی (78) با نام التاریخ و به منزلهی ذیلی بر الفتوح از آن یاد کرده است. ابن اعثم از مجموع روایات مورخان پیشین، گزارشی یکدست تنظیم کرده (79) و بدین گونه تاریخ نگاری را به پیش برده است.
3
- تاریخ نگاری عمومی به روش سال شمار
نوع مهمی از وقایع نگاری، نوشتن تاریخ عمومی یا تاریخ جهان است که در آن مؤلفان، رویدادهای پس از اسلام را بدون در نظر گرفتن عوامل جغرافیایی و قومی («ممالک و اُمم ») به «امت واحدهی اسلامی» اختصاص دادهاند. این شیوه که شکل آغازین آن تألیفاتی مانند المبتدأ و المبعث و المغازی ابن اسحاق بود، در نیمهی دوم سدهی سوم تحول و تکامل یافت و کمتر از یک سده بعد به اوج رسید.ابوحنیفهی دینوری (متوفی 282)، مورخ و ادیب و دانشمند ایرانی، در الاخبار الطوال به تاریخ ایران پیش از اسلام و تاریخ اسلام به ویژه در ایران و عراق پرداخته و سیر حوادث را از داستان آفرینش و انبیا و تاریخ کهن آغاز، و حوادث دورهی اسلامی را از عصر فتوح تا روزگار معتصم عباسی (227-218) دنبال کرده است. وی اغلب خلاصهای از روایات منابع مختلف را با لفظ «قالوا» عرضه کرده و از ذکر حوادث به ترتیب سال شمار و ذکر کامل اسناد خودداری نموده است (چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960).
تاریخ احمد بن اسحاق یعقوبی (زنده در 292)، مورخ و جغرافی نویس ایرانی، نیز از قدیمترین تاریخهای عمومی است. یعقوبی همچون ابوحنیفهی دینوری از شیوهی تاریخی پیروی کرده و گزارشی جامع از روایات مختلف فراهم آورده و از این رو سلسلهی اسناد را به شیوهی اخباریان ذکر نکرده است. تاریخ طبری (80) نیز الگویی کامل از تاریخ عمومی به شیوهی وقایع نگاری است که به لحاظ مؤلف، و جامعیت و اسناد و اعتدال تألیف، سرآمد دیگر تألیفات در قالب ترجمه و تلخیص و تکمله
گردید. کار طبری در نگاهی کلی، تاریخی جامع و عمومی در شکل وقایع نگاری است، اما با نظر به اجزای آن، صورت خبر نیز دارد. وی در هر موضوع، مجموعهی گستردهای از اخبار و روایاتِ احیاناً متضاد را در قالب معمول حدیث و پس از ذکر سلسلهی راویان گزارش کرده و جز در پارهای موارد، اظهار نظر ننموده است. وی با چنین شیوهای حجم بزرگی از روایات مورخان بزرگ، مانند ابن اسحاق و ابومخنف و مدائنی و اخباریانی مانند سیف بن عمر (متوفی 200) را که علمای رجال او را تضعیف کردهاند، نگاه داشته و بدینگونه راه تحقیق و داوری را باز گذاشته است. روایت فراوان سیف محدودهی وسیعی، از جنگهای ردّه تا جنگ جمل، را دربر میگیرد. (81) داستان آفرینش و قصص انبیای تاریخ طبری مملو از اسرائیلیات و آرا و عقاید اهل کتاب است که بیشتر از طریق وهب بن منبه روایت میشود. (82)
بخش اعظم تاریخ طبری، تاریخ اسلام است. در این بخش، حوادث پس از هجرت تا سال 302 به صورت سال شمار تنظیم شده و اغلب دربارهی رویدادهای سیاسی و نظامی است. طبری پس از گزارش وقایع هر سال، شرح حال وفیات مشاهیر از جمله خلفا را آورده است. (83)
ابوالحسن علی بن حسین مسعودی (متوفی 345 یا 346)، مورخ و جغرافی نویس بزرگ، بر اساس مفهومی وسیع از تاریخ که افزون بر فعالیتهای انسانی، تمام پدیدههای طبیعی و افکار و علوم را دربر میگیرد، (84) حرکتی نو در تاریخ نگاری عمومی آغاز کرد. وی به چین و سند و خراسان و عراق و شام و مصر و دیگر جاها سفر کرد و از این طریق مواد و اطلاعاتی از ویژگیهای سرزمینها و زندگی اجتماعی و آداب و عقاید و ادیان مردم و ملتهای گوناگون گرد آورد. (85) کتاب مهم مسعودی، مروج الذهب و معدان الجوهر، حاوی این آگاهیهای ارزشمند و مطالبی از منابع مختلف است. وی این کتاب را در 332 تألیف و در 336 بازنگری کرد. (86) در این تاریخ عمومی از سیاست و جنگ، زندگی مردم، مسائل اجتماعی و فرهنگی و شرح و وصف آثار و بناهای تاریخی سخن میرود و مسعودی با این شیوه از حدود مرسوم تاریخ نگارانی همچون طبری درمیگذرد. وی گاه در ضمن بحث، به موضوعات دیگر میپردازد و منابع خود را نقد میکند. او تجربه و علم و تحقیق و تخصص را لازمهی تاریخ نگاری میداند. (87)
مسعودی از نخستین مؤلفان، و شاید اولین مؤلفی است که تاریخ و جغرافیای علمی را به جهت نقشی که جغرافیا در زندگی انسان و تحول او دارد، به سبکی ممتاز در هم آمیخته است. (88) وی در اخبار الزمان - که به عقیدهی بعضی محققان نسخهی چاپ شده بدین نام نمیتواند تألیف مسعودی باشد (89) - و در مروج الذهب و التنبیه و الإشراف، پیش از بیان وقایع تاریخی به وصف زمین و پدیدههای جغرافیایی و مسائل علم هیئت پرداخته است.
در سدهی چهارم مورخان بزرگ دیگری پا به عرصه گذاشتند که شیوهی تاریخهای عمومی را تداوم بخشیدند. مطهر بن طاهر مُقدسی در 355 با دیدی متعادل و انتقادی، البدء و التاریخ را تألیف کرد. (90) وی نیز همچون مسعودی، مفهوم گستردهای از تاریخ را در نظر داشت. وی در این کتاب، تاریخ را با دیدی فلسفی نگریسته و کوشیده است که میان فلسفه و تاریخ پیوندی استوار برقرار کند. (91)
در 350 حمزهی اصفهانی تاریخ عمومی موجزی به نام سنی ملوک الارض و الانبیاء نوشت (92) و به بیان تاریخ ملتهای جهان به ترتیب موضوعی و شیوهی زمان نگاشتی پرداخت و مدت حکومت هر حاکم را به تحقیق معلوم نمود و ضمن رخدادهای سیاسی، اطلاعات ارزشمند فرهنگی و اجتماعی فراهم آورد. (93)
ابوعلی احمدبن محمد مسکویه (متوفی 421) نمایندهی تحول فکری قرن چهارم در تاریخ نگاری عمومی است. او به عنوان فیلسوفی ایرانی که به کار تاریخی پرداخته، شخصیتی متمایز یافته است. او تاریخ را به مثابه ذخیرهای ارزشمند میکاود تا از آن پند و تجربه و راهنمایی برای رویدادهای همانند بیابد، از این رو میکوشد علل برآمدن و برافتادن امتها و دولتها را تحلیل و ریشهیابی کند و حقیقت را از افسانه باز شناسد و تاریخی برای خواص بنویسد که عوام را نیز به کار آید. مسکویه در درک و دریافت آنچه جوهر تاریخی دارد، فراست خود را به نمایش گذارده و رویدادهای مهم را اندیشمندانه و منسجم گزارش کرده است. (94)
4 - ذیلنویسی و مختصرنویسی:
در سیر تاریخ نگاری به شیوهی وقایع نگاری آثاری تألیف شد که ذیل و تکملهی آثار پیشین به شمار میآید. برخی مؤلفان افزون بر تدوین رویدادهای معاصر خویش، از تاریخ دورههای پیشین با مراجعه به منابع معتبر، به ویژه تاریخ طبری که تکیهگاه اصلی مورخان بود، (95) «مختصر» فراهم آوردند. قفطی (96) سیر تاریخ نگاری پس از طبری را شرح داده است.شاید طبری نخستین کسی باشد که بر کتاب خویش ذیل نوشته است. (97) وی کتاب ذیل المُذَیَّل را که تاریخ رجال است، در شرح حال صحابه و تابعان و علما تا نسل مشایخ خود، پس از سال 300 تألیف کرد. (98) گزیدهای از این کتاب با نام المنتخب من ذیل المذیّل، از مؤلفی ناشناس، باقی است. عبدالله بن احمد فَرغانی (متوفی 362) محدث و مورخ، الصلة یا التاریخ المذیّل یا ذیل التاریخ را به عنوان دنبالهی تاریخ طبری تألیف کرد. (99)
تاریخ از میان رفتهی ثابت بن سنان (متوفی 365) که شامل حوادث 295 تا 363 بوده، (100) تکملهای مشهور بر آثار طبری و احمد بن ابی طاهر طیفور (متوفی 280) و پسرش عبیدالله بن احمد به شمار میآمده و در مقایسه با ذیل فرغانی بر تاریخ طبری، تفصیل کمتری داشته است. (101) این کتاب به جز رویدادهای سیاسی، مشتمل بر اخبار و وفیات ادیبان و وزیران و امرا نیز بوده است. (102) بعداً هلال بن محسن بن ابراهیم صابی (متوفی 448)، خواهر زادهی ثابت، حوادث تاریخ ثابت را تا 447 ادامه داد (103) که بخشی کوتاه از آن (شامل حوادث 389 تا 393) باقی است. پس از آن فرزند هلال، غَرس النعمه محمد بن هلال صابی (متوفی 480) ادیب و مترسل، عیون التواریخ را در ذیل تاریخ پدرش نوشت و حوادث را تا 479 ادامه داد. (104) عریب بن سعد/ سعید قرطبی (زنده در 331)، ادیب و طبیب و مورخی از نسل موالی معروف به بنی ترکی، تاریخ خود را از خلاصهی تاریخ طبری فراهم آورد و اخبار افریقیه و اندلس را بدان افزود. (105) بخشی از این کتاب با عنوان صلة تاریخ الطبری مشتمل بر حوادث 290 تا 320 به نام عریب به چاپ رسیده و بخش مربوط به تاریخ افریقیه و اندلس را نیز دوزی به پیوست البیان المُغرب ابن عِذاری منتشر ساخته است. محمد بن عبدالملک همدانی (متوفی 521) نیز به تکمیل تاریخ طبری پرداخت و گزیدهای از رویدادهای مهم سالهای 295 (آغاز خلافت مقتدر) تا 512 (آغاز خلافت مستظهر) را از منابع سدهی چهارم و پنجم گرد آورد و به شیوهی سالشمار تنظیم نمود. (106) بخش نخست آن، که تا رویدادهای 367 را دربر میگیرد، باقی است و با نام تکملة تاریخ الطبری چاپ شده است. همدانی بیانی ساده و دور از حشو و صناعات و جانبداریهای قومی و دینی دارد و به اخبار ادبا و متصوفه و فقها و علما نیز توجه نموده است. (107)
ابن زاغونی ابوالحسن علی بن عبیدالله، مورخ و فقیه حنبلی بغداد، کار همدانی را ادامه داد و تاریخ خود را به شیوهی سال شمار نوشت که از آغاز خلافت مستر شد (512) تا مرگ مؤلف (527) را دربر میگرفت. (108) وی به پارهای مطالب بی اهمیت پرداخته که از ارزش کتاب کاسته، زیرا وی تاریخ نگار حرفهای نبوده است. (109) ظاهراً بخشی از این کتاب باقی مانده است. (110) پس از وی شاگردش العفیف صدقة بن حسین حداد (متوفی 573)، فقیه و مورخ فلسفی مشرب بغدادی، تاریخ ابن زاغونی را به شیوهی سال شمار از 527 تا نزدیک مرگ خود ادامه داد. (111)
ابن جوزی عبدالرحمان بن علی (متوفی 597) مورخ و واعظ حنبلی بغدادی، در المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم که از دیگر تکملههای تاریخ طبری به شمار میآید، حوادث را تا 574 ادامه داد. (112) ابن جوزی توجه خاصی به حوادث سیاسی عراق و اخبار دارالخلافهی بغداد و شرق اسلامی، و نیز اخبار فرهنگی و اجتماعی داشت. در این کتاب حوادث قبل از هجرت به ترتیب موضوعی و پس از آن به شیوهی سال شمار آمده و به دنبال رویدادهای هر سال، سرگذشت مختصری از وفیات بزرگان آن سال به نظم الفبایی ذکر شده است. به عقیدهی روزنتال (113) ابن جوزی هر چند آغازگر این شیوه نبوده، نخستین کسی است که به طور مستمر و مفصل و با هدف نقد رجال به شرح حال مشاهیر پرداخته است. ابن جوزی بعداً خلاصهای از المنتظم با عنوان شذور العقود فی تاریخ العهود در یک جلد فراهم آورد (114) و در آن حوادث را تا 578 ادامه داد (115) و سپس درّة الاکلیل را در چهار مجلد (116) در ذیل المنتظم نوشت (117) و حوادث 575 تا 590 را در آن آورد، اما به استقصای رویدادها نپرداخت. (118) العز ابوبکر محفوظ بن معتوق بن بزوری (متوفی 694) هم ذیلی بر المنتظم نوشت. (119) ابن قادسی محمد بن احمد (متوفی 632) ذیلی در چند جلد بر تاریخ ابن جوزی به نام الفاخر فی ذکر حوادث ایام الامام الناصر تا 616 نوشت. (120)
در اوایل سدهی هفتم ابن اثیر علی بن محمد جَزَری (متوفی 630) مهمترین اثر خود، الکامل فی التاریخ، را نوشت. (121) این کتاب در بخش نخست آن اقتباسی از طبری و مورخان پس از اوست و ابن اثیر با شیوهای استادانه از روایات گوناگون، خلاصهای یکدست و هماهنگ فراهم آورده است. الکامل پس از تاریخ طبری شهرت فراوان پیدا کرد و مرجع مورخان شد. آنچه الکامل را از دیگر آثار تاریخی ممتاز ساخته، جامعیت و بیان روان و توجه یکسان به تاریخ جهان و کل سرزمینهای اسلامی از شرق دور تا اقصای مغرب است. ابن اثیر ضمن نقد روایات (122) به ریشهیابی حوادث و نتیجهگیری و قضاوت نیز پرداخته است. وی حوادث تاریخ اسلام را پس از هجرت تا 628 به شیوهی سال شمار نوشته و در ذیل هر سال، وفیات مشاهیر و حوادث پراکنده و کوتاه را تحت عنوان «ذکر عدّه حوادث» آورده است.
ابن ابی الدم (متوفی 642)، مورخ و قاضی شافعی، تاریخ مختصر خود التاریخ المظفری را به دورهی اسلامی اختصاص داده و حوادث را از ولادت پیامبر اکرم تا 627 به شیوهی سال شمار و با ذکر تراجم شرح کرده است. (123) وی کتابی بزرگتر با نام التاریخ الکبیر نیز نوشته است که آن را التاریخ المقفی نیز نامیده اند. (124)
نوهی ابن جوزی، یوسف بن قِز اوغلی (متوفی 654)، کتاب بزرگ و مشهور خود، مرآةالزمان فی تاریخ الاعیان، را نوشت و در آن حوادث را از آغاز آفرینش تا اوایل سال مرگ خود به صورت سال شمار شرح داد و وفیات بزرگان را نیز در ضمن آن آورد. (125)
قطب الدین ابوالفتح موسی بن محمد یونینی (متوفی 726) مرآةالزمان را مختصر کرد و ذیلی بر آن نوشت. حاجی خلیفه (126) از ذیلهای دیگر این کتاب و ترجمهی آن به ترکی یاد کرده است.
در روزگاری که تاریخ نگاری راه تکامل را طی میکرد و آثار بسیاری تألیف میشد، ابن ساعی علی بن انجب بغدادی (متوفی 674)، مورخ و نویسندهی پرکار، در عراق درخشید و بر آثار نویسندگان معاصر و پس از خود تأثیر گذارد. (127) از آثار او الجامع المختصر فی عنوان التواریخ و عیون السیر است که جلد نهم آن به چاپ رسیده است (چاپ مصطفی جواد، بغداد 1353/ 1934).
ابن عبری (متوفی 685)، مورخ و دانشمند مسیحی، اخبار الزمان را که به سریانی نوشته بود، پس از تهذیب و اضافاتی با نام تاریخ مختصر الدول (128) به عربی برگرداند. وی در این کتاب - که از آغاز آفرینش تا عصر خود او را شامل میشود - افزون بر منابع عربی، از متون سریانی و غیر آن بهره گرفته و کتاب را به ترتیب موضوعی در ده «دولت» تنظیم کرده است. دولت نهم بخش اعظم کتاب را دربر میگیرد و بیان سال شمار تاریخ اسلام از آغاز تا حملهی مغول است. در این کتاب به اوضاع فرهنگی و تاریخ علوم توجه شده است. (129)
از سدهی هشتم تاریخهای عمومی بسیاری، اغلب به عنوان خلاصهی الکامل ابن اثیر، تألیف شد که برای دورهی معاصر مؤلفان و گزارشهای مستند به مشاهدات شخصی آنان و همچنین به جهت احتوا بر منابعی که اکنون در دست نیستند، اهمیت ویژهای دارند. پارهای از این آثار تنها حاوی رویدادهای دورهی اسلامی است، از جمله زُبدة الفکرة فی تاریخ الهجرة، تألیف بیبرس منصوری (130) دولتمرد و مورخ مملوکی. این کتاب مشتمل است بر یازده جلد در شرح وقایع از اول هجرت تا 724 به صورت سال شمار. بخش پایانی آن اطلاعات مهمی دربارهی ممالیک بحری دارد.
ابوالفدا اسماعیل بن علی (متوفی 732)، حکمران ایوبی حَماة، المختصر فی اخبار البشر را تألیف کرد که تاریخ عمومی و مختصری از کتابهای مفصّل است و تا حوادث 729 را دربرمی گیرد. پس از آن ابن وَردی (متوفی 749) این کتاب را مختصر کرد و شرح حوادث را تا سال مرگ خود ادامه داد و کتاب را تتمة المختصر فی اخبار البشر نامید. مؤلفان دیگری نیز به تلخیص و تکمیل کتاب المختصر پرداختهاند. (131)
در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم آثاری دایرةالمعارفی تألیف شد که بخش مهمی از آنها تاریخ عمومی بود. احمد بن عبد الوهّاب نُوَیری (متوفی 733) ادیب و مورخ بزرگ مصری، دانشنامهی بزرگ خود، نهایة الارب فی فنون الادب، را تألیف کرد و نزدیک به دو سوم کتاب را به مباحث تاریخی اختصاص داد. این بخش، تاریخ عمومی جهان را از آغاز آفرینش و حوادث تاریخ اسلام را تا 731 دربرمی گیرد. نویری در وقایع نگاری دورهی اسلامی، شیوهی سنتی سال شمار را کنار نهاده و تقسیم بندی دودمانی را برگزیده است، (132) اما در ضمن هر موضوع، توالی زمانی و شیوهی سالشمار را نیز رعایت کرده است. تواریخ عمومی، به ویژه الکامل، از منابع وی بوده است. (133)
مقارن این دوره دیگر مورخ مصری، ابن فضل الله عمری (متوفی 749)، کتاب دایرةالمعارفی دیگری به نام مسالک الابصار فی ممالک الامصار در 27 جلد تألیف کرد. او ضمن توجه فراوان به مباحث جغرافیایی، فصلهایی را به علوم مختلف و شرح حال بزرگان و دانشمندان اختصاص داده و از مجلد بیست و چهارم تا بیست و هفتم به تاریخ دولتهای قبل از اسلام و دولتهای اسلامی تا 744 پرداخته است.
شمس الدین محمد بن احمد ذهبی (متوفی 748)، مورخ و محدّث سلفی و نویسندهی پر تألیف سدهی هشتم، تاریخ عمومی خود تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام را به دورهی اسلامی (از مغازی و سیرهی نبوی تا عصر خود) اختصاص داده و به شیوهی ابن جوزی، شرح سال شمار رویدادها را تا سال 700 با وفیات بزرگان هر سال و جرح و تعدیل رجال آمیخته است. وی از تواریخ و کتب تراجم و رجال بسیاری بهره گرفته که از آنها نام برده و برخی از آنها را مختصر کرده است. (134) وی تاریخ هفتصد سالهی اسلامی را به هفتاد دهه تقسیم کرده و به هر دهه عنوان «طبقه» داده است. ذهبی مختصری از این کتاب فراهم آورد و آن را العِبَر فی خَبرِ من غَبَر نامید و ذیلی شامل حوادث 701 تا 740 بر آن نوشت (چاپ محمدرشاد عبدالمطلب، کویت: وزارة الارشاد و الانباء) و پس از آن مؤلفان بعدی ذیلهای دیگری بر آن نوشتند. ذهبی خلاصهای نیز از تاریخ اسلام از آغاز تا 744 و وفیات مشاهیر هر سال به شیوهی سال شمار تألیف کرد و آن را دول الاسلام نامید و بر آن نیز ذیلی نوشت.
محمد بن شاکر کُتُبی (متوفی 764)، مورخ و ادیب دمشقی، تاریخ عمومی اسلام را با عنوان عیون التواریخ مشتمل بر حوادث اسلام از سیرهی نبوی و نسب و ولادت پیامبر تا 760 به صورت سال شمار نوشت و در ذیل هر سال، وفیات و سرگذشت مشاهیر و علما و متصوفه و گزیدهای از اشعار ادیبان را آورد. ابن شاکر مطالب فراوانی از الکامل ابن اثیر و منابع دیگر نقل کرده است. (135)
عبدالله بن اسعد یافعی (متوفی 768)، مورخ صوفی مسلک یمنی، سال شمار تاریخ اسلام را با نام مرآة الجنان و عبرة الیقظان از هجرت پیامبر اکرم تا 750 تألیف کرد و به پیوست رویدادها، وفیات مشاهیر را آورد. منبع اصلی وی در تاریخ و تراجم، کتابهای ذهبی و ابن خلّکان بوده است. (136) یافعی نیز مانند ابن شاکر به اخبار متصوفه و اشعار توجه نشان داده است.
تأثیر باورهای کلامی بر اندیشهی تاریخی را میتوان در البدایة و النهایةابوالفدا اسماعیل بن عمر بن کثیر (متوفی 774)، مورخ و مفسر و محدث سلفی دمشق، مشاهده کرد. بخش پایانی این کتاب بحثی اعتقادی دربارهی معاد و قیامت، یا به تعبیر مؤلف «نهایه»، است (137) که در چاپهای موجود حذف شده است. ابن کثیر در تدوین کتاب از آثار مورخان پیشین، از طبری گرفته تا ذهبی، استفاده کرده است. وی گزیدهای از المقتفی تألیف استاد خود علم الدین قاسم بن محمد بِرزالی (متوفی 739) را که مشتمل بر حوادث 665 تا 738 بوده، در پایان کتاب خود آورده و شرح حوادث پس از آن را تا زمان خویش ادامه داده است. (138) ابن حجر عسقلانی (متوفی 852) بر البدایة و النهایة ذیل نوشته است. (139)
نخستین مورخی که مواد تاریخی را در ارتباطی تنگاتنگ با دیگر معارف انسانی مطالعه کرد، ابن خلدون (متوفی808)، سیاستمدار تونسی و متفکر بزرگ دنیای اسلام، بود. (140) وی در العبر و دیوان المبتدأ و الخبر فی ایام العرب و العجم و البریر که به اختصار تاریخ نامیده میشود، خود را پیرو روش مسعودی خوانده است که به ذکر اخبار یک عصر یا گروهی خاص بسنده نکرده، بلکه با نگاهی فراگیر به شرح سرزمینها و نژادها نسلها و عصرها و ملتها و کشورهای شرق و غرب و مذاهب و آداب و رسوم و مباحث جغرافیایی و دولتها و اقوام و طوایف عرب و غیرعرب پرداخته است. (141) از نظر ابن خلدون تاریخ وسیلهای است که انسان به کمک آن میتواند حوادث نهان را با وقایع آشکار، و حال را با گذشته بسنجد و با تعمق در گذشته و تحولات آن، به معیاری حکیمانه برای شناخت و درک درست وضع موجود برسد. (142) ابن خلدون از چارچوب خشک و سنّتی وقایع نگاری و ذکر اخبار تاریخی فراتر رفته و با طرح مباحثی ابتکاری، شالودهی علمی نو و مستقل را که خود «علم العمران» نامیده، پی ریزی کرده است. (143) به این منظور «مقدمهی» تاریخ خود را به این مباحث و مسائل کلی اختصاص داده و از عوامل اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی که به کمک آنها میتوان رویدادهای سیاسی را تحلیل کرد، سخن رانده است. از اینجاست که تاریخ به عنوان شاخهای علمی مطرح میشود. در نظر ابن خلدون تاریخ به ظاهر اخباری است دربارهی روزگاران و دولتها و ملتهای پیشین و در باطن، علمی است که از طریق تفکر و تحقیق دربارهی پدیدهها و جستجوی دقیق برای یافتن علل آنها پدید میآید؛ از این رو تاریخ علمی اصیل و از شاخههای حکمت شمرده میشود. (144)
مقدمه، که مهمترین بخش کتاب است، مشتمل بر مباحث اجتماعی و حاکی از اندیشهی تاریخی ابن خلدون و پیوند فن تاریخ با علم عمران در نگاه اوست؛ از این رو، برخی ابن خلدون را پیشاهنگ جامعه شناسی دانستهاند. (145) بعضی نیز به جهت آنکه در مقدمه نظریاتی در قوانین کلی حاکم بر جریانهای تاریخ و جامعه مطرح شده، مقدمه را فلسفهی تاریخ خواندهاند. (146) به این دلیل ابن خلدون را مبتکر روش و اندیشهی تاریخی میدانند و معتقدند که مورخان مسلمانِ دورههای بعدی، این روش را در پیش نگرفتند. (147) از دو سدهی پیش تاکنون، مقدمهی ابن خلدون موضوع مطالعات و بررسیهای بسیار خاورشناسان و اندیشمندان مسلمان قرار گرفته است.
بخشهای دوم و سوم تاریخ ابن خلدون، پس از مقدمه، یک دوره تاریخ عمومی است که از پارهای منابع مهم تاریخی (148) فراهم آمده و مشتمل است بر اخبار عرب و قبایل و دولتهای آنان از آغاز آفرینش تا عصر مؤلف، اخبار ملتها و دولتهای مشهور معاصرِ ایشان، اخبار بربر و قبایل آنان و دولتهایی که به ویژه در دیار مغرب و همچنین در شرق پا گرفته بودند. (149) روش ابن خلدون در تنظیم مطالب، تلفیقی از تقسیم بندی دودمانی و منطقهای است. این روش میتواند در درک نظریهی ابن خلدون دربارهی پیدایی، رشد، ایستایی، انحطاط و سقوط دولتها (150) راهنما باشد. از این زمان به بعد، تاریخ نگاری به انحطاط گراید و مورخی که با تحلیل و نوآوری و روش علمی، در تاریخ نگاری تحولی پدید آورد، ظهور نکرد و تکرار و تلخیص آثار پیشین با افزودههایی اغلب دربارهی حاکمان محلی، چندی دیگر ادامه بافت؛ مثلاً جلال الدین عبدالرحمان سیوطی (متوفی 911) تاریخ الخلفاء را در شرح وقایع از خلافت ابوبکر تا روزگار خود بر اساس توالی زمانی نوشت که کاری عادی و سطحی است. (151) حسین بن محمد دیار بکری (متوفی 966) نیز منتخبی از منابع مختلف در الخمیس فی احوال نفس نفیس معروف به تاریخ الخمیس گرد آورد. (152) که بخش اعظم آن سیرهی پیامبر است و ربع پایانی آن، تاریخ اسلام را از خلفای نخست تا وقایع معاصر مؤلف دربردارد. اخبار الدول و آثار الاُوَل تألیف احمد قَرَمانی (متوفی 1019)، مورخ و کاتب دمشقی، پس از شرح مختصری دربارهی داستان آفرینش و تاریخ کهن، تاریخ دولتهای اسلامی را به طور وسیع تا زمان مؤلف شامل می شود.
مورخ صاحب نام مصر در دورهی عثمانی، ابن ابی السرور بَکری (متوفی 1060)، نیز همچون قرمانی تاریخ عمومی خود، عیون الاخبار و نُزهةالابصار، را با داستان آفرینش و تاریخ کهن آغاز کرده و تاریخ اسلام را از سیرهی پیامبر تا دولتهای ممالیک نوشته است. (153)
شَذَرات الذهب فی اخبار من ذَهَب تألیف ابن عِماد (متوفی 1089) شامل تاریخ اسلام تا سال 1000 به صورت سال شمار است، اما ویژگی سرگذشت نامهها، به ویژه تراجم علمای حنبلی، بر آن غالب است.
سِمط النجوم العوالی فی انباء الاوائل و التوالی اثر عبدالملک بن حسین عِصامی (متوفی 1111)، مورخ و ادیب مکی، نیز مشتمل بر تاریخ اسلام از آغاز تا پایان سدهی یازدهم با عنایت خاص به اخبار و حوادث مکه و حجاز است.
پینوشتها:
1- ر.ک. دُوری، ص 61، 76.
2- روزنتال، ص 81-82، 84.
3- جعفریان، ص 51.
4- دوری، ص 61.
5- ر.ک. سخاوی، 1382، ص 159؛ حاجی خلیفه، ج2، ستون 1746- 1747.
6- برای پارهای از این روایات ر.ک. دوری، ص 63-72.
7- ر.ک. طبری، ج2، ص 328-329. 421-424، ج3، ص55- 56، 163- 164.
8- ابن هشام، 1361ش، مقدمهی مهدوی، ص9.
9- ر. ک. طوسی، ص18؛ یاقوت حموی، ج1، ص39.
10- ر. ک. د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «ابان بن عثمان».
11- ابن حجر عسقلانی، 1325- 1327، ج4، ص320-321؛ ابن هشام، 1361ش، همان جا.
12- ابن هشام، 1361 ش، مقدمه، ص9-10.
13- ابن حجر عسقلانی، 1325-1327، ج5، ص53-54.
14- ابن هشام، 1361 ش، مقدمه، ص10.
15- ر. ک. ابن عبدالبر، 1402، ص123، 127-128.
16- ر. ک. دوری، ص120.
17- ر. ک. طبری، ج11، المنتخب من کتاب ذیل المُذَّیل، ص645.
18- ر. ک. دوری، ص76-77، 82-93.
19- ابن هشام، 1361 ش، مقدمه، ص10-11؛ دوری، ص 96-97.
20- دوری، ص94.
21- ابن هشام، 1361 ش، مقمدمه، ص11-12؛ دوری، ص26-27.
22- چاپ زاخاو، 1904؛ ابن هشام، 1361 ش، مقدمه، ص12.
23- دوری، ص27.
24- مروج، ج5، ص211.
25- ر. ک. یاقوت حموی، ج6، ص2418، 2420؛ دوری، ص27؛ ابن هشام، 1368 ش، مقمدمهی مهدوی، ص پنجاه و پنج - شصت و یک.
26- ابن ندیم، ص105.
27- دوری، ص 10، 28، 30.
28- ر. ک. خطیب بغدادی، ج1، ص 219.
29- یاقوت حموی، ج6، ص 2802؛ ابن خلّکان، ج6، ص 35-36؛ ذهبی، 1401-1409، ج4، ص 544- 545.
30- دوری، ص25-26، 103، 107، 113.
31- ابن هشام، 1361 ش، مقمدمه، ص13-14.
32- ابن ندیم، ص106، 284؛ ابن حجر عسقلانی، 1325- 1327، ج4، ص201- 202؛ ابن هشام، 361 ش، مقمدمه، ص18- 17.
33- ر. ک. ابن ندیم، ص111.
34- بروکلمان، ج3، ص17-19.
35- دوری، ص32.
36- همان، ص11، 33.
37- ر. ک. ابن ندیم، ص 105-106؛ نجاشی، ص320؛ دوری، ص 35- 36، 122.
38- ر. ک. نجاشی، همان جا.
39- دوری، ص35.
40- ابن ندیم، ص103؛ یاقوت حموی، ج5، ص2133- 2134.
41- دوری، ص36.
42- یاقوت حموی، ج5، ص2135.
43- ر. ک. ابن ندیم، ص106؛ نجاشی، ص427- 428.
44- دوری، ص37-38.
45- نجاشی، ص 434.
46- د. اسلام، چاپ اول، ذیل «کلبی»، جوادعلی، 1369، ص 148-149.
47- ر.ک. ابن ندیم، ص 108-111؛ نجاشی، ص 434-435.
48- ر.ک. ابن ندیم، ص 112-113.
49- ابن ندیم، ص 112-113.
50- ر.ک. مسعودی، مروج، ج4، ص 333.
51- ر.ک. ابن ندیم، ص 58-60.
52- دوری، ص 38.
53- یاقوت حموی، ج4، ص 1852.
54- ر.ک. ابن ندیم، ص 113-117.
55- همان، ص 106.
56- دوری، ص 39.
57- محمد بدری فهد، ص 141-142؛ عبدالجبار ناجی، ص 213-215.
58- ر.ک. روزنتال، ص 85.
59- ابن ندیم، ص 119، 123-124؛ یاقوت حموی، ج3، ص 1322-1326، ج6، ص2480-2483.
60- دوری، ص 28.
61- روزنتال، ص 85-86.
62- جعفریان، ص 109-110.
63- ر.ک. روزنتال، ص 86.
64- همان، ص 90، 92-94، 97، 106، 161.
65- ابن ندیم، ص 112.
66- همان جا.
67- همان، ص 115؛ یاقوت حموی، ج4، ص 1856.
68- ابن ندیم، ص 126؛ یاقوت حموی، ج2، ص 792، 808، ج6، ص 2418؛ ابن فُوَطی، ج5، ص 315-316.
69- ابن ندیم، ص 288؛ صفدی، 1962-1979؛ ج13، ص381-382.
70- ر.ک. عبدالجبار ناجی، ص 183-189.
71- ر.ک ص1-6، 394.
72- ر.ک. ابن قتیبه، مقدمهی عکاشه، ص 56، مصطفی، ج1، ص 241-242؛ بروکلمان، ج2، ص229-230.
73- ر.ک. ذهبی، 1401-1409، ج13، ص180-183.
74- فسوی، مقدمه، ص الف.
75- ر.ک. ابن ندیم، ص 286؛ یاقوت حموی، ج1، ص 262.
76- روزنتال، ص 87؛ نیز ر.ک. مسعودی، مروج، ج3، ص 289-290.
77- درباره ی او. ر.ک. دانشنامه ی جهان اسلام، ذیل بلاذری، احمد بن یحیی.
78- ر.ک. ج1، ص 197.
79- ج1، ص 202.
80- ر.ک. ج1، ص 147-149، ج2، ص 344-345.
81- دربارهی این کتاب ر.ک. دانشنامه ی جهان اسلام، ذیل «تاریخ طبری».
82- جواد علی، 1369، ص 179-182.
83. همان، ص 179، 184، 187.
84- روزنتال، ص 157-158.
85- شمس الدین، ص پانزده.
86- ر.ک. مسعودی، مروج، ج1، ص 10-12؛ همو، التنبیه، ص 6.
87- ر.ک. مروج، ج1، ص 10، 147، ج5، ص 118؛ التنبیه، ص 123.
88- جوادعلی، 1964، ص 21-24، 26.
89- همان، ص 26؛ روزنتال، ص 128.
90- ر.ک. جوادعلی، 1964، ص 6-9.
91- درباره ی کتاب مقدسی ر.ک. دانشنامه ی جهان اسلام، ذیل «البدء و التاریخ».
92- ر.ک. مقدسی، ج1، ص 5-6.
93- روزنتال، ص 21، 135-136، 158.
94- حمزه اصفهانی، ص 176.
95- برای نمونه، ر.ک. ص 144، 150.
96- روزنتال، ص 164.
97- ر.ک. ابن ندیم، ص 292؛ سخاوی، 1382، ص 301.
98- ص 110-111.
99- سخاوی، 1382، ص 301-302؛ طبری، ج1، مقدمه ی ابوالفضل ابراهیم، ص 5.
100- یاقوت حموی، ج6، ص 2444-2457.
101- یاقوت حموی، ج4، ص 1493-1494؛ ذهبی، 1401-1409، ج16، ص 132-133.
102- ابن اثیر، الکامل، ج8، ص 627.
103- قفطی، ص 110.
104- برای مثال ر.ک. یاقوت حموی، ج2، ص 526، 554، 935.
105- قفطی، همان جا.
106- همان جا، صفدی، 1962-1979، ج5، ص 168؛ سبط ابن جوزی، 1968، ص 246-247.
107- مراکشی، سفر پنجم، قسم 1، ص 141-143.
108- همدانی، ج1، ص 3؛ قفطی، ص111.
109- همدانی، ج1، مقدمه ی کنعان، ص و.
110- صفدی، 1962-1979، ج21، ص 294؛ ابن رجب، ج1، ص 181.
111- قفطی، همان جا.
112. ابن فوطی، ج4، قسم 1، ص 534، پانویس 1.
113- قفطی، همان جا، صفدی، 1962-1979، ج16، ص 292-293.
114- ر.ک. قفطی، همان جا.
115- ص 165-166.
116- سخاوی، 1382، ص304.
117- عزاوی، 1376، ج1، ص 125.
118- سخاوی، همان جا.
119- سبط ابن جوزی، 1370، ج8، قسم 1 ص 353.
120- سخاوی، همان جا.
121- قفطی، همان جا، ابن کثیر، ج7، جزء 13، قس ذهبی، 1401-1409، ج21، ص 374؛ الفاخر فی ایام الناصر، اثری در یک مجلد از ابن جوزی.
122- روزنتال، ص 168.
123- ر.ک. ج1، ص 2-4.
124- ابن ابی الدم، ص 50-51، مقدمه ی حامد زیان، ص 41.
125- ر.ک. سخاوی،. 1382، ص 306، 315.
126- سبط ابن جوزی، 1405، سفر اول، ص 40.
127- ج2، ستون 1647-1648.
128- عزاوی، 1376، ج1، ص 91.
129- درباره ی این کتاب ر.ک. دانشنامه ی جهان اسلام، ذیل «تاریخ مختصرالدول».
130- مثلاً ر.ک. ص 238-241.
131- ر.ک. دانشنامه ی جهان اسلام، ذیل «بیبرس منصوری».
132- ر.ک. دانشنامه ی جهان اسلام، ذیل تاریخ ابوالفداء.
133- ر.ک. نویری، ج13، ص 2-3.
134- برای نمونه ر.ک. نویری، ج25، ص 352-355؛ نیز رک. ابن اثیر، الکامل، ج8، ص 458-463؛ محمدرضا ناجی، ص 70.
135- ر.ک. ذهبی، 1415، ص12-16.
136- ر.ک. ابن کثیر، ج7، جزء 14، ص 317؛ سخاوی، 1382، ص311.
137- ر. ک. یافعی، ج1، ص8-7.
138- ر. ک. ابن کثیر، ج1، جزء1، ص5-4.
139- ابن کثیر، ج7، جزء13 ص265، جزء14، ص 197-194؛ ابن شاکر کتبی، ج3، ص197.
140- د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «ابن کثیر».
141- ر. ک. ابن خلدون، ج1: مقدمه، ص13.
142- همان، مقدمه، ص43-42.
143- همان، ص13، 49.
144- همان، ص50-49، 52.
145- ر.ک. همان، ص6.
146- مثلاً آریانپور، ص51.
147- مهدی، ص150؛ حُصَری، ص260.
148- روزنتال، ص139-138.
149- ر. ک. ج1: مقدمه، ص7.
150- همان، مقدمه، ص10-9.
151-ر.ک. همان، ص 210-215، 219-221.
152- عنان، ص 148، 151.
153-ر. ک. دیاربکری، ج1، ص 2-3.
ناجی، محمدرضا و دیگران؛ (1390)، تاریخ و تاریخنگاری، ترجمهی شهناز رازپوش، محمدتقی زاده مطلق، سپیده معتمدی، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}