تاریخنگاری اسماعیلیان
به طور کلی تاریخنگاری اسماعیلیان ارتباط نزدیکی با ویژگیهای نهضت و نیز وضع سیاسی آنان داشته است. اسماعیلیان را اغلب دشمنان بی شمارشان اذیت و آزار میکردند و در نتیجه آنان مجبور به تقیه بودند. اکثر مؤلفان اسماعیلی، علما
نویسنده: محمدرضا ناجی و دیگران
مترجمان: شهناز رازپوش، محمدتقی زاده مطلق، سپیده معتمدی
مترجمان: شهناز رازپوش، محمدتقی زاده مطلق، سپیده معتمدی
به طور کلی تاریخنگاری اسماعیلیان ارتباط نزدیکی با ویژگیهای نهضت و نیز وضع سیاسی آنان داشته است. اسماعیلیان را اغلب دشمنان بی شمارشان اذیت و آزار میکردند و در نتیجه آنان مجبور به تقیه بودند. اکثر مؤلفان اسماعیلی، علما و متفکران این نهضت بودند که معمولاً به عنوان داعی در سرزمینهای گوناگون، به خصوص خارج از محدودههای دولتهای اسماعیلی، به اشاعهی مذهب اسماعیلی میپرداختند. آنان به علت سابقهی تعلیم خود و نیز به سبب لزومِ سرّی نگهداشتن فعالیتهای خود در سرزمینهای مخالفان خود، علاقهی خاصی به تدوین تواریخ سال شمار یا دیگر انواع گزارشهای تاریخی نداشتند، لذا جای تعجب نیست که پس از کشف تعداد کثیری از متون اسماعیلی در اوایل قرن چهاردهم تنها شمار معدودی نوشتههای تاریخی یافت شد و این امر خود دالّ بر بی علاقگی اسماعیلیان به تاریخنگاری است (1). معدود آثار تاریخی که مؤلفان اسماعیلی نوشتهاند، اینهاست: افتتاح الدعوة قاضی نعمان که تألیف آن در 346 به پایان رسیده و قدیمترین اثر مستقل اسماعیلی در متون به جا ماندهی اسماعیلی است که زمینهی استقرار خلافت فاطمی را در بر دارد. در دورههای متأخر قرون میانه فقط یک تاریخ عمومی دربارهی نهضت و مذهب اسماعیلی تألیف شد و آن عیون الاخبار نوشتهی ادریس عمادالدین (متوفی 872)، نوزدهمین داعی مطلق اسماعیلیان مستعلوی- طیبی، است. این کتاب در هفت مجلد تنظیم شده و شرح وقایع را از روزگار پیامبر و اولین ائمةی شیعه تا آغاز دعوت طیبی در یمن، یعنی تا نیمهی اول قرن ششم، دربر میگیرد. گفتنی است که در تاریخنگاری اسماعیلیان، تاریخ اسماعیلیه در دورهی پیش از فاطمیان به طور عام و مرحلهی آغازین نهضت اسماعیلی به طور خاص در ابهام مانده است. گزارشهای کوتاه اما فوق العاده مهم دیگری دربارهی بعضی وقایع تاریخی اسماعیلیه وجود دارد که از مهم ترین آنها رسالهی استتار الامام تألیف احمد بن ابراهیم نیشابوری، داعی فاطمی، است که در آن مهاجرت عبدالله الاکبر (یکی از امامان اسماعیلی در دورهی قبل از فاطمیان یعنی «دورهی ستر» در تاریخ اسماعیلیه) به سلمّیه و فرار امام بعدی - که بنیانگذار سلسلهی فاطمیان شد- از شام به شمال افریقا، به تفصیل گزارش شده است.
از سوی دیگر، در تاریخ پر حادثهی اسماعیلیه دو دوره وجود داشته که در آنها اسماعیلیان به نوشتههای تاریخی توجه خاص کردنند و آثاری در زمینهی تاریخنگاری پدید آوردند یا آثاری برایشان پدید آوردند که میتوان آنها را تواریخ یا وقایع نامههای رسمی تلقی کرد. اسماعیلیان در دورهی فاطمی و دورهی الموت دولتهایی از آن خود، و سلسلههایی از خلفا و حکمرانان داشتند که لازم بود رویدادها و حوادث سیاسی این دولتها و سلسلهها را مورخان و وقایع نگاران معتمد آنان بنویسند. در دورهی فاطمیان، به خصوص بعد از انتقال مقر دولت فاطمی از افریقیه به مصر در 362، عدهای مورخان اسماعیلی و غیراسماعیلی، مانند ابن زولاق (متوفی 386)، مُسبحی (متوفی 420) و قُضاعی (متوفی 454) که هر سه غیراسماعیلی بودند، تاریخهایی دربارهی دولت و سلسله خلفای فاطمی نوشتند، اما این آثار، به جز چند مورد، پس از سقوط خلافت فاطمیان از بین رفت (2). ایوبیان سنّی مذهب که در مصر جانشین فاطمیان شدند، کتابخانههای معروف فاطمیان در قاهره، از جمله کتابخانهی دارالعلم، را نابود کردند و به آزار اسماعیلیان پرداخته ادبیات مذهبی آنان را نیز از میان بردند.
اسماعیلیان دورهی فاطمی گذشته از منابع تاریخی صرف، چندین شرح حال از نوع سیره نیز پدید آوردند که ارزش تاریخی فراوان دارد. از میان آثار به جا مانده از این گروه میتوان از این آثار نام برد: سیرة جعفر بن علی، وی حاجبِ عبیدالله مهدی بود و عبیدالله مهدی مؤسس سلسلهی فاطمی بود؛ سیرة استاذ جوذر (متوفی 363) که یکی از رجال و محارم فاطمیان بود؛ و نیز سرگذشت نامهای نوشتهی مؤید فی الدین شیرازی (متوفی 470) که بیست سال در قاهره داعی الدعاة بود. سرگذشت نامههای دیگری نیز وجود داشته که از آنها چیزی جز نقل قولهایی در کتب دیگر باقی نمانده است، از جمله شرح حال داعی ابوعبدالله شیعی (متوفی 298) که خودش نوشته بوده و قاضی نعمان در افتتاح الدعوة از آن نقل کرده، و سیرة امام المهدی که داعی ادریس از آن در عیون الاخبار گزیدههایی آورده است.
دورهی فاطمیان از لحاظ داشتن اسناد با ارزش تاریخی، غنی بوده است. این اسناد که از دیوان انشای دستگاه خلافت فاطمی صادر میشده شامل رسایل گوناگون، نامهها و فرمانها و مجادلات، است (3). بسیاری از این اسناد در صبح الاعشی قلقشندی (متوفی 821) و مکتوبات دیگر بعدی از طریق نقل حفظ شده است.
اسماعیلیان نزاری دورهی الموت (654-483) نیز دارای سنّت تاریخنگاری ویژهی خود بودند. آنان نوشتهها و آثار عقیدتی معدودی به زبان فارسی داشتند و نیز وقایع نامههایی به فارسی تألیف کردند که اتفاقات دولت نزاری ایران را بر حسب دوران حکم فرمایی هر یک از خداوندان الموت دربر میگرفت (4). سنّت تاریخ نگاری نزاریه با اثری به نام سرگذشت سیدنا آغاز شد. این کتاب شرح حال حسن صبّاح (متوفی 518) و شرح اتفاقات مهم دورهی حکمرانی او بود. تاریخ وقایع دورهی جانشین حسن صبّاح، یعنی کیا بزرگ امید (518 -532)، در وقایع نامهی دیگری به نام کتاب بزرگ امید نوشته شد. رویدادهای دولت نزاری ایران در دورههای بعد را تاریخ نگارانی مانند دهخدا عبدالملک بن علی فشندی که فرمانده قلعهی میمون دز نیز بود، و رئیس حسن صلاح الدین منشی بیرجندی که شاعر و منشی محتشم نزاری قهستان بود، ثبت میکردند.
تمامی این وقایع نامههای رسمی که در کتابخانهی معروف قلعهی الموت و دیگر قلعههای نزاریه در ایران نگهداری میشد، در حملهی مغولان و سپس در دورهی حکمرانی ایلخانان مغول از یمان رفت. به رغم این اتفاقات، برخی مورخان دورهی ایلخانی، عطاملک جوینی (متوفی 681) و رشید الدین فضل الله (متوفی 718) و ابوالقاسم کاشانی (متوفی حـ 736)، این وقایع نامه و دیگر اسناد نزاری را شخصاً دیده بودند و از آنها در تواریخ خود به طور مشروح استفاده کردند. در اصل، تواریخ این سه تاریخ نگار، از منابع عمده برای تحقیق دربارهی تاریخ نزاریه ایران در دورهی الموت است. مورخان فارسی زبان دورههای بعد، مانند حمدالله مستوفی (متوفی بعد از 740) و حافظ ابرو (متوفی 833)، در تواریخ خود قسمتهای تاریخ اسماعیلیه را عمدتاً بر اساس نوشتههای جوینی و رشید الدین تألیف کردهاند. عدهای از مورخان معاصر دورهی سلجوقی نیز به ذکر وقایع دولت اسماعیلیان نزاری در ایران پرداختهاند که از آن جمله میتوان از سلجوقنامهی ظهیر الدین نیشابوری و راحة الصدور راوندی نام برد. تمامی این مورخان غیراسماعیلی نظریات بسیار خصمانهای نسبت به اسماعیلیه دارند. نزاریان شام در دورهی الموت سنّت تاریخنگاری نداشتند و دربارهی آنها تنها مطالبی در تاریخهای محلی شام ذکر شده است، همانند تواریخ ابن قلانسی (متوفی 555) و ابن عدیم (متوفی 660) (5).
ادبیات مذهبی اسماعیلیه نیز، به رغم فقرشان در زمینهی نکات تاریخی، برای ردگیری تاریخ عقیدتی اسماعیلیان در دورههای گوناگون حایز اهمیت است. مضافاً، بعضی از متون اسماعیلی دورهی فاطمی، مانند مجموعههایی به نام «مجالس» که مؤلفان گوناگون مینوشتند، شامل اشاراتی تاریخی است که در منابع دیگر یافت نمیشود. «مجالس» نمایانگر نوعی خاص از سنّت تعلیمی و ادبیات اسماعیلی است و آنها را عمدتاً شخصی داعی الدعاة فاطمی مینوشته یا برای وی تدوین میشده تا در مجالس درسی مشهور به «مجالس الحکمة» - که صرفاً برای اسماعیلیان در زمینهی تعلیم حکمت یا اصول عقاید باطنی اسماعیلیه برپا میشد- تعلیم داده شود (6). تحولات عقیدتی نزاریان دورهی الموت را نیز میتوان بر اساس ادبیات مذهبی مختصری که از آن دوره به جا مانده - بخصوص گزارشهای مورخان فارسیزبان دورهی ایلخانی و اشاراتی که در برخی منابع دورههای بعد از الموت در این باره شده است- بررسی کرد.
سنّت تاریخنگاری اسماعیلیان نزاری با سقوط دولت نزاری ایران در 654 قطع گردید. نزاریان در اوضاع نابسامان قرون بعدی فعالیتهای ادبی بسیار محدودی داشتند و به ادبیات گذشته و میراث ادبی تاریخی خود چندان دسترسی نداشتند؛ در نتیجه، از میراث تاریخی خود بی خبر ماندند و این فقدان اطلاع از تاریخ در کل ادبیات نزاری بعد از دورهی الموت به وضوح مشاهده میشود. آثاری که مؤلفان نزاری فارسی زبان در دورهی اَنجدان پدید آوردند، مانند رسالات ابواسحاق قهستانی (متوفی بعد از 904) و خیرخواه هراتی (متوفی بعد از 960)، اطلاعات تاریخی مهمی در بر ندارد. نزاریان بدخشان و نواحی مجاور که اکنون در تاجیکستان و افغانستان و مناطق شمالی پاکستان زندگی میکنند، دارای سنّت ادبی ویژهای هستند که مبتنی است بر ادبیات اسماعیلی فارسی دورههای گوناگون با توجه خاص به نوشتههای ناصرخسرو (متوفی بعد از 465)، و نیز با توجه به سنّتهای متصوفه آسیای مرکزی. اسماعیلیان این مناطق در رشته کوههای پامیر و هندوکُش نویسندگان معدودی در دورههای بعد از الموت پرورش دادند که در بین آنان مورخ وجود ندارد، ولی این اسماعیلیان نزاری آسیای مرکزی تعداد زیادی نسخهی خطی فارسی از آثار اسماعیلی را که در دیگر نقاط فارسی زبان تألیف شده است، حفظ کردهاند. بی علاقگی اسماعیلیان نزاری به تاریخنگاری از بعد از دورهی الموت تا زمان معاصر نیز ادامه یافته است، به طوری که تا اوایل قرن چهاردهم تنها از یک اثر تاریخی میتوان نام برد که مؤلفش نزاری بوده است، یعنی کتاب هدایت المؤمنین الطالبین خراسانی فدائی (متوفی 1302 ش).
تعدادی از اسماعیلیان مستعلوی- طیبی که متعلق به شاخهی داودی بودند، نیز تواریخی دربارهی دعوت طیبی و داعیان مطلق داودی در شبه قارهی هند نوشتهاند. این وقایع نگاران که عمدتاً از میان دستهی داعیان مطلق جماعت داودی برخاستهاند، تواریخ خود را بیشتر به زبان عربی نوشتهاند. در دورههای متأخرتر بعضی از این آثار برای استفادهی بیشتر عامهی مردم، به نوعی زبان گجراتی که زبان رسمی اسماعیلیان داودی (7) است و به خط عربی، نوشته شده است (8). باید متذکر شد که در این تواریخ عمدتاً حقیقت با افسانه درآمیخته و در نتیجه، تاریخ دعوت طیبی در هندوستان به خصوص در دورههای آغازین، همچنان مبهم مانده است. از میان تواریخ قابل اطمینانتر این گروه، منتزع الاخبار است که قطب الدین سلیمان جی برهانپوری (متوفی 1241)، از بهرههای داودی، آن را در دو مجلد تألیف کرده و هنوز به صورت نسخهی خطی است. جلد دوم این اثر، تاریخ اسماعیلیان طیبی و داعیان آنها را تا سال 1240 دربرمیگیرد. تاریخ مهم دیگر دربارهی دعوت طیبی در هند، موسم بهار تألیف میان صاحب محمدعلی رامپوری (متوفی 1315 یا 1316) است.
در عصر جدید، عدهای از بهرههای داودی دربارهی جماعت خود کتابهایی تألیف کردهاند. در میان آنها، مهمترین اثر تاریخی کتاب تاریخ فاطمیین مصر تألیف زاهدعلی (متوفی 1337ش/ 1958) به زبان اردوست که در دو مجلد تدوین یافته است. این تاریخ که بر اساس مجموعهی نسخ خطی موجود در خانوادهی وی تألیف شده، اولین کتاب مستند دربارهی فاطمیان در عصر جدید است. مجموعهی بسیار نفیس نسخ خطی اسماعیلی خانوادهی زاهدعلی چند سال قبل به کتابخانهی مؤسسهی مطالعات اسماعیلی واقع در لندن اهدا گردید. بهرههای داودی و همچنین اسماعیلیان سلیمانی که عمدتاً در یمن مستقرند، مجموعههای مهمی از آثار اسماعیلی را در کتابخانههای خصوصی خود حفظ کردهاند. چند تن از اعضای خاندان بهره داودی همدانی - که اصل آنها از یمن بوده است- نیز کتابهایی دربارهی تاریخ اسماعیلیه نوشتهاند، حسین بن فیض الله همدانی (متوفی 1341 ش)، از جمله پیشگامان مطالعات جدید اسماعیلی، تألیفاتش را بر اساس مجموعه نسخ خطی اسماعیلی که در خانوادهاش محفوظ بود پدید آورد. فرزند وی، عباس همدانی، هم اکنون این مجموعه نسخ را در اختیار محققان قرار میدهد و شخصاً کتاب ارزشمندی دربارهی تاریخ و عقاید اسماعیلیه نوشته است.
پینوشتها:
1- ر. ک. مجدوع؛ ایوانوف (Ivanov)؛ یوناوالا (Poonawala).
2- دفتری، 1375 ش، ص 169- 178؛ فؤاد سید، ص 1-41؛ همدانی، ص 234- 247.
3- ر. ک. مستنصر بالله؛ استرن (Stern).
4- دفتری، 1992، ص 91-97؛ نیز ر. ک. همو، 1375ش، ص 369- 379.
5- ر. ک. کاهِن، ص 33-93؛ لوئیس، ص 475- 489.
6-هالم (Halm)، ص 91-115.
7- ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «بُهره».
8- دفتری، 1375ش، ص 295-298.
ابواسحاق قهستانی، هفت باب، چاپ و. ایوانوف بمبئی 1959.
ادریس عمادالدین قرشی، عیونالأخبار و فنون الآثار، چاپ مصطفی غالب، بیروت 1978-1973.
منصور جوذری عزیزی، سیرةالأستاذ جوذر، چاپ محمد کامل حسین و محمد عبدالهادی شعیره، قاهره 1954.
جوینی، عطاملکبن محمد، تاریخ جهانگشای، چاپ محمد عبدالوهاب قزوینی، لیدن 1937-1911، 3ج، چاپ افست تهران [بیتا].
محمد بن زینالعابدین خراسانی فدائی، کتاب هدایت المؤمنین، چاپ آلکساندر سمیونوف، مسکو 1959.
محمدرضا خیرخواه هراتی، تصنیفات، چاپ و. ایوانوف، تهران 1339 ش.
دانشنامهی جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، 1375ش.
فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمهی فریدون بدرهای، تهران 1375ش.
محمد علی رامپوری، موسم بهار فی أخبار الطاهرین الأخبار، بمبئی 1311-1301.
رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ: قسمت اسماعیلیان، چاپ محمدتقی دانشپژوه و محمد مدرسی زنجانی، تهران 1338ش.
زاهد علی، تاریخ فاطمیین، مصر، کراچی 1948.
نعمان بن محمد قاضی نعمان، افتتاح الدعوة و ابتداء الدولة، چاپ وداد قاضی، بیروت 1970.
همان، چاپ فرحات دشراوی، تونس [1975].
عبدالله بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: منابع بخش فاطمیان و نزاریان، چاپ محمد تقی دانش پژوه، تهران 1366ش.
اسماعیل بن عبدالرسول مجدوع، فهرسة الکتب و الرسائل، چاپ علینقی منزوی، تهران 1344ش.
معد بن علی مستنصربالله، السجلات المستنصریة، چاپ عبدالمنعم ماجد، قاهره 1954.
هبةالله بن موسی مؤید فیالدین، سیرةالمؤید فیالدین داعی الدعاة، چاپ محمد کامل حسینی، قاهره 1949.
محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، روضةالتسلیم، یا، تصورات، چاپ، و. ایوانوف، لیدن 1950.
احمد بن ابراهیم نیسابوری، استتارالامام، چاپ و. ایوانوف. در مجلة کلیةالآداب بالجامعة المصریة، ج4، ش 2 (1936)، ص 93-107.
همان، چاپ سهیل زکار، در اخبارالقرامطه، دمشق 1982، ص 111-132.
محمد بن محمد یمانی، سیرةالحاجب جعفربن علی و خروج المهدی من سلمیة، چاپ و. ایوانوف، در مجلة کلیة الآداب بالجامعة المصریة، ج4، ش 2 (1936)، ص 107-133.
Claude Cahen, La Syrie du Nord a l"époque des croisades, Paris 1940, Farhad Daftary, "Persian historiography of the early Nizārī lsmā ilīs", lran: Journal of the British lnstitute of Persian Studies XXX (1992).
Heinz Halm, "The lsma ili oath of allegiance ( and) and the sessions of wisdom" (Majālis-al- hikma) in Fatimid times", in Mediaeval lsma< ili history and thought, ed. Farhad Daftary, Cambride 1996.
Abbas Hamdani,"Faimid history and historians", in Religion, learning and science in the Abbasid period, ed. M. J. Young, J. D. Latham and R.B. Serjeant, Cambridge 1990.
Vladimir lvanov, lsma ilis literature: a bibliographical survey, Tehran 1963.
Bernard Lewis, "The sources for the history of the Syrian assassins " , Speculum. 27 (1952). reprinted in B. Lewis, Studies in classical and Ottoman lslam (7th-16th centuries), London 1976.
lsmail K. Poonawala, Biobibliography of lsmā<- īlī? literature, Malibu, Calif. 1977.
A. Fu al Sayyid, "Lumières nouvelles sur quelques sources de l"histoire Fatimide en Egypte", Annales lslamologiques, 13 (1977).
Samuel M. Stern, Fatimid decrees: original documents from the Fatimid chacery, London 1964.
منبع مقاله :
ناجی، محمدرضا و دیگران؛ (1390)، تاریخ و تاریخنگاری، ترجمهی شهناز رازپوش، محمدتقی زاده مطلق، سپیده معتمدی، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ دوم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}