شاعر: مجید لشکری



 

یک اربعین، به نیزه سر یار دیده‌ام

یک اربعین، چو شمع به پایش چکیده‌ام

 یک اربعین، به ضربه‌ی شلّاق ساربان

بر روی خارهای مغیلان دویده‌ام

 یک اربعین، تمام تنم درد می‌کند

با ضرب تازیانه ز جایم پریده‌ام

 یک اربعین، رقیّه‌ی تو مفرد از غمت

اکنون بدون او به کنارت رسیده‌ام

 یک اربعین، به شام و به کوفه حماسه‌ها

با خطبه‌های حیدری‌ام آفریده‌ام

 یک اربعین، ز چوبه‌ی محمل سرم شکست

همچون پدر ببین تو جبین دریده‌ام

 یک اربعین، کنار عدو، وای! وای! وای!

بس جور طعنه‌های فراوان کشیده‌ام

 یک اربعین، به ضربه سیلی ببین حسین

رویم کبود گشته و قامت خمیده‌ام