شاعر: محمود ژوليده



 

اي امام عاشقان عشقت اسيرم كرده است
وي امير عارفان داغ تو پيرم كرده است
من اسير داغ عشقم ني اسير دست خصم
شعله‌هاي داغ‌هاي تو اسيرم كرده است
آرزوهاي محال دشمنان بر باد رفت
قدرت خون تو بر دشمن دليرم كرده است
ظهر عاشورا در آن ميدان شور انگيز عشق
دست جان‌بخش ولايت غم پذيرم كرده است
گر چه محنت ديده هفتاد و چند آلاله‌ام
داغ پيري سه ساله سخت پيرم كرده است
كربلا تا شام صدها كربلا كردم به پا
خصم حيرت از سپاه بي نظيرم  كرده است
كوه مي‌لرزيد از فريادهاي زخمي‌ام
كوفه تمكين از پيام  ناگزيرم كرده است
انقلاب سرخ تو با خطبه‌هاي ناب من
پاسدار خطبه ظهر غديرم كرده است
دشمن مكار من رسوا تر از ابليس شد
رو برو هر جا كه با مهر منيرم كرده است
قاري قرآن تو  و آيينه تفسير، من
مادرم تعليم اين خير كثيرم كرده است
خيزران چوبي كه زخمي كرد چشمان مرا
بس جسارت بر سر و روي اميرم كرده است
با وجودي كه قدم خم گشت و مويم شد سپيد
من نگويم داغ‌ها خرد و خميرم كرده است
«لا ارالموت» رسايت حكم «جاء الحق» گرفت
تا پيام غربت خونت سفيرم كرده است
با علي همره شدم از كربلا تا كربلا
او مرا ياري در اين راه خطيرم كرده است