يك اربعين براي تو گريان شدم حسين
يك اربعين براي تو گريان شدم حسين
مانند گيسوي تو پريشان شدم حسين
با چند قطره اشك دل من سبك نشد
ابري شدم به پاي تو باران شدم حسين
زلفي اگر كه ماند برايت سپيد شد
در اول بهار زمستان شدم حسین
كوفه به كوفه، كوچه به كوچه، گذر گذر
قاري شدي، مفسر قرآن شدم حسين
ديدي چگونه آخر عمري دلم شكست
ديدي چگونه بار گريبان شدم حسین
تو رفتي و كنار تو من گريه ميكنم
دارم سر مزار خودم گريه ميكنم
اي سايهي بلند سرم، اي برادرم حسين
آيينهي ترك ترك در برابرم.
بالم شكسته است و پرم پر نميزند
اما هنوز مثل هميشه كبوترم
من قول دادهام كه بگيرم سر تو را
از دست نيزهها و برايت بياورم
حالا سري براي تو آوردهام ولي
خاكستري و خاكي، واي خاك بر سرم
بگذار اول سخن و شِكوهام تو را
اي ماه زينب از نگراني درآورم
هرچند كوچه به كوچه تماشا شدم ولي
راحت بخواب هنوز دست نخورده است معجرم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}