پديده‏اى به نام جهانى شدن‏

نويسنده:دكتر مجيد توسلى
خبرنگاران، نخستين افرادى بودند كه به اين مفهوم پرداختند و ادبيات اوليه آن را به وجود آوردند و به همين دليل، در بدو نام گذارى آن، دقت كافى صورت نگرفته است. در معادل‏يابى اين واژه به زبان فارسى نيز دقت كافى صورت نگرفته است؛ زيرا Globدر زبان فارسى به معناى كره است و نه جهان و معادل جهان، Universe مى‏باشد. به همين دليل است كه برخى از اديبان و مترجمان فارسى زبان يا عرب زبان بر اين عقيده‏اند كه بايد از عبارت كروى شدن يا سياره‏اى شدن، به جاى جهانى شدن استفاده كنيم. بسيارى بر اين عقيده‏اند كه در زبان فارسى استفاده از عبارات كروى شدن و سياره‏اى شدن، به جاى جهانى شدن، به هيچ وجه نمى‏تواند مبين مفهوم Globalization باشد.

درباره تاريخچه جهانى شدن، دو نظريه وجود دارد؛

نظريه اول

مفهوم جهانى شدن، داراى تاريخچه مشخصى در ادبيات سياسى و بين‏المللى است. برخى بر اين اعتقادند كه جهانى شدن، حدود 400 سال قدمت دارد و با پيدايش مدرنيسم و شروع جريان مدرنيسم، جهانى شدن نيز شكل گرفته است. برخى از نويسندگان بر آنند كه مدرنيسم، شاخصه‏هاى متعددى دارد و يكى از اين شاخصه‏ها، Universalism يا جهانى شدن است و اين، يك جريان برگشت‏ناپذير است. مدرنيسم، جريانى بود كه در غرب آغاز شد؛ جهان را درنورديد و جهانى شد. با وجود آن‏كه در ابتدا، توسط سنت‏گراها، مخالفت‏هاى زيادى در مقابل مدرنيسم صورت گرفت، ولى سرانجام مدرنيسم پيروز شد. براى مدرنيسم، خصوصيت‏هاى زيادى نقل شده كه يكى غير قابل بازگشت بودن آن است؛ يعنى مدرنيسم، مانند يك انقلاب، همه چيز را زير و رو مى‏كند و از آن‏جا كه جهانى است، پس همه جهان را درمى‏نوردد. به اعتقاد اين گروه، مدرنيسم جريانى بود كه نمى‏شد جلوى آن را سد كرد؛ با وجود آن‏كه ديدگاه‏هاى مخالف زيادى در مقابل آن وجود داشت.
تكنولوژى‏ها و فنونى كه ما امروز شاهد آن هستيم، به لحاظ فلسفى، نتيجه افكار دكارت و بيكن و به لحاظ علمى، حاصل افكار گاليله، كپلر و... هستند. در حوزه زيست‏شناسى، هرمان و داروين، در حوزه فيزيك، نيوتن و در رشته روان‏شناسى، فرويد، تحولات عظيمى ايجاد كردند. داروين، نيوتن، فرويد و همه كسانى كه پيرو تفكرات آنها بودند، از آغازگران اين راه به شمار مى روند. اينان مى‏گفتند كه ما چيزى را قبول مى‏كنيم كه قابل مشاهده باشد و جريان پوزيتيويسم را بنيان نهادند و به معناى دقيق‏تر، جريان اثبات‏گرايى را شروع كردند؛ به اين معنى كه تا چيزى اثبات نشود، قابل قبول نمى‏باشد؛ حال مى‏خواهد خدا باشد يا پيامبر و يا ... .
Positivism، يعنى مثبت‏گرايى و مثبت، يعنى اثبات شده و اين، به معناى قابل اندازه‏گيرى و قابل مشاهده بودن مى‏باشد. در علوم فنى، ادعاهايى را كه اثبات نشده باشند، جزء علم به شمار نمى‏آورند و به آنها فرضيه مى‏گويند. بنابراين، علم را محدود به روابط بين پديده‏ها كردند و اين واژه را در جاى ديگرى استفاده نكردند. اين‏جا بود كه Science در مقابل Knowledge قرار گرفت و به كسى كه فقط علوم تجربى و طبيعى را مى‏دانست، Scientist مى‏گفتند.
بعضى بر اين عقيده‏اند كه پديده جهانى شدن كه ما امروز شاهد آن هستيم، مرحله‏اى از جريانى است كه از قديم شروع شده، اما اكنون شكلى جديد به خود گرفته است و علت اين شكل‏گيرى نوين يا به عبارتى، موتور محركه اين تغييرات سريع، فناورى ارتباطات است و اين، همان چيزى است كه تافلر در موج سوم از آن ياد كرده است. ترديدى نيست كه امروز ما در يك دهكده جهانى زندگى مى‏كنيم و پيش‏بينى تافلر، صحيح بوده است. در اين بين، ما چه وضعيتى خواهيم داشت؟ اين، سؤال مهمى است؛ زيرا سرنوشت كشور ما با اين تحولات، تغيير مى‏كند. بنابراين، بر ما لازم است كه با اين پديده جديد، آشنايى پيدا كنيم.

نظريه دوم

در نظريه اول، برخى بر اين عقيده بودند كه جهانى شدن، داراى قدمتى 400 ساله است؛ ولى برخى ديگر، نظرى متفاوت دارند. آنان مى‏گويند كه جهانى شدن، ممكن است ريشه در مدرنيسم داشته باشد؛ ولى فى‏نفسه يك جريان جديد است و داراى ريشه‏هاى تاريخى نمى‏باشد و بنابراين، بايد مختصات آن را به خوبى تعريف و ارزيابى كرد.
اين گروه، چنين معتقدند: همان گونه كه پس از شروع جريان مدرنيته و از قرن 16 به بعد، انقلاب‏هاى متعددى روى داد و چهره جديدى به دنيا بخشيد، جريان جهانى شدن نيز چهره جديدى به دنيا خواهد بخشيد. اين جريان، داراى تأثير فراوانى بر زندگى شخصى، اجتماعى، علمى، فرهنگى و ... دارد و براى ما لازم است كه اين جريان را دقيقاً بشناسيم؛ زيرا در صورت عدم درك صحيح از آن، متضرر خواهيم شد.

جهانى شدن‏

در شروع هر بحث، ابتدا بايد تعريفى از موضوع مورد بحث ارائه داد و بحث را به آن محدود كرد. از لحاظ منطقى، ارائه يك تعريف جامع و مانع براى جهانى شدن، در حال حاضر، مقدور نمى‏باشد؛ زيرا به قول بسيارى از انديشمندان، واژه جهانى شدن، در حيطه‏هاى مختلف، داراى معانى متعدد و متفاوتى است و با تغيير فرهنگ‏ها، نگرش‏ها و دغدغه‏ها، تغيير مى‏بايد. بنابراين، اين‏كه ما تعريفى از جهانى شدن ارائه بدهيم، اين تعريف، جامع و مانع نخواهد بود و ما را دچار مشكل خواهد كرد و كار صحيحى نيست؛ بلكه مطالعه و شناخت بر روى جهانى شدن، بايد از طريق ويژگى‏هاى آن باشد. اگر كمى به مطلع بحث توجه كنيم، اين نظريه كه جهانى شدن محصول دهه اخير مى‏باشد، صحيح‏تر به نظر مى‏رسد؛ زيرا در همين دهه اخير كه شاهد تحولات ناشى از جهانى شدن هستيم، فناورى ارتباطات، از نقطه صفر، به طور ناگهانى، به نقطه اوج خود نزديك شده است؛ به طورى كه به هيچ وجه با گذشته خودش، قابل قياس نمى‏باشد. حدود 10 سال است كه بحث جهانى شدن در دنيا شكل گرفته و حدود 4-5 سال است كه اين بحث، به ايران وارد شده است و ما شاهد ترجمه مقاله‏هايى در مورد اين موضوع هستيم. براى آن‏كه بتوان درباره اين موضوع نظر داد، لازمه‏اش آن است كه فرد، داراى اطلاعاتى در مورد دانش روز، علوم ارتباطات، كامپيوتر و صنعت باشد؛ ولى متأسفانه چون در كشور ما انديشمندان و نظريه‏پردازان معمولاً اين آشنايى را ندارند، ما تاكنون، نظريه‏پردازى كه بتواند نظرى صريح ارائه بدهد، نداشته‏ايم؛ البته بايد توجه داشت كه هنوز هم در جهان نظريات جهانى شدن، تئوريزه نشده است.
در مورد مدرنيسم، 10 تا 20 نظريه وجود دارد. افرادى اين نظريه‏ها را بررسى علمى و تحقيقى كرده‏اند و از بررسى الگوهاى متفاوت، الگويى را به وجود آورده و مباحث را تئوريزه كرده‏اند؛ اما تئوريزه كردن نظريه‏ها در مورد جهانى شدن، هنوز انجام نشده است.
آيا اين جهانى شدن، جريانى قديمى است يا رويكردى جديد دارد؟ آيا جهانى شدن، صرفاً براى كشورهاى در حال توسعه اهميت پيدا كرده يا براى كشورهاى جهان سوم هم يك موضوع قابل بررسى است؟ آيا جهانى شدن، شكل جديد و نوينى از استعمار است؟ شايد همان گونه كه كشورهاى غربى تصميم بر حضور مستقيم در كشورهاى مستعمره‏شان نداشتند و از طريق سران كشورها به استعمار خود ادامه مى‏دادند، از ابراز جهانى شدن نيز به اين منظور مى‏خواهند استفاده كنند.
انديشمندان در حال حاضر، نسبت به مسئله جهانى شدن، به دو دسته خوش‏بين و بدبين تقسيم شده‏اند. برخى مى‏گويند كه جهانى شدن، هيچ نفعى براى ما نخواهد داشت؛ زيرا جهانى شدن، ادامه استعمار و شكل جديدى از آن مى‏باشد و ما نبايد فريب آن را بخوريم.
ما بايد نسبت به اين جريان خوش‏بين باشيم يا بدبين؟ در كدام حوزه‏ها، ما مى‏توانيم وارد اين جريان بشويم و در كدام حوزه‏ها نمى‏توان وارد شد؟ اين جاست كه بحث مزيت‏ها مطرح مى‏شود كه بايد آنها را بررسى كرد. يكى از بحث‏ها اين است كه آيا ما به سازمان تجارت جهانى بپيونديم يا نه؟ اگر ما به اين سازمان بپيونديم، چه مزايا و فوايدى براى ما دارد و اگر نپيونديم، چه ضررهايى را بايد متحمل شويم؟ در حوزه فرهنگ و سياست، ما چه تاثيرى مى‏پذيريم و چه اتفاقاتى براى ما خواهد افتاد؟ اينها مسائلى هستند كه بايد جوابى دقيق و كارشناسانه براى آنها پيدا كنيم.

عوامل جهانى شدن‏

در جهان امروز، شاهد عوامل متعددى هستيم كه برخى پيدايش و تكوين جهانى شدن را با آنها مرتبط مى‏دانند كه مهم‏ترين آنها عبارتند از:

1. صنعت ارتباطات‏

صنعت ارتباطات، يكى از صنايع مسحور كننده است كه در دهه اخير، با سرعت باور نكردنى، رشد يافته است. در حال حاضر، حجم يك كتابخانه بزرگ را در يك ديسك فشرده )CD(ذخيره مى‏كنند و انبوهى از اطلاعات را از آن سوى دنيا Down loadمى‏كنند. اينها همه دست به دست هم داده‏اند تا تحول عجيبى را در انتقال اطلاعات، صوت و تصوير، به وجود آورند. شما مى‏توانيد در عرض چند دقيقه، نامه خود را به همه جاى دنيا برسانيد. اين مسائل باعث شده‏اند تا در حوزه‏هاى مختلف فكرى، فرهنگى و سياسى، تحولات زيادى صورت گيرد و ملت‏ها همواره از وضع يكديگر آگاه باشند.

2. رشد شركت‏هاى چند مليتى

در حوزه اقتصاد، شركت‏هايى به نام شركت‏هاى چند مليتى وجود دارند كه ديگر وابسته به يك دولت خاص نمى‏باشند و از چند مليت تشكيل شده‏اند و حتى امروزه ديگر شركت‏هاى چند مليتى هم كم كم از رونق مى‏افتند و شركت‏هاى فرامليتى، در حال شكل‏گيرى هستند كه بخش عظيمى از اقتصاد جهانى، در دست اين شركت‏هاست. رئيس شركت Microsoft كه شايد عظيم‏ترين شركت در عرصه فن‏آورى‏هاى نوين باشد، داراى بيش از 100 ميليارد دلار سرمايه شخصى است. چنين سرمايه‏اى، مى‏تواند بسيارى از شركت‏هاى ديگر را از عرصه رقابت خارج كند. حتى سازمان‏هاى جاسوسى هم مى‏توانند از اين شركت‏ها استفاده كنند؛ مثلاً زمانى كه شركت مايكروسافت، نسخه Windowsرا به بازار عرضه كرد، اگر كسى به اينترنت وصل مى‏شد، تمام اطلاعات روى كامپيوتر را مى‏توانست در مايكروسافت Down load نمايند.

3. گسترش و نفوذ بازارهاى مالى جهانى

سرمايه‏دارى، تاكنون سه دوره را پشت سر نهاده است كه عبارتند از:
الف) سرمايه‏دارى تجارى )Commerical(.
ب) سرمايه‏دارى صنعتى)Industrial( .
ج) سرمايه‏دارى مالى )Financial(.
از يك دوره مشخص به بعد، سرمايه‏دارى تجارى جاى خود را به سرمايه‏دارى صنعتى داد. در دو قرن 16و 17، شاهد سرمايه‏دارى تجارى بوديم؛ ولى در قرون 18و 19، سرمايه‏دارى صنعتى را داريم و در قرن بيستم نيز سرمايه‏گذارى صنعتى جاى خود را به سرمايه‏گذارى مالى داد. سرمايه‏دارى مالى، با دو نوع ديگر، تفاوت‏هايى دارد. در اين نوع سرمايه‏دارى، اعتبار و اعتماد است كه پيش‏برنده امور است و به همين دليل، امروزه بانك‏ها هستند كه در سرمايه‏دارى دنيا، نقش مهم و اساسى را بر عهده دارند؛ به ويژه بانك جهانى و صندوق بين‏المللى پول. اگر دقت كنيم، مى‏بينيم كه در امور بانكى نيز تكنولوژى ارتباطات نقشى اساسى بر عهده دارد؛ تا آن‏جا كه امور بانكى نيز از طريق ارتباطات اينترنتى قابل انجام است.
موضوعاتى مانند كارت‏هاى اعتبارى نيز اين‏جا مطرح مى‏شوند و تنها مشكلى كه در سر راه تجارت‏هاى اينترنتى وجود دارد، مسئله هك كردن و از بين بردن اعتبار كارت‏هاست. اين امور، دزدى‏هاى اينترنتى ناميده مى‏شوند.

4. افزايش اقدامات بين‏المللى در خصوص حفظ حقوق بشر

يكى از مسائل ديگرى كه اثر بسيارى در موضوع مسئله جهانى شدن داشته است، مسئله افزايش اقدامات بين‏المللى در خصوص حفظ حقوق بشر است. در اين دوره، با رشد سريع سازمان‏هاى غيردولتى )NGO(مواجه هستيم. اين شركت‏ها، در مقابل دولت‏ها، صاحب قدرت شده‏اند و ارتباطات مردم هم - به واسطه اينترنت - با اين شركت‏ها بسيار تسريع شده و همين موضوع، مشكلاتى را براى دولت‏ها به وجود آورده است.

5. مسائل زيست محيطى‏

بحث مهم ديگرى كه فرايند جهانى شدن را تشديد كرد، مسائل مربوط به زيست محيطى است. مسئله گرم شدن كره زمين، باران‏هاى اسيدى و نازك شدن لايه ازون بحث‏هايى هستند كه افكار همه كشورهاى دنيا را به خود مشغول كرده‏اند. بنابراين، لازم است كه همه دولت‏ها براى رفع اين مشكلات، هماهنگ و همكار باشند.
مجموعه اين علل، به بحث جهانى شدن دامن زدند و آن را به پيش بردند. اين بحث، در كشورهاى غربى پيدا شده و كم كم به ساير نقاط جهان هم سرايت كرده است.

ديدگاه‏هاى گوناگون در مورد جهانى شدن

به اعتقاد برخى انديشمندان، جهانى شدن، يك فرآيند فشردگى زمان و مكان است؛ به اين معنا كه با وجود اينترنت شما در حالى كه در خانه خود در ايران هستيد در عرض چند ثانيه، با سايتى اينترنتى در انگلستان ارتباط برقرار مى‏كنيد و سفارش آن‏چه را كه مورد نياز است، مى‏دهيد و حتى پا را از اين فراتر گذاشته‏اند؛ بطورى كه از شما فيلم‏بردارى مى‏كنند و شكل شما را در جايى ديگر كه مى‏خواهيد كنفرانس بدهيد، به صورت حجمى به وجود مى‏آورند و افراد، با شكل واقعى شما روبه‏رو مى‏شوند.
همچنين اين بحث مطرح شده كه انسان را به انرژى تبديل كنند و لحظه‏اى ديگر، او را در جايى ديگر، به وجود آورند و ادعا شده كه از لحاظ تئوريكى، مشكلى وجود ندارد؛ ولى به خاطر پيچيدگى‏هاى موجود انسانى، مشكلات تكنولوژى، راه ما را سد كرده است.
اكنون بحثى به نام واقعيت مجازى وجود دارد؛ به اين معنا كه با استفاده از تكنيك‏هايى، به طور مجازى، يك واقعيت را در مخيله انسان القا مى‏نمايند. بحث فشرده‏سازى زمان و مكان، مطابق تعريف آقاى هاروى است. در اين تعريف، ما با يك سياره يا يك كره سر و كار داريم و يا به قول تافلر، با يك دهكده روبه‏رو هستيم. در يك دهكده، اگر فردى، كارى انجام بدهد، به سرعت، خبر آن به همه جا مى‏رسد؛ با اين تفاوت كه دهكده آقاى تافلر، يك دهكده الكترونيكى است و در اين دهكده، بحث‏هاى فراوانى مطرح است. كدام فرهنگ غالب خواهد شد و كدام فرهنگ مغلوب مى‏شود؟ آيا فرهنگ غرب مسلط مى‏شود؟ آيا فرهنگ‏ها بر جاى خودشان باقى مى‏مانند؟ اين سؤالات، نمونه‏هايى از اين بحث‏هاست. برخى از انديشمندان در پاسخ به اين سؤالات گفته‏اند كه اصلاً اين طور نيست كه بگوييم جهانى شدن، فرهنگ‏ها را از بين مى‏برد. در كتابى كه توسط آقاى شايگان درباره جهانى شدن تأليف شده، از اصطلاح فرهنگ موزاييكى استفاده شده است؛ به اين معنى كه فرهنگ‏هاى مختلف در جهان، مانند موزاييك در كنار هم زندگى مى‏كنند و هر چه اين موزاييك‏ها رنگارنگ‏تر و متنوع‏تر باشند، زيباتر و جالب‏تر به نظر مى‏رسند. بنابراين، نبايد اصلاً نگران كنار هم قرار گرفتن فرهنگ‏هاى متفاوت باشيم. همچنين نبايد نگران باشيم كه كدخداى اين دهكده كوچك، غربى‏ها خواهند شد؛ چون غربى‏ها وقتى كه ديدند كشورهايشان سرشار و انباشته از فيلم‏هاى هاليوود و آمريكايى مى‏شود، عهدنامه تلويزيون فرامرزى را تصويب كردند و اجازه ندادند كه فيلم‏هاى آمريكايى مسلط بشوند؛ زيرا اعتقاد داشتند كه اين، Globalization نيست، بلكه Americanization است.
ديدگاه‏هاى ديگرى نيز درباره اين مسئله وجود دارد؛ مثلاً فردى به نام گيدنز، اعتقاد دارد كه جهانى شدن جريانى است كه روابط اجتماعى جهانى را تشديد مى‏كند و مكان‏هاى دور را به هم متصل مى‏كند. بنابراين، اتفاقى كه در گوشه‏اى از دنيا مى‏افتد، به همه ربط دارد و ديگر نمى‏توان ادعا كرد كه اين اتفاق، به من ارتباط ندارد. از اين پس، هر تصميمى كه در يك كشور گرفته مى‏شود، روى سرنوشت همه انسان‏هاى جهان تأثير دارد. بنابراين، گيدنز، از منظر ديگرى به اين وضع مى‏نگرد و معتقد به فرايند جدايى زمان و مكان است كه بر خلاف نظر هاروى است.
اين كه گفته مى‏شود زمان و مكان فشرده شده‏اند، به اين معنى است كه ديگر فاصله زمانى بين ما و آنها وجود ندارد يا به عبارتى، زمان، موضوعيت خود را از دست داده است. گيدنز در كتاب نيروى مقدم، به طور مشروح، به تبيين اين مفهوم پرداخته است.
در تحليل نهايى، تفسير هاروى و گيدنز، يكى است؛ ولى از دو ديدگاه متفاوت بيان شده، تفاوت دقيقى بين اين دو نظريه نمى‏توان پيدا كرد؛ تنها يكى مى‏گويد كه جدا شدن و ديگرى مى‏گويد يكى شدن. برخى افراد حتى پا را از اين نيز فراتر نهاده و چنين گفته‏اند: از آن‏جا كه جهانى شدن يك خصلت سركش در جهان است، نمى‏توان به طور قطع گفت كه در جهان چه اتفاقى در حال رخ دادن است؛ زيرا براى آن‏كه بتوان راجع به يك موضوع اظهارنظر كرد، بايد از سطحى بالاتر به آن نگريست؛ حال آن‏كه خود ما نيز در معرض جهانى شدن هستيم.

ما و جهانى شدن‏

در ابتدا بيان شد كه ما به عنوان يك فرد ايرانى، مى‏توانيم در مورد اين قضيه دو ديدگاه داشته باشيم؛ يكى ديدگاهى خوش بينانه و ديگرى ديدگاهى بدبينانه. برخى بر اين عقيده‏اند كه جهانى شدن، ارتباط بين ملل و افراد متفاوت را بهبود بخشيده، روابط را تشديد كرده، انسجام اجتماعى را بهبود مى‏بخشد.
برخى معقتدند كه جهانى شدن، يك فرآيند است و فرآيند، يعنى جريانى كه خود به خود پيش مى‏رود؛ مثل توپى كه از سراشيبى به پايين مى‏غلتد يا مثل دانه‏اى كه كاشته مى‏شود و در صورت آماده بودن شرايط، خود به خود، شروع به رشد و نمو مى‏كند. گفته شده كه جهانى شدن نيز فرآيندى است كه از جايى شروع مى‏شود و به تكامل مى‏رسد و با پيشرفت علم و تكنولوژى و ارتباطات، راه خودش را مى‏پيمايد و پيش مى‏رود. گروهى ديگر، ديدگاه خوبى نسبت به اين پديده ندارند و بر اين عقيده‏اند كه جهانى شدن، يك فرآيند نمى‏باشد؛ بلكه يك پروژه است؛ يعنى عده‏اى نشسته‏اند و نقشه‏اى براى استعمار دنيا طراحى كرده‏اند كه اين نقشه، نام جهانى شدن به خود گرفته است. طراحان اين نقشه، مى‏خواهند حاكمان آينده جهان باشند. آنان مى‏انديشند كه غرب با بحران انرژى مواجه خواهد شد و در آينده، به منابع انرژى ساير دنيا نياز خواهد داشت بنابراين، سازمان تجارت جهانى را راه انداخته‏اند. آنها معتقدند كه اين برنامه طورى طراحى شده كه فرهنگ در چارچوب غرب حفظ شود. آنها معتقدند كه اين پروژه‏اى است كه قسمت‏هايى از آن انجام شده و قسمت‏هايى نيز در حال انجام است و احتمالاً در آينده انجام مى‏شود و در بخش‏هاى ديگر آن كه انجام شود، سلطه و احاطه غرب بر جهان، مكشوف‏تر و معلوم‏تر خواهد شد و در آينده، سلطه فرهنگ غرب را بر ساير فرهنگ‏ها، بيشتر احساس خواهيم كرد.
كسانى كه معتقدند اين يك فرآيند است، ديگر از اين موضوع به عنوان تهاجم فرهنگى ياد نمى‏كنند؛ بلكه از آن به عنوان يك روند طبيعى كه برنامه‏هاى خاص خودش را دارد، ياد مى‏كنند؛ اما آن كه به پروژه‏اى بودن جهانى شدن معتقد است، همواره مراقب همه جاست و همه برنامه‏ها و رويكردها را با چشم ديگرى مى‏بيند و مواظب است كه فريب نخورد.
در اين زمينه، بررسى عواملى كه باعث تسلط فرهنگ غربى بعد از جنگ جهانى دوم و به ويژه در عصر حاضر شده و عواملى كه باعث شده‏اند تا امثال آقاى بوش (رئيس جمهور وقت آمريكا) از نظم نوين جهانى سخن بگويند و افرادى مثل هانتينگتون، صحبت از جنگ تمدن‏ها كنند، مى‏تواند مفيد باشد.
عوامل زيادى در اين نگرش دخيل بوده‏اند كه برخى عبارتند از:
مى‏دانيم كه پس از انقلاب صنعتى كه استالين در شوروى ايجاد كرد، روس‏ها اولين ماهواره را به فضا فرستادند و بعد از آن، آمريكايى‏ها احساس كردند كه در جايى ضعف دارند و از انجام اين كار ناتوانند. بنابراين، به اشكالاتى كه در نظام آموزش و پرورش خود داشتند، پى بردند و شروع به اصلاح آن كردند و به موفقيت‏هايى دست يافتند و پس از آن، آرمسترانگ به ماه سفر كرد. با حذف اين رقيب جدى و خطرناك، يعنى شوروى، بحث جهانى شدن تا حدى گسترش يافت.
جهانى شدن امروز در حوزه‏هاى مختلف فرهنگ، سياست، اقتصاد و علم مطرح است و اين‏كه هر كدام از كشورها در مواجهه با آن چه رويكردى نشان مى‏دهند، بايد مورد بررسى قرار گيرد. در اين‏جا باز اين سؤالات مطرح شده‏اند: آيا يك دولت قدرتمند مركزى در جهان به وجود خواهد آمد؟ آيا همه دولت‏ها، قدرت خود را از دست خواهند داد؟ آيا دموكراسى جهانى، شكل خواهد گرفت و يا اتفاقات ديگرى مى‏افتد؟
در حوزه اقتصاد، مسئله به اين پيچيدگى نيست؛ زيرا بر اساس تصميمات گرفته شده، اقتصاد اكنون يك مسئله جهانى شده است. كشورهايى كه به سازمان تجارت جهانى بپيوندند، با مشكلات زيادى مواجه خواهند شد؛ مثلاً خودروى زانتيا در ايران حدود 20 و چند ميليون تومان است؛ در حالى كه پيكان، چند ميليون قيمت دارد. اگر دنبال علت اين قيمت‏ها برويم، در مى‏يابيم كه چون در كشور ما تعرفه‏هاى زيادى - حدود 40 تا 50 درصد - براى واردات در نظر مى‏گيرند، از محل اخذ اين تعرفه‏ها، از توليدات داخلى حمايت مى‏شود؛ در حالى كه اگر ما به سازمان تجارت جهانى بپيونديم، بايد تعرفه 4 درصد را بپذيريم كه اين موضوع، مشكلاتى جدى را براى ما و كشورهاى در حال توسعه، به وجود خواهد آورد.
در پاسخ به افرادى كه معتقدند ما در حال عقب ماندن از قافله جهانى شدن هستيم، مى‏توان گفت كه مگر چند درصد از مردم كشورهاى جهان سوم از امكانات اينترنت استفاده مى‏كنند. روشن است كه درصد بسيار كمى استفاده مى‏كنند. اين درصد كم، چقدر از امكانات تكنولوژيكى، علمى و اطلاعاتى جهان در اختيار آنهاست؟ بنابراين، مى‏بينيم كه امكانات دنيا، به صورت نامتقارن، توزيع شده است. مخالفان مى‏گويند كه اگر ما در اول توزيع، امكانات را عادلانه در جهان توزيع كنيم و سپس به دنبال جريان جهانى شدن برويم، همه چيز معقول و منطقى است؛ اما موافقان مى‏گويند كه همان‏طور كه جريان جهانى شدن، كشورهايى مانند كره جنوبى و مالزى را با تحول اقتصادى مواجه كرده است، ما را نيز متحول خواهد ساخت. ما به دنبال اين نيستيم كه كدام ديدگاه صحيح و كدام غلط است؛ بلكه تبيين موضوع، مورد بحث ماست. همان گونه كه اشاره شد، برخى مى‏گويند كه اين، يك نقشه جديد استعمارگرانه، براى تاراج منابع كشورهاى جهان سوم است و برخى ديگر معتقدند كه اين گونه نيست و مى‏گويند كه مثلاً در سال 94 و 95، كتاب مثنوى مولانا در آمريكا، پرفروش‏ترين كتاب سال بوده است و آن‏چنان در فرهنگ آمريكا جا باز كرد كه مدونا، خواننده آمريكايى نيز از اشعار وى استفاده كرد.
درباره اين موضوع نيز همگان اين‏گونه تصور نمى‏كنند كه فروش كتاب مولانا، يك پديده طبيعى بوده است و بر اين عقيده‏اند كه غرب به دنبال آن است كه خود را به عنوان يك قطب فلسفى، ادبى و فرهنگى، مطرح كند و در اين راستا، بسيارى از افراد ملل مختلف را كه اهل علم و فرهنگ بوده‏اند، به افكار خود نزديك كند و از آثار آنها، در جهت عملى‏تر كردن نقشه خود استفاده كند؛ اما به نظر نويسنده، موضوع جهانى شدن هم مى‏تواند يك تهديد باشد و هم مى‏تواند يك فرصت خوب باشد؛ اگر از اين بستر خوب استفاده شود، مى‏تواند فرصت بسيار خوبى براى كشور ما باشد و اگر تنبلى و سستى كنيم، اين موضوع، براى ما، شكل تهديد خواهد گرفت.
سايت DVD به 43 زبان، براى شما اخبار صوتى - تصويرى ارائه و همواره اخبار روز را بيان مى‏كند؛ حال آن‏كه سايت‏هاى ما، سرشار از كاتالوگ، با كيفيت و سرعتى بسيار نازل هستند و اين عوامل، موجب مى‏شوند كه مخاطبان كاهش يابند.
ما در حوزه فرهنگ، بسيار ضعيف عمل مى‏كنيم و به قول رابرتون، انديشمند غربى، جريان جهانى شدن، نه تنها هيچ ضربه‏اى به فرهنگ ما نمى‏زند، بلكه موجب گسترش آن مى‏شود.
ادعا مى‏شود كه اكنون در آمريكا، عده‏اى از معماران چينى، سبك معمارى چينى (فتچويى) را بنيان نهاده‏اند كه طرفداران بسيار زيادى هم در آمريكا پيدا كرده است. در اين مورد خاص، چينى‏ها از اين بستر، به طور مناسب بهره گرفته‏اند و فرهنگ خود را گسترش داده‏اند. به همين دليل، برخى معتقدند كه اصلاً عبارت Globalization يا Globalism، اصطلاح صحيحى نمى‏باشد؛ بلكه بايد از عبارت Glocalismاستفاده كنيم.Glocalism ، تلفيقى است از Globalizationو Localizationاست كه اولى به معناى جهانى شدن و دومى به معناى محلى شدن است و به اين معنا خواهد بود كه منش محلى جوامع، به نوعى جهانى، تغيير مسير مى‏دهد و يك ديدگاه سوم يا ديدگاه بينابين را به وجود مى‏آورد.
افرادى كه نگاهى بدبينانه نسبت به Glocalism دارند، معتقدند كه اين جريان، جهانى شدن نيست؛ بلكه نوعى جهانى‏سازى است و غربى‏ها از اين جريان استفاده مى‏كنند تا فرهنگ خودشان را تعميم دهند و اين موضوع را به عنوان پروژه‏اى مطرح مى‏كنند كه از قبل، طراحى شده است.
بر ماست كه با اين موضوع جدى، مواجهه‏اى دقيق، منصفانه و آگاهانه داشته باشيم؛ تا تهديدهاى فرارو را به فرصتى براى گسترش فرهنگ اصيل و ناب خود تبديل كنيم.
منبع: ماهنامه پرسمان