فابلهای عربی
یکی از کهنترین انواع داستانی در ادبیات ملل، داستان از زبان حیوانات است که توانسته طی قرون و اعصار متمادی به حیات خود ادامه دهد. داستانهایی که سرگذشت آنها از یکسو به تمدنهای باستانی مصر، هند و یونان میرسد (1) و از سوی دیگر، با وجود تحولات شگرف در ادبیات ملل هنوز هم در قالب داستانهای کودکان به اشکال مختلف منظوم و منثور و به خصوص با پیشرفت تکنولوژی در عرصهی ادبیات نمایشی در قالب پویانمایی (انیمیشین) به یکی از شناخته شدهترین اشکال داستانهای کودکان در روزگار ما تبدیل شده است. همانند قصهها نمیتوان قدمت و خاستگاه مشخصی برای این نوع داستانها تعیین کرد. (2) فابلها در تمدنهای باستانی و حتی در میان اقوام بدوی نیز وجود داشته، ولی بسیاری از آنها از میان رفته است. از جمله در آفریقا که بیش از دویست و پنجاه هزار قصه، فابل، افسانه و تمثیل که احتمالاً بخش زیادی از آن را فابل تشکیل میدهد هنوز تدوین نشده است. (3)
شاید بتوان گفت در جهان ادبیات، داستان از زبان حیوانات یکی از پرکاربردترین و پرطرفدارترین انواع داستانی است. سادگی، کوتاهی، عام بودن پیام داستانها، آشنا بودن شخصیتها و رفتار آنان برای مخاطبان از جمله عوامل اقبال عمومی به این نوع داستانهاست. وجود نمونههای مشابه از برخی از این قصهها در ادبیات ملل، گواه دیگری است بر اینکه محتوا و پیام این قصهها میان انسانها مشترک و به بیانی دیگر جهانی است. (4)
در زبان عربی و فارسی، نامهای متعددی برای این نوع داستانی به کار رفته است: در زبان عربی گاهی الخرافة، خرافة الحیوان، قصص الحیوان، حکایات الحیوان، الحکایة علی لسان الحیوان و گاهی نیز فابولا و فابیولا میگویند. در زبان فارسی، نامهایی مانند مثل، متل، تمثیل، افسانه تمثیلی، داستان از زبان حیوانات، افسانه حیوانات، افسانه وحوش، قصههای حیوانات، حکایتهای حیوانات و گاهی نیز لفظ فرنگی فابل به کار میرود. این نوع داستانی را در قدیم گاه قصه خواندهاند و گاه افسانه. واژه مثل نیز به معنی داستان از زبان حیوانات نقل شده و حتی در برخی موارد، مثلهایی بودهاند که شعرا به قوت قریحه به آنان شاخ و برگ میدادهاند و در ان دستکاریهایی میکردند. (5)
باید توجه داشت که لفظ فرنگی فابل تنها به معنی قصههای جانوران نیست و برای افسانه، مثل، حکایت و امثال آنها نیز به کار میرود. شاید لفظ متل در فارسی عامیانه به این معنی باشد. در واقع متل بیشتر برای قصههایی به کار میرود که برای کودکان میسرایند و قهرمانان آن غالباً دیو و پری، مرغ و مار، شیر و پلنگ و امثال آن است. از این قصهها نتایج و نکات عبرتآموز و اخلاقی نیز در زبان بزرگسالان به کار میرود که در زبان فارسی به آنها متلک میگوییم. چنانکه قصه روباه و خروس متل است، اما قسم خوردن روباه به جرجیس که در آن متل آمده منشأ این متلک در میان فارسیزبانان شده که فلانی از میان پیامبران جرجیس را پیدا کرده. بسیاری از ضربالمثلهایی که در زبان فارسی به کار میبریم غالباً از متلهایی است که نظیر فابلها پدید آمدهاند مثلاً: دو قرت و نیمش باقی است، روباه را گفتند شاهدت کجاست گفت دمم، سگ زرد برادر شغال است و... (6)
فابل از ریشه لاتین fabula به معنی بازگفتن، قصه و حکایت است و بر روایت تأکید دارد. در اصطلاح ادبی، فابل داستان کوتاه و سادهای است منظوم یا منثور. (7) واژگان دیگری نیز تقریباً به همین مفهوم به کار میروند، مانند «آپولوگ» (8) که به معنی حکایتی است کوتاه به نظم یا نثر متضمن تعالیم اخلاقی که اغلب شخصیتهای آن حیواناتند. و نیز حماسه وحوش (9) که حکایتی تمثیلی است معمولاً و نه همیشه طولانی و شخصیتهای آن حیواناتند. (10) بنا به تعریف دکتر جانسون (11)، فابل داستانی است که در آن شخصیتهای عاقل از حیوانات یا جماد برای اهداف اخلاقی ابداع میشوند که دارای عواطف و احساسات انسانی هستند. (12)
یکی از اساسیترین مشخصههای فابل، انتخاب غیرمعمول شخصیتها و قهرمانان آن است که در وهلهی نخست حیوانات هستند. البته گاهی در این قصهها آمیزهای از شخصیتهای انسانی و حیوانی، انسانی و شیئ، حیوانی و شیئ یا شیئ و شیئ و حتی خدایان یافت میشود. هر کدام از این حیوانات یا جمادات هر چند که پارهای از خصوصیات خود را دارند اما بخشی از خصلتهای انسانی را نیز دارا هستند... در کتب عرفانی نیز از این دست داستانها بسیار است. (13)
یکی از مسائلی که محققان را به بحث و بررسی کشانده پاسخ به این پرسش است که چرا عمده قهرمانان فابل، حیوانات هستند؟ از جمله دلایلی که محققان در این زمینه بر میشمرند میتوان به این موارد اشاره کرد: نخست اینکه، با مطرح شدن هر حیوانی، بیدرنگ خصوصیتهای آن حیوان در ذهن مخاطب تداعی میشود و مانند شخصیتهای انسانی، دیگر نیازی به شرح و توصیف ویژگیها نیست. دوم اینکه، شخصیتهای حیوانی بر خواننده و شنونده تأثیر عاطفی ندارد و در نتیجه، مفاهیم اخلاقی و آموزشی فابل به روشنی منتقل میشود. (14) از سوی دیگر طرح شخصیتهای حیوانی، سبب برانگیخته شدن حس کنجکاوی مخاطب شده، ذهن او به جستجوی ما به ازاء این شخصیتها در جامعه انسانی مشغول میشود. (15)
هدف اصلی این قصهها آموختن و تعلیم یک اصل و حقیقت اخلاقی یا معنوی است. گاهی نیز برای شرح ماجراهای موجودات طبیعی یا وقایع خارقالعاده، افسانهها، اسطورههای جهانی و داستانهای دروغین و ساختگی به کار میرود. (16) فابل، موقعیتی خیالی را به تصویر میکشد که امکان وقوع آن در جهان واقعیت وجود ندارد. ضمن اینکه نکات اخلاقی که در فابل مدنظر است، معمولاً به امور دنیوی مربوط میشود. (17) یکی از مهمترین کارکردهای این نوع داستانی، تفسیر و توجیه است که در دو عرصه تجلی یافته؛ نخست، تفسیر پدیدههای طبیعی مربوط به دنیای حیوانات مانند علل اختلاف شکل، رنگ، اندازه و سایر ویژگیهای گونههای مختلف جانوری. دوم، تفسیر و توضیح پدیدههای اجتماعی در جوامع انسانی. (18)
در فابل، هر قهرمان در واقع نمایانگر طبقهای از افراد جامعه و نوعی تفکر است و قهرمانان به عنوان نمایندگان افکار گوناگون در جامعهی بشری در برابر یکدیگر قرار میگیرند و نویسندهی فابل، موقعیتهای گوناگون زندگی را با تیپهایی که قبلاً در نظر داشته مطابقت میدهد. (19) در فابل، حیوانات زندگی نمیکنند، بلکه روایت زندگی آنها تنها وسیلهای است برای بیان اندیشهای که نویسنده یا قصهگو در نظر دارد. (20) در این قصهها حیوانات نقشهای گوناگونی برعهده دارند؛ گاهی دشمن انسان هستند و مظهر شر و گاهی یاور و دوست او هستند. و البته این نقش منحصر به جانوران اهلی و یا گیاهخوار نیست، بلکه در برخی موارد جانوران وحشی و درنده نیز در نقش یاور و حتی راهنمای انسان ظاهر میشوند. در مواردی حیوانات دارای قدرتهای جادویی و فوق بشری هستند و گاهی انسان به واسطه سحر و جادو به شکل حیوانی مسخ شده است. (21)
خاستگاهها
به دلیل قدمت این نوع داستانی و نیز مشارکت تمدنها و ملتهای گوناگون و کهن در پیدایش آن، نمیتوان به درستی تعیین کرد که این قصهها از کجا نشئت گرفته یا نخستین نمونههای آن به ادبیات کدام ملت و تمدن تعلق دارد. اما میتوان گفت چهار تمدن باستانی هند، بینالنهرین، مصر و یونان، نخستین خاستگاههای پیدایش این نوع داستانی بودهاند و تا جایی که به ادبیات مشرق زمین مربوط میشود، تمدن مصر و به خصوص هند، منبع فیاض و خاستگاه درخشان این نوع داستانها و شاید از مهمترین مراکز شکلگیری، اقتباس و انتشار آن بوده و این قصهها از این طریق به ادبیات بسیاری از ملتها راه یافته است. (22)داستان از زبان حیوانات پیش از هر چیز، محصول رابطه نزدیک انسان با حیوانات بوده است. به ویژه در روزگاران بسیار دور که انسان خود را همسایه نزدیک حیوان میدانسته و شاید گاهی همچون رقیبی در زندگی به او مینگریسته است. در آن زمان، انسانها در جدالی روزمره با حیوانات بودند؛ زیرا زندگی آنها بر شکار استوار بود. بعدها نیز این رابطه به اشکال گوناگون ادامه یافت و انسان با حیوانات پیوندی ناگسستنی داشت؛ زیرا برخی حیوانات را اهلی کرد و به خدمت گرفت. در نتیجه، حیوانات همواره در طول تاریخ در زندگی آنان اهمیت و ارزش بسیاری داشتهاند، به ویژه اینکه در روزگاران کهن، انسانها با دیده حیرت به طبیعت و پدیدههای طبیعی مینگریستند و عکسالعملهایشان نسبت به طبیعت و موجودات بیشتر از شگفتی و کمتر از روی آگاهی بود. (23)
ارتباط تنگاتنگ و بسیار نزدیک انسانها با حیوانات و طبیعت در روزگاران گذشته و به ویژه در اقوام بدوی، صحراگرد و کوچنشین در بسیاری از موارد سبب شد تا حیوانات برای انسان به سمبل تبدیل شوند و گاه حیواناتی را تصور میکردند که اصلاً وجود خارجی نداشتند یا آنچنان تخیلی بودند که اصل سمبل بودن آنها از میان رفت مانند اژدها، سیمرغ، ققنوس، عنقا، قنطوری (موجودی نیمه انسان نیمه اسب)، الهامة (24)... در مواردی نیز این مقدس دانستن به عبارت منجر شد. بسیاری از این حیوانات یا خود الهه بودند تا تجسمی از آنها یا روح انسانی یا توتم. در هر منطقهای نیز بسته به شرایط زیست محیطی، حیوانات معبود و مقدس متفاوتند؛ مثلاً هندوان گاو، سگ دریایی و برخی دیگر از حیوانات را مقدس میدانند، در حالی که نزد بعضی اقوام بدوی آفریقا شیر و مار چنین جایگاهی دارند و اهالی فنلاند و سیبری در روزگاران دور خرس را مقدس میشمردند. (25)
از سوی دیگر، مقایسهی قصهها و افسانهها از زبان حیوانات، وحدت و شباهت شگفتانگیز آنها را نشان میدهد. برادران گریم معتقد بودند که این شباهت به قدری است که نمیتوان آن را اتفاقی دانست و به ناچار باید به دنبال عللی گشت. میتوان گفت ریشهی این شباهتها به روابط دیرین اقوام و ملل در دورانهای جنگ و صلح در طول قرنهای گذشته بازمیگردد: روابط بازرگانی و تجاری، جنگها و لشکرکشیها، سفرها و جهانگردیها... و البته در مواردی نیز به ناچار باید بخشی از این همانندی و همسانی را از مقولهی اتفاق و توارد خاطر دانست. (26)
چهار فرضیه دربارهی خاستگاه این داستانها وجود دارد که در آنها سه سرزمین مطرح شده است: گروهی از جمله تئودور بنفی، منشأ اکثر افسانههای عامیانه جهان را سنن بودایی و هندی میدانند و معتقدند تمام قصههای عامیانه از این سرچشمه پدید آمده است. (27) کارکرد دینی و ادبی و تعلیمی این حکایتها بیشک در هندوستان رواج بیشتری داشتهاند و میتوان اعتقادات هندیان در باب تناسخ و تعالیم بودا را منشأ بسیاری از این حکایتها دانست.
گروه دوم، یونان را زادگاه نخست میداند و از مهمترین دلایلشان حکایتهای ایزوپ (28) است که در قرن 6 ق.م. میزیسته و حتی قبل از او هزیودوس (29) شاعر یونانی در قرن 8 ق.م. حکایتهای حیوانات را در شعر و بیان خود به کار برده (30) و بعدها شاعری دیگر به نام بابریوس که در حدود سال 100 م. میزیسته چنین داستانهایی را سروده است.
گروه سوم، معتقدند این داستانها از مصر به ادبیات هند و یونان راه یافته است و به داستانهایی که از قرن 12 ق.م. بازمانده است استناد میکنند. اما گروه چهارم، بر این باورند که تمام این اقوام و ملل در شکلگیری و رواج این قصهها نقش داشتهاند و شباهتهای موجود میان آنها چه بسا از مقوله توارد و اشتراک در تجربه و مشاهده باشد، زیرا مبانی عامیانه و اساطیری این حکایتها خود حاکی از مردمی بودن آنهاست. (31)
هر چند این دیدگاههای مختلف گوشههایی از حقیقت را منعکس میکند، اما نمیتوان هیچکدام را به تنهایی پذیرفت؛ زیرا تصور اینکه تمام یا دستکم بخشی از این قصهها و افسانهها دارای منشأ واحدی باشد مبالغهآمیز است. تردیدی نیست که برخی از این داستانها نخست در بین اقوام خاصی به وجود آمده، سپس از طریق مهاجرت، مسافرت، رفت و آمد و جنگ و صلح میان اقوام و طوایف به سایر نقاط جهان راه یافته است. تحقیق در سر منشأ این قصهها آسان نیست، زیرا شاید برخی از آنها در دورههای پیش از تاریخ از جایی که منشأ آن بوده به سرزمینهای دیگر رفته باشد. به همین علت در این زمینه همواره جای مناقشه و بحث و جدل باقی است. با این همه تردیدی نیست که برخی از این داستانها از مشرق زمین و به ویژه هند و ایران به ادبیات غرب راه یافته است و در این مسیر، داستانپردازی موهوم که نزد اروپاییان به بیدپای یا پیلپای مشهور شده نقشی اساسی داشته است؛ برهمنی گمنام که در دربار رای هندوستان سخنان حکمآمیز و قصههای عبرتانگیز میپرداخته است و تا حدی به ایزوپ و احیقر و لقمان شباهت داشت. (32)
فابل و ادبیات تعلیمی
این نوع داستانی با توجه به شخصیت قهرمانانش از انواع دیگر متمایز است و همواره به عنوان یک نوع تعلیمی و تمثیلی شناخته شده. در طی قرون و اعصار مختلف این حکایتها به اشکال مختلف بازنویسی و نقل شده و آثار بزرگ ادبی متعددی با این شیوه پرداخته شده است. به طور کلی حکایتهای حیوانات در سادهترین شکل خود مصداق همان پندها و اندرزهای اخلاقی و اجتماعی و امر و نهیهایی هستند که در آثار دینی و اخلاقی بیان میشده است؛ زیرا اغلب این حکایتها بر اصول انسانی تکیه دارند و همواره پیامشان جهانی است. آنها بر مضامین مشترک و به ویژه مضامین مربوط به سرشت و طبیعت عام بشری و انسانی تأکید دارند و فضایل و رذایل را به شکلی ملموس به ما مینمایانند. موضوع اصلی این حکایتها بیشتر معطوف به حکمت عملی است که از سه شعبه اخلاق فردی، تدبیر منزل و سیاست مدن تشکیل شده است. (33)فابل معمولاً دارای دو قسمت مجزاست: جنبه نمادین و نمایشی و جنبه عبرتآموز یا نتیجهگیری اخلاقی. از این رو فابلها را قصههایی که متضمن دستورهای اخلاقی باشند نیز میگویند. (34) لافونتن معتقد است که فابل از دو قسمت تشکیل شده است: آموزش پند و اندرز که مقصود نهایی است و داستان که وسیلهای است برای این منظور. (35) اهمیت نتیجه اخلاقی در فابل تا بدان حد است که آن را شرط لازم و مهمترین بخش فابل دانسته و داستان را به کالبد و نتیجه اخلاقی را به روح آن تشبیه کرده است. (36)
هدف داستان از زبان حیوانات از نظر کراب، هدفی اخلاقی است و حتی بیش از سایر انواع داستانی به وعظ و تعلیم میپردازد. این قصهها هم روایت میکنند، هم شرح میدهند، هم سرگرم میکنند و هم آموزش میدهند و همه اینها را به طرز گفتانگیزی و برخی اوقات حیرتانگیز با هم میآمیزند. این نوع داستانی، هنری زنده و پویاست که اهمیت زیادی در انتشار و تکامل فن داستانپردازی داشته است. (37)
این قصهها در دورههای مختلف، هم محبوب عوام بوده و هم مورد توجه خواص قرار داشته است. یکی از دلایل توجه خاص به این داستانها این بوده که آنها داستان از زبان حیوانات را نوعی ابزار بیان و گاه استدلال میدانستهاند و به همین دلیل بسیاری از عارفان، فیلسوفان، معلمان اخلاق، مصلحان اجتماعی، فرهنگی و سیاسی برای طرح پندها، اندرزها و دیدگاههای خود از این نوع داستانی بهره گرفتهاند. (38)
این نوع قصه که در آن به قول جانسون، موجودات بیعقل و گاه بیروح به زبان انسان سخن میگویند و با همان شور و علاقهای که خاص انسان است رفتار میکنند، غالباً به قصد تعلیم حکمت و تلقین عبرت پرداخته میشده. اما در این قصهها همانگونه که لافونتن میگوید، آنکه درس اخلاق میآموزد حکیم یا معلم بشری نیست، بلکه جانوری است مانند موش و گوزن که هم ما را سرگرم میکند و هم تربیت. تفاوت آن نیز با مثل در این است که مثل، خود زبده و چکیده آن است و بسیاری از این قصهها به مثلهایی شبیهاند که آنها را شاخ و برگ دادهاند و به آن افزودهاند. به هر حال چنین قصهای تنی دارد و جانی؛ تنش قصه است و جانش چنان که لافونتن گفته فایده اخلاقی آن. (39)
حکایتهای حیوانات گرچه شکل تمثیلی و تعلیمی دارند، اما گاه مبتنی بر برخی اعتقادهای پیشین هستند که حیوان را با انسان پیوند میدهد. مانند حکایتهای متون بودایی که از آنها به عنوان نخستین اشکال این داستانها یاد میشود که در آنها اندیشههای فلسفی و اعتقادی با ماجراهای سرگرم کننده آمیختهاند و در عین حال جنبه تعلیمی خود را حفظ کردهاند. این ارتباط تنگاتنگ انسان و حیوان و استفاده از حیوانات برای اغراض تعلیمی، در متون مذهبی و کهن هندوان نیز بسیار است. مروّجان مذاهب، از این داستانها برای تبلیغ و توسعه کار خود بین عوام استفاده میکردند، زیرا عوام بیش از خواص از آنان استقبال میکردند و به همین دلیل است که این داستانها گذشته از جنبه تفریحی جنبه عبرتانگیز و اخلاقی برای مردم داشته است. (40)
بیان قواعد اخلاقی و عبرت و اندرز از طریق حیوانات در فابل، یکی دیگر از خصوصیتهای ادبیات عصر فئودالیسم است. مصلحان اجتماعی برای اینکه به طبقه حاکم و اشراف و قدرتمندان، اندرز دهند که مثلاً عاقبت ظلم و ستم چگونه است، آن را از طریق نشان دادن عاقبت ظلم فلان حیوان در حق دیگری مطرح میکردند. البته در فابل، جدال میان نمادهای نیکی و بدی آن قدر صریح و آشکار و حتی قراردادی است که نویسنده یا راوی فابل معمولاً آن را در یک چارچوب مشخص ارائه میکند که سبب میشود حالتی تکراری و کلیشهای پیدا کند. (41)
فابل و ادبیات تمثیلی
فابل، داستان کوتاهی است که به شیوه تمثیلی نوشته شده و نویسنده در آن، اصلی اخلاقی یا رفتاری را تشریح میکند و معمولاً در پایان قصه آن اصل را خود مستقیماً مطرح میکند و یا از زبان قهرمانان قصه نقل میکند. فابل یکی از انواع تمثیل و البته معروفترین نوع آن است. (42) در تمثیل حیوانی فوراً به قرینهی معنوی از ظاهر عبارت متوجه معنای تمثیلی آن میشویم. (43)در بسیاری از مقولههای دینی و عرفانی، بیان مطلب جز از راه مثال یا تمثیل میسر نیست؛ زیرا از حقایقی سخن به میان میآید که برای بسیاری از اذهان ناشناخته است. در آثار ادبی نیز اشکال مختلف مثل یا تمثیل به کار میرود. یکی از جالب توجهترین انواع حکایتهای رمزی و تمثیلی، داستان از زبان حیوانات است. البته منظور از رمز و سمبل در اینجا معنی دینی و مذهبی آن نیست، بلکه معنی کلی و عام آن مدنظر است که شاعر یا نویسنده با ارائه شخصیتهایی در قالب حیوانات و گاهی گیاهان و جمادات، منظور اصلی خود را به مخاطب انتقال میدهد. (44) همچنین فابل ابزار مناسبی است برای نویسندهای که قصد انتقاد و طنز دارد. (45) جنبه نمادین فابل در شخصیتبخشی به حیوانات و رفتار انسانی و سخن گفتن آنها تجلی مییابد و جنبه دلالت آن در پرداختن به معایب اجتماع، ظلم و فساد حکام، عادات و آداب و رسوم نادرست و... تجلی مییابد که نویسنده با دستمایه قرار دادن این موضوعات میکوشد مخاطب را آگاه سازد و معایب موجود را به او یادآوری کند. (46)
انواع فابل
همانند سایر انواع قصه، میتوان اینگونه داستانها را نیز از جهات مختلف طبقهبندی کرد. از نظر موضوع، این داستانها خود به دو شاخه تقسیم میشوند: دسته اول که در زبان عربی «ملحمة الحیوان» نامیده شده، قصههایی هستند که به تشریح علل وقایع طبیعی و پیدایش گونههای مختلف گیاهی و جانوری و توجیه حالات و خصایص مختلف آنها میپردازد؛ مثلاً علت بالا رفتن میمونها از درخت، سبب پیدایش لاک لاکپشت، سیاهی رنگ کلاغ، کوتاهی دم خرس، علت حرکت کند لاکپشت، سرخی منقار لکلک، صدای نالهگون کبوتر، صدای گوشخراش کلاغ و امثال آن که در روزگاران قدیم، یافتن و درک علل آنها برای انسانهای آن دوران ناممکن بود و به همین علل، میکوشیدند با توجیهات اسطورهای و توسل به ماوراءالطبیعه، پاسخی برای پرسشهای خود بیابند. این قصهها مشخص میکند چگونه مردمان روزگاران کهن میکوشیدهاند با نگاهی اسطورهای برای مسائل طبیعی علت و سبب بیابند. هرچند شخصیتهای اصلی این قصهها را حیوانات تشکیل میدهند، گاهی انسانها نیز در شکلگیری حوادث و وقایع نقش دارند و معمولاً این داستانها حاوی پیام و اندرز اخلاقی نبودهاند. (47)دسته دوم که در زبان عربی «خرافة الحیوان» یا «حکایة الحیوان» نامیده میشود، دارای اهداف و نکتههای اخلاقی و تربیتی و پند و ارز هستند و از نظر زمانی قدمت آن کمتر از نوع اول است که در طی زمان تکامل یافته و به شکل حکایاتی با مضامین اخلاقی درآمده است. (48)
در تقسیمبندی دیگری بر مبنای دو عنصر گفتگو و کنش داستانی با دو دسته سروکار داریم: در دسته اول، حیوانات تنها به گفتگو میپردازند و حادثه و عمل خاصی که حادثهای دیگر به دنبال داشته باشد در آن رخ نمیدهد. این نوع گفتگوها نیز دو نوعند: در نوع اول داستان هدف اخلاقی و تعلیمی ندارد و صرفاً شاعر یا نویسنده از شخصیتهای حیوانی برای بیان اندیشهها و دیدگاههای خود استفاده میکند. گاهی نیز نکات و انتقاداتی میان شخصیتهای داستان مطرح میشود که گاهی نیز در قالب مناظره و جدل مطرح میشود. در حالی که در نوع دوم شاعر یا نویسنده هدف اخلاقی را دنبال میکند.
در دسته دوم، حیوانات ضمن عمل و رفتاری حادثهآفرین با زیرپاگذاشتن یک قاعده از پیش معلوم یا رعایت آن، نتیجه و پاداش عمل را میبینند و راوی با نقل این سرگذشت، شیوه درست رفتار را به مخاطب میآموزد. بیشتر موضوعات و مسائلی که در این داستانها مطرح میشود، مسائل مربوط به سیاست، کشورداری، تدبیر امور ملک و ملت و رعیت و مسائلی است که در آن روزگاران پادشاهان و سلاطین و درباریان با آنها سروکار داشتهاند به ویژه در داستانهای هندی با چنین وضعی روبرو هستیم. (49)
هردر، فابل را به سه نوع تقسیم کرده است: نظری (تئوریک)، اخلاقی و جبری، فابلهای نظری، جنبه و شکل تعلیمی و فهمیدنی دارد و همچنین نشان دهنده قانون نظام جهانی است. فابلهای اخلاقی، شامل مضامین و مطالبی برای شیوه زندگی، خواستها، تمنیات آدمی و اخلاقیات است. در فابلهای جبری یا تقدیری، یک سلسله امور و وقایع رخ میدهد که رفع آنها از قدرت موجود جاندار خارج است و یک قدرت مافوق، این مقدرات را به موجودات تحمیل میکند، بیآنکه موجود محکوم بتواند برای فرار از پایان شوم سرنوشت خویش کاری بکند یا چون مرتکب خلافی شده گرچه به حکم غریزه بوده ولی کیفر آن را خواهد دید. مانند داستان عقابی که تکه گوشتی را از قربانگاهی یا محرابی دزدید و خدایان آشیانهاش را با آتش غیبی سوزاندند و جوجههایش را کشتند. (50)
فابل در دورهی جاهلیت
در روزگاران کهن، بسیاری از اقوام و ملل، برخی حیوانات را مقدس میشمردند و حتی پرستش میکردند، همانگونه که به پرستش جمادات و برخی درختان روی میآوردند و این مرحلهای است که از آن به «توتم» (51) یاد میکنند. به عنوان مثال، معابد مصریان باستان پر است از تصاویر حیواناتی که هر کدام نماد و سمبل خدایی هستند. اقوام سامی، اسب را مقدس میدانستند و عربهای دورهی جاهلیت با تصاویر اسب به خدایانشان تقرب میجستند و عربهای دورهی جاهلیت با تصاویر اسب به خدایانشان تقرب میجستند و نام بسیاری از فرزندانشان را از نامهای حیوانات انتخاب میکردند، مانند فهد، ضرغام، اسد، حیون، دب، نورس، صقر، یعقوب، هیثم، عکرمه، اوس، نهشل، ثعلبه، کلثوم،... و همچنین نام اماکن و صور فلکی. (52) برخی از بتهای عرب در جاهلیت نیز به شکل و شمایل حیوانات ساخته میشده، مانند نسر و یغوث، بتهای قبایل مذحج و حمیر در یمن که به شکل شیر بوده و یعوق و یعبوب، بتهای قبیلهی همدان، که به شکل اسب بودهاند. از نمونههای تقدس و احترام عربهای جاهلی برای حیوانات، حرمت و امتیازاتی است که برای برخی شتران قائل میشدند و آنها را با نامهای سائبه، بحیره و... مشخص میکردند. (53)در ادبیات دورهی جاهلی، حیوانات حضور چشمگیری دارند؛ زیرا شیوهی زندگی کوچنشینی و صحراگردی موجب ارتباط تنگاتنگ آنان با طبیعت و حیوانات را فراهم میآورد و در اشعار آنان موارد فراوانی از وصف حیوانات به چشم میخورد؛ (54) به ویژه در حوزهی وصف ادبی و شاعرانه، بخش وسیعی از دواوین شعر عرب و قصهها و داستانهای شبنشینیهایشان به توصیف حالات مختلف حیوانات اعم از اهلی مانند شتر و اسب و وحشی مانند شیر، گرگ، غزال، روباه، پلنگ و سوسمار اختصاص داشته است. (55)
با توجه به اینکه بسیاری از داستانهای توضیح دهنده امثال و حکم که برای تفسیر یا شرح ماجرای پیدایش این مثلها در دوران خود به صورت شفاهی، سینه به سینه نقل میشده و مدتها بعد گردآوری و مکتوب شده، کاملاً محتمل و قابل قبول است که ساختار و سبک ادبی و زبانی آن به مرور دستخوش تغییر شده است. وجود داستان از زبان حیوانات با اهداف اخلاقی و تربیتی بهسان داستان یونانی ایزوپ به امکانات فکری و فرهنگی بیش از روایت شفاهی نیاز دارد که در دوران پیش از اسلام فراهم نبوده است. (56) شاید بتوان داستانگویی از زبان حیوانات در ادبیات عرب جاهلی را با جنبههای متافیزیکی باورهای آن مردم در پرستش و مقدس انگاشتن برخی مظاهر طبیعی یا حیوانات و اعتقاد به حلول ارواح در طبیعت مرتبط دانست.
فابل در دورهی اسلامی و اموی
با عنایت به اینکه داستانهایی که از زبان حیوانات تا پیش از دورهی عباسی به جای مانده عمدتاً حکایتهای بسیار کوتاه است که غالباً در گروه داستانهای امثال و حکم یا به اصطلاح قصص الأمثال جای میگیرد و در کتابهایی که گذشتگان در آنها این داستانها را گردآوری کردهاند نیز به دوره و زمان این قصهها اشارهای نشده است. تعیین زمان شکلگیری و رواج آنها که دقیقاً کدام یک مربوط به دورهی جاهلی و کدام یک مربوط به دورهی اسلامی و اموی است تقریباً غیرممکن است.فابل در دورهی عباسی
در این دوره با چند مجموعهی برجسته و مفصل روبرو هستیم که از شاخصترینشان میتوان به این نمونهها اشاره کرد: داستانهای کلیله و دمنه - که شاید بتوان گفت برجستهترین نمونه از این نوع داستانها هم در ادبیات عربی و هم فارسی است - داستانهای هزار و یک شب و رسائل اخوان الصفا. البته شایان ذکر است که در کلیله و دمنه، تمام فابلها با نقشآفرینی حیوانات پرداخته شده، در حالی که در داستانهای هزار و یک شب، گاهی حیوانات به تنهایی و گاه همراه با انسان به ایفای نقش میپردازند. به قول دکتر سهیر قلماوی، داستان از زبان حیوانات در هزار و یک شب را میتوان به دو گروه تقسیم کرد: اول اینکه حیوان به عنوان یکی از شخصیتهای قصه با رفتار و کردار انسانی ظاهر میشود و سخن میگوید و در داستان نقشی به عهده دارد. دوم، حیوان تنها به عنوان یک نماد اعتقادی یا دینی یا نمادی از یک شخصیت داستانی ظاهر میشود. اغلب مواردی که در داستانهای هزار و یک شب در آنها با این نوع قصهها سروکار داریم هدف این نبوده که داستانهایی از زبان حیوانات نقل شود، بلکه قصد این بوده که آنها هم در داستان در زندگی بشر سهمی داشته باشند و از طریق آنان رازی یا نکتهای برای آدمیان آشکار شود. در واقع از این نظر هزار و یک شب بر عکس کلیله و دمنه است؛ زیرا در کلیله و دمنه، اصل داستان از زبان حیوانات است که گاهی در خلال آن انسانها نیز حضور دارند. در حالی که در هزار و یک شب اصل حکایات آدمیان است که در خلال آن قصههایی نیز از زبان حیوانات نقل میشود. (57)رسائل اخوان الصفا مجموعهای از رسائل آموزشی است در مباحث مختلف علوم قدیمه از الهیئت تا طبیعیات که توسط گروهی با همین نام به رشتهی تحریر درآمده و مؤلف یا مؤلفان آن مشخص نیستند. اینان گروهی بودند که در اواسط قرن چهارم هجری در بصره شکل گرفتند و در بغداد نیز شاخههایی داشتند. از این گروه به جز پنج نفر که در هالهای از ابهام فرورفتهاند، کسی شناخته نشده و از حقیقت کار آنان به طور قطع و یقین اطلاعی در دست نیست؛ زیرا شیوه کار آنان مبتنی بر کتمان و استتار بود. این پنج نفر عبارتند از: ابوسلیمان محمد بن معشر بستی معروف به مقدسی، ابوالحسن علی بن هارون زنجانی، ابواحمد مهرجانی که دی بور خاورشناس او را محمد بن احمد نهرجوری میداند، ابوالحسن عوفی و زیدن بن رفاعه. تشکیلات این گروه مبتنی بر دوستی پاک و صمیمانه توأم با اخلاص بود آنان معتقد بودند که شریعت و قوانین الهی بر اثر جهل و نادانی مردم و در آمیختن با گمراهیها آلوده شده و پاکسازی آن جز از راه فلسفه که دربرگیرنده حکمت اعتقادی و مصلحت اجتهادی است میسر نخواهد بود. آنها بر این باور بودند که هرگاه فلسفه استنباطی یونان با شریعت عربی درآمیزد کمال مطلوب حاصل خواهد شد. (58)
رسائل اخوان الصفا شامل پنجاه و دو رساله در چهار مجلد است: مجلد اول دربارهی مسائل ریاضی، دوم مسائل جسمانی و طبیعی، سوم مسائل نفسانی و عقلی، چهارم الهیئت. این مجموعهها حاوی داستانهای تمثیلی و اخلاقی فراوانی است که در میان آنها داستان از زبان حیوانات نیز به چشم میخورد. برجستهترین این داستانها داستان دادخواهی حیوانات از ظلم و جور آدمیان به پادشاه جنیان است که داستانی است بلند و حاوی اپیزودهای متعددی است و در هشتمین رساله از رسائل اخوان الصفا از مجلد دوم - بیست و دومین رساله از کل رسائل - بیان شده. (59) در جلد سوم، در رساله سوم از جلد چهارم، رساله چهل و چهارم از کل. (60)
پینوشتها:
1. المقفع، عبدالله، کلیله و دمنه، ص 16.
2. دیرلاین، فردریش فون، الحکایة الخرافیة (نشئتها، مناهج دراستها، فنیتها)، ص 81.
3. سعیدیان، دائرةالمعارف بزرگ نو، ج 7، ص 6126.
4. تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ص پانزده مقدمه.
5. زرینکوب، نه شرقی نه غربی، انسانی، ص 489.
6. همان، ص 490.
7. سعیدیان، دائرةالمعارف بزرگ نو، ج 7، ص 6126.
8. Apolouge
9. Beast Epice
10. تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ص 92.
11. Johnson
12. المقفع، عبدالله، کلیله و دمنه، ص 18.
13. فرزاد، دربارهی نقد ادبی، ص 110-115؛ تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ص 92.
14. عزبد فتری، بهروز، «تحلیل فابل از دیدگاه ل.س ویگوتسکی»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، پاییز و زمستان 1372، شماره مسلسل 148 و 149، سال 36، ص 84-87.
15. البقاعی، شفیع، الأنواع الأدبیة، ص 414.
16. تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ص 92.
17. پورنامداریان، تقی، رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی: تحلیلی از داستانهای عرفانی - فلسفی ابنسینا و سهروردی، ص 115.
18. خورشید، فاروق، أدیب الأسطورة عندالعرب، الطبعة الأولی، ص 99.
19. براهنی، قصهنویسی، ص 33 و 34.
20. همان، ص 45 و 46.
21. دیرلاین، فردریش فون، الحکایة الخرافیة، ص 77 و 78.
22. پورنامداریان، تقی، رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی: تحلیلی از داستانهای عرفانی - فلسفی ابنسینا و سهروردی، ص 182، 183؛ هلال، محمد غنیمی، الأدب المقارن، 149 و 150.
23. تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ص 98.
24. العاص، عربی، حیوان در قصههای کودکان، حسین سیدی، ص 21 و 22؛ عجینه، محمد، موسوعة أساطیر العرب عن الجاهلیة و دلالتها، ص 334-336.
25. همان، ص 23 و 24؛ زرینکوب، یادداشتها و اندیشهها، ص 237 و 238.
26. همان، ص 239 و 240.
27. تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ص 103.
28. Aesop (Aisopos).
29. Hisiod (Hesiodos).
30. تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ص 105.
31. زرینکوب، یادداشتها و اندیشهها، ص 240.
32. زرینکوب، نه شرقی نه غربی انسانی، ص 491 و 492.
33. تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ص 76-79.
34. سعیدیان، دائرةالمعارف بزرگ نو.
35. فرزاد، دربارهی نقد ادبی، ص 110.
36. عزبدفتری، بهروز، «تحلیل فابل از دیدگاه ل. س. ویگوتسکی»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، سال 36، شماره مسلسل 148-149، پاییز و زمستان 1372، ص 91.
37. دیرلاین، فردریش فون، الحکایة الخرافیة، ص 81.
38. تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ص هفده.
39. زرینکوب، یادداشتها و اندیشهها، ص 491.
40. تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ص 102.
41. براهنی، قصهنویسی، ص 46 و 47.
42. شمیسا، انواع ادبی، ص 271.
43. شمیسا، بیان، ص 234.
44. هلال، محمد غنیمی، الأدب المقارن، ص 148.
45. جوادی، حسن، «طنز و انتقاد در داستانهای حیوانات» کتاب الفبا، به همت غلامحسین ساعدی، ج 3، 1352، ص 2.
46. البقاعی، شفیع، الأنواع الأدبیة، ص 413 و 414.
47. هلال محمد غنیمی، الأدب المقارن، ص 148 و المقفع، عبدالله، کلیله و دمنه، ص 18 و 19؛ زرینکوب، یادداشتها و اندیشهها، ص 237.
48. المقفع، عبدالله، کلیله و دمنه، همانجا.
49. تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ص 17.
50. سعیدیان، دائرةالمعارف بزرگ نو، ج 7، ص 6126.
51. توتم (totem) از اصطلاحاتی است که بیشتر در مردمشناسی به کار میرود و به حیوانات، گیاهان یا اشیایی که برای مردم قبیله یا جامعهای تقدس داشته و مورد احترام خاص قرار بوده (یا هست) اطلاق میگردد. (برای اطلاع بیشتر رک. شمیسا، انواع ادبی، ص 89 و 90).
52. العاص، عربی، حیوان در قصههای کودکان، ص 18-20؛ عجینه، محمد، موسوعة أساطیر العرب عن الجاهلیة و دلالاتها، ص 281 و 282.
53. عجینه، محمد، موسوعة أساطیر العرب عن الجاهلیة و دلالاتها، ص 282-285.
54. منتظمی، علی، أدب الحیوان: دراسة مقارنة فی الأدبین العربی و الفارسی، ص 37-41.
55. الجاحظ، ابوعثمان عمر بن بحر، الحیوان، عبدالسلام هارون، مج 1، ص 18 و 19؛ منتظمی، علی، أدب الحیوان: دراسة مقارنة فی الأدین العربی و الفارسی، ص 117.
56. قطامش، الأمثال العربیة، ص 97.
57. منتظمی، أدب الحیوان: دراسة مقارنة فی الأدبین العربی و الفارسی، ص 147-151.
58. رسائل إخوان الصفا و خلان الوفا، مج 1، ص 5 و 6؛ وقار، محاکمهی انسان و حیوان (مرغزار)، تصحیح و تعلیق محمد فاضلی، ص 343 و 344.
59. رسائل إخوان الصفا و خلان الوفا، مج 2، ص 203-377.
60. همان، ص 169-172.
ناظمیان، هومن؛ (1393)، از ساختارگرایی تا قصه: داستان ادبیات کهن عربی از زبان حیوانات با رویکرد ساختارگرایی، تهران: امیرکبیر، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}