جامعه شناسی انقلاب

از آنجا که انقلابها در تاریخ جهان طی دو قرن گذشته بسیار مهم بوده‌اند،شگفت انگیز نیست که نظریه‌های گوناگونی به منظور کوشش برای تبیین آنها بوجود آمده است.برخی از این نظریه‌ها در اوایل عمر علوم اجتماعی تنظیم گردیدند؛مهمترین رویکرد در این زمینه نظریه کارل مارکس است.مارکس مدتها پیش از هر یک از انقلابهایی که به نام اندیشه‌های او رخ داده زندگی می‌کرد،اما بر آن بود که نظریاتش تنها به عنوان تحلیلی از شرایط دگرگونی انقلابی در نظر گرفته نشود،بلکه به عنوان وسیله‌ای برای پیشبرد این گونه دگرگونیها مورد استفاده قرار گیرد.

▪ مقدمه

در طول دو یا سه قرن گذشته انقلابها برخی از بزرگترین تغییرات اجتماعی را در تاریخ جهان پدید آورده اند.انقلابهای آمریکا و فرانسه ،به ترتیب در سالهای ۱۷۷۶ و ۱۷۸۹ مهمترین انقلابهای قرن هجدهم بودند.برخی از اندیشه های رهبران آنها بعدها تاثیر زیادی بر جای گذاشتند.مفاهیم آزادی،شهروندی و برابری که این دو انقلاب به خاطر آنها نبرد می کردند به صورت اساسی ترین ارزشهای سیاسی مدرن درآمدند.اعلام این ارزشها به عنوان هدف و این فرض که با بسیج توده ای می توان آنها را تحقق بخشید یک نوآوری ژرف تاریخی بود.در دورانهای پیشین ،تنها آرمان گراترین خیالبافان جرأت کرده بودند اظهار کنند که انسانها می توانند نظمی اجتماعی ایجاد کنند که مشارکت سیاسی در آن برای هر کسی آزاد باشد.
انقلاب چیست؟چه شرایط اجتماعی منجر به دگرگونی انقلابی می شود؟چگونه باید جنبشهای اعتراض یا شورش را تحلیل کنیم؟بدون شناخت شرایطی که در آن فرایندهای عمده دگرگونی رخ داده اند ممکن نیست بتوان انقلاب را بطور کلی درک کرد.

● انقلاب

تقریباً همه انقلابهای قرن بیستم در جوامع در حال توسعه رخ داده اند ،نه در کشورهای صنعتی.دو رویداد انقلابی که عمیق ترین نتایج را برای کل جهان داشته اند،انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و انقلاب ۱۹۴۹ چین بودند.هر دو انقلاب در جوامع عمدتاً روستایی و دهقانی رخ دادند،اگرچه شوروی از آن هنگام تاکنون به سطح بالایی از صنعتی شدن دست یافته است.بسیاری از کشورهای جهان سوم نیز انقلاب را در این قرن تجربه کرده اند برای مثال مکزیک ،ترکیه،مصر،ویتنام،کوبا و نیکاراگوئه.
ایران در سال ۱۳۵۷ شمسی (۱۹۷۸ میلادی) انقلاب عظیم مردمی را پشت سر گذاشت .جامعه شناسان و متفکران غربی بنا به چند دلیل از پرداختن به انقلاب ایران و نظریه پردازی در مورد آن پرهیز کردند:اول اینکه ماهیت جامعه شناسی بطور اخص آن در غرب یک ماهیت سرمایه داری و در خدمت دولتهای استعمارگر غربی می باشد و انقلاب ایران در نقطه مقابل این تفکر می باشد.ثانیاً انقلاب ایران تمام نظریه پردازی های جامعه شناسی که در مورد ماهیت انقلاب در سراسر جهان بوده است را بر هم زده است.زیرا انقلاب اسلامی ایران منطبق با هیچ کدام از نظریه های جامعه شناسی انقلاب نیست.برای همین بطور مثال گیدنز که یک جامعه شناس انگلیسی و مشاور تونی بلر نخست وزیر انگلیس می باشد در کتاب مبانی جامعه شناسی خود در بیان انقلابهایی که در قرن بیستم رخ داده است نامی از انقلاب مردمی ۱۹۷۸ ایران نبرده است.

● نظریه های انقلاب

از آنجا که انقلابها در تاریخ جهان طی دو قرن گذشته بسیار مهم بوده اند،شگفت انگیز نیست که نظریه های گوناگونی به منظور کوشش برای تبیین آنها بوجود آمده است.برخی از این نظریه ها در اوایل عمر علوم اجتماعی تنظیم گردیدند؛مهمترین رویکرد در این زمینه نظریه کارل مارکس است.مارکس مدتها پیش از هر یک از انقلابهایی که به نام اندیشه های او رخ داده زندگی می کرد،اما بر آن بود که نظریاتش تنها به عنوان تحلیلی از شرایط دگرگونی انقلابی در نظر گرفته نشود،بلکه به عنوان وسیله ای برای پیشبرد این گونه دگرگونیها مورد استفاده قرار گیرد.اندیشه های مارکس،صرف نظر از اعتبار حقیقی آنها،تأثیر عملی فوق العاده زیادی بر دگرگونیهای اجتماعی قرن بیستم داشته اند.
نظریه های مهم دیگر بسیار دیرتر به وجود آمدند و اندیشمندان کوشش کرده اند هم انقلابهای اولیه (مانند انقلابهای آمریکا یا فرانسه)و هم انقلابهای بعدی را تبیین کنند.برخی دامنه تحلیل را حتی گسترده تر ساخته و کوشیده اند فعالیت انقلابی را در ارتباط با شکلهای دیگر شورش یا اعتراض تبیین کنند.

● نتایج انقلاب

وقایع بعد از انقلاب تا اندازه ای تحت تأثیر همان رویدادهایی است که منجر به انقلاب شده اند.گاهی بعد از یک دوره مبارزه انقلابی کشور فقیر شده و به شدت دچار نفاق و از هم گسیختگی می گردد.بقایای رژیم شکست خورده یا گروههای دیگری که برای قدرت مبارزه می کنند،ممکن است نیروهای خود را دوباره گردآوری کرده و مجدداً دست به تهاجم بزنند.اگر دولتهای مجاور با حکومت جدید دشمن باشند،احتمال موفقیت حکومت جدید در بازسازی اجتماعی کمتر می شود مگر آنکه آنها از حکومت جدید طرفداری کرده و آماده حمایت جدی از آن باشند.

● جنبشهای اجتماعی

علاوه بر جنبشهایی که به فعالیت انقلابی می پردازند،در جوامع امروزی انواع مختلفی از جنبشهای اجتماعی دیگر وجود دارد که برخی دیرپای و بعضی بسیار زودگذرند.جنبشهای اجتماعی به همان اندازه سازمانهای رسمی بوروکراتیک که اغلب مورد مخالفت آنها هستند یک ویژگی آشکار دنیای مدرن هستند.مطالعه ماهیت و تأثیر جنبشهای اجتماعی حوزه ای مهم و جالب توجه در جامعه شناسی است.
جنبش اجتماعی چیست؟

● جنبشهای اجتماعی و جامعه شناسی

جنبشهای اجتماعی از دو جهت مورد توجه جامعه شناسان قرار می گیرند.از یک طرف ،موضوعی برای مطالعه فراهم می سازند،اما مهمتر از این،ممکن است به تغییر شیوه نگرش جامعه شناسان نسبت به حوزه های رفتاری که در صدد تحلیل آنها هستند ،کمک کنند.برای مثال جنبش زنان تنها از این نظر که موضوعی برای تحقیق به دست می دهد مورد توجه جامعه شناسی قرار نگرفته است.این جنبش ضعفهایی را در چارچوبهای پذیرفته شده تفکر جامعه شناختی آشکار کرده و با توسعه مفاهیمی (مانند پدر سالاری )مسائل جنسیت و قدرت را قابل درک ساخته است.به این ترتیب نه تنها میان جنبشهای اجتماعی و سازمانهایی که رو در روی آنها قرار می گیرند،بلکه بین جنبشهای اجتماعی و خود جامعه شناسی نیز ارتباط متقابل مستمری وجود دارد.