نویسنده: حسن انصاری




 
در میان نسخه های خطی ای که در کتابخانه های خصوصی یمن و در طی چندین سفر توانستم مورد مطالعه و بررسی قرار دهم ، نسخه ای است که متاسفانه از پایان ناقص است ، ولی خوشبختانه آغاز دارد و نام کامل کتاب و مولف بربرگ نخستین آن به طور روشن ذکر شده است . یافتن این کتاب در حقیقت برای من یادآور نقشی است که یمن در حفظ میراث شیعی و حتی امامی داشته و دارد و همچنین با توجه به اینکه نام این کتاب در مولفات امامیه نیامده و در فهارسی مانند الذریعه ذکری از این کتاب نشده است ، می تواند به عنوان نمونه ای جدید مؤید این نکته باشد که بسا بسیاری مؤلفات شیعی، بویژه در دوره پس از شیخ طوسی قابل اشاره اند که در فهارسی مانند منتجب الدین و یا ابن ابی طی نیامده و ذکری از آنان در اجازات و کتب فهارس و اثبات نشده و بالمآل از آنان در الذریعه نیز نامی نیامده و حتی به دلیل اینکه هنوز از بسیاری از کتابخانه های اسلامی و بویژه شیعی تاکنون فهرست برداری نشده و یا اگر فهرستی ارائه شده با دقت و بررسی کامل صورت نپذیرفته ، و در نتیجه ما شناختی از آنان نداریم و بدین ترتیب بخشی از تاریخ تحولات فکر و اندیشه دینی امامیه را به سختی می توانیم بازنویسی کنیم . نوشتن این تاریخ تنها به لطف یافتن هر چه بیشتر حلقه های مفقوده دوره های تحول فکر شیعی امکان پذیر است و این همه به ویژه جز با دقت در واقعیت از میان رفتن بسیاری از منابع اصلی و برجای ماندن منابع واسطه که بی تردید تنها روایتی متناسب با دوره خویش را از تاریخ متقدم شیعی ارائه می کنند و یا حداقل با پرداختی تازه از موضوع ، سیاق اصلی باورها و اندیشه ها را که عمدتا در قالب احادیث و روایات مذهبی مجال ظهور داشته اند ، تغییر می دهند ، قابل درک نیست . در این میان بررسی تحولات پس از شیخ طوسی در اندیشه امامیه در مکاتب مختلف و در شهرهای مختلف شیعی ایران و عراق و شامات و نقاط دیگر ، به دلیل از میان رفتن بسیاری از مولفات امامیه در این دوره زمانی سخت ودشوار است و ما به درستی نمی توانیم تحولات امامی پیش از صفوی را به درستی تصویر کنیم . نگاهی به فهرست کتابهایی که منتجب الدین در فهرست ذی قیمت خود از مولفات قرنهای پنجم و ششم ارائه می دهد و توجه به این نکته که از آن میان تعدادی به عدد انگشتان دو دست نیز باقی نمانده است ، می تواند تصویر روشنتری از آنچه گفتیم ارائه دهد . تازه وضعیت در قرنهای پسین تر تاسف بار تر است ، چرا که در قرنهای هفتم تا دهم حتی فهرستی از کتابهای امامیه جز آنچه که به شکل بسیار محدود در کتاب رجال ابن داوود و یا کتب رجالی علامه حلی و یا بعضا در اجازات به طور پراکنده می بینیم ، وجود ندارد . در این میان مولفات فقهی و کلامی مکتب حله و دیگر مکاتب مشهور فقهی به طور قابل توجهی باقی مانده ، ولی اکنون به درستی می دانیم که بسیاری از تحولات پسینی در دوره صفویان ریشه در تحولات فکری ای دارد که در این دوره میانی و به ویژه در میان کسانی صورت انجام پذیرفته که مستقیما با اوساط فقها مرتبط نبوده اند و یا بیشتر مشی اخباری و حدیث گرایی با مایه هایی از تفکر غالیانه و صوفیانه داشته اند . ابوعبدالله محمد بن جعفر بن علی بن جعفر المشهدی الحائری[۱] معروف به ابن المشهدی [۲] نیز از جمله عالمان با گرایش اخباری و حدیث گراست که در قرن ششم قمری و اندکی ، شاید تنها چند سالی از قرن هفتم می زیسته است و تنها کتاب شناخته شده وی کتاب المزار ی است که به درستی می تواند گرایشهای وی را درباره مسائل امامت روشن کند و زمینه های فکری امثال ابن طاووس را به ما نشان دهد [۳] . اما خوشبختانه هم اینک با پیدا شدن بخشی بزرگ از کتاب دیگر او می توانیم با زندگی او آشنایی بیشتری پیدا کنیم و از دیگر سو از روات و رجال حدیث و فقه قرن ششم قمری از میان امامیه اطلاع بیشتری حاصل نماییم . این کتاب در عین حال حاوی روایات بسیاری است که در فضایل حضرت امیر ( ع ) در این دوره تداول داشته و به عنوان سندی مهم در این باره قابل بررسی و انتشار است . در این کتاب ، همچون کتابهایی مانند بشاره المصطفی از طبری و کتب قطب الدین راوندی ، مولف اسناد بسیاری از احادیث را به دست داده که بررسی این اسناد ما را با طرق و منابع اصلی حدیث امامی و سنی آشنا می کند . نام کتاب و مولف بر برگه نخست چنین آمده است :
" کتاب اقرار الصحابه بفضل امام الهدی و القرابه تالیف الشیخ الفقیه العالم العابد الفقیر الی کرم الله تعالی ابی القاسم محمد بن جعفر بن علی المشهدی الحائری [۴] غفرالله له و لوالدیه آمین " .در مقدمه نیز نام کتاب از سوی مولف به تصریح آمده است .چنانکه از تعابیر به کار رفته برای عنوان کتاب و مولف بر صفحه آغازین کتاب برمی آید ، این تعابیر از آن خود مولف کتاب بوده و حتی این احتمال قوی است که این نسخه مستقیما از روی نسخه اصل مولف کتابت شده باشد .
مولف در مقدمه از نقش علما در عصر غیبت با آوردن احادیثی از امامان (ع ) به ویژه امام عسکری (ع) ستایش می کند و وظیفه آنان را برای هدایت مردم متذکر می شود . چنانکه از نام کتاب هم برمی آید ، کتاب شامل ابواب متعددی هر یک ویژه یکی از صحابه پیامبر ( ص ) است که در فضایل حضرت امیر ( ع ) روایاتی را نقل کرده است . باب نخست در مورد روایاتی است از خلیفه نخست ابوبکر و دخترش عایشه ام المؤمنین در فضل حضرت امیر (ع) و به ترتیب باب دوم شامل مرویات عمر بن الخطاب و باب سوم درباره مرویات عثمان بن عفان و باب چهارم درباره مرویات طلحه بن عبیدالله و باب پنجم درباره مرویات سعد بن ابی وقاص و باب ششم درباره مرویات عبدالرحمان بن عوف و باب هفتم درباره مرویات ابوعبیده بن الجراح و باب هشتم از معاویه بن ابی سفیان است . متاسفانه دنباله کتاب افتاده و معلوم نیست که مولف تا چند تن از صحابه را بدین ترتیب محور ابواب کتاب خویش قرار داده است ، خاصه که در هر باب به تفصیل به نقل روایات هر یک از این صحابه می پردازد . این کتاب شامل روایات بسیار در فضایل حضرت امیر ( ع ) و مشتمل بر روایات قابل توجه تاریخی است . در این کتاب روایات زیادی از شیخ مفید به ویژه در بخشهای تاریخی نقل شده است . در این میان ، احادیث مرسل و یا بدون اسناد کامل نیز بسیار است . گاهی نیز در میان احادیثی که نقل کرده مطالب کوتاهی را در حول روایات مطرح می کند . شایان ذکر است که میان صفحات ۵۰ و ۵۳ نسخه نیز افتادگی دارد .
در اینجا برخی از نکات مهم سندی کتب را که برای شناخت رجال این دوره و دوره های متقدم تر به کار می آید نقل می کنیم . ابتدا به ذکر مشایخ او در این کتاب می پردازیم :
۱ - الشیخ الفقیه سدید الدین شاذان بن جبریل ادام الله علوه قراءه علیه فی شهر ( خوانده نمی شود شاید صفر ) سنه احدی و سبعین و خمسمائه (ص ۴ عکس )
۲ - اخبرنی الشیخ الفقیه الجلیل العالم نجم الدین عبدالله الدرویسی ( الدوریستی ) اطال الله بقاه ( ص ۲۱ عکسی ) [۵]
و نیز : فمن ذلک ما حدثنی به الشیخ الجلیل نجم الدین عبدالله بن جعفر الدورسی ( الدوریستی ) ادام الله عزه ( ص ۱۷۰ )
ونیز : اخبرنا الشیخ الفقیه العالم نجم الدین ابومحمد عبدالله بن جعفر الدوریستی ادام الله علوه قال اخبرنی جدی عن جده عن ابیه عن الشیخ ابی جعفر محمد بن علی بن بابویه ( ص ۲۴۵ )
و نیز : اخبرنا الشیخ الجلیل العالم نجم الدین عبدالله الدوریسی ( الدوریستی ) ادام الله علوه فی کتاب الحسنی تصنیف جده السعید ابی جعفر الدوریسی ( درست آن : ابی عبدالله جعفر الدوریستی ) رضی الله عنه فی شهور سنه احدی و سبعین و خمسمائه قال : حدثنی احمد بن عبدون بن احمد البزار ( البزاز ) بمدینه السلام سنه احدی و اربعمائه و انا من ابناء عشرین سنه قال ثنا ابوالمفضل محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب الشیبانی قال ثنا جابر ( درست آن : رجاء ) بن یحیی العبرتائی الکاتب سنه اربع عشره و ثلثمائه قال ثنا محمد بن الحسن بن سحنون (درست آن : محمد بن الحسن بن شمون [۶] ) ( ص ۲۶۳ – ۲۶۴ ) . چنانکه می بینیم در اینجا از کتاب الحسنی از جعفر بن محمد دوریستی نقل قول می کند[۷] .

۳ - انشدنا الشریف الاجل العالم عز الدین شرفشاه الافطسی رضی الله عنه قال انشدنی الشریف الاجل العالم مجد الشرف عز الساده حمزه بحلب فی شهور سنه عشرین و خمسمائه قال انشدنی بابویه مرفوعا ( ص ۴۹ عکسی )

و نیز : سمعت الشیخ الاجل العالم عزالدین شرفشاه الافطسی رضی الله عنه و نحن نقرا علیه کتاب عیون الاخبار ( ص ۲۷۰ – ۲۷۱ )
۴ – اخبرنی به الشیخ العفیف الفقیه ابو البقا بن نمار ( نما ) فی ذی القعده سنه ثلث و ستین و خمسمائه بحله الجامعین ( ص ۲۲۳ )[۸] و نیز :
اخبرنا الشیخ الجلیل العفیف ابو البقا هبه الله بن نما رضی الله عنه فی داره الحله ( بحله ) الجامعین فی رمضان سنه سبع و سبعین و خمسمائه قال ثنا الشیخ العالم البقیه جمال الدین ابو عبد الله الحسین بن احمد بن طحال المقدادی بحله الجامعین فی ذی القعده سنه ؟ و ثلثین و خمسمائه از ابوعلی ابن الشیخ از پدرش شیخ طوسی در رجب ۴۵۵ ق و او از محمد بن هارون بن موسی تلعکبری ( ص ۸۱ )
در روایت دیگری ابن طحال از الشیخ الرئیس الاجل العالم شیخ الاسلام عز العلماء ابو الوفاء عبد الجبار بن عبدالله بن علی المری ( المقری ) الرازی رحمه الله تعالی فی مدرسته بالری یوم العشرین من شعبان سنه ثلث و عشرین و خمسمائه قال حدثنی الرئیس المخلص سعد المعانی ( المعالی ) ذو الکفایتین ابوالجوائز بن باری الکاتب رحمه الله تعالی فی یوم احد عاشر ذی القعده سنه ثمان و خمسین و اربعمائه فی مشهد الامام موسی بن جعفر علیما السلام بالنیل قال اخبرنا ابوالحسن علی بن محمد بن علی بن سعید الوراق ... ( ص ۸۹ )
۵ - حدثنی به الشیخ سدید الدین عربی بن مسافر العبادی رضی الله عنه فی منزله بحله الجامعین من سنه سبعین و خمسمائه ( ص ۱۰۱ ) [۹]
۶ – اخبرنی الشریف الاجل ضیاء الدین ابوالفتح محمد بن الجعفریه رضی الله عنه فی ذی الحجه سنه ثمان و ستین و خمسمائه قال حدثنی ابوالعباس احمد بن محمد الطبری بقرائتی علیه بالری قال اخبرنی السید محمد بن الحسن بن زید الزیدی ( ص ۲۲۴ ) [۱۰]
و نیز : حدثنی الشریف الاجل العالم ضیاء الدین محمد بن یحیی( شاید یحیی تصحیف محمد باشد ) بن الجعفریه رضی الله عنه قال حدثنی الفقیه عماد الدین محمد بن ابی القاسم الطبری عن ( محمد بن احمد بن ) شهریار الخازن عن ابن فاطرمین (؟) قال ثنا ابوالجوائز و ابو العوائد ابنا علی بن باری الکاتبان الواسطیان قالا ثنا ابو عبدالله محمد بن وهبان البدیبلی ( الدیبلی ) قال ثنا ابو محمد هارون بن موسی البعلبکری ( التلعکبری ) قال ثنا محمد بن همام بن سهیل الکاتب ( ص ۱۵۱- ۱۵۲ ) [۱۱]
۷ - اخبرنی القاضی ابومحمد عبدالله بن سلیمان من الصحیحین عن مسلم و البخاری فی شهور سنه سبعین و خمسمائه ( ص ۱۵۸ ) [۱۲]
۸ - اخبرنی الشیخ الجلیل ابو العباس احمد بن علی الحمال املاء ( ص ۱۵۹ )
۹ - اخبرنا الشیخ الجلیل الزاهد ابو نصر بن ابی رشید[۱۳] بمشهد مولانا امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام فی ذی الحجه سنه اثنتین و سبعین و خمسمائه قال انا الشیخ الامین ابوعبدالله محمد بن احمد شهریار الخازن قراه علیه و انا اسمع بالمشهد المذکور سنه عشرین و خمسمائه قال ثنا ابوالقاسم الحسین بن محمد بن سلیمان المقری بالکوفه قراه علیه سنه ثلث و ستین و اربعمائه قال ثنا ابو احمد ( درست آن ابوبکر محمد ) بن یحیی بن العباس الصولی ( ص ۲۰۱ ) . این سند بی تردید در اسناد به صولی دارای افتادگی است .

۱۰ - حدثنی الشیوخ الاجلاء العلماء سدید الدین شاذان و نجم الدین عبدالله الدوریستی و نجیب الدین یحیی (؟) و جمال الدین ابوالحسن (درست آن : جمال الدین الحسین بن هبه الله ) بن رطبه[۱۴] و سدید الدین عربی و السید الاجل العالم ضیاء الدین ابوالفتح ابن الجعفریه رضی الله عنهم اجمعین عن الشیخ ابی علی و بعضهم عن الشیخ العماد عن ابی علی ( ص ۲۶۸ )

و بعد از سطوری می گوید : اخبرنا الشیوخ الثقاه ادام الله سعادتهم بالاسناد المتقدم عن الشیخ ابی جعفر محمد بن الحسن الطوسی رضی الله عنه ( ص ۲۷۱ )
از نکات قابل توجه کتاب می توان این موارد را برشمرد :
۱- نقل خطبه فدک از هارون بن موسی تلعکبری از ابن عقده و با این تعبیر در پایان : قال الشریف ( که به خاطر افتادگی سند آغازین معلوم نیست که دقیقا چه کسی است ) قال هارون بن موسی رضی الله عنه هذا آخر ما سمعته من ابی العباس بن عقده و هو جمیع ما کان فی اصله ( ص ۶۵ )
۲ - نقل از صاحب الوصیه فی کتابه (ص ۶۶ )
۳- نقل روایت ساختگی سقیفه از ابو حامد مرورودی ( ص ۶۷ به بعد و با سند آغازین به ابوحیان توحیدی و ابوحامد ) [۱۵]
۴- نقل از صاحب کتاب الروضه فی کتابه ( ص ۱۵۶ )
۵- ارجاع به کتاب شریف مرتضی ، الشافی فی الامامه ( ص ۲۱۳ )
۶ - آمدن این عبارت : و للشیخ العالم جمال الدین ابوالفرج ابن الجوزی الواعظ ببغداد سنه ثمان و سبعین فی ایام المستضی بامر الله لنفسه .... ( ص ۲۴۴ )

ابن المشهدی چنانکه پیشتر نیز گفتیم مولف کتاب المزار[۱۶] است که به المزار الکبیر [۱۷] در میان علمای امامی شناخته می شود . در این کتاب که در سالهای اخیر به چاپ رسید ، از مشایخی نقل حدیث می کند که شماری از آنان در کتاب اقرارالصحابه نیز جزو مشایخ او نام برده شده اند . این موارد را در پاورقی ها نشان دادیم . اینک مابقی مشایخ اورا ابتدا بر اساس کتاب المزار او و نیز اجازات امامیه در بحار الانوار می آوریم[۱۸] :
۱ - املاها علی : النصیر ادام الله عزه ( ص ۵۸ )
۲ - از الشیخ الجلیل المقری مسلم بن نجم المعروف بابن الاخت البزاز الکوفی الزیدی ( ص ۱۲۰ )
۳ - از فقیه جلیل عز الدین ابوالمکارم حمزه بن زهره الحسینی الحلبی ( ص ۱۲۰) . طبق سند دیگر از" حمزه ابوالمکارم ادام الله عزه " در وقت بازگشت از حج در سال ۵۷۴ در مسجد سهله کوفه ( ص ۱۴۰ و ۱۴۹) روایت می کند . در بحار روایت ابن المشهدی از ابوالمکارم حمزه بن علی ابن زهره علوی حسینی حلبی هنگام نزول او در حله که در طی سفر حج او در سال ۵۷۴ ق بوده ، دیده می شود ( نک : بحار ۱۰۴/۱۷۹ )
۴ - از السید الاجل عبدالحمید بن التقی بن عبدالله بن اسامه العلوی الحسینی رضی الله عنه در ذی قعده ۵۸۰ در حله الجامعین ( ص۱۲۶ )
۵ – از ابو جعفر محمد المعروف به ابن الحمد النحوی در ۵۷۱ ق ( ص ۲۶۳ )
۶ - از ابوالبقاء هبه الله بن نما و ابوالخیر سعد بن ابی الحسن الفراء رضی الله عنهما و آن دو از ابوعبدالله الحسین بن طحال المقدادی در نهم جمادی الآخره سال ۵۳۱ ق در منزلش در مشهد حضرت امیر ( ع) ( یعنی در نجف اشرف ) ( ص ۱۳۲ )
۷ - ابن المشهدی در المزار در یک جا از ابن شهرآشوب مستقیما روایت می کند ( ص ۵۴۴ ) ولی در جای دیگری به واسطه از او روایت کرده است (ص ۱۳۶). در بحار ( ۱۰۶/ ۴۶ ) نیز روایت مستقیم او از ابن شهرآشوب آمده است . با وجود اینکه می دانیم ابن شهرآشوب در ۵۶۷ق در حله بوده [۱۹] ، احتمال دارد روایت مستقیم او از ابن شهرآشوب ناشی از سقط در سند باشد .

در اجازات بحار با این نمونه ها برمی خوریم :
۱ - روایت او از ورام بن ابی فراس ؛ در بحار ۱۰۶/۲۲
۲ - روایت او از ابن بطریق و قرائت کتابهای ابن بطریق نزد مولف و دریافت اجازه از او ؛ در بحار ۱۰۶/۲۲-۲۳ . قرائت او بر ابن بطریق در امل الآمل (۲/۳۴۵ ) نیز آمده است .
۳ - روایت ابن المشهدی از الشیخ المقری ابوعبدالله محمد بن هارون ابن الکال ؛ در بحار ۱۰۶/۲۳
۴ - روایت از ابومحمد جعفر بن ابی الفضل بن شعره الجامعانی و ابوعبدالله الحسین بن احمد بن رده و نیز از الشریف الاجل شرفشاه بن محمد بن زباره ؛ در بحار ۱۰۶/۲۳
قابل ذکر است که در رمضان سال ۵۷۳ ق ابن المشهدی ، نزد شرفشاه یاد شده و استاد برجسته خود شاذان بن جبریل کتاب المفید فی التکلیف بصروی ( شاگرد سید مرتضی ) را خوانده بوده است ( نک : بحار ۱۰۶/۲۴ )
۵ - گفته شده است در حالی که هنوز بیست سال نداشت ، المقنعه شیخ مفید را نزد الشیخ المکین ابی منصور محمد بن الحسن بن منصور النقاش الموصلی در حالی که این استاد سن زیادی داشت به سند عالی برخواند ( نک : بحار ۱۰۶/۴۴ ) . باتوجه به دانسته های ما از مشایخ ابن المشهدی و دوره زمانی تحصیلات او از یک سو و این نکته که از ابومنصور النقاش به عنوان یکی از نخستین استادان ابن زهره – استاد ابن المشهدی – نام برده شده که ابن زهره متولد در سال ۵۱۱ ق در حدود بیست سالگی نزد او المقنعه را در حالی که النقاش سن بالایی داشته خوانده بوده است [۲۰] ، به نظر می رسد که در گزارش خواندن المقنعه توسط ابن المشهدی نزد النقاش سقط و تحریفی صورت پذیرفته باشد ، بطوری که پذیرش آن را با دشواری توأم می کند .

۶ - در مورد صحیفه سجادیه باید گفت که ابن المشهدی یکی از حلقات روایت کتاب بوده است از محضر سید اجل بهاءالشرف محمد بن الحسن علوی حسینی ( که نام او در ابتدای سند آغازین صحیفه مشهور آمده است ) و به قرائت الشریف الاجل نظام الشرف ابی الحسن ابن العریضی العلوی الحسینی در جلسات سماع در محضر بهاء الشرف محمد در شوال سال ۵۵۶ ق .

و نیز باید به قرائت صحیفه از سوی او بر پدرش و نیز بر هبه الله بن نما و نیز بر جعفر بن ابی الفضل بن شعره و الشریف ابوالفتح بن الجعفریه و الشریف ابی القاسم ابن الزکی العلوی و الشیخ سالم بن قبارویه ( شاید قبادویه ) که همگی آنان از السید بهاءالشرف محمد یاد شده ، صحیفه را روایت می کردند ، اشاره کرد ( نک : بحار ، ۱۰۶/۴۷- ۴۸ ؛ ۱۰۷/۵۳ و ۶۲ و ۸۱ و ۹۴ )
۷ - از شاگردان او به این موارد اشاره رفته است : یکی فخار بن معد الموسوی و دیگری نجیب الدین محمد بن جعفر ابن نما [۲۱]
چنانکه با بررسی اسناد گذشته روشن می شود ، ابن المشهدی در فاصله سالهای ۵۵۶ تا ۵۸۰ قمری در حله و نجف اشرف و کوفه ( و شاید شهرهای دیگر ) نزد مشایخ مختلف تحصیل فقه و حدیث می کرده و احتمالا سال ۵۵۶ ق که سال حضور در مجلس بهاء الشرف به منظور اخذ صحیفه بوده ، وی در دوران جوانی خود بوده است .
ابن المشهدی دست کم دو کتاب دیگر هم داشته است که از یکی از آن دو تنها در کتاب المزار خود نام می برد و از دیگری تنها از طریق کتابهای متاخرتر خبر داریم و البته از هیچ یک از این دو کتاب نسخه ای تا کنون به دست نیامده است ؛ اما از کتاب دوم نقلهایی در منابع بعدی موجود است . کتاب نخست با عنوان بغیه الطالب و ایضاح المناسک لمن هو راغب فی الحج است که در المزار از آن نام برده و چنانکه ازنامش پیداست درباره حج و مناسک آن است (نک : المزار ، ص ۱۰۲ ).
کتاب دوم درباره فضایل ائمه اطهار (ع ) و به صورت منقولات روایی بوده است و نقلهایی از آن موجود است . عنوان کتاب ما اتفق من الاخبار فی فضل الائمه الاطهار بوده که در نهج الایمان ابن جبر (در ص ۲۱۷ و ۴۱۳ و ۴۷۰ و ۴۷۱ و ۵۱۰ و ۵۴۱ ) و در الصراط المستقیم (در ۱/۲۸۵ و ۲/۲۴ و ۳۴ و ۵۲ و ۵۵ ) و در تاویل الآیات (۱/ ۳۷۸ ) از آن نقل شده است [۲۲] . علاوه بر این ابن طاووس در الیقین نیز یک جا از خط ابن المشهدی نقل می کند و اورا" المحدث الاخباری" می نامد . [۲۳]

پی‌نوشت‌ها:

[۱] پدر او هم از عالمان حدیث بوده و چنانکه انتظار هم می رود بنا بر برخی گزارش ها ، گرچه در کتابهای موجود ابن المشهدی چنین چیزی دیده نمی شود ، پسر از پدر نقل روایت می کرده است ، نک : پس از این . نیز می دانیم که نسخه ای از الاستبصار در کتابخانه شیخ هادی کاشف الغطاء موجود است ، از آغاز کتاب تا آخر کتاب الصلاه به خط جعفر بن علی بن جعفر المشهدی که در شنبه هشتم ذیقعده ۵۷۳ ق ازآن فارغ شده است ؛ نک : الذریعه ۲/ ۱۴ – ۱۵ .در این تاریخ ابن المشهدی ما مشغول تحصیل دانش بوده است .
[۲] برای شرح احوال او در منابع متقدم ، نک : امل الآمل ۲/ ۲۵۳
[۳] مجلسی معتقد است که ابن طاووس بر المزار مشهدی متکی بوده است ، گرچه ظاهرا از وی کمتر نامی در کتب ابن طاووس آمده است نک : بحار ۱/۱۸
[۴] در اجازات هم از او به عنوان الحائری نام برده شده است
[۵] روایت او از این دو شیخ نامدار امامی مذهب در المزار او نیز دیده می شود : روایت از ابومحمد عبدالله بن جعفر الدوریستی و ابو الفضل شاذان بن جبریل ( ص ۳۱ ) . در المزار از دوریستی با تعبیر " رضی الله عنه " یاد کرده که نشان از وفات او در زمان تالیف المزار است ، ص ۱۲۲. این مورد نشان از این می دهد که مولف کتاب اقرار الصحابه را پیش از المزار نوشته است .
[۶] برای این طریق و نقد نجاشی نسبت به آن نک : رجال نجاشی ، ص ۳۳۶
[۷] برای این کتاب و برخی نقل قولها از آن نک : ابن طاووس ، الاقبال ص ۳۸۵ و ۴۱۷ و ۴۲۲ ؛ نیز نک : کلبرگ ، کتابخانه ابن طاووس ، ص ۲۹۵ – ۲۹۶ .
[۸] در المزار نیز روایت او از ابن نما دیده می شود : از الشیخ الفقیه ابوالبقاء هبه الله بن نما در خانه اش در حله بلد الجامعین در رمضان سال ۵۶۹ ( ص ۴۳۴ – ۴۳۵ ) و نیز نام کامل او در المزار : الشیخ ابوالبقاء هبه الله بن نما بن علی بن حمدون در حله ( ص ۵۶۷ )
[۹] روایت ابن المشهدی از عربی بن مسافر در المزار نیز دیده می شود : در یک سند مشترکا از ابو محمد عربی بن مسافر العبادی و نیز هبه الله بن نما بن علی بن حمدون در ربیع الاول ۵۷۳ و آنها از ابن طحال و ابوعبدالله الیاس بن هشام الحائری ( ص ۵۲۳ ) . بنا بر یک سند دیگر در المزار ، ابن المشهدی از عربی بن مسافر در خانه وی در حله در ۵۷۳ ق روایت حدیث کرده است ( ص ۵۶۷ – ۵۶۶ ) . روایت ابن نما از شیخ فقیه ابومحمد الیاس بن هشام الحائری در کتاب اقرار نیز آمده است ( ص ۱۶۰ عکسی )
[۱۰] ابوالفتح القیم بالجامع ( ص ۱۲۰ ) این ابوالفتح احتمالا همان است که در المزار او را چنین خوانده است :
[۱۱] در المزار، روایت ابن المشهدی از محمد بن ابی القاسم الطبری عماد الدین در ۵۵۳ قمری در مشهد حضرت امیر (ع ) ( ص ۴۷۳ ) را می بینیم که باید در اینجا یک واسطه افتاده باشد ، چرا که ابن المشهدی ظاهرا مستقیما نمی تواند از عماد طبری نقل روایت کرده باشد . در عین حال باید گفت که او در المزار در جای دیگری به واسطه " ابوالفتح محمد بن محمد الجعفریه ادام الله عزه "از طبری نقل روایت می کند ( ص ۴۸۵ ) واین درست همان چیزی است که در اسناد کتاب اقرار الصحابه نیز دیده می شود . همچنین در المزار به واسطه شاذان بن جبریل از عماد طبری روایت می کند ( ص ۲۶۳ )
[۱۲] می دانیم که ابن المشهدی کتاب المزار خود را برای کسی نوشته که از وی به این صورت تعبیر می کند : قاضی مجد الدین (؟) ابو القاسم هبه الله بن سلمان ( المزار ص ۲۷) و به احتمال قوی او هموست که پدر علامه حلی به واسطه او صحیح بخاری را به یک واسطه از عبدالاول بن عیسی سجزی راوی مشهور صحیح روایت می کرده است ( بحار ، ۱۰۴/۸۹ ). پرسش ما این است که آیا رابطه ای میان این قاضی ابوالقاسم هبه الله بن سلمان با قاضی ابومحمد عبدالله بن سلیمان هست یاخیر ؟
[۱۳] برای او نک : تراجم الرجال آقای سید احمد اشکوری ، ۱/ ۴۸۲ . نام وی محمد و لقبش رازی و مقیم نجف اشرف بوده و در ۵۳۲ ق نسخه ای از تلخیص الشافی را کتابت کرده بوده است .
[۱۴] روایت از ابن رطبه سوراوی در المزار ، ص ۴۸۵ نیز دیده می شود .
[۱۵] درباره این روایت از سقیفه که مستقلا هم در دمشق به چاپ رسیده ، محققانی که درباره ابوحیان توحیدی کار کرده اند ، معمولا نکاتی را در کتابها و یا مقالات خود مطرح کرده اند ، از همه مهمتر کرمر در کتاب خود درباره محفل فلسفی ابوسلیمان سجستانی تحقیقاتی را در این مورد عرضه کرده است . نیز به مقاله ابوحامد مرورودی دائره المعارف بزرگ اسلامی مراجعه شود .
[۱۶] برای نقل از المزار او در فرحه الغری ، نک : ص ۱۲۰ و ۱۲۱ و ... ؛ برای المزار او نک کلبرگ ، کتابخانه ابن طاووس ، ص ۴۲۶
[۱۷] عنوان المزار الکبیر در : بحار الانوار ۱/۱۸و ۱۰۰/۱۰۱
[۱۸] برای فهرستی از مشایخ او ، نک : الذریعه ۲۰/ ۳۲۴
[۱۹]؛ ص ۶۳ نک : سند آغازین کتاب سلیم بن قیس هلالی ، بیروت ، موسسه اعلمی در عین حال توجه به سند آغازین کتاب سلیم بن قیس الهلالی ، این احتمال را تقویت می کند که شاید راوی این کتاب از مشایخ سه گانه در آغاز سند به شیخ طوسی ، ابن المشهدی باشد و در حقیقت اوست که نسخه کتاب را به روایت از این سه تن که همگی در شمار مشایخ او نیز ذکر شده اند ، برای نسل بعد به واسطه نسخه اصل خود روایت می کرده است ، گرچه نام او که عادتا باید در اجازه ای در آغاز یا پایان کتاب ( که به آن بلاغ می گفته اند ) ثبت شده باشد ، از نسخه مادر افتاده و به تدریج این نسخه مشهور از کتاب سلیم بدون آنکه راوی نسخه اصل شناخته گردد ، در اختیار علمای امامیه قرار گرفته است .
[۲۰] نک : بحار الانوار ، ۱۰۶/ ۴۴
[۲۱] ؛ برای روایت صحیفه توسط این دو از او ، نک : بحار ، ۱۰۷/ ۵۳ ، ۸۱ نک : بحار الانوار ، ۱۰۴/۱۹۷ ؛ ۱۰۵/ ۴۵ ، ۱۵۸
[۲۲] حر عاملی مولف این کتاب را کسی جز مولف المزار و با عنوان محمد بن جعفر الحائری می شناخته است ، نک : امل ۲/۲۵۲
[۲۳] الیقین ص ۴۲۱ روایتی در فضایل حضرت امیر (ع ) به نقل از جابر بن عبدالله انصاری ؛ برای این نقل از ابن المشهدی در کتاب الیقین ، نک : کتابخانه ابن طاووس از کلبرگ ، ص ۳۶۸ فارسی ؛ شاید این روایت از کتاب اقرار نقل شده است .

منبع مقاله :
http://ansari.kateban.com/