مؤلف: محمدرضا افضلی




 

گفت استر با شتر کای خوش رفیق *** در فراز و شیب و در راه دقیق
تو نه آیی در سر و خوش می‌روی *** من هم یابم به سر در چون غوی
من همی افتم برو در هر دمی *** خواه در خشکی و خواه اندر نمی‌
این سبب را باز گو با من که چیست *** تا بدانم من که چون باید بزیست
گفت چشم من ز تو روشن‌تر است *** بعد از آن هم از بلندی ناظر است
مولانا غالباً دنیادوستان را کور و اهل معنا را «بینا» می‌خواند. او معتقد است که «کور را هرگام باشد ترس چاه». در این ابیات «استر» همان حالت انسان‌های ناآگاه را دارد و «شتر» کنایه از انسانی است که آگاهانه دنیا را از منظری بالاتر می‌نگرد. اصل حکایت در مقالات شمس دوبار آمده است که یکی از آنها به نقل مولانا نزدیک‌تر است: «استر، اشتر را پرسید که چون است که من بسیار در سرآیم، تو کم در سرآیی؟ اشتر جواب گفت: من چون بر سر عبه برآیم، نظر کنم تا پایان عقبه را بینم، زیرا بلند سرم و بلند همتم و روشن چشمم، یک نظر پایان عقبه می‌نگرم و یک نظر پیش پا. مراد از شتر، شیخ است که کامل نظر است.» «راه دقیق» یعنی راه باریک. «در سر آمد» یعنی سرنگون شدن، زمین خوردن. «چون غوی» یعنی مانند آدم گمراه. «از بلندی ناظر است» امکان دارد کنایه از اشراف پیر بر امور باطنی باشد.

چون برآیم بر سر کوه بلند *** آخر عقبه ببینم هوشمند
پس همه پستی و بالایی راه *** دیده‌ام را وا نماید هم اله
هر قدم من از سر بینش نهم *** از عثار و اوفتادن وا رهم
تو ببینی پیش خود یک دو سه گام *** دانه بینی و نبینی رنج دام
یستوی الاعمی لدیکم و البصیر *** فی المقام و النزول و المسیر

«عقبه» یعنی گردنه؛ دارای شیب تند. «بینش» دید باطنی مردان آگاه است. «عثار» یعنی لغزش یا سکندری خوردن. «نبینی رنج دام» نظر به دید محدود و نارسای اهل دنیا و انسان‌های ناآگاه است که در این حکایت «استر»، نماینده‌ی چنین کسانی است. صحبت از دیدگاه آگاهان و ناآگاهان بود که مولانا سخن را به آیه‌ی 50 سوره‌ی انعام مستند می‌کند: (قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَى‏ وَالْبَصِیرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ)؛ نزد شما کور و بینا، در مقام و محل و چگونگی فرود آمدن در جایی و در گذرگاهی که طی می‌کنند یکسان‌اند، آیا نمی‌اندیشید؟

منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بین‌المللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول.