مؤلف: محمدرضا افضلی




 
این کسی دیده است کز یک مشک آب *** گشت چندین مشک پر بی‌اضطراب
مشک خود روپوش بود و موج فضل *** می‌رسید از امر او از بحر اصل
آب از جوشش همی گردد هوا *** و آن هوا گردد ز سردی آب ها
بلکه بی‌اسباب و بیرون زین حکم *** آب رویانید تکوین از عدم
تو ز طفلی چون سبب‌ها دیده‌ای *** در سبب از جهل بر چفسیده‌ای
با سبب‌ها از مسبب غافلی *** سوی این روپوش‌ها زآن مایلی
چون سبب‌ها رفت بر سر می‌زنی *** ربنا و ربناها می‌کنی
رب می‌گوید برو سوی سبب *** چون ز صنعم یاد کردی‌ای عجب
گفت زین پس من تو را بینم همه *** ننگرم سوی سبب و آن دم‌دمه
گویدش ردوا لعادوا کار توست ***‌ای تو اندر توبه و میثاق سست
لیک من آن ننگرم رحمت کنم *** رحمتم پرست بر رحمت تنم
ننگر عهد بدت بدهم عطا *** از کرم این دم چو می‌خوانی مرا

سخن از اسباب ظاهری و اسباب باطنی است، مولانا می‌گوید: حرارت، آب را بخار می‌کند و سرما بخار را آب می‌کند، اما در آن جا صحبت از این علت‌ها و معلول‌ها نبود. بیرون از دانش‌های این جهانی، قدرت تکوین حق از عدم، آب پدید آورد. «سبب‌ها» همان علت‌های ظاهری امورند که اگر کسی فقط به آنها بیندیشد، از مسبب یعنی پروردگار غافل می‌ماند. در ابیات بعد مولانا کسی را که به «سبب‌ها» می‌اندیشد، سرزنش می‌کند و مکالمه‌ای میان پروردگار و او در ذهن می‌سازد: تو به خاطر اسباب مادی و ظاهری شیون می‌کنی و یاد خدا می‌افتی. پروردگار جواب می‌دهد چه شد که به یاد قدرت من افتادی؟ بنده‌ی غافل می‌گوید: دیگر فریب سبب‌ها را نمی‌خورم. مولانا به آیه 28 سوره انعام اشاره می‌کند که در آن پروردگار می‌فرماید: اگر کافران را از دوزخ به دنیا بازگرانیم بر سر همان کارهای نهی شده بر می‌گردند: (وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ). پروردگار به آن بنده‌ی غافل می‌فرماید: تو هم دروغ می‌گویی و کار تو مانند همان کافران مذکور در این آیه است، اما من نادیده می‌گیرم و رحمت می‌کنم.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بین‌المللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول