شاعر: مجيد رجبي

ای کاش شبی لایق دیدار تو باشم

از پرده دل راز نگهدار تو باشم

دستم تهی و نیست کلافی به بساطم

تا بر سر بازار خریدار تو باشم

یک عمر به دنبال امان بودم و صحت

منت نه و بگذار که بیمار تو باشم

ای سایه لطفت همه جا روی سر من

بگذار که در سایه دیوار تو باشم

ای کاش شبی آید و در جامع سهله

با چشم دلم زائر رخسار تو باشم