مؤلف: محمدرضا افضلی




 

حجتش این است گوید هر دمی *** گر بدی چیزی دگر هم دیدمی
گر نبیند کودکی احوال عقل *** عاقلی هرگز کند از عقل نقل
ور نبیند عاقلی احوال عشق *** کم نگردد ماه نیکوفال عشق
حسن یوسف دیده‌ی اخوان ندید *** از دل یعقوب کی شد ناپدید
مر عصا را چشم موسی چوب دید *** چشم غیبی افعی و آشوب دید
چشم سر با چشم سر در جنگ بود *** غالب آمد چشم سر حجت نمود
چشم موسی دست خود را دست دید *** پیش چشم غیب نوری بد پدید
این سخن پایان ندارد در کمال *** پیش هر محروم باشد چون خیال
چون حقیقت پیش او فرج و گلوست *** کم بیان کن پیش او اسرار دوست
پیش ما فرج و گلو باشد خیال *** لاجرم هر دم نماید جان جمال
هر که را فرج و گلو آیین و خوست *** آن لکم دین ولی دین بهر اوست
با چنان انکار، کوته کن سخن *** احمدا کم گوی با گبر کهن

در این قسمت مولانا کلام ظاهربینانی که منکر ورای حس هستند را رد می‌کند که می‌گویند: چون قیامت و رستاخیز، محسوس نیست و به حواس ما در نمی‌آید پس وجود ندارد. وی می‌گوید: اگر طفلی حالات عقل را در نیابد، آیا شخص خردمند با این بهانه دست از عقل بر می‌دارد؟ همین طور اگر اهل عقل و نظر، به احوال عشق واقف نشوند، از جمال فرخنده‌ی عشق چیزی کاسته نمی‌گردد. اگر چشم برادران یوسف، جمال او را ندید، کی آن جمال از چشم یعقوب پنهان شد؟ آری وقتی موسی با چشم حسی به عصایش نگاه می‌کرد، آن را تنها یک تکه چوب می‌دید، ولی چشم غیب‌بین حضرتِ حق آن را اژدها می‌دید، چنان که در آیه‌ی 19 تا 23 سوره طه وقتی حق تعالی به موسی فرمود: چه در دست داری؟ گفت: عصایی که با آن برای گوسفندانم برگِ درختان را می‌تکانم. حق تعالی فرمود: عصایت را بر زمین بیفکن. وقتی افکند به ماری بزرگ مبدل شد. چشم ظاهربین با باطن‌بین در ستیز شد و بالأخره چشم باطن‌بین دلیل آورد که آن عصا اژدهاست؛ اگرچه ظاهراً چوب و عصاست. البته این سخنان اسرارآمیز را نمی‌توان به پایان برد. حقایق و اسرار در نظر محرومان از حق، هم چون خیال و اوهام بی‌اساس جلوه می‌کند. از آن رو که حقیقت در نظر او شهوت و خوردن است، پس اسرار حضرت معشوق را در حضور چنین کسی بیان نکن. آنها هدایت نمی‌پذیرند، به آنها باید گفت: (لَكُمْ دِینُكُمْ وَلِیَ دِینِ) (1)؛ دین شما برای خودتان و دین من نیز برای من باشد. کسی که در بی‌دینی پیر شده، حقیقت را نمی‌فهمد، حتی پیامبر هم نسبت به او مسئولیت ندارد.

پی‌نوشت‌ها:

1. کافرون، آیه‌ی 6.

 

منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بین‌المللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول.