شاعر: مرحوم محمدعلی مردانی

در غدیر خم سخن از عدل و تقوای علی است

در تجلی نور حق از روی زیبای علی است

کاخ عدل و داد را باشد علی بنیانگذار

مشعل دین پر فروغ از زهد و تقوای علی است

مشتق از نام خدا نام علی شد از ازل

تا جهان باقی است برجا نام اعلای علی است

چون علی با حق قرین است بود حق با علی

جامه حق تا قیامت زیب بالای علی است

عالم امکان ندارد چون علی آیینه‌ای

جلوه حق ظاهر از پنهان و پیدای علی است

چون کلام الله ناطق کس سخن از حق نگفت

منطق قرآن بیان معجز آسای علی است

پیک حق امروز آورده است بر احمد پیام

کای رسول! این ارض اقدس طور سینای علی است

بر مفاد آیت «بلغ ما انزل الیک»

دین و قرآن کامل از مهر تولای علی است

آیه «الیوم اکملت لکم» ای مؤتمن...!

از خداوند آیتی در شأن والای علی است

ای رسول محترم بردار خشت از روی خُم

چون جهانی را هوای می ز مینای علی است

از جهاز اشتران کن منبری بر پا کنون

چون خداوند علا  فکر تجلای علی است

از «یدالله فوق ایدیهم» که فرموده است حق

فاش گویم دست حق دست توانای علی است

زین مقام و منزلت تنها نه مبهوتند خلق

خالق ارض و سما محمو تماشای علی است

در کنار مصطفی نور علی شد جلوه‌گر

دین احمد نور حق ظاهر ز سیمای علی است

آسمان در نغمه یا «لیتنی کنت تراب»

فخر بر گردون منبر که مأوای علی است

زد ندا «من کنت مولا»حضرت ختمی مأب

تا شناسد هر که را در سینه سودای علی است

گفت هرکس را منم مولا علی مولای اوست

آن که شد مولای من بی شُبهه مولای علی است

بانگ بخٍ بخ شد از فاروق و یارانش بلند

کاین قبا شایسته بالای والای علی است

از غدیر خم هنوز آن بانگ می‌آید به گوش

کای محبان....! مظهر حق ذات یکتای علی است

شادکام آن‌کس که در کوی ولایش جان سپرد

سرفراز آن که سرش خاک کف پای علی است

بانگ تکبیر آید از محراب تا یوم النشور

سرخ رو اسلام از رنگ مصلای علی است

بگذرد از جان و مال و حشمت و جاه و جلال

هر که مردانی صفت مشتاق و شیدای علی است