شاعر: اسماعیل تقوایی

کعبه می‌بالد که بوده در درونش جای تو
سال‌ها باشد که گشته واله وشیدای تو
پا به دنیا هیچ کس ننهاده در بیت خدا
مایه‌ی رشک خلایق زاد بی همتای تو
نام زیبایت علی و عالی اعلا تویی
شد ندا نامت ز حق بر مادر یکتای تو
چون به آغوش پیمبرداده شد قنداقه‌‌ات
سخت خندان شد بر او آن چهره‌ی زیبای تو
حاصل تربیت پیغمبر خاتم شدی
فخر طاها بوده خلق و سیرت والای تو
بر پیمبر همچو هارون بهر موسی بوده‌ای
قوت قلبش نظر بر قامت و بالای تو
یک شبی جای پیمبر خفته‌ای در بسترش
تا که جان را در برد از دشمنان آقای تو
شیر حق بودی به هنگام مصاف کافران
پهلوانان عرب افتاده پیش پای تو
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
گفته جبراییل در وصف شجاعت‌های تو
بر عبادت‌های جن و انس دارد برتری
ضرب شمشیرت به خندق، گفت این مولای تو
درب خیبر بوده در دستان تو چون پر کاه
شد خدا در فتح خیبر بی گمان یارای تو
روزها مرد نبرد و شب به محراب دعا
عرشیانی شیفته بر ناله‌ی شب‌های تو
گر نبودی هیچ کس بر فاطمه لایق نبود
ای خوشا پیوند نیکوی تو و زهرای تو
در غدیر خم شدی از بعد پیغمبر امیر
شد فراموش این غدیر واجب الاجرای تو
تو ولی الله بودی، حیدر و شیر خدا
ریسمان بر دست تو بستند آن اعدای تو
ریشه‌ای بر نخل پر بار ولایت یاعلی
شیعه باشد ریزه‌خوار خوان جان افزای تو
حضرت صاحب زمان عیدی بده بر شیعیان
عیدی ما دیدن آن روی روح افزای تو