ساختار تاریخی نظام وقف از لحاظ اجتماعی، اقتصادی و تشکیلاتی
ساختار تاریخی نظام وقف از لحاظ اجتماعی، اقتصادی و تشکیلاتی
معاونت روابط بین اللملل و بخش علمی و پژوهشی دبیرخانهی مرکزی اوقاف کویت.
جوامع عربی و اسلامی از صدر اسلام با سنت حسنهی وقف آشنا شدند و با تداوم و عمل به این سنت نیکو در گذر زمان، وقف از جهات قانونی و سازمانی و اداری و وظایف تشکیلاتی دارای نظام کاملی شد.
تاریخ اوقاف در کشورهای مختلف عربی و اسلامی مشحون از وقایع و اتفاقاتی است که نشان میدهد سنت وقف و تداوم و گسترش آن چگونه به صورت یک نظام اجتماعی و تشکیلاتی درآمد تا ایفاگر نقشها و وظایف اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و مدنی مختلفی باشد.
در این راستا ویژگیهای تاریخی نظام وقف را میتوان از زوایای مختلف مورد بحث قرار داد و دربارهی هر یک از ابعاد مختلف آن در روند تغییر و تحول، تحلیلهای متعدد ارائه داد.
اما آنچه در اینجا برای ما اهمیت دارد بحث دربارهی اصول کلی و اساسی است که زمینههای تاریخی و اجتماعی پیدایش وقف و تحول و پیشرفت و ایفای نقش مطلبوت آن را فراهم کرده است. ما از وارد شدن در جزئیات غیر مهم و مسائل فرعی مربوط به ابعاد مختلف وقف خودداری میکنیم.
بسیاری از کسانی که در سال های اخیر دربارهی وقف سخن گفتهاند، به جزئیات و مسائل فرعی و نقل سرگذشت ها و داستان های مختلف که روشنگر برخی از ابعاد و محورهای مورد بحث است پرداخته اند که به رغم اهمیت این شیوه در جلب توجه همگان به اهمیت سنت وقف، به نظر میرسد که اکنون زمان آن فرارسیده است که ما با توجه و تفکر و بررسی عمیقتر بدین موضوع بپردازیم.
و با ارائه ویژگیهای کلی و ضوابط اصولی وقف از دیدگاه تاریخ، سعی کنیم که از عوامل مثبت و دستاوردهای نظام وقف استفاده و از نقاط منفی آن پرهیز کنیم و از این طریق سنت وقف را دوباره احیا و در جامعه فعال کنیم و به رشد و توسعهی آن در آینده کمک نماییم.
در پرتو آنچه گفتیم این نوشتار به دو بخش اساسی تقسیم میشود که عبارتند از:
1. ویژگیهای اجتماعی و اقتصادی و اداری وقف؛
2. اصول بنیادین نظام وقف.
از نظر اجتماعی
طبقاتی نبودن: که یکی از بارزترین ویژگیهای اجتماعی نظام وقف است. بدین معنی که سنت وقف همواره قابل دسترسی همهی اقشار جامعه بوده و در انحصار یک طبقه خاص نبوده است.
بر این اساس سنت وقف افراد بسیاری را از طبقات مختلف جامعه جذب کرد که یا واقف بودند و یا از درآمد اوقاف و خدمات آن بهره مند می شدند و یا در امور مربوط به وقف مشغول به کار بودند و یا بر آن نظارت داشتند.
و در این جهت تفاوتی میان مرد و زن و مسلمان وغیر مسلمان نبود و از طبقات فقیر اجتماع گرفته تا مردم متوسط الحال چون کشاورز و پیشهور و صنعتگر و فروشنده تا توانگران و مسؤولان بلند پایهی حکومتی و برخی از علما و امرا و سلاطین و حاکمان شهرها، همه به نحوی با وقف ارتباط داشتند.
گسترش نقش اجتماعی اوقاف به این شکل تا اوایل عصر حاضر در بسیاری از کشورهای اسلامی و عربی همچنان ادامه داشت.
طبقاتی نبودن اوقاف نشان میدهد که نظام وقف همچنان سنتی متعلق به تمام مردم است و خاص گروه و طبقهای خاص نبوده و نیست.
به نظر ما علت این امر ناشی از مبانی و قواعد شرعی و فقهی است که سنت وقف بر آنها استوار است و همه ی آنها از یک ایده یعنی ایدهی »صدقهی جاریه« نشأت میگیرند. ایدهای که بدون هیچ پیچیدگی، مطلق و بدون قید و شرط است.
2. نظام وقف عبارت است از: چهارچوب بنیادین مسؤولیتهای متقابل و همبستگی اجتماعی میان ثروتمندان و فقرا و نیازمندان.
در خصوص نقش اجتماعی وقف، تاریخ نشان میدهد که وقف به وجود آورندهی یک چارچوب بنیادین برای رفع نیازهای ضروری طبقات محروم و صاحبان نیازهای خاص همچون یتیمان، زنان بیوه، پیران، آوارگان، قربانیان حوادث و نیز فلاکت زدگان بوده است.
3. سهیم بودن در ساختار نظام تأمینهای اجتماعی: وقف متناسب با شرایط زمانی حرکت میکرد و پاسخگوی نیازهای همان دوره نیز بود.
در این خصوص موقوفات خیریه نقشی اساسی چه برای واقف، خاندان و خویشان او و چه برای برخی گروههای اجتماعی غیر خویشاوند واقف داشته است. تأثیر مثبت این گونه تأمینهای اجتماعی در مواقع بحران و شراط اضطراری به خوبی برجسته بوده است.
در منابع تاریخی نقش اوقاف در ایجاد تأمینهای اجتماعی برای اقشار زیادی از جامع به خوبی مشهود است که شامل اموری چون مسائل بهداشتی، آموزش، خوراک و پوشاک و مسکن میشده است.
4. نظام وقف یکی از مکانیزمهای تحقق عدالت اجتماعی و وسیلهای صلح آمیز برای توزیع مجدد درآمد بدون هرگونه اجبار و مداخلهی قدرت حاکمه بوده است.
از این رو میتوان گفت که وقف در حمایت از وحدت ملی و اجتماعی و جلوگیری از بروز بیثباتی و خشونت و تنش میان گروههای اجتماعی و با وضعیت اقتصادی متفاوت، نقش داشته است.
5. نظام وقف وسیلهای برای رشد و انضباط اجتماعی بود که از طریق به کارگیری شایستهی شروط واقف، صورت میگرفت.
واقفان در موارد بسیار، شروطی را که موجب تقویت ارزشهای اجتماعی، رفتاری و اخلاقی و منع یا تحریم ارزشهای منفی میشد وضع میکردند تا نوعی انضباط اجتماعی برای کسانی که از عایدات موقوفات آنان بهرهمند میشوند برقرار کنند.
چنین کاری، جزو وظایف مؤسسات رشد و انضباط اجتماعی همچون مدارس، مساجد، دادگاهها و زندانها میباشد. میتوان گفت مهمترین نقشی را که وقف در این زمینه ایفا کرده است همان ایجاد و انتقال و استمرار اصل مسؤولیت پذیری اجتماعی و حفظ قواعد نظام کلی جامعه و مصون نگهداشتن آداب اجتماعی بوده است.
6. وقف فراهم کننده چهارچوب اساسی برای مشارکت مردم در امور اجتماعی بوده است که این امر با اقدام آزادانه و داوطلبانه واقف برای وقف دارایی خود تحقق مییافت. بدین معنی که تصمیم یک فرد برای اختصاص داوطلبانهی بخشی از دارایی خود به امر وقف کافی بود که نهادی عام المنفعه چون مدرسه، بیمارستان و غیره را به وجود آورد.
به نظر ما خاستگاه مفهوم مشارکت اجتماعی برآمده از نظام وقف، مجموعهای از ارزشهای اسلامی است که توجه به دیگران و نیکوکاری و نادیده گرفتن تمایلات خودخواهانه و اندیشیدن به منافع گروهی را مورد تشویق قرار میدهد.
7. وقف نقش ملموسی در ارائه خدمات رفاهی و بویژه در مناسبتها و اعیاد مذهبی و حتی مناسبتهای شخصی و خانوادگی مانند عروسی و عزا و غیره داشته است.
8. اوقاف در حمایت از کیان خانواده که سنگ بنای یک جامعه است و حفظ انسجام و یکپارچگی آن و نیز حمایت از حقوق افراد ضعیف و کسانی که از توانمندیهای جسمی و روحی کمتری برخوردارند نقش داشته است.
وقف وسیلهای برای حمایت از حقوق و داراییهای زنان نیز بوده است. به عبارت دیگر میتوان گفت که کیان خانوده بطور کامل در داخل نظام وقف جای دارد و خود نظام وقف از نظر اجتماعی بر نظام خانواده متکی و وابسته است از این رو روابط این دو نظام روابطی متقابل و حمایتگرانه است.
از نظر اقتصادی
در اوایل شکل گیری اوقاف، تنها مستغلات ساخته شده جزو موقوفات بودند اما بعدها به مرور زمان و در اثر بروز تحولات اجتماعی و سیاسی در جوامع و تغییر حوزههای مالکیتی از دولتی به فردی، زمینهای کشاورزی نیز داخل حوزهی موقوفات شدند.علاوه بر این، مستغلات زیادی از قبیل مغازهها و اماکن تجاری، ابزارهای مختلف تولیدی همچون آسیابها، نانواییها، کبوتر خانهها، حمامهای عمومی، قهوهخانهها و کورههای گچ پزی، کارگاههای بافندگی و برنج کوبیها و تیر کشتیهای تجاری، کتابها و کتابخانهها و پولهای نقد و مستمریهای مقرر دولتی برای برخی افراد نیز جزو موقوفات گردیدند.
همچنین نقش اقتصادی اوقاف در این موارد قابل توجه است:
1. وجود شیوههای متعدد و تنوع بهره برداری اقتصادی از اموال موقوفه، مانند بهرهبرداریهای زراعی، فعالیت تجاری، مشاغل حرفهای و صنعتی. البته در به کارگیری اموال موقوفه در امور اقتصادی، موارد خلاف نیز مشاهده شده از جمله احتکار و تبدیل مال وقفی به طوری که عدهای از این روشها برای رسیدن به اهداف شخصی خود و هتک حرمت موقوفات استفاده کرده اند.
2. انعطاف پذیری و توانایی پاسخگویی به نیازهای زمان همسو با تغییرات زمان و مکان. وجود چنین انعطافی، نشانگر عمق ارتباط اوقاف با پایه های اولیه ی جامعه و در رأس آنها خانواده، خانوادههای ریشهدار، گروههای پیشهوری، حرفهای و مذاهب صوفیه میباشد که همگی آنها واحدهای اساسی ساختار نظام اجتماعی محسوب می شوند.
3. مشارکت در تبدیل جامعهی قبیلهای کوچ نشین به جامعه ای شهری و ثابت که با اجرای طرحهای سرمایه گذاری و ثابت که با اجرای طرحهای سرمایه گذاری و اقتصادی، اجتماعی و خدماتی امکان پذیر میشود به طور مثال مسجد، هستهی اولیه پیدایش شهرنشینی بود و چنانچه معروف است مسجد الگوی نخستین وقف به شمار م یرود.
4. رشد فزایندهی داراییها و اموال موقوفه به منظور اجرای شروط معین شده توسط واقفان و اعطا به مؤسسات خیریه که بودجهشان متکی به عایدات وقف است و بدین ترتیب اوقاف توانست در افزایش منابع اقتصادی جامعه و ایجاد فرصتهای شغلی جدید سهیم باشد.
5. تقویت اصل موازنه در روند توسعه و مدنیت از طریق توجه به مناطق نیازمندتر و به اقشاری که تر تأمین نیازهای ضروری دزندگی بخصوص در زمینهی بهداشتی آموزش، کار و مسکن با مشکل موجه هشتند.
6. جلوگیری از تأثصیرات منفی فعالیت اقتصادی. بویژه اگر این فعالیت بر طبق مکانیزمهای بازار و مطابق قواعد عرضه و تقاضا باشد که گاهی مصون از تأثیرات منفی و ناخویشایند نیست. اوقاف با ارئهی خدمات و برخی کالاهای بلاعوض و یا با قیمتهای بسیار ناچیز نقش بزرگی در این زمنیه ایفا کرده است.
7. حمایت از پژوهشهای علمی در جامعه از طریق فراهم کردن امکانات مالی و تضمین استقلال علم و دانشمندان. همین امر در توسعهی فعالیتهای اقتصادی به عنوان بخشی از اقدامات لازم برای پیشرفت علمی و پژوهشهای آزاد سهمیم بوده است.
8. مشارکت در طرحهای زیربنایی جامعه و سپس ایجاد زمینهی مناسب برای پیشرفت اقتصادی و اجتماعی.
با نگاهی تاریخ به بخش اداری اوقاف مشاهده میکنیم که این بخش از نظام وقف نیز در گذر زمان و با گسترش حیطهی اوقاف و افزایش نهادهای آن توسعه یافته است. از جمله ویژگیهای ادرای اوقاف میتوان به این موارد اشاره کرد:
1. رواج شیوهی ادارهی فردی - خانوادگی نهاد وقفی: بدین معنی که اصل در ادارهی موقوفات این بود که تحت نظر واقف باشد و پس از او تحت سرپرستی فرزند ارشد او و یا کسی که وی برای نظارت تعیین کرده و یا ناظری که قاضی انتخاب کرده قرار گیرد مشروط بر آنکه شخص ناظر در تمام شرایط بر طبق شروط قید شده در وقف نامه عمل کند به عبارت دیگر مدیریت خانوادگی بر موقوفه، شیوهی رایج اداره امور اوقاف در بسیاری از برهههای زمانی بوده است.
2. تحکیم اصل کار منظم در عرصهی اجتماعی: گاهی موقوفات بزرگ نیازمند یک دستگاه اداری کامل برای ادارهی امور خود تحت نظارت یک فرد ناظر بودند. بعدها بسیاری از وظایف نظارتی، مالی، حقوقی و فنی به این دستگاه اداری افزوده شد.
ملاک کلی اوقاف در ادارهی امور خود اصل خود گردانی و عدم ادغام در ادارات دولتی و دوری از تمرکز گرایی بود.
اما موقوفاتی که از این قاعده مستثنی میشدند محدود و موقتی بودند و تحت نظارت مستقیم دستگاه قضا قرار میگرفتند. در این جا باید توجه داشت که دستگاه قضا همیشه مستقل از دستگاههای سیاسی حکومت بوده است چرا که قدرت خود را از رهگذر اجرای احکام شرع اسلامی به دست میآورد.
3. خود گردانی مؤسسات موقوفه: با دقت در تاریخ ادارهی موقوفات متوجه میشویم که آنها تابع شکل اداری متمرکز واحد نبودند و علی رغم پیدایش چندین مرکز اداری برای نظارت بر اوقاف، این مراکز در بیشتر مواقع به موقوفات خاصی منحصر شد و د تمام شرایط تصمیم نهایی و حرف آخر در خصوص امور مربوط به موقوفات، از آن دستگاه قضا بود.
به طور خلاصه میتوان گفت که ادارهی نهادهای وقفی و موقوفات بر اساس اصل خود گردانی صورت میگرفت که محدودهی آن از شروط واقف تا نظارت قاضی و حکم او بود.
4. نهادهای موقوفه شیوهی ادارهی محلی را مورد حمایت قرار دادند. هدف از این کار استفاده از نقاط قوت این شیوه، از جمله سرعت رسیدگی به نیازهای محلی و دوری از تشریفات ادرای و محفوظ ساختن موقوفات از سوء استفاده مقامات مرکز بود.
مهمترین مشخصه های تاریخی اوقاف
از آنچه گذشت روشن میشود که اوقاف از زمان پیدایش، تحت تأثیر آنچه که »قانون ازدیاد تاریخی« مینامیم قرار داشت. بویژه آنکه روند سنت وقف در طول بیش از چهارده قرن هیچگاه متوقف نگردیده است.آنچه در پی میآید خلاصهای از مهمترین ویژگیهای تاریخ اوقاف است که به همراه آنها نکاتی دربارهی این ویژگیها بیان خواهد شد:
1. ویژگی نهاد سازی تأسیس سازندگی: منظور از آن، مشارکت اوقاف در ایجاد نظام عام اجتماعی و شاخههای فرعی آن اعم از اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و اداری است با پیشرفت این نظام و افزایش دستگاهها و نهادهای آن، اوقاف نیز متحول و پیشرفته شد و وظایف آن گسترش یافت و به طور مستمر در عرصههای مدنی و عمرانی تولید و خدمات و یا مشاغل و زمینههای عام و یا کاریابی و ایجاد فرصتهای شغلی و یا توجه به طبقات فقیر،
حضوری مؤثر نشان داد. از سوی دیگر میتوان گفت که اوقاف به تناسب شرایط هر زمان در ایجاد، وضعیتها و انجام اقداماتی که حاکمیت را از ورود به عرصههای اجتماعی بینیاز میکرد سهیم بوده است. البته برای هیچ کس این تلقی پیش نمیآید که رابطهای این چنین میان اوقاف و دولت، رابطهای کشمکش آمیز است بلکه در واقع، یک رابطهی همکاری و تکاملی و وظیفه مدارانه به حساب میآید، نگاهی دوباره به مرحلهی پیدایش تاریخی اوقاف، بیانگر وجود این تکامل است.
2. ویژگی استقلال: بر اساس این ویژگی وقف از یک سو به خواست و ارادهی شخص واقف و از سوی دیگر به حاکمیت قاضی متکی است. در این باره وقف حاکم و سلطان - به عنوان یک شخص یا یک حاکم - با وقف شخص معمولی یکسان است. وقف، به مجرد اجرای صیغهی آن، یک شخصیت حقوقی مستقل پیدا میکند. اصل در اراده و خواست فرد، آزاد به وجود میآید و تحت یک حاکمیت مستقل قرار میگیرد در عین حال این نکته را باید در نظر داشت که چار چوب ارزشی حاکم بر این دو اصل همان اهداف کلی شریعت است که عبارتند از: حفظ دین، جان، عقل، مال و نسل.
3. ویژگی عدم تمرکز: ویژگی عدم تمرکز در تمام بخشهای نظام وقف بویژه در بخش اداری آن به خوبی مشهود است به طوری که تجربهی تاریخی نشان می دهد هیچگاه یک مدیریت متمرکز برای امور تمام اوقاف وجود نداشته بلک ادارات و مدیریتهای متعددی وجود داشته که ویژگی محلی داشتند و مبنای کارشان خودگردانی موقوفات بر اساس شروط واقف و تحت نظارت قاضی و بدون ادغام در دستگاه اداری دولت بود.
ویژگی عدم تمرکز در نظام اوقاف به گونهای دیگر در عرصه ی اجتماعی متجلی شده و آن اینکه مختص یک گروه اجتماعی خاص و یا دستهای معین نبوده بلکه در میان تمام اقشار جامعه، صرف نظر از نژاد، دین، جایگاه شغل آنان گسترش یافته است تجربهی تاریخی نشان میدهد که نظام اوقاف از تعدد مذاهب و اجتهادهای فقهی بهرهمند شده است .
و این گونه نبوده که یک مرکز فقهی واحد برای تمام اوقاف وجود داشته باشد بلکه مراکز و اختیارات متفاوتی وجود داشته و این تعدد و تنوع تا اوایل عصر جدید وجود داشته است یعنی تا زمانی که دولت عثمانی مذهب حنفی را مذهب رسمی خود اعلام کرد.
از آن زمان به بعد این تعدد کاسته شد و اختیارات کاهش یافت تا اینکه منجر به ادغام اوقاف در نظام حکومتی و نظام اداری مرکزی شد.
اگر به دو ویژگی استقلال و عدم تمرکز در نظام اوقاف توجه کنیم متوجه میشویم که این دو، ملازم هم بوده و یکدیگر را پشتیبانی میکردهاند در عین حال هیچ گرایشی هم به ادغام نظام اوقاف در نظام حکومتی و دستگاهای دولتی وجود نداشته است.
آنچه گفته شد مهمترین ویژگیهای الگوی تاریخی اوقاف در مراحل مختلف شکل گیری اجتماعی، اقتصادی و اداری آن بود. تکمیل این گفتار دربارهی الگوی تاریخی اوقاف، اشاره به پدیدهی فساد است که نظام اوقاف نیز از آن در امان نبوده است.
در طول تاریخ و در برهههای مختلف، فساد با شدت و ضعف آن گریبانگیر نظام اوقاف میشد. و سوء استفاده و سوء مدیریت، برخی غارتگریها و تصرفات ناحق از سوی افراد یا گروهها و بویژه برخی حاکمان و سلاطین در موقوفات صورت می گرفت.
اصول بنیادین نظام وقف
علمای شریعت و مجتهدان مذاهب فقهی که در اغلب مسائل فرعی مربوط به وقف اختلاف نظر دارند. همگی در این مسأله اتفاق نظر دارند که وقف در اصل تکوین آن عبارت از: تقرب به خدا و اطاعت از اوست.اکثر این علما متفق القولند که هرگاه وقف به طور صحیح انجام شد مالکیت آن از حیطه واقف خارج شده و ملک خداوند به حساب میآید. منافع این وقف نیز بر طبق شروطی که واقف در سند وقف خود معین میکند از آن نهادها و بخشهای نیکوکاری خیریهی خاص یا عام است. مشروط بر آنکه از حریم شرعی نطام وقف خارج نشود و حلالی را حرام و حرامی را حلال نکند.
بر اساس این مفهوم و در اثر تداوم جریان وقف در عرصهی اجتماع در طول تاریخ، نظام وقف رشد کرد و اصول اقتصادی آن گسترش یافت و به تعداد مؤسسات خیریهی وقف به رغم انواع آن، افزوده شد. این نظام توانست نقش برجستهای در ارائهی خدمات به صورت خودجوش و غیر متمرکز ارائه دهد همجنین علاوه بر این که یک قدرت معنوی بود.
به یک قدرت اقتصادی نیز تبدیل شد تا جایی که در برخی زمانها بخصوص آن زمان که ثبات سیاسی بر هم میخورد و فساد شیوع مییافت و امنیت کشور مختل میگشت بعضی از دولتها را به طمع میانداخت که با تسلط بر این قدرت اقتصادی از آن به نفع اغراض خود و حمایت از مرکزیت خویش استفاده کنند.
از این رو به منظور مصون ساختن نظام وقف و نهادهای آن از دستاندازیهای اجتماعی طمع ورزان به طور عام و تعدی حاکمان به طور خاص، فقهای ما تلاشهای فراوان کردهاند تا اصول بنیادین و مستقلی برای نظام وقف تدوین کنند تا ضمن حفظ حریم آن، تا حد امکان رشد و تداوم آن را تضمین نمایند.
میتوان گفت که این اصول بر سه پایهی اساسی استوار است: 1. احترام به خواست واقف؛ 2. تعیی نهاد قضا به عنوان تنها متولی امور اوقاف؛ 3. به رسمیت شناختن وقف به عنوان یک شخص حقوقی. اکنون تفصیل این موضوع بیان می شود:
احترام به خواست و نیت واقف
شرطی که واقف معین میکند چون نص صریح شارع مقدس است)بر این اساس، فقها وقف نامه را که خواست واقف در آن قید شده به عنوان یک قانون تلقی میکنند که در هر کار کوچک و بزرگ مربوط به موقوفه ی مربوط و فعالیتها و مؤسسات و کارها مختلف مربوط به آن بایستی به آن رجوع کرد. علاوه بر این، آنان شیوههای تفسیر وقف نامهها را همان شیوههای فقها در تفسیر متون شرعی میدانند به طوری که مطلق بر مقید و عام بر خاص حمل میشود و شروط بعدی شروط قبلی را کان لم یکن میسازد.
اجمالا شروطی را که واقف معین میکند سامان دهنده و نظم دهندهی وقف به حساب میآید تا آن زمان که با شرع مغایرت نداشته باشد.
با وجود آنکه فقها به شروط واقف چنین قدرت الزامی قائل شدهاند اما در عین حال این مسأله را مشروط کردهاند به اینکه بایستی تحقق بخش مصالح شرعی بوده و یا با منافع کل شریعت همسو باشد.
آنان هر شرطی را که موجب از بین رفتن یکی از اهداف و مصالح شرعی شود و یا با یکی از منافع و اهداف شریعت مغایرت داشته باشد باطل دانستهاند. بر این اساس در مسائل اوقاف بایستی قاضی و مفتی نقش عمده داشته باشند.
فقها با حرمت قائل شدن به شروط واقف، حمایت و پشتیبانی قوی از اوقاف و نهادهای آن به عمل آوردهاند، که این حمایت همراه با عوامل دیگری ضامن بقا و استمرار دستاوردهای وقف در طول زمانهای مختلف بوده است.
تعیین نهاد قضا به عنوان متولی عام اوقاف
فقها مقرر کردهاند که متولی عام و سرپرست اوقاف، بایستی صرفا نهاد قضا باشد که این سرپرستی، هم شامل نظارت میشود که اصطلاحا »اختصاص ولائی« گویند و هم شامل حل و فصل منازعات مربوط به اوقاف میشود که آن را »اختصاص قضایی« نامند.آنچه در اینجا برای ما مهم است همان »اختصاص ولایی« است که شامل نظارت بر اوقاف و انجام اقدامات مختلف میباشد که مهمترین آنها عبارتند از: تغییر عین موقوفه به هنگام ضرورت، و صدور اجازه برای تغییر برخی یا همهی شروط واقف در صورتی که برای وقف یا مؤسسات و افراد وابسته به درآمد آن زیانبار باشند. و نیز صدور حکم ابطال شروط خارج از حدود شرعی واهداف عام آن.
روشن است که این اقدامات و امثال آنها در بسیاری از شرایط که برای اوقاف پیش میآید میتواند بر استقلال اوقاف و نهادهای مرتبط با آن بویژه در زمینهی اداری، وظایف و بودجه تأثیر گذار باشد از جمله:
اگر واقف بمیرد و معین نکند که سرپرستی موقوفه او بر عهدهی چه کسی است بعد از او ادارهی آن را بر عهده میگیرد، یا واقف مقرر کند که نظارت بر وقف بر عهدهی خود اوست اما شایستگی نظارت را نداشته باشد .
و یا کسی را که برای نظارت بر وقف معین کرده فاقد صلاحین باشد و نیز در صورت از بین رفتن شرط مصرف درآمد موقوفه به دلیل نابود شدن وقف نامه یا هر علت دیگر، در تمام این موارد و شرایط و امثال اینها، فقها تنها به نهاد قضا اختیار دادهاند که اقدام لازم را انجام دهد.
دستگاه قضا به لحاظ مستقل بودن از سایر دستگاهها، تلاش برای تحقق عدالت و فدا نکردن مصالح شرعی و نیز برای جلوگیری از مداخلهی سایر نهادها و بخشها در امور وقف و تسلط آنها بر اوقاف و بهرهبرداریهای نادرست، اختیار یافته است که در وقف تصرف کند.
برخی از فقها به صراحت بر ممانعت حاکم و کارگزاران حکومتی و اداری از مداخله در امور اوقاف یا اعتراض به اقدامات اداری قاضی در موارد فوق الذکر تأکید کردهاند.
از جمله تصریحات و تأکیدات آنان اینکه: »حاکم یا غیر او نمیتواند به قاضی اعتراض یا رأی و نظر او را نقض کند. زیرا قاضی نظر خود را بر اساس حق نظارت اعطائی از سوی واقف و به عنوان نمایندهی سلطان و حاکم که در سایر احکام صاحب اجازه است ارائه داده است.
همچنین گفتهاند: ولایت و حاکمیت حاکم، ربطی به حاکمیت متولیان موقوفات ندارد. برخی از این فقها به حاکم اجازه دادهاند که تنها در صورتی که خیانتی به موقوفات شود و یا نیاز به مساعدت او باشد از طریق قاضی مداخله کند. ابن عابدین میگوید:
اگر قاضی، شخص ناظری را بر موقوفات معین کند و سپس حاکم هم ناظر دیگری را برای این منظور برگزیند، انتخاب اول معتبر است. رفاعة الطهطاوی در سفارشاتش به قضات، از »قاضی مستقل عمل کننده« نام میبرد که از جمله وظایفش، نظارت عام بر امور اوقاف مذهب خود است تا با نظارت دقیق باعث توسعهی آن شود.
بدین ترتیب اوقاف از زمان پیدایش، تحت سرپرستی و نظارت قضات بوده و تا اوایل عصر جدید و پایان قرن 19 تقریبا این روند ادامه داشته است.
اما از آن زمان به بعد اوقاف در نتیجهی تحولات حاصله در عرصه ی قانون و قضا و متأثر از شکل گیری نهادهای نوین حکومتی در بسیاری از کشورهای جهان اسلام و کاربرد نظامهای قضائی غربی در آنها، از دایره ی نظارتی و سرپرستی قضای شرعی خارج شد.
این تحولات منجر به از بین رفتن جایگاه فقه موقوفات همزمان با منسوخ شدن نظام فقهی سنتی که اوقاف در زمانهای گذشته بر طبق آن اداره میشد و جایگزین شدن قوانین دولتی به جای فقه گردید.
از احکام فقهی وقف و مسائل فرعی آن چنین برداشت میشود که هرگاه صیغهی وقف با خواست و ارادهای صحیح توسط افراد صلاحیت دار جاری شود و هدفی خیر خواهانه یا عام المنفعه و یا برای گروهی خاص دشته باشد دارای حقوق شده و تعهداتی بر آن مترتب میشود.
البته موقوفه باید دارای شرایط صحت وقف باشد که مهمترین آن شرایط اینکه در ملک صاحب آن صورت گیرد و با بقای آن بتوان از آن موقوفه بهره برده اگر این شرایط برای وقف فراهم شد، دارای اهلیت و تعهد و شخصیت مستقل حقوقی میگردد؛
شخصیتی که قوانین مدنی نوین برای غیر انسانها یعنی نهاد و سازمانها و شرکتهای اقتصادی با بخشهای دولتی و حکومتی اختصاص داده است و با اصطلاح »شخص حقوقی یا مدنی و گاهی شخص قانونی« شناخته می شود.
دلایل بسیاری وجود دارد که نشان میدهد فقهای شریعت با وقف به عنوان یک شخصیت حقوقی به معنی فوقالذکر برخورد کردهاند که از جملهی این دلایل اینکه مقرر کردهاند: داوری و صدور حکم دربارهی وقف امکان پذیر است و میتوان بر له یا علیه آن حکم صادر کرد. و نیز فقها اجازه داده اند.
که وصیت و وقف برای افرادی چون فقرا که تعدادشان نامحدود است و یا ساختن مدارس و پلها و کارهای عام المنفعه صورت میگیرد همهی اینها با اینکه اشخاص حقیقی نیستند، اما مالک منافع و عایدات وقف میباشند. دلیل ما برای تمام آنچه گفته شد.
اینکه احکام فقها و اجتهادهای آنان دربارهی وقف و مسائل آن بر این اساس بوده که وقف صلاحیت آن را دارد که بر له یا علیه آن حکم صادر شود. موقوفات دارای شخصیت معنوی (حقوقی) هستند و حقوق و تعهداتی بر آنها مترتب است.
حاصل سخن
آنکه وقف و نهادهای خیریهی آن در گذشته از شخصیت حقوقی برخوردار است و این شخصیت به حکم آنکه مستقل و قائم به ذات است به منزلهی یک ضمانت قانونی برای حفظ استقلال اوقاف و مصون ساختن آن از طمع ورزیهای سلاطین جور و نمایندگان آنان به شمار میرفته است.شخصیت مستقل وقف با مرگ واقف و یا ناظران پس از او یا نابودی وقف نامه از بین رفتنی نبود و کافی بود چند شاهد عادل برای اثبات مورد وقفی و استرداد موارد از بین رفته شده گواهی بدهند.
هر مقدار از اموال موقوفه که غصب شده و یا اثری از آن وجود نداشت (به خاطر از بین رفتن وقف نامه)، امکان آن وجود داشت که در فرصت مناسب به محل سابق خود بازگردانده شود و در مدار کارهای عام المنفعه قرار گیرد.
فرقی نمیکرد که غاصب این موقوفات شخص عادی و یا حاکم و سلطان (دولت) باشد. شخصیت حقوقی مستقل وقف در طول سالیان دراز، همچنان پابرجا بود و حکام حتی جرأت نمیکردند ادعای ادغام امور مالی موقوفات با بیت المال را مطرح کنند. در حالی که بسیاری از اموال بیت المال با اموال شخصی و خاص آن سلاطین درهم آمیخته بود.
اصولی که دربارهی آنها سخن گفته شد نقش بسزایی در ساختار بنیادین نظام وقف و تثبیت آن در عرصههای اجتماعی در طول زمان داشته است. از نقطه نظر ما، تلاشهای فعلی باید مبتنی بر همان اصول اساسی در جهت احیای نظام وقف و پویایی نقش اساسی آن به کار افتد و نیازهای زمان نیز مد نظر قرار گیرد.
منبع:
میراث جاویدان
نویسنده: داهی الفضلی
این مقاله در تاریخ 1403/23/3 بروز رسانی شده است.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}