اسنادي از تاريخ ازبکستان

نويسنده:محسن شجاعي

Istoricheskie zapiski. 1951, No. 36, Str. 263-268.
در آوريل 1950 مؤسسه‏ي شرق‏شناسي فرهنگستان علوم ازبکستان مجموعه‏اي از اسناد، کتاب‏هاي دست‏نويس و مدارک ديگري را که در بررسي تاريخ ازبکستان اهميت دارد، از اشخاص حقيقي ساکن شهر بخارا خريد. ما ضمن توصيف مختصر اسناد خريد شده، در يادداشت حاضر به برخي از محتويات اين مجموعه اشاره مي‏کنيم.
از بيست و شش طومار همراه اسناد، مشخص شد که چهار طومار در سده‏ي پانزدهم و در سمرقند تدوين شده است. کهن‏ترين آنها، وقف‏نامه‏ي اصلي مزار عشرت خانه، متعلق به سال 1464 است. اين وقف‏نامه با شماره‏ي 515 در مؤسسه‏ي شرق‏شناسي فرهنگستان علوم ازبکستان به ثبت رسيده است. طومار بعدي با شماره‏ي 508، باز هم وقف‏نامه‏اي است متعلق به سال 1470 که از آن مسجد مدرسه‏اي واقع در گذر سوزنگران سمرقند است. با شماره‏ي 516 اکنون وقف‏نامه‏ي خواجه احرار (1) متعلق به سال 1488 ثبت شده است که مربوط به مساجد شهر تاشکند است. و با شماره‏ي 517 دو قطعه سند سمرقندي از خواجه احرار نگهداري مي‏شود که هر دو سند پيش از اين از بين رفته به شمار مي‏آمدند.
اسناد متعلق به سده‏ي شانزدهم نيز شامل چهار سند است. اين اسناد در بخارا تدوين شده‏اند. از آن ميان، شماره‏ي 527 مربوط به موقوفات اسماعيل ساماني و متعلق به سال 1525 است که هيچ مهر تأييد کننده‏اي بر آن نيست؛ شماره‏ي 511 يرليغ [فرمان] عبداللطيف خان متعلق به سال 1544 و به زبان ازبکي است. دو سند نيز که از نشانه‏هاي کهن خط شناختي مي‏توان آنها را هم متعلق به سده‏ي شانزدهم دانست، به دليل نگهداري نادرست، هنوز ناخوانده مانده‏اند.
اسناد سده‏ي هفدهم: شماره‏ي 509 قباله‏ي زميني است واقع در شمال آق دريا، از آن امير محمد ياربي قورچي باشي و متعلق به سال 1625؛ شماره‏ي 528 يرليغ [فرمان] امام قلي خان است به تايخ 1635 درباره‏ي انتصاب شيخ مسؤول مزار خواجه احرار؛ شماره‏ي 507 طومار وقف‏نامه‏هاي مدرسه‏ي عبدالعزيز خان است که احکام تأييديه‏ي قاضيان را نيز دربر دارد (منظور قاضياني است که ثبت اسناد و املاک هم در حوزه‏ي مسؤوليت آنان بوده است)؛ شماره‏هاي 524، 522، 514 و 526 اسنادي است حاکي از پيش فروش املاک دولتي در ولايت سمرقند از سوي عبدالعزيز خان در سال‏هاي 1670 تا 1680 و نيز حاکي از آنکه همزمان با فروش اين املاک به اشخاص حقيقي، زمين‏هاي مذکور از «زمين مملکه» (زمين دولتي) به «ملک حر خالص» تبديل شده‏اند، يعني نوعي مالکيت خصوصي که از همه گونه ماليات معاف است. شماره‏ي 510 وقف‏نامه‏ي موروثي ملا عبدالرحمان بن نظر محمد است که مربوط به زميني در ولايت بخارا و متعلق به تاريخ 1679 است.
از اسناد سده‏ي هيجدهم، شش سند خريده شد، از آن جمله سند شماره‏ي 523 که قباله‏اي است متعلق به تاريخ 1720، از آن الله ياربي بن الله بردي که نشان مي‏دهد وي به طور يک جاده يک سهم پانزده تن را از زميني که در جنوب سمرقند واقع بوده، خريده است.
شماره‏ي 529، سند مربوط به سال 1719 است که در آن امير شاه مراد وقفي بودن زمين‏هاي يک باغ ولايت سمرقند را تأييد مي‏کند؛ شماره‏ي 519 وقف‏نامه‏ي مدرسه‏ي محمد مسکين است در شهر بخارا؛ شماره‏ي 512 وقف‏نامه‏ي مسجد يکي از گذرهاي بخاراست که «مهتر ادراک» نام داشته است (گذر، يکي از بخشهاي کوچک تقسيمات شهري بوده است).
در ميان اسناد سده‏ي نوزدهم، سند شماره 531 گزارشي است شامل فهرست مساجد و خانقاه‏هاي ولايت کتاب؛ شماره‏ي 525 استفساري است از [علماي ولايت] کتاب درباره‏ي روز برگزاري عيد قربان. بقيه‏ي اسناد نيز رونويس‏هاي متأخره از وقف‏نامه‏هاي خواجه احرار است.
وقف‏نامه‏ي مزار عشرت خانه تاکنون تنها از روي يک رونوشت شناخته شده بود. و.ل. وياتکين، شرق‏شناس سمرقندي در کتاب خود - درباره‏ي جغرافياي تاريخي ولايت سمرقند (2)- به اين سند اشاره کرده بود و سپس سال‏ها بعد درباره‏ي اين اثر ارزشمند که متن، ترجمه‏ي متن و تعليقات فراواني دربرداشت، پژوهشي انجام داد. پس از مرگ وياتکين، نوشته‏ي او به دستور کميته‏ي امور باستان شناسي ازبکستان و توسط پروفسور ميخائيل يوگنيويچ ماسون براي چاپ آماه شد، اما متأسفانه تاکنون منتشر نشده است.
محتواي وقف‏نامه‏ي مزار عشرت‏خانه مختصرا در مقاله‏ي اي. پرويشيف (3) که براساس پژوهش وياتکين نوشته شده بود، آمده است. پرويشيف با روش غير انتقادي در مقاله‏ي خود برخي بدفهمي‏ها و اشتباهات وياتکين در خواندن سند را تکرار کرده است. مانند تأکيد بر اين نکته که گويا در اين سند هيچ چيز درباره‏ي ماليات بر زمين وقفي و مانند آن ياد نشده است. و البته پرويشيف کوشش کرده تا از ديدگاه مارکسيسم - لنينيسم پديده‏هاي منعکس در اين سند را بررسي کند، چيزي که در آثار وياتکين وجود ندارد.
اکنون که اصل سند به دست آمده، نشانه‏هاي کهن خط شناختي و ديگر نشانه‏ها جاي شکي باقي نمي‏گذارند که اين وقف‏نامه، سند اصلي و متعلق به سده‏ي پانزدهم است. سند ياد شده در دفترخانه‏ي يک قاضي سمرقندي تحرير شده که نام او در مهر گردي که روي سند خورده است، به چشم مي‏خورد: قاضي ابومنصور محمد بن محمد مسکين. اين شخص را از روي اسناد ديگري نيز مي‏شناسيم (از قبيل سند شماره‏ي 508 در مؤسسه‏ي شرق‏شناسي فرهنگستان علوم ازبکستان). از پسر او،
قاضي فخر، نيز در احکام تأييديه بر اسناد خواجه احرار نام برده شده است. (4)
در سند گفته مي‏شود که يک بانوي نامدار در سده‏ي پانزدهم به نام حبيبه سلطان بيگم، دختر امير جلال‏الدين سهراب و همسر اميرزاده سلطان احمد ميرزا،ساختمان گنبدي شکلي (يا همان اثر برجسته‏ي معماري که به عشرت خانه معروف است) بر روي مزار خواهر شوهر خود، اميرزاده خاوند سلطان بيگه، دختر سلطان ابوسعيد گورکان که حاکم آن دوره بوده، بنا مي‏کند. در سال 1464 اين بانو يک قطعه ملک پر درآمد، 33 غلام، 20 جفت گاو نر کاري، 12 شتر يک کوهان و بسياري چيزهاي ديگر همچون قالي، پوشش مزار، ظروف و مانند آن را وقف اين عمارت مي‏کند.
ملک موقوفه‏ي ياد شده، سه دانگ مشاع قريه‏ي سراي بوده است که ديگر «ملک مخصوص» وقف شده بود. در سند گفته مي‏شود که اين قريه در شودر (جنوب سمرقند) واقع بوده و داراي زمين‏هاي مستعد کشاورزي است. همچنين در سند تذکري وجود دارد، مبني بر آنکه ساختمان و زمين مسجد، گورستان، راه‏هاي عمومي و نيز «سکنيات» روستاييان مشمول وقف نمي‏شوند.
اصطلاح «سکنيه» (جمع واژه‏ي عربي «سکني» به معناي مسکن که گاه به شکل «اسکنه» نيز به کار مي‏رود) در اسناد ماوراءالنهر به معناي ساختمان، کشت، ديوار و حصار و مانند اينها در برابر زميني که همه‏ي اينها بر آن قرار دارد (عرصه) به کار مي‏رود.(5) اين تقسيم صرفا نظري بوضوح در اسناد مشايخ جويباري (6) و در بسياري ديگر از اسناد سده‏هاي پانزدهم تا بيستم ديده مي‏شود. (7)
در اين مورد تنها «سکنيات» روستاييان از وقف مستثني شده است، حال آنکه درباره‏ي مسجد گفته مي‏شود که نه ساختمان آن موقوفه است و نه زمين آن، از همين جا آشکار مي‏شود که نه تنها زمين‏هاي قابل کشت قريه، بلکه حتي زمين خانه‏ها و ديگر املاک روستاييان نيز موقوفه بوده است. کوتاه آنکه، طبق اصول شريعت، هيچ مسلماني را نمي‏توان برده کرد و مورد خريد و فروش قرار داد که در اينجا نيز صورت ظاهر اين حکم رعايت شده است اما عملا امکان آن وجود داشت که دهقان از زمين زير پاي خود به معناي دقيق کلمه محروم شود و عملا به صورت برده درآيد.
همان‏گونه که در بالا آمد، چندين غلام و چندين رأس دام نيز وقف مزار عشرت‏خانه شده بود. در سند گفته مي‏شود که گاوهاي نر براي کشاورزي و بخشي نيز براي خدمت به مزار در نظر گرفته شده‏اند.
غلامان موقوفه با زنان و فرزندانشان برشمرده مي‏شوند و دستمزد آنها بدين صورت تعيين شده است: غلام مجرد از 15 سال به بالا نفري 104 سکه‏ي مسين (فلوس) و 120 پود(8) غله (طبق محاسبه‏ي تقريبي وياتکين)، اما غلام عائله‏مند نفري 204 سکه و 240 پود غله. در همين سند گفته مي‏شود که قاري قرآن مزار بايد سالي 364 سکه‏ي مسين دريافت کند و به خادم نيز بايد به اندازه‏ي غلام عائله‏مند پول و غله داد. اشاره شده است که در صورت تلفات دام‏ها، لازم است از حساب درآمد موقوفه دام‏هاي ديگري خريداري شود تا کار کشاورزي متوقف نشده و رها نگردد و نيز براي حمل و نقل غلات موقوفه وسايل حمل و نقل غير، به کرايه گرفته نشود.
از روي سند مشخص نيست که آيا همه‏ي زمين‏هاي وقف را غلامان کشت مي‏کرده‏اند يا نه. از آنجا که «سه دانگ مشاع» قريه وقف بوده است، اين امکان وجود دارد که روي سه دانگ ديگر غير وقفي (که شايد در تملک واقف يا خويشان وي بوده است) کشاورزان ساکن قريه کشت و کار مي‏کرده‏اند. بعيد هم نيست که غلامان تنها روي بخشي از سه انگ موقوفه کار مي‏کرده‏اند و روي بخش ديگر موقوفه نيز باز کشاورزان کار مي‏کرده‏اند.
از درآمد موقوفه در وهله‏ي نخست بايد ماليات و عوارض (مال و عوارضات) پرداخت مي‏شد. سپس هزينه‏هاي تعمير ساختمان، و باقي مانده را به گونه‏اي که گفته شد، ميان خدام و غلامان تقسيم مي‏کردند.
در سند عشرت‏خانه اصطلاحات زيادي به چشم مي‏خورد. از جمله مقياس‏هاي طول (زراع، دانگيم، تاسو، حبه)، مقياس‏هاي وزن (من و سير) و نيز انبوهي از نام‏هاي لوازم خانگي و اثاث، انواع گلدوزي و مانند اينها. وياتکين در بررسي خود بسياري از اين اصطلاحات را تعبير و تفسير کرده و حدس‏هايي زده که نمي‏توان در همه‏ي موارد با آنها موافق بود. اما از سويي تا زماني که اين اثر ارزشمند منتشر نشده بماند، نمي‏توان در اين باره به بحث و نقد پرداخت.
سند بعدي (از نظر زماني) در ميان سندهاي به دست آمده وقف‏نامه‏اي سمرقندي متعلق به سال 1470 است که بي‏شک سند اصل است. از نظر اندازه بسيار بزرگ‏تر از اسناد قبلي است، 39 سانتي‏متر عرض و 317 سانتي‏متر طول دارد و بر روي کاغذ بسيار مرغوب و ضخيمي از خمير يک دست - که خوب عمل آمده و از هر دو طرف صيقل خورده - نوشته شده است. متن با مرکب سياهي کتابت شده که در طول نزديک به 500 سال هنوز کمرنگ نشده است. يادداشت‏هاي داخل متن و حاشيه‏ها با مرکب سرخ ارغواني کتابت شده که خاص متون دست نويس ماوراءالنهر پس از سده‏ي هفدهم است. خط، ديواني جلي است (در ازاي الف، 5 / 1 سانتيمتر است) که در اين سند از زيبايي، خوانايي و درستي خارق‏العاده‏اي برخوردار است. آغاز ندارد؛ نوزده سطر باقي‏مانده‏ي آغاز متن کاملا اعراب‏گذاري شده است، اما پس از آن تنها برخي واژه‏ها داراي اعراب هستند؛ يعني در بالا و پايين حروف صامت حرکات گذاشته شده، به گونه‏اي که خواندن صحيح نام‏هاي جغرافيايي و اصطلاحاتي را که در فهم سندهاي ديگر نيز مهم‏اند، ميسر مي‏سازد.
در سند گفته مي‏شود که دو روستاي دايج و وانگ ک هدر جوار تومان [بخش] نيم سوغود (در واحه‏ي ميان کال) واقع‏اند، وقف مسجد - مدرسه‏اي هستند که واقف آن را در گذر درب سوزنگران شهر سمرقند بنا کرده است. در سند گفته مي‏شود که هر کدام از اين روستاها داراي يک آسيا، مزارع کشت آبي و باغ است. همچين اشاره مي‏شود که در راسته‏ي سوزنگران خانه‏هايي از آن اين افراد وجود داشته است: مولانا علي قوشچي، ستاره شناس برجسته‏ي سده‏ي پانزدهم که در زمان تدوين اين سند از دنيا رفته بود و امير شاه ولي پسر سلطان ويس برلاس و مولانا احمدعلي خوارزمي. سپس از زمين‏هايي سخن مي‏رود که واقف از امير جنيد، پسر امير زين‏العابدين در ميان کال واقع بوده و در پايان هم از زمين‏هايي سخن مي‏رود که قبلا از سلطان بايزيد خريداري شده است.
همان‏گونه که گفته شد، آغاز سند افتاده و نام واقف در متن باقي مانده ذکر نشده است؛ اما با در نظر گرفتن اين نکته که دو روستاي دايج و وانگ در شمار موقوفات خواجه احرار ذکر مي‏شوند (9)و اينکه خود خواجه احرار مدرسه‏ي گذر سوزنگران را ساخته بود (10)، مي‏توان گمان برد که سند مورد بررسي يکي از آن وقف‏نامه‏هاي اصل متعلق به خواجه احرار است که بعدها براساس آنها مجموعه‏ي اسناد مورد توصيف ما تدوين شده است.(11)
در مجموعه‏ي خريداري شده، باز قطعاتي از اين سند جامع موقوفات خواجه احرار وجود دارد. در ميان آنها، بويژه فهرست موقوفات تاشکند در پايان سده‏ي پانزدهم مهم است که بخشي از آن را واسيلي بار تولد از روي يک نسخه‏ي سده‏ي نوزده منتشر کرد (12) جدا از اينها، در مجموعه‏ي خريداري شده، فرمان‏هاي خوانين از سده‏ي شانزدهم و هفدهم درباره‏ي موقوفات خواجه احرار و نيز چند نسخه از وقف‏نامه‏هاي متأخر وي وجود دارد. بدين ترتيب پس از وقف‏نامه‏هاي متأخر وي وجود دارد. بدين ترتيب پس از خريد اخير، مجموعه‏اي از فهرست‏هاي وقف‏نامه‏هاي خواجه احرار به دست آمد که تاکنون کاملا ناشناخته بوده‏اند و امکان آن را مي‏دهند تا اين سرچشمه‏ي بسيار مهم را دوباره بررسي کرده و بهتر درک کنند.
همچنين طومار بلندي از سال 1525 که در آن از موقوفات اسماعيل ساماني صحبت مي‏شود توجه را به خود جلب مي‏کند. از روي نشانه‏هاي کهن خط شناختي مي‏توان گفت که اين نيز ظاهرا نسخه‏ي دست نويس اصلي از همان زمان است که آغاز آن افتاده است. بيست و سه سطر نخست، اثبات سيادت اسماعيل ساماني است، سپس گفته مي‏شود که او موقوفات بسياري برپا داشت که برخي از آنها نيز وقف اخلاف اوست. پس از آن املاک موقوفه برشمرده مي‏شوند: روستاي نهر نوکند واقع در نزديکي حد غربي شهر بخارا که داراي 700 طناب (حدود 175 هکتار) زمين است؛ روستاهاي پرکت، خواجه اوبان، مزرع هکتار) زمين است؛ روستاهاي پرکت، خواجه اوبان، مزرع علي شاه، ارباب کته، تل گرمابه، هزاره جات، سبک و بسنديق. سپس درباره‏ي محل جوي موليان و ريگستان بخارا سخن مي‏رود که آنها را اسماعيل ساماني از حسن بن تالوت خريده بود (در اين باره نه تنها اين سند، بلکه وقايع نامه‏هاي تاريخي که آغاز آنها تاريخ بخاراي محمد نرشخي است نيز حکايت مي‏کنند)، سپس وقف عام (مشترک) اخلاف خود، ملايان و فقرا کرده بود. جمله‏ي آخر در سند مورد توصيف عمدا مخدوش شده است، اما مرکب مرغوب بخارايي از لابه‏لاي قلم خوردگي نمايان است:
اما از جمله مکان‏هايي که خاصتا براي فقها و علماي دين [در نظر گرفته شده است]، محل ورخشه است که در آن در دوران قديم دوازده نهر آبياري و زمين‏هاي مشروب آنها وجود داشته است؛ سه نهر از آن نهرهاي وقف علما و فقهاست و سه نهر ديگر وقف آيندگان و روندگان.
در اينجا احتمالا مسافران غريبه «آيندگان و روندگان» ناميده شده‏اند. سپس گفته مي‏شود که درباره‏ي هر يک از اين وقوفات وقف‏نامه جداگانه‏اي با شرايط خاص وجود دارد (منظور محل صرف درآمدهاي حاصل از وقف است که واقف معين کرده است). يادداشتي در بالاي سطر، حاکي از آن است که اين وقف‏نامه‏ها در جاي ديگري کتابت خواهند شد.
پس از آن، تاريخ بسيار طولاني خاندان ساماني مي‏آيد که از نظر حجم برابر يک کتاب کامل است و با مطالب نرشخي، نظام‏الملک، بلعمي، ميرخواند و ديگران نيز مطابقتي ندارد. ضمنا در اينجا گفته مي‏شود (سطر 63 و دنباله‏ي آن):
بدان که پدران سامان که درباره‏شان سخن رفت، تا پيش از اسلام بر ماوراءالنهر حاکم بوده‏اند؛ اما پس از ظهور اسلام سرنوشت، دشمن پدر سامان شد که پيش از اين سپهسالار بود، اما تا مرتبت يک شتربان سقوط نمود.
اين قسمت با بيان حوادث سال 1007 م پايان مي‏يابد و سپس مي‏گويد:
پس از اين سلسله‏ي سلاطين خاندان سامان منقطع مي‏گردد. برخي از فرزندان اين خاندان به پيشه‏وري پرداختند، ديگران در ساحت علم و نيکوکاري مشغول به خدمت شدند؛ هم آنان و هم اينان تبديل به مردمان ميانه حال شدند.
درست در پايان، يادداشت عجولانه‏اي است با اين مضمون: «من اين را از بحرالدرر در شهر بخارا کتابت کردم. از بلا و آفت مصون باد». باز پايين‏تر، نوشته‏اي است به شکل يک خط - نقاشي: «عبد خداوند، محمدرحيم بن محمد رئوف. والله اکبر يعلم خيرا. 931».
در فهرست‏هاي در دسترس، اثر ديگري با عنوان بحرالدرر جز تفسير ازبکي نخستين سوره‏ي قرآن که در تاشکند پخش شده است، ذکر نشده که البته آن تفسير نيز ربطي به تاريخ سامانيان ندارد.
همان گونه که گفته شد، در اين سند دوازده محل در شمار اراضي موقوفه‏ي اسماعيل ساماني ذکر شده است. از آنها، شش نام اول در وقف‏نامه‏ي منسوب به اسماعيل ساماني نيز که پيشتر منتشر کرده‏ايم (13)، وجود دارد. اکنون روشن است روايتي که روستاهاي نهر نوکند، پرکت، خواجه اوبان، مزرع عي شاه، ارباب کته و گرمابه را منسوب به موقوفات اسماعيل ساماني مي‏کنند، به آغاز سده‏ي شانزدهم باز مي‏گردد. اين نکته، نظري را که بر پايه‏ي بررسي کهن خط شناسي، مهرها، سبک و اصطلاحات سند پيشتر منتشر شده و تدوين آن را منسوب به پايان سده‏ي هيجدهم مي‏دانست متزلزل نمي‏سازد اما نشان مي‏دهد که محتواي واقعي آن سند، در روايت قديمي‏تري ريشه داشته است.
در ميان اسناد به دست آمده از سده‏ي هفدهم، مهمترين آنها اسناد عبدالعزيز خان است. نکته‏ي روشن شده در آنها، يعني فروش زمين‏هاي دولتي از سوي خان به اشخاص حقيقي همراه با تغيير وضعيت حقوقي اين زمين‏ها در بسياري از اسناد سده‏هاي هفدهم تا نوزدهم ديده مي‏شود. بيش از پانزده سند از اين دست اکنون در مجموعه‏ي مؤسسه‏ي شرق‏شناسي در فرهنگستان علوم ازبکستان وجود دارد. براي مورخان مناسبات اراضي و همچنين براي مورخان حقوق در آسياي مرکزي، اين اسناد مي‏توانند مدارک مفيدي به شمار آيند. اين نکته‏ي خاص نيازمند به کارگيري برخي منابع فقه اسلامي و تاريخ اين دوره بويژه در حوزه‏ي مسائل اجتماعي - اقتصادي است که تاکنون در ابهام مانده است.
در تفسير برخي اسناد سده‏ي هجدهم نيز دشواري‏هايي وجود دارد. مثلا در مجموعه‏ي جديد، قباله‏اي از الله ياربي وجود دارد که براساس آن در سال 1720، دو سوم از ده يک قانوني اماکني را وي خريداري کرده است که يکپارچه با نام کمان گيران مشخص مي‏شوند (اين شخص را که زمين‏دار بزرگ خان‏نشين بخارا بوده، از روي اسناد ديگري مي‏شناسيم). حدود زمين‏هاي اين اماکن با دقتي استثنايي مشخص شده است. مسائل مربوط به فروش، مبادله و هبه‏ي اين ده يک در بسياري از اسناد ديگر نيز ذکر شده است.(14) مواردي از فروش اين زمين‏ها جدا از ده يکي که به افراد ديگر تعلق داشته، وجود دارد. اما گاه خود زمين «ملک ده يکي»، «ه يک در» يا فقط «ده يک» ناميده شده که در اين موارد روشن نيست که صحبت از چه چيز است؛ صحبت از فروش زمين است يا از فروش حق جمع‏آوري ماليات‏هاي خاص؟ بايد اين را نيز افزود که اجاره در اسناد آسياي مرکزي با اصطلاح «اجاره» مشخص شده است و ديگر آنکه اسناد مربوط به اجاره‏ي جمع‏آوري ماليات در جاي خود آمده‏اند، اما در موارد مورد بررسي سخن از «اجاره» نمي‏رود، بلکه سخن از مالکيت کامل (حق و ملک حر) است.
از اسناد ما پيداست که در دره زرافشان در سده‏هاي
هفدهم تا هجدهم نه تنها زمين‏داري نسبتا بزرگ وجود داشته است، بلکه اين نوع زمين‏داري، نيروي برتر در مناسبات سياسي و اقتصادي بوده است.
مجموعه‏ي جديد مؤسسه‏ي شرق‏شناسي در فرهنگستان علوم جمهوري ازبکستان بايد توجه تاريخ‏دانان آسياي مرکزي را جلب کند. انتشار تدريجي اسناد موجود درآن، مدارک تازه‏اي را به شکل علمي، هم براي متخصصان و هم براي بررسي‏هاي همگاني‏تر فراهم خواهد ساخت.

پي نوشت :

1- «... ايشان نامدار ماوراءالنهر. غلامان و دارايي‏هاي او به شماره درنمي‏آمد؛ کاروان‏هاي بازرگاني‏اش تا چين رفت و آمد داشته؛ ميزان ماليات املاک و اراضي او هر سال به صورت صدها هزار پود غله به انبارهايش سرازير مي‏شد، شمار مريدانش تا صدها هزار مي‏رسيد که بي‏استثنا در همه‏ي مناطق ماوراءالنهر يافت مي‏شدند. از آنجا که در ميان اين مريدان، ملاکان و حاکمان نيز بودند. از اين رو خواجه احرار عملا فرمانرواي بي‏منازع سرتاسر ماوراءالنهر بود». و اين شخص از اجله‏ي مشايخ صوفيه در ماوراءالنهر به شمار مي‏رفت! نک:
Sobraine vostochnykh rukopisei Akademii nauk Uzbekskoi SSR, tom III. Tashkent: Akademiia nauk UzSSR, Uz SSR, 1955, Str. 8 (مترجم).
2- Viatkin, V.L. "Materialy k istoricheskoi geografii Samarkandskogo vileta", Spravo chnaia knizhka Samarkandskoi oblasti vyp. VII. Samarkand: 1902, str. 3.
3- Pervyshev, I., "Vakufnyi dokument XVv." Sotsialisticheskaia nauka i teknika, Tashkent: 1934, No. 12, Str. 107-112.
4- sm. Chekhovich, O.D., "K voprosu o gramotakh khodzhi Akhrara", Istoricheskie zapiski, t. 29, Str. 240.
5- اين اصطلاح همان است که در ايران با اصطلاح «اعيان» در برابر «عرصه» مشخص مي‏شود (مترجم).
6- Iz arkhiva sheikhov Dzhuibari. Materialy po zemelnym i torgovym otnosheniiam Sr. Azii XVI V., M.L: 1938, Str. 11, 20 isl.
7- In-t vostokovedeniia An Uzb SSR, f. Vakfname. dok. No. 9, Stroki 360-361 i TSGIA, An Uzb SSR, f. III, d. 441, L. 7. Sm. takzhe Chekhovich, O.D.,:Ob aktovykh materialakh po istorii Bukhary", Istoricheskie zapiski, t. 16, Str. 234.
8- هر پود تقريبا 3ر16 کيلوگرم است (مترجم).
9- In-t vostokovedeniia An U zb SSR, f. Vakfname, dok. No. 18, Stroka 129.
10- Ibid.
11- Chekhovich, O. D., "K voprosu o gramotakh Khodzhi Akhrara", Istoricheskie Zapiski, t. 29; ee zhe. "Izuchenie sredneaziatskh akto v vAkademii nauk UzSSR". Izvestiia Akademii nauk nauk UzSSR, 1950, No. 3, str. 86.
12- Bartold, V.V., "Otchet o komandirovke v Turkestan", Zapiski vost. otdela Russkogo geograf. o-va. t. XV. Str. 262-269.
13- Chekhovich, O.D., "Krest ianskie obiazatelstva 1914g. na osnovanii mnimoi gramoty Ismaila Samani", Istoricheskie zapiski, t. 33.
14- نک: مثلا سند شماره‏ي 366 موزه‏ي بخارا، اسناد مؤسسه‏ي شرق‏شناسي در فرهنگستان علوم ازبکستان، شماره‏هاي 32،16، 14 و جز آن.

منبع:ميراث جاويدان

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله