اسنادي از تاريخ ازبکستان
اين مقاله برگرفته از منبع زير است:
Istoricheskie zapiski. 1951, No. 36, Str. 263-268.
در آوريل 1950 مؤسسهي شرقشناسي فرهنگستان علوم ازبکستان مجموعهاي از اسناد، کتابهاي دستنويس و مدارک ديگري را که در بررسي تاريخ ازبکستان اهميت دارد، از اشخاص حقيقي ساکن شهر بخارا خريد. ما ضمن توصيف مختصر اسناد خريد شده، در يادداشت حاضر به برخي از محتويات اين مجموعه اشاره ميکنيم.
از بيست و شش طومار همراه اسناد، مشخص شد که چهار طومار در سدهي پانزدهم و در سمرقند تدوين شده است. کهنترين آنها، وقفنامهي اصلي مزار عشرت خانه، متعلق به سال 1464 است. اين وقفنامه با شمارهي 515 در مؤسسهي شرقشناسي فرهنگستان علوم ازبکستان به ثبت رسيده است. طومار بعدي با شمارهي 508، باز هم وقفنامهاي است متعلق به سال 1470 که از آن مسجد مدرسهاي واقع در گذر سوزنگران سمرقند است. با شمارهي 516 اکنون وقفنامهي خواجه احرار (1) متعلق به سال 1488 ثبت شده است که مربوط به مساجد شهر تاشکند است. و با شمارهي 517 دو قطعه سند سمرقندي از خواجه احرار نگهداري ميشود که هر دو سند پيش از اين از بين رفته به شمار ميآمدند.
اسناد متعلق به سدهي شانزدهم نيز شامل چهار سند است. اين اسناد در بخارا تدوين شدهاند. از آن ميان، شمارهي 527 مربوط به موقوفات اسماعيل ساماني و متعلق به سال 1525 است که هيچ مهر تأييد کنندهاي بر آن نيست؛ شمارهي 511 يرليغ [فرمان] عبداللطيف خان متعلق به سال 1544 و به زبان ازبکي است. دو سند نيز که از نشانههاي کهن خط شناختي ميتوان آنها را هم متعلق به سدهي شانزدهم دانست، به دليل نگهداري نادرست، هنوز ناخوانده ماندهاند.
اسناد سدهي هفدهم: شمارهي 509 قبالهي زميني است واقع در شمال آق دريا، از آن امير محمد ياربي قورچي باشي و متعلق به سال 1625؛ شمارهي 528 يرليغ [فرمان] امام قلي خان است به تايخ 1635 دربارهي انتصاب شيخ مسؤول مزار خواجه احرار؛ شمارهي 507 طومار وقفنامههاي مدرسهي عبدالعزيز خان است که احکام تأييديهي قاضيان را نيز دربر دارد (منظور قاضياني است که ثبت اسناد و املاک هم در حوزهي مسؤوليت آنان بوده است)؛ شمارههاي 524، 522، 514 و 526 اسنادي است حاکي از پيش فروش املاک دولتي در ولايت سمرقند از سوي عبدالعزيز خان در سالهاي 1670 تا 1680 و نيز حاکي از آنکه همزمان با فروش اين املاک به اشخاص حقيقي، زمينهاي مذکور از «زمين مملکه» (زمين دولتي) به «ملک حر خالص» تبديل شدهاند، يعني نوعي مالکيت خصوصي که از همه گونه ماليات معاف است. شمارهي 510 وقفنامهي موروثي ملا عبدالرحمان بن نظر محمد است که مربوط به زميني در ولايت بخارا و متعلق به تاريخ 1679 است.
از اسناد سدهي هيجدهم، شش سند خريده شد، از آن جمله سند شمارهي 523 که قبالهاي است متعلق به تاريخ 1720، از آن الله ياربي بن الله بردي که نشان ميدهد وي به طور يک جاده يک سهم پانزده تن را از زميني که در جنوب سمرقند واقع بوده، خريده است.
شمارهي 529، سند مربوط به سال 1719 است که در آن امير شاه مراد وقفي بودن زمينهاي يک باغ ولايت سمرقند را تأييد ميکند؛ شمارهي 519 وقفنامهي مدرسهي محمد مسکين است در شهر بخارا؛ شمارهي 512 وقفنامهي مسجد يکي از گذرهاي بخاراست که «مهتر ادراک» نام داشته است (گذر، يکي از بخشهاي کوچک تقسيمات شهري بوده است).
در ميان اسناد سدهي نوزدهم، سند شماره 531 گزارشي است شامل فهرست مساجد و خانقاههاي ولايت کتاب؛ شمارهي 525 استفساري است از [علماي ولايت] کتاب دربارهي روز برگزاري عيد قربان. بقيهي اسناد نيز رونويسهاي متأخره از وقفنامههاي خواجه احرار است.
وقفنامهي مزار عشرت خانه تاکنون تنها از روي يک رونوشت شناخته شده بود. و.ل. وياتکين، شرقشناس سمرقندي در کتاب خود - دربارهي جغرافياي تاريخي ولايت سمرقند (2)- به اين سند اشاره کرده بود و سپس سالها بعد دربارهي اين اثر ارزشمند که متن، ترجمهي متن و تعليقات فراواني دربرداشت، پژوهشي انجام داد. پس از مرگ وياتکين، نوشتهي او به دستور کميتهي امور باستان شناسي ازبکستان و توسط پروفسور ميخائيل يوگنيويچ ماسون براي چاپ آماه شد، اما متأسفانه تاکنون منتشر نشده است.
محتواي وقفنامهي مزار عشرتخانه مختصرا در مقالهي اي. پرويشيف (3) که براساس پژوهش وياتکين نوشته شده بود، آمده است. پرويشيف با روش غير انتقادي در مقالهي خود برخي بدفهميها و اشتباهات وياتکين در خواندن سند را تکرار کرده است. مانند تأکيد بر اين نکته که گويا در اين سند هيچ چيز دربارهي ماليات بر زمين وقفي و مانند آن ياد نشده است. و البته پرويشيف کوشش کرده تا از ديدگاه مارکسيسم - لنينيسم پديدههاي منعکس در اين سند را بررسي کند، چيزي که در آثار وياتکين وجود ندارد.
اکنون که اصل سند به دست آمده، نشانههاي کهن خط شناختي و ديگر نشانهها جاي شکي باقي نميگذارند که اين وقفنامه، سند اصلي و متعلق به سدهي پانزدهم است. سند ياد شده در دفترخانهي يک قاضي سمرقندي تحرير شده که نام او در مهر گردي که روي سند خورده است، به چشم ميخورد: قاضي ابومنصور محمد بن محمد مسکين. اين شخص را از روي اسناد ديگري نيز ميشناسيم (از قبيل سند شمارهي 508 در مؤسسهي شرقشناسي فرهنگستان علوم ازبکستان). از پسر او،
قاضي فخر، نيز در احکام تأييديه بر اسناد خواجه احرار نام برده شده است. (4)
در سند گفته ميشود که يک بانوي نامدار در سدهي پانزدهم به نام حبيبه سلطان بيگم، دختر امير جلالالدين سهراب و همسر اميرزاده سلطان احمد ميرزا،ساختمان گنبدي شکلي (يا همان اثر برجستهي معماري که به عشرت خانه معروف است) بر روي مزار خواهر شوهر خود، اميرزاده خاوند سلطان بيگه، دختر سلطان ابوسعيد گورکان که حاکم آن دوره بوده، بنا ميکند. در سال 1464 اين بانو يک قطعه ملک پر درآمد، 33 غلام، 20 جفت گاو نر کاري، 12 شتر يک کوهان و بسياري چيزهاي ديگر همچون قالي، پوشش مزار، ظروف و مانند آن را وقف اين عمارت ميکند.
ملک موقوفهي ياد شده، سه دانگ مشاع قريهي سراي بوده است که ديگر «ملک مخصوص» وقف شده بود. در سند گفته ميشود که اين قريه در شودر (جنوب سمرقند) واقع بوده و داراي زمينهاي مستعد کشاورزي است. همچنين در سند تذکري وجود دارد، مبني بر آنکه ساختمان و زمين مسجد، گورستان، راههاي عمومي و نيز «سکنيات» روستاييان مشمول وقف نميشوند.
اصطلاح «سکنيه» (جمع واژهي عربي «سکني» به معناي مسکن که گاه به شکل «اسکنه» نيز به کار ميرود) در اسناد ماوراءالنهر به معناي ساختمان، کشت، ديوار و حصار و مانند اينها در برابر زميني که همهي اينها بر آن قرار دارد (عرصه) به کار ميرود.(5) اين تقسيم صرفا نظري بوضوح در اسناد مشايخ جويباري (6) و در بسياري ديگر از اسناد سدههاي پانزدهم تا بيستم ديده ميشود. (7)
در اين مورد تنها «سکنيات» روستاييان از وقف مستثني شده است، حال آنکه دربارهي مسجد گفته ميشود که نه ساختمان آن موقوفه است و نه زمين آن، از همين جا آشکار ميشود که نه تنها زمينهاي قابل کشت قريه، بلکه حتي زمين خانهها و ديگر املاک روستاييان نيز موقوفه بوده است. کوتاه آنکه، طبق اصول شريعت، هيچ مسلماني را نميتوان برده کرد و مورد خريد و فروش قرار داد که در اينجا نيز صورت ظاهر اين حکم رعايت شده است اما عملا امکان آن وجود داشت که دهقان از زمين زير پاي خود به معناي دقيق کلمه محروم شود و عملا به صورت برده درآيد.
همانگونه که در بالا آمد، چندين غلام و چندين رأس دام نيز وقف مزار عشرتخانه شده بود. در سند گفته ميشود که گاوهاي نر براي کشاورزي و بخشي نيز براي خدمت به مزار در نظر گرفته شدهاند.
غلامان موقوفه با زنان و فرزندانشان برشمرده ميشوند و دستمزد آنها بدين صورت تعيين شده است: غلام مجرد از 15 سال به بالا نفري 104 سکهي مسين (فلوس) و 120 پود(8) غله (طبق محاسبهي تقريبي وياتکين)، اما غلام عائلهمند نفري 204 سکه و 240 پود غله. در همين سند گفته ميشود که قاري قرآن مزار بايد سالي 364 سکهي مسين دريافت کند و به خادم نيز بايد به اندازهي غلام عائلهمند پول و غله داد. اشاره شده است که در صورت تلفات دامها، لازم است از حساب درآمد موقوفه دامهاي ديگري خريداري شود تا کار کشاورزي متوقف نشده و رها نگردد و نيز براي حمل و نقل غلات موقوفه وسايل حمل و نقل غير، به کرايه گرفته نشود.
از روي سند مشخص نيست که آيا همهي زمينهاي وقف را غلامان کشت ميکردهاند يا نه. از آنجا که «سه دانگ مشاع» قريه وقف بوده است، اين امکان وجود دارد که روي سه دانگ ديگر غير وقفي (که شايد در تملک واقف يا خويشان وي بوده است) کشاورزان ساکن قريه کشت و کار ميکردهاند. بعيد هم نيست که غلامان تنها روي بخشي از سه انگ موقوفه کار ميکردهاند و روي بخش ديگر موقوفه نيز باز کشاورزان کار ميکردهاند.
از درآمد موقوفه در وهلهي نخست بايد ماليات و عوارض (مال و عوارضات) پرداخت ميشد. سپس هزينههاي تعمير ساختمان، و باقي مانده را به گونهاي که گفته شد، ميان خدام و غلامان تقسيم ميکردند.
در سند عشرتخانه اصطلاحات زيادي به چشم ميخورد. از جمله مقياسهاي طول (زراع، دانگيم، تاسو، حبه)، مقياسهاي وزن (من و سير) و نيز انبوهي از نامهاي لوازم خانگي و اثاث، انواع گلدوزي و مانند اينها. وياتکين در بررسي خود بسياري از اين اصطلاحات را تعبير و تفسير کرده و حدسهايي زده که نميتوان در همهي موارد با آنها موافق بود. اما از سويي تا زماني که اين اثر ارزشمند منتشر نشده بماند، نميتوان در اين باره به بحث و نقد پرداخت.
سند بعدي (از نظر زماني) در ميان سندهاي به دست آمده وقفنامهاي سمرقندي متعلق به سال 1470 است که بيشک سند اصل است. از نظر اندازه بسيار بزرگتر از اسناد قبلي است، 39 سانتيمتر عرض و 317 سانتيمتر طول دارد و بر روي کاغذ بسيار مرغوب و ضخيمي از خمير يک دست - که خوب عمل آمده و از هر دو طرف صيقل خورده - نوشته شده است. متن با مرکب سياهي کتابت شده که در طول نزديک به 500 سال هنوز کمرنگ نشده است. يادداشتهاي داخل متن و حاشيهها با مرکب سرخ ارغواني کتابت شده که خاص متون دست نويس ماوراءالنهر پس از سدهي هفدهم است. خط، ديواني جلي است (در ازاي الف، 5 / 1 سانتيمتر است) که در اين سند از زيبايي، خوانايي و درستي خارقالعادهاي برخوردار است. آغاز ندارد؛ نوزده سطر باقيماندهي آغاز متن کاملا اعرابگذاري شده است، اما پس از آن تنها برخي واژهها داراي اعراب هستند؛ يعني در بالا و پايين حروف صامت حرکات گذاشته شده، به گونهاي که خواندن صحيح نامهاي جغرافيايي و اصطلاحاتي را که در فهم سندهاي ديگر نيز مهماند، ميسر ميسازد.
در سند گفته ميشود که دو روستاي دايج و وانگ ک هدر جوار تومان [بخش] نيم سوغود (در واحهي ميان کال) واقعاند، وقف مسجد - مدرسهاي هستند که واقف آن را در گذر درب سوزنگران شهر سمرقند بنا کرده است. در سند گفته ميشود که هر کدام از اين روستاها داراي يک آسيا، مزارع کشت آبي و باغ است. همچين اشاره ميشود که در راستهي سوزنگران خانههايي از آن اين افراد وجود داشته است: مولانا علي قوشچي، ستاره شناس برجستهي سدهي پانزدهم که در زمان تدوين اين سند از دنيا رفته بود و امير شاه ولي پسر سلطان ويس برلاس و مولانا احمدعلي خوارزمي. سپس از زمينهايي سخن ميرود که واقف از امير جنيد، پسر امير زينالعابدين در ميان کال واقع بوده و در پايان هم از زمينهايي سخن ميرود که قبلا از سلطان بايزيد خريداري شده است.
همانگونه که گفته شد، آغاز سند افتاده و نام واقف در متن باقي مانده ذکر نشده است؛ اما با در نظر گرفتن اين نکته که دو روستاي دايج و وانگ در شمار موقوفات خواجه احرار ذکر ميشوند (9)و اينکه خود خواجه احرار مدرسهي گذر سوزنگران را ساخته بود (10)، ميتوان گمان برد که سند مورد بررسي يکي از آن وقفنامههاي اصل متعلق به خواجه احرار است که بعدها براساس آنها مجموعهي اسناد مورد توصيف ما تدوين شده است.(11)
در مجموعهي خريداري شده، باز قطعاتي از اين سند جامع موقوفات خواجه احرار وجود دارد. در ميان آنها، بويژه فهرست موقوفات تاشکند در پايان سدهي پانزدهم مهم است که بخشي از آن را واسيلي بار تولد از روي يک نسخهي سدهي نوزده منتشر کرد (12) جدا از اينها، در مجموعهي خريداري شده، فرمانهاي خوانين از سدهي شانزدهم و هفدهم دربارهي موقوفات خواجه احرار و نيز چند نسخه از وقفنامههاي متأخر وي وجود دارد. بدين ترتيب پس از وقفنامههاي متأخر وي وجود دارد. بدين ترتيب پس از خريد اخير، مجموعهاي از فهرستهاي وقفنامههاي خواجه احرار به دست آمد که تاکنون کاملا ناشناخته بودهاند و امکان آن را ميدهند تا اين سرچشمهي بسيار مهم را دوباره بررسي کرده و بهتر درک کنند.
همچنين طومار بلندي از سال 1525 که در آن از موقوفات اسماعيل ساماني صحبت ميشود توجه را به خود جلب ميکند. از روي نشانههاي کهن خط شناختي ميتوان گفت که اين نيز ظاهرا نسخهي دست نويس اصلي از همان زمان است که آغاز آن افتاده است. بيست و سه سطر نخست، اثبات سيادت اسماعيل ساماني است، سپس گفته ميشود که او موقوفات بسياري برپا داشت که برخي از آنها نيز وقف اخلاف اوست. پس از آن املاک موقوفه برشمرده ميشوند: روستاي نهر نوکند واقع در نزديکي حد غربي شهر بخارا که داراي 700 طناب (حدود 175 هکتار) زمين است؛ روستاهاي پرکت، خواجه اوبان، مزرع هکتار) زمين است؛ روستاهاي پرکت، خواجه اوبان، مزرع علي شاه، ارباب کته، تل گرمابه، هزاره جات، سبک و بسنديق. سپس دربارهي محل جوي موليان و ريگستان بخارا سخن ميرود که آنها را اسماعيل ساماني از حسن بن تالوت خريده بود (در اين باره نه تنها اين سند، بلکه وقايع نامههاي تاريخي که آغاز آنها تاريخ بخاراي محمد نرشخي است نيز حکايت ميکنند)، سپس وقف عام (مشترک) اخلاف خود، ملايان و فقرا کرده بود. جملهي آخر در سند مورد توصيف عمدا مخدوش شده است، اما مرکب مرغوب بخارايي از لابهلاي قلم خوردگي نمايان است:
اما از جمله مکانهايي که خاصتا براي فقها و علماي دين [در نظر گرفته شده است]، محل ورخشه است که در آن در دوران قديم دوازده نهر آبياري و زمينهاي مشروب آنها وجود داشته است؛ سه نهر از آن نهرهاي وقف علما و فقهاست و سه نهر ديگر وقف آيندگان و روندگان.
در اينجا احتمالا مسافران غريبه «آيندگان و روندگان» ناميده شدهاند. سپس گفته ميشود که دربارهي هر يک از اين وقوفات وقفنامه جداگانهاي با شرايط خاص وجود دارد (منظور محل صرف درآمدهاي حاصل از وقف است که واقف معين کرده است). يادداشتي در بالاي سطر، حاکي از آن است که اين وقفنامهها در جاي ديگري کتابت خواهند شد.
پس از آن، تاريخ بسيار طولاني خاندان ساماني ميآيد که از نظر حجم برابر يک کتاب کامل است و با مطالب نرشخي، نظامالملک، بلعمي، ميرخواند و ديگران نيز مطابقتي ندارد. ضمنا در اينجا گفته ميشود (سطر 63 و دنبالهي آن):
بدان که پدران سامان که دربارهشان سخن رفت، تا پيش از اسلام بر ماوراءالنهر حاکم بودهاند؛ اما پس از ظهور اسلام سرنوشت، دشمن پدر سامان شد که پيش از اين سپهسالار بود، اما تا مرتبت يک شتربان سقوط نمود.
اين قسمت با بيان حوادث سال 1007 م پايان مييابد و سپس ميگويد:
پس از اين سلسلهي سلاطين خاندان سامان منقطع ميگردد. برخي از فرزندان اين خاندان به پيشهوري پرداختند، ديگران در ساحت علم و نيکوکاري مشغول به خدمت شدند؛ هم آنان و هم اينان تبديل به مردمان ميانه حال شدند.
درست در پايان، يادداشت عجولانهاي است با اين مضمون: «من اين را از بحرالدرر در شهر بخارا کتابت کردم. از بلا و آفت مصون باد». باز پايينتر، نوشتهاي است به شکل يک خط - نقاشي: «عبد خداوند، محمدرحيم بن محمد رئوف. والله اکبر يعلم خيرا. 931».
در فهرستهاي در دسترس، اثر ديگري با عنوان بحرالدرر جز تفسير ازبکي نخستين سورهي قرآن که در تاشکند پخش شده است، ذکر نشده که البته آن تفسير نيز ربطي به تاريخ سامانيان ندارد.
همان گونه که گفته شد، در اين سند دوازده محل در شمار اراضي موقوفهي اسماعيل ساماني ذکر شده است. از آنها، شش نام اول در وقفنامهي منسوب به اسماعيل ساماني نيز که پيشتر منتشر کردهايم (13)، وجود دارد. اکنون روشن است روايتي که روستاهاي نهر نوکند، پرکت، خواجه اوبان، مزرع عي شاه، ارباب کته و گرمابه را منسوب به موقوفات اسماعيل ساماني ميکنند، به آغاز سدهي شانزدهم باز ميگردد. اين نکته، نظري را که بر پايهي بررسي کهن خط شناسي، مهرها، سبک و اصطلاحات سند پيشتر منتشر شده و تدوين آن را منسوب به پايان سدهي هيجدهم ميدانست متزلزل نميسازد اما نشان ميدهد که محتواي واقعي آن سند، در روايت قديميتري ريشه داشته است.
در ميان اسناد به دست آمده از سدهي هفدهم، مهمترين آنها اسناد عبدالعزيز خان است. نکتهي روشن شده در آنها، يعني فروش زمينهاي دولتي از سوي خان به اشخاص حقيقي همراه با تغيير وضعيت حقوقي اين زمينها در بسياري از اسناد سدههاي هفدهم تا نوزدهم ديده ميشود. بيش از پانزده سند از اين دست اکنون در مجموعهي مؤسسهي شرقشناسي در فرهنگستان علوم ازبکستان وجود دارد. براي مورخان مناسبات اراضي و همچنين براي مورخان حقوق در آسياي مرکزي، اين اسناد ميتوانند مدارک مفيدي به شمار آيند. اين نکتهي خاص نيازمند به کارگيري برخي منابع فقه اسلامي و تاريخ اين دوره بويژه در حوزهي مسائل اجتماعي - اقتصادي است که تاکنون در ابهام مانده است.
در تفسير برخي اسناد سدهي هجدهم نيز دشواريهايي وجود دارد. مثلا در مجموعهي جديد، قبالهاي از الله ياربي وجود دارد که براساس آن در سال 1720، دو سوم از ده يک قانوني اماکني را وي خريداري کرده است که يکپارچه با نام کمان گيران مشخص ميشوند (اين شخص را که زميندار بزرگ خاننشين بخارا بوده، از روي اسناد ديگري ميشناسيم). حدود زمينهاي اين اماکن با دقتي استثنايي مشخص شده است. مسائل مربوط به فروش، مبادله و هبهي اين ده يک در بسياري از اسناد ديگر نيز ذکر شده است.(14) مواردي از فروش اين زمينها جدا از ده يکي که به افراد ديگر تعلق داشته، وجود دارد. اما گاه خود زمين «ملک ده يکي»، «ه يک در» يا فقط «ده يک» ناميده شده که در اين موارد روشن نيست که صحبت از چه چيز است؛ صحبت از فروش زمين است يا از فروش حق جمعآوري مالياتهاي خاص؟ بايد اين را نيز افزود که اجاره در اسناد آسياي مرکزي با اصطلاح «اجاره» مشخص شده است و ديگر آنکه اسناد مربوط به اجارهي جمعآوري ماليات در جاي خود آمدهاند، اما در موارد مورد بررسي سخن از «اجاره» نميرود، بلکه سخن از مالکيت کامل (حق و ملک حر) است.
از اسناد ما پيداست که در دره زرافشان در سدههاي
هفدهم تا هجدهم نه تنها زمينداري نسبتا بزرگ وجود داشته است، بلکه اين نوع زمينداري، نيروي برتر در مناسبات سياسي و اقتصادي بوده است.
مجموعهي جديد مؤسسهي شرقشناسي در فرهنگستان علوم جمهوري ازبکستان بايد توجه تاريخدانان آسياي مرکزي را جلب کند. انتشار تدريجي اسناد موجود درآن، مدارک تازهاي را به شکل علمي، هم براي متخصصان و هم براي بررسيهاي همگانيتر فراهم خواهد ساخت.
پي نوشت :
1- «... ايشان نامدار ماوراءالنهر. غلامان و داراييهاي او به شماره درنميآمد؛ کاروانهاي بازرگانياش تا چين رفت و آمد داشته؛ ميزان ماليات املاک و اراضي او هر سال به صورت صدها هزار پود غله به انبارهايش سرازير ميشد، شمار مريدانش تا صدها هزار ميرسيد که بياستثنا در همهي مناطق ماوراءالنهر يافت ميشدند. از آنجا که در ميان اين مريدان، ملاکان و حاکمان نيز بودند. از اين رو خواجه احرار عملا فرمانرواي بيمنازع سرتاسر ماوراءالنهر بود». و اين شخص از اجلهي مشايخ صوفيه در ماوراءالنهر به شمار ميرفت! نک:
Sobraine vostochnykh rukopisei Akademii nauk Uzbekskoi SSR, tom III. Tashkent: Akademiia nauk UzSSR, Uz SSR, 1955, Str. 8 (مترجم).
2- Viatkin, V.L. "Materialy k istoricheskoi geografii Samarkandskogo vileta", Spravo chnaia knizhka Samarkandskoi oblasti vyp. VII. Samarkand: 1902, str. 3.
3- Pervyshev, I., "Vakufnyi dokument XVv." Sotsialisticheskaia nauka i teknika, Tashkent: 1934, No. 12, Str. 107-112.
4- sm. Chekhovich, O.D., "K voprosu o gramotakh khodzhi Akhrara", Istoricheskie zapiski, t. 29, Str. 240.
5- اين اصطلاح همان است که در ايران با اصطلاح «اعيان» در برابر «عرصه» مشخص ميشود (مترجم).
6- Iz arkhiva sheikhov Dzhuibari. Materialy po zemelnym i torgovym otnosheniiam Sr. Azii XVI V., M.L: 1938, Str. 11, 20 isl.
7- In-t vostokovedeniia An Uzb SSR, f. Vakfname. dok. No. 9, Stroki 360-361 i TSGIA, An Uzb SSR, f. III, d. 441, L. 7. Sm. takzhe Chekhovich, O.D.,:Ob aktovykh materialakh po istorii Bukhary", Istoricheskie zapiski, t. 16, Str. 234.
8- هر پود تقريبا 3ر16 کيلوگرم است (مترجم).
9- In-t vostokovedeniia An U zb SSR, f. Vakfname, dok. No. 18, Stroka 129.
10- Ibid.
11- Chekhovich, O. D., "K voprosu o gramotakh Khodzhi Akhrara", Istoricheskie Zapiski, t. 29; ee zhe. "Izuchenie sredneaziatskh akto v vAkademii nauk UzSSR". Izvestiia Akademii nauk nauk UzSSR, 1950, No. 3, str. 86.
12- Bartold, V.V., "Otchet o komandirovke v Turkestan", Zapiski vost. otdela Russkogo geograf. o-va. t. XV. Str. 262-269.
13- Chekhovich, O.D., "Krest ianskie obiazatelstva 1914g. na osnovanii mnimoi gramoty Ismaila Samani", Istoricheskie zapiski, t. 33.
14- نک: مثلا سند شمارهي 366 موزهي بخارا، اسناد مؤسسهي شرقشناسي در فرهنگستان علوم ازبکستان، شمارههاي 32،16، 14 و جز آن.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله