سقاخانههاي قديمي تهران
نويسنده: رحمان احمدي ملکي
مقدمه
هنگام عبور از بعضي از محلهها و بازارهاي قديمي تهران و برخي شهرهاي بزرگ ايران، نوعي حجرهي کوچک يا تورفتگي، توجه آدمي را به خود جلب توجه ميکند که در ديواري تعبيه شده يا درز دو ديوار را در برميگيرد، و پنجرهي مشبک آهني، قسمتي از آن را ميپوشاند. اين امکان در اصطلاح محاورهاي مردم، »سقاخانه« ناميده ميشود. سقاخانه به غرفه يا نيمبابي گفته ميشود که مردم در آن، آبگاهي به وجود آوردهاند، جام يا پيالهاي در آن نهادهاند تا آب در دسترس همگان قرار گيرد. اين اقدام توسط شيعيان، بيشتر همزمان با روضهخواني حضرت سيدالشهدا و به ياد تشنگان و شهيدان کربلا به وجود آمده و از زمرهي کارهاي ثواب به حساب ميآيد.
»داخل اين تورفتگي، شيرهاي متصل به مخزني پشت ديوار، يا مخزن آب بزرگ استوانهاي از مس ديده ميشود. مخزن مسي گاهي به تزييناتي آراسته است. بالاي آن سه قبه دارد. از روي قبهي مياني که از دو قبهي ديگر بزرگتر است، دست پهن مسيني برافراشته است که روي آن، با خط خوش، کلماتي را به صورت مشبک نوشتهاند. چند پيالهي آبخوري سنگين مسي با زنجير به مخزن متصلاند. از ديوار عقب تورفتگي، شمايلهايي به رنگهاي درخشان آويزانند و دور و بر مخزن آب، شمعهايي گذاشتهاند که بعضي روشنند و بعضي سوختهاند. تکه پارچههايي به ميلههاي پنجرهي مشبک بستهاند. بر چهارپايهي پهلوي سقاخانه، پيرمردي مينشيند که شبهاي جمعه کار او آب دادن و شمع فروختن و شايد نوحه خواني است. اين مکان مقدس غريب، کيفيت آييني سحرآميزي دارد«1-
اگر چه احداث مکاني براي نوشتن آب، و رفع تشنگي رهگذران، و کسب ثواب از اين راه، يکي از انگيزههاي اوليهي احداث سقاخانهها بوده، چنانکه اين مکانها، تنها جايي نيستند که رهگذران تشنه از آب آن نوشيده و بگذرند، بلکه ارتباط سقاخانه با استفادهکنندگان بستگي نزديکي با مذهب و باور عابران تشنه دارد.
انگيزهي ساختن سقاخانه، علاوه بر حس نوع دوستي و خدمت به عموم، بيشتر جنبهي مذهبي و آييني داشته است. همزمان با انتشار اخبار کربلا و متداول شدن تعزيه و عزاداري، و نقل مصايب عاشورا، از جمله بسته شدن آب بر روي اهل بيت اماام حسين (ع) و رشادت و شهادت طلبي برادر امام حسين، حضرت ابوالفضل (ع)، و تمامي حوادث احساس برانگيز براي مردم مذهبي - عاطفي ايران، الهامها و پيامهاي فراواني در برداشت. از جمله وقايع مهم حماسهي حسيني و صحراي کربلا، بستن آب رودخانهي فرات بر سپاهيان و ياران حضرت حسين (ع) است. از روز هفتم محرم سال 61 هجري، سپاه يزيد بن معاويه با بستن آب فرات به روي ياران امام، سعي کردند تا آنان را به تسليم وادارند. امام حسين (ع) و يارانش در نهايت تشنگي و مظلوميت، تن به ذلت و بيعت با يزيد ندادند. عباس برادر وفادار امام حسين (ع)، که در جنگ آوري و رشادت و پيکار با سپاه دشمن، شهرهي همگان بود، برعهده ميگيرد که رهسپار فرات گشته و براي زنان و کودکان حرم، آب بياورد. آن گونه که در روايات مذهبي و مرثيهها گفته شده، نگهبانان فرات در يک نبرد غافلگيرانه، دو دست حضرت عباس را قطع کرده و مشک آب را نيز با تير سوراخ ميکنند تا قطرهي آبي به بنيهاشم نرسد. اين روايت و چندين روايت ديگر که دال بر بي رحمي و شقاوت يزيديان و تشنگي مظلومانهي بني هاشم در صحراي سوزان و خشک کربلاست، زمينهي مناسبي براي ابزار احساس پاک و دلسوزانهي شيعيان شده است.
شيعيان ايران، به خصوص در سدهها و دهههاي گذشته، با يادآوري مصيبت تشنگي اصحاب امام حسين (ع)، و با انجام اعمال انسان دوستانه - مانند باز گذاشتن آب به روي مردم، درست کردن منبعها و آبخورها و حمل آب بر دوش و پخش آن بين مردم - سعي ميکنند خود را هر چه بيشتر از ناپاکي و شقاوت بنياميه دور کرده و مظلوميت و جوانمردي بنيهاشم را بستايند و خود را به آنان نزديک سازند. و از طرفي، با احداث سقاخانههايي که آب در آنها جريان داشته، يا نگهداري ميشود و به آساني در دسترس مردم تشنه، رهگذران خسته و عزاداران مراسم مذهبي قرار ميگيرد، سعي در زنده نگه داشتن ياد واقعهي کربلا و اداي دين مذهبي خويش، نسبت به اين واقعه دارند.
افرادي که به سقاخانهها رفته و با آن ارتباط دارند، انسانهايي پايبند به مذهب و داراي باور و اعتقادي، و حتي نوعي شيفتگي مذهبياند. آنان تنها به نوشيدن آب اکتفا نميکنند، شمع روشن ميکنند، ذکر ميخوانند، واقعهي کربلا و مصيبتهاي بيشمار فرزندان پيامبر را از نظر ميگذرانند، حتي دقايقي گريه ميکنند، دخيل ميبندند، پول مياندازند و نذر و نيازهاي خود را بازگو ميکنند و به اين طريق ارادت و دوستداري خود را نسبت به ائمه اطهار، به خصوص حضرت امام حسين (ع) ابراز ميدارند.
سقاخانه، مانند امامزادهها و اماکن متبرکه، به عنوان مکان مذهبي، ارتباط و بستگي افراد را با باورها برقرار ميسازد. ورود به مسجد و ذکر مصيبت و اداي آيينهاي نذر در آن، به خصوص براي بانوان و شاغلان و رهگذران گاه ميسور نبوده است، اما اين مسائل با وجود سقاخانههاي گوشه و کنار محلهها، برطرف شده است.
سقاخانه فاقد شکوه و جلال معماري وسيع بناهاي معروف است، ولي در مقابل از نوعي صميميت و روحانيت در انزوا برخوردار است که راز و نياز، و ذکر نذر و حاجت را جلا و صفايي تسلي گر ميدهد. گودي سقاخانه، گويي براي سر فرو کردن و زمزمه کردن و همسوزي با شمعهاي برافروخته است. برخلاف اماکن ديگر که به خاطر داشتن فضاي زياد، مناسب عبادات و آيينهاي دسته جمهي هستند، سقاخانه با ذکرها و عبادات فردي همسازي بيشتر دارد. اين مکان کوچک، نقطهي تماس و همسويي مردمان کوچه و بازار، با تفکر اعتقادي و خاطرهي قومي خويش، و محل اتصالات آنات نهفته در مشغلههاي زندگي، با لحظهي ازلي - آييني واقعهي مذهبي، و زمان زايا و توانمند نيايش است.
سقاخانه به خاطر شکل خاص و ابزار و اشيايي که در آن نهاده شده - مخزن نقش دار آب، پنجهي مسي بالاي مخزن، که نماد مراسم محرم است، علمها و تصاويري که سمبل عاشورا و حماسه حسينياند - نماد تجسم زمان واقعهي کربلا و اساسا زمان مذهبي و آييني، در مکان آيين است. تلفيق و تجسم زمان در مکان، در بيشتر اماکن مذهبي مشرق زمين و در بناها و معابد مردمان آيينپرداز، به چشم ميخورد. شکل خاص و فرم کلي اين بناها، از نظرگاه معاني نمادين اشکال به کار رفته در آنها نيز، اين تلفيق را نشانگر است، چرا که شکل اغلب معابد، اماکن متبرکه و سقاخانهها، در پايين چهارگوش و در بالا گرد و مدور - يا گنبدي جناقي - است. از نظر ديدگاه آييني اشکال، مربع و چهارگوش نماد زمين و مکان است، در حالي که دايره و گردي نشانهي آسمان و زمان. و همآميزي مربع و دايره، يا چهارگوش با گردي گنبد، نشانهي آميزش و تعجين زمين و آسمان، و تلفيق مکان با زمان است.
سقاخانهها، از ديدگاههاي مختلف، مکانهايي کاملا مذهبي هستند، مکانهايي همپايهي معابد بودايي يا عبادتکدهي بعضي از اديان. با اين تفاوت که مورد استفادهي عموم بوده و با مقياس بسيار کوچکتر بنا ميشوند، و
جايي براي نشستن و عبادت کردن ندارند.
از جهتي ديگر، سقاخانهها سمبلي از آب فراتاند که هر رهگذر شيعه مذهب، با ديدن آن، ياد عاشورا را در ذهن زنده کرده و با سلام فرستادن به حسين (ع) و يارانش، و لعن کردن کشندگان آنها و کساني که آب به روي آنان بستند، سهمي از رسالت مذهبي خويش را ادا ميکنند. در اساس يکي از فلسفههاي وجودي سقاخانه، يادآوري واقعهي عاشورا به مردمان و رهگذران کوچه و بازار است. يادآوري اوليا و اشقيا، و يادآوري ظالم و مظلوم در ميان همهي مشغلهها و گرفتاريهاي روزمرهي زندگي. و بيترديد به خاطر همين تذکار و يادآوري است که بيشتر سقاخانهها در محلهاي قديمي، شلوغ و پر رفت و آمد شهرها ساخته شدهاند - در تهران حوالي ميادين توپخانه، بهارستان، قيام، مولوي و بازار، داراي سقاخانههاي بيشتري هستند - در اين محلها، خردهفروشها، باربران، کارگران تشنه و عابران خسته از پرسهاي بيپايان، براي نوشيدن آب به سوي سقاخانه روانه ميشوند و در اوج خستگي و تشنگي، پيالهي مسي را از آب پر ميکنند، تا قد برميافرازند که ظرف آب را بر لب نهاده و خود را سيراب کنند، بالاي سر ميخوانند: »بنوش به ياد تشنگان کربلا«. و افراد بيسواد با ديدن سيماي تمثال معصومانهي حضرت ابوالفضل و مشک خالي او، تشنگي فرزندان پيامبر در سرزمين کربلا، به ذهنشان متداعي ميشود. فرط تشنگي و خستگي و يادآوري تشنگان بي گناه صحراي نينوا، دلبستگي، شيفتگي و سوز دل او را براي اوليا، و نفرت او را نسبت به اشقياي همهي زمانها، دامن ميزند.
بزرگي، ميزان تزيينات و اهميت سقاخانهها، رابطهي مستقيم با محلهاي دارد که در آن قرار گرفتهاند. سقاخانههايي که در اطراف ميادين و محلههاي پر رفت و آمد يا خيابانهاي عريض و شلوغ هستند، بزرگتر و با تزيينات بيشتر مشاهده ميشود و هر چه به سمت کوچههاي تنگ با ديوارهاي قديمي کاه گلي ميرويم، سقاخانهها کوچکتر و مهجورتر ميشوند.
در ابتدا که سقاخانه ساخته ميشد، مغازه يا حجره يا زيرپلهاي، ساختمان آن راتشکيل ميداد. سقاخانههايي هم وجود داشتند که چهار طرف آنها باز بوده و داراي اسکلتي فلزي بودهاند. سقاخانههاي فلزي داراي گنبدي از فولاد بودهاند و چهار طرفشان با پنجرهاي مشبک محصور شده بود. از اين نوع سقاخانهها، امروز نمونهاي به چشم نميخورد و ما بيشتر سقاخانههايي را که در شکافي منزل يا مسجد بنا شده، ميشناسيم.
سطح داخلي سقاخانهها با مواد و مصالح گوناگوني پوشيده ميشود: کاشيکاري، آينهکاري، گچبري، خاتم و منبت و نقاشي، جلوههايي از انواع پوشش سطح داخلي سقاخانههاست. کاشيکاريها يا رنگين و منقوش هستند يا ساده کاربرد بيشتري در داخل سقاخانه دارد، زيرا دود حاصل از سوختن شمعها، کاشي را سياه و فرسوده ميکند. کاشيهاي منقوش که با گل و بوتههاي تجريدي و اسليميهاي رنگين،نقاشي شده، براي سطوح بيروني استفاده ميشود در بعضي از سقاخانهها که کاشيکاري نقاشي شده يا خطاطي شده در اطراف و يا بالاي سردر ديده ميشود.
آيينهکاري و گچبري، به دليل ظرافت و شکنندگي، اغلب در داخل سقاخانه به کار گرفته ميشود. آيينهکاريها به سبک آيينهکاري قبور متبرکهي اسلامي انجام گرفته است. گچبريها به دو روش ايراني - اسلامي، و غربي ساخته ميشوند. در گچبريهاي ايراني، قوسها و شاخ و برگهاي ساده شدهي گياهان (اسليمي) و گلها را ميتوانيم ببينيم و در گچبري سبک غربي، خطوط صاف و کمانحنا، که گاهي معماري کليساهاي اروپا را تداعي ميکنند. البته مورد اخير در معدودي از سقاخانههاي تجديد مرمت شده، به چشم ميخورد.
سقاخانههايي در تهران وجود دارد که با سنگ ساخته و پرداخته شده، و در واقع نشاني از هنر حجاري است. از اين نوع، يکي در خيابان ناصر خسرو و ديگري در ضلع شمالي مسجد شاه ديده ميشود. سقاخانهي مسجد شاه که شايد قديمترين سقاخانهي تهران بوده، و در دورهي فتحعلي شاه قاجار بنا شده است، ويژگيهاي سقاخانههاي کوچه و بازار را ندارد. آيهاي از قرآن کريم روي چهارچوب سنگي اين سقاخانه به چشم ميخورد و ماهيهايي روي حوضچهي سقاخانه کندهکاري شدهاند که درهم پيچيده و تزييني به نظر ميرسند.
معماري سقاخانهها از خيلي جهات به معماري مساجد و محرابها شبيه و نزديک است. قوسهايي که در يک محراب مسجد ديده ميشود، با اختلافي بسيار ناچيز در سقاخانهها نيز مشاهده ميشود. البته در نظارهي سقاخانههاي امروز، با گونهي تغيير يافته و عوض شدهي سقاخانههاي قديم مواجه ميشويم. اين تغييرات به سبب گذشت زمان و تجديد اساسي بناهاست. بر اثر افراط در بازسازي و تجديد بنا با سقاخانههايي روبهرو ميشويم که با نماي قبلي خود، اشتراک و تشابه کمتري دارد. ممکن است نوع معماري و وسعت سقاخانه تغيير پيدا کند ولي به طور يقين، مکان قبلي تغيير نمي يابد، به همين دليل است که اغلب سقاخانهها با معماري و مصالح امروزي بازسازي ميشوند.
سقاخانههاي تهران - و شهرهاي ديگر - در عمل از يک نوع معماري و اسلوب ساختاري ثابت و واحدي برخوردار نيستند. اعمال سليقه در ساخت سقاخانهها، متنوع بودن معماري، کوچک و کماهميت بودنشان در مقايسه با مساجد و مکانهاي مذهبي، امکان وحدت فرم و شکل را از آنها ميگيرد. البته وجود اين تنوع شکل و ساختار، از نظر بصري و ديدگاه هنر آييني - مذهبي، برتري و مزيتي براي اين اماکن محسوب ميشود.
بيشتر سقاخانههاي امروز، به هر دليلي، يکي از ارکان اصلي خود را از دست دادهاند. سقاخانههايي به چشم ميخورد که به دليل اعتقادي بودن صرف، آب از اجزاي اصليشان حذف شده، و جاي ديگر در بعضي از آنها، ديگر شمع روشن نميشود و جايي هم براي اين کار وجود ندارد.
اندازهي فرورفتگي داخل، در اغلب سقاخانهها متفاوت است و معمولا بين 2 متر و سي سانتيمتر، متغير ميباشد. تقريبا همهي سقاخانهها، با ارتفاع تقريبي يک متر آبخوري و شمعداني دارند. اما اين اندازه حتمي نبوده و در جاهايي ديده ميشود که شير آب از زمين 30 سانتيمتر فاصله دارد و نوشيدن آب را مشکل ميکند. جاي ديگر بلندي شير آب به 1/5 متر ميرسد که براي رفع مشکل، بلندي و سکوي پله مانندي جلو آن درست کردهاند.
سقاخانهها معمولا در مکانهايي بنا ميشد که مشغلهي مردم زياد، و دسترسي به آب غيرمقدور يا سخت بوده است. حفر چاه و استفاده از تلمبه در احداث سقاخانه، اين امکان را فراهم ميساخت تا مردم بازار از آن استفاده کنند. و در صورت نبودن چاه، عدهاي بر مبناي نذر و نيت قبلي، آب را از نقطهاي دور دست آورده و مخزن سقاخانه را براي استفادهي عموم پر ميکردند.
عناصر اصلي تشکيل دهنده يک سقاخانه
آبخوري
پياله، کاسه يا ليوان آبخوري
کاسههايي هم وجود دارد که تنديس فلزي دستي بر ميانهي آنها تعبيه شده است که معنايي مذهبي داشته و يادآور دست بريدهي علمدار کربلا، حضرت ابوالفضل (ع) است. در بعضي ديگر از کاسهها، تعدادي کليد با تکه نخ يا مفتولي به قسمتي از کاسه متصل شده است. اين کاسهها، به کاسههاي »چهل کليد« معروف هستند. کليدها که از لحاظ اندازه کوچک و نازک هستند. بسيار ساده و جنبهي نمادين دارند. کليدها فقط داراي يک دندانهاند و معلوم است که هيچ قفلي را باز نميکنند. وجود اين کليدها کاربردي ندارد و بيان يک باور ساده و عاميانه است. عقيده بر اين است که هر انسان دل سوختهاي که از کاسههاي مزبور آب خورده و مبلغي هر چند ناچيز در آنها براي خرج در تکايا و مجالس امام حسين (ع) بياندازد، به وسيلهي دست حضرت عباس (ع) و با يکي از اين کليدها،
قفلي از قفلهاي مشکلات زندگي اش باز ميشود.
پنجرهي مشبک
شکل ديگري از پنجرهها با طرحي هندسي ساخته شدهاند. طرحهاي هندسي که ستارههاي هشت پر و شش ضلعي و فواصل بين آنها، تشکيل يک طرح مذهبي و يک گره چيني را ميدهد. بعضي ديگر هم بسيار ساده بوده و در بين آنها چند مربع، لوزي يا مستطيل قرار دارد، و از هر نوع تزيين و ريزهکاري بدورند. پنجرههايي هم به تقليد از ضريح امامزادهها ساخته شهاند. بعضي گلولههاي اين شبکهها، مدورند که با استوانهاي باريک فلزي به هم مربوط شدهاند. نوع ديگر از گلولههاي پيوست شبکهها، مکعبياند که باز با ميلهها و استوانههاي فلزي به هم مربوط ميشوند.
در بعضي از سقاخانهها، پنجره به سان يک در عمل ميکند و با باز شدن آن، امکان استفاده از آب، يا روشن کردن شمع مقدور ميشود. اين در ميتواند يک لنگه، دو لنگه، و يا تاشو باشد. مسألهي مهم، شکل نمادين نقوش و باز و بسته شدن آن است.
قفل
علاوه بر قفل درب سقاخانه، مردماني که نذري دارند، هر يک قفل يا پارچهاي را به يکي از نردهها و شبکههاي سقاخانه ميبندند که نشانهي بستگي زاير و ارتباط او با سقاخانه و باور مذهبي اوست، مردم معتقدند هر يک از اين قفل ها و گرهها، نمادي از گرهها و بستهاي زندگي آنهاست که در صورت پذيرفته شدن حاجتشان، به دست »باب الحوايج« و اولياي، گشوده ميشود.
شمعداني
انگيزهي روشن کردن شمعها نزد مردمان معتقد و آيينپرداز ميتوانست اين باشد که تاريکي شب دشت کربالا به روشني گرايد و يتيمان و اسيران اهل بيت، بدون روشنايي و در انزواي تاريکي شام غريبان نمانند.
سقاخانههايي وجود دارند که فقط محل روشن کردن شمع هستند. محل شمعداني ممکن است با محل آبخوري، يکي باشد و يا اينکه به طور جداگانه قرار گرفته باشد. شمعداني يکي از اجزاي اصلي سقاخانه است. شمعداني هم مانند آبخوري، ارتفاعي در حدود تا 1/5 متر از زمين دارد که کار روشن کردن شمع را آسانتر مي کند.
محل جمع آوري نذورات نقدي
تمثالها و نقاشيها
رنگهاي موجود براي نقاشي، اکثرا رنگ لعاب روي کاشي، رنگ و روغن روي بوم، گواش و آبرنگ روي کاغذ و رنگهاي پلاستيکي و روغني براي ديوارهاست. تصاوير ائمه که جزو مهمترين نقاشيهاي مذهبي درون سقاخانه و اماکن ديني هستند، از قديم در اين مکانها نگهداري ميشوند.
تعدادي وسايل اضافي و غير ضروري
چنانکه آورده شد، سقاخانهها انواع و اشکال متفاوتي دارند که از جهات مختلف ميتوان آنها را تقسيم کرد. تعدادي از آنها فقط براي استفاده روزمره و شخصي، مانند آبخوري، شستشوي دست و صورت و وضو به کار ميرود و رنگ و بوي اعتقادي کمي در آنها به چشم ميخورد. آبخوريهاي کوچکي که در مساجد و محل عبور رهگذران وجود دارد، از اين دستهاند. اين آبخوريها يا سقاخانههاي متحرک و قابل حمل از فلزي چون مس، فولاد يا فلزي که به راحتي زنگ نزند و نپوسد، ساخته ميشوند. نمونههاي قديمي از اين نوع وجود دارند که از مس ساخته شده و شبيه سماور ميباشند، داراي دري از بالا براي ريختن آب و انداختن يخ و شيري براي انتقال آب به بيرون هستند. اين آبخوريها، داراي اندازههاي متفاوت، کوچک و بزرگ هستند، و بر روي آنها نقش و نگارها و ادعيه و شعارهايي کندهکاري شده است. از لحاظ اعتقادات ديني و مذهبي و نقشهايي که دارند، به سقاخانه شبيهاند ولي از لحاظ فيزيکي و ساختار، يک منبع محسوب ميشوند.
بعضي از سقاخانهها داراي جنبهي کاملا مذهبي و اعتقادي است. در کوچه پس کوچههاي تنگ، با ديوار کاهلگي در محلههاي قديمي و جنوب شهر، گاه در پستو يا تورفتگي کوچک سقاخانهاي به چشم ميخورد که با يک پنجرهي فلزي از دنياي بيرون جدا شده و در آن تعدادي تمثال ائمه و دنيايي از باورهاي ديني و مذهبي، همراه با بوي گلاب و شمع ديده ميشود و رنگ سبز آنها، بر مذهبي بودنشان، مهر تأييد ميزند.
در اين سقاخانهها، منبع آب ديده نميشود. شايد از ابتدا نبوده يا به مرور زمان از آن جدا شده است. زايران اين سقاخانهها نذر خود را بيشتر با روشن کردن شمع، بستن پارچه و قفل و انداختن پول، ادا ميکنند.
بعضي از سقاخانهها نيز، هم جنبهي روزمرگي دارند و هم اعتقادي، اين نوع سقاخانهها کاملترين نوع سقاخانه هستند. رهگذر يا کسبهاي که در آن حوالي هستند، بعد از نوشيدن آب بر حسين (ع) سلام و صلوات، و بر يزيد و سپاهيانش لعن ميفرستند و شايد هم پولي براي کمک به همان سقاخانه يا استفادهي عام المنفعه، به صندوق يا درون اشکاف مياندازند. از اين نوع سقاخانهها در سطح شهر، بيشتر ديده ميشود.
اين نوع سقاخانهها، نسبت به انواع ديگر بزرگترند، و به دليل اهميتي که دارند، بيشتر به آنها رسيدگي ميشود. پولهاي جمع شده، صرف مرمت، تزيينات و کامل سازي اين بناها ميشود. دستههاي عزاداري در روزهاي تاسوعا و عاشورا، معمولا مسير حرکت خود را از کنار اين سقاخانهها انتخاب ميکنند. عزاداران تشنه، يکي يکي از دسته جدا شده و از آب آنها سيراب شده، دوباره به دستهي عزاداري، برميگردند. عدهاي نيز، به خصوص بانوان ناظر عزاداري، سري به آن زده، شمعي از زير آستين درآورده و بعد از روشن کردن، در آن ميگذارند، دعا و ذکري ميخوانند و قطره اشکي در خلوت گودي آن ميافشانند و به آرامش و تشفي قلبي ميرسند.
پي نوشت :
1-ليمبرن ويلسون پيتر، مقالهي »مکتب سقاخانه«، ترجمه و منتشره از طرف موزهي هنرهاي معاصر تهران، (1357 ه ش)، ص 35 و 36.
منبع: ميراث جاويدانمعرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله