نویسنده: محمدرضا افضلی




 
ماه عرصه آسمان را در شبی *** می‌برد اندر مسیر و مذهبی
چون به یک شب مه برید ابراج را *** از چه منکر می‌شوی معراج را
صد چو ماه است آن عجب در یتیم *** که به یک ایمای او شد مه دو نیم
آن عجب کو در شکاف مه نمود *** هم به قدر ضعف حس خلق بود
کار و بار انبیا و مرسلون *** هست از افلاک و اخترها برون
تو برون رو هم ز افلاک و دوار *** وانگهان نظاره کن آن کار و بار
در میان بیضه‌ای چون فرخ‌ها *** نشنوی تسبیح مرغان هوا
معجزات این جا نخواهد شرح گشت *** زاسپ و خوارزمشاه گو و سرگذشت
آفتاب لطف حق بر همه چه تافت *** از سگ و از اسپ فر کهف یافت
تاب لطفش را تو یک‌سان هم مدان *** سنگ را و لعل را داد او نشان
لعل را زآن هست گنج مقتبس *** سنگ را گرمی و تابانی و بس
آن که بر دیوار افتد آفتاب *** آن چنان نبود کز آب و اضطراب

ماه، پهنه‌ی آسمان را در یک شب در می‌نوردد. در جایی که ماه در یک شب برج‌ها را طی می‌کند، پس چرا معراج را انکار می‌کنی؟ وقتی که ماه در چنین زمان کوتاهی تمام برج‌های آسمان را می‌پیماید، برای مردی به عظمت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) گذشتن از این جهان مادی و رسیدن به حضرت حق نیز ممکن است. آن مروارید یگانه‌ی شگفت‌انگیز صد برابر ماه است، زیرا با یک اشاره‌ی او ماه به دو نیمه شد. مضمون این بیت به آیه‌ی 1 سوره «قمر» و معجزه‌ی پیامبر اشاره دارد. شگفتا که پیامبر در معجزه‌ی شکافتن ماه، حقیقت را تمام و کمال نشان نداد، بلکه حقیقت را در حدّ فهم و قدرت ضعیف ادارک مردم به آنان نمود، وگرنه شأن و مقام پیامبران و رسولان از افلاک و ستارگان برتر و بالاتر است. اگر تو می‌خواهی شأن و مقام حقیقی پیامبران و رسولان را بشناسی، باید از حیطه افلاک و گردش آنها خارج شوی، زیرا تا وقتی که مقید به محسوساتی، نمی‌توانی حقیقت آنان را درک کنی، مگر آن که از کمند محسوسات برهی؛ برای مثال، تا زماین که مانند جوجه‌ی درون تخم محبوس باشی، نمی‌توانی نغمه‌ی پرندگان آسمان را بشنوی. شمش لطف حضرت حق بر هر چه بتابد آن چیز شکوه پناه الهی را به خود می‌گیرد. البته نباید خیال کنی که همه موجودات به یک‌سان از لطف ربّانی بهره‌مند می‌شوند، چنان که لطف الهی شامل سنگ معمولی و لعل گران قیمت شده است، اما این کجا و آن کجا؟ لعل از لطف الهی گنجینه‌ای به دست آورده، ولی سنگ معمولی فقط گرما و حرارت خورشید را در خود ذخیره کرده است. پرتو آفتاب بر دیوار و آب به طور یک‌سان اثر نمی‌گذارد، زیرا وقتی که آفتاب بر دیوار می‌تابد، نه عکس آن بر دیوار منعکس می‌شود و نه آفتاب به لرزش و اضطراب می‌افتد، در حالی که وقتی آفتاب بر آب می‌تابد، هم عکس خورشید در آن منعکس می‌گردد و هم تصویر خورشید همراه با اضطراب و نوسان آب می‌لرزد.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول