سیمای زندگانی امام محمد باقر علیه السلام

ابو جعفر، امام محمد باقر (علیه السلام) پنجمين آفتابى است كه بر افق امامت، جاودانه درخشيد.زندگيش سراسر دانش و ارزش بود، از اين رو باقر العلوم ناميده شد، يعنى شكافنده دشواريهاى دانش و گشاينده پيچيدگيهاى معرفت.
خصلت آفتاب است كه هماره گام بر فرق ظلمت مى‏نهد و در لحظه‏هاى تاريك، بر افق زمان مى‏رويد تا ارزشهاى مهجور و نهان شده در سياهى جهل و جور را، دوباره جان بخشد و آشكار سازد.
او نيز در عصر حاكميت جور و تشتت انديشه‏هاى دينى امت اسلام، تولد يافت تا پيام آور معرفت و احياگر اسلام ناب محمدى (صلی الله علیه واله) باشد.

ولادت

حضرت ابو جعفر، باقر العلوم، در شهر مدينه تولد يافت.و بر اساس نظريه بيشتر مورخان و كتابهاى روايى، تولد آن گرامى در سال 57 هجرى بوده است.1 اين نقل، با رواياتى كه نشان مى‏دهد امام باقر (علیه السلام) به هنگام شهادت جد خويش ـ حسين بن على (علیه السلام) ـ در سرزمين طف حضور داشته و سه سال از عمرش مى‏گذشته است هماهنگى دارد.2
در روز و ماه ولادت آن حضرت نيز نقلهاى مختلفى ياد شده است:
الف ـ سوم صفر 57 هجرى.3
ب ـ پنجم صفر 57 هجرى.4
ج ـ جمعه اول رجب 57 هجرى.5
د ـ دوشنبه يا سه شنبه اول رجب 57 هجرى.6
بيشتر محققان با ترجيح نظريه نخست، يعنى سوم صفر آن را پذيرفته‏اند.

تبار والاى امام باقر (علیه السلام)

امام محمد باقر (علیه السلام) از جانب پدر و نيز مادر، به شجره پاكيزه نبوت منتهى مى‏گردد.
او نخستين مولودى است كه در خاندان علويان از التقاى دو بحر امامت (نسل حسن بن على و حسين بن على عليهما سلام) تولد يافت:7
پدر: على بن الحسين، زين العابدين (علیه السلام) مادر: ام عبد الله، فاطمه، دختر امام حسن مجتبى علیه السلام8
مادر گرامى امام باقر (علیه السلام) نخستين علويه‏اى است كه افتخار يافت فرزندى علوى به دنيا آورد .9 براى وى كنيه‏هايى چون ام الحسن و ام عبده آورده‏اند، اما مشهورترين آنها، همان ام عبد الله است.
در پاكى و صداقت، چنان نمونه بود كه صديقه‏اش لقب دادند.10
امام باقر (علیه السلام) مادر بزرگوار خويش را چنين توصيف كرده است:
« روزى مادرم كنار ديوارى نشسته بود، ناگهان ديوار ريزش كرد و در معرض ويرانى قرار گرفت، مادرم دست بر سينه ديوار نهاد و گفت، به حق مصطفى (صلی الله علیه واله) سوگند، اجازه فروريختن ندارى.ديوار بر جاى ماند تا مادرم از آن جا دور شد.سپس ديوار فرو ريخت.11

نام و كنيه

نام آن حضرت محمد است.اين نامى است كه رسول خدا (صلی الله علیه واله) از دير زمان براى وى برگزيده بود .
جابر بن عبد الله انصارى يار ديرين پيامبر (صلی الله علیه واله) افتخار دارد كه سلام رسول خدا را به امام باقر (علیه السلام) ابلاغ كرده است.از بيان او استفاده مى‏شود كه نامگذارى امام باقر (علیه السلام) به وسيله پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله) صورت گرفته است.كنيه آن گرامى ابو جعفر12 است و جز اين كنيه‏اى براى وى نقل نكرده‏اند.13

القاب

براى امام باقر (علیه السلام) اين القاب ياد شده است:
لِسانُ العرِبِ می گوید : لُقَّبَ بِهِ لِاَنَّهُ بَقَرَ العِلمَ وَ عَرَفَ اَصلَهَ وَاستَنبَطَ فَرعَهُ وَ تَوسَّعَ فیِهِ وَالتَّبَقُّرُ التّوسُّعُ یعنی ، امام باقر ، به این لقب است چون شکافنده علم است ، پایه علوم اسلامی را شناخت و فروع آن را درک فرمود و آن را توسعه داد . و ریشه تبقّر به معنی توسعه است .در فصول المهمة آمده است: آن حضرت را بدین لقب (باقر) می‏خواندند زیرا علوم را می‏شکافت و باز می‏کرد.در صحاح آمده است: «تبقر، یعنی توسع در علم» .و در قاموس گفته شده است : محمد بن علی بن حسین را باقر می‏خواندند چون در علم تبحر داشت.در لسان العرب نیز ذکر شده است: آن حضرت را باقر می‏خواندند چرا که علم را می‏شکافت و به اصل آن پی می‏برد و فروع علم را از آن استنباط می‏کرد و دامنه علوم را می‏شکافت و وسعت می‏داد.ابن حجر در صواعق می‏نویسد: «او را باقر می‏خواندند و این کلمه از « بقر الارض» اخذ شده است، یعنی آنکه زمین را می‏شکافد و مکنونات آن را آشکار می‏کند.زیرا او نیز گنجینه‏های نهانی معارف و حقایق احکام و حکمتها و لطایف را که جز از دید کوته نظران و ناپاکان پنهان نبود، آشکار می‏کرد».
شیخ صدوق در علل الشرایع به نقل از عمرو بن شمر آورده است: از حابر جعفی پرسیدم چرا به امام پنجم، باقر می‏گفتند؟ گفت: «چون علم را می‏شکافت و اسرار آن را آشکار می‏کرد» .در مناقب ابن شهر آشوب نوشته شده است: گفته‏اند برای هیچ یک از فرزندان حسن و حسین (علیهما السلام) این اندازه از علوم، از قبیل تفسیر و کلام و فتوا و احکام و حلال و حرام فراهم نشد که برای امام باقر (علیه السلام) .محمد بن مسلم نقل کرده است که از آن حضرت سی هزار حدیث پرسش کردم.
اين لقب مشهورترين القاب آن حضرت بشمار مى‏آيد و بيشتر منابع بدان تصريح كرده‏اند.14
در بيان فلسفه تعيين اين لقب براى وى، آمده است:
شكافنده معضلات علم و گشاينده پيچيدگيهاى دانش بود.15
به دليل گستردگى معارف و اطلاعاتى كه در اختيار داشت، باقر ناميده شد.16
بدان جهت كه در نتيجه سجده‏هاى بسيار، پيشانيش فراخ گشته بود.17
احكام را از متن قوانين كلى، استنباط و استخراج مى‏كرد.18

همسران

در منابع تاريخى، براى امام باقر (علیه السلام) دو همسر و دو « ام ولد » 20 نام برده‏اند.
همسران عبارتند از:
1- ام فروة دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر.
او هر چند از نسل ابو بكر بود، اما همانند پدرش قاسم بن محمد حق امامان را مى شناخت و اهل ولايت معصومين (علیه السلام) بود، چنان كه در روايتى از امام رضا (علیه السلام) آمده است كه روزى نام قاسم بن محمد نزد آن حضرت برده شد، امام فرمود: او به ولايت و امامت اعتقاد داشت.21
2- ام حكيم دختر اسيد بن مغيره ثقفى.

فرزندان

براى امام باقر (علیه السلام) هفت فرزند ياد كرده‏اند، پنج پسر و دو دختر.
1- جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام)
وى مشهورترين، ارجمندترين و با فضيلت ترين فرزند امام باقر (علیه السلام) مى‏باشد كه از ام فروة زاده شد و نسل امامت از طريق او استمرار يافت.
2- عبد الله بن محمد.او يگانه برادر امام صادق (علیه السلام) بشمار مى‏آيد كه هم از ناحيه پدر و هم از ناحيه مادر با آن حضرت متحد است. مورخان وى را صاحب فضل و صلاح دانسته‏اند و متذكر شده‏اند كه فردى از بنى اميه به او سم خورانيد و او را به شهادت رساند.22
3- ابراهيم بن محمد، از ام حكيم.
4- عبيد الله بن محمد، از ام حكيم.
5- على بن محمد.
6- زينب بنت محمد، اين دو (يعنى زينب و على) از يك مادرند كه ام ولد بوده است.
7- ام سلمه، مادر وى را نيز ام ولد دانسته‏اند.23
برخى از منابع، تنها شش فرزند براى امام باقر (علیه السلام) نام برده‏اند و بر اين باورند كه امام باقر فرزندى به نام عبيد الله نداشته است.24
گروهى ديگر گفته اند: امام باقر (علیه السلام)دو دختر نداشته است، بلكه زينب و ام سلمه در حقيقت دو نام براى يك دختر است.25
ابن شهر آشوب در مناقب مى‏نويسد: امام باقر (علیه السلام) ميانه بالا و چهارشانه بود. چهره‏اى نورانى و مويى مجعد و سيمايى گندمگون داشت. خال سياهى بر روى گونه و خال سرخى بر بدنش ديده مى‏شد. ميان باريك و صدايش خوش آهنگ بود.
در فصول المهمة آمده است كه آن حضرت گندمگون و بهنجار بود.
ویژگیهای اخلاقی امام باقر(علیه السلام)
کسی از جانب پروردگار عهده دار مقام امامت می شود که در تقوا، خداترسی و اجلال او، تواضع و فروتنی و نشان دادن اخلاص در بندگی نمونه باشد ، تا برای دیگران الگو قرار گیرد.
ما نیز به فراخور توان خویش پرتوهایی ازمؤلفه های اخلاقی امام باقر علیه السلام را که بر ما تابیده است را ذکر می نماییم.
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب در مورد امام باقرعلیه السلام می نویسد:
او راستگوترین و گشاده روترین و بخشنده ترین مردمان بود. در میان اهل بیت کمترین ثروت و درعین حال بیشترین هزینه را داشت. هر جمعه یک دینار صدقه می داد و می فرمود: صدقه روز جمعه به خاطر فضیلت این روز بردیگر روزها، دو چندان می شود. چون پیشامدی غم انگیز به او روی می نمود زنان و کودکان را جمع می کرد و آنگاه خود دعا می کرد و آنان آمین می گفتند. بسیار ذکر خدا می گفت. راه می رفت در حالی که ذکر خدا می گفت. غذا می خورد در حالی که ذکر خدا می گفت. با مردم سخن می گفت، اما این امر او را از ذکر خدا باز نمی داشت. فرزندانش را جمع می کرد و به آنان می فرمود تا طلوع آفتاب ذکر بگویند. هر کس از آنان را که می توانست قرآن بخواند به تلاوت قرآن و هر کس را که نمی توانست به گفتن ذکر، امر می فرمود. شیخ مفید نیز درباره آن حضرت می گوید: مراتب بخشندگی او در خاص و عام آشکار و بزرگواری اش در میان مردم مشهور و با وجود کثرت عیال و متوسط بودن وضع زندگی اش به تفضیل و احسان شناخته شده بود.
از سلیمان بن دمدم نقل شده است که گفت :
آن حضرت از پانصد درهم تا ششصد و تا هزار درهم هدیه می داد و هیچ گاه از دادن صله به برادران و
دیدار کنندگان و امیدواران و آرزومندانش به ستوه نمی آمد. هرگاه می خندید، می فرمود: خداوندا بر من خشم مگیر!
أبی در کتاب نثر الدر می نویسد: هر گاه فرد دردمند و گرفتاری را می دید ، زیر لب استعاذه می گفت و هیچ گاه از اهل خانه اش شنیده نشد که به فقیر بگوید: ای فقیر خدا به تو برکت دهد و یا ای فقیر این را بگیر بلکه آن حضرت همواره می فرمود که فقیران را با بهترین نامهایشان صدا بزنند.

دوران امامت :

پیشوای پنجم در دوران زندگی خویش با 10 تن از خلفای ستمگر اموی (از معاویة ابن ابی سفیان تا هشام بن عبدالملک) معاصر بود و سال‏های امامت آن حضرت با 5 تن از همین خلفاء مقارن شد.
این 5 حاکم عبارتند از:
1-ولید بن عبدالملک (متوفی 96، ششمین خلیفه اموی)
2- سلیمان بن عبدالملک (متوفی 99)
3- عمر بن عبدالعزیز (متوفی 101)
4- یزید بن عبدالملک (متوفی 105)
5-هشام بن عبدالملک (متوفی 125)
امام باقر علیه السلام د ر دوره امامت‏خویش فرصت‏های مناسبی را برای گسترش فرهنگ اهل بیت علیهم السلام، استحکام معارف شیعی و ترویج آن در میان اقشار مختلف مسلمانان به دست آورد.
فضایل امام باقر (علیه السلام)
اول، علم و دانش: در کشف الغمة از حافظ عبد العزیز بن اخضر جنابذی در کتابش موسوم به معالم العترة الطاهرة از حکم بن عتیبه نقل شده است که در مورد آیه ان فی ذلک لایات للمتوسمین (حجر/75) گفت: «به خدا سوگند محمد بن علی در ردیف همین هوشمندان است» .در صفحات بعد سخن ابو زرعه را نقل خواهیم کرد که گفته است: به جان خودم ابو جعفر از بزرگ‏ترین دانشمندان است.
ابو نعیم در حلیة الاولیاء نوشته است: مردی از ابن عمر درباره مسئله‏ای پرسش کرد.ابن عمر نتوانست او را پاسخ گوید.پس به سوی امام باقر (علیه السلام) اشاره کرد و به پرسش کننده گفت : نزد این کودک برو و این مسئله را از او بپرس و جواب او را هم به من بازگوی.آن مرد به سوی امام باقر (علیه السلام) رفت و مشکل خود را مطرح کرد.امام نیز پاسخ او را گفت.مرد به نزد ابن عمر بازگشت و وی را از جواب امام باقر (علیه السلام) آگاه کرد.آنگاه ابن عمر گفت: اینان اهل بیتی هستند که از همه علوم آگاهی دارند..
در حلیة الاولیاء آمده است: محمد بن احمد بن حسین از محمد بن عثمان بن ابی شیبه، از ابراهیم بن محمد بن ابی میمون، از ابو مالک جهنی، از عبد الله بن عطاء، نقل کرده است که گفت: من هیچ یک از دانشمندان را ندیدم که نسبت به دانشمندی دیگر کم دانش‏تر باشند مگر نسبت به ابو جعفر.من حکم را می‏دیدم که در نزد او چون شاگردی می‏کرد.
شیخ مفید در کتاب ارشاد می‏نویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از محمد بن قاسم شیبانی، از عبد الرحمن بن صالح ازدی، از ابو مالک جهنی، از عبد الله بن عطاء مکی، روایت کرده است که گفت: هرگز دانشمندی را ندیدم که نسبت به دانشمندی دیگر آگاهیهایش کمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر محمد بن علی بن حسین.من حکم بن عتیبة را با آن آوازه‏ای که در میان پیروانش داشت می‏دیدم که در مقابل آن حضرت چونان طفلی می‏نمود که در برابر آموزگارش قرار گرفته است.
ابن جوزی در تذکرة الخواص، می‏نویسد: عطاء می‏گفت هیچ یک از دانشمندان را ندیدم که دامنه دانایی‏اش نسبت به دانشمندی دیگر کمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر.من حکم را دیدم که در نزد آن حضرت چونان پرنده‏ای ناتوان بود.ابن جوزی می‏گوید: «منظور وی از حکم همان حکم بن عتیبه بود که در روزگار خود دانشمندی بزرگ به شمار می‏آمد.
این سخن، چنان که ملاحظه گردید، از عطاء نقل شده و باز به همان گونه که شنیدید ابو نعیم اصفهانی و شیخ مفید آن را از عبد الله بن عطاء روایت کرده‏اند.محمد بن طلحه نیز در کتاب مطالب السؤول، این روایت را به همین نحو نقل کرده است.البته در این باره ملقب شدن آن حضرت به لقب باقر العلم و شهرت وی در میان خاص و عام و در هر عصر و زمان بدین لقب کفایت می‏کند. ابن شهر آشوب در کتاب مناقب از محمد بن مسلم نقل کرده است که گفت: من سی هزار حدیث از آن حضرت پرسیدم.شیخ مفید نیز در کتاب اختصاص، به نقل از جابر جعفی آورده است: ابو جعفر امام باقر (علیه السلام) هفتاد هزار حدیث برایم گفت که هرگز از کسی نشنیده بودم.
شیخ مفید می‏نویسد: از هیچ کدام از فرزندان امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) این اندازه از علم دین و آثار و سنت و علم قرآن و سیره و فنون ادب که از امام باقر (علیه السلام) صادر شده، ظاهر نشده است. تحقیقا بسیاری از دانشمندان از آن حضرت کسب علم کرده و بدو اقتدا نموده بودند و گفتار آن حضرت را پیروی می‏کردند و از فقه و دلایل روشنی بخش حضرتش در توحید و فقه و کلام کمال استفاده را به عمل می‏آوردند.

گفتار آن حضرت درباره توحید

بنابر نقل مدائنی، روزی یکی از اعراب بادیه به خدمت ابو جعفر محمد بن علی آمد و از وی پرسید: آیا به هنگام عبادت خداوند هیچ او را دیده‏ای؟ امام پاسخ داد: من چیزی را که ندیده باشم عبادت نمی‏کنم.اعرابی پرسید: چگونه او را دیده‏ای؟ فرمود: دیدگان نتوانند او را دید اما دلها با نور حقایق ایمان او را می‏بینند.با حواس به درک نمی‏آید و با مردمان قیاس نمی‏شود.با نشانه‏ها شناخته شود و با علامتها موصوف گردد.در کار خود هرگز ستم روا نمی‏دارد.او خداوندی است که جز او معبودی نیست.اعرابی با شنیدن پاسخ امام باقر (علیه السلام) گفت: خداوند خود آگاه‏تر است که رسالتش را کجا قرار دهد.
حضرت امام باقر (علیه السلام) به مردی به نام ابوحمزه فرمودند: ای اباحمزه، کسی از شما که قصد سفری چند فرسخی دارد دنبال دلیل و راهنما می‌گردد تا به خطرات دچار نگردد. و تو به راه‌های آسمان ناآگاه‌تر از راههای زمین هستی! حال، برای خود دلیل و راهنمایی بدست آور تا در پیمودن راه بسوی خدا و آسمان ، گمراه نگردی. اصول کافی، جلد 1 باب شناخت امام و مراجعه به او))
احتجاج آن حضرت با محمد بن منکدر از زاهدان و عابدان بلند آوازه عصر خویش
شیخ مفید در ارشاد، نویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از یعقوب بن یزید از محمد بن ابی عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از ابو عبد الله امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: محمد بن منکدر می‏گفت: گمان نمی‏کردم کسی مانند علی بن حسین، خلفی از خود باقی گذارد که فضل او را داشته باشد، تا اینکه پسرش محمد بن علی را دیدم.
می‏خواستم او را اندرزی گفته باشم اما او به من پند داد.ماجرا چنین بود که من به اطراف مدینه رفته بودم ساعت بسیار گرم می‏بود.در آن هنگام با محمد بن علی مواجه شدم.او هیکل‏مند بود و به دو نفر از غلامانش تکیه داده بود.من با خودم گفتم: یکی از شیوخ قریش در این گرما و با این حال در طلب دنیا کوشش می‏کند. به خدا او را اندرز خواهم گفت.پس نزدیک او شدم و سلامش دادم او نیز در حالی که عرق می‏ریخت با گشاده‏رویی جوابم گفت. به وی عرض کردم: خداوند کار ترا اصلاح کناد! یکی از شیوخ قریش در این ساعت و با این حال برای دنیا کوشش می‏کند! به راستی اگر مرگ فرا رسد و تو در این حال باشی چه می‏کنی؟ او دستان خود را از غلامانش برگرفت و به خود تکیه کرد و گفت: به خدا سوگند اگر مرگ من در این حالت فرا رسد مرگم فرا رسیده در حالی که من به طاعتی از طاعات الهی مشغولم.در حقیقت من با این طاعت می‏خواهم خود را از تو و از دیگران بی‏نیاز کنم. بلکه من هنگامی از مرگ باک دارم که از راه برسد در حالی که من مشغول به یکی از معاصی الهی باشم. محمد بن مکندر گوید: گفتم: «خدا ترا رحمت کند! می‏خواستم اندرزت گفته باشم اما تو به من اندرز دادی.
کلینی در کافی، مانند همین روایت را از علی بن ابراهیم، از پدرش و محمد بن اسماعیل، از فضل بن شاذان و هم او، از ابن ابی عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده‏اند.
نگارنده: معنای سخن محمد بن منکدر که گفته بود: «می‏خواستم اندرزت گفته باشم ولی تو به من اندرز دادی» این است که وی همچون طاووس یمانی و ابراهیم ادهم و...از متصوفه بود و اوقات خود را به عبادت سپری می‏کرد و دست از کسب و کار شسته بود و بدین سبب خود را سربار مردم کرده بود.و بار زندگی خود را بر دوش مردم نهاده بود او می‏خواست امام باقر (علیه السلام) را نصیحت کند که مثلا شایسته نیست آن حضرت در آن گرمای روز به طلب دنیا برود.امام (علیه السلام) نیز بدو پاسخ می‏دهد که: بیرون آمدن وی برای یافتن رزق و روزی است تا احتیاج خود را از مردمان ببرد که این خود از برترین عبادات است.اندرزی که این سخن برای ابن منکدر داشت این بود که وی در ترک کسب و کار و انداختن بار زندگیش بر دوش مردم و اشتغالش به عبادت راهی خطا در پیش گرفته است.به همین جهت بود که ابن منکدر گفت: «می‏خواستم اندرزت گفته باشم...»
بنابر همین اصل است که از صادقین (علیه السلام) دستور اشتغال به کسب و کار و نهی از افکندن بار زندگی بر دوش دیگران صادر شده است.از آنان همچنین روایت شده است که اگر کسی به عبادت خدای پردازد و شخص دیگری در پی کسب و کار روانه شود، عبادت این شخص اخیر بالاتر و برتر از آن دیگری است.امام صادق (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه واله) نقل کرده است که فرمود: «ملعون است ملعون است کسی که خود را سربار مردمان قرار دهد.

مناظرات امام

«عبد الله بن نافع‏» از دشمنان امير مؤمنان حضرت على عليه السلام بود و مى ‏گفت:اگر در روى زمين كسى بتواند مرا قانع سازد كه در كشتن‏«خوارج نهروان‏»حق با على بوده است من بدو روى خواهم آورد.اگر چه در مشرق يا مغرب بوده باشد.
به عبد الله گفتند:آيا مى‏پندارى فرزندان على (علیه السلام) نيز نمى ‏توانند به تو ثابت كنند؟گفت مگر در ميان فرزندان او دانشمندى هست؟
گفتند:اين خود سند نادانى توست!مگر ممكن است در دودمان حضرت على (علیه السلام) دانشمندى نباشد؟!پرسيد:در اين زمان دانشمندشان كيست،امام باقر عليه السلام را به او معرفى كردند و او با ياران خويش به مدينه آمد و از امام تقاضاى ملاقات كرد...امام به يكى از غلامان خويش فرمان داد بار و بنه‏ى او را فرود آورد و به او بگويد فردا نزد امام حاضر شود.
بامداد ديگر عبد الله با ياران خويش به مجلس امام آمد و آن گرامى نيز فرزندان و بازماندگان مهاجران و انصار را فرا خواند و چون همه گرد آمدند امام در حاليكه جامه ‏اى سرخ فام بر تن داشت و ديدارش چون ماه فريبنده و زيبا بود فرمود:
سپاس ويژه خدايى است كه آفريننده ‏ى زمان و مكان و چگونگى ‏هاست ‏حمد خدايى را كه نه چرت دارد و نه خواب آنچه در آسمانها و زمين است ملك اوست...گواهم كه جز«الله‏»خدايى نيست و«محمد»بنده ‏ى برگزيده و پيامبر اوست،سپاس خدايى را كه به نبوتش ما را گرامى داشت و به ولايتش ما را مخصوص گردانيد.
اى گروه فرزندان مهاجر و انصار!هر كدامتان فضيلتى از على بن ابيطالب به خاطر داريد بگوييد.
حاضران هر يك فضيلتى بيان كردند تا سخن به‏«حديث‏ خيبر»رسيد،گفتند:پيامبر در نبرد با يهودان خيبر،فرمود.
«لاعطين الراية غدا رجلا يحب الله و رسوله و يحه الله و رسوله،كرارا غير فرار لا يرجع حتى يفتح الله على يديه‏»
«فردا پرچم را به مردى مى‏ سپارم كه دوستدار خدا و پيامبر است و خدا و پيامبر نيز او را دوست مى ‏دارند،رزم آورى است كه هرگز فرار نمى‏ كند و از نبرد فردا باز نمى‏گردد تا خداوند به دست او حصار يهودان را فتح فرمايد».
-و ديگر روز پرچم را به امير مؤمنان سپرد و آن گرامى بانبردى شگفتى آفرين يهودان را منهزم ساخت و قلعه‏ ى عظيم آنان را گشود.
امام باقر (علیه السلام) به عبد الله بن نافع فرمود:در باره ى اين حديث چه مى ‏گويى؟
گفت:حديث درستى است اما على بعدها كافر شد و خوارج را به ناحق كشت!
فرمود:مادرت در سوگ تو بنشيند،آيا خدا آنگاه كه على را دوست مى‏داشت مى‏دانست كه او«خوارج‏» را مى‏كشد يا نمى‏دانست؟اگر بگويى خدا نمى ‏دانست كافر خواهى بود.
گفت:مى ‏دانست.
فرمود: خدا او را بدان جهت كه فرمانبردار اوست دوست مى ‏داشت‏ يا به جهت نافرمانى و گناه.
گفت:چون فرمانبردار خدا بود خداوند او را دوست مى‏داشت (يعنى اگر در آينده نيز گناهكار مى‏بود خداوند مى‏دانست و هرگز دوستدار او نمى‏ بود پس معلوم مى‏ شود كشتن خوارج طاعت‏ خدا بوده است)فرمود:برخيز كه محكوم شدى و جوابى ندارى.
عبد الله برخاست و اين آيه را تلاوت كرد:
«حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود من الفجر» (سوره بقره آيه‏ ى 187)
اشاره به آنكه حقيقت چون سپيده صبح آشكار شد - و گفت‏ «خدا بهتر مى‏داند رسالت‏ خويش را در چه خاندانى قراردهد» (سوره‏ى انعام آيه‏ ى 124 ، مستفاد از كافى ج 8 ص 349).
نویدهای امام محمد باقر (علیه السلام) در مورد ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)
1-ابوحمزه ثمالی آورده است که: در یکی از روزها در محضر درس امام محمد باقر (علیه السلام) بودم، هنگامی که حاضران‏رفتند، امام باقر (علیه السلام) فرمود:
اباحمزه! از رخدادهایی که خداوند آن را قطعی ساخته است قیام قائم ماست . هرکس در آنچه می‏گویم‏تردید کند با حال کفر به خدا، او را ملاقات خواهد کرد . آنگاه افزود: پدرم و مادرم فدای وجود گرانمایه او بادکه همنام و هم‏کنیه من است و هفتمین امام پس از من . پدرم فدای کسی باد که زمین را لبریز از عدل و دادمی‏کند همان گونه که به هنگامه ظهورش از ستم و بیداد لبریز است.
یا اباحمزه! هر کس سعادت دیدار او را داشت و همان گونه که به پیامبر (صلی الله علیه واله) و علی (علیه السلام) سلام و درودمی‏گوید بر آن حضرت درود گفت و فرمانبردار او گردید، بهشت‏بر او واجب می‏گردد و هر کس به آن وجودگرانمایه سلام نگفت، خداوند بهشت را بر او حرام ساخته و او را در آتش سوزان جای خواهد داد و چه بدجایی است جایگاه ستمکاران! (بحارالانوار، ج 24، ص 241)
2- بانوی دانش پژوهی که به (ام‏هانی) شهرت داشت آورده است که بامدادی بر حضرت باقر (علیه السلام) وارد شدم و گفتم: رورم! آیه‏ای از قرآن شریف، ذهن و فکرم را به خود مشغول داشته و خوابم را ربوده است.
فرمود: کدام آیه ام‏هانی؟ بپرس
گفتم: این آیه شریفه که می‏فرماید: فلا اقسم بالخنس ×الجوار الکنس(سوره تکویر، آیه 16 و 17)
فرمود: (به! به! چه مسئله خوبی پرسیدی، این مولود گرانمایه‏ای است در آخرالزمان . او (مهدی) این عترت پاک‏است . مهدی خاندان وحی و رسالت، برای او غیبت و حیرتی است که گروهی در آن گمراه می‏گردند وگروههایی راه حق و هدایت را می‏یابند . خوشا به حالت اگر او و زمان او را درک کنی ... و خوشا به حال آنان‏که او را درک خواهند نمود). اکمال الدین، شیخ صدوق، ج 1، ص 330 و بحارالانوار، ج 51، ص 137)

پي نوشت :

1- در سال تولد امام باقر (علیه السلام) جهار نقل وجود دارد كه عبارتند از: سالهاى 56، 57، 58، 59 هجرى در اين ميان نقل دوم، يعنى سال 57 از پشتوانه تاريخى و حديثى بيشترى برخوردار است.برخى از منابعى كه سال 57 را ياد كرده‏اند عبارتند از: دلائل الامامة 194 اصول كافى 2/372، ارشاد مفيد 2/56، مصباح المتهجد 557، اعلام الورى 259، مناقب ابن شهر آشوب 4/210، روضة الواعظين 1/207، كفاية الطالب 455، وفيات الاعيان 4/..174.و منابعى كه سال 58 را سال ولادت امام باقر (ع) دانسته‏اند عبارتند از: اثبات الوصية 150 ـ 153، عيون المعجزات 75 و منابعى كه سال 59 را نقل كرده اند چنينند: فرق الشيعة 61، عمدة الطالب 138 ـ 139، بحار 46/217 به نقل از مصباح كفعمى.
2- ر.ك: سبائك الذهب 74، عيون المعجزات 75، اخبار الدول و آثار الاول .11
3- كشف الغمة 2/318، الفصول المهمة 211، مصباح كفعمى 522، نور الابصار شبلنجى 142، و...
4- تذكرة الائمة، لاهيجى .125
5- دلائل الامامة 94، مصباح المتهجد 557، اعلام الورى .259
6- اعيان الشيعة 1/ .650
7- انه اول من اجتمعت له ولادة الحسن و الحسين (ع) .رك: مناقب ابن شهر آشوب 4/208، عمدة الطالب 138 ـ 139، نور الابصار، مازندرانى .51
8- برخى منابع، ام عبد الله، فاطمه را فرزند حسن مثنى (حسن بن حسن) دانسته اند مانند : تذكرة الخواص 302، وفيات الاعيان 4/174.اما بيشتر منابع وى را فرزند بى واسطه امام حسن مجتبى (ع) به شمار آورده‏اند مانند: تاريخ يعقوبى 2/320، فرق الشيعة، نوبختى 61، دلايل الامامة 95، اصول كافى 2/372، اثبات الوصية 150، اعلام الورى 259، تذكرة الخواص 302، البداية و النهاية 9/309، اخبار الدول و آثار الاول ...111
9- هى اول علوية ولدت علويا.دلائل الامامة .95
10- همان.
11- عيون المعجزات 75، اثبات الهداة 5/270، بحار 46/217، نور الابصار، مازندرانى 44، الانوار البهية .115
12- مثير الاحزان، جواهرى 237، تاريخ ابن خلكان 2/23، تاج المواليد، طبرسى/39، المعارف 215، سير اعلام النبلاء، 4/401 و...
13- الفصول المهمة 211، بحار 46/216، سيرة الائمة الاثنى عشر 2/ .200
14- سبائك الذهب 74، عيون الاخبار، ابن قتيبه 1/312، ارشاد مفيد 2/156، تذكرة الخواص 302، مرآة الجنان 1/248، تاريخ ابن وردى 1/248، روض الرياحين 67، الصواعق المحرقة 210، شذرات الذهب 1/ .149
15- تاريخ يعقوبى 2/302، سير اعلام النبلاء 4/402، الفصول المهمة 211، شذرات الذهب 1/ .149
16- تاج المواليد 39، كشف الغمة 2/318، تذكرة الخواص 302، اعيان الشيعة 1/ .650
17- تذكرة الخواص 302، اعيان الشيعة 1/ .650
18- البداية و النهاية 9/ 309
19- اين القاب در منابع زير آمده است: دلائل الامامة 94، تاج المواليد 39، كشف الغمة 2/318، تذكرة الخواص 5/302، احقاق الحق 12/165 و...
20- ام ولد به كنيزى گفته مى‏شود كه از مولاى خود صاحب فرزند شده باشد.
21- ذكر عند الرضا (ع) القاسم بن محمد...و سعيد بن المسيب فقال: كانا على هذا الامر ...قرب الاسناد 210، بحار 46/ .366
لازم به يادآورى است كه در متن حديث قاسم بن محمد دايى امام موسى بن جعفر (ع) ياد شده كه جد مادرى به جاى آن صحيح است و آنچه مى‏نمايد كه مراد از قاسم بن محمد همان جد مادرى است، ذيل حديث مى‏باشد.
22- الفصول المهمة .221
23- برخى از منابع كه اين هفت تن را ياد كرده‏اند عبارتند از: ارشاد مفيد 2/172، تاج المواليد 118، مناقب 4/210، تذكرة الائمة .216
24- طبقات ابن سعد 5/236، تذكرة الخواص .306
25- اعلام الورى 265، كشف الغمة 2/322، الفصول المهمة 221، بحار 46/ .365
كتاب: زندگى سياسى امام باقر (ع)، نويسنده: احمد ترابى
سیره معصومان، ج 5، امین، سید محسن؛

منبع: مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله