سیری در اندیشه عرفانی امام خمینی (ره)
سرّ خضوع پدیدههای عالم در پیشگاه اهل بیت (ع)
خضوع پدیدههای عالم در برابر انسان کامل و قلمرو تصرف او در عوالم وجود، از مسائلی است که علوم مختلف کلامی، فلسفی، عرفانی هر کدام به نحوی درباره آن بحث کرده اند و در آموزههای دینی نیز تحت عنوان معجزات و کرامات انبیا و اولیای الهی مطرح شده است.
در آثار امام خمینی به این مسأله با رویکردی عرفانی توجه شده است. ایشان در این باره میفرمایند:
چون «لَیْلَةُ الْقَدْرِ» لیلهی توجه تامّ ولیّ کامل و ظهور سلطنت ملکوتیهی او است به توسط نفس شریف ولیّ کامل و امام هر عصر و قطب هر زمان - که امروز حضرت بقیة الله فی الارضین، سیدنا و مولانا و امامنا و هادینا حجة بن الحسن العسکری ارواحنا لمقدمه فداء است - تغییرات و تبدیلات در عالم طبع واقع شود؛ پس هر یک از جزئیات طبیعت را خواهد بطیئ الحرکة کند، و هر یک را خواهد سریع کند، و هر رزقی را خواهد توسعه دهد و هر یک را خواهد تضییق کند. و این اراده ارادهی حق است و ظلّ و شعاع ارادهی ازلیّه و تابع فرامین الهیه است؛ چنانچه ملائکة الله نیز از خود تصرّفی ندارند و تصرّفات همه، بلکه تمام ذرّات وجود، تصرف الهی و از آن لطیفهی غیبیهی الهیّه است. (1)
حضرت امام به دلیل اهمیت این مسأله و مطرح بودن آن در معارف دینی و عرفانی، در موارد متعددی دربارهی آن سخن گفته و گاهی جزئیات مسأله را نیز طرح نموده اند؛ از جمله بدین مضمون میفرمایند:
هیولای عالم امکان تحت تسخیر ولیّ است و او هر طور بخواهد در آن تصرف میکند. (2)
در جای دیگری بدین مضمون گفته اند:
همه عوالم در برابر ولیّ کامل که چیزی از اسم اعظم نزد او است، خاضعند. (3)
اما سرّ خضوع پدیدههای عالم در برابر انسان کامل چیست و انسان کامل چگونه میتواند در همه عوالم وجودی تصرف کند؟
برای یافتن پاسخ این پرسش، باید حقایقی تبیین گردد:
الف. ظهور اراده الهی در انسان کامل
قرآن کریم درباره ارادهی تکوینی خداوند میفرماید:(إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَن یَقُولَ لَهُ كُن فَیَكُونُ)؛ (4) چون به چیزی اراده نماید، کارش این بس که میگوید: «باش»؛ پس بیدرنگ موجود میشود.
در آیهی دیگری میفرماید:
(إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ كُن فَیَكُونُ)؛ (5) ما وقتی چیزی را اراده کنیم، همین قدر به آن میگوییم: باش؛ بیدرنگ موجود میشود.
از این گونه آیات استفاده میشود که در ارادهی تکوینی خداوند هیچگونه تأخیری راه ندارد و چیزی که ارادهی حق تعالی به آن تعلق گیرد، ایجاد میشود.
از آن جا که ارادهی انسان کامل، فانی در ارادهی حق است و براساس اراده و خواست خداوند اراده میکند، پس ارادهی او مظهر ارادهی الهی، بلکه ظهور ارادهی حق است. در زیارت جامعهی کبیره، خطاب به اهل بیت (علیهمالسلام) آمده است:
«القوّامون بأمره، و العاملون بإرادته». (6)
به عبارت دیگر، کاری که انسان کامل انجام میدهد، به ارادهی خداوند است؛ یعنی عمل از انسان کامل است، اما اراده از خدای سبحان. (7) به همین جهت ارادهی انسان کامل تأثیرگذار و غیرقابل برگشت میباشد. حضرت امام در مقام تبیین این حقیقت میفرماید:
انسان کامل دارای ارادهی کاملهای است که به نفس اراده، انقلاب عنصری به عنصری کند و عالم طبیعت خاضع در تحت ارادهی او است. (8)
ایشان در جایی دیگر، تفسیری روشنتر ارائه داده و گفته اند:
اگر ولیّ کامل و نفس زکیّه قویّهای از قبیل نفوس انبیا و اولیا قادر بر اِعدام و ایجاد و اماته و احیا به اقدار حق تعالی باشد، تفویض محال نیست... و تفویض امر عباد به روحانیت کاملهای که مشیّتش فانی در مشیّت حق و ارادهاش ظلّ ارادهی حق است و اراده نکند مگر آنچه را حق اراده کند و حرکتی نکند مگر آنچه که مطابق نظام اصلح است... مانع ندارد؛ بلکه حق است. (9)
بنابراین ارادهی انسان کامل، ظهور و تجلّی ارادهی حق سبحانه است، و به همین دلیل هیولای عالم طبیعت، بلکه پدیدههای عالم هستی در پیشگاه آنها تسلیم و فرمان بردارند، و هرگونه که انسان کامل بخواهد در آنها تصرف میکند. تصرف او نیز از باب (وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلكِنَّ اللّهَ رَمَى) (10) میباشد؛ زیرا طبق این آیهی مبارکه، یک عمل خاص، با حفظ وحدت، به دو فاعل استناد داده میشود. انسان کامل با گوش الهی میشنود، با زبان الهی سخن میگوید و با ارادهی الهی کار میکند. (11)
این مسأله در ادبیات عرفانی، به زیبایی و دقت خاصی مطرح شده است؛ مولانا در کلام نغزی چنین میگوید:
ما چو ناییم و نوا در ما ز تُست *** ما چو کوهیم و صدا در ما ز تُست
ما همه شیران ولی شیر عَلَم *** حملهشان از باد باشد دم به دم
حملهشان پیداست و ناپیداست باد *** آنکه ناپیداست هرگز گُم مباد
تو ز قرآن بازخوان تفسیر بیت *** گفت ایزد ما رمیتَ اذ رمیت
گر بپرّانیم تیر آن نه ز ماست *** ما کمان و تیر اندازش خداست (12)
این حقیقت، همان است که در اصطلاح عرفا «توحید افعالی» یا فنای در افعال نامیده میشود.
تصرفات انسان کامل در عالم - که در آموزههای دینی به عنوان معجزه و کرامت مطرح شده است - در واقع جلوهی مشیّت و ارادهی تکوینی حق است که در اراده و عمل انسان کامل ظهور و تجلّی یافته است.
از میان نمونههای فراوان تصرفات انسان کامل در عالم هستی، تنها به ذکر یک نمونه بسنده میکنیم؛ امیرمؤمنان میفرماید:
"من در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم که دستهای از بزرگان قریش نزد او آمدند و گفتند:ای محمد، تو چیزی را ادعا میکنی که بسیار بزرگ است؛ ما از تو چیزی را میخواهیم که اگر آن را بپذیری و به ما نشان دهی، میفهمیم که تو پیامبر و فرستادهی خدایی.
پیامبر فرمود: چه میخواهید؟
آنها گفتند: این درخت را بخوان تا از ریشه در آید و پیش آید و در برابرت بایستد.
پیامبر خطاب به آن درخت فرمود:ای درخت، اگر به خدا و روز قیامت ایمان داری و میدانی که من رسول خدا هستم، به اذن خداوند با ریشه از زمین جدا شو و به نزد من بیا و در برابر من بایست.
سوگند به خدایی که پیامبر را به حق برانگیخت، درخت با ریشههایش از زمین کنده شد و در حالی که آوازی شدید و صدایی چون صدای بال پرندگان داشت، پیش آمد و مانند پرندهای بال گشود و نزد پیامبر ایستاد و شاخههای بلند خویش را بر سر پیامبر و برخی از شاخههایش را بر روی شانههای من گستراند، و من در سمت راست پیامبر قرار داشتم.
قوم قریش چون این حادثه را مشاهده کردند، از روی برتری خواهی و گردن فرازی گفتند: حال بگو نصف درخت به سوی تو آید و نصف دیگر باقی بماند.
پیامبر به درخت فرمود که چنان کند، پس نیمی از درخت با حالتی عجیبتر و صدایی سختتر به سوی او آمد، تا آن جا که نزدیک بود به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پیچیده شود.
باز از سر کفر و گردن کشی گفتند: حال این نیم تنه را فرمان بده تا نزد نیم تنهی دیگرش بازگردد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیم تنهی درخت را فرمود که بازگردد و او بازگشت. (13)"
در این کلام نورانی، تصرف انسان کامل در یکی از پدیدههای عالم و نحوهی فرمان پذیری آن درخت روشن گردیده است. با توجه به این تصرفات، مفهوم تعبیراتی که در کلام امام خمینی آمده، از جمله اینکه «هیولای عالم امکان تحت تسخیر ولیّ است و هر طور که بخواهد میتواند در آن تصرف کند»، به خوبی روشن میشود.
ب. بهرهمندی انسان کامل از آثار تکوینی اسم اعظم
یکی از اسرار خضوع پدیدههای عالم در برابر اهل بیت (علیهمالسلام) آن است که آنها با استفاده از آثار تکوینی اسم اعظم، هرگونه که بخواهند در عالم تصرف میکنند. امام خمینی در این باره بدین مضمون میگوید:همه عوالم در برابر ولیّ کامل - که از اسم اعظم بهرهای دارد - خاضع هستند و از ائمه ما (علیهمالسلام) روایت شده که آصف بن برخیا یک حرف از اسم اعظم را داشت و با آن حرف، تکلم نمود و در نتیجه زمین میان او و سرزمین سبا، شکافته شد و او تخت بلقیس را گرفت و به نزد سلیمان آورد... و نیز روایت شده که اسم اعظم 73 حرف است و آن حضرات (علیهمالسلام) 72 حرف آن را میدانند و حرف آخر، تنها نزد خدا است که آن را در علم غیبش مخصوص خود گردانیده است. (14)
روشن است که وقتی شاگرد انسان کامل (آصف بن برخیا) با داشتن بهرهی اندکی از اسم اعظم، تخت ملکهی سبا را به حضور حضرت سلیمان میآورد، اهل بیت (علیهمالسلام) که مصداق حقیقی انسان کامل میباشند و بهرهی کاملی از اسم اعظم دارند، میتوانند تصرفات گستردهتر و کاملتری در عوالم هستی داشته باشند؛ به ویژه آن که براساس روایات، اهل بیت (علیهمالسلام) 72 حرف از مجموع 73 حرف اسم اعظم را به طور کامل دارا هستند.
نکتهای که باید به آن توجه داشت این که اسم اعظم از سنخ حرف، لفظ و مفهوم نیست و با لفظ و مفهوم نمیتوان در پدیدههای تکوینی اثر گذاشت. تردیدی نیست که آفرینش تکوینی و تصرف ایجاد با بهرهگیری از مقامات انسانی تأمین میشود. (15)
به گفتهی لسان الغیب حافظ شیرازی:
گر انگشت سلیمانی نباشد *** چه خاصیت دهد نقش نگینی (16)
ج. انسان کامل به منزلهی روح عالم هستی
از دیدگاه عرفانی، انسان کامل به منزلهی روح عالم و عالم به منزلهی جسد و بدن او است. همانگونه که روح عهدهدار تدبیر بدن است و هرگونه که بخواهد در آن تصرف میکند، انسان کامل نیز به واسطهی علم و معرفتی که به اسماء الهی دارد، هرگونه تصرفی که بخواهد در عالم انجام میدهد. (17)امام خمینی در این باره بدین مضمون میفرماید:
هیولای عالم امکان مسخّر و تحت اختیار ولیّ است و او هر طور که بخواهد در آن تصرف میکند. (18)
این حقیقت عرفانی، تفسیر و بازتاب معارفی است که در آموزههای دینی مطرح شده است؛ به عنوان نمونه، امیرمؤمنان میفرماید:
«والله ما قلعتُ باب خیبر و قذفت بها أربعین ذراعاً لم یحس به اعفائی بقوة جسدیة، ولا حرکة غذائیة؛ ولکنی اُیدّتُ بقوة ملکوتیة و نفس بنور ربها مضیئةٍ»؛ (19) سوگند به خدا که درب خیبر را از جا کندم و چهل ذراع دور انداختم؛ ولی نه با نیروی بدنی و حرکت غذایی، بلکه با نیروی ملکوتی و نفسی که با نور پروردگارش روشن است انجام دادم.
چنان که پیش از این گذشت، انسان کامل به منزلهی روح جهان خلقت است؛ همانگونه که روح انسان، تدبیر بدن را برعهده دارد و در آن تصرف میکند.
انسان کامل نیز چون مدبّر جهان خلقت است، توسط اسمائی که خداوند به او تعلیم داده هرگونه که مصلحت باشد در آن تصرف نماید.
بنابراین همان طور که پیکر بیجان، ناخوشایند و غیرقابل دوام است، پیکر جهان نیز بدون وجود انسان کامل، مجموعهای ناقص و ناتمام میباشد؛ از این رو عرفا از جهان بدون وجود انسان کامل به «شبح و آینهی ناصاف» یاد میکنند.
در تشبیهی دیگر، همانگونه که گنجینهی شاهانه با انگشتر او مُهر و موم میشود و از خطر دستبرد و زوال مصون میماند، خزانهی عالم وجود نیز با انسان کامل از فنا و نابودی حفظ میشود. (20)
پینوشتها:
1. آداب الصلوة، ص 327.
2. ر.ک: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ص 53.
3. ر.ک: تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 192.
4. یس (36): 82.
5. نحل (16): 40.
6. من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 616.
7. ادب فنای مقربان، ج 3، ص 392.
8. شرح چهل حدیث، ص 613.
9. همان، ص 550
10. «چون افکندی، تو نیفکندی؛ بلکه خدا افکند»؛ انفال (8): 17.
11. ادب فنای مقربان، ج 3، ص 393.
12. مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 595-615.
13. نهجالبلاغه، خطبه 192.
14. ر.ک: تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 192.
15. تفسیر تسنیم، ج 1، ص 304.
16. دیوان حافظ، ص 513.
17. نصوص الحکم بر فصوص الحکم، ص 198؛ الکلمات المکنونه، ص 120.
18. ر.ک: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ص 53.
19. بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص 294.
20. شرح فصوص الحکم (قیصری)، ص 63-73.
صادقی ارزگانی، محمد امین، (1387) سیمای اهل بیت (ع) در عرفان امام خمینی (ره)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}