ارزيابي شيوههاي سنتي و نوين ادارهي موقوفات
ارزيابي شيوههاي سنتي و نوين ادارهي موقوفات
با اندکي تأمل در تعداد و قدمت موقوفات در ايران، خواهيم ديد که چگونه اين نهاد سنتي از گذشتههاي دور پايگاه مناسبي براي پرورش اخلاق، رسيدگي به ايتام و محرومين، کمک به مؤسسات آموزشي و دانشگاهها، احداث مساجد، کتابخانهها، مدارس، بيمارستانها و درمانگاهها بوده است. و يک اهرم فعال براي تعديل ثروت، ترويج اعمال خير و تشويق مردم براي انفاق و ايجاد حس تعاون بين افراد جامعه است. بدون ترديد تمدن و رشد فرهنگ ديرينهي کشورمان مديون اين نهاد کهن و افراد خير و نيکانديش اين سرزمين است.
کشورهاي غربي پس از انقلاب صنعتي با تکيه بر تکنيکهاي جديد اداري و اصول مديريت علمي نردبان ترقي را پيموده و به تمدن و توسعهي امروزي رسيدهاند. براي مقابله با مشکلات متزايد آن دوره علم مديريت در خدمت آنها بوده است، تئوريهاي مديريت در بخشهاي مختلف صنعتي، بازرگاني، آموزشي، اجتماعي، فرهنگي، بهداشتي و کليهي امور به کار گرفته شده و به مرور روشهاي مديريت از ادارهي سنتي به مديريت کلاسيک، نئوکلاسيک، مکتب سيستمي، مديريت اقتضايي، مکتب پست مدرنيسم تغيير يافته است، و با به کارگيري مديريت استراتژيک با ديد آيندهنگري در تلاش هستند تا همواره خود را با شرايط جديد تطبيق دهند.
رشد و توسعهي وقف هم، بدون ترديد به نوع مديريت آن وابسته است، مديريت موقوفات از روش سادهي سنتي آن ابتدا توسط واقف و پس از فوت او به وسيلهي متولي که نام و مشخصات آن در وقفنامه قيد شده است اداره ميشود، و چنانچه شخصي براي توليت و ادارهي موقوفه تعيين نشده باشد مديريت موقوفه به عهدهي سازمان اوقاف و امور خيريه است.
براي ادارهي يک موقوفه چند نوع گردش کار اداري و مالي وجود دارد از قبيل: نگهداري و توسعهي اموال وقف، اموال و تحصيل منافع، و به مصرف رساندن عوايد و تحقق نيات واقفان، که از وظايف مديران وقف به شمار ميآيد.
اين وظايف که کمتر در مؤسسات ديگر ديده ميشود داراي ابعاد و آثار اجتماعي، اقتصادي، مذهبي، سياسي و فرهنگي وسيع در جامعه است، مديريت سنتي وقف و تکتک موقوفات نتايج بسيار ساده و جزيي دارد، با به کارگيري روشهاي نوين مديريت و برنامهريزي صحيح براي موقوفات نقطه عطفي در ادارهي اموال عظيم وقف ايجاد شده و آثار پربرکت آن بيشتر نمايان خواهد شد.
وقف را از نظر حقوقي، ميتوان چنين تعريف کرد: عملي حقوقي است که به موجب آن، شخصي اعم از حقيقي يا حقوقي، عين مالي را از ملکيت خود خارج کرده، از هر گونه نقل و انتقال، اعم از نقل و انتقالهاي اداري مانند اقسام معاملات، و نقل و انتقالهاي قهري مانند توارث و ساير تصرفات به طور کامل مصون نگاه ميدارد و منافع آن در راههاي خداپسندانه و امور خيريه به طور دايم به جريان مياندازد تا افراد محدود و معين و يا نامحدود و غيرمعين به صورت بلاعوض، از آن منافع بهرهمند شود (1).
وقف در قانون مدني، مادهي 55 چنين تعريف شده است: وقف، عبارت است از اينکه عين مال حبس و منافع آن تسبيل شود.
ابوسعيد احمد بن سلمان در توضيح معني وقف چنين گفته است:
وقف عملي است صالح و باقي، و مصداق روشني است از تعاون و تعاضد، و انفاقي است عاري از منت، و احساني است خالي از اذيت و به دور از تحقير شخصيت ديگران، و تصدقي است دايمي و مستمر و بدون ريا، و وامي است بدون اضطراب و بازپرداخت و تعديل ثروتي است با رضا و رغبت که از طريق آن با کنز اموال و تکاثر و بروز اختلافات طبقاتي فاحش به نحو معقود مبارزه ميشود (2).
موقوفات در ايران پديدهاي است قابل تأمل. اين ثروت عظيم که در اعصار مختلف با فرهنگ، دين، سياست و اوضاع اقتصادي، اجتماعي، آموزشي و بهداشتي کشور ما در ارتباط بوده و رکن مهمي از ارکان زندگي ما را تشکيل ميدهد هم اکنون با وجود 92 هزار موقوفه و بيش از 650 هزار رقبه (3) چگونه اداره ميشود؟
املاکي که وقف ميشود بايد توسط متولي که از سوي واقف تعيين ميشود به نحو احسن نگهداري، و از آن درآمدزايي شود و عوايد آنها جمعآوري گردد تا طبق نيات واقف به مصرف برسد. البته در وقف منفعت (4) مانند مدارس، بيمارستانها، حمامها، حسينيهها و مساجد بايد از محل آنها بهرهبرداري شود و چه بسا داراي منافع مالي هم نباشند، وظيفهي متولي تنها نگهداري آنها براي استفادهي عموم يا افراد خاصي است که در وفقنامه به آنها اشاره شده است.
معمولا واقف در وقفنامه نام متولي و متوليان بعدي (يا نحوهي انتخاب آنها) و روش ادارهي موقوفه و مصرف عوايد را درج ميکند و غالبا توليت موقوفه (تا قبل از فوت او) با خود واقف است.
چنانچه موقوفه به دلايلي فاقد متولي شود، ادارهي آن با سازمان اوقاف است (5) سازمان اوقاف موقوفات را توسط کارکنان خود در ادارات و يا با استفاده از افراد معتمد و خير به عنوان امين يا هيأت امنا (6) اداره ميکند.
بنابراين املاکي که به وسيلهي افراد خير براي امور مختلف وقف ميشود تا از اين املاک يا منافع آنها براي زماني طولاني و حتي نسلهاي بعدي بهرهبرداري شود، ابتدا توسط واقف (به عنوان متولي) و سپس متوليان بعدي و در صورت فقدان متولي توسط ادارات اوقاف يا هيأت امنا اداره ميشود.
وظايف مدير موقوفه که در متن وقفنامه به آن اشاره ميشود يا به طور متعارف بايد انجام دهد، عبارت است از:
1. عمران موقوفه و حفظ و بقاي آن؛
2. نوسازي و در صورت لزوم تجديد بناي آن؛
3. دفاع از حقوق موقوفه و جلوگيري از تجاوز به املاک آن؛
4. ثبت موقوفه در ادارات ثبت املاک.
1. واگذاري املاک به اجاره به منظور تحصيل منافع؛
2. تنظيم اسناد اجاره و تجديد آنها؛
3. تجديد نظر در مالالاجاره و افزايش منطقي آن؛
4. وصول مستمر و به موقع عوايد موقوفه.
1. هزينهي عوايد باقيمانده (پس از کسر هزينههاي مربوط به نگهداري اصل موقوفه و برداشت حقالتوليه) برحسب نيت واقف (ضمن مراعات زمان و مکان و تعدد نيات)؛
2. تهيهي اسناد و مدارک قابل قبول براي هزينههاي انجام شده.
1. تهيهي صورتحساب متکي به اسناد مالي؛
2. ارسال صورتحساب به ادارات تحقيق جهت اخذ مفاصا حساب؛
3. تهيهي بودجهي فردي موقوفه (بودجهي عملياتي) سال آينده و به تصويب رساندن آن توسط ادارهي اوقاف (بودجهي موقوفاتي که ادارهي آنها با سازمان است توسط ادارهي شهرستان تنظيم و به تصويب ادارهي کل استان ميرسد) (7).
عامل عمده در فرآيند مديريت موقوفات، به کارگيري سرمايههاي موجود، تحصيل منافع و سپس هزينهي آنها براساس مصارف مقرره از سوي واقفان است. گذشته از اينکه هر موقوفه بايد به طور مستقل توسط متولي آن اداره شود، موقوفات فاقد متولي نيز توسط سازمان اوقاف به صورت فردي بايد اداره شود، و جمع آنها ميسر نيست زيرا در صورت جمع آنها بيم اداره برخلاف نظر واقف وجود دارد.
با مراجعه به بيلانهاي عوايد و هزينه موقوفات ملاحظه ميشود که ارقام آنها هر سال افزايش يافته است، اما اين افزايش با يک تجزيه و تحليل ساده نشان ميدهد که در طول سنوات گذشته رشد متعارفي داشته و احتمالا افزايش نرخ تورم فعلي يکسان است!
ايجاد تحول در نحوهي ادارهي موقوفات اجتنابناپذير است اما بايد دانست موانع و مشکلاتي (به غير از موضوع ضرورت ادارهي فردي آنها) در پيشروي برنامهريزان وجود دارد که به برخي از آنها اشاره ميشود:
گرچه داراييهاي وقفي و اموال موقوفات ثروتي بيحد و حصر است اما براي راهاندازي آن منابع نقدي وجود ندارد و اگر هست مقيد و متعلق به موقوفات است و بايد برحسب نيات واقفان مصرف شود!
عليرغم همکاري بانکها و تلاش براي پيدا کردن راههاي مناسب جهت اخذ وام متأسفانه اين مشکل هنوز به قوت خود باقي است.
عدم اطلاع از امکانات موجود و بالقوهي موقوفات به منظور به کارگيري آنها براي احياي وقف
و يکي از عوامل عمدهي آن، فرهنگ موجود در ادارهي موقوفات است که به صورت فردي و مستقل اداره ميشود.
سازمان اوقاف و امور خيريه با اين مشکل روبهرو است و امروزه اين مشکل مشترکا در ساير نهادهاي دولتي نيز وجود دارد مانند عدم امکان به کارگيري متخصصان حقوقي، مالي، مهندسي، فني و... عدم پرداخت حقالزحمه مشابه مؤسسات خصوصي.
مديريت، سابقهاي به قدمت زندگي اجتماعي انسان دارد، اما آنچه به نام دانش مديريت براي ادارهي سازمانها و مؤسسات انتفاعي تکامل پيدا کرد مربوط به اواخر قرن نوزدهم و عمدتا قرن بيستم است.
از زمان تيلور تا امروز کوششهاي زيادي براي تکامل تئوري مديريت در کشورهاي صنعتي، انجام شده است و صدها جلد کتاب قطور و هزاران مقاله پيرامون مديريت و تحقيق در عمليات نوشته شده است ميتوان خطوط، مفاهيم و گرايشهاي کلي مکاتب فکري را استخراج و تدوين کرد.
اين گرايشها در چند مکتب فکري خلاصه ميشود:
1. مديريت علمي (مکتب کلاسيک يا سنتي)؛
2. مديريت روابط انساني (مکتب روابط انساني)؛
3. مديريت سيستمها (مکتب مبتني بر تئوري سيستمها) (8).
اين مکتب در بحث مربوط به مديريت، همان مکتب «مديريت علمي» است که با نام فردريک وينسلو تيلور آميخته شده است از اينرو گاهي آن را مکتب تيلور يا تيلوريسم مينامند (9).
براي پياده کردن اصول مديريت علمي روشهايي مانند 1. بررسي و اندازهگيري زمان دقيق هر جزء از کار؛ 2. تخصصي کردن کارها در سازمان؛ 3. استاندارد کردن کليهي ابزارها و وسايل کار و تعيين بهترين شيوهي استفاده از آنها؛ 4. تهيهي شرح وظايف هر يک از کارکنان؛ 5. تنظيم سيستم پرداخت حقوق و دستمزد بايد به کار گرفته شود (10).
يا مکتب نئوکلاسيک. بنيانگذار آن يک استراليايي به نام التون مايو است که تحقيقات او به نام «مطالعات هاتورن» معروف شده است. نتيجهي مطالعات هاتورن شناخت عامل انساني در شرايط کار بود و مهمترين کشف وي روابط و سازمان غيررسمي در مقابل روابط و سازمان رسمي مديريت علمي بود. اين تحقيقات همچنين بر اهميت سيستم کامل ارتباطات بخصوص از پايين به بالا تأکيد کرد (11).
بعد از جنگ جهاني دوم پيچيدگي و کثرت مسايل و مشکلات سازمانها و توسعهي روزافزون آنها ايجاب ميکرد که مسايل سازمانها به صورت چند بعدي و به عنوان يک مجموعه مطالعه شود و اين مطالعات به پيدايش و تکامل تئوري سيستمها انجاميد که امروزه در همهي زمينهها استفاده ميشود و جديدترين تحول در تئوري مديريت به حساب ميآيد (12).
دربارهي عناصر مديريت که در برخي از کتب به عنوان وظايف مديريت مورد بحث و بررسي قرار گرفته است نظرات مختلفي ارايه شده است، لوترگيوليک وظايف هفتگانهاي به اين شرح براي مديريت قايل شده است:
1. برنامهريزي؛ 2. سازماندهي 3. استخدام؛ 4. هدايت؛ 5. هماهنگ کردن؛ 6. گزارشگري؛ 7. بودجهبندي (13).
برنامهريزي يکي از مهمترين وظايف مديريت است زيرا اگر برنامهريزي به نحو احسن انجام و پيگيري، و مزاياي آن درک شود بقيهي وظايف مديريت نيز به تبع آن اعمال خواهد شد.
برنامهريزي شامل تعيين هدف و خط مشي، تبديل هدف به صورت برنامهي عملياتي و پيشبيني چگونگي اجراي آنهاست. به عبارت ديگر برنامهريزي، براساس پيشبيني و دورنگري دربارهي اينکه براي رسيدن به هدفي معين چه کاري، چگونه، در طي چه مدت زمان و به وسيلهي چه افرادي بايد انجام شود، استوار است (14).
نگرش برنامهريزي بلندمدت مثلا يک دورهي پنج ساله به جاي دورهي يکساله است. وقتي برنامهريزي با افق زماني بلندتر باشد مفيدتر است، برنامهريزي کوتاه مدت براساس نتايجي است که در کوتاه مدت مطرح است. در صورتي که برنامهريزي بلندمدت براساس نتايج اين دوره و دورههاي بعد ميباشد، در برنامهريزي بلند مدت ضررهاي احتمالي اوليه پذيرفته ميشود تا به سود بعدي دست پيدا کنيم.
سازمانها که رکني پويا از اجتماع هستند در يک محيط متغير زيست ميکنند، تکنولوژيهاي موجود، هم پيشرفت ميکنند و توسعه مييابند و هم پيچيده ميگردند. اين تغييرات هدف، ساختار و طرز رفتار سازمانها را در دراز مدت به صورت ناکافي درآورده و انطباق آنها را با محيط الزامي ميسازد، بدين جهت سازمانها براي اينکه بتوانند به حساب و روند موفقيت خويش ادامه دهند به خلاقيت، نوآفريني و تجديد ساختار رو ميآورند و با داشتن يک استراتژي به مقابله با تغييرات روزافزون بر ميخيزند.
در محيطي که مدام تغيير ميکند، و بدين سبب به ميزان زياد در آن عدم اطمينان وجود دارد، استراتژي، سمت و سوي معيني را به سازمان ميدهد، و در اين شرايط سازمان بدون استراتژي را ميتوان به کشتي بدون
قطبنما شبيه کرد (15).
برنامهريزي استراتژيک تعيين کنندهي مقصد سازمان و هماهنگ کننده همهي فعاليتهاي سازمان در راستاي آن است. برنامهريزيهاي استراتژيک را ميتوان مهمترين فعاليت مدير عالي اجرايي که نقش تصميم گيرندهي کليدي سازمان را به عهده دارد محسوب کرد و براي کمک به مديريت عالي اجرايي، تشکيل گروه برنامهريزي در هر سازمان براي حفظ بقا و تداوم رشد آن سازمان ضروري است.
مديريت عالي اجرايي سازمان و گروه برنامهريزي بايد توجه اصلي خود را بر اين نکته متمرکز کند که «سازمان آنها در آينده قصد دارد به کجا برسد» (16).
منابع انساني يکي از عوامل مهم ايجاد تحول در سازمانهاست. تحول سازماني يک فرآيند برنامهريزي شده است که در برگيرندهي سه عامل است: 1. سازمان؛ 2. عامل ايجاد تغيير؛ 3. افراد سازمان (17).
البته تأمين، استخدام و به کارگيري منابع انساني به مراتب مشکلتر و پيچيدهتر از تأمين مواد و وسايل است. حفاظت از منابع انساني نيز به مراتب سختتر و ظريفتر از حفاظت از مواد و تجهيزات ميباشد. در اهميت منابع انساني متخصص و مدير همين بس که کشورهاي صنعتي جهان هر سال هزاران نفر از منابع انساني متخصص کشورهاي عقب مانده و در حال توسعه را جذب ميکنند و مراکز علمي و تحقيقاتي دنياي صنعتي غرب از فکر، انديشه و هنر متخصصان سراسر جهان بهره ميگيرند و اين خود فاجعهاي براي کشورهاي عقب مانده و در حال توسعه محسوب ميشود (18).
بهرهوري از منابع انساني به عوامل متعدد متکي است، اما اين عوامل مرتبا رو به تغيير است. و نياز به برنامهريزي استراتژيک دارد، از مشکلات عمدهي ادارات دولتي اين نيست که نيروي انساني زياد دارند بلکه علت عمدهي ناهمخواني منابع موجود با مصارف آنها و يا ناتواني آنها در استفاده از ظرفيتهاي موجود از منابع انساني است.
در بيست سال گذشته گامهاي باارزشي در مديريت موقوفات برداشته شده است. اما به نظر ميرسد که انتظارات مديران و جامعه بيش از اينها باشد، نمونهاي از اقدامات انجام شده در اين مدت به اين شرح است:
1. تأسيس مؤسسه صندوق عمران موقوفات کشور به منظور کمک به عمران موقوفات، مشارکت با موقوفات و سرمايهگذاري براي احياي موقوفات؛
2. به کارگيري سيستمهاي مکانيزه در کار اجرايي ادارات اوقاف (تنظيم اسناد اجاره، حسابهاي موقوفات، تهيهي بودجهي فردي موقوفات و تهيهي آمارهاي لازم و مکاتبات اداري)؛
3. تأسيس شرکتها و مؤسسات توليدي (از قبيل مؤسسهي دامداري و لبنيات در مشهد، کارخانهي کاشي سنتي گوهرشاد در مشهد، چاپخانهي بزگ قرآن کريم و مؤسسهي انتشاراتي اسوه در قم و...)؛
4. تأسيس معاونت فرهنگي سازمان به منظور ارايهي خدمات فرهنگي در رابطه با وقف و مسايل مرتبط با موقوفات و هدايت آموزشهاي قرآني و برقراري مسابقات بينالمللي حفظ، قرائت و تفسير قرآن کريم؛
5. تأسيس مرکز ترجمهي قرآن کريم به زبانهاي زندهي دنيا و بررسي ترجمههاي موجود؛
6. شناسايي مستمر موقوفات و بازستاني آنها؛
7. عمران و نوسازي تعداد زيادي از موقوفات به منظور تداوم و افزايش درآمد آنها؛
8. پيگيري و تصويب قوانين و مقررات اوقافي به منظور استرداد موقوفات از وقفيت خارج شده و حسن ادارهي بقيهي موقوفات؛
9. آموزش مستمر کارکنان سازمان اوقاف و امور خيريه و برگزاري سمينارهاي توجيهي در سطح مديران، هيأتهاي امنا، و مديران مؤسسات خيريه؛
10. ايجاد مجتمعهاي رفاهي کارکنان در تهران و مازندران به منظور ايجاد انگيزه براي مشارکت بيشتر آنها.
بديهي است که اقدامات فوق و صدها مورد ديگر از فعاليتهاي مثبت سازمان اوقاف و امور خيريه باعث شد که نگرش مردم در مورد وقف در جامعه تغيير يابد و در بيست سال گذشته (1377 - 1358)، 2359 موقوفهي جديد وقف شود و همچنين در سال 1378 تعداد 62 موقوفه که تاکنون به مرکز سازمان اوقاف و امور خيريه گزارش شده، وقف شد و عليرغم اينکه جاي آن نيست که دربارهي موقوفات جديد باب سخن را باز کنيم ليکن براي نمونه چند مورد از وقفهاي جديد و انطباق آنها با نيازهاي روز ذکر ميشود:
1. موقوفهي پروين دخت امامي در اصفهان. مورد وقف: منزل مسکوني؛ مصرف آن: کمک به هزينههاي دانشجويان بيبضاعت؛
2. موقوفهي حاجيه فاطمهنسا عطاءالهي در کرمان. مورد وقف: شش دانگ خانه؛ مصرف آن: خوابگاه دانشجويان و دانشآموزان دختر بيبضاعت؛
3. موقوفهي دکتر منوچهر ارجمند در کرمان. مورد وقف: زمين جهت احداث بيمارستان؛
4. موقوفهي حاج يدالله نمازيان؛ جهت احداث درمانگاه؛
5. موقوفهي حاج ابراهيم شمينه، جهت مرکز توانبخشي در خوي؛
6. موقوفهي حاج حسن بحريني جهت ايجاد فضاي سبز در دشتستان؛
7. موقوفهي مهين بانو عباسي جهت احداث درمانگاه در اصفهان؛
8. موقوفهي سيده فاطمه ابطحي جهت تهيهي جهيزيه براي مستمندان در گلپايگان؛
9. موقوفهي بانو صدردخت صدري در تهران جهت معالجهي بيماران سرطاني؛
10. موقوفهي غلامحسين دستفروشان در تهران جهت کمک به بيماران و سالمندان کهريزک؛
11. موقوفهي حاج علي لنري در ورامين جهت هزينه در اعياد و جشنها؛
12. موقوفهي جواد عابديني در قم جهت احداث کتابخانه.
چنانچه تاريخ زندگي بشر را مطالعه کنيم، خواهيم ديد آنچه را که ما امروزه مديريت ميناميم از ديرباز به عنوان يک ضرورت براي انسان مطرح بوده و در اغلب فعاليتهاي وي حضور داشته است. از ايام گذشته نظريههاي مديريت و سازمان بدون آنکه مدون و منظم شده باشند، به کار گرفته ميشدند و در شرح احوال و اعمال رسولان، رهبران، سرداران و بزرگان در اعصار گذشته کاربرد اين نظريات مشهود بوده است. نظريههاي مديريت پديدهي نويني نيستند که بشر در عصر جديد به آن دست يافته باشد، بلکه آنچه در قرون اخير در زمينهي سازمان و مديريت انجام گرفته به صورت مجموعه درآوردن و جامهي عمل پوشاندن به نظريات و انديشههاي پراکنده است که از قبل موجود بوده است. اين کار اغلب به دست غربيان و ملل پيشرفتهي صنعتي انجام شده، و به همين جهت اين توهم را براي بعضي ايجاد کرده که مديريت يک علم يا فن بيگانه و غربي است. در حاليکه ملل شرق، به ويژه مسلمانان اگر به مواريث غني اسلامي و تاريخ تمدن خود نگاهي کاوشگر و دقيق بيندازند ميتوانند انديشهها و کاربردهاي مديريت را به وضوح ببينند و آنچه خود داشته و دارند از بيگانه تمنا نکنند. کاري که فرنگيان در ساخت و پرداخت تئوريهاي مديريت وسازمان
کردهاند کاري غريب و بغرنج نيست که از عهدهي غير آنان بر نيايد. ما نيز ميتوانيم به مدد انديشه، تفکر و ايمان و با ياري از منابع غني خود به ساخت و پرداختن نظريهي مديريت بپردازيم و از جرگهي ريزهخواران مديريت بيگانه به در آييم. ولي اين بدان معنا نيست که خود را بينياز از مطالعه، بررسي و نقادي تئوريهاي موجود احساس کنيم. به منظور تحقق اين هدف ابتدا بايد مطالعه و بررسي و نقادي تئوريهاي موجود مديريت پرداخته و بر مکاتب ديگر احاطه و آگاهي يابيم، و همواره به خاطر داشته باشيم که مطالعه و بررسي تئوريهاي موجود به منظور برپا داشتن تئوريهاي ما براساس آنها نيست، بلکه به منظور آگاهي از مسأله و موضوع، شناخت نقاط ضعف و قوت و دلايل رد يا قبول آنهاست (19).
همهي سازمانها براي بقا نيازمند انديشههاي نو و نظرات بديع و تازهاند. افکار و نظرات جديد همچون وحي در کالبد سازمان دميده ميشود و آن را از نيستي و فنا نجات ميدهد.
در عصر ما براي بقا و پيشرفت و حتي حفظ وضع موجود، بايد جريان نوجويي و نوآوري را در سازمان تداوم بخشيد تا از رکود و نابودي آن جلوگيري شود. براي اينکه بتوان در دنياي متلاطم و متغير امروز به حيات ادامه داد بايد به نوآوري و خلاقيت روي آورد و ضمن شناخت تغييرات و تحولات محيط براي رويارويي با آنها پاسخهاي بديع و تازه تدارک ديد و همراه تأثيرپذيري از اين تحولات بر آنها تأثير نهاد و به آنها شکل دلخواه داد (20).
دوران به کارگيري شيوههاي سنتي مديريت به تدريج پايان ميپذيرد و افقهاي جديدي در قالب نظامهاي هوشمند و خبره، سازمانهاي يادگيرنده، تئوريهاي نظم در بينظمي، يا نظم غايي و نظريههاي بديع ديگر، ظاهر ميشوند (21).
مديران ما امروز در جست و جوي چه هستند؟ به کجا ميروند و چه ميجويند؟ آرمانهايشان کدام است و چه هدفي را دنبال ميکنند؟ با نگاهي به اکناف اين گيتي پهناور در مييابيم که در عصر ما هدف، کارآيي بيشتر، نتيجه بخشي بالاتر و بهرهوري فزونتر است. و تلاش در اين راستا شکل ميگيرد. اما آيا خير و مصلحت آدمي در اين جهتگيري است يا آنکه بايد راهي ديگر برگزيد، به اهدافي برتر انديشيد و در مسيري متفاوت گام نهاد؟
آثار و منابع علم مديريت بايد پاسخگوي اين سؤال باشند و مخاطبان خود را در پيمودن اين راه ياري دهند... اما آيا رسالت مديريت به همين جا خاتمه يابد يا اينکه بايد به عرصههاي ديگري نيز گام نهاد، براي روشن شدن اين نکته... بايد با دو نوع تعقل يکي جوهري و ديگري ابزاري آشنا شد، در تعقل ابزاري به عنوان نظريههاي متداول مديريت، ارزش مسلط همانا فايده و کارآيي است، در حاليکه تعقل جوهري بر خير و مصلحت انسان و تعالي و آزادگي او ارج مينهد و تلاش ميکند تا روح متعالي وي را تحقق بخشد اين نوع تعقل به انسان قدرت انتخاب ميدهد، او را وجودي صاحب اختيار و مستقل ميسازد و پايهاي براي زندگي توأم با مسؤوليت و منطبق بر اصول اخلاقي وي فراهم ميآورد، در جهان پر تلاطم امروز بايد به دنبال نظريهپردازي بر پايهي تعقل جوهري باشيم و ضمن استفاده از تئوريهاي مبتني بر تعقل ابزاري ضعفها و نارسايي آنها را فراموش نکنيم (22) ساختارهاي رسمي، سازماندهي با قوطيهاي مشخص و مجزاي مشاغل، شرح وظايف دقيق و غيرقابل تغيير و ارتباطات تعريف شده يک زندان واقعي براي توانبخشي کارکنان است. چنين سازماني به راستي توسط افراد دربند اداره ميشود. اگر وظيفهي هر فرد از سازمان صرفا انجام جزيي از امور باشد. يکپارچهسازي، نقش هميشه ناموفقي خواهد بود که بر عهدهي مدير سنتي باقي مانده و ناکاميهاي پي در پي را در ادارهي سازمان سبب ميشود. در رويکرد جديد مديريت، مديران سازمان به جاي سازماندهي رسمي و غيرقابل انعطاف به ايجاد گروههاي کاري و فرهنگ کار گروهي همت ميگمارند، هر گروه کار نه تنها مسؤوليت يکپارچهسازي امور محوله را به طور طبيعي بر عهده ميگيرد بلکه مشتاقانه و با دقت به هماهنگي نتايج کار خود با ساير گروههاي کاري نيز توجه دارد. روحيهي فرافکني مرسوم در سازمانهاي سنتي به کلي متفاوت است (23).
مينويسد: «کيفيت يک سازمان فقط و فقط توسط کيفيت کارکنانش تعيين ميشود». و اولين وظيفهي يک مربي براي سازمان خود پيدا کردن و شکار افراد برجسته است. يک سازمان پويا و موفق در رقابتهاي فشرده بايد گلچيني از انسانهاي کارساز را در اختيار داشته باشد(24).
چگونه سازمان در آينده به سوي اهداف هدايت ميشود؟ با برنامهريزي متمرکز. در سازمانهاي فردا همهي کارکنان بايد قادر به برنامهريزي حيطهي خود باشند و آنچه آنها را به سمت اهداف هدايت ميکند ديدگاههاي مشترک است. ديدگاهسازي وظيفهاي است که در اين راستا بر عهدهي مسؤول سازمان قرار دارد (25).
براي استقرار مديريت نوين به جاي مديريت سنتي موقوفات دلايل عديدهاي وجود دارد، برخي از آنها عبارت است از:
1. وجود سرمايههاي عظيم موقوفات که اغلب آنها شبه راکد درآمده است.
2. اهداف و نيات خيرخواهانه واقفان که اغلب آنها جزئي از نيازهاي مهم جامعه است.
3. جهاني شدن مسألهي وقف و انتظارات ملتهاي مسلمان جهان براي استفاده از تجارب جمهوري اسلامي ايران در زمينهي مديريت موقوفات؛
4. به کارگيري و ادارهي صحيح موقوفات ميتواند زمينههاي لازم براي توليد، ايجاد اشتغال، و رفع تنگناهاي اقتصادي، آموزشي، بهداشتي و فرهنگي جامعه را فراهم نمايد.
علم مديريت راه و افقهاي جديدي براي مديريت اين اموال عظيم به ما نشان ميدهد، براي نمونه:
1. استفاده از اصول مديريت و بخصوص برنامهريزي استراتژيک؛
2. به کارگيري مديريت اقتضايي و استفاده از تئوريهاي مديريت خاص در موقعيتهاي خاص؛
3. جلب مشارکت کارکنان، مردم و گروههاي خاص در جامعه؛
4. تکيه بر منابع انساني شايسته و جلب نيروهاي متخصص و فعال.
پی نوشت:
1- برادران، دلاور، «فرهنگ حقوقي وقف»، فصلنامهي وقف، ميراث جاويدان، ش 6، ص 71.
2- احمد بن سلمان، ابوسعيد، مقدمهاي بر فرهنگ وقف، صص 13 و 14.
3- واحد ملکي مثل مغازه، باغ، مدرسه و....
4- سليميفر، مصطفي، نگاهي به وقف، ص 15.
5- قانون تشکيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه، بند 2، ماده 1.
6- همان، مادهي 5.
7- گاهي تعدادي از متوليان منصوص التوليه (که نام آنها در وقفنامه قيد شده) صورتحساب به ادارات ارايه نميکنند و طبعا مفاصا حساب براي آنها صادر نميشود و بودجه نيز تنظيم نميکنند، اما به دليل استفاده از معافيت مالياتي نسبت به انجام اين امور ناگزيرند که اقدام کنند.
8- الواني، سيد مهدي، مديريت عمومي، ص 22.
9- جاسبي، عبدالله، اصول و مباني مديريت، ص 28.
10- همان، ص 30.
11- همان، صص 37 - 33.
12- همان، ص 38.
13- همان، ص 126.
14- همان، ص 132.
15- امير کبيري، عليرضا، مديريت استراتژيک، صص 32 و 33.
16- ج. بيلو، پاتريک و موريسي، جرج ال. آکامپ، پتيال، راهنماي اجرايي برنامهريزي استراتژيک، ترجمهي منصور شريفي کلويي.
17- گاهنامهي ويژهي مديران، ش 3 ص 4.
18- جاسبي، عبدالله، همان، صص 203 و 204.
19- الواني، سيد مهدي، همان، صص 13 و 14.
20- همان، ص 223.
21- همان، ص 5.
22- همان، صص 7 و 8.
23- غفاريان، وفا، «سازمانهاي بدون مدير، سازمانهاي قرن آينده»، مجلهي تدبير، ش 91، ص 22.
24- همان، ص 21.
25- همان.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}