نقش والدین در تربیت کودکان کارآفرین

منبع: سایت کارآفرینی
هر زمان که از گوشه کنار میهن عزیزمان اخباری از افتخار آفرینی و درخشش استعدادهای فرزندان این آب و خاک در تمامی عرصه های نوآوری ،ابتکار ،خودکفایی و در نهایت کارآفرینی آن هم به معنای واقعی کلمه می شنویم از شدت شوق و غرور قلبهایمان به لرزه می افتد و این موفقیت ها را به فال نیک گرفته و بر آنانی که با ایثارگری و تلاش دلسوزانه باعث شدند تا این بزرگ مردان افتخارآفرین که روزی همچون لاله ای تازه شکفته ،نحیف و ناتوان بودند اکنون بر قله های افتخار و سربلندی قامتی راست کنند و به جهان و جهانیان بگویند که ما فرندان ایران هستیم .
این عزیزان گل واژه های اراده پولادین ایران و ایرانیان هستند که تلاش ،دلسوزی و مشقت های مربیان خود بلاخص والدین خود را اینگونه پاسخ داده اند تا این هنگامه های شادمانی و سرافرای مجال و فرصتی برای والدین و مربیان پدید آورد که بیش از پیش به نقش و بایستگی نقش خود در تربیت و پرورش کودکان کارآفرین که روزی بزرگ مردان افتخار کشورشان خواهند بود پی برده و در تربیت این بزرگ مردان کوچک از هیچ کوششی فروگذار ننمایند .
برای فرزند اولین گروه اجتماعی، خانواده محسوب می شود. او چند سال اول زندگی را در این گروه به سر می برد. پدر و مادر الگوی اولیه و اساسی وی محسوب می شوند. یک رابطه متقابل رخ می دهد و کودک به پدر و مادر اعتماد می کند و با تلاش زیاد سعی در همانندسازی و تقلید از آن ها دارد .
مدرسه دومین پایگاه اجتماعی است که بعد از خانواده نقش مهمی در آموزش و پرورش کودک ایفا می کند. کودک حساس ترین سال های عمر خود را ابتدا در خانواده و سپس در مدرسه می گذراند .
در حقیقت مدرسه تکمیل کننده خانواده بوده و سعی در انتقال مفاهیم و مطالب یادگیری به کودک دارد. اگر تعلیمات خانواده و والدین با آموزش های مدرسه همگون و همسو باشد، کودک با تضادهای کمتری مواجه می شود. اما اگر آموزش های این دو نهاد با هم متفاوت باشد، کودک برای مقابله با این تضادها واکنش های متفاوتی بروز می دهد .

نیاهای کودکان :

یکی از محققان می گوید: «تا آن اندازه که در فکر کفش پاهای فرزندانمان هستیم در فکر پرورش ذهن آن ها نیستیم. ما برای خریدن یک جفت کفش حداقل به پنج یا شش مغازه سر می زنیم تا از نظر رنگ، مرغوبیت، جنس، اندازه، مدل، قیمت و .. مناسب باشد ولی برای پرورش مغز و اندیشه آن ها چه کار کرده ایم .»
وقتی سخن از نیازها به میان می آید، فقط حرف از خوردن و خوابیدن مطرح نمی شود بلکه نیازهای دیگری مانند عشق، محبت، وابستگی، احترام، احساس ارزشمندی و .. نیز وجود دارد. از سوی دیگر همه نیازها را خانواده و والدین نمی توانند پاسخگو باشند، ولی اگر والدین از شکل و چگونگی این نیازها آگاه باشند می توانند زمینه ساز ارضای این نیازها باشند. اگر ما بدانیم که فرزندمان برای ارضای پاره ای از نیازهای خود به چند دوست صمیمی و خوب نیازمند است در آن صورت او را از برقراری یک رابطه دوستانه با دیگران منع نخواهیم کرد .
والدین با فرزندانی روبه رو هستند که هر کدام از آن ها علایق و خواسته های متتنوعی دارند و از ویژگی منحصر به فردی برخوردارند. یکی از این تفاوت های فردی مربوط به جنسیت فرندان است. به نظر شما آیا می توانیم رفتارهای یکسانی را با فرزندان دختر و پسر خود داشته باشیم؟ مطمئنا خیر. دختر دارای روحیاتی خاص است و از روح کاملا لطیف و ظریفی برخوردار است حال آنکه پسر بچه این گونه نیستند و کمتر عاطفی بوده و رفتارهای مردانه ای از خود نشان می دهند .
دومین نیازی که همه دانش آموزان را تحت تاثیر قرار می دهد، نیاز به امنیت و احساس آسایش خاطر است این نیاز فوق العاده مهم و اساسی است. اگر دانش آموز در خانه ای به سر برد که هر لحظه در آن نزاع و کشمکش، آرامش او و افراد خانواده را بر هم می زند و رابطه عاطفی سردی ما بین افراد خانواده حکمفرما باشد، آیا هیچ میل و رغبتی برای رشد و شکوفایی و تحصیل و تعلیم بر جای خواهد ماند؟
والدین گاه می اندیشند که کودکانشان نسبت به مسایل آنان آگاهی و حساسیت ندارند، اما این خطایی بیش نیست. هر چند گاهی شاید کودکان و نوجوانان در ظاهر نسبت به مسایل خانواده بی خیال و بی تفاوت خود را نشان دهند، اما حقیقتا این ظاهر قضیه است و آنان در درون به این مسایل می اندیشند و در عالم تنهایی به دنبال چاره جویی هستند. سومین نیازی که کودکان و نوجوانان در پی ارضای آن هستند، نیاز به عشق، وابستگی ودوست داشتن است، آنها میل دارند تا پدر و مادر آن ها را مورد لطف و توجه خود قرار داده و این اجازه را بدهند تا با آن ها ایجاد رفاقت شود. زمانی که کودک یا نوجوان احساس کند که مقبول پدر و مادر است این احساس در تشدید حس اعتماد به خود و اتکا به نفس بسیار موثر خواهد بود و این اعتماد به نفس به او جرات شرکت در دیگر فعالیت ها را خواهد داد .
از دیگر نیازهای مهم، نیاز به احترام است. آنان دوست دارند که مورد اعتماد و اعتبار دیگران باشند و به عنوان افرادی شناخته شوند که دارای استعدادهای خاص و منحصر به فرد بوده و با دیگران فرق دارند. از تحقیر شدن توسط دیگران بیزارند و دوست دارند در خانواده و اجتماع مورد توجه قرار گیرند. در صورتی که زمینه کافی برای ارضای نیازهای فوق فراهم آید، این توانایی به دانش آموز منتقل خواهد شد که او بتواند بدون دغدغه فکری و با روانی سالم به پیشرفت تحصیلی خود فکر کند و برای آن برنامه ریزی داشته باشد .

ساختن شخصیت سالم برای کودکان کارآفرین :

شخصیت سالم با نیروی اراده محکم و مستقل همراه با هویت پذیرفته شده از جانب یک کار آفرین در دوران کودکی چگونه ودر کجا شکل می گیرد؟
روانشناسان و دست اندرکاران علوم اجتماعی و انسانی معتقدند که بخش اعظمی از چارچوب شخصیتی انسان قبل از اینکه وارد جامعه شود در خانواده و در دامن والدین و بخصوص مادر صورت می گیرد. در نتیجه زنان و به تعبیر جامع تر مادران یک جامعه در تربیت کودکان کارآفرین نقش عمده ای ایفا میکنند،ا این رو ساختار شخصیت یک زن و چگونگی شکل گیری آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است .
مادر امروز همان کودک دیروز است که در دامان مادری دیگر رشد کرده و زمینه های پرورش نسل بعدی از جامعه خانواده خویشتن به جامعه فردا را فراهم می آورد . لایه های زیرین چنین شخصیتی همانطور که روانشناسان انسان گرا و رفتارگرا تأیید می کنند برخورداری از امنیت عاطفی ـ روانی است. چیزی که هر موجودی به دنبال آن است. دوست بدارد و دوستش بدارند و هر لحظه اضطراب از دست دادن تأیید را با خود به یدک نکشد .
هر انسانی که در یک محیط گرم و صمیمی و فارغ از دغدغه های پس رانده شده بتواند احساس امنیت کرده و پیوسته نگران شرطی شدن عشقش نباشد می تواند این اعتماد را به دیگراعضا جامعه هدیه دهد .
اریک فروم با بیان نظریه اش در مورد وجود عشق و احساس پذیرفته شدن در شکل گیری یک شخصیت موفق برای فررد بر اهمیت و بایستگی این احساس تاکید نمود : ”هر انسان سالم ابتدا بایستی خودش را دوست بدارد و سپس این عشق را نثار بقیه کند .“

در راستای به دست آوردن چنین امنیتی چه باید کرد؟

کودک از زمانی که پا به عرصه جهانی می گذارد با خودش اضطراب را می آورد که وظیفه مادر همانا از بین بردن آن است. هنگامی که از سینه مادر شیر می خورد نمی تواند وجودش را از مادر منفک بداند و با مادر عجین شده، مادر برایش در حکم منبع تغذیه، منبع حیات و منبع عشق است وی که می تواند سرمنشأ امنیت بخصوص امنیت عاطفی باشد و چون تصویر ثابتی از مادر در ذهن خود ندارد عینیت او برایش حکم جدایی دائم را دارد. پس این سرچشمه انرژی حیات چگونه موجودی بایستی باشد تا بتواند موجودی سالم به لحاظ تحول روانی ـ عاطفی ـ اخلاقی … پرورش دهد. وجود الگوپذیری امروز که خود فردا نقش الگو را خواهد داشت پس از مرحله گذرا از مرحله حسی ـ حرکتی و جهت شناخت دنیای اطرافش خطاهایی از او سر می زند در این مرحله نقش والدین بخصوص مادر بسیار حساس می شود. بدین منظور برای تربیت و آگاهی کردن آنان نبایستی از خود عشق استفاده کرد. زیرا عشق هدف است نه وسیله. به طور مثال اگر فرزندمان در حین بازی وسیله ای را شکست یا خرابکاری به بار آورد به او نگوییم دیگر دوستت ندارم زیرا پیامدهای عاطفی چنین جمله ای بسیار ناخوشایند است. کودک بیشتر از اینکه نگران شکستن وسیله باشد نگران از دست دادن مهر و محبت ماست پس بار دیگر در حین بازی یا برطرف کردن حس کنجکاوی چیزی را شکست آن را پنهان می کند و اگر از او سؤال کنیم به ما دروغ می گوید. بنابر این با وجود یک جمله به فرزندمان هم دروغگویی و هم پنهان کاری ناخواسته و نادانسته آموخته ایم . بهتر است به جای جمله دیگر دوستت ندارم، بگوییم این کار تو را دوست ندارم یعنی او را متوجه اشتباهش کنیم نه اینکه اضطراب را به جایش بیندازیم که عشق من به تو خدشه دار شده است. کودکی که پیوسته نگران قهر و بی مهری والدینش باشد به واکنش های اضطرابی مثل جویدن ناخن، ادرار بی اختیاری و بهانه جوییهای آزاردهنده متوسل می شود. کودکان وابسته نیز از این دسته اند که با حالت چسبندگی به مادر هم خودش رنج می برد و هم مادر را اذیت می کند . در واقع وی در دنیای کودکانه اش چنین تصور می کند که اگر از مادرش دور شود عشق او را هم نخواهد داشت و مدام در تنش از دست دادن محبت مادر به سر می برد. او چگونه می تواند در آینده مادری مستقل و آزاده باشد؟ موجودی که در محیطی امن به لحاظ عاطفی و روانی رشد یابد می تواند به خود و جامعه اش معتمد باشد چنین فردی می تواند خطایش را پذیرفته، انتقادپذیر نیز باشد و هرگز نگران این مسأله نیست که اگر قبول کنیم اشتباه کردم، بایستی معذرت بخواهم و غرورم لطمه می خورد. موضوعی که امروزه بسیار شاهد آن هستیم، جوان امروزی فکر می کند اگر بگوید اشتباه کردم کوچک و حقیر شده و یکی از افتخارات بعضی از آنان این است که می گوید من تا به حال از کسی عذر خواهی نکرده ام و این بدین معنا نیست که من هرگز اشتباهی مرتکب نشده ام اگر هم خطا را بپذیرد و عذر بخواهد هنوز کار تمام نشده. اصل قضیه اینجاست که دیگر آن را تکرار نکند و در واقع تغییر رفتار درونی به وجود بیاید. شمای مادر یا پدر بزرگ نیز اگر مرتکب خطا شدید و در مورد داوری درباره فرزندتان اشتباه کردید معذرت بخواهید و در صدد رفع آن بر آیید. بدین وسیله می توانید الگوی مستقیمی برای فرزندتان باشید و در کنار آگاهی دادن به وی از نوازش و نمادهای رفتاری مهروزی مثل بوسیدن و در آغوش کشیدن آنان کوتاهی نکنید. این امر می تواند کودک شما را مطمئن سازد که تحت هیچ شرایطی محبت شما را از دست نخواهد داد و عشق شما مشروط نیست در عین حال تواضع، عزت نفس و گذشت را به او آموخته اید .

نقش تربیت اراده در تربیت کودکان کارآفرین
مفهوم اراده در کودک

میزان اراده از خواص فطری انسان نیست . انسان اراده را نه با ارث به دست می آورد و نه با اراده ضعیف و یا قوی به دنیا می آید، بلکه اراده نیز همانند بسیاری از صفات در جریان فعالیت انسانی شکل می گیرد و شرایط زندگی سهم عظیمی در تکامل اراده دارد. یک اراده پخته و رسیده یک خاصیت ترکیبی است که تحت تأثیر جهان بینی و پایه های اخلاقی انسان ، تمایلات او ، شایستگی های او ، به دنبال هدف رفتن های او و… شکل می گیرد و تکامل می یابد. طبیعی است که درباره اراده کودک خردسال نمی توان آن مفهوم اراده بارور رسیده را که مربوط به انسان بالغ است تطبیق داد .

ابزار اراده

درباره ابزار اراده در کودکان به مبانی متعددی می شود اشاره کرد .
-وجود هدف معین
- کوشش برای حفظ هدف
- استعداد کودک بر فائق آمدن به مشکلات به خاطر توفیق یافتن به هدف و خواسته خود
- استعداد کودک در به تأخیر انداختن امیال
- استعداد کودک در خودداری
- استعداد کودک در تأثیر پذیری و همانند سازی
دوستم می گفت : (این دختر من اصلا صبر ندارد، برای هر خواسته خودش گریه می کند، اصرار می کند و سرانجام مرا تسلیم می کند و راضی و خشنود پی کار خود می رود .)
در تحلیل رفتار این کودک درمی یابیم که مادر با تسلیم شدن زیانی جبران ناپذیر به کودک خود رسانده و در او یکی از مهمترین خصوصیات مربوط به اراده را که همانا صبر و تحمل است از بین برده و بدآموزی دیگری نیز به او انتقال داده است ( گریه و شیون برای هر درخواستی ).
واقعیت این است که هیچ ماشینی نمی تواند بی ترمز باشد و هیچ اراده ای نیر نمی تواند بی ترمز باشد. اراده نه تنها خواستن و توفیق یافتن است بلکه تسلط بر نفس و خودداری نیز هست. اگر کودک عادت کند که همیشه امیال خود را به مرحله عمل درآورد و هیچ گاه تمرین ترمز کردن نکند دارای اراده قوی نخواهد شد . فرم و شکل دادن اراده در کودک می بایستی در همان خط سیر کامل آن خصوصیاتی که برای رفتار یک شخص بالغ با اراده لازم است جریان یابد. به کودک باید آموزش داده شود که در مقابل خود هدفی قرار دهد و با استقامت به سوی آن هدف پیش برود و فعالیت کند .

تکامل اراده کودک

در بزرگسالان و والدین رفتار واحدی نسبت به کودک وجو د د اشته باشد و در مناسبات خود با کودک همیشه صادق باشند . چون هیچ چیز بدتر از اختلاف عقیده بین پدرو مادر و سایر بزرگسالان در زمینه تربیت کودک نیست . مثلا پدر کاری را به کودک محول می کند بزرگسالی می گوید او توان انجام آن کاررا ندارد و یا مادر می گوید : بچه را خسته نکن ، و یا خود امور محوله به کودک را انجام می دهد . در اثر این نوع برخوردها در کودک دو روئی در رفتار و حیله گری و تزویر خاص به و جود می آید . در بسیاری از خانواده ها کودک خردسال در سر دو راهی عاطفه قرارمی گیرد و اختلاف بزرگترها احساسات او را جریحه دار می کند . بهتر است که هرگز اختلافات به کودکان معصوم انتقال داده نشود . با صادق بودن و عمل به و عده های داده پایبندی به اصول اخلاقی را به کودک بیاموزید و به جای د اد ن وعده و عمل نکردن به آن بر سر حرف خود ثابت قدم باشید تا کودک نیز به شما اعتماد کند و خود نیز بیاموزد که وقتی وعده می دهد، آن را اجرا نماید و بدین ترتیب در او پایبند بودن به گفته و حس مسئولیت تقویت شود .
برای تکامل اراده درکودک می بایستی مسلط شدن بر امیال و احساسات ، هوی و هوس ، احساس ترس ، درد و رنج را تقویت نمود. چون اینگونه اعمال اراده کودک را استحکام می بخشد و والدین باید به هوش باشند که سالهای اولیه زندگی کودک بهترین و مناسب ترین زمان برای پایه گذاری اساس خصوصیات اراده به یک انسان است و هر چه کودک بزرگتر می شود به همان اندازه خواسته های پدر و مادر از او باید بیشتر گردد و به همان نسبت او باید به دستورات آنان بیشتر پایبند گردد و خصوصیات اراده او تحت تربیت بیشتر قرارگیرد .
استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب “ تعلیم و تربیت در اسلام ” نوشته است : تربیت عبارت است از پرورش دادن به معنای شکوفاکردن استعدادهای موجو د زنده و اگر قر ار باشد کسی پرورش یابد و تربیت شود باید کوشش کرد همان استعداد راکه در اوهست بروز و ظهور کند . آن چیزی را که نیست نمی توان پرورش داد . در عصر کودکان تقویت اراده در کودک با تربیت و تعلیم او عجین می شود ، بدین منظور لازم است جهت اراده درکودک :
-رفتار والدین نسبت به کودک توأم با تفا هم باشد .
-در مناسبات خود با کودک صادق باشید .
-با ا نجام کارهای به استقلال او صدمه نزنید .
-به کودک مسئولیت در خور بدهید.در کودک حس به تأخیرانداختن امیال را تقویت کنید .
-درکودک حس تعاون را ایجاد کنید .برای کودک بر نامه روزانه منظمی تنظیم کنید .
-برای کودک همانند با اراده ای باشید .

نقش والدین درتحول خود پنداشت کودک

شدکه خودپنداشت (seidf-concept ) ؛مجموعه تصاویری است هرفردازخویشتن دارد .تصاویرمختلف درباره تواناییها؛ناتواناییها؛شکستها؛نگاه دیگران درباره فردو…گردیک تصویرمنسجم جمع می شوندوکلیتی سازمان یافته رابه نام خودپنداشت بوجودمی آورندهرفرددارای خودپنداشت است وهراندازه که سن اوافزایش می یابد.خودپنداشت اوپیچیده ترومتحول ترمی شود.عوامل متعددی درپدیدآیی وشکل گیری خودپنداشت دخالت دارند(ر.ک دانشمندشماره 469)که دراین نوشته به نقش مهم وحیاتی والدین درایجادخودپنداشت مثبت ویامنفی اشاره می شود .

ارتباط کودک - والدین

درخلال دوران پیش دبستانی والدین بیشترین تاثیررادرروندتحول خود (seif )دارندتاثیروالدین برخودپنداشت وحرمت خود (seif-esteem ) کودکان ونوجوانان ازطریق تاثیربازخوردها (attitude )وسبکهای ارتباطی (communication ) والدین انجام می پذیردبه عبارت دیگرنگاه والدین درباره کودک وچگونگی رابطه آنها باکودک خودازمولفه های تعیین کننده رابطه کودک ووالدین بشمارمی روند.هرچه بازخوردتربیتی والدین مثبت ترباشدخودپنداشت فرزندانشان بالاترخواهد بود.فلین (1986)ضمن بیان تاثیربازخوردوالدین درتحول خودپنداشت بیان می کندمادرانی که تمایل بیشتری برای مرابقت ازکودکان ومئولیت دهی دارنددرایجادخودپنداشت مثبت درکودکان تمایل بیشتری ازخودنشان می دهند.مای لی (به نقل ازمحمودمنصور1380)پدیدآیی تصورازخودرابه طورقوی به درجه موفقیت ازراه بازخوردوالدین وازطریق تجارب دیگران منتسب می کندنتایج پژوهشی نشان داده اندکه تصورکودکان ازخودوتصوراتی که فکرمی کنندوالدینشان درباره آنهادارندهمبستگی بالایی دارند.(ضریب همبستگی بین 56/.و77/.)این نتیجه بیان می کندکه کودکان تصورمی کنندوالدینشان درباره آنهادارندبنامی کنند.چناری (1374)درتحقیق خودنشان داده است که هرچه بازخوردتربیتی والدین مثبت ترباشدخودپنداشت فرزندانشان بالاترخواهدبودوالدین رادرشکل گیری خودنشان می دهد.درباره سبکهای ارتباطی والدین نیزمطالعاتی انجام شده است که تاثیربرخورد پنداشت مشخص می کنند والدین مستبدسطح بالاییازسختگیری وتوقع رادرباره کودک اعمال می کنندواجازه پاسخگویی به وی رانمی دهند این سبک تحول پایین تری ازخودپنداشت رابرای کودک فراهم می سازد(نقل اززبانها م ودیگران 2000)این والدین می خواهندکه کودک آنهاهمانندبزرگترهامسئولیت پذیرباشندبه عبارتی توقع انهاازکودکان خودبسیاربالا وخارج ازتوان کودک است .وقتی والدین مستبددربرخوردبانیازهای روانشناختی کودک شکست می خورندنمی تواننداستقلال وتحول خودپنداشت رادرکودک خویش فراهم کننددرنتیجه این کودکان همواره باخودپنداشت پایین پرورش می یابند .درمقابل والدین مقتدروتوانابااینکه انتظارپاسخگویی زیادی دارندامابه نظرمی ایدبرای تحول هیجانی کودک فرصت قائل می شوندبه انان اجازه ارزنده سازی می دهندومعمولاتواناییهامثبت رابه انان منعکس می کنندماریون (1995)درپژوهشی اظهارمی داردکه والدین مقتدرقدرت خودرابرای پیشرفت وراهنمایی کودکان خویش رابکارمی گیرندراهبرداین والدین دلیل خواهی ؛مذاکره واعتمادوتشویق کردن جنبه هاب مثبت کودک است به همین دلیل این کودکان می توانند تصمیم بگیرند؛مسئولیت پذیر باشندونسبت به خویش تصورمطلوبی داشته باشنددرهرصورت این سبک نوعی پذیرش کودک وفعالیتهای مثبت اوراازجانب بزرگترهامطرح می سازداین پذیرش می تواندبه صورت کلامی وغیر کلامی به کودک نشان داده شودوموجب تحکیم خوددرکودک گردد.عکس العملهای مثبت ومنفی والدین ضمن تحکیم خودپنداشت می تواندنوعی سبک تعامل اجتماعی رابه کودکان ونوجوانان یادمی دهد.هاییتی (1992)درتحقیقی این تعاملهارابه صورت هم حسی اعتمادوپرورش بیان می دارددرباره تاثیرمخرب عکس العملهاوبازخوردهای منفی والدین پورتر(1997)اضهارمی دارندکه کودک بادریافت پسخوراندمنفی دچاراختلال درتحول خودمی شود.همچنین موستاردومک کین (1999)اظهارمی دارندکه این عکس العمل برتحول مغزی کودک نیزتاثیرمنفی می گذارد.آنان نشان داده اندکه این تاثیرات نه فقطبرسلولهای مغزی عمل می کنندبلکه براتصال آنهاباهم نیزموثرند.موستاردوهمکاران همچنین نشان داده اندکه سن شش سالگی برای این تحول سن بحرانی به شمارمی رودزیراتکمیل مسیرهای نورونی دراین سن به تکامل می رسد.ازطرف دیگریک چرخه تکمیل می گرددبدین صورت که عدم تحول درمسیریابی نورونی دراثربازخوردمنفی وفقرمحیطی وفرهنگی می تواندبه بازخوردمنفی تروفقربیشتربینجامد.پورتر(1997)بیان می کند که بیان جمله چندباربه توگفتم یک وفقه رادرذهن بوجودمی آوردوبه همان میزان بحران رشدنایافتگی حاصل می شود.مطالعات بیگنر(1994نقل ازبانهام 2000)نشان می دهندکه جملات والدین درتحول خودپنداشت موثرند.اوبراین باوراست که علایم کلامی مستقیم وغیرمستقیم برتحول هیجانی کودک وتصوربدنی ازخودتاثیردارند.آلبرچ (1992)معتقداست که چه گفتن وچگونه گفتن هریک برتحول خودپنداشت کودک ؛اهمیت فراوانی دارند.تحقیقات نشان داده اندکه 7درصدتاثیرات کلامی و93درصدتاثیرات غیر کلامی درتحول خودپنداشت موثربوده است .پارکرواستیمسون (1999)نیزدریافتندکه فقط7درصدتجربیات خودپنداشت که ازناحیه کلامی و93درصدتوسط زبان بدنی تاکیدات صورت وآهنگ صدامنتقل می شود.گلمن (1996)نیزمعتقداست که 90درصدیابیشترپیامهاغیرکلامی هستندهمان طورکه ملاحظه می شودتاثیرات کلامی وغیرکلامی ناشی ازبرخوردوالدین تاچه حددرتحول وشکل گیری خودپنداشت کودک موثرند .
وقتی یافته های پژوهشهای مختلف براهمیت رابطه والدین وکودکان درشکل گیری خودپنداشت تااین اندازه موثراست بایدنسبت به بهداشت روانی این رابطه حساسیت نشان داد.گام اصلی آن است که والدین تواناییهاوجنبه های مثبت کودکان خودرابشناسندوآنهارابه فرزندان خودمنعکس کنند.انعکاس تواناییهاوبازخوردمثبت به فرزندان موجب می گرددنگاه انهانسبت به خودهمواره مثبت باشداین رونداعتمادبه نفس رادرآنان افزایش می دهدودرسایه آن می توانندپله های موفقیت رابه خوبی بالاروند و در آینده ای نه چندان دور با فتح قله های پیروی برای کشورشان خودکفایی و غرور به ارمغان بیاورند .